سایر منابع:
سایر خبرها
خشتی هایی برای سلامت مردم
...، باید برای خلق خدا خرج شود، زیرا هیچ فردی تا آخر دنیا زندگی نکرده است و آنچه که برایمان باقی می ماند، باقیات الصالحات است. او همان جا به بچه هایش پیشنهاد داد که در قائم شهر بیمارستانی بنا کنند تا مردم مجبور نباشند برای درمان بیماری هایشان رنج سفر بکشند و به شهرهای دیگر بروند. پیشنهاد پدر با استقبال فرزندانش روبه رو شد، زیرا آنها سر سفره مردی تربیت یافته بودند که خدمت به مردم در ...
زخم کرونا عمیق بود و بخیه کارساز نشد...
... بدون او هیچ کاری نمی کرد؛ مادر را به سر صحنه های فیلمبرداری می کشاند آن هم نه یک روز و دو روز بلکه یک ماه! به قله های پر از برف می برد از آنجا لایو می گذاشت و مادرش را به رخ همه می کشید. تصاویر به دوش کشیدن ننه علی هنوز هم در صفحه های مجازی یک به یک دست به دست می شود. می گفت: چون امیدش به خداست شاید به مو برسد اما پاره نمی شود هر چند که نتوانست از بیماری مهلک ...
عزیز من، چطوره اصل حالت؟/شعر طنز مرد زن ذلیل
...> زنی که خوب و پاکه، شوهر می خواد خوب می دونم جونت واسم در میاد تا نگی عشقو دست کم گرفتم ویدئومون رو از ننه م گرفتم! شاعر : ابوالفضل زرویی نصرآباد منبع : سایت زرویی مرد طناز ادبیات و مطبوعات ایران پشت میزش در خانه احمدآباد مستوفی نفس های آخر را کشید و هنوز به 50سالگی نرسیده جدی جدی با زندگی خداحافظی کرد و رفت. به گزارش شیرین طنز، به ...
غم بزرگی که سبب هزاران خیر شد
.... پدر هر روز با عشق فراهم کردن شرایط امکان تحصیل برای کسانی که امکان ادامه تحصیل در شهر و محله زندگی شان نداشتند به محل کارش می رفت و هر روز دایره فعالیت هایش را بیشتر می کرد. بانی ساخت 14 مدرسه در کشور عشق و علاقه دکتر به مدرسه سازی و دیدن چهره خندان دانش آموزانی که در روستاها و مناطق محروم پایتخت پشت میز و نیمکت های مدرسه برای یادگیری علم و دانش می نشینند، باعث شد تا دکتر به ...
پشت هم بودیم شاه رفت
بودند مردها از تاریکی استفاده کرده و اعلامیه پخش می کردند یا روی دیوارها شعار می نوشتند. حسن آن زمان 9سال بیشتر نداشت، اما اعلامیه ها را زیر پیراهنش پنهان می کرد و پشت در خانه ها می چسباند. یک شب هر نیم ساعت بیرون می رفت و دوباره برمی گشت. از او پرسیدم چه خبر است گفت: صاحب یکی از خانه ها هربار که اعلامیه می چسبانم آن را پاره می کند. تا صبح او را بیدار نگه می دارم تا از کارش پشیمان شود. شب ...
شهید خرازی گفت حماسه گردان تان را برای آیندگان ثبت کنید
توپخانه لشکر همراه با مانور بالگرد های هوانیروز ارتش، تانک های دشمن را از همان فاصله زیر آتش خود گرفتند. با این حال تانک ها با سرعت به سمت ما حرکت کردند تا به 300 متری ما رسیدند. در حالی که جو ناامیدی بر خط ما حاکم بود و انبوه تانک های عراقی ما را نگران کرده بود و آرپی جی زن های گروهان هیچ تانکی را نزده بودند، در یک زمان کوتاه و پشت سر هم شش تانک و نفربر زرهی دشمن آتش گرفت. با آتش گرفتن این همه تانک ...
مسئله ابلق انتخاب میان حقیقت یا مصلحت است
که برای من دغدغه است همین رنج انسان و همه مسایل مربوط به انسان است. آبیار بیان کرد: شرایط پیش آمده برای کاراکتر اصلی این فیلم ممکن است برای همه پیش بیاید ولی زنان ممکن است بیشتر در چنین موقعیتی قرار بگیرند. هر زنی بالاخره این شرایط پیچیده را تجربه کرده است. البته مردان هم گاهی دچار چنین موقعیتی می شوند. وی افزود: زنان به خاطر آسیب پذیر بودن و به خاطر معاش شان سکوت می کنند و ...
بخشوده شده
میناوند می زد روی پای انصاریان و به شوخی می گفت: نخند عوضی ... و ما مگر چقدر طاقت داریم که حالا این ویدئوها را ببینیم و بغض مان نترکد؟ مگر از سنگیم یا آهن؟ این پیکرهای رعنا کجا و خاک کجا؟ همین حالا، هنوز یک ماه هم از آن برنامه نگذشته است. تو چه غریبی زندگی؛ تو چه اسرارآمیزی مرگ. کجا به کمین نشسته ای که هیچ گاه نمی بینمت؟ ای دریغ. علی و مهرداد لابد بر فراز ابرها به هم پیوسته اند و شاید بحث شان دوباره گل انداخته باشد. مهرداد یک پنج شنبه قبل از علی آسمانی شد. حالا کا ...
او یک دانشجوی نمونه ایرانی است
او را خیلی دوست داشتند. نماز اول وقتش ترک نمی شد و حتی الامکان به مسجد می رفت. کمتر حرف می زد و بیشتر گوش می داد. صرفه جو و قناعت پیشه بود. همیشه در و دیوار و مقابل منزلش را تمیز نگه می داشت. او به ایرانی بودن خود افتخار می کرد. همه او را دوست داشتند. همه می خواستند شبیه او باشند. او یک دانشجوی نمونه ایرانی بود. شهر ما خانه ما از جنس همه مردم بود؛ ساده و باصفا. اصلا شاید همین که ...
جهادگر شهیدی که به حاج قاسم اقتدا کرد
. چند باری در محله و خیابان او را دیده بودم که با قد بلندی که داشت وسط یک دو جین بچه کوچک به سمت مسجد یا پایگاه بسیج می رود. در راه برای شان قصه می گفت. تشویق شان می کرد وقت شان را هدر ندهند و با پدر و مادرشان با احترام صحبت کنند. گاهی به او می گفتم پسرجان بد است تو با این قد و قامت همه اش وسط این بچه های کوچک هستی. اما او ابایی از وقت گذرانی با بچه ها نداشت و می گفت پدر جان همان طور که شما دست ما ...
بازار داغ اجاره رحم؛ 50 تا 70 میلیون تومان
روز انگار چیزی را در گوشه ای از این شهر گم کرده. می گوید با شیری که در سینه اش گره شده بود و بچه ای که نبود، روزهای سختی را گذرانده. او دلبسته شده بود و وقتی سزارین شد با پتویی که دورش پیچیده بودند، بدون اینکه یک بار بچه را ببیند، از بیمارستان بیرون آمد. افسردگی پس از زایمان همه چیز را برایش سخت تر کرد. آن قدر که تحمل یک بار دیگر امتحان کردنش را ندارد؛ حتی اگر از گرسنگی بمیرد. این حال و روز مادرانی ...
اخباری: سریع ترین کامبک تاریخ را در 60 ثانیه زدیم
به گزارش وب سایت دی اسپورت، سعید اخباری در نشست خبری پس از دیدار تیمش مقابل پیکان اظهار داشت: بازی خیلی مشکلی بود، قبل از بازی هم می دانستیم با تاکتیک های پیکان مقابله کردن کار سختی است. خیلی زود ما غافلگیر شدیم و روی چیزی که می دانستیم و با یک اوت دستی گل دریافت کردیم. تیمی که دو گل پشت سر هم بخورد از لحاظ روحی دچار مشکل می شود ولی بچه های ما هفته به هفته نشان می دهند که روح و توان شان بزرگتر و ...
فوتبال ایران عزادار درگذشت ناگهانی انصاریان
.... 18:34 - واکنش امید عالیشاه به درگذشت انصاریان. 18:33 - جمعیت زیادی پشت در اورژانس حضور دارند. علی کریمی به سراغ آن ها رفت و برای دقایقی با حاضران صحبت کرد. جمعیت لحظه به لحظه بیشتر می شود. 18:32 - شایان مصلح: علی انصاریان از بچگی برای من نماد یه فوتبالیست بود که با جون و دلش برای تیماش بازی میکرد یادمه بچه بودیم بهش میگفتن سلطان بخیه فوتبال ایران، انقدر که بدنش ...
امداد برای نجات 2 پسربچه
طاها چشم انتظار است. چشم انتظاری تلخ مادر لحظه ها برایش به سختی می گذرد. مادری که هنوز هم به همراه شوهر و دو پسرش در کانکس زندگی می کند. خانواده عزیزی بعد از زلزله کرمانشاه هنوز نتوانسته اند بحران را پشت سر بگذارند. همچنان نه خانه ای دارند و نه کاشانه ای؛ زندگی شان آرام نگرفته بود که حالا حادثه برای محمد طاها آنها را غمزده تر از گذشته کرده است. دایی محمد طاها از ...
فیلم اخطار پنج روزه ساخته رضا استادی، کلید خورد
رئالیستی است که فیلمنامه آن در شهریور سال 1394 نوشته و در طول سال های گذشته بارها نسخه های مختلفی از آن بازنویسی و تکمیل کرده است. بخش های مهمی از این فیلم در بافت های فراموش شده و بخش های کم تر دیده شده شهر تهران مقابل دوربین خواهد رفت. در حال حاضر، گروه سازنده این فیلم در محله مینابی، مشغول فیلمبرداری هستند و ادامه کار در محله اتابک صورت خواهد گرفت. در ساخت اخطار پنج روزه ، ناصر ...
ما بدجایی ایستاده بودیم ؛ رضا فکری؛ نشر مروارید ایستادن در دوراهی پرمخاطره
آموزد که چگونه از ایده های بلندپروازانه ی خود سبک شود و راه زیستنی فارغ از آن چه که جمع و چارچوب هایش دیکته می کند، پیش بگیرد. شهری که اسد و شبدیز به آن پا می گذارند، عرصه ی آرامش و ساحل امن است. به دور از تمام ناآرامی هایی که در تهران می گذرد، آدم ها در این شهر و با فرسنگ ها فاصله از مرکز، دغدغه هایی متفاوت دارند و طور دیگری زندگی می کنند. دانشجوها، مدیر گروه، استادها، شهروندان، همه و همه فارغ از ...
روابط فرا زناشویی و علل آن
به گزارش گروه اجتماعی یکتاپرس، رابطه فرا زناشویی یا خیانت هرروز اشکال جدیدتری بخود می گیرد و با ابزارها و شیوه های جدیدی روابط را تحت تأثیر قرار می دهد. رابطه فرازناشویی شاید نامی جدید و به ظاهر تمیز باشد، ولی درون آن چیزی جز پشت کردن به اخلاق نیست. خیانت یا روابط فرازناشویی چیست؟ خیانت یا روابط فرازناشویی به معنای رفتارهای جنسی و غیرجنسی ( مانند بیان احساسات و افکار) با ...
جزئیات ماجرای سوء قصد به آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر/ رژیم پهلوی به پشه در حال حرکت هم سوءظن داشت
زنده بود. مطلبی با اشاره به اینکه من همین اول که آنجا رفتم، دورم یکسری جوان جمع شد و فقط یک اتاق مسجد داشت که آن را کتابخانه کردم و کتاب های روز نهضتی و انقلابی را آوردم، گفت: یک شب آقای فلاح به مسجد آمد و ما همدیگر را دیدیم و واسطه آمدن هم باجناق ایشان به نام آقای رحیمی صفت بود. ایشان آمد و داخل کتابخانه رفت و گفت آقای مطلبی! این کتاب ها چیست؟ این کتابها همه اش تکان دهنده است و مردم ...
کرونای علی انصاریان و بهاءالدین خرمشاهی؛ مقایسه کنیم یا نه؟!
با دکتر رضا شعبانی استاد تاریخ که هر جا دانشگاه آزاد شعبه دارد او هم یک رشته تاریخ دایر کرده و در کار خود و نادرشاه افشار متبحر است اما ضلع دیگری ندارد. یا چرا باستانی پاریزی گل کرد؟ چون استاد دانشگاه باقی نماند و به دل مردم زد. ایرانیان چند ضلعی را خاصه اگر زبان طنز داشته باشد ترجیح می دهند تا کسانی که به قول عموی مرحوم من فقط خانه خودشان را طواف می کنند. مردم ما هم مسلمان اند و هم ا ...
محله بیسیم و ماجرای نصب اولین دکل مخابراتی
زمان به بعد، ساکنان محلی به این بخش از شهر محله بیسیم می گویند و این محله به بیسیم شهرت یافته است. البته درباره هویت و تاریخچه این بخش از شهر روایت های دیگری هم وجود دارد که می گوید در زمانی این محله، محل رفت وآمد افرادی از قشر لوطی های شهر بوده است. این افراد در سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در محله رفت وآمد داشتند و با کفش های پاشنه خوابیده و راه رفتن هایی که سینه شان به جلو ستبر می کرد خودنمایی می کردند. این جماعت کلاه شاپویی روی سر می گذاشتند و با دستمالی در گردن که آنها را لوطی معرفی می کرد در معابر محله دیده می شدند. ...
بدرود پسر با معرفت؛ سلطان بخیه
بعد برایش بارها و بارها سر جلوی توپ گذاشت، همان تیمی که با پیراهنش به الدعیه و اولیور کان بدون واهمه پنالتی زد، همان جا که برای خودش آچار فرانسه ای شده بود و عصای دست علی پروین، دفاع راست و چپ بماند بلکه مقطعی هم مهاجم پرسپولیس شد تا جور همه نداشته ها را یک تنه خودش آن روزها بکشد و در نهایت همان آنجا بود که لقب داش علی را به خاطر خصلت و شخصیتش از هواداران گرفت. بعدها که یک فصل به استقلال رفت شاید ...
روایتی از زندگی همسر شهید غواص علی اکبر ابراهیمی | 18 ماه عاشقی، 38 سال بغض
همان 18 ماه کافی بود تا نقش او را توی قلبش برای همیشه حک کند. روز زن بهانه ای بود تا به سراغ زنانی برویم که پشت سر مردان بزرگ ایستادند تا وطن، وطن ماند. زنانی که مثل همه زنان دیگر قلبشان لبریز از عشق بود. دوست داشتند روز ها خانه را آب و جارو کنند و منتظر شوهرشان بمانند و عصر ها دست توی دست مردشان بگذارند و زیر باران راه بروند، اما هنگامی که وقت نبرد شد، خاطره همه عصر های عاشقانه شان را ...
استقلال هم پاشنه آشیل هایی دارد/ نساجی نسبت به قبل تفاوت کرده است
باشگاه پشت ما هست و در راس این باشگاه فردی هست به اسم آقای حدادیان که کاملاً پشت تیم است. علیرغم همه مشغله هایی که دارد ما هرروز با هم جلسه داریم و از آن مهمتر یک شهر پشت این تیم است و مردم این شهر به شدت به تیم شان علاقه دارند. سرمربی نساجی در خصوص غایبان تیمش گفت: متاسفانه چند بازیکن آسیب دیده داریم که در این بازی شرایط حضور در میدان را ندارند. ...
در منزل مان همه به فکر رفتن به جبهه بودند/ پسرم معتقد بود مجروحان شهیدان زنده هستند
ها بود. فروردین سال 1362 به جبهه جنوب اعزام و از نزدیک شاهد موشک باران شهر مقاوم دزفول و تشییع مردم بی گناه شد. مدتی بعد از جبهه جنوب بازگشت و به کردستان اعزام و در سنندج با گروهک های دموکرات و کومله جنگیدند. پدر شهید ایوب رزقیان با بیان اینکه ایوب در فرصت های مختلف به عیادت مجروحین جنگ می رفت، گفت: او معتقد بود که مجروحان شهیدان زنده هستند. وی با بیان اینکه هفتم تیر ماه سال ...
نقد فیلم روزی روزگاری آبادان – نفرین ابدی بر همه موشک ها
ادای دینی به مردم خون گرم و امیدوار اما رنج کشیده جنوب کشور باشد. او همه آن چه از فرهنگ و خانواده مردم خوزستان آموخته را در فیلم روزی روزگاری آبادان هم به تصویر کشیده تا ثابت کند درک درستی از شخصیت هایی که برای فیلمش در نظر گرفته، دارد. رگباری از احساسات حمیدرضا آذرنگ که در فیلم آبا جان [یکی از بهترین نقش آفرینی های فاطه معتمد آریا] فرصت هنرنمایی در کنار برنده چهار سیمرغ بلورین ...
ردپای نازی آبادی ها در تسخیر پادگان قلعه مرغی
همشهری آنلاین _ رضا نیکنام: در آن ایام پر التهاب بچه های جنوب شهر از جمله نازی آباد و جوادیه و... در صف اول فعالیت های انقلابی بودند و در مبارزات خیابانی و حرکت به سوی پیروزی سهم بسزایی داشتند. به مناسبت جشن چهل و دو سالگی پیروزی انقلاب اسلامی چند خاطره و رویداد مهم انقلابی را که اهالی جنوب شهر رقم زده اند مرور کرده ایم. از جمله محاصره پادگان قلعه مرغی و تسخیر آن تا ماجرای کفن پوشان اهالی خزانه ...
شیشلیک قصه ای در غبار با ضعف های شدید فنی
...> اینکه هاشم و احمد (عطاران و جمشیدی) در دوسه جا وقتی بحث شان به درددل های غمناک می رسد، همدیگر را بغل کرده و گریه کنند و هربار کاملا اتفاقی، یک نفر آنها را ببیند و فکر کند همجنس باز هستند هم از همان شوخی های فیزیکی فیلم است که تلاش کرده گریه کردن شخصیت هایش را خنده دار نشان بدهد؛ همان طور که هاشم در مراسمی که شیشلیک گیرش نیامده، شرح حال خودش را توصیف می کند و جماعت به حرف های گریه دارش می خندند ...
آقای کاف میم ؛ خاطرات یک هنرمند دردمند انقلابی
در فصل های 5، 6، 7، 8، 9 خاطرات دوران دفاع مقدس اش را می گوید. چه زمانی که در جبهه جنوب بود، چه در جبهه غرب. کمالیان در زمان جنگ همه کاری می کرد و هر کاری که از دست او برمی آمده انجام می داده است. اما عکاسی پای ثابت کارهای او در همه جاها بوده است و خاطرات تلخ و شیرین زیادی در حین عکاسی دارد. او در خاطراتش به سوژه عکاسی خاصی می پردازد که در پشت جلد کتاب نیز آمده است. کمالیان می گوید: با اینکه همیشه ...