سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی کارآفرینی تمام زندگی ات می شود
که برای من نشستن سخت بود. برای نشستن یک بالش را پشتم به گونه ای قرار داده بودم که بتوانم درد را تحمل کنم و در عین حال در تصویر معلوم نباشد. جلسه شروع شد و هر چهار نفر ما دوربین و میکروفون مان روشن بود. یادم هست که آخرین نفر نوبت من شد و از کنترل خودم داشتم خسته می شدم. درد در وجودم پیچیده بود و من برای شرکت در این جلسه که روزشماری کرده بودم، داشتم کم می آوردم. شروع به صحبت کردم اما جانی در بدن ...
شوهری که هیچ کار پنهانی نداشت!
؟ خلاصه بحث روی این بود که نمی خواهد بروی. تا اینکه گفتند می روم چند روزی جایی و برمی گردم. گفتم حتما فکر سوریه از سرشان افتاده. من تقریبا 17 روز از ایشان خبر نداشتم، نه تماسی نه هیچی، زنگ هم می زدم گوشی اش خاموش بود، خیلی نگران شدم و گفتم شاید اتفاق خاصی افتاده باشد. روز هفدهم به ما زنگ زد. **: چه سالی بود؟ همسر شهید: آخرهای سال 93 بود. زنگ زدند که... تا صدایشان را شنیدم پشت ...
جزئیات قتل دختر 17 ساله اهوازی از زبان پدرش
بین شما و زنت خراب شد؟ من به غزل گفته بودم با تو این طور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند. یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد؟ من بهش گفتم این کار را بکند. این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود، دو مرتبه وعده داد که اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما را برمی گردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یک بار 150 میلیون تومان و بار دیگر 16 میلیون تومان برای وی واریز کردیم ...
دختر نوجوان، گرفتار در دام سه شرور
در این چند روز چه اتفاقات شومی برایش رخ داده به او پناه دادم و در این مدت مراقب او بودم و سعی کردم با صحبت هایم او را راضی کنم که با پدر و مادرش تماس بگیرد و به خانه اش برگردد. در حالی که پسر جوان چنین اظهاراتی داشت، الیکا نیز حرف های او را تأیید کرد و گفت: برای فرار از رفتار های خشن پدرم راهی تهران شدم، با خودم گفتم در تهران کار پیدا می کنم و زندگی جدیدی می سازم، اما بعد از ورود به ...
روایت قتل غزل از زبان مادر شوهر و پدرش
. همان روز بعد از صرف ناهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله به خانه ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را می گیرد و آن اتفاق می افتد و غزل کشته می شود. *من رضایت نمی دهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم. روایت مادر سجاد *غزل یک پسر بچه داشت، در زمان آشنایی با یک مرد اهل سوریه هم ...
جزئیات تازه از ماجرای قتل مونا حیدری در اهواز از زبان پدرش + عکس دیده نشده از قربانی در کنار همسرش
را به یکشنبه موکول کردم. همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را می گیرد و آن اتفاق می افتد و غزل کشته می شود. دخترم را بغل کردم و بوسیدم در مورد سفر شما و پدر سجاد به ترکیه بگویید پدر غزل: از ابتدا تا انتهای شکایت ...
حاج قاسم اجازه نمی داد ریالی از نذورات،خرج جای دیگری در حرم شود
به من گفت من هفته آینده نجف می آیم که سر قولش ماند. یک بار نیز در ماشین نشستیم. دیدم جایمان تنگ است. من و ایشان و ابومهدی نشستیم و بعد آقای پور جعفری نشست. گفتم اجازه بدهید من پیاده شوم، من یک مقدار چاق هستم و شما اذیت می شوید. گفت مشکلی ندارم. یک مقدار جلوتر رفتیم گفتم حاج آقا شما مشکل ندارید من مشکل دارم و اذیت می شوم. حسین پور جعفری پیاده شد گفت جایت خوب شد، گفتم خوب شد اما یک مشکل ...
شکنجه 13 ساله های خمینی در شهربانی/پیکری که از قرآن جیبی خونی شناخته شد
پرت شدم، نفسم به گلو نمی رسید، چشمام سیاهی می رفت اما با زور بلندم کرد و دو تا سیلی آبدار به چپ و راست صورتم خوابوند؛ حالا اجازه میخوام که اسمشو نگم چون بعدها از عاشقان امام و انقلاب شد اما اون موقع، روزای سختی رو برامون رقم زد. جاوید شاه _بعد از سیلی و کتک فرستادنتون کلاس؟ اشاره داد چای اش را تازه کنند: کلاس؟ برم سر کلاس؟ نه بابا جان ، محاکمه مون تازه شروع شده بود ...
روایت تازه از جنایت سیاه اهواز
ازدواج به همدیگر علاقه داشتند؛ اما علاقه ای چنان ناپخته که پنج سال بعد، به رغم آنکه گفته می شود غزل باردار بوده و رفته رفته عواطف مادری در او شکل می گرفت، تحت تأثیر یک قاچاقچی انسان از کشور راهی ترکیه می شود؛ اما سؤال آنجاست که آیا اگر ازدواج این دخترعمو و پسرعمو در 12سالگی غزل رخ نداده بود و اگر قوانین جدی بازدارنده از خشونت علیه زنان وجود داشت اکنون باز هم غزل در زیر خرمن ها خاک جای گرفته بود ...
ژنرال 4ستاره آمریکایی چگونه راه به جایی نبرد؟ | طراح کودتای لحظه آخری؛ به هر دری زد و نشد!
کامل ذخایر بنزین ارتش و رساندن آن به صفر و درنهایت فلج کردن ارتش بود. ژنرال چهارستاره آمریکایی برای حل این موضوع دست به کار می شود و 25 دی ماه از وزارت دفاع آمریکا برای حل این موضوع کمک می خواهد: [در تماس با وزیر دفاع آمریکا] خاطرنشان ساختم که مشکل اصلی ما کمبود بنزین و گازوئیل برای خودروها و تانک هاست. گفتم که خواستار کمک فوری هستم و افزودم با دفترم در اشتوتگارت تماس گرفته ام و آنها سرگرم یافتن ...
عکس غزل حیدری دختر 17 ساله اهوازی | مصاحبه با پدر غزل حیدری دختر 17 ساله اهوازی
...، فارس:از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگوید غزل به شما چه گفت؟ پدر غزل: من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند ...
شروع انقلاب از مدرسه
گرفته بودم و پیشاپیش همه حرکت می کردم. یک لحظه یکی از بچه های درشت هیکل مدرسه که پدرش ارتشی بود، جلو آمد. مشتی محکم توی صورتم کوبید و بعد نقاشی را چنگ زد و پاره پاره کرد. بعد هم به جانم افتاد و شروع به کتک کاری کرد. یک نفر دیگر هم به کمر و ساق پاهایم محکم لگد می زد. تمام سر و صورتم از خون خیس شده بود. تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که خودم را به بی هوشی و مردن بزنم. این ترفند جواب ...
مسابقه کتابخوانی به مناسبت چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار می شود
دارد علی (ع) وقتی که در بستر افتاده بود خویشاوندان خود - بنی عبدالمطلب - را جمع کرد و به آنها گفت، ای بنی عبدالمطلب مبادا بعد از من در میان مسلمانان به انتقام خون من برخیزید و بگوئید علی کشته شد پس مسبب و محرک او کمک کار و همه و همه را باید به قتل رساند من یک نفر بودم، ابن ملجم هم یک ضربه بیشتر بمن نزد، شما هم بیشتر از یک ضربه به او نزنید و در تاریخ می خوانیم که در مدتی که ابن ملجم در خانه حضرت اسیر ...
فیلم های شهرک و 2888 ضعیف تر از حد انتظار / روایت یک تهیه کننده از دستکاری آرای مردمی جشنواره فجر / ...
یلم فجر با بررسی آثار بخش مسابقه مبتنی بر سه اصل هدفمندی، مفاهیم خلاقانه و اجرای مناسب، ضمن قدردانی از همه دست اندرکاران بخش اقلام تبلیغی، نامزدهای خود را در سه بخش عکسِ فیلم، پوستر و آنونس و تیزر به شرح ذیل اعلام می دارد: نامزدهای بخش عکس: 1- امید صالحی برای عکس های فیلم آتابای 2- فتاح ذی نوری برای عکس های فیلم زیرنورکم 3- حبیب مجیدی برای عکس های فیلم منصور ...
بیرانوند: 20 میلیارد به خزانه پرسپولیس ریختم
.... چطور این همه وقت داشتید؟ صدری خودش می داند؛ گفتم شکایت نمی کنم و پولم را توافق کنیم. صدری گفت "چشم؛ سلیمان (وکیل بیرانوند) را به باشگاه بفرست ولی شب قبل شکایتشان را انجام داده بودند. شما که دنبال این هستید، چه انتظاری از بیرانوند دارید؟ کسانی که باید، متوجه شده اند و کسانی که هنوز می گویند مقصر بیرانوند است، آزاد هستند هر حرفی بزنند و من کوچک همه آنها هستم. منبع: مهر انتهای پیام/ ...
روایت قتل غزل از زبان پدرش
خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم. همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را می گیرد و آن اتفاق می افتد و غزل کشته می شود. دخترم را بغل کردم و بوسیدم فارس ...
روایت قتل زن اهوازی از زبان پدرش
پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم. پلیس آدرس کمپین هایی که سوری ها در آن سکونت داشتند به نام کمپین مرسین و تارسوس را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ مرسین دستگیر کرد، البته حدود یک هفته در کمپ ها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل می گشتیم. از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگوید غزل به شما چه گفت؟ دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم. او را بغل کردم، بوسیدم و سرزنشش کردم که چرا این ...
2 درخواست مهم هویدا از انقلابیون؛ چه کسی هویدا را کشت؟ | گفتم کم مردم را اذیت کرده ای، حالا می خواهی به ...
...! اما در هر صورت، هویدا کشته شد و اعدام نشد! اینکه آقای غفاری هم گفته ما هویدا را دستگیر کردیم هم حرف بیخودی است! گذشته از این نکته، از جمله افراد دستگیر شده توسط مردم [منوچهر]خسروداد، [رضا]ناجی و [نعمت الله]نصیری را هم در همان روز آوردند! آن ها را به اتاق نظامی ها بردیم. آمدند و گفتند نصیری خیلی سروصدا می کند! داود مسعودی زندانبان آن اتاق بود. داخل رفتم و به نصیری گفتم برای چه سروصدا می کنی؟ گفت این چه جایی است که ما را نگه داشته اید، ما اینجا ناراحتیم! با مشت به گردنش زدم و گفتم کم مردم را اذیت کرده ای، حالا می خواهی به هتل ببریمت؟!... . گزارش کامل را از اینجا بخوانید. ...
محسن رفیق دوست: هویدا اعدام نشد؛ کشته شد!
من آوردند! به او گفتم حالا نظرت چیست؟ گفت من هنوز هم بر عقیده خودم هستم! جنگی بین ما و شما بود و شما بردید و ما را هم می کشید! آن وقت که این چهار نفر را برای اعدام می بردند، او باز سر موضعش بود! وقتی می خواست از پله ها بالا برود، گفت دست ها و چشم های مرا نبندید و همان طور هم اعدام شد. بقیه را از زیر بغل هایشان می کشیدند و می بردند! یادم است که خسروداد، آنچنان می لرزید که زانوهایش به هم می خورد ...
قتل دختر تنها در خانه مجردی
حالش را بپرسم و ببینم خودروش را تعمیر کرده است یا نه، اما تلفن مرا جواب نداد و بعد هم که تلفن همراهش خاموش شد. وقتی حرف های مادر مهراوه را شنیدم من هم نگران شدم و با تلفن همراه او تماس گرفتم که او جواب نداد، بنابراین به سرعت خودم را به خانه اش رساندم. هر چقدر زنگ خانه اش را زدم، کسی در را باز نکرد که با کلید یدکی که داشتم در را باز کردم که در پذیرایی خانه با جسد خونین نامزدم روبه رو شدم ...
بیرانوند: با پول من کل پول برانکو را دادند
چه اتفاقی برای شما میفتد. ملی پوش فوتبال کشورمان تصریح کرد: همین بازیکنان تاجیکستانی که باشگاه گرفته، خودم به فدراسیون اجازه دادم تا این قرارداد ها ثبت شود. بعد از آن باز هم به علی عطایی معاون مالی باشگاه زنگ زدم. بالای 20 خط نوشتم و از او التماس کردم. آقای رضا درویش من چند بار با شما صحبت کردم که پولم را بریزید؟ بازیکنانی در تیم ها اعتصاب می کنند و نمی روند سر تمرین اما من 2 راه داشتم که یا التماس کنم یا شکایت کنم. منبع: مشرق ...
ماکو گری گوریان: حس اقلیت بودن در تبریز ندارم / استقبال ارامنه از فجر انقلاب / سکینه الهی در اسارت فرزندم
و هم گریه می کرد. گفت امیل آمده و الان صحیح و سالم در باختران است. از حال رفتم، وقتی به هوش آمدم گفتم دروغ است و باور نکردم چون قبلاً هم چند نفر این خبر را آورده بودند که پسرت فلان جایی دیده ایم. خدا برای آدم عجب صبری می دهد آن شب همه فکر می کردند من سکته می کنم و اقوام از تهران آمده و شب پیش من مانده بودند. همان روز هم تلویزیون اعلام کرده بود که اسرا به وطن بازگشتند. گل خریدیم و به ...
صفر تا صد فیلم بیرو از زبان کارگردان/ ماجرای عجیب انتخاب بازیگر نقش اول فیلم
سرمایه گذاری معرفی شدم. او علیرضا بیرانوند را معرفی کرد و دلایلی آورد که دلایل منطقی و درستی بود. من پذیرفتم که مدتی را تحقیق کنم چراکه بیرانوند را به درستی نمی شناختم. حدود 6 ماه درگیر تحقیق بودم البته خود بیرانوند نیز بسیار کمک کرد. وی با اشاره به انتخاب موقعیت های زندگی بیرانوند برای فیلم سازی، عنوان کرد: وقتی متوجه شد استقبال کرد. بیرانوند خیلی فرد پیچیده ای نیست و بسیار فرد ساده ...
روایت قتل غزل از زبان پدرش/ از قاچاق غزل به ترکیه تا شکایت از همسر او
غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم.
گام به گام تاریخ انقلاب با محسن رفیق دوست/ لقب عجیب منافقین برای پدر طالقانی از کجا شکل گرفت؟
. انتشار این اثر بازتاب های مختلفی در میان اهل فرهنگ و سیاست داشت. به گفته رفیق دوست؛ بخش زیادی از این خاطرات برای بسیاری از کسانی که در جنگ حضور داشتند و یا فرمانده بودند، جدید بود. در دیداری که با رهبر معظم انقلاب داشتم، ایشان به کتاب برای تاریخ می گویم اشاره فرمودند و گفتند من معمولاً کتاب های فقهی، تاریخی و علمی زیاد می خوانم. اکثر خاطرات را تورق می کنم، اما کتاب شما را خواندم. برای من که به شما ...
ماجرای دانشجویان اصفهانی که به جای سالن رقص، مسجد می خواستند/ از ترس دستگیری، تمام کتاب هایم را آتش زدم
مکه بودیم آقای قرائتی حکم ستاد اقامه نماز استان را به من دادند، ده سال آخر خدمتم را هم به دانشگاه رفتم و اواخر دهه هفتاد خودم را بازنشسته کردم، البته حکم بازگشت به کار برایم زدند اما مجدداً بازنشسته شدم. شما که قبل و بعد از انقلاب را دیدید، می دانید که وضعیت و واقعیت جامعه چه بوده و چه هست؛ به نظر شما مشکل اصلی کشور در حال حاضر چیست؟ آرسته: اگر کسی بگوید کاش انقلاب نکرده ...
اثری جهانی با ملودی های ترکی، عربی، کردی و آهنگ ممد نبودی/ باید در موسیقی کلاسیک و بومی به بیان متفاوت ...
اثر نیاز بود تا به نوعی از بیان متفاوت تر برسیم. شاید همان چیزی که در موسیقی اکسپریمنتال معنا پیدا می کند. پیدا کردن خط مشترک بین ملودیهای قدیمی و بومی و جریان موسیقی روز قدری کار را سخت می کرد. در ضمن اثر قصد دارد تا صدایی از جنس بیان زنانه و مادرانه را در خاورمیانه مطرح کند که این نیز خود تاثیر زیادی در بیان من داشت. بخش مهمی از آثار تولید شده در جهان، وجه زنانه آن بوده ...
قرار همافران در 19 بهمن 57 چگونه هماهنگ شد/ دیداری که ستون فقرات ارتش شاه را شکست + صوت
ه پیرو حضرت امام(ره) بود که یک روز با ترس و احتیاط به من گفت باید مرجع تقلید داشته باشی که من گفتم مرجع دارم که آقایی بود که بعدا برای انقلاب مشکل ساز شد. او به من گفت یک آقایی است به نام روح الله و توضیحاتی درباره حضرت امام(ره) داد و من از همان سال ها حضرت امام(ره) را شناختیم و در قلب خود جا دادیم. ایکنا به فضای روز 19 بهمن 1357 برویم؛ چه خاطره ای از آن روز دارید؟ اصلا چه فضایی در آن ...