سایر منابع:
سایر خبرها
دختر پرحاشیه!
کتکم زد. او حتی قصد داشت مرا خفه کند که پدرم با جیغ و فریادهایم متوجه ماجراشد و مرا از دست مادرم نجات داد. از همان زمان ذهنیت بدی از رفتارهای مادرم در ذهنم شکل گرفت و دیگر به هیچ وقت رابطه خوبی با او نداشتم ولی با همه این مشکلات، دختری درس خوان و زرنگ بودم و پدرم از من حمایت می کرد. با آن که تنها فرزند خانواده بودم و هیچ همبازی نداشتم ولی همواره با نمرات عالی به کلاس بالاتر می رفتم فقط به درس ...
تتوی جنجالی کار دست آرایشگر زن داد/ چهره زیبای دختر جوان زشت شد+جزییات
زن 35 ساله با بیان این که از خانم آرایشگر به خاطر آسیب زدن به چشمانم شاکی هستم، درباره این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: تازه تحصیلات دانشگاهی را به پایان رسانده بودم که ازدواج کردم اما با همسرم توافق اخلاقی نداشتیم به گونه ای که اختلافات ما شدت گرفت و بعد از چند سال از یکدیگر جدا شدیم. من اگرچه به آرایش و زیبایی علاقه زیادی داشتم اما هیچ گاه تتو نکرده بودم تا این که حدود یک ماه ...
برای جشن ترخیص ماند ولی اسیر شد
ادای دین خدمت به وطن به جبهه رفتم. وقتی 15 سال داشتم به منطقه صالح آباد ایلام اعزام شدم. مدتی بعد نیز برگشتم و در فروردین 65 برای سربازی به جبهه رفتم. سه ماه در مریوان کردستان ماندم و سپس به عملیات های مختلفی اعزام شدم. از خاطرات اولین اعزام جبهه برایمان بگویید. مدرسه راهنمایی درس می خواندم که جنگ شروع شد. مشتاق حضور در جبهه بودم. می خواستم هر چه که در توان دارم، حتی جانم را ...
در عملیات ها نزدیک بوده از مردم سیلی بخوریم | زن آتش نشان و دغدغه هایش
و اسامی را یادداشت می کنیم. من پشت فرمان خودرو بودم که دیدم خانم پیری برای ماشین دست تکان می دهد. گفتم شاید مشکلی پیش آمده است چون چندبار از ما با اشاره خواست که توقف کنیم. نگران شدم و توقف کردم و از ماشین پیاده شدم. گفتم مادر چه شده است؟ یکهو پرید بغلم. شروع کرد به بوسیدن من و دعاهای پشت سر هم که خدا خیرت بدهد دخترم. تعجب کرده بودم و پرسیدم چی شده حاج خانم؟ من همین کوچه پایینی زندگی می کنم ...
وقتی سرفه ام می گیرد، همان موقع در دلم خدا را شکر می کنم
از همه بی حالی بود، به شکلی که چند دقیقه که از حمله شیمیایی گذشت دیگر رمقی نداشتم که بتوانم راه بروم. دیگر دوستان کمک کردند و من را به اورژانس لشکر 25 کربلا رساندند. در آنجا که رسیدم گفتند که باید حتما لباس هایم را عوض کنم و دوش بگیرم. یادم می آید درست وسط زمستان بود. هوا بسیار سرد و آب هم سرد بود و چون امکاناتی نداشتیم، مجبور شدم با همان شرایط سخت و با داد و فریاد دوش گرفتم و صابون زدم ...
شاگردانم به چشمه حیات رسیدند
از بیله سوار مغان به جبهه اعزام شدم. آن روز با یک دستگاه اتوبوس از بیله سوار که جزو استان آذربایجان شرقی بود به تبریز منتقل شدیم. حسب تصادف در زمان اعزام متوجه حضور "حبیب اسلامی" شدم؛ او یکی از دانش آموزان هنرستان کشاورزی شهید بهشتی بیله سوار بود و من مربی امور پرورشی آن هنرستان بودم. حبیب حدود 18 سال داشت و من و او را به همراه جمع بزرگی از داوطلبان از تبریز به مناطق جنگی ...
عجایب نماز اول وقت
، یک سال نماز های یومیه را سر وقت بخوانی . متعجب شدم که او قضیه مرا از کجا می دانست. کمی فکر کردم. دیدم اگر راست بگوید، ارزشش را دارد. خلاصه گفتم: باشد، قبول است و با اینکه تا آن زمان نماز نخوانده بودم و اصلا آن را قبول نداشتم، گفتم باشد. همین که گفتم قبول است آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت، یک دفعه دیدم پسرم از لابه لای جمعیت بیرون دوید و مردم هم به دنبالش؛ چون شفا ...
قصاص 2 قاتل در زندان
سرقتی بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. قاتل در بازجویی ها با اعتراف به قتل گفت: من آشپز بودم و زندگی خوبی همراه همسر و دختر خردسالم داشتم، اما وقتی بیکار شدم همسرم از من جدا شد. از سال 98 در رفت و آمد با دوستان ناباب شروع به سرقت کردم و در واقع موتوردزد شدم، اما فکر نمی کردم عاقبت قاتل شوم. اواخر سال 98 به جرم سرقت 22 موتورسیکلت بازداشت و راهی زندان شدم، اما بعد از مدتی با سند آزاد شدم و ...
فیلم شرم آور مرد 3 زنه ایرانی در تلویزیون / سرگرمیه دارم عشق می کنم !
دو هوو می خوانید.آرزو: بعد از ازدواج متوجه شدم، همسرم تمایل به چندهمسری دارد. همسر اول که 36 سال سن دارد و کارشناسی معارف اسلامی و کارشناسی ارشد تفسیر خوانده است، درباره ماجرای ازدواج با شوهرش می گوید: 20 سالگی ازدواج کردم. کسی شوهرم را به ما معرفی کردند و ایشان به همراه خانواده به منزل ما آمدند و با چند جلسه صحبت، رفت و آمد و مشورت با پدر و مادرم انتخاب شان کردم. در جلسات ...
متهم در دادگاه راز سرقت هایش را فاش کرد
معرفی کرد و گفت اینجا تنهاست وقتی گفت صبحانه نخورده، چون ظاهرش موجه بود دلم برایش سوخت و برایش مقداری خوراکی خریدم. بعد برای صرف صبحانه به خانه ام دعوتش کردم او از من خواست تا کاری برایش پیدا کنم که به او گفتم در شهرستان کار سراغ دارم. اما او در چای من قرص خواب آور ریخته و بیهوشم کرد. وقتی بعد از 30 ساعت به هوش آمدم دیدم طلا های همسرم، پول نقد و 8 میلیون تومان از کارت حقوقم، یک دستگاه دریل و ...
روایت بانوی امدادگر از زخم های جنگ: حدیث زینبی مادران ایرانی/ بانوان گنجینه های پنهان دفاع مقدس
در درس جبر و مثلثات تجدید شدم. معلم ها هرچی درس می گفتند من متوجه نمی شدم بعد مدیر مدرسه معلم دیگری را برای تدریس جبر و مثلثات برای من در نظر گرفت. معلم جدید دو ساعت برای من خصوصی تدریس کرد و من تازه فهمیدم جبر و مثلثات چیه، بعد امتحان دادم و قبول شدم. کلاس چهارم دبیرستان بودم مدیر مدرسه مرا به همسرم (حمید سلیمانیان) که از رزمندگان جهادگر بود، معرفی کرد. وقتی باهم نشستیم صحبت کردیم همسرم گفت من از نظر امکانات مادی چیزی ندارم و از شما هم می خواهم تقوی داشته باشید. داشتن تقوی الهی در زندگی ملاک و معیار هر دوی ما برای زندگی بود.عقد خیلی ساده ای گرفتیم و زندگی ما آغاز شد. ...
تهیه فیلم خصوصی از آزار سیاه 20 زن و مرد مسن در تهران!
. اولین بار زمستان سال گذشته بود که مردی به ماموران مراجعه کرد و گفت از سوی یک جوان مورد سوءاستفاده قرار گرفته و اموالش به سرقت رفته است. این مرد گفت: جوانی حدوداً 20 تا 25 ساله خودش را به من نزدیک کرد و مدعی شد که دانشجو است. او طوری صحبت کرد که حرف هایش را باور کردم و دلم برایش سوخت و سعی کردم کمکش کنم. چون تنها بودم به خانه دعوتش کردم، وقتی چای آوردم نمی دانم چه شد که یکباره بیهوش شدم ...
درخواست طلاق از زنی که خانه پنهانی دارد
جور کردیم. کلی پول بابت اجاره می دهم. از صبح تا شب کار می کنم تا بتوانم بهترین خانه و زندگی را برای همسرم فراهم کنم. از همان روز اول سعی کردم خانه ای خوب و بزرگ را برای زندگی مان اجاره کنم. ترانه می دانست که با چه بدبختی و با هزار قرض و وام پول پیش خانه مان را جور کردم. ما پیش از شروع زندگی مشترک مان یک سال با هم نامزد بودیم. حالا پس از یک سال زندگی مشترک متوجه شدم که همسرم یک خانه کوچک دارد و آن را ...
دردسرهای ازدواج با مزاحم تلفنی
نحوه آشنایی با شوهرش را اینطور توضیح می دهد: 5 سال پیش وقتی در خانه نشسته بودم و مشغول تماشای فیلم بودم موبایلم زنگ خورد. آن طرف خط پسر جوانی بود که شماره اشتباه گرفته بود. با اینکه به او گفتم شماره را اشتباه گرفته اما باز هم مزاحم می شد من که عصبی شده بودم از او خواستم دیگر برایم مزاحمت ایجاد نکند. تماس ها قطع شد تا اینکه دو ماه بعد از این جریان، دوباره موبایلم زنگ خورد. پشت خط همان مزاحم تلفنی ...
پای جنگ با صبر زینبی ماندیم/ 3 ماه حضور در جبهه
مقدس اینگونه می گوید: زمانی که تصمیم گرفتم برای حضور و امدادرسانی راهی جبهه شوم با استرس زیاد از همسرم خواهش کردم تا رضایت نامه را امضا کند و ایشان با احترام فراوان به اعتقادات قلبی من گفت که با کمال میل رضایت دارد. زمانی که تصمیم گرفتم برای حضور و امدادرسانی راهی جبهه شوم با استرس زیاد از همسرم خواهش کردم تا رضایت نامه را امضا کند بانوی رزمنده دفاع مقدس افزود: از زمان شروع جنگ ...
شیما برای این که سرکیسه ام کند، مرا هووی خودش کرد...
...، از همسرم طلاق گرفتم. چرا که او اعتیاد شدیدی به موادمخدر صنعتی داشت و روزگارم را سیاه کرد. من هم برای آن که بتوانم دخترم را از این زندگی فلاکت بار نجات دهم بعد از جدایی از فرامرز به مشهد آمدم. و به یکی از مراکز حمایتی دولتی رفتم. آن جا بود که با زنی آشنا شدم و سرگذشتم را برایش بازگو کردم. او هم با آرامش و طمأنینه پای درددل های من نشست و به ماجرای تلخکامی هایم در زندگی ...
روزهایی که بدون شهید قاسمی می گذرد
چشم و متوجه شده بود که اکبر مرا دوست دارد، به همین خاطر موضوع را به خانواده اکبر گفته بود. همسر شهید قاسمی با بیان اینکه من کودک بودم که پدرم از دنیا رفته بود، اظهار کرد: رفت وآمد زیادی به خانه عمویم داشتیم؛ درواقع او هم حکم پدر را برایمان داشت و طبق همان سنت های قدیمی که عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمان ها بسته اند من را برای اکبر انتخاب کردند و تقریبا من حدود 15 سال سن داشتم و اکبر س ...
آزار 20 زن و مرد تهرانی توسط روباه پارک دانشجو + اعترافات در دادگاه + عکس
...: نیمه خرداد بود که همسرم به سفر رفته و در خانه تنها بودم. صبح برای خرید صبحانه به سوپرمارکت رفته بودم که در مسیر با متهم آشنا شدم. او خودش را دانشجو معرفی کرد و گفت صبحانه نخورده است. ظاهرش به حدی ساده بود که فکر نکردم باشد. او می گفت: از شهرستان به تهران آمده و دنبال نان حلال است. من به او گفتم در حال ساخت یک خانه در شهرستان هستم و می توانم در شهرستان برای او کار پیدا کنم. من او را ...
برادر دوقلوی کثیف شوهرم خودش را به جای شوهرم جا زد و آن شب...!
شباهت داشتند خیلی سخت متوجه تفاوت بینشان می شدم . همین موضوع باعث شد تا به راحتی در دام پلید او گرفتار شوم. نازنین در ادامه گفت: اولین بار وقتی شوهرم به محل کارش رفت طعمه فرشید – برادرشوهرم – شدم . شباهت بی نهایت فرشاد و فرشید موجب شد تا به راحتی به او اعتماد کنم و به این باور باشم که همسرم به خانه بازگشته است. درخواست همخوابی با مرا دارد اما ...
شهیدی که برای جلوگیری از سستی عزمش خداحافظی نکرد
ایشان به شهادت رسیدند. ازدواج ما در سال 60 انجام شد و شهید غلامی به واسطه علاقه شان به جبهه رفتند. او یک ماه پیش از رفتن شان به جبهه خوابی دیدند که در آن خود و فردی دیگر را می دیدند که به پای امام زمان (عج) افتاده اند. در ابتدا این خواب را جدی نگرفتم، اما زمانی که همسرم به جبهه رفت و من عکس هم رزمانش را دیدم متوجه شدم فردی که در عکس حضور دارد با مشخصات فردی که در خواب همسرم بود یکی است. ...
دلیل انتخاب نقش تلما توسط سوگل طهماسبی در سریال عشق کوفی
و نیم مشغول انجام گریم بودیم و همچنین روزانه 40 دقیقه دورخوانی داشتیم. از آنجایی که دیالوگ ها بسیار دشوار بود، ما ناچار بودیم که همواره گفتار ها را تمرین کنیم. او درباره تجربه اش در سریال بازپرس اظهار داشت: خوشبختانه این نقش هم بسیار مورد پسند قرار گرفت؛ من با تهیه کننده سریال بازپرس سابقه کار 11 پروژه را دارم و با آقای احمد معظمی نیز سه تجربه کاری داشتم. زمانی که برای بازپرس به من ...
حتماً باید مجبور شوم الاغ صدایت کنم؟
بدون اینکه جواب بدهد، فقط گوش می کرد. از شنیدن این حرف ها نزدیک بود شاخ در بیاوریم. برای اینکه مخاطب اکبر از این همه سرزنش شرمنده نشود بیرون نرفتیم و خوابیدیم. صبح رو به اکبر گفتم: اکبر! راستی دیشب پشت چادر چه کسی را توبیخ می کردی؟ با لبخندی گفت: الاغ کردها چند روز است حرف شنوی ندارد. بالاخره دیشب مجبور شدم کمی نصیحتش کنم! ...
با عادل رفتم تا در کنار او خوشبختی را تجربه کنم/ شوهرم وسوسه ام کرد تا...
معتاد شدم به همراه شوهرم شروع به سرقت کردیم تا حضور من در صحنه های سرقت ماموران را گمراه کند. حدود یک سال بعد از این ماجرا پدرم از طریق یکی از بستگانمان در جریان وضعیت تاسف بار زندگی من قرار گرفت او که نمی توانست زجر کشیدن مرا تحمل کند یکی از دوستان خانوادگی مان را برای دیدار من فرستاد. افراسیاب در حالی که مقادیر زیادی کالا و مواد غذایی به همراه داشت شبانه به در منزل ما آمد و گفت: این ...
زن جوان: هنوز از نگاه معنی دار آن روز دخترم زجر می کشم/ بگذارید به دنبال سرنوشت شوم خودم بروم و...
زن 40 ساله که با لباس های کثیف و ظاهری ژولیده در ساعات اولیه بامداد به کلانتری هدایت شده بود درباره سرگذشت اسفناک خود به مشاورو مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 12 سال بیشتر نداشتم که پای سفره عقد نشستم و خیلی زود باردار شدم. هنوز هفت سال بیشتر از زندگی مشترکم نگذشته بود که شوهرم براثر گازگرفتگی در محل کارش جان سپرد و من با دو کودک خردسال آواره خانه برادرم شدم. آزار شیطانی 14 دخترجوان در ...
سه روز اعتصاب غذا برای گرفتن اجازه رفتن به جبهه
را معرفی کنید! نسرین ژولایی هستم. فرزند محمد علی که پدرم هم از ذاکرین اهل بیت (ع) بودند. تحصیلاتم لیسانس ادبیات است و دبیر بازنشسته آموزش وپرورش هستم . همسر جانباز شیمیایی 55 درصد می باشم. اهواز به دنیا آمدم و بزرگ شدم. به دلیل درمان همسرم و رفت و آمدهایمان به بیمارستان از سال 1398 در کرج ساکن شدیم. 4 فرزند، سه پسر به نام های محمدتقی، محمدعلی، محمد مهدی و یک دختر دارم. * چه شد با ...
کمین زورگیران خشن در شهربازی های مشهد / چاقوهایشان وحشت آور بود + عکس
شده بود، در این باره گفت: حدود ساعت 10 شب بود که دو موتورسوار جوان مقابل بازار بین المللی سپاد سرم را به خودرو کوبیدند و گوشی تلفنم را هنگام گفت و گوی تلفنی قاپیدند. مرد 55 سال دیگری نیز که هدف گوشی قاپی قرار گرفته بود با بیان این که داخل خودرو منتظر همسرم بودم که طعمه گوشی قاپ ها شدم، ادامه داد: گوشی دستم بود و مشغول گفت و گوی تلفنی با همسرم بودم که ناگهان دو جوان موتورسوار به سمت من حمله ور ...
واکنش رهبر انقلاب به اولین رژه نوین سپاه پاسداران/ گفتم سرم هم برود نظامی نمی شوم
آموزش سپاه ناحیه کازرون شدم و از عزیزانی که آنجا بودند مطالب بسیار زیادی یاد گرفتم و این خواست خدا بود که این مسیر برای من شکل بگیرد. البته خودم هم هیچ وقت فکر نمی کردم در حوزه نظامی وارد مربیگری شوم. من از سن 15 سالگی ورزش رزمی جیت کاندو را تحت نظر استاد مصطفی دلپذیر به صورت حرفه ای شروع کردم و این موضوع در زمان سربازی که مجبور بودم برای مربیگری رژه تمرینات بسیاری انجام دهم به من خیلی ...