سایر منابع:
سایر خبرها
اتفاقی بی بدیل در دنیای روایتگری
مقابله با اراده و مصلحت و مشیت الهی نیست. اگر از سه چهار مورد غلط املایی کتاب مثلا در نوشتن فوق متخصص به جای فوق تخصص بگذریم، پروانه ها گریه نمی کنند قطعا یکی از اتفاقات بی بدیل در دنیای روایتگری است. دست نویسنده و راویانش طلا و از این که این بخت را داشتم که کتاب امضای نویسنده دار را روز رونمایی از خانم اعتمادی هدیه بگیرم، خوشوقتم. ...
محبت پرستار به بیمار معجزه می کند/دعای بیماران برای پرستارها زود نتیجه می دهد
...: زهره همت پُر پرستار 38 ساله ای است که زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته تا سرانجام لباس پرستاری را به تن کرده است. رشته دبیرستانش ریاضی بوده و در دانشگاه مکانیک خوانده است. پس از ازدواج شرایط سختی در زندگی مشترک برایش پیش می آید و اجازه ادامه تحصیل و یا کار کردن نداشته است. همت پر برای بیرون آمدن از آن اوضاع تصمیم می گیرد برای نجات خودش و دو دخترش کاری کند. او می گوید: شاید خیلی های دیگر هم درگیر این شرایط سخت باشند که من می خواهم بعد از خواندن این گزارش در خودشان توانایی تغییر زندگی شان را ببینن ...
پروانه هایی که باید قدرت بال هایشان را برگرداند
مرضیه اعتمادی مادر یک کودک دارای معلولیت به نام زینب است که معتقد است بچه های دارای معلولیت شبیه پروانه اند؛ چراکه در عین زیبایی و لطافت به شدت آسیب پذیرند. به راحتی می توانند با یک حرف یا نگاه بشکنند. باید آداب برخورد با آن ها را یادبگیریم. کمکشان کنیم درهای جامعه را به رویشان باز بگذاریم. اجازه بدهیم از پیله ناتوانی و ضعف بیرون بیایند و شگفتی بال هایشان را پیش چشم ما به نمایش بگذارند. پروانه ها ...
پیام بچه های بهشت به تیم ملی در آستانه بازی با آمریکا/ به کی روش گفتم اگر سرود ملی بخوانید، مشمول دعای ...
آمریکا هم عالی ظاهر می شوند. باور کنید من در بازی با ولز، اصلاً ناامید نشدم. تا همان لحظه ای که روزبه چشمی گل زد، امیدوار بودم. آنقدر بچه ها زیبا بازی کردند و آنقدر دعای خیر پشت سرشان بود که مطمئن بودم دست خالی از زمین بیرون نمی آیند. ان شاءالله برای بازی با آمریکا هم این اتفاق تکرار می شود. هم سرود ملی را می خوانند و هم پیروز می شوند. ما اهالی بهشت، به سهم خودمان با دعا، از تیم ملی حمایت می کنیم. باور ...
سهم یک زخم از زندگی
دست زدن به من منتقل شود اما نمی دانند چقدر دل من با این رفتارها می شکند. از همان روزهای اولی که متوجه بیماری ام شدم، سه بار خودکشی کردم. روز های سختی بود. مشکلات مالی و سختی های زیادی داشتم و دارم. از ابتدا برای بچه هایم هم پدر و هم مادر بودم. خانه های مردم کار کردم تا بچه هایم را بزرگ کردم. سختی ها و مشکلاتم با بزرگ ترشدن بچه ها بزرگ تر شده تا امروز که دیگر همه چیز دست به دست هم داده تا من را از ...
توزیع دارو و مکمل های تاریخ مصرف گذشته میان مبتلایان به اچ آی وی
هم پدر و هم مادر بودم. خانه های مردم کار کردم تا بچه هایم را بزرگ کردم. سختی ها و مشکلاتم با بزرگ ترشدن بچه ها بزرگ تر شده تا امروز که دیگر همه چیز دست به دست هم داده تا من را از پا درآورد . مسئول وزارت بهداشت تفاوت ایدز و اچ آی وی را نمی داند هنوز بسیاری از افراد با وجود دسترسی به اطلاعات، رسانه، فضای مجازی، منابع گسترده مطالعاتی، اطلاع رسانی ها و... در مورد ویروس اچ آی وی و ...
این پرستاران یک روز هم مرخصی ندارند
.... بلکه حتی گاهی از برخی افراد بی انصاف هم رنجیده اند... حالا در روز پرستار پای حرف های بانویی نشستیم که بیش از سی سال از همسر جانبازش پرستاری کرد و چند سال پیش، او را از دست داد. اما این بار قرار است بیشتر دربارهٔ مشکلات چنین زندگی بشنویم. آذر ابراهیمی از همسر جانبازش امیر فرقانی و مشکلات زندگی یک جانباز می گوید. خوب است این مشکلات را هم مسئولان بشنوند، هم مردم... *آذر تازه ...
روایت پرستارانی که لباس خدمت به زائران امام رضا (ع) را به تن کرده اند | پرستاران خادم
بیشتر در کنارشان باشم. به همین دلیل تصمیم گرفتم که برای بازنشستگی پیش از موعد اقدام کنم. اما مگر می شود دل از پرستاری کَند؟ این حرفی که می گویم، شعار نیست. یک حرف دلی است. اگر عاشق نباشی، نمی توانی پرستاری را ادامه دهی. بعد از بازنشستگی، چند سالی از پرستاری دور بودم، اما قلبم و همه روح و روانم هنوز حوالی روز هایی بود که در بیمارستان کار می کردم. انگار حس رضایت بعد از درمان بیماران را کم ...
مادر شهید امیر اربابی: نگذارید خون شهیدانمان پایمال شود/ مرا برای شهادتش آماده کرده بود
گرفتند و عمل کردند. من با محسن همبازی بودم، هیچ وقت محسن را در مقام جرزنی یا اذیت ندیدم، هر وقت خوردنی ای میاورد به همه تقسیم می کرد. آخرین باری که با او جبهه بودم ایشان دانشجو بود، عملیات لو رفت و به ما گفتند برگردیم تهران. چون دوست نداشتیم در وقت غیر عملیات در منطقه باشیم من هم تصمیم گرفتم به تهران برگردم، اما شهید شعبانلو خواست بماند تا در دوره آبی خاکی شرکت کند. قسمت بر این بود محسن در مدتی که ...
اینجا دختران میدان دار عرصه فرهنگ اند
بچه های فانوس در سالن جمع شده اند. هر سرگروه با اعضای گروه دورِ هم نشسته اند و مشغول ردوبدل کردن آشنایی های اولیه و ثانویه اند. حدود ساعت 6:30، مسئول سالن بچه های اتوبوس 1 را صدا می زند که سوار شوند. سریع حساب کتاب می کنم. 22 دستگاه اتوبوس ضرب در 45 نفر، می شود حدود هزار. این، جمعیت دخترانی است که می خواهند راهی شوند.از این سفرهای چندصدنفری در کارنامه فانوس زیاد دیده می شو ...
گرهی که با بوسه بر پای مادر باز شد
می خریدم که وقتی آمد روی سرش بریزم. دخترانم مثل پروانه دورش می چرخیدند و می گفتند: دایی جون بالاخره آمد. محمد اولین کاری که می کرد این بود که دست و پای مادرم را ببوسد. 20 ساله شده بود، ولی قد قامت بلندی داشت، مادرم باید روی انگشتان پایش می ایستاد تا بتواند محمد را ببوسد. بعد هم ما را در آغوش می گرفت؛ احساس خیلی خوبی بود. گره ای که با بوسه بر پای مادر باز شد آخرین اعزامش را ...
یک روز در بیمارستان ابن سینا همراه با پرستاران نجات روان
انگار بیمارستان روان و درمان یک جزیره متفاوت یا بخشی از زندگی است و آن ها را که برای کمک به این بیماران عمرشان را وقف کرده اند نباید از جنس آدم های معمولی محسوب کرد. پرستارانی که می دانند با آدم هایی در ظاهر سالم روبه رو هستند، اما عفونت زخم های روحی این بیماران تمام زندگی شان را کدر کرده است. قطعا نمی شود با پرستاران صبور و مهربان بخش زنان این بیمارستان روبه رو شد و حرفی از حقوق و مزایا زد، زیرا شرافت این بانوان قیمت ندارد. ...
ازدواجی که تعجب حاج قاسم را برانگیخت+عکس
.... کوثر هم سنش کم است و هم چهره اش سنش را کم نشان می دهد. حاج قاسم تا این را شنید از تعجب خندید و با کاغذی که لوله شده در دستش بود زد روی سر کوثر و گفت: تو ازدواج کردی؟! دختر جان الان وقت عروسک بازی تو هست. کوثر خندید و گفت: تازه بچه ای که در بغل شماست هم بچه من است. مادر شهیدی که نزدیک ما نشسته بود با دیدن تعجب حاج قاسم از ازدواج کوثر، گفت: حاجی اینجا تهران نیست، اینجا شمال است ...
سیدجواد هاشمی: ازحاشیه نمی ترسم اما به دلیل دوقطبی شدن جامعه بهتر است سخن نگوییم
با پانا درباره عدم حضور خود در جام جهانی 2022 قطر عنوان کرد: من عطای جام جهانی را مثل دوره گذشته به لقایش بخشیدم و روز قبل از سفر به قطر از حضور در جام جهانی انصراف دادم و نرفتم. قرار بود با چند تن از هنرمندان همراه شوم اما صبر کردم تا 4 سال بعد ببینم چه می شود. این بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون ادامه داد : من هرگز از حواشی نمی ترسم و گاهی آدم سبک سنگین می کند تا ببیند چه کاری بهتر ...
چند برش کوتاه از حال خوب مؤجر های منصف و مستأجر های راضی | مستأجری به وقت خوشی
به عنوان پول پیش خانه پرداخت کرده تا همین الان، یک ریال هم اضافه نشده است. جمله هایی از این دست که خانه را به بچه دار کرایه نمی دهم. ، چرا این قدر برایتان مهمان می آید؟ ، این خانه را به دو نفر کرایه داده بودم؛ معلوم هست چند نفر در آن زندگی می کنند؟ و ... برای او و بقیه مستأجر ها بیگانه است. علی آقا می گوید تا به حال حتی یک بار حاج خانم را در ساختمان ندیده است و بچه دار بودن یا نبودن هم ...
خانم بلاگری که کارش از پارتی به اغتشاشات خیابانی رسید/ زن اغتشاش گر: من یک ابزار بودم
چند ثانیه براندازم می کند، می گوید: الهامم، متولد اولین روز فروردین سال 61 که شهریور امسال دستگیر شدم اصالتا اهل یکی از شهرستان های نزدیک مشهد هستم، 30 شهریور امسال برای پیگیری یک موضوع قضایی(پرونده خانوادگی) به مشهد آمده بودم، از همه چیز بی خبر بودم که نزدیکی های ظهر یکی از دوستانم برایم فراخوانی فرستاد در خصوص حمایت از مهسا امینی که طبق آن باید لباس مشکی می پوشیدیم و ساعت 6 بعدازظهر برای تجمع به ...
دیدار خادمیاران رضوی کرمان با خانواده شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده
همین خاطر او نذر امام رضا کرده بودم و خوشحالم که در مسیر دفاع از اهل بیت به شهادت رسید. مادر شهید لنگری زاده همچنین به بیان خاطرات و کرامات این شهید مدافع حرم پرداخت وعنوان کرد: بعد از شهادت غلام رضا برای عاقبت به خیری همه جوان ها مثل بچه های خودم دعا میکنم. این دیدار به همت کانون خدمت رضوی خانواده و با حضور مسئول کانون خدمت رضوی شهرستان کرمان و مسئول دبیرخانه کانون های خدمت ...
چادرنماز صدیقه کفنِ شهادتش شد!
.... یک روز نسبتاً گرم زمستانی بود، به خانه عمویم رفته بودم که ناگهان باز هم صدای وحشتناکی آمد، آن موقع به تنها چیزی که فکر می کردم بچه ها بود. نمی دانم چطور سریع خودم را به خانه رساندم، همه بودند به جز صدیقه و زهرا، می دانستم صدیقه برای درس خواندن به خانه دوستش رفته بود. از بچه ها پرسیدم صدیقه به خانه نیامده؟ بچه ها جواب دادند: نه، تازه زهرا را هم با خودش برده، آن ها به خانه خانم لطفی رفته اند ...
تور که لرزید یاد تمام سختی ها و آرزوهایم افتادم
آرین برزگر: حمید استیلی نیاز به تعریف و توصیف ندارد. بازیکنی با کوله باری از افتخارات. او یکی از به یادماندنی ترین گل های تاریخ فوتبال ایران را به ثمر رسانده که هیچ وقت از یاد اهالی فوتبال نمی رود. به قول خودش این گل همیشه تازگی دارد حتی امروز و بعد از گذشت 23 سال. در همه این سال ها صحبت های زیادی درباره گل او به آمریکا شنیدیم و خواندیم و این بار سعی کردیم از زاویه دیگر به آن بپردازیم. جالب این ...
شهیدی که در بیان احساسات عاشقانه خیلی راحت بود! + عکس
غم عباس را از دلم می برد. مهدی پسری حرف گوش کن بود. خیلی به من و آقاش احترام می گذاشت. هر بار از مدرسه می آمد خانه تا دست یا پای ما را نمی بوسید نمی نشست. خیلی هم توی خانه کمکم می کرد. حواسش به همه بود حتی به همسایه ها. پیرزن و پیرمرد هفتادهشتاد ساله ای همسایه مان بودند. بچه هایشان شهرهای دیگر زندگی می کردند و این ها تنها مانده بودند و از عهدۀ کارهایشان برنمی آمدند. مهدی هر ...
میمون های دست بسته در اتوبان آزادگان
این حیوان هم به فروش می رسد تا سرنوشت بچه میمون دست بسته دیگر چه باشد! **آزادگان،فروشگاه حیوانات کیست که نداند جمعه ها در ضلع غربی بازارپرندگان در اتوبان آزادگان، حیوان وحشی هم می شود پیدا کرد. بستگی دارد خریدار، طالب چه جور حیوانی باشد؛ وحشی مثل تمساح، کوچک به قدر میمون انگشتی یا شکارچی مثل عقاب. خیلی وقت است که محیط زیست، شهرداری و نیروی انتظامی قاچاق حیوانات را در ای ...
بدن خلبان شهید را که لمس کردم مثل پازل ریخت
هم که به جلسه آمد، آرام و آهسته راه می رفت. می دانید که هرخلبانی که اجکت می کند، دچار یک سری عوارض می شود. من هم الان از این مشکلات دارم و ذره ذره دارد می آید سراغم. خلاصه امیدوارم درباره داود سلمان حرف ها زده شود و از این مظلومیت بیرون بیاید؛ یک آدم بسیار مؤمن و متعهد. یک ایرانی به تمام معنا بود. دوست داشت این مملکت گلستان شود. عاشق همه بود. خدا همسرش را حفظ کند که شنیدم مثل یک پرستار ...
خانوم جون
یعنی هر چشمی واسه یکی دو نفر نوشته داره که اونا فقط بَلَدَن بخوننش، بقیه آدما هرچقدر جون بکنن نمی تونن اون نوشته ها رو بخونن، مثلا الان خود من بَلَدِ خوندن نوشته های چشمای توام، در صورتیکه اگه همین کریم آقا بقال سر کوچه بخواد تو چشمای تو زل بزنه، حتی نمی تونه یه کلمه از نوشته های چشمای تو بخونه، یعنی اصلا واسه اون نوشته ...
ناگفته های مادر روح الله عجمیان/ گفت کاری می کنم به من افتخار کنی
می پوشیم. از سال 1368 تا به امروز. ارادت مان به ایشان قلبی است. رخت شهادت داماد از مادر شهید می خواهم کمی از شاخصه های اخلاقی روح الله برای مان بگوید. انگار بخواهد پز! پسرش را به ما بدهد، با صدای رساتری می گوید: روح الله مهربان بود. به همه برادر و خواهرهایش احترام می گذاشت. خیلی هوای من و پدرش را داشت. وقتی از بیرون به خانه می آمدم، سریع بلند می شد و دائم دست و صورت من را می ...
راز موفقیت یک زندگی مشترک
دیگری در من به وجود آورد که در مسیر نوشتن برایم مفید بود تا حدی که می توانم به جرأت بگویم در هر دوره ای که به دلیل خردسال بودن بچه ها، مسئولیت مادر بودن زمان بیشتری از من گرفته و مرا بیشتر درگیر خود کرده، در همان دوران نوشتن را با اشتیاق و امید بیشتری دنبال کرده ام و در کارم موفق تر بودهام. من از بچه هایم و تعامل با آنها چیزهای زیادی یاد گرفته ام که اگر مادر نمی بودم، شاید به این سادگی به آنها دست ...
کارخانه بی وطن سوزی
نوترون و پروتون ها. دور خانه می چرخیدم. کیف کرده بودم. بازی را برده بودیم؛ بعد از تیرزدن ها، بعد از مصدومیت ها و البته تعویض هایی که فکرش را نمی کردیم. داشتم به همین فکر می کردم که رامین هم گل دوم را زد. من بعد از ماه ها عمیقا خوشحال بودم؛ از این همه غیرت و این همه شادی، مثل بقیه. بازی تمام نشده زدم بیرون.توی پیاده رو از خوشحالی بلندبلند گریه می کردم. چند موتوری بوق بوق کنان داشتند رد می شدند. یکی شان ...
مهدی رجب زاده: روش بازی با ولز می تواند مقابل آمریکا هم کارساز باشد
با 5 دفاع کار کرده باشد. حتی وقتی اتوبوسی هم بازی کرد با 4 دفاع بود. این سیستم خیلی عجیب و غریب بود. با این چینش عملاً تیم را زیر فشار برد و هیچ کار فنی و تاکتیکی ندیدیم. بازیکنان انگار وزنه به پایشان بسته شده بود و هیچ حمله ای نکردیم تا وقتی که 3، 4 گل خوردیم. آن وقت هم هیچ چیز برای از دست دادن نداشتیم که در نهایت 2 بار به تیر دروازه زدیم. بهتر است خودمان باشیم و کارمان را انجام دهیم. ما در بازی ...
همایش الگوی سوم زن مسلمان ایرانی برگزار شد
نمی فهمند اگر مادری در دهه های گذشته توانسته بهترین مادر در تربیت فرزند باشد اکنون با آن روش ها نمی تواند مثل گذشته موفق باشد، چون با وجود فضای مجازی نمی توان نظارت کامل بر فرزندان داشت، بچه در یک اتاق است ولی با فضای مجازی موجود معلوم نیست کجاست و با چه کسانی در ارتباط است. هدایت نیا یکی از راهکارهای ارتباط گیری با فرزندان، کنترل و نظارت بر آنها را داشتن ارتباط کلامی موثر دانست و ادامه ...
وانتش را فروخت و رفت سوریه
نظامی دید و خلاصه رفت به سوریه. یک هفته هم مانده بود که برود سوریه، خواب دیده بود که تمام بچه هایی که اسمشان درآمده که به سوریه بروند، توی صف ایستاده اند. بعد می بینند که یک دختربچه سه ساله مثل حضرت رقیه، می آید و دست حسین را می گیرد و یک قدم از صف بیرون می آورد. دوباره می رود و چند نفر دیگر را هم از صف خارج می کند. همه آنهایی که از صف آمده بودند بیرون شهید شدند. 13 نفر هم بودند. شهید اولی حسین ...
داغ دستان پینه بسته بابا
مثل پدرش. روی زمین کار می کرد و کنارش درس هم می خواند. خلیلی می گوید: پدر شیخ و خواهرش سال 80 در سانحه رانندگی از دنیا رفته بودند. از آن موقع او شد همه دلخوشی مادرش. خیلی وابسته به مادر بود رضایت او را به همه چیز ترجیح می دهد. تا وقتی شیخ بود، مادر هر روز به باغ می رفت و نزد او می ماند تا غروب که پسر دست از کار بکشد. وابستگی آنها به هم نقل محافل بود؛ از احترامی که شیخ به مادر می گذاشت و از دلبستگی ...