دستی که بنا بود بریده شود و حضرت عباس شفایش داد
سایر منابع:
سایر خبرها
علی صالح آبادی: نقش روزنامه نگار تأثیرگذاری بر حاکمیت و دفاع از حقوق اساسی مردم است/ هر بار که به دادگاه ...
به گزارش جماران؛ انجمن خراسانیان چندی پیش با حضور معاریف خراسانی از بیست سال روزنامه نگاری علی صالح آبادی تجلیل و تقدیر کردند. بخش پایانی این نکوداشت نقطه نظرهای علی صالح آبادی، مدیر مسئول پیشین روزنامه همبستگی و مدیر مسئول روزنامه ستاره صبح در حال حاضر است که در ادامه می آید: ***** لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق (هر که از مخلوق تشکر کند، مثل این است که از خالق تشکر کرده است). بر همین اساس من از انجمن خراسانیان، آقای خروشی و آقای تقی زاده که بانی جلسه شدند و همچن ...
حسرت می خورم چرا مجیدی را به پرسپولیس نیاوردم/ می خواستند پرسپولیس را به دسته سه بفرستند!
نمی توانست روی زمین بنشیند، در این حد! اسطوره فوتبال نمی توانست بنشیند. من هر کاری برای عابدزاده کردم جوابش را در استرالیا داد نه پرسپولیس! عابدزاده تمام وجودش این بود که به زمین فوتبال برگردد. انتقام چه کسی را از من می خواستند بگیرند؟ کسی که پا شکسته رهایش کرده بودند؟ به احمد گفتم پایت خوب خواهد شد و بعد از آن هر جا خواستی برو. گفت من از پیش شما هیچ جا نمی روم! گفت زمانی که هیچ کس از من سراغی نمی ...
روشن: بعد از شش تایی ها رییس استقلال به پرسپولیسی ها شام داد/ گفتند طالقانی را شکنجه کردم!
در اتوبوس و مترو می پرسند اگر الان بودید چقدر می گرفتید؟ می گویم چقدر می دادند مهم نیست. فوتبال محتوایش به هم خورده است. خدا کند برگردد و بتوانیم حق این بچه ها را بگیریم. فکر می کردم کی روش شبیه رایکوف است! وقتی استقلال قهرمان آسیا شد، در تیم جوانان بودم و بعد به استقلال آمدیم. فکر می کردم کی روش تیم ملی شبیه رایکوف است اما نبود. آرزوی هر بازیکنی بود که زیر دست رایکوف باشد ...
دستی که بنا بود بریده شود و اباالفضل(ع) شفایش داد/ ماجرای جاانداختن بینی در زندان استخبارات عراق
شعار نمی دادی! گفتم خب یک دفعه همه صورتم را خون پر کرد! با شناختی که از او داشتم می ترسیدم شاهرگ خودش را هم بزند. چون به نقیب جمال گفت شاهرگت را مثل این می زنم. * ولی با این کار جان محرم ولدخانی را نجات داد. محرم همیشه می گوید شما جانم را نجات دادید. اول خسرو، بعد تو. هنوز هم با او ارتباط دارم. * در تماس تلفنی که با هم داشتیم، بنا شد وقتی مهمان ما شدید، خاطره شهادت حسین ...
مروری بر زندگی و کارنامه امیر خلبان حسین یزدان شناس
. در مینی بوس که به سمت هواپیماها می رفتیم به او گفتم: جواد چرا لباس شخصی زیر لباس پروازت پوشیدی؟ گفت محض احتیاط. . اگر زدنم بتونم فرار کنم! گفتم: زدنت درش نیاری ها وگرنه جاسوس قلمداد میشی و اعدامت میکنن! پیش از رسیدن به هدف دو فروند سمت راستم که در Taċ spread بودن رفتن تو دسته پرنده ها جفت موتورهای جواد پویانفر رفت و پرید بیرون و اسیر شد. چند روز بعد غلامرضایی هم در یک ماموریت دیگه زدنش و ...
کتاب موتورسوار چمران نقد و بررسی شد
صدام را متوقف کند و این کتاب در این باره هم اطلاعات نویی به مخاطب می دهد. نویسنده کتاب موتورسوار چمران گفت: دو سال نوشتن کتاب طول کشید چون دوست داشتم لحن راوی به لحن بچه تهران دهه 40 نزدیک باشد. همچنین راوی عملیات طریق القدس و بیت المقدس را روز به روز نقل می کند. او راوی عجیب و غریبی است و هوش بسیار خوبی دارد و در کنارش پژوهش کافی درباره عملیات ها و موقعیت ها انجام دادیم که خاطره و تاریخ ...
وقتی مرگ تصنعی رزمنده ای را از دست عراقی ها نجات داد
سلاحی نیست، حتی تفنگم نبود، نارنجک ها و هرنوع سلاح جنگی بدرد بخور دیگر جمع شده بود. در همین گیر و دار متوجه شدم افرادی به من نزدیک می شوند. مثل روزهای قبل خودم را به مردن زدم. عراقی ها به من نزدیک شدند و مشغول درآوردن ساعت من شدند. وقتی ساعت را از مچم جدا کردند، دستم را به حالت خاصی به زمین انداختم. این همان ساعتی بود که بعنوان جایزه در مسابقات قرآن استان (مازندران) دریافت کرده بودم و خیلی به آن دل ...
توسل به حضرت زهرا (س)
...: همه نیروها آماده باشن تا آرپی جی ها شلیک شد شما تکبیر گفته و به دشمن بزنید. آرپی جی ها شلیک شد، سنگر دشمن آتش مهیبی گرفت و منطقه را مثل روز روشن کرد. نیروهای خودی هم روی سر دشمن ریختند. آن شب حدود 50 دستگاه تانک از دشمن غنیمت گرفتیم. صبح مشخص شد یکی از سنگرها محل تجمع سرهنگ های عراقی بود و آن جا جلسه داشتند، که گلوله آرپی جی سبب هلاکت آنها شده بود! و من از نتیجه این حمله خیلی تعجب کردم! خاطره ای از شهید عبدالحسین برونسی راوی: سید کاظم حسینی، هم رزم شهید ...
معرفی چند کتاب از شهدای مشهدی دفاع مقدس
بودند که اشک ریزان و با امید فراوان، می آمدند و عکس هایی را نشان می دادند و می گفتند: می شناسینش؟ اسمش تو لیست نبوده، با شما نبوده؟ لحظاتی که اتوبوس به دلیل ازدحام جمعیت ایستاده بود، دختر بچه ای کنار پنجره، مدام اصرار می کرد که: تو رو به خدا کاری بگید تا براتون انجام بدم. هر چه تشکر می کردیم باز هم می گفت: تو رو به خدا بگید. گفتم: حافظه ات خوبه؟ این شماره رو به ذهنت بسپار: 50، 90، 5 تکرارکن 50، 90 ...
در اسارت نفرت را با نگاهی نو نوشتم تا صرفا کاغذ سیاه نکرده باشم
مختلف ویژه گروه سنی نوجوان نوشت. چرا خواستید از طریق شخصیتی دیگر مثل حضرت سلمان به شخصیت و زندگی امام علی(ع) برسید؟ بله، قطعا می شود چرا که نه؛ اما نظر من این بود که کتاب با این سبک زیاد نوشته شده است. دوست داشتم داستانی که برای غدیر می نویسم متفاوت باشد و از نگاهی نو و جذاب، غدیر را برای نوجوان ها روایت کند. - شما در همان فصل اول با مقدمه چینی ای مناسب به سراغ موضوع اصلی قصه رفتید ...
هادی شکوری: داشتم از استرس می مردم! / می دانستم پسرم پنالتی ها را می گیرد
آرشا افتادم و مطمئن بودم پنالتی ها را می گیرد. هادی شکوری در ادامه گفت: چون به چشم دیده بودم خیلی از بچه های فوتبالیست ها به خاطر پیگری های پدرشان به هیچ کجا نمی رسند و پیگری های پدر بیشتر تاثیر منفی دارد، من آرشا را در فوتبال به حال خودش رها کردم و البته که به خدا سپردمش. من فقط انسان بودن را به او یاد دادم و گفتم در فوتبال باید روی پای خودش بایستد. تا این جا هم خودش جلو رفته ...
این بچه بهترین خواهد بود
و به بایرن مونیخ و سپس منچسترسیتی رفتم، هرگز از لیونل مسی نخواستم که بیاید. به این دلیل که می دانم این بازیکن چقدر برای بارسلونا مهم است. کوبی برایانت داستان جالبی درباره مسی تعریف کرد. این بسکتبالیست فقید یک بار گفت: داشتم با رونالدینیو صحبت می کردم و او به من گفت: کوبی! ببین! من به تو کسی را معرفی می کنم که قرار است بهترین بازیکن تمام دوران شود. گفتم: تو بهترینی.! اما او گفت: نه، نه ...
روایتی از سبک زندگی شهید کاوه/ توصیه شهید به مادر برای شهادتش
. می گفتم: سلام بابایی، چطوری؟ می گفتم: سری به ما نمی زنی. پس کی می آیی؟ از همین چیز ها می گفتم. می گفتم: پس چرا دیگر در خوابم نمی آیی؟ آن روز با مادرم دعوایم شد که شب به خوابم آمد. جلو آمد، سلامم کرد. او را نشناختم. حتی گفتم: شما؟ گفت: حالا دیگر پدرت را نمی شناسی؟ گفتم: چرا اینقدر پیر شده ای؟ گفت: آدم در خواب پیر می شود ...
باید به تیم فرصت داد، غیبت میلاد به ما ضربه زد
ا تیم کاله خاطره های خیلی خوبی از آن دارم، سال گذشته با تمرین و پشتکار توانستم عملکرد بسیار خوبی در دریافت اول و توپ گیری داشته باشم و وظیفه خودم را به نحو احسن انجام دادم. البته این نظر کادر فنی نسبت به من است که عرض کردم و توانستیم با مدیریت آقای عطایی و کمک کادر فنی و بچه ها نایب قهرمان لیگ باشیم، سال سختی برای همه تیم ها بود، چون بازی ها بسیار فشرده برگزار می شد و تیم ها فرصت ریکاوری اصلا ن ...
دروغ گفتند؛ من لیست نکونام را افشا نکردم/ کریمی تا چند روز قبل جور دیگری درباره ساپینتو حرف می زد/ برای ...
بند رضایت مدیرعامل نبودم. اصلاً اطلاعی از این قضیه نداشتم و پس از تحولات مدیریتی و وقتی که این قضایا رسانه ای شد در جریان ماجرا قرار گرفتم. بحث دائم الخمر بودن ریکاردو ساپینتو که توسط حجت کریمی مطرح شد، خیلی هیاهو به پا کرد. شما در این رابطه چیزی از او دیدید؟ در زندگی همه حواسم به این است که نقاط ضعف خودم را برطرف کنم و دنبال نقاط ضعف دیگران نیستم. به هر حال آقای کریمی چند روز ...
ببینید | ابتکار یک مکانیک ایرانی در بازسازی کادیلاک آمریکایی
صفحه اصلی چندرسانه ای فیلم https://khabaronline.ir/xk9hv 5 تیر 1402 – 12:30 کد خبر 1782202 چندرسانه ای فیلم 0 نفر 5 تیر 1402 – 12:30 ببینید | ابتکار یک مکانیک ایرانی در بازسازی کادیلاک آمریکایی خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارش مفصلی به بررسی ابتکار این مکانیک ایرانی با نام خسرو دهاقین پرداخته است. خسرو دهاقین، مکانیک ایرانی، با جمع آوری قطعات ...
شلیک ناخواسته و اجری بالاتر از شهدا
، مسح سر و پا ها را کشیدم. نگاهش در انتظار جواب، قبل صورت من شده بود. وضو که تمام شد، یک دفعه از جا پریدم و افتادم دنبالش. شبیه آدمی که عقرب نیشش بزند، از جا جست و شروع کرد به فرار کردن. نعلینم را محکم روی زمین می زدم تا چرق چروق صدا کند و تعقیب و گریزمان هیجانی تر شود. - بچه! اگه با ماهیا هم بتونم حرف بزنم، حریف زبون تو یکی نمی شم. بهش نزدیک و نزدیک تر شدم. دست پیش بردم و تا آمدم ...
شیخ رحمت! فقط روضه بخوان
از جناح های دیگه عمل کردند و منتظر ما هستند، الان اگه نماز بخونیم، دیر میشه، بهشون نمی رسیم. گفت: شما نماز رو اول وقت بخونین، خدا به وقت شما برکت میده. دیگه باهاش بحث نکردم، تسلیم شدم. به بچه ها گفتم برای اقامه نماز صبح آماده شوند. به سید قربان هم بی سیم زدم که ما داریم نماز صبح می خوانیم. شیخ محمدقاسم جلو افتاد و من و چند نفر دیگر پشت سرش ایستادیم. دیگران که این صحنه را دیدند، به نماز ...
شرایط دیدار خداوند
چون کبر و غرور، دروغ و حرص و حسد؛ این است راه عشق و این است راه رسیدن به کعبه مقصود و خانه معشوق. آن سختی ها و مهالک و خطرات که در طریق عشق برشمرده اند برای بیگانگان است که خواهند با مصاحب ناجنسی چون نفس خودخواه راهی کوی عشق شوند وگرنه خارهای راه عشق همه بر آشنایان و مشتقان گل و ریحان است: به تولّای تو در آتش هجران چون خلیل گوئیا در چمن لاله و ریحان بودم (سعدی) ...
فرهیخته ای از دل هامون سیستان
تفریق و این چیزها بود. رئیس فرهنگ گفت: من یک مسئله می گویم هرکس می داند جوابش را بگوید. رئیس گفت: پنج گنجشک روی درخت نشسته اند ما با تفنگ می زنیم و سه تای آن ها می افتند زمین، چند تای دیگر روی درخت می مانند؟ همه بچه ها گفتند: دوتا آقا. دراین هنگام من دست بلند کردم و گفتم: اجازه آقا! رئیس فرهنگ گفت: چیه جانم؟ گفتم: اجازه آقا! هیچی روی درخت نمی مونه. گفت: چطور؟ گفتم: چون بقیه با صدای تفنگ پرواز می ...
به همه می گویم من مادر دو تا شهیدم حاج قاسم و حاج علی!
علی را از دست داده بودم. علی که شهید شد انگار یک پاره از وجودم را با خود برد. حاج قاسم هم تکه دیگری از وجودم را کَند. اگر الان حاج قاسم و پسرم علی این جا نشسته بودند می گفتم حلالتان کردم. الان هم حاج قاسم را مثل علی ام دعا می کنم و برایشان نماز می خوانم. حاج قاسم یک چیز دیگر بود. همه شهدا خوبند اما قاسم پسرم بود. وقتی در قاب در می دیدمش انگار حاج علی را دیده بودم. حاج قاسم که می آمد عطر علی را می آورد. الان هم عکس حاج قاسم و حاج علی را گذاشتم کنار هم. به همه هم می گویم که من مادر دو تا شهیدم؛ حاج قاسم و حاج علی. کور بشوند این چشم هایم از غصه نبودنشان... ...
کشاورزی که دردشت کربلا بذرشعرکاشت.../اگر امام حسین (ع) مرا بیرون کرد من چه کنم؟
10 تا نوحه گفتم. امسال هم سه تا نوحه گفته ام. البته دیگر پیر شده ام و فعالیتم کمتر شده است. شعرای جوان امروز چه کنند که اشعارشان مانند اشعار شما همه گیر شود؟ اول باید اخلاص داشته باشند، و اشعارشان برای رضای خدا باشد، نه برای اسم و رسم و سی دی و اینجور چیزها. من این را بارها به صادق آهنگران هم گفته ام که برای معرفی خودت در این راه قدم نزن. برای رضای خدا بخوان و هر جا رسیدی و دیدی که ...
خاطرات شنیدنی همرزمان شهید چمران در شب خاطره
موتور رفتم نخست وزیری و اول خیابان نخست وزیری هم تک چرخی زدم. دیدم بچه های دیگر هم آمده بودند. ما با عشق به جبهه اعزام شدیم و به سمت اهواز رفتیم. وقتی رسیدیم عراق موشک زده بود و در اهواز پشه پر نمی زد. یک مدرسه را کرده بودند اردوگاه، آنجا دیدیم که موتورهایمان را هم آورده اند و از آن به بعد بود که شدیم همررزم شهید چمران. با پایان یافتن برنامه شب خاطره، گروه سرود شمیم یاس به اجرای چند ...
گل محمدی: می خواهیم اسکلت اصلی پرسپولیس را حفظ کنیم / امروز و فردا اخبار خوبی می شنوید
تمرینات را شروع کنید، باید همه بازیکنان باشند تا بدنسازی را شروع کنید و هماهنگی تاکتیکی داشته باشید. اینکه کسی 10 روز دیر بیاید، کار تیم لنگ خواهد شد. نگرانی من این است که وقتی می خواهیم تمرینات را شروع کنیم، همه کنار هم باشند. فکر کنم ما زمان را از دست دادیم. یحیی در مورد جدایی محمد محمدی عنوان کرد: محمد از دوستان خوب و همبازیان خوب ما بود و از او تشکر دارم. واقعا کمک زیادی کرد، به خصوص در ...
تلخ و شیرین از عملیات پد خندق؛ شامی که عهد کردیم در ایران بخوریم+ فیلم و عکس
امروز روز اقتصاد است، رزمندگان شرمنده فرزندانشان هستند از مسئولان تقاضا دارم بخشی از مشکلات ما را حل و فصل کنند. وی به خاطره ای از شهید کریمی پرداخت و گفت: عملیات در پد خندق آغاز شده بود شهبد کریمی لرکه زد و با زبان لری گفت" ککایلم شروع کنید الان وقتشه" که عراقی ها به سمت جانمحمد کریمی تیراندازی کردند، دست شهید قطع شد و بالای سرش که رفتم ترکش به قلب او اصابت کرده و به شهادت رسیده بود. انتهای پیام/ ...
گفتگو با جهانبخش سلطانی/ علیرضا خمسه نفرینم کرد!
بتوانیم ابزار خیر شویم. ما خیلی با هم دوست بودیم و منزل شان فقط 10 دقیقه تا منزل ما فاصله داشت. معمولاً پیش او می رفتم و سناریو و کتاب می خواندیم. حتی خاطراتی را از زمان انتخاب من به یاد داشت که من به یاد نداشتم. روزی عکسی به من نشان داد و گفت این عکس را به یاد داری؟ گفتم نه. گفت این مربوط به همان زمانی است که من از نجف آباد به اصفهان می آمدم و تو مدام اصرار می کردی که نقشی به تو بدهم! تعجب کردم که ...
مشروبات الکلی در ایران: تولید پاریس یا رباط کریم؟!
"با من تماس گرفتند و گفتند: شماره شما را از فلانی گرفته ایم؛ گفته اند کارتان حرف ندارد! - ممنون، ایشون لطف دارند؛ چه خدمتی از دستم بر میاد؟ - یه طرحی است که می خواستم عین اون رو برام بزنید. - در خدمتم؛ چه طرحی؟ - الان براتون تو واتساپ می فرستم. فقط می خوام دقیقاً مثل اون باشه. هزینه اش هم هر چی باشه تقدیم می کنم. چند ثانیه بعد، یک تصویر برایم ...
مهارت تندخوانی در کمیت و کیفیت کتابخوانی کودکان و نوجوانان مؤثر است
به آنها می گوید تو بخوان، تند بخوان، سریع بخوان، فاصله زمانی کمی را مصرف کن؛ ولی با تمرکز بخوان . مثل راننده ای که با 200 کیلومتر در ساعت رانندگی می کند و اصلا نمی تواند به اطرافش نگاه کند چون اگر نگاه کند به خاکی می رود. در بحث تندخوانی هم ما همین را به بچه ها می گوییم که وقتی با سرعت می خوانید به مغز خود اجازه هیچ فکرکردنی را نمی دهید؛ چون انسان ها در روز 60 هزار فکر وارد مغزشان می شود. فکرها ...
پیام مهم گل محمدی به هواداران پرسپولیس
در خصوص نگرانی هواداران و برنامه ریزی اردو، گفت: ما هفتم تمرینات را شروع خواهیم کرد، نگرانی هست چون نه بازیکنی تمدید شده و نه بازیکنی جذب شده. الان هم در این مورد جلسه داشتیم و احتمالا امروز – فردا اخبار خوبی درباره خرید بازیکن جدید یا تمدید منتشر شود. اما کلا دیر است، اینکه یک هفته ده روز منتظر بازیکنان باشیم و دیر اضافه شوند، خوب نیست. شما وقتی می خواهید تمرینات را شروع کنید، باید همه بازیکنان ...