سایر منابع:
سایر خبرها
رج به رج می بافند تا آجر روی آجرِ صحن حضرت زینب(س) برود
...: از سال 96 که کارگاه های قالی بافی در استان راه اندازی شد دلم آرام نگرفت اصلا اسم حضرت زینب(س) که می آید آتش به جانم می افتد من خودم خواهر شهیدم قاسم ما در جبهه شهید شد و هنوز که هنوز است داغش سرد نشده، حالا حساب کن داغ بی بی جان چقدر سنگین بوده همه خانواده اش و جگرگوشه هایش را در یک روز جلوی چشمش شهید کردند و دم نزد. بعد از شهید شدن داداش قاسم هر موقع دلتنگی امانم را ...
شجاعت در شرایط دشوار را در وجود همراهانش تثبیت می کرد
مقالات بلوچستان را درست می کردم که بچه های کیهان خبر دادند دکترچمران شهید شد! آنقدر آن لحظه حالم بد شد که با بلیزر یکی از بچه ها که دستم بود، شبانه به سمت اهواز حرکت کردم. چون هواپیما نبود و می خواستند جنازه دکتر را فردا به تهران بیاورند. نمی دانم شب تا صبح، چطور خودم را به اهواز و به پیکر دکتر رساندم. جنازه را در سردخانه گذاشته بودند. رفتم و درِ تابوت را باز کردم و نمی دانید چه حالی بودم! دکتر ...
سر و کله ژاله صامتی پیدا شد | تغییر باورنکردنی چهره ژاله صامتی همه رو انگشت به دهان کرد
باورم نمیشد که صاحب یک دختر کوچولو شده ام. ژاله صامتی: یاس ساعت نه و نیم شب به دنیا آمد و خوب به یاد دارم همه خانم های آن بخش چون همان روز زایمان کرده بودند خواب که چه عرض کنم بیهوش بودند. (می خندد) ولی من که 48 ساعت نخوابیده بودم پس از رفتن مادر و همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در می آوردم و نگاهش می کردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش می گرفتم و دوباره روی تختش ...
مأموریت مخفی سحرگاهی
فاش نیوز - آقا وحید، سومین پسرم بود، مادر بودم و نگرانش. وقتی می گفت می خوام برم سوریه، نگرانش می شدم، ولی چیزی بهش نمی گفتم، روزها حال خوبی نداشتم و شب ها تا صبح نمی خوابیدم ، ولی با خودم می گفتم؛ بالاخره نیاز هست که این بچه ها برن. پسرم آقا وحید زمانی نیا دوست داشت که بره. منم مایل بودم که وحیدم از خودش و کارش چیزی برای ما تعریف کنه. ولی او چیزی نمی گفت.بهش می گفتم: - مادر ...
تپش قلب متینا 8 ساله در سینه دختر 3ساله
یک روز که بالای سرش رفته بودم و گریه می کردم او هم گریه کرد. گریه های دخترم من را امیدوار کرد و با اینکه می دانستم وضعیت سختی دارد اما امیدوار شدم که شاید شرایطش بهتر شود. همه چیز اما آنطور که مادر متینا کوچولو می خواست پیش نرفت و چند روز بعد وضعیت دختربچه وخیم شد. مادرش می گوید: آن روز دلم شور می زد و نگران بودم. در اتاق مادران بیمارستان بودم اما نتوانستم تحمل کنم و سراغ دخترم رفتم. از پرستار ...
زن 29 ساله متاهل: پسر عمویم وسوسه ام کرد
مدام دچار توهم می شد. در حالی که صاحب 2 فرزند پسر و دختر شده بودم اما هیچ چاره ای جز سکوت نداشتم و مجبور بودم کتک ها و رفتارهای خشن همسرم را تحمل کنم، تا این که 8 سال قبل حادثه هولناکی رخ داد که زندگی مرا نیز در مسیر دیگری قرار داد. آن شب طالب بعد از مصرف شیشه، دچار توهم شده و مادرش را خفه کرده بود. او در همان روز دستگیر و راهی زندان شد. من هم از این فرصت استفاده کردم و طلاقم ...
قصه خانم معلمی که خودش را زودتر بازنشسته کرد تا بتواند برای مناطق محروم کاری بکند/ به عشق بچه های محروم
750کیلومتری تا عشایر را با ماشین خودم رفتم. کتاب ها را بار زدم و باوجود مخالفت خانواده و اینکه من یک خانم تنها هستم به عشق بچه ها راهی شدم. در فاصله سفر به قشم و بعد رفتن به میان بچه های عشایر، آدم های زیادی باز هم برای من کتاب فرستادند و این بار می توانستم پربارتر سفر بروم. چون عشایر در چادر زندگی می کرد نیاز بود با خودم جاکتابی هایی ببرم که به چادر وصل شوند و در صورت نیاز بتوانند راحت آن ها را ...
گلیج: دنبال رقابت با سعدالله اف و جبران شکست ثانیه آخری مقابل اسنایدر هستم
در مسابقات آسیایی برسم. پیش از اعزام به آسیایی، سرماخوردگی خیلی بدی را تجربه کردم که حدودا یک ماه و نیم یک شب در میان تب و لرز داشتم و برای درمان به متخصصان زیادی مراجعه کردم. به همین دلیل به آن میزان آمادگی که باید نرسیدم، ضمن اینکه خیلی هم روی حریف روسی الاصل بحرینی حساب نکرده بودم. اشتباه از طرف خودم بود که فکر نمی کردم این قدر خوب باشد. او در تورنمنت اخیر بین المللی هم قهرمان 97 کیلوگرم شده و ...
از شاه خراسان اجابت، از مشهدی خانمِ کارآفرین رفاقت
جلب و زندان و معجزه آزادی بعد از 19 روز کشید، از زندان که آزاد شدم با دلی شکسته با اصرار من و انکار خانواده با همان ویلچر تنهایی به پابوس امام رضا(ع) رفتم. رفتم تا درد دل کنم و چاره بگیرم از آقا، رفتم تا بپرسم با این همه بدهی و قرض و قوله و کارگاه از هم گسسته چه کنم؟ از همان روزهای اول زندگی ریزه خوار امام رضا جان بودم. سه روز تمام روبروی گنبد با داد و بی داد و گلایه دل سبک ...
زن جوان: از خانه شوهرم فرار کردم و دیگر برنمی گردم
... شوهرت چطور تو را پیدا کرد؟ خیلی اتفاقی. یکی از آشنا ها من را در خیابان دیده و تعقیبم کرده بود. بعد هم به شوهرم خبر داده بود. می توانستی با شوهرت صحبت کنی و موضوع را حل کنی یا از او جدا شوی. چرا فرار کردی؟ شوهرم مرد خوبی نیست. من وقتی زن او شدم خیلی بچه بودم، او خیلی مرد خشنی است. خیلی من را کتک می زند، جلوی همه تحقیرم می کند. شوهرم را دوست ندارم افغانستان هم ...
بی آبرو شدن عروس جوان توسط برادرشوهرش! | زن جوان تا مرز خودکشی رفت
به گزارش سلام نو؛ این زن نزد پلیس کابل رفت و دست به افشاگری زد. او گفت سوم عید با مادرم رفتم خانه برادر شوهرم، مادرم بعد از ظهر خانه آمد و من به خاطر اصرار آن ها خانه ی شان ماندم شب هنگام زمانی که تنها خوابیده بودم برادر شوهرم آمد سیمای بیست ساله که دو سال است نامزد شده و شوهرش برای کار به ایران سفر کرده است می گوید با وجود این که خانم برادر شوهرش از این مسئله باخبر شده اما ...
روایت زیسته شما چیست؟
گروه جامعه و اقتصاد سدید ؛ نشست تجربه زیست زندگی باحجاب و بی حجاب روز یکشنبه 21 خردادماه، به میزبانی مدرسه آزاد روزنامه نگاری و سایت فرهنگ سدید برگزار شد. در این نشست که با حضور دکتر شهلا باقری، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و دکتر سید محمود نجاتی حسینی، استاد دانشگاه و مدیرگروه جامعه شناسی دین انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد، مهمانان پس از بیان روایت هایی از تجربه ز ...
ارتباط با زن شوهردار بیچاره ام کرد/ در غیاب همسرش به خانه اش می رفتم!+جزئیات
شده و با پدربزرگش زندگی می کرد، رفیق شدم. او پسر خوب و سر به راهی است و الان هم به دانشگاه می رود؛ اما نمی دانم چطور شد که با برادر بزرگش باب رفاقت باز کردم و از طریق وی به زنی شوهر دار که مواد می خرید معرفی شدم قرار بود من فقط مواد کمی را هرروز به این زن برسانم. پسر جوان بازوانش را با کف دست مالید و پس از خوردن کمی آب، گفت: اعتیادم اول از قلیان در خانه نازیلا که در غیاب شوهرش با هم ...
ماجرای کارتن خواب شدن فوتبالیست ملی پوش در محله استاد معین | مواد مخدر؛ ورزشکار، دکتر و مهندس نمی شناسد
نجات پیدا کردم. اصلا، اما من از آنها خجالت می کشیدم. به خاطر همین مدتی به عنوان کارتن خوابی در گوشه و کنار خیابان ها و بزرگراه ها زندگی کردم و خانواده ام از من خبر نداشتند تا اینکه برای خرید مواد مخدر به یکی از نقاط آلوده تهران رفته بودم که یک درگیری باموادفروشان من را بیدار کرد. درست است که معتاد شده بودم، اما برای خودم تعصباتی دارم. روزی که برای خرید مواد مخدر رفته بودم، خانم ...
دکتر گفت شب ها بر مزار پدرت ساعت ها گریه می کردم
. در دیدار نخست، دکتر چمران درباره چه موضوعاتی صحبت کردند؟ در مورد مظلومیت شیعه و حرکت هایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی باید انجام شود و همچنین عقب افتادگی های تاریخی ایران. به هرحال در آن شب، خیلی به بنده احترام گذاشتند. دیگر ارتباطم با خانواده ایشان به گونه ای شده بود که هر موقع روز یا شب می خواستم به منزل خانم چمران بروم، می رفتم. البته یکی از مسائلی که همیشه دکتر را به وجد می ...
اعتراف مردان خیانتکار و دلیل آن ها برای خیانت|مردان به این 8 دلیل خیانت می کنند
برای من فقط یک دوست ساده نیست. من زمانی از همسر سابق خود جدا شدم که او بسیار مسافرت می رفت و ما خیلی کم در کنار هم بودیم. من بیشتر مواقع تنها بودم. این تنهایی به ویژه در روزهای تعطیل آخر هفته بسیار مرا آزار می داد. دوست داشتم کسی در کنارم باشد و با هم حرف بزنیم، بیرون برویم و ... . به همین دلیل، دفعه آخری که به مسافرت رفت من سراغ زن دیگری رفتم و پس از بازگشت همه چیز را به او گفتم و از هم ...
از خیانت به شوهرم پشیمانم/ چند شب تا صبح با دوست پسرم بودم!
از من برای انتقام جویی بر می آمد و البته با انجامش داغ ننگ دیگری بر پیشانی خودم زدم. چون این من بودم که خودم را به عنوان یک زن مجرد به ندیم معرفی کردم و بی توجه به تعهدی که در زندگی ام داشتم برای خوشگذرانی با یک پسر جوان راهی تهران شدم. وقتی به سرنوشت غم انگیز همسرم فکر می کنم می بینم واقعا شایسته بلایی که سرم آمد هستم. – بی شک در دنیا افرادی وجود دارند که از همسر شما زیباتر؛ جذاب تر و ...
سنگ تمام بهترین آرپی چی زن گردان امام حسین (ع) برای دفاع مقدس
. انگار خواب برای او معنا نداشت. فقط یکی دو ساعت در شب می خوابید. می رفت لباس های سوراخ و پارهٔ بچه ها را که دور می انداختند، برمی داشت و می شست. همیشه هم نخ و سوزن و قیچی همراهش داشت. می نشست این ها را در ساعت بیکاری اش می دوخت و بعد تا می کرد و زیر پتو ها می گذاشت. گاهی کاسه ای بر می داشت و داخل آن آب داغ می ریخت و این ها را با ته کاسه اتو می کرد. اگر بچه ها هر کدام لباسی می خواستند، می گفت: من یک ...
آموزه های اسلامی برای یاری کردن همسران در کسب درآمد حلال
خدا برای او اجر جهاد در راه خدا و شهادت را می نویسد. تشکر کلامی و عملی شکرگزاری همسر و فرزندان در مقابل مردی که برای تأمین نیازهای خانواده تلاش می کند باید به چه صورت باشد؟ مرد خانه از صبح تا شب برای به دست آوردن لقمه ای حلال برای زن و بچه ها پشت دخل مغازه نشسته و با مشتری ها چانه زده. و یا از صبح زود تا غروب آفتاب در اداره با ارباب رجوع ها سر و کار داشته و برای سیر ...
با یک پسرجوان رابطه پیدا کردم، تهدید میکنه اگر ادامه ندهم همه چی رو به شوهرم میگه و...
...> او که مدعی بود از این بی سر و سامانی و ارتباطات خیابانی خسته شده است درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: در یک خانواده 12 نفره به دنیا آمدم که همه خواهران و برادرانم فقط تا مقطع راهنمایی و دبیرستان تحصیل کرده اند. در این میان فقط من بودم که بعد از دیپلم در رشته کاردانی نرم افزار رایانه پذیرفته شدم و ادامه تحصیل دادم. برخی از دروس دانشگاهی با رشته های کارشناسی ادغام ...
اینجا خانه ما| مامان! دسشویی هیولا داره!
هیولا برای کودکی در این سن، اتفاقی طبیعی است. سعی می کنم مادر سرزنشگر درونم بیدار نشود و به خودم بقبولانم که من کوتاهی نکرده ام. صدای حرف زدن علی و سجاد در حین انجام بازی کارتی را می شنوم. - با مامان رفتی دسشویی؟ - نه، تنها رفتم. مامان پشت در بود. - منظورم همونه. دسشویی که ترس نداره. پیاز و چاقو به دست، می روم دم اتاق بچه ها. در زاویه ای می ایستم که فقط علی من را ...
روی دیوار بنویسید من ایدز دارم !
مادرم زندگی کردم ولی از 9 سالگی به بعد به خاطر فوت مادربزرگ رفتم پیش دایی ام. دایی باران معتاد به هروئین بوده و باران 9 ساله حکم واسطه ای میان ساقی و دایی را داشته است: من مجبور بودم برای دایی ام برم مواد بگیرم و بیارم. پول می داد به هم تا قایمکی برم مواد بگیرم و بیارم. بچه ها هم که کنجکاوی خودشان رو دارن. هر بار یه ذره از اون مواد رو قایم می کردم تا خودم مصرف کنم. می دیدم دایی ام داره ...
یک اشتباه محاسباتی ؛ زنی الکی شوهرش را تهدید به طلاق کرد مَرد واقعا طلاق داد
من چیزی ننوشته بود و الان دیگر نمی خواهم به این گرفتاری ها تن بدهم . خسرو این را می گوید و آهی می کشد؛ گویا تمام گذشته اش از جلوی چشمش عبور می کند. در حالی که هنوز به زمین خیره است می گوید: وقتی 25ساله بودم با زن اولم ازدواج کردم؛ درحالی که هیچ نقطه تفاهمی با هم نداشتیم و من این را بعد از ازدواج فهمیدم. در تمام این سال ها زندگی تلخی داشتیم و هر روز کار ما جر و بحث و دعوا بود. وقتی ...
حمله دزد به خبرنگار زن در تهران + جزئیات
تک رو نبود. دزد وانت سوار در خیابان شهید قنبرزاده این درحالی بود که وی چندماه پیش نیز درخیابان شهید قنبرزاده وقتی در حال رفتن به مترو بود ، در روز روشن طعمه یک زورگیر دیگر که سوار برخودروی وانت بار سفیدی بود شد . خانم خبرنگارماجرا راچنین تعریف کرد: آن روز هم از روزنامه خارج شدم در خیابان درحال راه رفتن بودم که صدای زنگ گوشی ام به صدا درآمد ، وقتی آن را برداشتم سرگرم ...
بی عفتی زن شوهردار در بوتیک محله شان ! / سست نگاه های مرد فروشنده شدم !
خواستگاری کرد و من نیز با اشتیاق فراوان درخواست او را قبول و بعد از مدتی با او ازدواج کردم اما بعد از ازدواج کم کم با به دنیا آمدن بچه ها و بیشتر شدن دغدغه های کاری و بالا رفتن خرج و مخارج زندگی، همسرم کمتر به من محبت و توجه می کرد . بارها نارضایتی ام را از بی توجهی های همسرم به او متذکر شده بودم و هر بار با واکنش های منفی او روبرو می شدم مدتی بود از حالت طبیعی خارج شده بودم از شدت عصبانیت ...
ویزیت رایگان آقای دکتر به عشق اهالی محل
پیدا کردن به دوره های تخصص است. اما دکتر شاه پناه بعد از اتمام دوره عمومی ادامه تحصیل نداد. خودش در این باره می گوید: بعد از پایان دوره عمومی به خدمت سربازی رفتم. سن و سالم کمی بالا رفته بود و هنوز تشکیل خانواده نداده بودم علاوه بر اینها دغدغه های مالی هم اجازه ادامه تحصیل را نداد. بیشتر از آن هم نمی خواستم خانواده ام را نگران سر و سامان گرفتن خودم بگذارم و ازدواج کردم. حاصل این ازدواج هم دو پسر ...
این مرد ایرانی هرگز سوار خودرو نشده است!+تصاویر
اکبر رخ داده. او می گوید: هر جا می روم همه فکر می کنند من خارجی و توریست هستم و به خارجی شروع می کنند با من حرف زدن. البته این قسمت خوب ماجراست. یک بار که به یکی از شهرها رفته و در جایی مشغول استراحت بودم یک خانم با کنجکاوی به من خیره شده و دوچرخه ام را که کیسه و خورجین به آن آویزان بود با تعجب نگاه کرد. برای اینکه کمکش کنم گفتم: ببخشید مشکلی پیش آمده؟ زن جوان هم در جواب سؤال من گفت: خب ...
فضای مجازی بُت این زمانه است
قصه گویی در خانه شما از قدیم رواج داشته؟ بله علاوه بر خانم بزرگ، پدرم هم اهل مطالعه بود و آن زمان که تلویزیون نبود، شب ها برای ما کتاب داستان می خواند و ما با علاقه گوش می سپردیم. همین علاقه باعث شد که با وجود اینکه مهندسی صنایع خواندید، نویسنده شدید. درست است؟ بله آن زمان من در هنرستان درس می خواندم و فارغ التحصیلان هنرستان فقط می توانستند به دانشگاه علم و صنعت بروند. من هم به ...
بیت المقدس 7 پاسخی برای تجاوز دوباره بعثی ها
. چون نیروهای سایر گردانها نیز در آنجا بودند. برای اینکه روحیه شان تضعیف نشود ما به تدریج عقب نشینی کردیم. من خودم را به اورژانس رساندم و بچه ها هم به مقر گردان رفتند. سمیع یزدانی که به عنوان فرمانده گروهان در عملیات بیت المقدس 7 حضور داشته می گوید: منطقه شلمچه طی 45 روز نبرد در عملیات کربلای 5 به دست رزمندگان اسلام تصرف شده بود و برای نیروهای خودی سخت بود که دشمن آنرا یک روزه ...
رونمایی مریم معصومی از تیپ تابستانی اش | خانم با این دامن پرنسسی همه رو خیره کرد
برترین ها سورپرایز لاکچری همسر محمدرضا گلزار برای همسرش همه رو مات کرد | بریزو بپاش آیسان خانم برای محمدرضا گلزار همه رو خیره کرد رونمایی مریم معصومی از تیپ تابستانی اش | خانم با این دامن پرنسسی همه رو خیره کرد تیپ پسرونه زن مهران غفوریان در خیابان های تهران غوغا کرد | خانم با این استایل خفنش شده عین 20 ساله ها رونمایی محمدرضا گلزار از چهره همسرش در ماه عسل | اروپاگردی محمدرضا گلزار و همسرش عق ...