سایر منابع:
سایر خبرها
حاج زمانی از شیراز رمز گشایی می کند
فرزند اول خانواده و صاحب پنج فرزند هستم.محل تولد بنده "آبادان" و اصالتا اصفهانی هستم که به واسطه کار مرحوم پدرم که در شرکت نفت ابادان مشغول به کار شد به انجا رفتیم و بعد از تحصیل در دانشگاه و متاهل شدن در اواخر دهه چهل تاکنون ساکن شیراز هستم . چه شد که در مسیر انقلاب امام خمینی و فعالیتهای سیاسی ضد رژیم پهلوی قرار گرفتید؟ در سال 1348 در کنکور پذیرفته شده و در رشته اقتصاد کشاورزی دانشگاه ...
معتمدِ محله ما
به من. با خوشحالی یکی از فرم ها را به دستش دادم و فرم دوم را روی کفه ترازویش گذاشتم و گفتم: بی زحمت این یکی را هم بدهید یکی از دوستانتان پر کند تا دیگر مزاحم نشوم آه سردی کشید و حرفی نزد. بله این طوری بود که آقا قندعلی و دوستش آقامراد معرف من شدند و من رفتم جبهه. اما دست روزگار، بازی دیگری برای من تدارک دیده بود. سال ها بعد که من جوانی متین و سر به راه شدم به همراه پدر و مادرم بار دیگر مزاحم آقا قندعلی شدم، اما این بار می خواستم مرا به غلامی قبول کند و دامادش بشوم حالا شما فکرش را بکنید که در جلسه خواستگاری چه گذشت...... کد خبر 639436 ...
زن جوان: شوهر سابقم مرا به ربودن دخترم متهم کرد
؟ دخترم به مدرسه می رود. من برای دیدن او جلوی در مدرسه رفتم و بعد هم بچه را با خودم بردم. وقتی فهمید من بچه را برده ام شکایت کرد. چرا از شوهرت جدا شدی؟ ما هفت سال با هم زندگی کردیم اما من همه این سال ها زجر کشیدم. شوهرم مرد شکاکی بود، او به همه چیز شک می کرد. این اواخر حتی اجازه نمی داد به خانه مادرم رفت و آمد کنم. یک ساعت مرا به خانه مادرم می برد و بعد از ...
فقدان فرزند یا لطف خفیه الهی
و در طبقه پایین منزل پیش بچه ها خوابیده بودم. ننه می گفت آن شب وقتی حاج آقا مصطفی به خانه آمد، به من گفت درب خانه را ببند، ولی قفل نکن، چون قرار است کسی به ملاقات من بیاید، شما هم برو بخواب. ننه می گفت من به اتاقم رفتم، اما نخوابیدم. اتاق ننه روبه روی در خانه بود و می توانست ببیند چه کسی وارد منزل و یا خارج می شود. حاج آقا مصطفی هم طبق معمول برای مطالعه به کتابخانه خودش در طبقه بالا رفت تا مطالعه ...
آشنایی با طیب موجب مداحی های سیاسی ام شد
هیأت را تعطیل می کنند بعد، مادرم با یک ذوق و علاقه عجیبی ادامه می داد که من این کار را تا 12 سالگی انجام می داده ام. به این سن که رسیدم، به هیأت اردستانی های مقیم تهران در کاروانسرای ناصرخان در اطراف میدان شوش می رفتم. جمعیتی شاید بالغ بر 2 هزار نفر از اهالی سفلای اردستان در این کاروانسرا جمع می شدند. چون اصالتاً من اهل روستای قره یاض اردستان در استان اصفهان هستم. این جمعیت در دهه اول ماه ...
مبارزات علیه رژیم پهلوی به نقل از مرحوم آیت الله ملک حسینی/ پیام امام از فرانسه برای عشایر کهگیلویه و ...
خبرگزاری فارس یاسوج_ نسیم راوند مرحوم آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی در خصوص چگونگی شکل گیری انقلاب اسلامی در روایتی که از صدا و سیمای مرکز استان پخش شد آغاز مبارزات حضرت امام را چنین روایت کرده است که بعد از رحلت مرحوم آیت الله بروجردی نغمه مبارزاتی حضرت امام با طاغوت شروع شد. مرحوم ملک حسینی عنوان می کند در این خصوص باید به طور مفصل کتاب ها نوشته شود، اما مطالب و نامه هایی نوشته ...
روزگاری که مردم نان نداشتند بخورند اما شاه ژست تمدن و تجدد می گرفت
ایام الله آن روزها را جشن می گیریم به سراغ محمود بازرگانی رفتم که خود از زندانیان سیاسی زمان پهلوی است و چند سال از جوانی خود را در یکی از مخوف ترین زندان های دنیا که متعلق به همین رژیم سفاک بود، سپری کرده است. در این بخش از گفت وگو بازرگانی به توصیف جامعه آن ایام پرداخته و درباره بستری که او را به مبارزه و سربازی امام خمینی (ره) کشانده صحبت کرده است که در ادامه خواهید خواند: اینجا ...
یادواره نخستین شهید روحانی کهگیلویه و بویراحمد در دهدشت برگزار می شود
...> در محرم 1357 که امام به همه روحانیون فرمان داد تا در وعظ و تبلیغ خویش مردم را با فلسفه شهادت حضرت اباعبدالحسین (ع) و جنایات رژیم آشنا کنند، وی به روستاهای اطراف بهبهان رفت و بی محابا و شجاعانه به افشای چهره رژیم پرداخت. در موقع برگشت در کنار پاسگاه ژاندارمری که سر راه مان بود شعار مرگ بر شاه را سر می دادیم. سرباز نگهبانی که بالای پاسگاه بود پایین رفت بنده به شهید گفتم سرباز حتماً جریان شعار ...
انقلاب اسلامی به روایت طلبه اهل کنگو؛ آمریکایی ها از صدای انقلاب ایران می ترسند
های خود را اینگونه آغاز می کند: در خانواده مسیحی کاتولیک به دنیا آمدم و تمام اعضای خانواده ام جز خودم مسیحی هستند؛ یک سال قبل از اینکه دیپلم بگیرم استادی مسلمان داشتم و چون در ریاضی قوی بودم برای کمک و حساب کردن نمره به کمکش می رفتم که او مخفیانه به من درس می داد. او درباره عکس العمل خانواده اش نسبت تغییر دینش توضیح می دهد: پدرم پزشک و مسیحی است و زمانی که فهمید مسلمان شدم خیلی ناراحت ...
خاطرات امام جمعه دلیجان از مبارزات انقلابی در حوزه های علمیه
هستم و در سال پیروزی انقلاب 30 ساله بودم. در آن سال ها برای تحصیل در حوزه علمیه قم به این شهر سفر کرده بودم و در راهپیمایی های این شهر شرکت داشتم. بازار فرش فروش های قم یکی از اماکن تبادل اعلامیه های حضرت امام(ره) بود. صاحبان فرش فروشی اعلامیه ها را زیر فرش ها مخفی کرده و بین علما و روحانیون شهرستانی توزیع می کردند. من نیز در روزهایی که قصد بازگشت به دلیجان را داشتم اعلامیه ها را گرفته و با خود ...
دین و مردم دست به دست هم دهند، مردم سالاری دینی تشکیل می شود
آموزشی امام حسین(ع) زیر نظر سپاه فعالیت می کرد. آن زمان که به شدت نیاز به نیرو، پاسدار و بسیجی بودیم تا جبهه ها را پر کنیم، نیازمند آموزش رزمندگان بودیم و دقیقاً در وسط جنگ تصمیم گرفتیم پادگان آموزشی امام حسین(ع) را تبدیل به دانشگاه کنیم. رضایی خاطرنشان کرد: انقلاب ما تا ظهور حضرت ولی عصر(عج) ادامه خواهد یافت و تا آن زمان این جنگ هم ادامه دارد و خود را باید برای مبارزه تاریخی آماده ...
تردید دارم که امام گفته باشد اسرائیل باید از بین برود | بعضی از اصول و ساختار های نظام باید اصلاح شود
و هم بعد از پیروزی انقلاب ساکن تهران نبودم و گاهی به تهران سر می زدیم. تقریبا تا سال 63 – 64 کرمان بودم. همزمان با مجلس دوم در تهران ساکن شدم. متأسفانه شرف یابی نزدیک و دو نفره محضر حضرت امام (ره) نداشتم. حضور: آخرین باری که قبل از رحلت امام (ره) به حسینیه جماران آمدید، خاطرتان هست که چه زمانی بود؟ باهنر: نه خاطرم نیست. ولی بعد از رحلت ایشان بارها و بارها به اینجا آمده ایم ...
راهپیمایی زنان را در مشهد راه انداختیم
... پیش من آمد و گفت: می خواهند دستگیرم کنند! گفتم: مگر چه گفتند؟ گفت: می گویند با خانم شیرازی کار دارند. گفتم: نترس! شیرازی خود من هستم. دست بر قضا فامیل آن خانم شیرازی بود. من هم، چون دختر آیت ا... شیرازی، امام جمعه سابق مشهد، هستم فامیلم شیرازی است. به نام مقدسی معروفم، ولی پدرم به آیت ا... شیرازی معروف بود. بنده خدا خیلی ترسیده بود. آرامش کردم و خودم جلو در رفتم. آمده بودند به ...
آمریکا با دانشجویان طرفدار انقلاب چه کرد؟
. بعد از اخراجم از آمریکا و برگشتن به ایران، وارد حوزه علمیه شدم. سوال های زیادی داشتم که باید از طریق حوزه به جواب می رسیدم. روحیه انقلابی ام من را کشید به سمت سپاه پاسداران و مدتی در بیت امام پاسدار بودم. سادگی و سبک زندگی امام برایم خیلی جالب بود. هر روز شاهد سادگی و زیبایی زندگی و اخلاق شان بودم. گاهی هم به خاطر اینکه به زبان انگلیسی مسلط بودم. پاسخگوی خبرنگاران خارجی می شدم و از امام و زندگی ...
قوانین اسارت را کشورهایی نوشتند که خود عمل نمی کنند
.... این ملاقات حکایت از قدرت رزمندگان اسلام دارد که در سال 61 غرش کنان روی سر آنان خراب می شود و در آن ملاقات رنگ مرگ در چهره فرماندهان مشاهده می شد. امیر اعظمی با بیان اینکه شرایط اسارت برای اسرا متفاوت است و حتی تمام خلبانان این شانس را نداشتند، ضرورت مطالعه کتاب خاطرات آزادگان را خواسار شد و افزود: جوانان و نوجوانان دو کتاب پایی که جا ماند و سرباز کوچک امام را حتما مطالعه کنند تا ...
چریک و متدین و بازاری همه مشتاق منبر آقا بودند
. مجاهدین خلق نتوانستند این شرایط را تحمل کنند، لذا دست به انفجارات و حرکت های مسلحانه زدند. بعد از انفجارات هم دستگیر و عده ای از آن ها در زندان اعدام شدند. یک روز رفتم منزل آقای خامنه ای. ایشان به من گفتند: برو کوچه نخودبریز ها سر بزن، ببین چیز مشکوکی نمی بینی. من رفتم نگاه کردم، خیلی دقت کردم، چیزی ندیدم. برگشتم آمدم و به آقای خامنه ای گفتم: خیر، مسئله خاصی نبود. بعد ها من فهمیدم که آقای سیدعلی اندرزگو ...
جایگاه خانواده شهدا در قلب حاج قاسم
. کنار حاج قاسم نشسته بود، و به آرامی با هم صحبت های پدر و دختری می کردند. آن روز، حاج قاسم، انگشتری ای به دست داشت که یادگار یکی از دوستان شهیدش بود. همان را که آن قدر برایش عزیز بود، از انگشتش درآورد و به لیلا هدیه داد. گفت کسی را لایق تر از تو برای این انگشتری ندیدم! سال 1389، مسئول نمایندگی در نیروی دریایی سپاه بودم که ستاد نیروی دریایی به بندرعباس منتقل شد. مقام معظم رهبری فرموده بودند ...
شهید پیشرو در مبارزه با گروه های ضد انقلاب
اینگونه بود که آن سردار عزیز در 70 عملیات بزرگ و کوچک حضور داشت و سه بار نیز مجروح شد و سردار دلاور سپاه اسلام در عملیات کربلای 5 شور و شوق دیگری داشت که بالاخره توسط تک تیرانداز دشمن مورد اصابت قرار گرفت و دعوت حق را لبیک گفت و رادیو دشمن بعثی خبر شهادت اسمعلی فرهنگیان فرمانده سپاه اسلام را تنها چند ساعت بعد از شهادتش اعلام کرد. آرزوی ملاقات با امام خمینی (ره) شهید فرهنگیا ...
خاطره شیرین امام جمعه اهل سنت ارومیه در اولین دیدار با رهبر معظم انقلاب
شناختی که آن زمان رئیس مرکز بزرگ اسلامی استان به سبب ابراز ارادت به امامین انقلاب از بنده داشت، به سراغ من آمد تا مطلب یا سخنرانی چند دقیقه ای را در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی انجام دهم و بنده نیز اجازه خواستم تا 48 ساعت پیش از سفر حضرت آقا به استان، کمی بر روی این مسئله فکر کرده و آمادگی پیدا کنم. در آن زمان جوانی 23 ساله و امام جماعت روستای"دکانا" در منطقه مرگور ارومیه بودم و با ...
هدیه ویژه مقام معظم رهبری به دانش آموز دختر روشندل
بود در حضور رهبر شعرخوانی کرد که باعث تعجب و توجه حضار شد. ستاره نیز با سن بسیار کم به دلیل حفظ قرآن به این مراسم دعوت شد. ستاره رفیع، دانش آموز 9 ساله روشندل از شهر ری گفت: وقتی از مدرسه با مادرم تماس گرفتند و فهمیدم من برای دیدار با حضرت آقا دعوت شدم، ابتدا شوکه شدم و استرس به من دست داد اما پیش از این خیلی علاقه مند بودم آقا را از نزدیک ملاقات کنم به خاطر همین از پدر و مادرم خواستم ...
ملاقات با آقای نوار کاست | مجموعه داری که 18هزار نوار مذهبی و انقلابی دارد
اراک و سپس تهران آمدیم. پدرم کشاورز بود و در کارش زحمت زیادی می کشید ولی اجازه نمی داد که کشاورز شوم و همیشه می گفت باید درس بخوانم. هیچ وقت یادم نمی رود برای اینکه از مدرسه فرار نکنم از دور مدرسه رفتنم را نگاه می کرد. تا اینکه سال 1328 پدرم را از دست دادم؛ پس از آن به اراک برگشتم و دایی ام سرپرستی ما را برعهده گرفت. اما چون پسر بزرگ تر بودم مسئولیت مادرم، خواهر و برادرم به عهده من افتاد. وقتی ...
حکایت میرشاد ماجدی از استادی که هم مربی بود، هم پدر
معاون آموزش عالی وقت وزارت آموزش و پرورش رفتیم. به معاون مربوطه گفت که من نمی دانم اما این باید پسر باید به دانشگاه برود. آن بنده خدا هم به ما احترام گذاشت و من با دل خوش به خانه آمدم و گفتم که من دیگر به دانشگاه می روم. ماجدی گفت: پدر و مادرم گفتند که تو کنکور نداده ای، چطور می خواهی به دانشگاه بروی؟ فردای آن روز به آموزش و پرورش رفتم و بعد از چند ساعت آن معاون را دیدم که او به من گفت ...
سرباز اسلام
روزهای بهمن 57 بود و مردم، تنور تظاهرات علیه شاه پهلوی را داغ کرده بودند. شعارها هر روز که می گذشت داغ و داغ تر می شد. یک روز صبح که هنوز از خانه بیرون نزده بودم و روی پله، بند کفشم را می بستم، ناشناسی در حیاط خانه را سراسیمه و محکم باز کرد و بلافاصله سربازی خودش را هراسان به داخل حیاط انداخت. من که ترسیده بودم، با فریاد پدرم را صدا کردم و با عجله به طرف اتاقش رفتم. جریان را که به او گفتم، با ...
در حلقه لشکر فرشتگان
تهران (پانا) - متفاوت ترین و صورتی ترین دیدار زندگی ام با آقا در حالی شکل گرفت که سی سالی برای این دیدار بزرگ بودم! اما نباید می گذاشتم این مختصر سن اضافه مشکلی برایم ایجاد کند. این بود که آن را همان جلوی ورودی حسینیه امام خمینی(ره) کَندَم و همراه کفش هایم به کفشداری دادم. دیگر راحت بودم و سبک. می توانستم توی صف دخترکان نُه ساله چادر به سر برای ورود، صف بکشم و به توصیه مربی شان برای ...
روایت مادری و دانشجویی / مهد کودکی برای فرزندان مادران دانشجو
باید دانشگاه می رفتم و با استادم قرار داشتم، همسرم از ابتدا همراهی می کردند. مثلاً هفته ای 3،4 ساعت. در آن دوران همسرم هم دانشجو بودند. هفته ای سه ساعت بچه را نگه می داشتند. چون من آن ساعت را باید به دیدار با استادم اختصاص می دادم. حتی اگر استادم مسافرت بود و یا به هر دلیلی این قرار ملاقات رخ نمی داد می گفتند: من که این هفته ساعتم را خالی کردم، شما بنشین و کارهای خودت را انجام بده. همسرم ...
آیا امام خمینی(ره) معتقد بود باید اسرائیل از بین برود؟| صحبت های محمدرضا باهنر درباره انقلاب و حضرت ...
شدیم و ایشان هم دلداری دادند و هم اجازه دادند با ایشان عکس بگیریم. در مراسم های عمومی هم گاهی شرکت می کردیم. من هم در اوان انقلاب و هم بعد از پیروزی انقلاب ساکن تهران نبودم و گاهی به تهران سر می زدیم. تقریبا تا سال 63 – 64 کرمان بودم. همزمان با مجلس دوم در تهران ساکن شدم. متأسفانه شرف یابی نزدیک و دو نفره محضر حضرت امام (ره) نداشتم. حضور: آخرین باری که قبل از رحلت امام (ره) به حسینیه ...
اسناد دقیق درباره لقب امیرالمومنین در منابع اهل سنت
به صورت او و عرق صورت علی(ع) را به صورت خویش مالید. آنگاه علی(ع) گفت: یا رسول الله! می بینم که نسبت به من کاری انجام می دهی که قبل از این، از شما ندیده بودم. پیامبر(ص) فرمود: تو کسی هستی که دِین مرا ادا می کنی و صدای مرا به گوش امتم می رسانی و اختلاف امتم را پس از من تبیین می کنی. 2- ابن عباس از ام سلمه همسر پیامبر(ص) نقل می کند که گفت: پیامبر(ص) به من فرمود: ...
روایت فجر| پاسخ دختر آیت الله خادمی به رژیم شاهنشاهی چه بود؟/ روایت روزی که صدا و سیمای اصفهان به دست ...
آمدند و توقع داشتند بهترین نان ها را بگیرند اما وقتی من در مغازه پدرم بودم اجازه این کار را نمی دادم و می گفتم باید عدالت رعایت شود و شاگردان پدرم می گفتند احمد تو مغازه دار خوبی نمی شوی. این پیشگام انقلاب اسلامی درباره جنایات ساواک در قبال مبارزان انقلابی خاطرنشان می کند: در همان سال ها یکی دیگر از برادران دینی ام توسط ساواک زندانی شد و سیستم عصبی چشمانش آسیب دید و نابینا شد البته این ...
تردید دارم که امام گفته باشند اسرائیل باید از بین برود
ایشان هم دلداری دادند و هم اجازه دادند با ایشان عکس بگیریم. در مراسم های عمومی هم گاهی شرکت می کردیم. من هم در اوان انقلاب و هم بعد از پیروزی انقلاب ساکن تهران نبودم و گاهی به تهران سر می زدیم. تقریبا تا سال 63 – 64 کرمان بودم. همزمان با مجلس دوم در تهران ساکن شدم. متأسفانه شرف یابی نزدیک و دو نفره محضر حضرت امام (ره) نداشتم. حضور: آخرین باری که قبل از رحلت امام (ره) به حسینیه جماران آمدید ...
باهنر: قدری تردید دارم که امام گفته باشند اسرائیل باید از بین برود؛ در شورای دفاع بحث شد که این، موضع ...
هم دلداری دادند و هم اجازه دادند با ایشان عکس بگیریم. در مراسم های عمومی هم گاهی شرکت می کردیم. من هم در اوان انقلاب و هم بعد از پیروزی انقلاب ساکن تهران نبودم و گاهی به تهران سر می زدیم. تقریبا تا سال 63 – 64 کرمان بودم. همزمان با مجلس دوم در تهران ساکن شدم. متأسفانه شرف یابی نزدیک و دو نفره محضر حضرت امام (ره) نداشتم. حضور: آخرین باری که قبل از رحلت امام (ره) به حسینیه جماران آمدید ...