سایر منابع:
سایر خبرها
کنعانی زادگان: سرم را برای هواداران می دهم/ تا وقتی در ایران هستم فقط برای پرسپولیس بازی می کنم
. همیشه گفتم عاشق پرسپولیس هستم و چقدر این تیم را دوست دارم. پرسپولیس خانه اول و آخر من است و از بازگشت به تیمم خیلی خوشحالم. قول داده بودم که در ایران فقط برای پرسپولیس بازی می کنم و خیلی خوشحالم که به قولم عمل کردم. هیچ منتی نیست چون خودم دوست داشتم که به پرسپولیس بیایم و از این بابت خیلی خوشحالم. ولی تیم های دیگر پیشنهادات بالاتری به تو داده بودند که اختلاف زیادی با پیشنهاد پرسپولیس ...
یک اشتباه کوچولو!
پیش که اعلام شد و به قول خودت این همه بازتاب داشت، چیزی نگفتن؟ گفت: مسئولا وقت سرخاروندن ندارن. فکر کردی مثل تو هستن که وقت آزاد داشته باشن و همش سرشون توی گوشی باشه؟ گفتم: آفرین! به اینجاش دقت نکرده بودم. حالا به نظرت این 190 تن گندمای گم شده پیدا می شن؟ گفت: معلومه که پیدا می شن. من خودم سوئیچ موتورم رو همش گم می کنم، ولی بعد یک کم که دنبال بگردم، پیداش می کنم ...
نقل قول گلشنی از خبرنگار CNN: تهران آمریکایی ترین شهری است که در عمرم دیده ام / برنامه ریزی از دست آدم ...
...، اما غالب آنها اشراف به وضع دانشگاهها نداشته اند. این موضوع هم راه علاج داشت. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید دبیرخانه اش رصدی از وضع دانشگاه ها و مدارس می کرد ،که نکردند. من بارها این را مطرح کردم. حتی در آخرین جلسۀ شورا که من هنوز عضو شورا بودم و آقای رئیسی برای اولین بار به عنوان رئیس جمهور در آن شرکت کردند، گفتم مدارس و دانشگاه را رصد کنید و ببینند چه خبر است؟ شاه در انتخاب رؤسای دانشگاه ها ...
نازنین ملایی هستم؛ یک جنگجوی لجباز!
بق مصوبه من باید انتخاب می شدم اما در این بین برخی حرفها، حواشی و کشمکش هایی به وجود آمد و ماجرا به این سمت رفت که بهمن نصیری از حق خودش گذشته است و حق نازنین نبوده که به المپیک برود. من در تمام مصاحبه ها گفتم که هر دو نفر ما برابر بودیم و اینکه یکی از ما مجبور است به المپیک برود هم قانون فدراسیون جهانی است و فدراسیون هم برای انتخاب آن یک نفر مصوبه گذاشته است و ما نمی توانیم اکنون به این مصوبه ای ...
مورد نادر زایمان تلفنی یک زن بدون نیروی پزشکی!
. زنگوله را خورده و در گلویش گیر کرده بود. در آن لحظه وحشت کردم، حتی شماره اورژانس را هم یادم نمی آمد. دویدم وسط کوچه دیدم هیچ کس نیست. دوباره برگشتم به خانه. دختر هفت ساله ام 115را یادم انداخت. زنگ زدم و خانم نقدی گوشی را برداشتند. فقط جیغ کشیدم که پسرم دارد می میرد. بعد قطع کردم که دوباره تماس گرفت و گفت چرا گوشی را قطع می کنی و راهنمایی ام کرد. اگر گوشی را که قطع کرده بودم، خانم نقدی ...
چشمان شهیدِ سراوانی، آبرویم را خرید
رسم جشن تمام نشود، دلم می خواست یک دل سیر دست بزنم و در جشن امامت آقا علی (ع) شادی کنم، یکی از همسایه ها با جعبه شیرینی از مردم پذیرایی می کرد، صدایم کرد و گفت: دخترم بفرمایید دهان شیرین کنید؛ عجله داشتم اما درخواستش را رد نکردم. در مسیر کوتاه خانه تا میعادگاه جایی برای سوزن انداختن نبود، چه برسد جایی برای پارک ماشین، در جستجوی جای پارکی برای ماشین بودم، که جوانی به سمتم آمدم و گفت: اجازه ...
لالی نیوز
زندگی بسیار تلاش می کرد. علی و دیگر برادرانش برای کمک به پدر کنار او کار می کردند. خوب به یاد دارم گاهی از روز های سخت زندگی در تأمین مخارج و مایحتاج خانواده صحبت می کرد و می گفت، برخی اوقات مجبور بودم علاوه بر کمک به پدرم در امور دامداری و کشاورزی، برای دیگر هم محلی هایمان کارگری کنم تا کمک خرج خانه باشم. خدمت برای مردم ایشان در ادامه از علاقه همسرش به خدمت در نیروی انتظامی می گوید ...
خطیر پول ها و قول هایی گرفته که آمده است/97 درصد دولتمردان ما پرسپولیسی اند!
پول زیاد نیاز دارد و امیدوارم خطیر با پول بیاید تا بتواند تیم را جمع و جور کند. پس از سال ها به نظر می رسد وزیرورزش در انتخاب مدیرعامل استقلال نقشی نداشت و نقش خصوصی سازی پررنگ بود. در این باره چه نظری دارید؟ والله من نمی دانم که سازمان بورس می تواند برای فوتبال تصمیم گیرنده باشد یا نه. البته با نتایجی که داریم می بینیم گویا می تواند! ما شنیدیم که وزیر هم استعفا داده و بعد ...
در نشست تجربه نگاری مطرح شد:
. من هم رفتم. این باب آشنایی با دانش آموزان بود. زنگ دوم گفتند که ما مراسم برای شهادت حضرت زهرا(س) داریم و شما بیایید و صحبت کنید. گفتم: من صلاح نمی دانم. روز اول تمام شد و به خانم مدیر گفتم: خانم مدیر! ان شاءالله فردا هم در خدمتتان هستیم؟ گفت: بعید می دانم. گفتم: هر زمانی که نیاز بود شما تماس بگیرید. این مبلغ حوزوی افزود: مکان حضور من در امامزاده بود و تا مدرسه 15-20 دقیقه ای فاصله داشت ...
بعد از مرگ شوهرم فاسده شدم ! / حتی بچه ام را فراموش کردم !
اما من باید بین سامان و پدرم یکی را انتخاب می کردم. مصمم آدرس محضر را برایش فرستادم و با حضور خانواده هایمان عقد مختصری برگزار شد. پدر و مادر سامان هم با ازدواج مان مخالفت می کردند اما سامان مثل خودم خوب بلد بود، حرفش را به کرسی بنشاند. سامان هیچ منبع درآمدی نداشت و پول تو جیبی اش را از پدرش می گرفت، بعدها داخل شرکت پدرش مشغول فعالیت شد و پدرش هم وقتی اراده و پشتکار سامان را دید یکی از خانه های تازه ...
گولسیانی: رویایم قهرمانی در آسیاست / به چیزی جز پرسپولیس فکر نمی کردم
زادگان بالاخره با پرسپولیس قرارداد بست. البته گولسیانی فصل گذشته خودش را به اندازه کافی در ترکیب تیم و روی سکوها اثبات کرده با این وجود این مدافع گرجستانی بعد از کسب قهرمانی در یک فصل سخت به تیم بازگشته تا فصلی تازه را آغاز کند. گفت و گوی گئورگی گولسیانی را با همشهری در زیر می خوانید: مذاکرات با پرسپولیس من بعد از اتمام لیگ در اردوی تیم ملی بودم و سپس به استراحت رفتم. در زمان مشخصی ...
به چیزی جز پرسپولیس فکر نمی کردم
گئورگی گولسیانی فصل را در شرایطی آغاز خواهد کرد که یک رقیب فوق العاده جدی و ملی پوش خواهد داشت.
یاغی استقلالی پس از پرسپولیسی شدن چه گفت؟
چنین چیزی نبود و از تیم های دیگر هم پیشنهاد داشتم برای این باشگاه ها هم احترام قائل هستم که به من پیشنهاد دادند. کنعانی زادگان ادامه داد: همیشه با صداقت حرف زده ام وقتی هم از پرسپولیس جدا شدم گفتم خانه اول و آخرم پرسپولیس است و هر وقت به ایران برگردم جز پرسپولیس جایی دیگری را نمی توانم انتخاب کنم. خدا را شکر به اینجا آمدم اگر دنبال پول بودم به پرسپولیس نمی آمدم. مدافع ...
محمد حسین کنعانی زادگان : اگر دنبال پول بودم به پرسپولیس نمی آمدم
موفقیت پرسپولیس است. یک کار نیمه تمام داریم و باید آن را تمام کنیم. دو بار تا یک قدمی آن رفتیم و ان شاءالله امسال بتوانیم قهرمان آسیا بشویم. کنعانی زادگان درباره همکاری دوباره با یحیی گل محمدی هم گفت: وقتی از قطر بازگشتم با من تماس گرفتند و صحبت کردیم و پیشنهاداتی از قطر و امارات و عربستان هم مطرح شد و پیشنهاد جدی داشتم اما قول داده بودم که برگردم و به آقای گل محمدی هم گفتم ...
کنعانی زادگان: اگر دنبال پول بودم به پرسپولیس نمی آمدم
بازی کنم، مهم موفقیت پرسپولیس است. یک کار نیمه تمام داریم و باید آن را تمام کنیم. دو بار تا یک قدمی آن رفتیم و ان شاءالله امسال بتوانیم قهرمان آسیا بشویم. قول داده بودم برگردم کنعانی زادگان درباره همکاری دوباره با یحیی گل محمدی هم گفت: وقتی از قطر بازگشتم با من تماس گرفتند و صحبت کردیم و پیشنهاداتی از قطر و امارات و عربستان هم مطرح شد و پیشنهاد جدی داشتم، اما قول داده بودم که ...
وصیت آقانوید برای خاکسپاری با لباس سپاه
نداشتیم ولی با خودم قرار گذاشته بودم تمام محبت هایش را سر مراسم ازدواجش جبران کنم. پشت جلد کتاب شهید نوید نوشته خانم مرضیه اعتمادی فرصت نشد. نوید برای رفتن عجله داشت. در عوض روز تشییع پیکرش تمام تلاشم را کردم که توی رفاقت کم نگذارم. خیلی با هم از شهادت حرف می زدیم. قول و قرار برادری بسته بودیم با هم قرار گذاشته بودیم هر کسی اول شهید شد دست آن یکی را هم بگیرد. قسم خورده بودیم ...
باغ های معلق به کتابفروشی ها آمد
مخاطب می تواند بیش از پیش قدر لحظه لحظه عمرش را بداند. در بخشی از این کتاب می خوانیم: فراموشی بهترین نعمت روزهای جنگ است اما به اندازه ی غذا و آب روزهای محاصره کمیاب است. روز سوم بعد از انفجار که خسته از جبرین برگشتم از من پرسیدند حاضری داوطلبانه زنان و کودکان حادثه انفجار را غسل و کفن کنی؟ بهت زده نگاهشان کردم. غسل و کفن بعد از سه روز؟! حق داشتند؛ تمام حواس ما به زنده ها بود و ...
کنعانی زادگان: اگر دنبال پول بودم به پرسپولیس نمی آمدم
.... یک کار نیمه تمام داریم و باید آن را تمام کنیم. دو بار تا یک قدمی آن رفتیم و ان شاءالله امسال بتوانیم قهرمان آسیا بشویم. کنعانی زادگان درباره همکاری دوباره با یحیی گل محمدی هم گفت: وقتی از قطر بازگشتم با من تماس گرفتند و صحبت کردیم و پیشنهاداتی از قطر و امارات و عربستان هم مطرح شد و پیشنهاد جدی داشتم اما قول داده بودم که برگردم و به آقای گل محمدی هم گفتم وقتی برگردم جز پرسپولیس ...
کنعانی زادگان: برای تمام کردن یک کار نیمه تمام به پرسپولیس بازگشتم
...، امارات و عربستان هم داشتم ولی قول داده بودم. به آقا یحیی گفتم که در ایران تیمی جز پرسپولیس را انتخاب نمی کنم. مدافع پرسپولیس درباره اینکه چه صحبتی با هواداران این تیم دارد، افزود: هواداران همیشه به من لطف دارند و من هیچ وقت در زمین کم نمی گذارم. اگر سرم بشکند، رباطم پاره شود، هر اتفاقی بیفتد، بلند می شوم و برای این تیم می جنگم چون هر چه دارم از پرسپولیس است. جز قهرمانی آسیا به چیز ...
کنعانی: اگر دنبال پول بودم به پرسپولیس نمی آمدم
...: حقیقتش وقتی قراردادم در قطر تمام شد با من تماس گرفتند و صحبت کردم. پیشنهاداتی از قطر، امارات و عربستان داشتم ولی چون قبلا قول داده بودم برگشتم. به آقا یحیی هم گفته بودم هرموقع برگردم تیم دیگری را انتخاب نمی کنم. این مدافع در مورد استقبال هواداران پرسپولیس گفت: هواداران همیشه به من لطف دارند و من هیچ کم و کسری در زمین نمی گذارم. اگر سرم بشکند، رباط بدهم و هر اتفاقی بیفتد بلند می شوم ...
کنعانی زادگان: برای حضور در پرسپولیس بازار گرمی نکردم/ امیدوارم امسال طلسم قهرمانی آسیا را بشکنیم
مدافع جدید تیم فوتبال پرسپولیس گفت: صحبت هایی درباره بازارگرمی ام برای حضور در سرخپوشان صحت ندارد و به خانه اول و آخرم بازگشتم.
کنعانی زادگان: اگر دنبال پول بودم به پرسپولیس نمی آمدم
... یک سری حواشی هم به وجود آمده بود و می خواهم در موردش توضیح بدهم. حرف هایی بود که می گفتند کنعانی زادگان دارد بازار گرمی می کند در حالیکه اصلا چنین چیزی نبود و از تیم های دیگر هم پیشنهاد داشتم برای این باشگاه ها هم احترام قائل هستم که به من پیشنهاد دادند. کنعانی زادگان ادامه داد: همیشه با صداقت حرف زده ام وقتی هم از پرسپولیس جدا شدم گفتم خانه اول و آخرم پرسپولیس است و هر وقت به ایران برگردم جز پرسپولیس جایی دیگری را نمی توانم انتخاب کنم. خدا را شکر به اینجا آمدم اگر دنبال پول بودم به پرسپولیس نمی آمدم. ادامه دارد.. ...
بلاتکلیفی 14 ساله یک اثر هنری |هنرمند مشهدی، از بی مهری به بزرگ ترین قرآن جهان می گوید
...، در موزه آب انبار سید اسماعیل تهران. در آن سال ها آن موزه به محل تجمع نقاشان و هنرمندان تبدیل شده بود. با بیشتر نقاش هایش آشنا بودم. به مرحوم عباس بلوکی فر که یکی از نقاشان قهوه خانه ای بود، گفتم: نمی شود من هم بیایم آنجا و شروع کنم به قرآن نوشتن؟ گفت: چرا، خیلی هم خوب است. عباس بوم می ساخت، رنگ آمیزی و تذهیب می کرد و من می نوشتم. حضور هنرپیشه ها و زنانی که حجاب مناسب نداشتند، کم کم ...
گفت و گو با عکاسی که در جماران ازدواج کرد | امام گفت با هم مهربان باشید
از موارد هم که با تهران تماس گرفتم متوجه شدم همسرم بیمار در بیمارستان بستری است و به همین دلیل با مسئولم تماس گرفتم و گفتم که به چه دلیلی می خواهم برگردم که آنها هم موافقت کردند و من هم برگشتم. گرچه عکس های دوران جنگم را دوست دارم و برای آنها بارها مورد قدردانی قرار گرفته ام اما عکسی را که از امام گرفتم و برای آن به من تقدیرنامه دادند بیشتر از همه دوست دارم. برای عکاسی از بیت ...
دیروز در حد فاصل میدان آزادی تا میدان امام حسین(ع) تهران چه خبر بود؟
. ضمناً ندارند که ندارند به هرحال خوش می گذرد دیگر. برگشتم و گفتم: اینکه هندوانه می کوبید توی سر هم خوش گذرانیست؟ یکی 10 متر آنطرف تر هندوانه خورده بود توی دهانش و فکش را از جا کنده بود. گفتم خانم فک کج آن پسر بچه را ببین. الان او دارد خوش می گذراند؟ چیزی نگفت. اما من حس کردم توی دلش بهم گفت: این امل را ببین. اسراف چه کوفت و زهرماریست دیگر؟ راستش دیروز فستیوال هندوانه هم نبود، چراکه فستیوال ...
روایتی از ضیافت خبری جنجالی در میانکاله/ از دستگیری حر منصوری تا آزاد شدن او در کمتر از 24 ساعت
توضیح بدم؟ بعد گفتم اصلا به دروغ بهش میگم دوربینو بردم و اونجا نیازی به استفاده از دوربین نداشت. بعد گفتم اگر کشوی بغل دستیشو یک لحظه باز کنه و دوربینو ببینه میفهمه بهش دروغ گفتم خلاصه تصمیم گرفتم کلا هیچ حرفی نزنم. استرس جواب دادن به دبیر رو خدا نصیب هیچ خبرنگاری نکنه. به راننده گفته بودم جلوی یک قهوه خانه سنتی که صبحانه سرو میکنه نگه داره پیاده شدم و رفتم داخل. صاحب قهوه خانه یک ...
نذر بابا
اعصابم بود. سه چهار بار دیده بودم که نزدیک مسجد با چند نوجوان مشغول صحبت بود. کفش و لباسش به اندازه پول مجموع کفش و لباس هایی که تمام عمرم خریده بودم می ارزید. نوجوان ها اول شیفته رخت و لباس و انگشتر طلایی اش می شدند که نقش دو شیر برجسته روی رکابش بود و بعد با زبان چرب و نرمش نمی دانم آنها را کجا می برد که دیگر نزدیک مسجد پیدایشان نمی شد. تا خود کتابخانه یک طرف مغزم به کتاب دوستم مشغول ...
چرا دانشجویان شریف می روند و برنمی گردند؟ آنها نخبگان بی ادبی هستد؟/سهراب پور:با چند جوان که اشتباه ...
...، اتفاقات دانشگاه شریف در دوران اعتراضات و تجارب شخصی او صحبت کردیم. این گفت وگو را اینجا بخوانید. من این موضوع را به این شکل قبول ندارم. افرادی که از شریف خوششان نمی آید اینطور می گویند. حتی ده سال پیش هم همین را می گفتند. من خودم شاگرد اول بودم، بورسیه شدم و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم و بلافاصله برگشتم. بنابراین دانشجویی که می خواهد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور ...
بازیگر معروف سریال های طنز: نباید یک لکه سیاه در زندگی ام باقی بماند
این قدر نقش های متفاوت را خوب و قوی بازی کند. سعید پورصمیمی الگو و مورد علاقه من بود. یک روز توی مسجد کنار من نشسته بود، گفتم: آقا! شنیده ام شما خیلی بداخلاقید. ولی عقیده دارم باید ناز بازیگری مثل شما را کشید و هر چقدر پول می خواهید بدهیم تا بیایید کار کنید. غش غش زد زیر خنده گفت: جدی؟ گفتم: بله. اگر من کارگردان بودم حسابی نازتان را می کشیدم. سعید پورصمیمی به نظرم مثل یک لقمه آماده بازی ...