اقدام خطرناک دختر 16 ساله برای رهایی از ازدواج اجباری!
سایر منابع:
سایر خبرها
بعد از مرگ کرونایی مادر، زندگی دختر 16 ساله سیاه شد/ تصمیم تلخ در شب ازدواج اجباری!
گذشته خبر دارند و می دانند حتی علت مرگ مادرم به خاطر عدم رسیدگی به مادرم و درگیری های بیش از حد آنها بوده است، حتماً فکری برایم می کردند ولی باز سکوت کردم تا اینکه به فکر دومین خودکشی افتادم. کابوس ازدواج یک بار دیگر زمانی که مادرم تازه فوت کرده بود از دست رفتارهای پدرم سفید کننده را سر کشیدم ولی انگار نه انگار. این بار هم چاره ای جز خودکشی نداشتم وقتی قرار بود به زور پای ...
عروس افیون با رتبه دو رقمی کنکور
از خواب بلند شدم دیدم پسر شش ساله ام را رامین پای بساطش برده انگار آب داغ بر تنم ریختند، دستش را گرفتم و نمی دانم چطور شد که از آن اتاق بیرون آمدم... در روزهایی که رامین مرا کتک می زد و از درد به خود می پیچیدم او با مخدرهایی که داشت مرا نیز آلوده کرده بود و با این وضع به خانه پدرم پناه بردم. بازگشت به آرزوها هفت سال از خانه پدری طرد شده و گرفتار دخمه شوهری شده بودم ...
رونمایی نفیسه روشن از چهره جدیدش / نفیسه روشن با این همه عمل کلا یه آدم دیگه شد
های دیگران را دلیل اصلی طلاقش عنوان کرد. نفیسه روشن فارغ التحصیل رشته فقه و حقوق اسلامی در مقطع کارشناسی از دانشگاه آزاد اسلامی است. نفیسه روشن در پاسخ بدلیل ادامه ندادن رشته تحصیلی و کار نکردن در آن زمینه می گوید: از همان کودکی علاقه به عرصه هنر داشتم اما پدرم همیشه میگفت که بهتر است مثل پزشک اصفهانی باشی. او یک پزشک و خواننده خوب است. می توانی یک وکیل خوب باشی و بازیگری را ...
امام حسین (ع) انتخابم کرد شمر بشوم! من هم نذری بازی کردم
مختارنامه پذیرفته شدم به من گفتم سریال 7 ماهه ساخته می شود. و من به همین خاطر گفتم من دوست دارم این مدت را نذری کار کنم. اما این سریال 6 سال طول کشید. قرارداد بعدی که نوشتند من گفتم کار دیگری که نمی توانم انجام بدهم با تهیه کننده و مدیر تولید آن زمان صحبت کردم که شما اجاره خانه مرا بدهید من دستمزد نمی خواهم. آن موقع ماهی 700 هزار تومان اجاره خانه ام بود و نوشتیم ماهی 700 هزار تومان. ...
هنری که رنگ و بوی مذهب می گیرد؛ ماندگار می شود/ نقالی و پرده خوانی به هنرهایی ویترینی تبدیل شده اند
تغییر رویه بر چه اساس شکل گرفت؟ من طی سا ل های گذشته با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و امور سینمایی، طی همکاری هایی به اجرای نقالی و پرده خوانی پرداختم که این روند ادامه دارد و امسال نیز به همین واسطه اجراهایی خواهم داشت. می توانم بگویم تقریبا چهارده، پانزده سال پیش بود که به عرصه نقالی و پرده خوانی وارد شدم. پدربزرگ من به شاهنامه خوانی علاقه بسیار داشت و به همین دلیل نام پدرم را ...
همسر عباس امیرانتظام:در پرونده ام نوشته بودند طاغوتی ام/ اوایل انقلاب صاحبان طرح های بزرگ یا دستگیر شدند ...
برخی نام ها و افراد خط قرمز هستند؛ مسلماً ما هم جزو آنها هستیم/ از طرف پدری از خانواده قاجار هستم؛ مادر پدرم، نوه مظفرالدین شاه و دختر سالارالدوله بود *دیگران شما را به واسطه آقای امیرانتظام می شناسند، همسر یکی از قدیمی ترین زندانیان سیاسی ایرانی پس از انقلاب که به عنوان یکی از چهره های سیاسی ایران هم می توان از او یاد کرد. اما فارغ از نام ایشان، می خواهم از خودتان بگویید. الهه میزانی که به نوعی از خاندان قاجار هم محسوب می شود در چگونه ...
دختر 20 ساله گریه مادرش را در آورد / دخترم درد زن مطلقه را نمی داند! + عکس
...، اما من هیچ علاقه ای به ناپدری ام نداشتم و نمی توانستم او را به جای پدرم بپذیرم.وقتی حمید به خانه ما می آمد، من به داخل اتاقم می رفتم و دوست نداشتم با او رو به رو شوم. اما هفته گذشته وقتی او به خانه ما آمد، من هم بنای لجبازی با او را گذاشتم و سعی کردم به او بفهمانم که هیچ احساس خوبی نسبت به او ندارم. این در حالی بود که مادرم فقط به این لجبازی آشکار نگاه می کرد و می خندید. من که از ...
گناه نابخشوده یک بی گناه
روزنامه ایران: 5 سالی می شود در زندان است و حالا به خاطر بازداشت همدست فراری اش به دادسرا انتقال یافته است. با خودش حرف می زند، انگار در این دنیا نیست! می خواهم به او نزدیک شوم اما نگران برخوردش هستم زیرا این جوان اصلاً آرامش ندارد. وقتی وارد اتاق بازپرس شد با دیدن دوست قدیمی اش خشمگین شد. انگار مکان را گم کرده بود و متوجه نبود در اتاق مقام قضایی است. اگر دستبند نداشت به دوستش رحم نمی کرد ...
هفت سال آزار جنسی رومینا در شکنجه گاه ناپدری
: وقتی دخترم چهارساله بود شوهرم را از دست دادم و مدتی تنها زندگی می کردم تا اینکه مردی آشنا به خواستگاری ام آمد و با او ازدواج کردم. شهرام با دخترم رومینا ارتباط خوبی داشت. چند سال بعد یک دفعه حال روحی رومینا خراب شد. فکر می کردم تاثیر فوت پدرش است، اما دکتر ها می گفتند این طور نیست. سال ها گذشت. دخترم از خانه فراری بود و من نمی توانستم او را دلبسته خانه کنم تا اینکه یک روز متوجه شدم او از دست ...
دردسر مطلقه شدن نرگس در 17 سالگی / او کودک همسر بود
...> گفتم: خواستگاری! من 13 سالمه، مگر می شود!؟ قبول نمی کنم! مقاومتم فایده ای نداشت! پدرم که به تازگی زن دومش را گرفته بود، حوصله ما را نداشت و می خواست زودتر برویم دنبال زندگی مان و مادرم هم پی جدایی بود و دغدغه های مهمتری داشت تا من و زندگی و آینده ام !. فشارهای خانوادگی، فرهنگی و انتظارات نابه جا از یک دختر نوجوان و البته ناتوانی من در مقاومت بیشتر، مرا نشاند پای ...
قتل زن عاشق به جرم نازا بودنش/جسد شراره در سد کرج بود
. تصمیم گرفته بودم او را از سر راهم بردارم تا با معصومه ازدواج کنم مادرم وسوسه کرده بود او همه چیز را آماده کرده بود آن شب داخل خانه خیلی زیبا به نظرم رسید شراره فقط می خندید و از من پذیرایی می کرد تا اینکه گفت می خواهد خبر خوبی بدهد. اصلا تصور نمی کردم به خاطر بارداری اش است شنیده بودم دوا و درمان می کند اما امیدی به نتیجه اش نداشتم طبق نقشه ای که کشیده بودم به حمام رفتم وان را پر کردم بعد بیرون آمدم ...
سرگذشت عجیب 3 نجات یافته از قصاص | از مردی که عشق سوئیسی اش را کشته تا قاتل دنیادیده ای که 4 مدرک ...
بچه هایت را به بهزیستی سپردند؟ چون شوهرم که کسی را نداشت. خانواده ام نیز بعد از ازدواجم مرا طرد کردند و من هیچ ارتباطی با آنها ندارم. چون مخالف ازدواج من بودند که البته حق داشتند چون شوهرم خیلی مرا اذیت می کرد. ما صاحب 2 فرزند شدیم که دختر بزرگم الان 16ساله است و پسرم خردسال. دخترم مرا بخشید و پسرم که او هم اولیای دم محسوب می شد به دلیل صغیر بودنش، معاون اول قوه قضاییه درخواست دیه کرد ...
نقشه چند جوان برای تجاوز به دختر شهرستانی
شهرستان معرفی می کرد. این ارتباط های مجازی با جملات و کلمات عاشقانه ادامه یافت تا این که روزی محمود پیش من آمد و ما برای اولین بار با یکدیگر به صورت حضوری گفت وگو کردیم. این در حالی بود خانواده ام قصد داشتند مرا به عقد یکی از بستگان نزدیکم درآورند اما من هیچ علاقه ای به سجاد نداشتم و پدر و مادرم نیز به خواسته هایم بی توجهی می کردند. در این شرایط بود که برای فرار از ازدواج اجباری تردید را ...
فوتبال نه، گنبدی هستم و عاشق والیبال!
...> از دوران بچگی، یعنی زمانی که حدوداً 10 سال سن داشتم، پدرم مرا به آکادمی اش می برد و تشویقم می کرد که به این راه ادامه بدهم. در سن 10 سالگی که کلاس چهارم ابتدایی بودم برای اولین بار برای مسابقات دانش آموزی در رده ابتدایی انتخاب شدم و کم کم به این رشته علاقه مند شدم. پس با این شرایط باید بگوییم که اولین مربی ات پدرت بود. بله؛ اولین مربی و بهترین مربی من پدرم بود. همیشه به ...
مادر شهید بیگلو: فرزندم را هدیه شش ماهه امام حسین(ع) کردم
مظلومی؟ وقتی رفت مدرسه در کلاس اول خانوادگی رفتیم سوریه. گفتم پسرم این بار دوم است که تو به سوریه می آیی. رفته بودیم حرم حضرت رقیه(س) زیارت که او گم شد. به پدرم گفتم اگر پیدایش نکنم چه؟ چطور برگردم ایران؟ رو کردم حرم خانم و گفتم: یا حضرت رقیه(س) من بچه ام را از تو می خواهم. چند دقیقه بعد دیدم علی اصغر کنار یک فروشنده لوازم اسباب بازی ایستاده. بمیرم برایش. *وقتی شهید حججی را دید گفت دلم می ...
روایاتی از نقش زنان همدانی در دوران دفاع مقدس؛ زنان همدانی هرجا انقلاب نیاز داشت، پای کار بودند
زنان در آن دوران در هر عرصه ای که نیاز بود بی دریغ حضور داشتند و به کارهای مختلفی همچون امدادگری، آماده سازی و بسته بندی مواد غذایی مورد نیاز جبهه ها، شست و شوی لباس رزمنده ها مشغول بودند.تقویت روحیه رزمندگان از دیگر کارهایی بود که بانوان در آن نقش پرشوری داشتند، به طوری که علاوه بر اینکه همسران و فرزندان خود را برای حضور در جبهه تشویق می کردند؛ نوشته هایی را برای روحیه دادن به رزمندگان بر روی بسته بندی ...
ادای دین به علمدار کربلا
سه روز مانده به عاشورای حسینی است و قرار است امروز سه شنبه سوم مرداد ماه مصادف با هفتم محرم شش محکوم به قصاص، پنج مرد و یک زن که در پرونده های جداگانه در سال های قبل مرتکب قتل شده اند به احترام حضرت رقیه (س) و عاشورای حسینی از سوی اولیای دم بخشیده شوند و به آغوش خانواده هایشان بازگردند. پرچم متبرک به بارگاه حضرت رقیه (س) دقایقی مانده به ساعت 10 صبح است و پرچم متبرک به بارگاه حضرت رقیه پیش از همه به دست یکی از مدافعا ...
7 سال آزار و اذیت دختر بچه توسط پدرخوانده/ مرد شیطان صفت به اعدام محکوم شد
چهار ساله بود، شوهرم بر اثر تصادف فوت کرد . بعد از آن کار می کردم تا هزینه های زندگی را تامین کنم. یک روز برادر شوهرم رامین سراغم آمد و پیشنهاد ازدواج را مطرح کرد . به دلیل این که تصور می کردم رها در کنار عمویش راحت تر است، به این پیشنهاد جواب مثبت دادم. اوایل همه چیز خوب بود اما از سه سال قبل، رفتار رها تغییر کرد. از رامین وحشت داشت و گوشه گیر شده بود. هر وقت قرار بود با رامین در خانه تنها باشد ...
بهتر از تو نداشتم منتشر شد/ روایتی مستند از شهید مدافع حرم افغانستانی سیدجواد سجادی
به شهادت رسید. در بخشی از این کتاب می خوانیم: سنگ گذاشتند روی پیکر جواد و خاک ریختند رویش. دیگر تمام شد، دیگر از هم کنده شدیم. دیگر باور کردم که نمی بینمش، مگر آن دنیا. زیر لب گفتم به عمۀ ما، حضرت زینب(س) سلام برسان. به مادرم حضرت فاطمه(س) سلام برسان. به حضرت فاطمه و حضرت زینب(س) بگو من بهتر از تو نداشتم. تو بهترین هدیۀ خدا به من بودی. پدرم بودی، مادرم بودی که دادمت در راه ...
ناگفته های جنجالی عروس 13 ساله از شوهر بی بندوبارش / پدرم مرا به مرد پولدار داد!
بود و پدرم علاوه بر شیربها پول زیادی هم از او گرفت و مرا بدون یک تکه جهیزیه به خانه بخت فرستاد. زمانی که زندگی مشترکمان را در مشهد آغاز کردیم تازه فهمیدم که کرامت فردی بی بند و بار است و فساد اخلاقی دارد به گونه ای که مرا نیز وادار به انجام کارهای غیرمتعارف و خلاف اخلاق می کرد. از سوی دیگر من که دختری با اصل و نسب بودم در مقابل خواسته ها و رفتارهای شرم آور شوهرم مقاومت کردم که او هم با ...
در لباس عروسی داماد را کشتم / خودکشی زهره برای نجات عشق فداکارش
فریاد بزند که عاشق است با چه رویی باید به شاهزاده قصه رویاهایش می گفت که نمی تواند منتظر بماند بغض گلویش به گونه هایش دوید و اشک از چشمانش روی صورت لرزان غلتید. روی تخت دراز کشید و صورتش را داخل بالش فشرد می ترسید صدای گریه هایش را بشنوند دیگر دوست نداشت کنار پنجره بایستد و به ستاره ها نگاه کند هیچ چیز معنایی در زندگیش نداشتند، تنها می خواست در تاریکی بماند و دیگر مهتابی نبیند. پدرش قول و ...
این دخترِ فراری، زیباترین خانم دکترِ روی زمین شد
اقتصاد24- وقتی پدرم، مادرم را طلاق داد من تنها هفت سال داشتم. پدر و مادرم خیلی راحت از هم جدا شدند، ولی اصلاً نفهمیدند که چقدر ما را آزار دادند. در عالم کودکی برای مادرم دلتنگ می شدم و تمام تقصیر ها را به گردن پدر می انداختم برای همین بود که کم کم از پدرم فاصله گرفتم و از او بدم آمد. درست 9 ساله بودم که برای اولین بار از خانه فرار کردم، هیچ کس و هیچ جا را نمی شناختم برای همین به گدایی ...
روزگار سیاه زن بیوه ای که صیغه مرد پولدار شد
بیماری سرطان از دست داده بود و فرزندانش نیز ازدواج کرده بودند. قبول پیشنهاد عقد موقت خلاصه بعد از چند جلسه آشنایی به عقد موقت صالح درآمدم و با برگزاری یک مراسم ساده به خانه او رفتم. قرار بود هفته ای یک بار فرزندان صالح و هفته دیگر فرزندان من به منزل ما بیایند ولی زمانی که نوبت فرزندان من می شد، صالح با غرغر و نیش و کنایه، آن ها را ناراحت می کرد. بداخلاقی های شوهرم ...
به عشق پیمان پای سفره عقد نشستم/ آن نامرد با خواهرم رابطه داشت و من ساده ...
سفره عقد نشستم. او کارمند قراردادی یکی از ادارات بود و خیلی زود در دل اعضای خانواده ام جای گرفت. اگرچه نامزدم هفته ای دو روز به منزل ما می آمد، اما ارتباط خوبی با پدر و مادر و خواهر کوچک ترم داشت. او هر بار که هدیه ای برای من می خرید، همزمان کادویی هم به خواهرم می داد. پدرم نیز که کارگر ساختمانی بود و درآمد چندانی نداشت، از این رفتارهای دامادش بسیار خوشحال بود. من نیز از پیمان ...
هدفم طلای آسیاست؛ برای ایران جنگیدن انگیزه قهرمانی به من داده است
جهانی بالا ببرم. می خواهم پدرم و مادرم را خوشحال کنم، مردم را خوشحال کنم. حقیقتا چون اسم ایران در میان است انگیزه ام بیشتر است. برای ایران جنگیدن انگیزه قهرمانی به من داده است و از همین الان قول می دهم که تمام تلاشم را بکنم تا بر روی سکوی قهرمانی آسیا قرار بگیرم و مدال طلا بگیرم. رحمانی گفت: هر ورزشکاری دوست دارد که قهرمان المپیک شود و من هم دوست دارم بتوانم به آن افتخار دست پیدا کنم. ...
شکست عشقی مرد جوان را سارق حرفه ای کرد
دختر موردعلاقه ام را از دست مردی که به او علاقه ای نداشت نجات بدهم. درواقع قصدم این بود که مراسم عروسی او را به هم بزنم و عروس را با خودم ببرم. شب عروسی به سمت داماد حمله کردم و او را مورد ضرب و جرح قرار دادم. اما نتوانستم عروس را با خودم ببرم چون فامیل هایشان بر سرم ریختند و مرا تحویل پلیس دادند. در آن زمان به جرم ضرب و جرح، 2سال زندانی شدم و همین اتفاق مسیر زندگی ام را تغییر داد. من درزندان با ...
به خاطر کپی مجسمه آزادی سنندج شکایتی ندارم
. انسان بسیار خاصی بود. در سال های پایانی عمرش هر سال به سنندج و به خانه من می آمد. هر بار که به خانه من می آمد بخش عمده وقتش صرف بازی با کودکان من می شد و برای من همیشه جالب بود که این پیر با این همه تجربه چگونه می تواند همبازی کودکان شود. همین موضوع ساده بسیار در شکل و وضعیتی که الان دارم تاثیرگذار بود. او با کسی شوخی نداشت و همه دانشجویانش باید تمرین های بسیار زیاد انجام ...
دایی وانیا مرده اما چخوف زنده است| اجرا تمام چیزی است که می توانیم با آن حرف بزنیم
...> ممکن است. ولی مسئله این است که در این کار چندان اصراری به این که بیننده آنچه را من می خواهم درک کند، نداشتم. به همین دلیل از نظر من حتی خیلی از بچه ها که در کار هستند، شاید نخواهند وانیا مرده باشد. در آخر هم چندان اشاره ای به مرگ او نمی شود. در واقع اصلا اشاره نمی شود. بله. ولی آدم ها حتی وقتی به مرگ نزدیک می شوند همه اتفاقات زندگی شان مثل فلاش بک از جلوی چشمشان می گذرد. دایی ...