فیلم افشای رازهای پنهانی پردیس احمدیه ! / چطور بازیگر شدم !
سایر منابع:
سایر خبرها
داستان حماسی در نقالی و شاهنامه خوانی باید ملموس شود
بخش های نقالی، قصه گویی، دوبلوری و کاراته فعالیت دارد به اجرای صحنه ای و انجام کارهای دستی علاقه مند است و عضو فعال کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان استان البرز است. وی به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی در گفت و گو با پانا عنوان کرد: به دلیل علاقه ای که به کتابخوانی داشتم به دنبال شعر رفتم و کار خود را در ابتدا با خواندن اشعار حضرت حافظ و مولانا آغاز کردم. اولین اشعاری که حفظ کرده بودم ...
برای فرار از خانواده به پارتی شبانه رفتم/ تجاوز پسرشیطان صفت به دختر 16ساله
گرفت و دوستانش را که یک پسر و دو دختر بودند، دعوت کرد. بساط مشروب و گل هم بر پا بود. هر آنچه می دیدم، برایم تازگی داشت ولی ته دلم خیلی آشوب بود. احساس دوگانه ای داشتم؛ هم برای خانواده ام دلم تنگ شده بود و هم خوشحال بودم که در چنین فضایی تنها هستم. احساساتم را به سمیرا گفتم. او هم گفت بهتر است دیگر خانه نروم و از خاطرات خودش برایم گفت و کمی آرام شدم. با خودم گفتم ...
شب ها در زندان کتاب می نوشتم/ صادقانه می گویم: تغییر کرده ام!
؛ راستش آنچنان تجربه یا علاقه مندی قبلی نداشتم. فکرش را نمی کردم روزی بخواهم کتاب بنویسم. شرایط زندان هم تأثیرگذار بود، ولی خب! اصل کار خودم بودم. خیلی ها در شرایط من بودند و هستند و سراغ کتاب خواندن هم نمی روند. ولی من دوست داشتم تغییری در خودم ایجاد کنم. از طرفی اداره فرهنگی زندان خیلی کمکم کرد و تأثیرگذار بود. برای نوشتن این کتاب چقدر تخفیف در محکومیت شامل حال شما شد؟ هیچ عفوی ...
روایت ماموریت دوفروندی اف پنج هایی که از سلیمانیه برنگشتند
عبور کردیم و رفتیم پای پرواز. زمان غیرمعمولی برای انجام ماموریت بود. چون پایگاه تبریز بعد از ساعت 3 بعد از ظهر نباید ماموریت انجام می داد. علتش هم این بود که نزدیک غروب بود. همیشه هم کنسل می کردند. در آن مقطع از روز دشمن شما را بهتر می بیند و شما او را خوب نمی بینید. دوباره مختصاب را با INS را تنظیم کردیم. همه چیز اوکی بود. خیلی قشنگ تیک آف کردیم. من سمت چپ یوسف بودم. وقتی سمت چپ هستی ...
اولی زنی هستم که مسئول هیئت والیبال استان کرمان شدم
ادامه تحصیل در رشته تربیت بدنی به تهران رفتم و لیسانسم را در سال 1352 از دانش سرای عالی تهران و تربیت معلم الان گرفتم. در آن جا هم عضو تیم والیبال و دوومیدانی بودم. در والیبال چهار سال مقام قهرمانی کشور را در بین دانشگاه ها بدست آوردیم و من دو دوره به عنوان والیبالیست به عضویت تیم ملی دانشگاهیان در سال 1349 و 1352 انتخاب درآمدم. در کنار درس و ورزش خودم در آن سال ها چند ساعتی از روز را نیز به آموزش ...
4 بار تا آستانه تبادل رفتم، اما آزاد نشدم
مجتمع اردوگاهی الرمادی بود، منتقل شدیم. آنجا بحثی با جاسوس های ایرانی (ضد انقلاب) داشتم که باعث شد من را زودتر به بخش آسایشگاه های اردوگاه منتقل کنند. من که دیگر می توانستم روی پا های خودم بایستم، از همان روز های اول شروع به فعالیت کردم. کم کم کلاس های کشتی، رزمی، کلاس های عقیدتی، قرآن و مسابقات دهه فجر را همراه سایر دوستان و اسرا راه اندازی کردیم و معمولاً خودم سرسلسله این فعالیت ها بودم؛ بنابراین ...
دختر19ساله: پسرها مرا به خلوتگاه شیطانی خود بردند و...
راحتی از من سوءاستفاده کرد ناگهان غیب شد و تلاش های من برای یافتن او بی فایده بود . بعد فهمیدم که حتی او نام واقعی خودش را نیز از من پنهان کرده بود و همه این چرب زبانی ها و دوست داشتن ها فقط برای هوسرانی بود. بسیار زجر می کشیدم و از این که بازیچه جوانی هوسران بودم از خودم تنفر پیدا کردم ولی باز هم درس عبرت نگرفتم و در فضای مجازی با قادر آشنا شدم. رفتار و گفتار محبت آمیز قادر روح و روانم ...
بیوگرافی کاظم سیاحی از تئاتر تا صداپیشگی و بازیگری با عکس
خانم طباطبایی و شقایق دهقان. آن هم کاری بود که خیلی دوستش داشتم. خانم ماهیان هم از شاگردان آقای سمندریان بود. بله، دستیار آقای سمندریان بودند، شاگرد آقای سمندریان بودند. تروما که را در آن دوره کار کردم کار جذاب و خاطره انگیزی برای من است. سابقه تئاتری شما خیلی زیاد است و همه از آن سابقه خیلی خوب صحبت می کنند، اما تو الان چهره صداپیشه ای هستی که همه دوست دارند راجع ...
آقای گلمکانی می خواستند که قطعات و نوشته های آقای پرویز دوایی در متن وجود داشته باشد/تا ماه ها پس از ...
کتاب پروانه ها در برف می رقصند نازنین جودت را خوانده بودم، قصه بسیار به فضای ذهنی من نزدیک بود. به آقای گلمکانی پیشنهاد دادم که نگارش فیلمنامه را خودم آغاز کنم. فروردین سال 99 بود و اوج روزهای قرنطینه کرونا، من نگارش فیلمنامه را آغاز کردم و هر بخش را که می نوشتم برای آقای گلمکانی ایمیل می کردم و ایشان تغییرات و نظرشان را می گفتند و من در قصه اعمال می کرم. از طرفی آقای گلمکانی می خواستند که قطعات و ...
بعد از این فیلم مدت ها دچار افسردگی شدم | این فیلم برای کسانی که تجربه عشق دارند ساخته شده است
که فضای قصه به شمال خیلی نزدیک تر است. در نهایت شمال هم انتخاب شد. مسئله ای که دوست دارم مطرح کنم این است که در این جور فیلم ها، تهیه کننده بسیار مهم است. اگر تهیه کننده ای نباشد که سرمایه بیاورد، چنین فیلمنامه هایی که تجاری نیستند، شاید هیچوقت ساخته نشوند. برای این کار هم با تهیه کنندگان زیادی صحبت کردیم، ولی حاضر به سرمایه گذاری نشدند. در نهایت فیلمنامه را با جواد نوروزبیگی که سال ها ...
اعتراف هولناک یک قاتل : متوجه نبودم که چند ضربه و به چه کسی چاقو می زنم!
مصرف کرده بودم و حالم عادی نبودم داشتم. متوجه شدم افرادی با دوستم درگیر شده اند. برای همین با چاقو سراغ مقتول رفتم. چاقو را از جیبم در آوردم و حمله کردم، متوجه نبودم چند ضربه و به چه کسی می زنم، فقط وقتی به خودم آمدم و صدای دوستم را شنیدم که گفت کشتی اش. بنا به این گزارش متهم در حال حاضر در بازداشت به سر می برد و تحقیقات از او ادامه دارد. کانال عصر ایران در تلگرام ...
فصل بی کتابی مروری کوتاه بر خاطرات نویسنده معاصر؛استاد سید حسن حسینی ارسنجانی
....چند عدد نان تیری و یا مقداری قند و چای برایش میبردم تا برایم قصه ای تعریف کند. پس از مدتی قصه هایش تکراری شد. ناچار،به میدان بزرگ و وسیعی که جلوی خانه مان بود میرفتم و قاطی بچه ها میشدم.بچه هایی که ازسراسر محله "نعمتی خانه" می آمدند و در آن جا بازی میکردند.ننه که دلش نمیخواست در درگیریهایشان شرکت کنم ، در خانه را "کلون" میکرد و توی "دالان" مینشست .من هم از طریق پشت بام خودم را به دیوار مخروبه همسایه ...
سرنوشت تلخ جاعل حرفه ای مسیرش را تغییر داد
خواهرم فوت کرد من دیگر به خانه پدرم رفت و آمد نداشتم. پدرت از همسر دومش هم بچه دارد؟ بله سه بچه هم از او دارد که آن ها همگی سر و سامان دارند. از آن ها خبر داری؟ نه خبر ندارم. خیلی وقت است از خانواده ام خبر ندارم. جعل کردن را از کجا یاد گرفتی؟ من از بچگی خیلی خوب نقاشی می کشیدم و ریزه کاری بلد بودم. کلا کار دستی دوست داشتم با وسایل ...
روایت زندگی 3 زنی که در خانه تعرض ، آزار و خشونت دیدند
...، گیسوهای تاب دار سیاهش، سه بار دور دستان مراد پیچیده شده و از پاهایش، آویزان از سقف مانده. پرستو، مهره پنجم کمرش زیر مشت و لگد بیرون زده، بعد دیگر بریده و از خانه بیرون زده. قصه عاطفه هم که داستانی است پر آب چشم و حالا حتی نمی تواند از آن رفتارها، لمس های غیرطبیعی بچه ها توسط شوهرش و متلاشی شدن سقف آرزوهایش جمله ای بگوید و تعرض به دخترش را توضیح بدهد ...
خانم بازیگر ایرانی: مردم بخاطر طلاق در خیابانها به من فحش می دادند!
هفتاد و هشتاد بسیار پرکار بودم و در تمامی کانال های تلویزیونی سریال داشتم؛ در آن زمان سریال های 20 الی 25 قسمتی داشتیم که بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته بود. از طرف دیگر فیلم های سینمایی بسیاری بازی می کردم و فرصت بودن در خانه را نداشتم. خاکپاش اظهار داشت: پس از سال 1390 فعالیت های من بسیار کاهش یافت چرا که تعداد عوامل و بازیگران بسیار بالا رفت و این افراد نیاز دارند در جایی شاغل ...
چون می خواستم گنده لات محل باشم آدم کشتم / قصد فرار از کشور داشتم اما یک قاچاقچی همه سرمایه ام را بالا ...
.... بعد که تلاشت نتیجه ای نداد، چه کردی؟ برای تمام بچه محل ها و دوستانم پیام فرستادم و گفتم حلالم کنید. من از ایران رفتم. خبر میان همه پخش شد و توی محل پیچید که فلانی از ایران فرار کرده است. هدفت از این کار چه بود؟ فکر می کردم با این کار، دیگر پلیس در ایران به دنبالم نخواهد بود. می خواستم کاری کنم که پلیس تصور کند به ترکیه گریخته ام و پیگیر پرونده ام ...
مناظره جنجالی با محوریت خانواده آقای رئیس!
و یا درباره این مسئله کسی بیاید و بخواهد مرا محکوم کند. این از آقای شریفی. امسال هم بازنشسته می شود. شاید قبل از اینکه ایشان برود، من خودم رفتم تا این سال را هم بدون پدرخانمش داوری کند. میثاقی : ادامه دارد؟ افشاریان : مطلب دوم؛ درباره آقای حمیدرضا افشون صحبت کردید. من از شما سوال دارم آقای میثاقی، دوست دارم جوابم را بدهید. برادر زن برادرت کیست؟ اصلا تو الان از یکی از مردم عادی در ...
مادر شهید کریمی: اولویت اول پسرم اسلام و ایران بود
می گردد، هر موقع اهل بیت خواستند برمی گردد ، هر وقت خدا خواست برمی گردد، اگر هم برنگشت، هرطور خدا صلاح بداند. کریمی خاطرنشان کرد: وقتی خبر پیداشدن پیکر پسرم را به من دادند خیلی خوشحال شدم و در معراج شهدا به استقبالش رفتم. آنجا خیلی با او صحبت و درد و دل کردم، بعد هم دو رکعت نماز شکر در کنار پیکرش خواندم و به او گفتم به وطنت خوش آمدی. پایان پیام/ ...
خودسوزی سارق سابقه داری که از سبک زندگی اش پشمان بود
.... *چه اتفاقی برای دست هایت افتاده است؟ چون خودم را آتش زدم دستانم هم سوخت. دیگر با این دست ها نمی شود گوشی قاپی کرد. *چرا خودت را آتش زدی؟ چون از این زندگی خسته شده بودم. از سرقت و زندان خسته شده بودم. حس عذاب وجدان داشتم. نمی خواستم با این دست ها موبایل سرقت کنم. هر بار که از زندان آزاد می شدم توبه می کردم، اما هر دفعه توبه می شکستم. خسته شده بودم ...
سرقت هیجانی قهرمان کشتی و بلاگر سارقان
.... او می گفت بلاگر سارقان است و خلافکاران زیادی صفحه اش را در اینستاگرام دنبال می کنند. سابقه داری؟ اولین باری که بازداشت شدم، 16 سال داشتم و به خاطر درگیری و کری خوانی چند ماهی به کانون رفتم. وقتی آزاد شدم احساس کردم گنده شده ام و باید برای اینکه خودم را به دیگران ثابت کنم خلاف کنم. یک سال بعد به اتهام سرقت دستگیر شدم و به زندان افتادم. از آن زمان به بعد کارم شد سرقت و الان ...
رشد قابل توجه مطالعه در زنان خانه دار قزوین
آنکه مشاهده افراد دوست دار کتاب و راهنمایی آنان برایم زیبا و دلنشین است. حجام زاده خاطرنشان کرد: من بچه کتاب بودم و از همان دوران نوجوانی کتاب خواندن را دوست داشتم و هر فرصتی که مهیا می شد به دنیای متنوع کتاب ها پناه می بردم. وی اضافه کرد: در دورانی که دانشجو بودم مثل امروز فراوانی کتاب نبود و وقتی به کتابخانه شهرمان رامسر می رفتم امکان امانت گرفتن چندین کتاب مختلف نداشتم ...
فحش خوردن زهرا امیر ابراهیمی برای این حرکت/عکس
این حرکت باعث واکنش های زیادی در فضای مجازی شده و انتقادات فراوانی را به دنبال داشت. زهرا امیرابراهیمی در بخشی از گفت و گویش درباره حضورش در جشنواره کن و اتفاقات سال 85 در ایران گفت : من آن لحظه که داشتم روی فرش قرمز می رفتم، با همه خستگی که داشتم. فکر کردم این مسیر خیلی کوتاه تر از چیزی است که فکرش را می کردم و باید از لحظه لحظه اش کیف کنم. همه اتفاقاتی که افتاد خودجوش بود ...
تنها دغدغه هنرجوی بازیگری چیست؟/ خاک تئاتر مثل خاک وطن می ماند
هم برداشتی از این داستان و موضوع مقاومت مردم داشته ام. وی درباره روند تمرین ها و آماده سازی کار و بازی در نمایش خودش عنوان کرد: روند تمرین های کار خیلی سخت گذشت ولی نه از لحاظ فنی بلکه از لحاظ تغییراتی که مجبور شدم در گروه بازیگران بدهم. در دو سه ماه اول تمرین ها به افرادی فرصت بازی دادم که کار اولی بودند و من دوست داشتم این موقعیت را در اختیارشان قرار بدهم چون فکر می کردم تنها دغدغه ...
قتل دختر تبریزی به دست پدرش
دولتی عنوان کرده بودم. آن شب به کمک محمد احتیاج داشتم، سریع با وی تماس گرفته و گفتم موضوع فوق سری پیش آمده و باید پنج کیسه به طور کاملا سری به بیرون از شهر منتقل شود؛ محمد هم حرف هایم را باور کرد و سریع خود را رساند، با کمک وی توانستم جسد را به بیرون از شهر منتقل و در یکی از مناطق اطراف تبریز دفن کنم . با اعتراف این مرد، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری 2 تبریز منتقل و رای آن نیز صادر شد. ...
ابراهیمی: خوشحالم که بعد از یک سال برای تیم ملی بازی کردم/ قلعه نویی تیم ملی را یکدل کرده است+ فیلم
به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری علم و فناوری آنا، امید ابراهیمی بعد از بازی با هنگ کنگ در جمع خبرنگاران عنوان کرد: امروز که از بازی خارج شدم درونم یک شادی خاص داشتم چون آخرین بار ی که از این زمین خارج شدم آن اتفاق افتاد و جام جهانی را از دست دادم. همه می دانند اگر به جام جهانی می رفتم شرایطم خوب بود و بازی می کردم. امروز خوشحال بودم که امروز سلامت بیرون آمدم و بعد از یک سال برای تیم ملی بازی کردم ...
دکلان رایس : به خاطر مبلغ بالای انتقالم از وست هم به آرسنال بسیار عصبی بودم و رویم فشار بود
فروخته شدم. این احساس خیلی عادی نیست. اما در نهایت این به خاطر عملکردی بود که در وستهم داشتم و قیمتی بود که آن ها روی من گذاشته بودند. وقتی به آرسنال پیوستم، به این فکر کردم که فقط باید سعی کنم دکلان رایس باشم، خودم باشم، نیاز نیست کار متفاوتی انجام دهم و همه چیز خوب پیش خواهد رفت. فقط سعی کردم فوتبال خودم را بازی کنم. ...
الی... ؛ روایت یک غربت ناتمام در فلسطین اشغالی است
که در این سفر داشتم روایت داستانی هم شکل بگیرد، اما خودم توان و زمان این کار را ندارم و آن را به دوست دیگری سپردم که کار آن به زودی آغاز می شود. فائضه غفارحدادی در پایان با اشاره به روحیه خاص فلسطینیان و انتقال این تجربه از نسل های قبل به نسل بعدی گفت: این خانم که ما میهمانشان بودیم طوری از روستای پدری که هرگز آن را ندیده بود حرف می زد که انگار سال ها آن جا زندگی کرده است. این حس و حال ...
سرقت آیفون مالباخته را به سارقی حرفه ای تبدیل کرد + فیلم گفت و گو
همشهری آنلاین ؛ سرنخ: ماموران پلیس آگاهی پایتخت متهم را که سرکرده باند موبایل قاپان حرفه ای بوده دستگیر کرده است. وی در بازجویی ها گفت: به تازگی یک گوشی آیفون قسطی خریده بودم اما سارقی خفتم کرد. وی ادامه داد: هرچند من مقاومت کردم اما سارق خشن، با چاقو ضربه ای به پهلویم زد و گوشی ام رادزدید. چند وقت در بیمارستان بستری بودم اما زنده ماندم و از آن پس تصمیم گرفتم خودم نیز سرقت کنم. رفته ...
شصت سال بعد!
دبیرستان ادب رفتم که آنجا عضو تیم فوتبال مدرسه بودم. یک بار که برای مسابقه به باغ همایون رفتیم، چمن را آب داده بودند و نتوانستیم فوتبال بازی کنیم. آنجا صداهایی شنیدیم که وقتی با کنجکاوی به دنبال منبع صدا رفتیم، تمرین کشتی گیران را دیدیم و همان جا به همکلاسی ها گفتم کنار زمین چمن کشتی بگیریم. یک بچه بزرگ! علاقه به کشتی در من وجود داشت، تا اینکه در جریان برگزاری ...