سایر منابع:
سایر خبرها
دو گرم شیشه برای هر باتری سرقتی!
قلم | qalamna.ir : گروه حوادث: از همان دوران نوجوانی آرزو داشتم روزی در رشته مهندسی نقشه کشی تحصیل کنم اما طولی نکشید که معتاد شدم ، شب ها نقشه سرقت می کشیدم و در روز آن نقشه ها را اجرا می کردم...ماجرای این دزد جوان که به اتهام دستبرد به 50 خودرو توسط افسران زبده دایره تجسس کلانتری شفای مشهد دستگیر شده است، از آن جا آغاز شد که گزارش های زیادی از سرقت قطعات و محتویات داخل خودرو به ...
دستگیری سارق حرفه ای منازل در محله گاندی
تازگی به جرم سرقت منزل دستگیر و در زندان در حال تحمل کیفر است. این مقام انتظامی تصریح کرد: در ادامه ضمن اخذ دستور قضائی متهم از زندان تحویل گرفته شد و مورد تحقیق قرار گرفت و در ابتدا منکر سرقت از منزل شاکی شد، ولی پس از مواجهه با ادله متقن کارآگاهان به بزه انتسابی معترف و اظهار داشت، در خیابان در حال پرسه زنی بودم که بالکن بدون حفاظ منزل شاکی من را وسوسه کرد تا از منزل وی سرقت کنم و پس از سرقت، اموال را به چند مالخر فروختم. سرهنگ دستخال افزود: با اعتراف صریح متهم به بزه انتسابی، وی با قرار مجرمیت جدید روانه زندان ش ...
زن 35 ساله: خاطره خوشی از شوهر 60 ساله ام ندارم
وقتی از خانه مادرم به منزل بازگشتم دنیا روی سرم خراب شد. از آن چه می دیدم وحشت زده به سرم کوبیدم و در گوشه ای نشستم تا به حال و روز سیاهم گریه کنم. دزدان ناجوانمرد به خانه ام دستبرد زده بودند و ... زن 35 ساله که به دنبال سرقت لوازم منزلش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری مراجعه کرده بود، با بیان این که دلم برای پسر پنج ساله ام می سوزد که باید برای تماشای تلویزیون در منزل اطرافیانم تحقیر ...
اعترافات دزد کلاه سیاه!
سیاه چهره اش را هنگام سرقت می پوشاند در ادامه اعترافاتش افزود: وقتی وارد میدان بار می شدم، موتورسیکلت هایی را زیرنظر می گرفتم که قفل یا لوازم ایمنی نداشتند و در فضای باز محوطه پارک بودند. زمانی که مالک موتورسیکلت برای خرید می رفت من با شاه کلیدی که همراه داشتم، سوئیچ موتورسیکلت را باز می کردم تا در حالت روشن بماند و سپس منتظر می شدم تا موتورسوار میوه هایش را روی ترک موتورسیکلت بگذارد اما زمانی که او ...
سرقت طلایی پلیس های قلابی در هتل گرانقیمت
یکی از هتل های شمال تهران رزرو کردم و با حمید تماس گرفتم و در آن هتل قرار ملاقات گذاشتیم و قرار شد من شش عدد شمش را با خودم به هتل ببرم و او هم دلارهایش را بیاورد و با هم معامله کنیم. ساعتی قبل به هتل رفتم و به مسئول پذیرش سپردم که مهمانی به نام حمید دارم و زمانی که وارد هتل شد به اتاق من راهنمایی اش کند. داخل اتاق منتظر خریدار بودم که 20 دقیقه ای بعد زنگ اتاقم به صدا در آمد. فکر کردم حمید است و ...
سرقت طلای زنان مسافر با لهجه ترکی استانبولی
داشت به من داد. من در حالی که خوشحال بودم از خودرو پیاده شدم و به خانه ام رفتم. صبح روز بعد وقتی برای تبدیل کردن پول ها به صرافی رفتم متوجه شدم که همه آن ها قلابی است. آنجا بود که فهمیدم همه آن ها اعضای یک باند بودند و به این شیوه مرا فریب دادند تا طلاهایم را سرقت کنند. با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای ویژه جنایی تهران برای رسیدگی و شناسایی سارقان در ...
سرقت شمش طلای مردجواهرفروش در یک هتل / گفتند پلیس هستند + جزییات
به صحبت کرد و گفت که بی خیال این مرد شویم، اگر او را به اداره پلیس ببریم باید 20 سال زندان برود، جریمه شمش های قاچاق را بدهد و با حرف هایش مرا ترساند و در آخر پیشنهاد داد که یکی از شمش های طلا را به او بدهم تا مرا رها کنند و پرونده ام را مختومه می کنند. من که ترسیده بودم پیشنهادشان را قبول کردم و یک شمش طلا به آنها دادم. وی عنوان کرد: بعد از رهایی به رفتارهای آنها شک کردم و احساس کردم ...
فیلم رابطه جنسی زن خیانتکار در دستان شوهرش
دوست داشتم این جوان را از نزدیک ببینم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و در یک رستوران به دیدارش رفتم. از آن روز به بعد مدام با هم در مکان های مختلف قرار می گذاشتیم. او چنان با حرف هایش مرا خام کرده بود که گاهی فقط منتظر تماس او بودم. در روزهای اول این آشنایی فکر می کردم همه چیز یک ماجرای شوخی و تفریح گونه است اما کم کم دیدارهای مخفیانه ما به مکان های خصوصی کشیده شد و از یک ارتباط عادی فراتر رفت تا ...
مأموران قلابی، سارق شمش طلا بودند
و قصد خرید 6 شمش دارد. من هم شمش ها را آماده کردم و برای اطمینان اتاقی در یکی از هتل های معروف تهران اجاره کردم و به خریدار نیز آدرس هتل را دادم. حتی به پرسنل هتل هم گفتم که با شخصی قرار ملاقات دارم و به محض آمدن وی به من خبر دهند. سرقت شمش شاکی در ادامه گفت: داخل اتاق بودم که 20 دقیقه بعد زنگ اتاقم به صدا درآمد. در را که باز کردم دو مرد جوان در حالی که خودشان را مأمور پلیس ...
ملاقات ساختگی ماموران قلابی برای سرقت شمش های طلافروش
که به دست خریدار می رسانم، در قبال آن دلار می گیرم تا اینکه چند روز قبل مقداری شمش به دستم رسید و به دنبال خریدار می گشتم. او ادامه داد: به دوستانم سپرده بودم که اگر مشتری پیدا شد به من اطلاع بدهد تا اینکه یکی از دوستانم با من تماس گرفت و خریداری به نام سهیل را معرفی کرد. دوستم می گفت سهیل در کار خرید و فروش شمش و حاضر است با من معامله و پول شمش ها را به دلار پرداخت کند. به این ترتیب با خریدار ...
روبه رو شدن سارقان با پلیس و صاحب خانه حین سرقت از منزل + تصاویر
اشاره به کشف اموال مسروقه داخل خودروی پژو 207، گفت: در بین اموال مسروقه، اموالی وجود داشت که پنج ماه پیش به سرقت رفته و نزد سارقان مانده بود. آذین با اشاره به کشف مقادیری ارز، سکه، وجه نقد و سایر لوازم قیمتی مانند ساعت از سارقان، بیان کرد: تاکنون هفت شاکی با مراجعه به کلانتری، سارقان را شناسایی کرده اند. سرکلانتر دوم پلیس پیشگیری تهران بزرگ متذکر شد: سارقان در ترفندی خاص، پلاک ...
نمایش 4مرد و یک زن برای سرقت طلا و جواهرات زنان
را سرقت کرده اند. او توضیح داد: کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که خودروی سمندی مقابل پایم ترمز کرد. به جز راننده، مردی در صندلی جلو و زنی روی صندلی عقب نشسته بود. سوار شدم و در صندلی عقب کنار مسافر زن نشستم. کمی جلوتر راننده سمند، آخرین مسافر را که مردی جوان بود سوار ماشین کرد و او درست کنار من نشست. در بین راه آخرین مسافری که کنار من نشسته بود شروع کرد به صحبت کردن اما به زبان ترکی استانبولی ...
اجیر کردن سارق برای دزدیدن کیف 400 میلیونی دخترخاله
... با موتورسواران اجیر شده برای سرقت چطور آشنا شدی؟ یکی از آنها رفیق و بچه محل قدیمی ام است و دیگری هم دو سال قبل برای ترک به کمپ ترک اعتیادم آمده بود. برای این کار چقدر گرفتند؟ هیچی، همه چیز رفاقتی بود. با وسایل سرقتی می خواستی چکار کنی؟ تصمیم داشتم بعد از یک یا دو هفته کیف را برگردانم. داخل کیف چه بود؟ سه گوشی تلفن همراه مدل بالا، پول و دلار و همینطور پاسپورت و مدارک دختر خاله همسرم بود. ...
به خاطر همین مواد لعنتی کار م را از دست دادم
...، بچه درسخوان کلاس و مدرسه بودم. رفیق های خوب، پدر و مادر خوب، همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه وارد خدمت شدم. در خدمت با تعارف و اصرار همخدمتی ها سیگاری شدم. سیگار کشیدنم کم و بیش ادامه داشت تا اینکه یکی از هم خدمتی ها که هم محلی امان هم بود، مرا به خانه اشان دعوت کرد. مواد مصرف می کرد و همان جلسه اول به من تعارف کرد تا به قول معروف با او هم محفل شوم. نمی دانم چرا! اما دستش را رد ...
نصیرزاده: پست بین المللی من براساس جایگاه حقیقی ام است، نه حقوقی
پست را دادند. برای این اعطای این پست به من، از هیئت اجرایی فدراسیون جهانی هم رای گیری شد. ابتدا از سوی سانتونخا پیشنهاد شدم و با رای هیئت اجرایی به عنوان بالاترین مرجع تصمیم گیری این پست را در اختیار گرفتم. همچنین قرار است در مجمع سالیانه هم از اعضای مجمع رای بگیرند. نامه انتصاب من هم که برای کمیته ملی المپیک ارسال شده است. در یک ماه روزی چند بار با مسئولان فدراسیون جهانی در ارتباط بودم و تلاش زیادی برای گرفتم این پست کردم و گفتم حق فدراسیون ایران این است که یک عضو موثر در هیئت اجرایی داشته باشد. انتهای پیام/ ...
اختلاف ارباب هرمز و ارباب رستم موجب ساخت مسجد در شرق تهران شد!
را کنار اسمم قرار دادم! ساواک بار ها بابت این قضیه مرا احضار کرد، ولی من هر بار می گفتم زادگاهم خمین است و طبیعی است که پشت سر فامیلم، خمینی باشد... و آن ها نمی دانستند چه باید بکنند! می خواستم به این ترتیب و به سهم خودم، در زنده نگه داشتن نام امام در ذهن مردم تلاش کنم، تا آن ها بدانند که منشأ حرکت و قیام، در کجاست. دومین اقدام این بود که وقتی به منطقه آمدم، دیدم در این منطقه مسجد خیلی کم است، لذا ...
جزئیات ماجرای سوء قصد به آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر/ رژیم پهلوی به پشه در حال حرکت هم سوءظن داشت
با افرادی که بوی نهضت و بیداری و مقاومت داشتند و مثلا با شهید محلاتی و حتی با شهید بهشتی نشست و برخواست داشتم. وی افزود: در سازمان تبلیغات اسلامی که بودم، یک بار شهید بهشتی من را خواست و من به ساختمان سرچشمه رفتم و کمی با هم صحبت کردیم و ایشان می خواست واحد روحانیت حزب را به من بسپارد و من گفتم مستقل از پس این کار برنمی آیم. مطلبی با اشاره به طریقه ارتباط گیری روحانیون با امام ...
از تسلیم نشدن کلانتری قره آغاج تا امان نامه به عوامل شاه / شهید قاضی با فرمانده طاغوتی چه کرد؟
ماه تمام مرا چشم بسته نگه داشتند به طوری که موقع قضای حاجت، با پایم سنگ توالت را پیدا می کردم. اوقات نماز را هم گم می کردم. وضو می گرفتم، گاها تیمم می کردم و مانده بودم به چه چیزی تیمم کنم؛ چون همه جا سیمان بود. یکبار با یک چیز سفتی که نمی دانم سنگ بود یا آهن، به صورتم زدند و از هوش رفتم؛ بعداً که بیدار شدم، چون چشمم را بسته بودند، با دستم بررسی کردم و دیدم خون از صورتم به تمام لباس ...
در گفت و گو با مجاهد انقلابی مطرح شد: دعای امام خمینی (ره) برای حجت الاسلام اقبالیان چه بود؟ + خبر ...
مدرسه خود در ورامین رفتم/ وقتی که دیدم راه دررو ندارم، از خدا مدد خواستم... بعد از معمم شدن، در سال 1350 تصمیم گرفتم به مدرسه رضا پهلوی که سابقاً در آنجا درس خوانده بودم، بروم و در آنجا سخنرانی کنم. آقای گتمیری که همچنان مدیر مدرسه بود، گفت که برای سخنرانی باید از رئیس آموزش وپرورش اجازه بگیرم. پس از مراجعه به آموزش وپرورش به من اجازه دادند که در دوشنبه ای، بعدازظهر به آنجا بروم و سخنرانی ...
عشق به بازیگری زن جوان را تبدیل به سارق کرد
. وقتی متوجه شد عاشق بازیگری هستم به دروغ مدعی شد که آموزشگاه بازیگری دارد و می تواند مرا تبدیل به یک بازیگر معروف کند. او مدعی بود که نویسنده و کارگردان است. با وعده هایش فریبم داد. اوایل با هم چت می کردیم و بعد از مدتی با هم قرار ملاقات گذاشتیم. وقتی به خودم آمدم متوجه شدم که دلباخته آرش شده ام درصورتی که متاهل بودم. به همین دلیل عذاب وجدان به سراغم آمد. تصمیم گرفتم به این رابطه پنهانی پایان بدهم ...
اجیر کردن 2 سارق برای انتقام از دخترخاله همسر
همیشه همراه دختر خاله ام بودم. دقایقی قبل به مغازه ای رفتیم و 3 عدد گوشی گرانقیمت خریدم و همراه دختر خاله ام از مغازه بیرون آمدم که ناگهان مرد نقابداری به من حمله کرد و کیفم را که حدود 400 میلیون تومان پول خارجی و گوشی تلفن همراه در آن بود به زور از من گرفت و بعد سوار موتورسیکلتی شد و همراه همدستش فرار کرد. رد پای مرد آشنا همزمان با شکایت زن جوان از دو سارق موتور سوار، فیلم ...
کلید سرقت از خانه عمه در دست برادرزاده
است که به مصرف مواد مخدر هم اعتیاد دارد. بعد از به دست آمدن این سرنخ بود که مأموران پلیس توانستند سه هم دست همایون را هم شناسایی و سپس همه اعضای باند را در جریان عملیات همزمان بازداشت کنند. همایون در بازجویی ها به سرقت از خانه عمه اش اعتراف کرد. او گفت: از مدتی قبل تصمیم به سرقت خانه عمه ام گرفتم. می دانستم او همیشه پول و طلا در خانه دارد. ماجرا را با سه همدستم در میان گذاشتم که قبول ...
عاشق بازیگری طعمه مرد پولدار شد
سرویس حوادث جوان آنلاین: چندی قبل مرد میانسالی به اداره پلیس رفت و از زن و مرد جوانی به اتهام سرقت و اخاذی شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: من مرد ثروتمندی هستم و خانه ام در یکی از خیابان های شمالی تهران است. ساعتی قبل با خودروی گرانقیمتم در حال عبور از خیابانی بودم که زن تنهایی برای من دست تکان داد و خواست او را به مقصدی برسانم. دلم برایش سوخت و او را سوار کردم و به راه افتادم که ...
تصادف به بهانه سرقت
خودروی شخصی ام در حال انتقال به بازار بودم که در بین مسیر در اتوبان امام علی یک دستگاه خودرو پژو پرشیا نوک مدادی به بهانه تصادف با وی جلوی من را گرفت و پس از درگیری متوجه شدم پلاتین ها از داخل خودرو سرقت شده است. رئیس پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ ابراز داشت: کارآگاهان به محل وقوع جرم اعزام موفق شدند در تحقیقات میدانی شماره پلاک خودرو را بدست آورند که با استعلام شماره پلاک خودرو هویت مالک ...
تصادف به بهانه سرقت در تهران / راز پلاتین های در خودروی سرقتی لو رفت
.... وی عنوان کرد: شاکی با حضور ماموران کلانتری اظهار کرد، در شغل خرید و فروش پلاتین هستم، مقداری پلاتین از مشهد خریده بودم و با خودروی شخصی ام در حال انتقال به بازار بودم که در بین مسیر در اتوبان امام علی یک دستگاه خودرو پژو پرشیا نوک مدادی به بهانه تصادف با وی جلوی من را گرفت و پس از درگیری متوجه شدم پلاتین ها از داخل خودرو سرقت شده است. رئیس پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ ...
پشت پرده فیلم سیاه!
فیلم را منتشر نکند یا در اختیار همسر اسفندیار نگذارد. خلاصه من هم که ترسیده بودم سوار بر خودرو با آن ها تا مقابل یک صرافی بزرگ رفتم اما وقتی آن ها پیاده شدند من از فرصت استفاده کردم و از آن جا گریختم چند روز بعد با اسفندیار تماس گرفتم و به او گفتم مموری آن فیلم را از همسر صیغه ای ام دزدیده ام او هم با خوشحالی برای تحویل مموری در دفتر کارش با من قرار گذاشت و مدعی شد که فرمان نه تنها 9 میلیون تومان از او دلار گرفته است بلکه هنوز قصد اخاذی با همان فیلم را دارد اما وقتی من برای تحویل آن مموری وارد دفتر کار اسفندیار شدم ناگهان ماموران انتظامی از راه رسیدند و مرا دستگیر کردند. ...
این 3 مرد نوچه یک دختر تهرانی بودند + فیلم گفتگو
...> داخل فیلم معلوم است که چه قدر وحشیانه به طرف زن جوان حمله می کنی؟آیا مواد مصرف کرده بودی؟ نه ،من دوسال است که پاک هستم و لب به مواد نزده ام. من اصلا سارق نیستم. فیلم را ببنید. باور کنید اصلا بلد نبودم چه طور باید سرقت کنم. پس ا زدستگیری می گفتند زن جوان را کتک زده ام ،اما من حتی به او دست هم نزدم . بعد از سرقت کیف چه کار کردید؟ کیف را به علی تحویل دادیم . من حتی در ...