فاطمیون سر می دهند، اما سنگر نمی دهند
سایر منابع:
سایر خبرها
نحوه برخورد نیروهای مقاومت با زنان و کودکان از زبان یک زن صهیونیست/ فیلم
نگرفته بود و با تبلتش داشت بازی می کرد. آن سلاح ها خیلی بچه هایم را نترسانده بودند. اولش آن ها در کنار پناهگاه با یکدیگر گفت وگو می کردند؛ به زبان عربی صحبت می کردند. پسرم از من پرسید: یعنی دارند به عذرخواهی از ما فکر می کنند؟ (لبخند روتیم) من به پسرم گفتم: این طور به نظر نمی رسد . او در پایان گفت: حدود دو ساعت در خانه ام بودند و در آخر هم یکی از آن ها درِ پناهگاه را بست و همگی خارج شدند . کانال 12 تلویزیون رژیم صهیونیستی همچنین تصاویری را از دیوار خانه ها بعد از ورود نیروهای مقاومت به آن ها منتشر کرده که روی آن ها نوشته شده: قسام کودکان را نمی کشد . ...
داماد قاتل در بیمارستان روانی تبریز بستری شد/ قتل پدرزن، مادرزن و برادرزن 7 ساله
صداهای تاب و توب با صدای جیغ و داد همراه شد. سریع خودم را به پایین رساندم و دیدم مادرزن و پدرزن و برادرزن 7 ساله سعید آمدند (عروسم با پدرش تماس می گیرد و اعلام می کند سعید اذیتم می کند، آن ها هم خودشان را می رسانند). صابر، پدر زن سعید با لوله جاروبرقی به جان سعید افتاده بود و مدام وی را کتک می زد که چرا دختر مرا اذیت می کنی. بعد از چند لحظه سعید لوله جاروبرقی را گرفت و صابر به سمت ...
شادی خانواده با معجزه کلام|این راهکارها را جدی بگیرید
مراسم ختم به صاحب مجلس نگویید: غم آخرتان باشد؛ زیرا بار منفی دارد. بگویید: روحش شاد. خدا صبرتان دهد. سر سفره نگو: مامان دستت درد نکنه. بگو: مامان ممنون خیلی خوشمزه بود. شما هم از امروز تمرین کنید و به جای خسته نباشید بگویید: خداقوت. سعی کنید از کلمات معجزه گر استفاده کنید. بدون گفتن سلام صحبت خود را شروع نکنید. چه خوب است پدر وقتی وارد خانه می شود با صدای بلند سلام کند. سلام کردن پیر و ...
به کدامین گناه پسرم کشته شد+ فیلم
ه فرزند به نام های حمید، عباس و حسین هستم. حسین سرباز است و حمید در یک شرکت کار می کند و عباس که کارمند یک شرکت بود سال گذشته در اغتشاشات تاکستان به شهادت رسید. عباس 7 صبح روز واقعه به سرکار رفت. بعدازظهر که از محل کارش باز می گشت به خانه ما آمد و به مادرش گفت چهار راه خیلی شلوغ است حواست به حسین باشد بیرون نرود. با خاله اش هم تماس گرفت و به او هم گفت که حواست به بچه ها باشد از خانه ب ...
روایت متفاوتِ حمله حماس از زبان زن اسرائیلی
...: یک زن اسرائیلی بیان کرد: چند نیروی حماس وارد خانه ی ما شدند. گفتم اینجا فقط من هستم با دو بچه. گفتند نگران نباش ما مسلمانیم. آزاری به شما نمی رسانیم. هم تعجب کردم هم نفس راحتی کشیدم. وی افزود: یک مدت در خانه بودند. همه جا را گشتند. یکی از آنها نگاهش به ظرف میوه روی میز افتاد. گفت: می تونم یک موز بردارم؟ گفتم بله که می توانید. او ادامه داد: پسر بزرگ ترم کمی ترسیده بود ...
من و علی ذره ذره عاشق شدیم
اقتباس آزادی از متن کتاب از پاستور تا خان طومان است. بخشی از این کتاب را با هم می خوانیم؛ *شیما عروس شب بعد از شام دور هم نشسته بودیم که صحبت کمک خانواده به بچه ها بعد از ازداوج شد. همسر علی گفت: همان روز خواستگاری به من گفت: دوست دارم توی زندگی مستقل باشم. من یک موتور دارم. بابا حرف شیما عروس را تأیید کرد و گفت: با توجه به وضعیت حقوق، قسط و هزینه های جاری زندگی من و مادرش ...
ماجرای گوشی هوشمند در توالت سوریه!
وسایلها باشید، تا ما را صدا کنند برویم سوار هواپیما شویم من یک دستشویی بروم و بیایم. رفتم دستشویی و موقع بلند شدن یکهو یک صدای تق آمد. دیدم گوشی ام افتاد تو دستشویی. با خودم گفتم: این همه مدارک عکس بچه ها؛ وای خدا چه کار کنم؟! واقعاً نمی دانستم چه کار کنم آمدم بیرون. خیلی دلهره داشتم. گفتم: تایم دارد میگذرد الان مرا صدا می کنند. خدایا، این همه دردسر کشیدم چه کار کنم؟... رفتم بیرون برای بچه ها ...
انقلاب را فدای منافع شخصی نکنید
به گزارش شبکه اطلاع رسانی هرمز، شهید علیرضا آرمات یادگار احمد و خدیجه همزمان با اذان صبح روز 25 رمضان سال 1345 در شهرستان میناب به دنیا آمد. وی بعد از گذشت مدت زیادی نمی توانست راه برود که به پیشنهاد یکی از همسایه ها، پدر و مادرش او را در یک زنبیلی می گذارند و نذر آش می کنند. پدر و مادرش هرکدام یک دسته از زنبیل را گرفته و بعد یکی یکی به در خانه همسایه ها رفته و از هر کدام از ...
اظهارات جالب زن اسرائیلی درباره لحظه حمله رزمندگان حماس
اصلا نگرانی نداشت و با تبلت بازی می کرد و چیزی که کمی آنها را ترسانده بود، اسلحه هایی بود که در دست آنها بود. آنها با یکدیگر عربی صحبت می کردند. پسرم از من پرسید آنها دارند به این فکر می کنند که چگونه عذرخواهی کنند (خنده مجری و زن اسرائیلی). من به فرزندم گفتم بعید است. آنها حدود دو ساعتی در خانه ما بودند و بعد از آن درب را بستند و رفتند، به همین راحتی. در حال ارسال... یکی از فیلدها را پر نکرده اید یا چند نظر با سرعت ارسال کرده اید با تشکر، نظر شما پس از بررسی منتشر می شود لطفا قبل از ارسال نظر بعدی کمی صبر کنید ...
روایت روزهای شیدایی از زبان رزمندگان ملایر
عملیات مدت سه ماه بود که شب و روز بدون رفتن مرخصی همه باهم بودیم و چون این عملیات بصورت کاملاًً سری بود و هرچند روز یکبار گردان تغیر مکان می داد، قبل از حرکت به منطقه خرمشهر و آبادان گردان در منطقه رفیه در منطقه هور مستقربود بخاطراینکه بچه ها باورشان شود که منطقه عملیات همین جاست یک شب مراسم حنا بندان گرفتند که خودش دنیایی حرف برای گفتن و نوشتن دارد از جمله شور و شوق بچه ها برای حنا گرفتن وآماده شها ...
اصغرِحاج قاسم خطاب به مادرش: من در سوریه کاره ای نیستم
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس ، شهید حاج اصغر پاشاپور یکی از نزدیک ترین فرماندهان جبهه مقاومت به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود که از ابتدای جنگ در سوریه برای دفاع از حرم راهی شد و یک ماه بعد از شهادت حاج قاسم توسط تکفیری ها به شهادت رسید، اما تا زمانی که او به شهادت برسد، به مادرش نگفته بود که در سوریه چه مسئولیتی بر عهده دارد. روایت مادر شهید حاج اصغر پاشاپور را در ادامه بخوانید. ...
وقتی تاریخ تکرار می شود
مادر می گوید: وقتی در بیمارستان دیدمش، گفتم پسرم علی اصغر امام حسین(ع) شش ماه بود با تیر سه شعبه شهید شد. گلویش را بوسیدم و گفتم مادر برایت بمیرد، تو هم مثل علی اصغر امام حسین(ع) تیر به گلویت زدند. به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات ؛ می گویند تاریخ تکرار می شود و این آن چیزی است که در برهه های مختلف به همگان ثابت شده است. مادرش می گوید آشوبگران تیر به گلوی علی اصغرم زدند و حرمله ها باز ...
حفر تونل زیر خانه آقای استاندار!
پسرمان را چه بگذاریم، گفتم محمد، اسم پدرمه و الان هم که خدمت آقا امام رضا هستم؛ بهتره اسمش را بگذاریم محمدرضا سه چهار روزی از تولد محمدرضا نمی گذشت که بیژن، معصومه و بچه ها را به مشهد آورد. از دیدن شان خوشحال شدم. خانه ای اجاره کردم تا آنها را پیش خودم نگه دارم. بیژن داشت برمی گشت که علی سیف گفت پسر او هم به دنیا آمده است. چند روز بعد خانواده او هم به مشهد آمدند و ماندگار شدند. اجاره ...
ازدواج دختر 15 ساله با مردی که همسن پدرش بود! | شوهرم هم مرا بدبخت کرد + جزییات
... مادربزرگم اما اصلاً روی خوش نشان نداد و گفت مرا نمی پذیرد. گفتم جایی ندارم که بروم؛ اگر اجازه ندهد در خانه اش بمانم آواره می شوم ولی او گفت ازدواج کن و برو سر خانه و زندگی خودت. همین هم شد. چند هفته بعد مردی 32 ساله به خواستگاری ام آمد؛ همسر اولش را طلاق داده بود و با اینکه من فقط 15 سال داشتم به عقد او درآمدم. مراسم ازدواج هم برایم نگرفت فقط قرار شد خرج مرا بدهد تا وقتی بزرگ تر شدم ...
25 سال با نفس همسرم زندگی کردم/ بعد از شیمیایی شدن شهید زنگی آبادی خانواده اش او را نشناختند
مرضیه طهماسبی گفت: چشمان شهید زنگی آبادی بعد از شیمیایی شدنش التهاب خیلی شدیدی داشت و سوختگی بدنش بسیار بالا بود به حدی که خانواده اش باورشان نمی شد که او احمد است. به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات ؛ همسر شهید احمد زنگی آبادی یکی از بانوانی است که پا به پای همسر جانبازش تا لحظه شهادت کنارش بود و از او مراقبت می کرد. او می گوید تنها عشق باعث شد که کنار همسرم بمانم و با وجود اینکه می دانستم ...
شرط سه جمله ای شهید مدافع امنیت برای ازدواج
. او حتی بچه ها را با یک حرف یا کاری جذب می کرد. برادرزاده ام 5 6 ساله بود. یک بار با چادر مشکی نماز می خواند. آقا سلمان به خاطر نماز خواندنش به او جایزه داد. بعد از مدتی به بازار حرم حضرت عبدالعظیم (ع) که رفتیم، سلمان گفت: برای برادرزاده ات چادر نماز رنگی بگیر. اتفاقاً بعد از شهادت همسرم هر وقت به منزل برادرم می رویم، برادرزاده ام چادر را نشان می دهد و می گوید: این چادر را عموسلمان ...
شهادت؛ مشقِ عشقِ حامد
جسارت کردم و گفتم از زبان دیگران بشنود حال و روزش به هم می ریزد، بهتر است خودم بگویم. به محض برگشت از جبهه، به خانه آمدم و با زبان لُری خودمان گفتم: خدا حامد را پسندید، مادرش سریع به سمت من آمد و گفت: چی گفتی؟ مادرش متوجه منظور من نشد و دوباره پرسید چه می گویی درست صحبت کن متوجه بشوم! گفتم حامدت شهید شد ؛ شوکه شد و چند لحظه مات و مبهوت ماند و بعد از شهادتش هم حالت عجیبی به خودش گرفته بود ...
جمعه خونین مکه
خواهران که زینب وار به یزید زمان صدام "نه" بگوید و سمیه وار به دست ابوجهل زمان در جمعه خونین مکه بر اثر ضرب وجرح که بر سروصورت و بدنش مشهود بود و خفگی در کنار خانه خدا شهید شد. تا در تاریخ، نمونه انسان های مؤمنی باشد که مظلومانه به دست شجره خبیثه استکبار و ارتجاع فریاد "مرگ بر امریکا"، "مرگ بر اسرائیل" و "لا اله الا الله" را معنی کرده باشد؛ و بر ما است که انتقام خون به ناحق ریخته شده این عزیزان با اعزام به جبهه و نابودی دشمن که در نهایت ریشه استکبار جهانی که در رأس آن آمریکای جنایت کار است کنده شود؛ و این دور نیست. انتهای خبر/ ...
بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست هاست
بنویسید تشنه نابودی صهیونیست ها بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست هاست. شهیدی که دلداده علمدار کربلا و امام زمانش بود و فرزندش را هم به عشق مولایش محمد مهدی نام نهاد. شهید مدافع حرم مسلم خیزاب دو سال پس از انقلاب اسلامی در یک روز زمستانی زمینی شد و 35 سال بعد در نخستین ماهِ پاییز در نبرد با تروریست ها در سوریه آسمانی شد. او در لشکر 14 امام حسین (ع) تا فرماندهی گردان یا ...
غرق شدن مادر شهید جعفری در دریاچه لوزه شو !
. تازه ازدواج کرده بودیم. خانواده رسول پر جمعیت بودند و او فرزند اول خانواده. رسول به علت اتفاقی که برای مادرش افتاد و بعد هم به علت زندگی پدرش از افغانستان مهاجرت کرد؛ یعنی سال1372. عجب حکایت تلخی می شود قاتی شدن عروسی و عزا با هم! عزا که نه؛ عروسی بوده؛ عروسی یک از اقوام، مردها زودتر رفته بودند برای کمک. مانده بودند همسر و مادر و چند تا خواهر و برادر قد و نیم قدِ رسول که آماده شده ...
عکسی شکار شده از کنسرت دیشب “رضا صادقی” که کولاک کرد/ عکس
مادرش نوشته بود: من فدای سرتون ، لبخند و اخمتون ، من پیشمرگ ریش و گیس سفیدتون ، منت سر من همه بچه ها گذاشتین از عمرتون و راحتی هاتون زدین ، همه تلاشتون و کردین جهان ما سمی نشه .. بمیرم که اون ظرف دارو برای هر دوتون پر شده ، از درد .. تاج سر ، سرور ، دلبر ، پدر ، مادر خدا حفظتون کنه برامون و برای همه بچه ها و نوه ها .. ببخشید اگه فرزند دلچسبی نبودم ، ولی شما همش عشقین ، همش نورین همش برکتین و همش دلیل اجابت ✨ .. .. ممنون از همسر عزیز و با معرفت ، برای ثبت این لحظه دلنشین ✨ ...
استایل پاییزی زنانه همسر شاهرخ استخری / شیک پوشی در خارج + عکس
فرزند آنها باز هم یک دختر بنام نبات متولد آبان 1397 است. بخاطر حضور 8 ساله پدرش در منطقه جنگی خارک، از خدمت سربازی معاف شد و قبل از شروع بازیگری شرکت وارد کننده ماشین آلات راهسازی داشت. آقای بازیگر بعد از شهرت، حالا گالری جواهرات دارد. خداحافظی از فوتبال در تیم جوانان فوتبال بازی می کردم و خیلی هم علاقه داشتم ، یادمه چند روز سر تمرین نرفتم تا اینکه روزی مربی با خونمون تماس گرفت. مربی ام به پدرم گفته بود به بازیکن با اخلاق ما بگویید در تمرین حاضر شود پدرمم جواب داد پسرم درس دارد و تلفن را قطع کرده بود ، اینطور بود که پرونده فوتبالم تا ابد بسته شد. ...
ناگفته هایی از مادر شهید احمدرضا احدی؛ رتبه یک کنکور پزشکی+فیلم
اعلام کردند، در جواب پدر و مادرش گفت: چه فرقی می کند هر چه خدا بخواهد همان می شود . مادرش از زمان کودکی و نوجوانی احمدرضا می گوید از اینکه به واسطه شغل همسرش که در ارتش مشغول به کار بود و ساکن اهواز بودند و احمدرضا فرزند اولش بود و 15 سال با مادرش تفاوت سنی داشته، از زمانی که برای کلاس اول ابتدایی وارد مدرسه شد، بچه ای فعال و سرزنده بود و دوران ابتدایی نمراتش عالی بود و همیشه کارت آفرین ...
اغتشاشگران به این شهید امنیت، 9ضربه چاقو زدند
به مادرش می گوید: طبق معمول هر روز من ساعت 3 برای ملاقات با برادرم به بیمارستان رفتم. دیدم بخش ICU را بسته اند و همسر برادرم گریه می کند. او گفت پوریا دچار ایست قلبی شده است. ساعت 3 و 20 دقیقه بعد از ظهر13 مهرماه 1401 پوریا به شهادت رسید. جالب اینکه پوریا روز تولد مادرم شهید شد. بعد از شنیدن خبر شهادت پوریا، حدود ساعت 4 مادرم بدون اینکه خبری داشته باشد چه اتفاقی افتاده، به من زنگ زد و بعد از ...
نورالدین پسر، در مسیر نورالدین پدر
... نورالدین و رفیقش آن شب در تعقیب تعدادی از فتنه گران بودند که آن ها با سلاح گرم به سمت نورالدین و رفیقش شلیک کردند. با اصابت تیر به ناحیه سرش، مجروح شد و بعد هم به شهادت رسید، دو ماه از شهادتش می گذشت که پسرش به دنیا آمد و شد نورالدین دیگر، خانواده تصمیم گرفتند نام پدر را روی پسر تازه متولد شده بگذارند تا این اسم مدام در خانه تکرار شود، اما آقانورالدین ! دلتنگی برای ندیدنت در چشم های مادر ...
پنجمین چاپ کتاب شنبه آرام؟ روانه بازار شد
کتاب اینطور نوشته شده است: گفتم: محسن جان! دیر میای، بچه ها نگرانت هستن. لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد، حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو و ترامپ کمتر خواب راحت به چشمشون میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم. پنجمین چاپ از کتاب شنبه آرام؟ در 256 صفحه و با قیمت 79000 تومان توسط انتشارات حماسه یاران روانه بازار شد. ...
رونمایی کتاب مجنون من لیلی است
من از قافله دور مانده ام, دعا کن که خدا مرا به فیض شهادت نائل گرداند. بعد از جنگ و با توجه به تجارب و تعهد سعید؛ از سوی ستاد فرماندهی کل قوا دعوت به همکاری می شود و در کار سازماندهی عملیات این ستاد مشغول خدمت می شود. سحرگاه هفدهم دیماه 1367 مصادف با سالروز شهادت دختر گرانقدر رسول خدا حضرت فاطمه زهرا (س) بعد از سالها تلاش و مبارزه، در حالیکه از ماموریت مناطق مرزی به طرف تهران برمی گشت به شهادت رسید ...
با مردم خوش اخلاق باش
از نیستی به هستی آورد. شهید جعفری خطاب به همسرش نیز آورده است: همسرم هرگز نماز و عبادت را فراموش نکن و بگو مرا در بهشت زهرای بندرعباس دفن کنند تا تو به قبرم درسترسی داشته باشی و عزیزانم، کوچولوهایم نکند بعد از چند سال که گذشت مرا فراموش کنید. وی اضافه کرده است: با مردم آن قدر خوش اخلاق باش که بدانند تو همسر یک شهیدی و بدانند که مادر بچه های یک شهیدی پس به تو سفارش می کنم که هرکاری خواستی انجام بدهی با مادرت و پسرخاله علی کرمشاهی همیشه مشورت کن و هر گرفتاری داشتی با آن ها در میان بگذار. انتهای خبر/ ...