ناامیدی در خون ما نیست
سایر منابع:
سایر خبرها
داوطلب باردار کنکور: به من گفت تو غلط کردی با این حالت آمدی کنکور دادی!
مدرسه انداخت بیرون و گفت تو غلط کردی با این حالت آمدی کنکور دادی! برای چه آمدی کنکور دادی؟ گفتم خانم، من فوق لیسانسم. وقتی آمدم اینجا و این کنکور را دادم حتما یه رشته خاصی را می خواستم که آمدم شرکت کردم. پلیس هم آمد. من که می دانم به جایی نمی رسد، اما رفتم حراست آموزش و پرورش. آقای رمضانی بودند. خدا خیرشان بدهد. یک ساعت کامل برای من وقت گذاشتند. همه را نوشتند. گفتند ما دوربین ها را چک و پیگیری و حتما ...
امیرمحمد متقیان: عموپورنگ پدر معنویم است/سر و زبان خوبی داشتم!
دادم و بعد از 6 ماه آقای فرضیایی با من تماس گرفتند و گفتند دوست داری همکار من بشی؟ و من گفتم چرا که نه. ** شما شرکت کننده برنامه پورنگ بودید؟ بله یکی از بچه هایی بودم که به استودیوی برنامه رفته بودم. در همان برنامه کمی برایشان شیرین زبانی کردم و خوششان آمد و بعد از مدتی تماس گرفتند که بیا. قرار بود یک روز به برنامه عمو پورنگ بروم اما یک روز رفتم و دیگر ماندگار شدم. ...
یادکردی از عالم وارسته مرحوم آیت الله سیدجواد خامنه ای به همراه خاطره ای از رهبر معظم انقلاب
ای(ره) که براستی تجسم تقوا و فضیلت بود، برایم بسیار مغتنم و روحبخش بود، دوست داشتم همچنان در محضر ایشان بنشینم و جمال ایشان را زیارت کنم، ولی با نزدیک شدن اذان ظهر و آماده شدن ایشان برای تجدید وضو و نماز از خدمت ایشان مرخص شدم، ولی با خاطره ای دلنشین و شاید نورانیت سفر ما در آن سال، همین فیض ملاقات ایشان بود. * خاطره ای ماندگار از رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله ...
فرهاد قائمی: حالم از مافیای والیبال بهم می خورد
، مشکل دریافت پیدا کرد، با من تماس گرفتند که برگرد به تیم ملی و کمک کن. گفتند ما به کمک تو احتیاج داریم. من هم آمدم، جالب این است که ما یکشنبه صبح وزنه زدیم و بعداز ظهر که مربی آمد بعداز گرم کردن و بدنسازی ما تنها تمرین 2به2 سبک زدیم و حتی به تمرین 6 به 6 نرسید که جلسه گذاشتند، چون تعداد بازیکنان در اردو زیاد است و قابل کنترل نیست، تو برو. مگر از اول نمی دانستند که تعداد چقدر است؟ *آقای خوش ...
روایت محاصره تا آزادسازی دو شهر شیعه نشین سوریه
، خوندن از حاج قاسم سلیمانی عزیزه... به خصوص آنچه بعد آزادسازی گفته بوده. حاج قاسمی که شاید پیش تر نمیتونست حرف هاش اینجوری رقیق مون کنه و فقط بیانیه یه فرمانده ارشد نظامی تو وضعیت جنگی بود، ولی الان همه چیز فرق می کنه. آدم دوست داره جمله هاشو قاب کنه و با صدای خودش بشنوه و ناخوادگاه خشم و بغض یکسال و نیمه سرباز می کنه موقع خوندنش. من اسم این تکه رو گذاشتم: روایت عشق . صلوات حاج قاسم برای ...
روزی که حاج قاسم سه بار تا مرز شهادت پیش رفت
ای که امروز صبحانه خوردیم. گفتم بریم. وقتی رسیدیم، من نشستم و ایشون رفت وضو بگیرد؛ دیدم دلم داره شور می زنه و استرس دارم. رفتم دنبالش ببینم کجا رفت. دیدم وضو گرفته و اورکتش روی دست راستش و جوراباش هم توی دست چپش، داره میاد. گفتم: حاجی از این جا بریم. گفت: حسین تو امروز چِت شده! گفتم بریم بریم. گفت بزار جورابامو بپوشم! گفتم توی ماشین بپوش. با زحمت ایشان را سوار ماشین کردم و در را بستم و ...
مدیر مدرسه مهندس عسکری قم از کوچکترین نویسنده قم تجلیل کرد
زهرا دریکوند کودک نویسنده کتاب حاج قاسم و بچه ها یکی از شاگردان ممتاز مدرسه مهندس عسکری پردیسان قم است که از کلاس اول ابتدایی در کنار نقاشی و خط، به هنر نویسندگی رو آورد. این کودک نسل سلیمانی که اکنون 8 سال دارد و پایه دوم را به اتمام رسانده است، کتاب حاج قاسم و بچه ها ، با موضوع رفتارهای شهید سلیمانی با بچه ها را در سن 7 سالگی نوشت. کودک نویسنده کتاب حاج قاسم و بچه ها به رسم ادب، از ...
2028/شهید رضا دیناروند:خدایا! ما را تا پایان راه استوار قرار بده
همراهان موسی همدستان عیسی هم کیشان محمد(ص) همسنگران علی هم فکران حسین(ع) همگامان خمینی از سنگر کربلا آمده؛ چه شکوهی! خداوند را سپاس می گویم که توانستم بار دیگر در صفوف رزمندگان اسلام قرار گیرم تا با یاری الله در میدان جنگ با دشمنان تجاوزگر و ضد اسلام به مبارزه بپردازم. خانواده عزیزم مرا حلال کنید و امیدوارم بعد از من سرپرستی خانواده ام را به عهده بگیرید و از بچه ها مواظبت کنید تا آنها بعد از من در خانه احساس بی پدری نکنند و تحصیلاتشان را تا حد امکان ادامه دهند. انتهای پیام/89001/ ...
مدافع حرمی با موهای اتوکشیده و خامه ای! +عکس
محمدرضا بوده. ما خودمان بعد از شهادتش خیلی کارها و کمک هایش را فهمیدیم. به قول دوستانش در مدرسه عالی شهید مطهری؛ می گفتند: محمدرضا حلقه وصلی بود بین تمام دوستانش. به خاطر اخلاق خوبی که داشت و مهربانی اش، با هر طیف جامعه تفاهم داشت. اینگونه نبود که قیافه بگیرد و فقط دنبال بچه حزب اللهی ها باشد یا فقط جذب بچه هایی باشد که خیلی پایبند نیستند. با هر تیپ و ظاهری، تعامل می کرد. وقتی ...
ایکتیوز ؛ بیماری با طعمِ تلخ طردشدگی/ از رهاشدن در موقع تولد تا "لولو" خطاب شدن در مدرسه/ وقتی دولتی ها ...
به گزارش خبرنگار ایلنا، بیماران نادر ایکتیوز آرام، خونسرد و درد کشیده هایی هستند که از کودکی به دلیل تفاوت ظاهری که داشتند، تلخی انزوا و در خود فرو رفتن را بیش از هر آدم دیگری تجربه کردند و حتی به دلیل جراحت های دوران کودکی در بزرگسالی هم مرهمی برای روح های زخمی خود یافت نکردند، همچون زهرا یکی از این بیماران که با حسرتی بی پایان از روزهای خی ...
شوخی شهید دستواره با رئیس جمهور وقت
به گزارش جهان نیوز به نقل از مهر، بچه رزمنده های قدیمی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) شهید سید محمدرضا دستواره را با روحیه سرزنده، لب های همیشه خندان و بذله گویی های دلنشینش می شناسند. چه آن موقع که رزمنده ای ساده، در جبهه مریوان هم رزم حاج احمد متوسلیان و دیگر یاران همراهش بود و چه آن دورانی که مسئولیت واحد پرسنلی تیپ تازه تأسیس 27 محمد رسول الله (ص) را به عهده گرفت. البته بعدها وقتی ...
اولین پدری که بر سر پیکر فرزند شهیدش در سوریه حاضر شد
علاقه خاصی به روضه حضرت عباس(ع) داشت. مداحان هیئت نیز از این علاقه او باخبر بودند و لذا همیشه در روضه منزل ما ذکر فداکاری حضرت ابوالفضل(ع) بود و این مواقع صورت حامد پر از اشک می شد. شب های آخر محرم نیز حامد و بچه های هیات آرام و قرار نداشتند. آنها همه ساعت های شب را بیدار می ماندند تا نذر و احسان بزرگ را برای عصر عاشورا آماده کنند. وقتی هم که مهمانان امام حسین(ع) پذیرایی می شدند بچه ها تمام دیگ ...
تصادف جانخراش یک مدافع حرم! + عکس
تماس می گرفتند و شروع می کردند به تعریف و تمجید از محمدرضا. اوایل که تماس می گرفتند، دلشوره داشتم که الان می خواهند درباره محمدرضا چه بگویند؟ چه اتفاق بدی افتاه که می خواهند شکایتش را بکنند. می آمدم خانه و می گفتم محمدرضا! از مدرسه تماس گرفته اند، چه کار کرده ای؟! می گفت: به خدا کاری نکرده ام... وقتی با مسئولان مدرسه اش تماس می گرفتم، همه به من تبریک می گفتند برای داشتن چنین پسری. مثلا ...
مجید مجیدی: متاسفانه به شکل فراوان و دردناکی ازکودکان کار سوءاستفاده می شود/ بخشی ازبودجه سازمان ها هرز ...
نمونه آن کاراکتر را در مدرسه صبح رویش پیدا کرده بودیم ولی برای اینکه چه کسی این نقش را بازی کند کمی تامل و جست وجوی بیشتری لازم بود. بعد از ارزیابی های متفاوت به روح الله زمانی رسیدیم. روح الله دقیقا همان ویژگی هایی را داشت که می خواستیم. خواهر و برادر افغانی (شمیلا و ابوالفضل) در دل تحقیقات میدانی و پشت چراغ قرمز پیدای شان کردیم و در مرحله بعد به خانه آنها رفتیم با خانواده های آنها صحبت کردیم و از ...
نذر حاج قاسم برای گیلکی های مدافع حرم/ عکس رو کنی، عکس رو می کنم!
سردار سلیمانی گفت: حاج محمد، سردار، قلباً شما را دوست داره. به من گفته هر روز یادم بیار برای سلامت بچه های گیلان که وارد نبل شدند، پنج تا صلوات بفرستم. این حرف، برایم یک دنیا ارزش داشت. از اینکه فرمانده سپاه قدس اسلام برای سلامت نیروهایم هر روز صلوات می فرستد، دوباره به داشتن چنین نیروهایی افتخار کردم. حضور حاج قاسم در جمع گیلکی های مدافع حرم در نبل وقتی عکس ها ...
داستان کوتاه/ یک روز خوب
داریم؟ - بله! مرضیه سرش را بلند کرد و رو به من ابرو در هم کشید؛ - این دفعه تو باید بری زیر نیمکت! نگاهش کردم و چیزی نگفتم. مش رخساره بساط تغذیه بچه ها را در حیاط می چید. یک دیگ زودپز بزرگ و چندین کاسه کوچک رنگی و قاشق های رویی. بوی خوش نخود داغ در آن هوای تقریبا سرد صبح در حیاط پیچیده بود. ......................... کارم را تمام ...
مسئولیت پذیری رکن اصلی تحکیم خانواده است
گوید امروز می خواهیم برویم بیرون! بچه ها، چه دوست دارید که بخریم؟ و بعد می گوید خانم! شما این غذا را دوست داری، این را حتماً می خرم. . این برای یک زن لذت بخش است . امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: وقتی زن عصبانی شد و بدگویی کرد، شما در مقابل او سکوت کنید. . آقایان زیادی از دعواها و مشاجرات خانوادگی گله می کنند؛ به آنها می گویم شما در این دعواها، مشاجره نکن. . می گوید نمی شود! ، می گویم اگر ...
وقتی راننده صیاد صید شد!
...، ریه های من درگیر شد. بعد در عراق خیلی تنگی نفس داشتم. هنوز هم اثراتش هست. زمانی هم که به ایران برگشتم، یک سالی درگیر درمان بودم. من جانباز 31 درصد ارتش شدم؛ ولی دنبالش نرفتم. بیشتر به عنوان آزاده بودم. اگر روزهای اول رفته بودم، شاید 50درصد ثبت می شد. چون ریه هایم آب آورده بود. * در زمان اسارت آرزو داشتید که به کشور برگردید؟ آنجا من همیشه به بچه ها می گفتم که آدمی به امید زنده ...
خستگی مان بیرون می رود، وقتی با هم شیرین کاری می کنند
، 14 و 10 ساله داشته است. می گوید: راستش را بخواهید بچه نمی خواستم. سه تا بچه داشتم و می گفتم خدا همین سه تا را برایم نگه دارد. وقتی فهمیدم باردارم، خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم بچه را سقط کنم. شوهرم هم زیاد به ماندن بچه راضی نبود. عشایر بودیم و با خشکسالی های اخیر وضعیت مالی و دامداری امان خیلی بد بود. دارو خوردم بلکه بچه بیفتد. بعد از خوردن دارو، آمدم شهر و رفتم سونوگرافی. در همان ...
خاطرات سیدحسین موسویان از تأسیس جهاد سازندگی کاشان، فعالیت انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا و آشنایی با ...
هایی که بعد از انقلاب مسئولیت پذیرفتند؛ مثل مرحوم نوربخش، محمد هاشمی و آقای واعظی که الآن مسئول دفتر رئیس جمهوری است. در واقع ورود من به آمریکا به خانه آقای حسن توفیقی بود و از آنجا وارد انجمن شدم. چون آقای توفیقی هم در انجمن بود. خیلی ها بودند و از جواد لاریجانی گرفته تا آقای محمدخان که وزیر اقتصاد بود همه بچه های انجمن در کالیفرنیا بودند. من که آمدم و انقلاب پیروز شد با اینکه خانه و ...
بیا یک نگاهی به من کن! (فانوس)
شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر... یا بن الزهرا(عج)، یا بیا یک نگاهی به من کن/ یا به دستت مرا در کفن کن. از بس این شهید به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت؛ به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی... روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید ...
غفلت جهان سومی ها از اهمیت علوم انسانی
شعار سال: دانشگاه تهران که بودم یه دوستی داشتم که رتبه ی کنکورش تک رقمی بود و برق دانشگاه شریف میخوند برای فوق لیسانس رفت کانادا، بعد از مدتی به باباش گفت می خوام ول کنم و برگردم تو دانشگاه های خودمون مدیریت بخونم.... باباش این کار پسرش رو خیلی احمقانه دونست و بهش گفت: تو توی معتبرترین دانشگاه دنیا داری درس می خونی، اونم در بهترین و بالاترین رشته! دو روز دیگه که برگردی ایران ...
آیت الله مظاهری: ما باید با صداقت باشیم و الاّ چوبش را می خوریم
.... در رو اظهار ارادت می کند درحالی که ارادت ندارد. در رو حسابی اظهار دوستی می کند درحالی که دوستی را ندارد. حتی بسیاری از بزرگان می گویند این تعارف های ما تظاهر و نفاق و دروغ است. همین سلامٌ علیکم هم دروغ است؛ برای اینکه معنای سلام اینست که من دوست تو هستم و او هم می گوید من هم صددرصد دوست تو هستم. من مدافع آبرو و عرض و مال و جان تو هستم. بعد می گوید حال شما چطور است و او هم می گوید ارادتمند شما ...
روایتی از فشارهای سیاسی به اژه ای و خانواده اش در جریان پرونده کرباسچی
بیشتری داشت. دفتر ایشان رفتم و آقای شوشتری و آقای موسوی لاری بودند و خلاصه صحبت کردیم و گفتند همین الان می خواهیم دیدن آقای کرباسچی برویم. آقای کرباسچی بازداشت شده بود و گفتم همین الان اجازه نمی دهم. خیلی وزیر جا خورد و علت را پرسید. گفتم بخاطر همین مسئله است، چون شما سیاسی برخورد می کنید.
وقتی شاگرد کلاس ریاضی شهید رجایی و هم کلاسی شهید تندگویان باشی، تو هم شهید می شوی
خوبی بیاموزد و یکی از قاریان قرآن شود. یکی دیگر از اتفاقات خوب در زندگی این شهید بزرگوار این بود که در دبستان با شهید تندگویان همکلاسی بود. پس از پایان دبستان بود که برای ادامه تحصیلاتش در مقطع دبیرستان به دبیرستان میرداماد رفت، پس از آن به مدرسه پهلوی سابق، جنب بیمارستان بازرگانان رفت در آن جا با شهید محمد علی رجایی که دبیر ریاضی این مدرسه بود، آشنا شد. در همان زمان علاقه خاصی به وی پیدا کرده و ...
■ شهید محمد بهروز ساکی: نماز اول وقت را فراموش نکنید
شهید ؛ شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد. تبرک لحظاتمان با شهید محمد بهروز ساکی: بسم الله الرحمن الرحیم بار خدایا من از سوی تو آمدم و به سوی تو نیز برخواهم گشت. ...
ترابی: ستاره ما تیم پرسپولیس است
. شاید خیلی ها ندانند در این مدت بچه های ما چقدر سختی کشیده اند اما با وجود همه سختی ها تلاش کرده اند بهترین نتایج را کسب کنند. همه همبازیانم ستاره هستند و به بودن کنار آنها افتخار می کنم. تو بلافاصله بعد از بازی با گل گهر هم اشاره کردی که باشگاه باید بیشتر تلاش کند. منظورت از سختی هایی که کشیدید مشکلات مالی است که ... فقط همین قدر بگویم لیاقت پرسپولیس خیلی بیشتر از این حرف هاست ...
ناگفته های کارگردان مشهور از پشت پرده سینما
: کلاس دوم دبیرستان بودم دوستی داشتم که بعد از زنگ مدرسه به کتابخانه کانون پرورش فکری به کلاس فیلمسازی می رفت با او همراه شدم و با وارد شدن به این کتابخانه، مسیر زندگی ام عوض شد. اسعدیان درباره همکاری اش با مسعود کیمیایی توضیح داد: یادم می آید در یک تابستان مسعود کیمیایی می خواست فیلم سفر سنگ را بسازد اسفندیار منفردزاده در کانون پرورش فکری رئیس بخش فیلمسازی بود و من در آن زمان هنرجو ...