سایر خبرها
سودای آل سعود برای مداخله تازه در لبنان
. هنگامی که رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان سعی کرد دولت این کشور را بر اساس دیدگاه های خود بسازد، گدایی از عربستان سعودی را به عنوان یک روش و مکتب قرار داد. حریری به دنبال آن بود که لبنانی ها از باقیمانده سفره های سعودی ها استفاده کرده و مجبور به حمد و ثنای مقامات ریاض باشند. حریری پسر نیز این میراث را از پدر خود گرفت و بر اساس سیاست های رسمی عربستان سعودی عمل می کرد. وی دیگران را با قدرت ...
بنیاد در آینه مطبوعات
اتفاقی در آن رخ می دهد. تلویزیونی هم نبود که تصویری از آن دیده باشم؛ برای همین یک روز با وجود تمام مخالفتهای پدر و مادر و همسرم، زدم به جاده. درحالیکه یک دست کت و شلوار تر و تمیز پوشیده بودم، خودم را با اتوبوس رساندم به اندیمشک. از آنجا هم، پرسان پرسان سمت پادگان را گرفتم. فرمانده تا چشمش به من افتاد، پرسید: چه می خواهی؟ گفتم: آمده ام بجنگم. خندید که با کت و شلوار؟ اینجا اول باید لباس رزم بپوشی و ...
مأموریتی دو ماهه که 48 روزه به پایان رسید
اهل بیت(ع) دفاع کند. شهید شیردل دفاع از حرم و مردم مظلوم سوریه را وظیفه خود می دانست، حالا می خواهد شهید شود یا نشود و نتیجه را به خدا محول کرد که خداوند بهترین نتیجه را برای وی رقم زد. پدر شهید ارتشی بود و مادر با ورود پسر به کار نظامی به خاطر مأموریت ها و دوری از خانواده مخالف بود، اما شهید شیردل در هجده سالگی در زیارت امام رضا(ع) از مادر می خواهد برای وارد شدن او به سپاه پاسداران استخاره ...
نقش بی بدیل روحانیت مبارز در به ثمر رساند انقلاب /چند یاد از هزاران
انقلاب اسلامی به وسیله نواب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد. شرح اسم (زندگی نامه آیت الله سیدعلی حسینی خامنه ای) ص 57 و 58 و ماهنامه شاهد یاران، ویژه نامه شهید نواب صفوی و یارانش کتک جلوی دیده پسر به طرف در رفته آن را باز کردم. شش نفر به درون خانه یورش آوردند و در شدت قساوت و خشونت بین در خانه و در ...
شهید سیاح طاهری فرهنگ را عرصه تکلیفی خود می دانست/ مرد مبارزه با کفر بود
که در این جشنواره ها با کودکان و نوجوانان ارتباط برقرار می کرد. یکی دیگر از کارهایی که وظیفه خود می دانست، جمع آوری اسناد دوران جنگ بود. به روستاها می رفت و آلبوم عکس های شهدا را از خانواده هایشان امانت می گرفت و به من می داد. من آن عکس ها را اسکن می کردم و به او پس می دادم و بخش قابل توجهی از اسناد ما توسط حاج سعید تهیه شده است. یک بار به یاد دارم به حاج سعید گفتم، حاجی من شنیدم سپاه ...
ناگفته های تأسیس اولین دانشکده امور تربیتی آموزش و پرورش/ امور تربیتی نیازمند تحول و امروزی شدن است
خوابیده بود به دستور احمد زرهانی معاون پرورشی وزیر وقت به این مجله رفتم، افزود: 17 نفر در تحریریه بودند اما مجله نیروی انسانی ورزیده می خواست چرا که نیروهای موجود هر سه ماه یکبار نیز نمی توانستند مجله تولید کنند؛ به استان ها رفتم و به مسئولان آموزش و پرورش گفتم مجله تربیت را چکار می کنید؟ ، دیدم مجله در انبارها خاک می خورد. تفویضی تصریح کرد: بخشنامه کردم تا مجله به کسانی داده شود که ...
زیارت عاشورا خواند و به حسین(ع) سلام کرد
با رمضان ظهیری پدر این شهید مدافع حرم است که پیش رو دارید. پدر شهید آقای ظهیری! خود شما هم در دوران دفاع مقدس به جبهه رفته بودید؟ بله، من متولد سال 1344 هستم و برای اولین بار 17 سال داشتم که برای دفاع از ایران اسلامی راهی جبهه شدم. از سال 1363 هم تا پایان جنگ تقریباً مستمر به جبهه اعزام می شدم. پسرم محمد در 10 بهمن ماه سال 1368 در اهواز به دنیا آمد. یعنی یک سال بعد ...
خاطرات پندآموز حجت الاسلام قرائتی
. حضرت امام (ره) فرمود: عجب!! ای کاش در ایران هم چهل نفر از علما شهید میشدند تا ما از علمای ترکیه عقب نمانیم. * قصّه از جای دیگری آب می خورد! به خانه پدر دو شهید در همدان رفتم؛ وی نقل می کرد روز عیدی به منزل آخوند ملاعلی همدانی رفتم. مردم به زیارت آقا می آمدند، نوبت به فقرا که می رسید آقا از زیر تشک پولی برمیداشت و به آنها می داد. گفتیم: به یقین آقا پول زیادی زیر تشک ذخیره کرده است. از ...
فرهنگ در رسانه
خودمان هم بعید می دانم با توجه به همه ویژگی هایی که گفتم، بتوان بازیگرانی را پیدا کرد که همه این موارد را با هم داشته باشد. آرمان/در سینمای ایران چه خبر است؟ با شروع آخرین ماه سال و به پایان رسیدن جشنواره فیلم فجر اما همچنان دوربین های برخی سینماگران روشن است و برخی مشغول فیلم سازی هستند و از سوی برخی آخرین روزهای فیلمبرداری شان را پشت سر گذاشته اند و به تازگی فیلم هایشان را به ...
چگونه با پدرت آشنا شدم؟!/ سیندرلا بازمی گردد!
روز که در قهوه خانه سیبیل قباد را با تکه نباتی که از آن زن فالگیر گرفته بودم، ریختم توی چای و سر کشیدم. همه چیز دور سرم چرخید و وقتی چشمم راباز کردم، دلم پیچ می خورد. قباد کنارم نشسته بود و دود قلیونش را توی صورتم فوت کرد. از سرجایم بلند شدم و روی صندلی ام ایستادم و داد زدم: آقایونی که تمایل به ازدواج دارن دستا بالا. با در دست داشتن شناسنامه ساعت 3 جلو در خونه ما باشن. هرکی متمایل تر بود، یک ...
در دادگاه های خانواده پایتخت چه می گذرد؟
بی خیالی دود آن را بیرون می دهد. زنی که همسرش او را کتک می زد و از پوشش مجلسی دختر جوان جا خورده بود، این بار از اندام درشت و چهره ترسناک شوهر او جا می خورد و می گوید: این که شبیه قاتل هاست! تو به این خوشگلی، چطور توانستی با این ازدواج کنی؟ دختر جوان، با چشم هایی که غرور و پیروزی در آن ها خوشحال تر از لحن صدایش است، می گوید: اولش که این طور نبود. آنقدر مشروب خورده که باد کرده. وکیلم هم می گفت تو ...
کاش منتخبین مجلس کاغذی بردارند و انتظارات رأی دهندگان را یادداشت کنند
می شود، فراموش نکند که به شهدا مدیون است و در راه آنان باید قدم بردارد." در میان صحبت ها، خانم جوانی که نوزادش را در بغل گرفته بود، وارد بحث ما شد و گفت:" از زمانی که بچه دار شده ایم، دغدغه من و همسرم زندگی و آینده فرزندمان شده است، دغدغه ای که ذهن بسیاری از پدران و مادران این سرزمین را درگیر خود کرده؛ هزینه تامین معاش روزانه یک خانواده به قدری بالا رفته که هرکسی از پس آن بر نمی آید." ...
گزارشی از راه عتبات به حج و هزینه های آن
وی برای رساندن آب به قریة شوراب در روزگاری که وی حاکم قم بوده، سخن گفته شده است. سدید السلطنه هم در بارة ورودی مدرسة فیضیه به حرم، نوشته است: صحن قدیم از مدرسه وارد صحن شوند و مقرنس سر در، از کیکاوس میرزا پسر فتحعلی شاه است. در بارة حرم مطهر هم نوشته است: گنبد و بارگاه را شاه طهماسب صفوی ساخته و در ماه رجب سال نهصد و پنجاه و پنج به اتمام رسیده است. دروازه ای که رو به صحن قدیم باز شود با دو ...
می روم تا به مادرم برسم با تمام شرمندگی
ویژه شرکت کرد، خیلی پیگیری می کرد که به سوریه برود؛ خیلی دوست داشت که برود و به نظام و دینش خدمت کند، اما او را نمی بردند. وی ادامه داد: وقتی می خواست به سوریه برود گفت برای رفتن به سوریه از مادرم اجازه گرفتم. می خواهم از شما هم اجازه بگیرم و بروم. می گفت من می روم تا از حرم عمه ام حضرت زینب(س) محافظت کنم. من از شهادت فرزندم خوشحالم چرا که پسرم به آرزویش رسید، اگر باز هم جنگ شود پسر دیگرم ...
کراماتی از فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
خواهم آورد. گفت : ای پدر! آنچه می خواهی انجام بده ، من هم در این جهت صبر خواهم کرد. بالاخره گیسوان آن غلام علوی را بریدم و صورتش را با سیاهی ته دیگ سیاه کردم و لباس کهنه بچه بنایان را به او پوشاندم و پسر خود را در میان دیوار گذاشتم و آن غلام علوی را در گوشه ای پنهان کردم . گفتم : در این مکان باش تا شب تو را به منزلت برسانم . ولی من از دو جهت ناراحت بودم : یکی اگر منصور مطلع شود با من چه ...
راز مسئله ریاضی شهید رجایی چیست؟
، اما نیامد. وی در حالی که دیگر اشک در چشمانش حلقه بسته است، ادامه داد: بنده با دختر حاج آقای مهدوی کنی ارتباط دوستی داشتم، آن موقع حاج آقای مهدوی کنی مسئول کمیته حزب جمهوری اسلامی بود، در نتیجه به دختر وی زنگ زدم و گفتم آیا پدر شما از همسرم خبر دارد که گفت به شما اعلام می کنم اما بالاخره خبر دادند منافقین یک تیر به طحال همسرم زده بودند و وقتی به بیمارستان شهید مصطفی خمینی انتقال دادند ...
سلبریتی ها در تبلیغات انتخاباتی
هم ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد. در یک تحقیق میدانی که خودم از رای دهندگان انتخابات دور هشتم مجلس شورای اسلامی انجام داده ام، 88 درصد پاسخگویان موافق و کاملا موافق با این موضوع بوده اند که محبوبیت و مقبولیت کاندیدا قبل از ورود به عرصه رقابت (تصویر ذهنی قبلی از کاندیدا) دلیل اصلی تمایل آنها به انتخاب کاندیدا بوده است. لذا نمی توان صفتی مثبت را به کاندیدایی که در تصویر ذهنی مردم، مثبت نیست با ...
وصیت نامه را نگرفتم، بعداز شهادتش به دستم رسید
آنچه می خوانید، گفتگویی با همسر سردار شهید حبیب الله شمایلی است که ما را با خصوصیات و سبک زندگی یک شهید عزیز آشنا می کند. * لطفا خودتون رو کامل معرفی کنید؟ ** امیدواری هستم. همسر شهید حبیب الله شمایلی .متولد 1337 هستم و 57 سال سن دارم. یک پسر به نام محمدصادق و یک دختر به نام زهرا از شهید برایم به یادگار مانده است. محمدصادق و زهرا در کنار پدر * نحوه ...
آماده اعزام پسرم به سوریه هستم
گذشت یک ماه، طبق روال هر روز که به دنبالش می گشتم. خبر بازگشت چند شهید از فکه را شنیدم. دلم گواهی می داد که داریوش هم جزو این شهداست. بچه های بسیج محل، همکارانم و دوستانم همراهم بودند. نزدیک به 4 ماشین می شدیم، به معراج شهدا رفتیم. در معراج با دیدن خانواده هایی که حال روحی بدی داشتند، روحیه ام را از دست دادم. گریه های مادری که التماس می کرد تنها یک بند انگشت پسرش را بازگردانند تا قبری داشته باشد، را ...
فرصت یک ساعته برای عبور غواصان از اروند با عرض 1 کیلومتر
های نبرد، حساب شده کار شد. بسیاری از افراد عبور از اروند را غیرممکن می دانستند اما پاسداران سپاه و بسیجیان، قلم و کاغذ به دست گرفتند و وجب به وجب ساحل خودی و دشمن را شناسایی کردند. بارها تن خود را به اروند زدند تا از دل آن جریان هایش را بشناسند. به سراغ اسناد و منابع رفتند تا رفتار آب و ماه را بدانند. تمام اما و اگرها را قید کردند. اگر اینگونه شد چه کنیم اگر فلان چیز به موقع نرسید چه ...
آزاده رضا هوشیار این بار ناگفته های خود را قلم میزند
ناراحت بود و دلگیر؛ اما می خواست خیلی عادی جلوه کند. با او خداحافظی کردم. از کارگاه که خواستم خارج شوم،گفت: داری می ری؟! برگشتم به او نگاه کردم، گفتم: آره . با نگاهی از سر التماس و ناراحتی گفت: نرو. اشتباه می کنی. می روی اسیر می شوی. من هم با همان روحیه سرسختم گفتم: خُب مثلا اسیر بشوم، چه می شود؟! گفت: اینطوری ها هم نیست. اسارت تشنگی داره، گرسنگی دارد، سختی دارد. گفتم: گرسنگی که چیزی نیست، ادم روزه می گیرد. گفت: نه، روزه فرق می کند. اشتباه می کنی، اسارت سخت است . من که فقط به شهادت فکر می کردم، با این حرف چیزی در دلم فرو ریخت. انگار بابا می دانست که چه در انتظارم است. ...
جزئیات زندگی خصوصی آزاده نامداری و همسرش و نحوه آشنایی شان! عکس
ارشد تلویزیون بود به هم معرفی شدیم و چند بار همدیگر را دیدیم چون در یک دوره زمانی بود که من به شدت مشغول انجام فعالیت های گوناگون تلویزیونی و. . . بودم و اصلا به ازدواج و تشکیل خانواده فکر نمی کردم خیلی پیش نرفتیم و بعد از گذشت مدتی ارتباط مان قطع شد. *همان آشنایی اولیه برای ازدواج بود؟ آزاده نامداری: بله ایشان از همان ابتدا با پیشنهاد ازدواج جلو آمدند اما همان طور که گفتم من ...
انتظار یعنی ثانیه هایی که یک عمر می گذرند
می آید و سرحرف را از شهیدش سر باز می کند تا از 27 سال مفقودی پیکر غلامرضا و سال های چشم انتظاری بگوید. برای خانواده شهدای گمنام، گذر هر ثانیه برابر با یک عمر چشم انتظاری است. گفت وگوی ما با این پدر و مادر شهید را پیش رو دارید. پدر شهید در شهادت سبقت گرفت من محمد الماسی، متولد 1323، پدر شهید غلامرضا الماسی هستم. من چهار پسر و دو دختر داشتم. از میان فرزندانم غلامرضا ...
سعد حریری همگام با ظلم عربستان در خاورمیانه
غیرمسئولانه کسانی را پرداخت می کند که مصالح لبنان را در برابر کشور ها و دولت های برادر به خطر می اندازند و در راس این دولت ها پادشاهی عربی سعودی است که به یاد نداریم حتی یک روز ما را اذیت کرده باشد! ما عرب هستیم و در صف اول هستیم و هرگز به کسی اجازه نمی دهیم لبنان را به دشمنی با سعودی و برادران عرب ما بکشاند! شاید بازهم جورج، ناآگاهانه فراموش کرده باشد تا برای ملایم سازی بیان عرب گرایی در عصر ...
اگر ولی خدا را تنها بگذاریم سیاه بخت می شویم/ محمدرضا قبل از شهادت، مکان تدفینش را نشان داده بود
جوان 24 ساله الگویی دم دستی برای کسانی است که شهدای دفاع مقدس را دورتر از دوران خود می بینند و در پی حقیقت های فرازمینی می گردند. رسول فخیمی متولد 1343 در هریس است. حضور 74 ماه در جبهه های جنگ تداعی گر مثل معروفی است که می گوید؛ پسر کو ندارد نشان از پدر! آناج: از محمدرضا برایمان بگویید؛ از خاطرات دوران کودکی اش پیش از به دنیا آمدن محمدرضا دو دختر داشتیم که هر دو فوت ...
گفت و گوی صمیمی آزاده نامداری و همسرش
...> خانواده هایتان چطور؟ آنها درباره این ازدواج سریع چه نظری داشتند؟ خدا را شکر هر دو خانواده همراهی مان کردند و سنگی جلوی پایمان نینداختند. یعنی هیچ دغدغه ای نداشتند؟ طبیعتا همه پدر و مادر ها دغدغه دارند اما چون ایشان را از سال ها قبل می شناختند و در جریان خواستگاری شان بودند، موافقت کردند. همان سال ها شما را ملامت نکردند که چرا پیشنهاد آقای عبادی را قبول نکردید؟ ...
برگزاری مراسم بزرگداشتی به برکت شهید حاج حسین خرازی
...، در خانواده ای آگاه، متقی و با ایمان فرزندی متولد شد که او را حسین نامیدند. از همان آغاز، کودکی باهوش و مودب بود. در دوران کودکی به دلیل مداومت پدر بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا کرد. از آنجا که والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچه ها ...
عواطف چگونه ما را مدیریت می کنند؟
شغل جدید پدر، خانوادۀ او به سان فرانسیسکو نقل مکان می کنند. داستان فیلم به طور همزمان مخاطراتی که رایلی در شهر جدید با آنها مواجه می شود و تلاش عواطف پنج گانۀ او برای برون رفت از این مخاطرات را روایت می کند. تحلیل : اگرچه پیت داکتر، کارگردان این پویانمایی، می گوید داستان این فیلم در مورد بزرگ شدن و ترک دوران کودکی است و بقیۀ چیزها در حاشیۀ آن قرار می گیرند، اما با پذیرش مرگ ...
روحانیت تنها جرم این شهید بود
...، هر چه می گفتند: آقا سید محمد طاهر، خسته می شوی، سوار شو، آقا سید محمد طاهر می گفت: دیگر چه سفری؟ چه عشقی؟ می خواهم رنج ببرم، عاشقی یعنی سید محمدطاهر، همه چیز دست در دست هم داده است. از نامش که طیب و طاهر است. از تقوایش، خلوص، ایمان، گذشت. در میدان جنگ، قبل اینکه یک رزمنده باشد، یک عارف بود، عابد بود، سجاد بود. همه چیز در او جمع بود. آقا سیدمحمد طاهر را خراسانی ها خوب می شناسند ...
در سینمای ایران چه خبر است؟
خانواده ایرانی - با شروع آخرین ماه سال و به پایان رسیدن جشنواره ی فیلم فجر اما همچنان دوربین های برخی سینماگران روشن است و برخی مشغول فیلم سازی هستند و از سوی برخی آخرین روزهای فیلمبرداری شان را پشت سر گذاشته اند و به تازگی فیلم هایشان را به پایان رسانده اند. به گزارش ایسنا، در ماه ها و روزهای پایانی سال هم گروه های فیلمبرداری بیشتر در تهران و تا حدودی در دیگر شهرها مشغول تصویربرداری ...