ازدواج یک ماهه دختر 14 ساله مشهدی / سرنوشت این دختر دلتان را می لرزاند !!
سایر منابع:
سایر خبرها
جوان 38 ساله: عشق انسیه معتادم کرد
جوان 38 ساله درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: مادرم همسر دوم پدرم بود و من یک برادر بزرگ تر از خودم دارم، اما زمانی که مادرم مرا هفت ماهه باردار بود، پدرم بر اثر یک بیماری از دنیا رفت و من هیچ گاه او را ندیدم. از سوی دیگر مادرم نیز یک سال بعد از مرگ پدرم با فرد دیگری ازدواج کرد و در حالی من بی کس و تنها رها شدم که فقط یک سال داشتم و نوزادی شیرخواره بودم. مادرم پس از ازدواج به ...
مرد 45 ساله: همسرم 8 سال خیانت کرد و حالا به پسر 6 ساله ام شک دارم!
آرزو و رویاهایم را برآورده کند. در همین سال ها بود که برای اولین بار و با تعارف یکی از دوستانم سیگار را لای انگشتانم گذاشتم و خیلی زود با مواد مخدر آشنا شدم. ابتدا به صورت تفننی و پنهانی مصرف می کردم و درگیر تفریح و خوش گذرانی شده بودم. خلاصه به چیزی جز تفریح و رفیق بازی نمی اندیشیدم تا این که بالاخره صبر مادرم تمام شد و اصرار داشت که باید دور معاشرت با دوستانم را خط بگیرم و با ...
زن 29 ساله: پدرم مرا به ساقی خود فروخت
خودش لب به مواد افیونی نمی زد! حداد خیلی زود با برادرم نیز صمیمی شد و در حالی که ادعا می کرد از یک سال قبل همسرش را طلاق داده است روزی مرا از پدرم خواستگاری کرد. این ماجرا در شرایطی رخ داد که من هم به خاطر رویاها و آرزوهایی که در سر داشتم خواستگارانم را یکی پس از دیگری رد کرده بودم و حالا افرادی قصد ازدواج با مرا داشتند که یا باید همسر دوم می شدم یا با افراد میان سالی ازدواج می کردم که به ...
صاحبخانه شیطان صفت بجای اجاره دختر 15 ساله را خواستگاری کرد / مرد بی غیرت ناپدید شد
روزگارش را می گذراند، اما آن روزها مادرم زنده بود و در این مدت مرا از نظر مالی تامین می کرد، به همین دلیل نبود همسرم تاثیر زیادی در زندگی من نداشت ولی بعد از مادرم ورق برگشت و پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد و دیگر توجهی به فرزندانش نداشت. با آن که از درآمد خوبی برخوردار بود ولی باز هم اهمیتی به من نمی داد که روزهای سختی را می گذراندم. در این شرایط من با تهیه ترشیجات خانگی و مبلغ یارانه زندگی ام ...
رفیق بازی مرد متاهل کار دستش داد/ ناخواسته گرفتار زندگی سیاه شد
خانواده همسرم هوایم را داشتند؛ سعی می کردند به من روحیه بدهند تا از این وضعیت نابسامان گذر کنم. با این وجود نه تنها نتوانستم روی پای خودم بایستم بلکه دچار افسردگی شدید روحی و روانی شده بودم. با آشفتگی خیال دنبال راهی برای آرامش می گشتم. یک رفیق نارفیق زیر پایم نشست و شاید باورتان نشود اصلا نفهمیدم چه طور به مواد مخدر معتاد شدم. اوضاع زندگی ام خیلی زودتر از چیزی که ...
خواسته های بی شرمانه مرد بی غیرت از همسرش
خواست در شرکت تجاری برادرش مشغول کار شوم. اگرچه حقوقش اندک و ناچیز بود اما به دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من ...
همسرکشی در شمال تهران/ آن شب پدرم بعد از قتل مادرمان تعدادی قرص خورد و بعد هم رگ دستش را زد
روان وی مورد تأیید قرار گیرد و کارشناسان این سازمان بعد از معاینه های لازم در گزارشی اعلام کردند که متهم در زمان ارتکاب جرم مسئول اعمال و رفتار خود بوده است. با تکمیل تحقیقات و گزارش پزشکی قانونی و پلیس، پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. درخواست قصاص از سوی پدر و مادر مقتول در ابتدای جلسه دو دختر قربانی که در روز حادثه شاهد قتل مادرشان ...
شرط شهیدبرای ازدواج، یاد گرفتن نماز بود
بانو داشته که در ادامه می خوانیم. این همسر شهید درخصوص نحوه آشنایی با همسرش می گوید: هم محلی بودیم و طبق معمول با صحبت اولیه با برادرم به خواستگاری آمدند و چون پسر خوب و مومنی بود، پدرم پذیرفت. من 14 ساله بودم و شهید 19 سال داشت که ازدواج کردیم. خواسته شهید برای ازدواج خانم سلیمی می گوید: شهید از من پرسید؟ اهل نماز هستی؟ بلدی نماز بخونی؟ زیرا شرایطش این بود که قبل ...
ز کاظمین کبوتر شدم به سوی خراسان
دیوانه شد از حق حق و هو هوی دفم بعد عمری که غبار سر راهش بودم در مبارک سحری دامنش آمد به کفم دل من یک صدف خالی بی گوهر بود علی انداخت شبی دُرِّ نجف در صدفم پدرم گفت که ما خادم حیدر هستیم من اگر خادم قنبر نشوم ناخلفم از نهنگان حوادث چه هراسی دارم من که از روز ازل ماهی بحرالنجفم همه ی عالم اگر دشمن مولا باشد به ...
سفر به مشهد از دیروز تا امروز
خصوص مسافرت راه طولانی، هر کسی که به مسافرت زیارتی می رفت، بعد از برگشت، فامیل و همسایه ها آنها را دعوت می کردند و خیلی ها هم برای زیارت قبولی به خانه آنها می رفتند و خلاصه یک مشهد رفتن مانند مکه رفتن الان بود. تازه مکه رفتن هم کار ساده ای نبود و می توان گفت: کلا سفر رفتن با ماشین های عمومی شاید سالی یک بار برای آن هم برخی از خانواده ها اتفاق می افتاد و معدود افرادی بودند مثل خان ها و ...
برادرم می گفت؛ شهید می شوم اما مادر تاب شهادتم را ندارد
وزید. محمدعلی به مادرم گفت: اجازه بدهید، می خواهم بروم جبهه. مادرم گفت: صبر کن، تازه سال محمدباقر تمام شده است. گفت: نه، من نمی گذارم اسلحه محمدباقر روی زمین بماند. ایشان سه ماه هم در جبهه ماند و مجروح شد. اگرچه او را بیمارستان برده و عمل هم شده بود، اما بعد از عمل شهید شد.
برای اینکه بتوانم طبق حکم دادگاه،اموال افرادی را که سرقت کرده بودم پس بدهم دست به سرقت می زدم/ نقشه ...
بودم که بتوانم رد مالم را پرداخت کنم و زودتر آزاد شوم. با دختران و زنان جوان آشنا می شدم و به بهانه سرمایه گذاری از آنها پول می گرفتم و بعد هم ناپدید می شدم. با همدستانت چطور آشنا شدی؟ دو نفر از آنها هم سلولی هایم بودند. چون در زندان هوایشان را داشتم وقتی از زندان آزاد شدند و فهمیدند که نیاز مالی دارم، به من کمک کردند و در این سرقت ها همراهم شدند. موتور 950 میلیون تومانی را چقدر ...
کودکی با چادر گُل گلی که اعلامیه های امام (ره) را در کرج پخش می کرد
به گزارش گروه استانی تیتر یک ، در روستای شریف آباد نهاوند به دنیا آمد، سه ساله بود که به همراه خانواه اش به کرج نقل مکان کرد و در گرمدره ساکن شد. پدرش کارگر شرکت اتمسفر بود، اما در ماه مبارک رمضان سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت در محل کار دچار برق گرفتگی شد و دعوت حق را لبیک گفت. بعد از فوت پدر مسئولیت مادرش چند برابر شد، این ماجرا را زیبا سلگی در گفتگو با خبرنگار تیتر یک ...
چرا شوهرم علاقه ای به بچه دار شدن نشان نمی دهد؟
قبل از ازدواج این مورد را حتما با طرف مقابل مطرح کنند در غیر اینصورت ممکن است به اشتباه وارد زندگی با کسی شوند که علاقه زیادی به بچه دار شدن دارد و نتواند با عدم تمایل شما کنار بیاید و تعادل زندگیتان به هم خورده بعد از کلی بحث و ناراحتی های سریالی مجبور به جدا کردن مسیر زندگی و طلاق شوید. نیاز به آمادگی برای بچه دار شدن بچه دار شدن نیاز به آمادگی روحی ، فکری و مالی دارد ...
واقعه فیضیه قم روحیه انقلابی ام را بیدار کرد
.... این طور باید بگویم که خانواده و محیط مذهبی مدرسه، اسباب آشنایی و تنفر من از رژیم پهلوی را در همان سنین کودکی فراهم آورد. نوروز سال 1342 که در سن 9 سالگی بودم یک خبر ناگوار همه ما را ناراحت کرد و آن هم واقعه دردناک کشتار طلاب در مدرسه فیضیه قم بود. بعد از این فاجعه غم انگیز پاپیچ پدرم شدم که به قم برویم تا آثار جنایت چماقداران رژیم را از نزدیک ببینم. پدرم من را با عمویم به قم فرستاد. ...
ام الفساد یا پلنگ سیاه خاندان پهلوی
پهلوی بوده است. اشرف پهلوی در روز چهارم آبان ماه سال 1298 هجری شمسی در محله سنگلج تهران، پنج ساعت پس از تولد برادرش محمدرضا به دنیا آمد. پدرش رضاخان هنگام تولد او و برادرش هنوز در گمنامی به سر می برد و در لشکر قزاق درجه سرهنگی داشت. مادرش تاج الملوک آیرملو یکی از مهاجران روسیه به شمار می آمد، که بعد از انقلاب بلشویکی همراه خانواده اش به آذربایجان ایران نقل مکان کرده بود. ...
دعای مادر شهید عملیات رمضان در برج صدام!/این روایت را فقط مسئولان بخوانند!
اکبر به خواستگاری ام آمد. معیارهای زیادی برای ازدواج مد نظرم بود؛ ایمان، تقوا، نماز، صداقت و بالاخره جهاد. خیلی دوست داشتم که با یک طلبه ازدواج کنم. همه این ویژگی ها را نیز در وجود علی اکبر می دیدم. هم درس طلبگی خوانده و هم اهل ایمان و جهاد بود. یادم است تنها وسیله نقلیه او یک دوچرخه بود. در آخرین روزهای سال 1357 بود که من و علی اکبر بر سر سفره عقد نشستیم. خوب به خاطر دارم بعد از امضای ...
مراسم یادبود مرحوم سید ابوالحسن مختاباد برگزار شد
رفته بودی، اما همچنان بر قله کوه ایستادی و دیگر بازنگشتی. سیدفرید قاسمی پژوهشگر و نویسنده که به حافظه مطبوعات ایران شهرت دارد در این مراسم با تسلیت درگذشت ابوالحسن مختاباد، گفت: 30 سال با آن مرحوم دوست بودم و 52 ماه در کتاب هفته همکار بودیم. وی در همه سال های زندگی می خواند، می پرسید و جست وجو می کرد. و به واقع آموزگار خوبی بود. پس از انس با مثنوی در منش و کنش او دگرگونی هایی به وجود ...
با پیرهن عزای برادرم، 500 متر جنگل را خاموش کردم
بیشتر شد. با خودم می گفتم این درخت ها بارها قوم ما را در تاریخ نجات داده اند، حالا چرا ما نباید از آنها حفاظت کنیم؟ فقط در یک روز، شش بار به مهار آتش سوزی اعزام شدم برادرم از 12 سالگی سر کار رفت تا ما را بزرگ کند اینجا یک فلاش بک بزنیم تا بعد ادامه ماجرای آتش سوزی مله کوه را تعریف کنم. من یک ساله بودم که پدرم را از دست دادم. هفت تا برادر و خواهر بودیم که یتیم شده بودیم ...
کلیددار خانه انقلاب
اهل دل باشد و بخواهد کاوشی در تاریخ معاصر داشته باشد. در ورودی کوچک و شیری رنگ آن به راهرویی باز می شود که سال ها پیش محل تردد دکتر شیبانی و دوستان مبارزش بوده است. انتهای آن راه پله ای به چشم می خورد که به طبقه بالا راه دارد؛ یعنی جایی که جلسات سیاسی در آنجا برگزار می شد. تا چند ماه پیش هم دکتر شیبانی در همان جا سکونت داشت. به معنی واقعی کلمه مبارز بود جای جای خانه رد پای دکتر ...
اعتراف زن 19ساله: ازدواجم ثبت نشده ولی باردار هستم
بین آن ها نیز بی نتیجه ماند چرا که مادرم ادعا داشت همه سرمایه اش را برای مادر مرحومش هزینه کرده است. بالاخره این اختلافات به جایی رسید که من در سن 19 سالگی و در حالی از شهرام طلاق گرفتم که هنوز زندگی مشترکمان آغاز نشده بود. یک هفته بعد از طلاق تصمیم گرفتم به تحصیلاتم ادامه بدهم به همین دلیل در یک مدرسه شبانه ثبت نام کردم. اما روز اول که عازم کلاس درس بودم با پسر جوانی در خیابان آشنا شدم و در طول ...
وقتی عشق به امام عصر (عج) به شهادت منجر می شود
کوچک ترین آن ها در سال 60 به دنیا آمد. من متولد سال 51 هستم و 14ساله بودم که پدرم به شهادت رسید. پدربزرگم که افتاده بود و از ناحیه لگن دچار شکستگی شده بود، از سال 56 تا سال 63 که به رحمت خدا رفت، با ما زندگی می کرد. پدر و مادرم از ایشان مراقبت می کردند. پدر جثه ریزی داشت، شاید وزنش به پنجاه کیلو هم نمی رسید، اما با همان جثه ریز پدرش را کول می کرد و برای مداوا به بیمارستان می برد. مادر هم در ...
تفاوت های میان ملل مختلف با بیان طنز شنیدنی می شود
برنامه به توان هفت بخش هایی از کتاب غضنفر دیپلمات می شود را تقدیم مخاطبان می کند. به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، من در یکی از روستاهای ایران متولد شدم. برای یک روستازاده، طبیعت حرف اول را می زند. در کودکی به مرغ و خروس ها غذا می دادم و کمی که بزرگ تر شدم و به دبستان رفتم، همراه با پدرم سر زمین می رفتم و در کشاورزی به او کمک می کردم. البته از کمک به مادرم نیز غافل نبودم و با او به آغل ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید محمدرضا زارع توران پشتی + تصویر
امامزاده محمد (ع) کرج فرازهایی از وصیت نامه شهید اینجانب محمدرضا زارع هستم و امروز نوزدهم فروردین 61 ساعت 9 بعدازظهر است. من امروز موفق شدم که بعد از مدت ها به جبهه اعزام شوم. بالاخره خداوند من را طلبید و جای کسی که از رفتن منصرف شده بود اعزام شدم و مأموریت من شروع شد. بعد از شانزده ماه خدمت در جبهه، خیلی دوری از جبهه برایم سخت بود. در طول این چند ماهه که ...
گفتم تجربی بخوان گفت بندگی می خوانم تا شهید شوم
حرف در خود دارند. رضا رحیمی یک نام از میان 27 شهید این حادثه تروریستی بود. 21 سال داشت و لقب جوان ترین شهید واقعه محور خاش- زاهدان را گرفت. آقا رضا 20 روز قبل به خواستگاری رفته و همان جا به عروس خانم گفته بود: من برای خواستگاری نیامده ام! کارم به ازدواج نمی کشد. آمده ام برای دل مادرم... با خانم نوروزی مادر شهید رضا رحیمی دقایقی پای گفتگو نشستیم تا از تک پسر خانواده اش بگوید. از آقا رضا ...
فارس من| مادران دانشجو در دوراهی تحصیل و مادرانگی؛ راهکار از خودمان اجرا با مسوولان
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، ترم دوم کارشناسی ارشد به دکتر زنان رفته بودم تا گواهی بارداری بگیرم برای مرخصی دانشگاه. دکتر که گواهی می نوشت همزمان سرزنشم میکرد که شما که دانشجوی شریفی دیگه چرا آخه! ترم سوم و چهارم کارشناسی ارشد را مرخصی گرفتم هر چند 6 واحد بیشتر نداشتم اما معتقد بودم هیچ چیز برای نوزادی که به این دنیای بزرگ دعوتش کرده بودم جای آغوش مرا نمی گیرد، هر چند ...
درخواست قصاص برای زن خیانتکار به جرم قتل مرد همسایه
ادامه داد: اولین بار دو فرزندم را به پارک بردیم و خودمان به باغی که در پشت خانه مان بود رفتیم تا صحبت کنیم؛ اما فرید یکباره مرا آزار داد و تهدید کرد به کسی حرفی نزنم. به همین خاطر سکوت کردم. او می دانست از ترسم به کسی حرفی نمی زنم. به همین خاطر چند بار دیگر نیز مرا آزار داد. این زن در تشریح جزئیات روز جنایت گفت: آخرین بار ساعت هشت صبح در حال ارسال پیامک به فرید بودم که همسرم متوجه ماجرا شد ...
روایت اشتغال زایی برای 150 نفر توسط بانوی کارآفرین
روستا برگزار کنم . وی اضافه می کند: بعد از ازدواج هم همچنان علاوه بر خانه داری به کارهای آموزش خیاطی ادامه می دادم تا اینکه 25 سال پیش چند نفر کارشناس از جهاد کشاورزی به روستا آمدند تا شخصی را به عنوان رابط کشاورزی انتخاب کنند . حسینی عنوان می کند: از بین 20 شرکت کننده قرعه به نام من افتاد و به عنوان رابط کشاورزی انتخاب شدم به همین دلیل باید در کلاس های آموزشی جهاد هم شرکت ...
حرف های ستاره جوان لیگ درباره استقلال و یحیی
و مطرح تر اروپایی و بازی در سطح بالا است. خیلی دوست دارم آن سطح را تجربه کنم و مطمئنم که چند سال بعد به این هدف می رسم. * ادامه فصل را برای آلومینیوم چطور می بینی؟ با شرایط فعلی و انرژی بالای بچه ها و نکات تاکتیکی حاج مهدی، می توانیم در بالای جدول باشیم و حتی سهمیه هم بگیریم. * صحبت پایانی؟ از کادرفنی و سرمربی تیم تشکر می کنم که این اعتماد را داشته اند و خوشحالم که توانستم جواب اعتماد آنها را بد ...