سایر خبرها
عبدی: به احمدی نژاد اجازه بازگشت داده نمی شود
کار نبود. همان طور که در قضیه آمریکا اول یک اصولی را پذیرفتند و بعد جزئیاتش را حل کردند، اینجا هم این کار کاملا امکان پذیر است. حاکمیت باید کار خودش را انجام دهد و آقای خاتمی هم کار خودش را. من مطمئنم آقای خاتمی حاضر است یک چیز جدی بگوید، به شرطی که به یک جایی برسد، ولی نگرانی اش این است که به جایی نرسد. در سال 92 و در حالی که کمتر از چند روز به انتخابات ریاست جمهوری زمان باقی مانده بود ...
چند سکانس خواندنی از زندگی سیدصادق طباطبایی؛ سیاستمدار خوش چهره ای که زیاد می دانست
که به ایران آمدم از طرف آقای صدر حاج سید جوادی (وزیر کشور وقت) به کار در وزارت کشور دعوت شدم. روز 16 اسفند بود که حاج احمد آقا (خمینی) تلفن کرد که امام (ره) می گویند زود همه پرسی را برگزار کنید. گفتم: من می روم قم خدمتشان عرض می کنم که برای چی همه پرسی برگزار کنیم؟ برگزاری رفراندوم، تشکیلات و سازمان می خواهد که ما نداریم. پاسبان ها می گویند ما نمی توانیم سرچهارراه ها بایستیم چون این ...
پایان تراژدی تهران
آتلیه ی نقاشی بهرام دبیری جای خوبی است برای نشستن، گپ زدن و گفت وگو، حتی اگر موضوع گفت وگو ربطی به هنر و نقاشی نداشته باشد که البته این گفتگو داشت. اگر چه محور گفتگو شهر بی هویت شده ای تهران بود و این که در این به اصطلاح کلان شهر (که من دنگال شهر می خوانمش) هیچ حسی از زیبایی لطافتی که در فرهنگ و هنر ایران نهفته است وجود ندارد. شهری که درجایی از گذشته گم شده و به جای آن هیولایی از آهن و سیمان و شیشه برآمده است بی هیچ چشم اندازی از هنر و زیبایی و مهر. ...
افشاگری ژنرال از روزهایی که به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد!
وضعیت تیم ملی در آن موقع را که خودتان می دانید. تیم بین دو گروه سیاسی گیر کرده بود و چه جریان هایی اتفاق افتاد. شرایط را گفته بودم. گفتند بیا به مملکت کمک کن..... به من گفتند چگونه آن جوان رفت روی مین اما شما نمی خواهی این کار را بکنی......" دکتر دادکان آن موقع گفت من روی پل میر داماد بودم و قلعه نویی به من زنگ زد و مشاوره بگیرد و من به او گفتم این کار را نکن و گفتم این ها می خواهند از تو ...
ماجرای عکسهای آرنولد و خانم بدنساز
بودم تا وزنم را پایین آوردم. بعد از آن همه می گفتند چطور این اتفاق ممکن است. من خیلی سعی کردم با خودم کنار بیایم. چون من کلا با خودم می جنگیدم.پس از مدتی قدرت بدنم خیلی بهتر از قبل شد و وزنه ها را به راحتی می توانستم جابجا کنم. دو برابر وزن خودم را بلند می کردم و همه اینها را مدیون مربی خوبم هستم. *اوایل که به باشگاه می رفتید چه احساسی داشتید؟ دمبل ها مثل الان نبود باید خودمان ...
مهراوه شریفی نیا؛ قبل از کیمیا، بعد از کیمیا (2)
دوم) اتوبان صدر افتتاح شده بود و داشتم می مردم که تهرانم نیستم و ندیده ام تا اینکه یک اتفاق افتاد و من دو روز آف خوردم و اجازه گرفتم به تهران بیایم. به همه دوستانم هم زنگ زدم گفتم به همان رستورانی که همیشه می رویم بیایند. همه هم واقعا آمدند. روز بعد هم من را بردند پل صدر را دیدم. همان روز هم برف آمد. خیلی خوشحال شدم. فکر می کردم چون آبادان هستم برف نمی بینم. واقعا چه می کردید که در ...
همپای جلودار
ها و نوارهایم را به من برگرد انید . گفتند : حالا برو بعد زنگ بزن. چند روز بعد به ساواک زنگ زد م. گفتم: نوارها را می خواهم. گفتند : بیا بگیر. رفتم ساواک. بابایی مرا برد زیرزمین آنجا. گفت: بشین! بعد گفت محرابی! به جان زن و بچه ات رحم کن. اینجا پروند ه د اری. ممکن است د وباره بگیرنت. به من قول بد ه تا د ستور بد هم هیچ کس به سراغت نیاید . حقوقی هم برایت تعیین می کنم که زن و بچه ات تأمین شوند . چون با ...
بساط دم عید دوچرخه !
دوچرخه چاپ کنن! اخم و تخم کرد. خیلی ادا و اصول دارد جادوگر من. سوار جارویش شد که برود. دیدم بهترین موقعیت عکاسی است. گفتم: باز تو یه بهونه گیر آوردی بری از پیش من؟ تا آمد جوابم را بدهد، همان طور که سوار جارویش شده بود، عکسش را گرفتم! *** نمکدان نقره مهناز محمدی: بابابزرگ عزیزم سلام نمکدانت به دستم رسید. خیلی باحال است. اصلاً تمام پرنده ...
دیدار با پیکری که سر بر بدن نداشت
عمیقی فرو رفت. همه ی بچّه ها به همدیگر گفتند: بنده ی خدا حاجی، خیلی خسته است. کمی یواشتر صحبت کنیم. سر ده دقیقه، شاید چند ثانیه هم این طرف و آن طرف نه، حاجی از خواب برخاست و نشست. همه با تعجّب به حاجی نگاه کردند گفتم: حاجی، خوابت همین بود؟ با خوشرویی گفت:- توی جبهه، در هر بیست و چهار ساعت، بیشتر از پنج دقیقه خواب سهم آدم نمی شود. من چهل و هشت ساعت نخوابیده بودم. ده دقیقه خواب سهمم بود؛ که سهمیه ام ...
روایت تازه از پشیمانی خلخالی/ رای آیت الله جنتی پاک بود/ سیگاری که ولایتی برای قطعنامه کشید!/ پیگیری ...
، گفتم نه اگر همه اش را هم بدهید فایده ای ندارد. ایشان 5-6 تا از همان سکه ها دادند و یک شوخی هم کردند و گفتند: تو باید از پدرت برای ما عیدی بگیری.سایت جماران این مطلب را منتشر کرده است. داعش با پخش شیرینی حملات تروریستی بروکسل را جشن گرفت! گروه تروریستی داعش که پیش تر با صدور بیانیه ای مسئولیت حملات تروریستی روز گذشته در بروکسل را به عهده گرفته بود، با انتشار تصاویری در شبکه ...
صله ارحام و روش های دید و بازدید
، خداوند متعال (در دنیا و آخرت) نظر لطفش را از شما برمی دارد.( (ترجمه اصول کافی، ج4، ص .48) داود رقی می گوید: خدمت امام صادق(ع) نشسته بودم. ناگاه فرمود: ای داود، روز پنج شنبه که اعمال شما (شیعیان) بر من عرضه شد، در میان کارهای تو عملی مرا خوشحال کرد و آن این بود که تو نسبت به پسر عمویت صله رحم انجام دادی. همانا این پیوند تو، در برابر قطع ارتباط او، سبب نزدیک شدن مرگ اوست.داود رقی می ...
فیلم های روانکاوانه جذابیت بیشتری دارد
مسافرخانه و کلانتری می شنویم که آصف 2 جمله را از سعید نقل می کند، اول اینکه به یعقوب به پسر مسافرخانه چی می گوید به سعید گفتم اگر مادرت روزی بخواهد ازدواج کند تو چکار می کنی، و بعد هم به خسرو در کلانتری می گوید سعید گفته است که اگر من را آزاد کنند کاری می کنم که از آزادی من پشیمان شوند. ما متوجه می شویم بین اطلاع رسانی ازدواج مادر و آزادی سعید یک بازه رفتاری وجود دارد که سعید این معادله را در ذهن ...
حرف و حدیث پشت سرم زیاد است
با هم کار کنیم. من هم جواب دادم بله، می توانیم کار کنیم ولی بعد از هفت سال خیلی دیر است و بماند برای بعد. رابطه شما با شبکه های اجتماعی چطور است؟ شبکه های اجتماعی را می بینم ولی واقعا نمی رسم که پیگیری کنم. همین الان شما ببینید چند پیام روی تلگرام برای من آمده! 45 هزار و 407 پیام... . بله، واقعیت این است که همه را آدم نمی تواند نگاه کند. البته بعضی پیام ...
گفتگوی نوروزی دی اسپورت با گزارشگر و مجری رادیو و تلوزیون یزد
،دوران ابتدایی بچه ها،یه جورایی تو حال هوای بچه گی دنیایی داشتیم. *چه احساسی داری وقتی خودت را در آینه می بینی؟ این قافله عمر عجب می گذرد. دنیا بی رحمه *برای تفریح کجا می روی؟ یه جای آروم،تنها،خوش آب وهوا،آب جاری حتما باشه *بهترین و بدترین روز زندگی ات چه روزی است؟ این سوال را اجازه بدید جواب ندم. * آخرین باری که از ته دل خندی ...
چرا ازدواج پسران مجرد با زن های مطلقه رایج شده؟
...، چه خوب که مادرش نسبت به این مسئله آگاهی داشته باشد و اجازه دهد آن پسر زمان بیشتری را با پدرش بگذراند. مادرهایی که خیلی مهربان هستند و نسبت به پسران شان حساسیت بالایی دارند، بزرگ ترین خطا را در مواجهه با این پسران مرتکب می شوند. درواقع پسرها در سه تا شش سالگی می توانند زمان بیشتری را با مادر بگذرانند اما بعد از آن بهتر است بیشتر با پدر در ارتباط باشند. جایگزینی برای مهربانی های ...
فرزندم در تمام لحظه لحظه های خواب و بیداری زندگی همراه من است
خانواده شهدا سر می زد. یک روز به او گفتم حال پدرت خوب نیست این بار را به جبهه نرو، رو به من کرد و گفت مادر تو دیگر چرا به من می گویی به جبهه نروم، من به همه ی رزمندگان گفته ام مادرم به من می گوید به جبهه بروم. اصرار کردیم ازدوج کند وقتی ازدواج کرد رو به پدرش گفت از من راضی شدید؟ پدر جواب داد بله و اقا محمد خیالش راحت شد و گفت پس من شهید می شوم و گفت من برای اینکه دینم کامل شود ...
پیام های مراسم عروسی حضرت زهرا و امام علی برای زوج های جوان
مدت علی(ع) و فاطمه(س) از روی شرم نام همدیگر را بر زبان جاری نمی کردند. تا این که یک ماه گذشت. یک روز همسران پیامبر نزد حضرت علی(ع) رفته و گفتند: چرا در زفاف فاطمه (س) تاخیر می کنی؟ اگر شرم داری، اجازه بده ما با پیامبر(ص) در این مورد صحبت کنیم و اجازه عروسی را بگیریم. علی(ع) رخصت داد که ایشان با رسول خدا صحبت کنند. این استاد حوزه و دانشگاه با ارزش والای رعایت حیا اشاره و عنوان کرد: داشتن ...
شایعه جدایی و طلاق لیلا حاتمی و علی مصفا
اطرافیانم می گفتند آخه تو چجوری با فلانی کار می کنی؟ می گفتم اشکالی ندارد و برخی از کارها جزو اشکالی نداشت ها بودند. ولی الان فکر می کنم نه! اشکالی دارد! به نظر مصفا نسل تازه ای از کارگردان ها آمده اند و حاتمی معتقد است در واقع نسل آدم ها و بازیگران هم عوض شده، البته او که یک موقعی خود را از سینمای ایران جلوتر می دانسته، با این اتفاق سینمای ایران را نیزرو به جلو می بیند. به گفته حاتمی ...
آرزوهای تحقق یافته/ بارها زمان به عقب برگردد بازهم فرزندانم را برای خدا قربانی می دهم
دنبال ماشین ها رفتم... دنبال اصغر می گشتم؛ محل کار برادرم راه آهن بود، وقتی آن وقت شب مرا تنها آنجا دید خیلی تعجب کرد. چشمم دنبال هر اتوبوسی بود، هرکسی که لباس بسیجی داشت، توجهم را به خود جلب می کرد. یک روز هم خیلی غمگین و ناراحت بودم، از خدا خواستم خواب اصغر را ببینم و با او حرف بزنم؛ همان شب به خوابم آمد؛ چند بچه دور و برش بود یک گاز پیکنیک دستش گرفته بود، گفت مادرجان من می روم دیگر ...
جانبازی که پرستاری همرزمانش را بر عهده دارد
70 توانستم دیپلم بگیرم. در سال 71 در رشته علوم اقتصادی پذیرفته شدم و با وجود هجمه های زیادی که درباره سهمیه ایثارگران رواج داشت اما من با تلاش مضاعف توانستم با کسب معدل خوبی فارغ التحصیل بشوم. می خواستم ثابت کنم که بچه ها قابلیت خوبی دارند و این بار همان رزمندگان در کسوت دانشجو ، می توانند بدون هیچ کمکی این مدارج را طی کنند. بعد از اخذ مدرک در سال 75 وارد بازار کار شدم و از طریق لطف بزرگوارانی ...
می خواهم روی پای خودم بایستم
دانشگاه نرفته بودم بعد از سه ماه رفتم. دیروز اولین اجرایی بود که بعد از مدت ها با دوستانم داشتم. واقعا دلم برای آن فضا تنگ شده بود. اینکه لباس تمرین بپوشیم و تمرین کنیم واقعا برای این فضا دلم تنگ شده بود. اگر موقعیتی باشد که تئاتر کار کنم بدون تامل قبول می کنم. *در همه زمینه ها فکر شده عمل کردید،الان نقشی را بازی کردید ممکن است چند پیشنهاد مشابه داشته باشید. خیلی از بازیگران می گویند که یک ...
می خواهم فریاد بزنم؛ بابا حرف های ما فقط شوخی است!
از بهترین فیلم هایی بود که تا به حال دیده ام و دوست دارم چند بار دیگر مخاطب این فیلم باشم. خوشحالم که جوایزی گرفت که همه اش حقش بود. فیلنامه نویسی شاید یکی از اولین تخصص های تو در سینماست ، اوضاع و احوال قصه ها و نوشته ها را چطوری دیدی؟ یک عده ای در مورد فیلم خوب، ابد و یک روز می گفتند، پی رنگ خیلی قوی در فیلم حس نمی شود و این فیلم از یک سری خورده داستان و خورده پی رنگ تشکیل شده است ...
ظریف: هنوز کتاب اهدایی حداد را نخوانده ام
چارچوب ها در لوزان توافق و تعیین شده و ما اجازه نخواهیم داد مورد مذاکره مجدد قرار بگیرد. الان که به برخی نقدهای مخالفان، مخصوصا جمهوری خواه ها به آقای کری نگاه می کنم، متوجه می شوم که چند روز آخر مذاکره تحت فشار شدید بود که بسیاری از آنچه توافق کرده بودند را به شکلی تغییر بدهند و احساس می کنم تیم مذاکره کننده ما به درستی این موارد را رصد می کرد و در زمان مناسب پاسخ می داد که یکی از آن پاسخ ها همان ...
صندلی داغ طرفداری: آرمان آزاد نیا، از شهر باران تا پسرکی با موهای ماکارونی!
طرفداری- آرمان آزاد نیا چهارمین مهمان از سری دوم صندلی های داغ طرفداری در بهار، در عید و روز چهارم سال 1395 خواهد بود. اهل رشت، شهر باران است و آنطور، مثل همه رشتی هایی که می شناسم، خون گرم است و می شود از این موضوع سو استفاده کرد و برای مثال ساعت سه صبح برایش با تحریف تاریخ توضیح داد که برای مثال در دربی شمال غرب، در دهه شصت چه اتفاقاتی افتاده و بعد اینطور باشد که در جواب به اخیرا اشاره کند و دوره الکس فرگوسن و شاید هت تریک برباتوف و اینگونه باشیم که "لبخند" و چشم هایی که از بدجنسی می خندند. آرمان آزاد نیا، پسر خوب طرفداری این روزها سرگرم درس هایش است اما آرنولد وا ...
خلخالی از اعدام ها پیشمان بود
در حال اسباب کشی است و تنهاست شما بروید و کمکش کنید. آن روز ما به ایشان کمک کردیم که وسایل را جابجا کند. بعد از آن من به مشهد برگشتم چون ساکن قم نبودم. اما آقای هاشمی از همان تاریخ ورود امام خمینی به آن منزل با ایشان آشنا شد و رفاقتش شروع شد. اخوان مرعشی، از عالمان آن دوره که آشیخ اکبر هاشمی در منزلش بود هم کم کم رفت و آمدشان با امام شروع می شود. بنابراین آشنایی من با امام از سال 34 است. اما ...
با یک پا به دنبال شهادت می دوید
: ما شما را حالا حالاها نیاز داریم، تو به این زودی ها شهید نمی شوی. گفت: نه، شما را به خدا آمین بگوئید، محکم هم بگوئید، دست هایتان را هم پایین نیاورید. ما هم آمین را گفتیم و راه افتادیم. حدود نیم ساعت بعد عملیات شروع شد و همه بچه ها وارد صحنه نبرد شدند، درست نیم ساعت دیگر بی سیم دوستم جاوید مهر مرا صدا کرد و گفت: امیر امیر، سید؟ گفتم: به گوشم. گفت: انبار لویی برات مفهومه؟ گفتم: آره. گفت: همین الآن ...
خواهرانی که مهرمادری را با شهد شهادت گره زدند
...، هر سه مادر شهید و هر کدام دو شهید تقدیم انقلاب اسلامی کردند، باورم نمی شد سه خواهر هر کدام دو شهید. درب اولین منزل را زدم آقایی دررا باز کرد ، از او پرسیدم می خواهم با مادرتان گفت وگو کنم؛ حاج خانم حبیبه فیروز فلاح. او چند لحظه مکث کرد و گفت دو سال دیر آمدی مادرم به رحمت خدا رفته و مزارش کنار برادران شهیدم است. راست می گفت من دیر آمده بودم بلافاصله سراغ خاله هایش را گرفتم ...
اعتراض نویسنده اصول گرا به چرخش حاتمی کیا میان گروه های سیاسی
...> ثالثا بعله! من هم در همان تماس تلفنی به احسان گفتم: نه به آنکه آقای حاتمی کیا برمی دارد دولت و شخص رئیس کابینه را از هفته نامه 9 دی و سایت رجانیوز تندتر می نوازد، نه به اینکه فلان و بهمان! هم الان من باب خیرخواهی سخنی خطاب به این کارگردان محترم بگویم؛ اگر این ناشی از هنر شماست که فیلمی بسازی بلکه از همه، از همه با هر سلیقه و عقیده ای دلبری کند، بالانس به این معنی که چون امروز به تیتر یک وطن امروز ...
وضعیت بحرانی آب در 307 دشت کشور/ صدام خَره اون وَر پُل یادت نَره /نحوه نظارت مجلس خبرگان بر رهبری چگونه ...
اجازه می داد من نتیجه آن جلسه را در صحن علنی اعلام کنم قطعا استیضاح وی رأی نمی آورد. من آن روز در جلسه خصوصی به ایشان گفتم می خواهم از تو دفاع کنم و شهادت دهم برای همین باید یقین کنم پس به یه سری سوالات من پاسخ دهید. ای کاش اجازه می داد در نطق دفاعم هم این مطالب را می گفتم. آقای فرجی دانا تصمیم گرفت به خاطر مسائل نظام، مصالح را بر منافع خود ترجیح دهد و حرفی نزد. اما خب البته استرس هم بین افرادی ...
چند نهاد در فوتبال دخالت می کنند/ انتخابات به تعویق بیفتد بهتر است/ از ماندن وزیر ورزش خوشحال می شوم
تصمیم گرفتم کنار بروم. * این تصمیم را راحت گرفتید یا سخت؟ – خیلی روی این تصمیم فکر کردم. تصمیم سختی بود. به هر حال هشت سال در فضایی کار کرده بودم و فوتبال را مثل بچه ام بزرگ کردم و به اینجا رساندم. با این حال دیدم باید به نفع فوتبال کار کنم. بنابراین به این تشخیص رسیدم که رفتن من به نفع فوتبال است. البته نه اینکه شاید در آینده بهتر شود اما در این مقطع گفتم بروم تا شاید هجمه های روی ...