سایر منابع:
سایر خبرها
عصبانیت محمد خاتمی از یک اردوی مختلط
غلامرضا خواجه سروی گفت: وقتی سال 84 وزارت علوم را تحویل گرفتیم، چیزی غیر از یک فضای سیاسی شکست خورده در دانشگاهها به چشم نمی خورد که خیلی از کسانی که در دانشگاهها در حال فعالیت بودند به خاطر افراط در عمل سیاسی و تندروی های بی مورد، جامعه دانشگاهی آنها را منزوی کرده بود. به گزارش میدان72, تفاوت های سیاسی و فرهنگی دولت نهم و دهم با دولتهای پیش از خود، اتفاقا در زمینه دانشگاه نیز ظهور و بروزهای خاص خود را به همراه داشت؛ تفاوت هایی که به مرور و بعد از گذشت تنها چند ماه از آغاز به کار دولت نمایان شد. دگرگونی فضای دانشگاه، تغییر مسیر و سکوت جنجال های به پا شده، کارهای سیاسی صرف، تغییر آهنگین صدای نا متوازن فضای دانشجویی وقت و مواردی از این دست که در ادامه مطلب بدان اشاره خواهد شد، بنایی شد تا با غلامرضا خواجه سروی، معاون فرهنگی وزیر علوم تحقیقات و فناوری دولت دهم و از عناصر تاثیرگذار در همین معاونت در دولت نهم به گفتگو بنشینیم و دورنمای واضح تری از مسائل فوق را ترسیم کنیم. وی در این گفتگو از دوران حضور خود در معاونت فرهنگی وزارت علوم گفت و ارزیابی خود را وضعیت وزارت علوم فعلی می گوید. در ادامه مشروح گفتگوی خبرنامه دانشجویان ایران ؛ با وی را می خوانید: * زمانی که معاونت فرهنگی وزارت علوم را تحویل گرفتید، چه شرایطی داشت و تحلیل شما از شرایط آن روز چیست؟ خواجه سروی: از زمان ورودم به معاونت فرهنگی وزارت علوم؛ چون از سال 84 تا 88 قائم مقام معاونت فرهنگی بودم و از سال 88 تا 92 نیز معاونت فرهنگی بودم. به هر حال آن زمان آقای دکتر خرمشاد حدود دو ماه زودتر از بنده آمده بودند و من به وزارت علوم رفتم؛ اگر بخواهیم خیلی وارد فضای اداری و مالی و ... نشویم و فقط به فضای دانشگاهی بپردازیم، شرایطی که آن زمان حاکم بود، از سال 84 و بعد از روی کار آمدن دولت نهم، کلا یک جو بسیار سیاست زده ای در دانشگاهها حاکم بود و تا جایی که اغلب نیروهای سیاسی حاضر در دانشگاهها از بس که فضا از سیاست و کار سیاسی اشباع شده بود، یک حالت دلزدگی و پس زدگی در فضای سیاسی ایجاد شد و علاوه بر آن، هر چیزی رنگ بوی سیاسی به خودش گرفت. بهت دانشگاه از فضای سیاسی در بن بست فرهنگ آن زمان چیزی غیر از سیاست در دانشگاهها به چشم نمی خورد؛ آن هم یک فضای سیاسی شکست خورده که خیلی از کسانی که در دانشگاهها در حال فعالیت بودند به خاطر افراط در عمل سیاسی و تندروی های بی مورد، جامعه دانشگاهی آنها را منزوی کرده بود و جایگزینی هم نداشتند؛ به نظر می رسید که خیلی از تشکلها در حالت سردرگمی و بهت و حیرت در این فضا به سر می برند. من یادم هست که یکی از چیزهایی که به عنوان شاخصه این فضا آن زمان بحث می شد این بود که بالاخره باید دانشگاه سیاسی داشته باشیم، دانشجوی سیاسی کیست، و می گفتند که دانشجویان برای فعالیت های سیاسی نیاز به منشور دارند یا ندارند و حتی یادم بود که بحثی تحت عنوان اخلاق و منشور اخلاقی اساتید و دانشجویان و حتی منشور اخلاقی کارکنان در آن زمان حتی روی آن کار شد و به تمام دانشگاهها ابلاغ شد اما به نظرم در حوزه دانشجویان و اساتید دیگر شکل نگرفت. آن زمان چیزی غیر از سیاست در دانشگاهها به چشم نمی خورد؛ آن هم یک فضای سیاسی شکست خورده که خیلی از کسانی که در دانشگاهها در حال فعالیت بودند به خاطر افراط در عمل سیاسی و تندروی های بی مورد، جامعه دانشگاهی آنها را منزوی کرده بود و جایگزینی هم نداشتند؛ به نظر می رسید که خیلی از تشکلها در حالت سردرگمی و بهت و حیرت در این فضا به سر می برند. به دنبال این بهت و حیرت و سردرگمی که در فضای فرهنگی و اجتماعی دانشگاهها وجود داشت تقریبا همه فکر می کردند که فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دانشگاهها به بن بست رسیده است و مثل یک لشکر شکست خورده است و دیگر راهی جلوی پای آن نیست. جاهای اصلی نیز در دست کسانی افتاده بود که در واقع نقیض تاسیس تحکیم بودند؛ تحکیم شیراز هم که تشکیل شده بود، جمعیت کمی بودند که هنوز در موضع ضعف بودند. حتی کارکنان وزارت علوم که دلسوز بودند، آن زمان وقتی ما می رفتیم بازدید، می گفتند که آیا شما برنامه ای دارید؟ چه کار می خواهید بکنید؟ خلاصه اینکه فضای بسیار سخت و سنگینی آن زمان بود؛ بالاخره از زیر فشار هشت ساله یکسری سیاست های افراطی که به دانشگاهها وارد شده بود مثل کسی که یک پتک محکم توی سرش زده باشند و گیج باشد؛ این فضای دانشگاهی کشور بود. مصوبه ای که معاونت فرهنگی وزارت علوم را منحل کرده بود وجود چنین فضایی حتی به حدی بود که یادم است دو مصوبه در آن زمان از شورای عالی انقلاب فرهنگی دیدم که معاونت فرهنگی وزارت علوم را حذف کرده بود! اگر اشتباه نکنم، این مصوبه برای سال 78 بود، دقیقا بعد از حوادث کوی دانشگاه. در آن دوران دو حرکت خیلی چشمگیر بوده است؛ یکی اینکه آن زمان به شوخی می گفتیم به سمت تفریحات سالم می روند. خاطرم هست که یکی از اعضای معمم شورای عالی انقلاب فرهنگی برای من تعریف می کرد که بعضی از کارهایی که با حمایت معاونت فرهنگی وزارت علوم آن دوره می کردند، شورای انقلاب فرهنگی راسا دخالت می کرد و آنها را تعطیل می کرد. عصبانیت سیدمحمد خاتمی از یکی از اردوهای مختلط در کنار دریاچه ارومیه برای مثال، اینکه گفتم به سمت تفریحات سالم پیش می رفتند، یک اردوی فرهنگی در کنار دریاچه ارومیه برگزار کردند که ویژگی های خاصی داشت که که دیگر خون اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی از جمله رئیس جمهور وقت که آقای خاتمی بود را به جوش آورد، اختلاط و رقص و آواز بود؛ این یکی از شاخصه های فضای آن زمان بود. یک اردوی فرهنگی در کنار دریاچه ارومیه برگزار کردند که ویژگی های خاصی داشت که که دیگر خون اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی از جمله رئیس جمهور وقت که آقای خاتمی بود را به جوش آورد، اختلاط و رقص و آواز بود؛ این یکی از شاخصه های فضای آن زمان بود. شاخصه دیگر این بود که بحث های سیاسی در فضای دانشگاهی به سمت افراط و خروج از نظام رفتند که در پی اینها، شورای عالی انقلاب فرهنگی آمده و بود طی دو مصوبه، معاونت فرهنگی وزارت علوم را منحل کرده بود و بخش های مختلف آن نیز پراکنده شده بود و افرادش جای دیگری بودند. بر همین اساس بود که معاونت فرهنگی وزارت علوم در دولت نهم، مجددا با مواقت و دستور رئیس جمهور احیا شد و بعدا آن مصوبات را خود به خود لغو کردند و کارهای مهمی انجام شد معاونت فرهنگی در ساختار بماند و الان تبدیل به قانون شده است و شرح وظایف و دستورالعمل دارد و باید ارزیابی شود؛ آن زمان قانون نبود. از زمانی که ما به وزارت علوم آمدیم، شعاری مطرح شد تحت عنوان “ما می خواهیم به سوی دانشگاه تمدن ساز اسلامی حرکت کنیم” و آن هم به هرحال مبتی بر مقدمات بود؛ مقدمات هم این بود که چالش های آموزش عالیآ زمان را از راه به کار بردن روش شناسایی تهدیدها و فرصت ها و نقاط قوت و ضعف، شناسایی شد و برای آن برنامه ای تنظیم و تدوین شد که برآیند و خروجی آن می شد تمدن سازی. از منابع آن هم می شود به کتاب “دانشگاه تمدن ساز اسلامی” اشاره کرد. این شروع تازه ای بود و باعث شد تا دانشگاه ها تا حد زیادی تکلیف خودشان را بدانند و چشم انداز تمدن سازی را قرار بدهند؛ آن هم تمدن سازی نوین ایرانی اسلامی که به این ترتیب در آن بن بست یک دریچه ای باز شد و افق نویی پیش روی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی قرار گرفت. به نظرم در آن زمان این شعار و برنامه خیلی خوبی بود که آن مشکلات را پشت سر گذاشت و یکی از ویژگی های این برنامه تقسیم کار بود. تمام تشکلهای دانشجویی، هیئت های، کانون ها و ... _ که در زبان خارجی NGO_ نامیده می شوند، کار سیاسی می کردند؛ حتی شوراهای صنفی دانشجویی، همه کار سیاسی می کردند؛ یا حتی مثلا این نشریات دانشجویی که تخصصی بودن خیلی هاشان کار سیاسی می کردند. تمام تشکلهای دانشجویی، هیئت های، کانون ها و ... _ که در زبان خارجی NGO_ نامیده می شوند، کار سیاسی می کردند؛ حتی شوراهای صنفی دانشجویی، همه کار سیاسی می کردند؛ یا حتی مثلا این نشریات دانشجویی که تخصصی بودن خیلی هاشان کار سیاسی می کردند. به اسم کار فرهنگی فقط کار سیاسی می کردند حتی نهادی درست کرده بودند تحت عنوان “مجامع کانونهای فرهنگی و هنری دانشگاهها” که جالب بود آن هم کار سیاسی می کرد. برای اینکه این فضا بشکند و این معضل حل شود، کاری که انجام شد و مدنظر قرار گرفت، اصل تقسیم کار بود. هر کسی مبتنی بر شرح وظایف خودش فعالیتش را در دانشگاه انجام دهد. من خاطرم هست که شوراهای صنفی یکی از کارهایی که آن زمان می کردند و خودشان را در انجام این کارها صاحب حق می دانستند، نامه می زدند به وزارت علوم که رئیس یک دانشگاهی را عوض کند و جالب این است خودشان هم یک رئیس پیشنهاد می دادند. یا مثلا بعضی از دانشجویان هویتی یا مذاهب اقلیتی خواسته هایی داشتند که بدون در نظر گرفتن خوب یا بدی آن، جایش در دانشگاه نبود؛ مثلا بعضی از دانشجویان کرد در یکی از دانشگاهها درخواست می کردند که می خواهیم در فلان دانشگاه، نماز جمعه اهل سنت برگزار کنیم؛ درست است که دانشگاه مسجد دارد و نماز جماعت هم دارد، اما نماز جمعه حساب و کتاب دارد. بعضی شهرها در کشور است که هم نماز جمعه اهل سنت دارد و هم نماز جمعه خودمان. اصلا بحث روی درست و غلطی آن نیست، حرف این است که اینها از جایگاه خودشان خارج شده بودند؛ شورای سیاست گذاری ائمه جمعه را اصلا برای همین گذاشته اند، این موضوع خیلی به دانشگاه ارتباط پیدا نمی کند. این در خواست ها تا حدی عجیب و غریب بود که من به اینها می گفتم آئین نامه ای که تحت آن فعالیت می کنید را بیاورید تا من ببینم که کجای آن نوشته است که شما می توانید رئیس دانشگاه را تعیین کنید! شما باید مسائل صنفی دانشجویان را حل کنید. البته دانشجویان در تعیین رئیس دانشگاه می توانند نظر بدهند اما نه اینکه برای وزیر تعین تکلیف کنند! البته در آن فضا اینطور صحبت کردن و شنیدن نظرات آنها خیلی جرات می خواست چون خیلی از آنها حکومتی برای خودشان در دانشگاه داشتند. البته به این مسائل به تشکل های همسو نیز برمی خورد؛ مثلا دوستان ما در جنبش عدالتخواه دانشجویی بعضا ما را متهم به محافظه کاری می کردند و ما چاره ای نداشتیم که این راه را ادامه دهیم. ویژگی دیگری که طرح “دانشگاه تمدن ساز ایرانی اسلامی” داشت، این بود که سطح دانشگاههای جمهوری اسلامی ایران را یک پله از اینکه بیاید و احتیاجات کشور را حل بکند،-باتوجه به اینکه دانشگاه مسئول تامین نیازهای جامعه است- سطحش را ارتقا می داد. نتیجه آن هم تبدیل دانشگاه به دانشگاهی در طراز انقلاب اسلامی بود. اگر به انقلاب اسلامی هم نگاه کنیم می بینید که آمده است هم انسان نویی بسازد و هم تمدن نوینی درست کند و بدون این دو هم نمی تواند زنده بماند. بعد از مدتی که این شعار در فضای دانشگاهی مطرح شد و افراد آن را دیدند و مطالعه کردند و به ابهامات آن پاسخ داده شد و به هرحال یک مقدار فضای آن در دانشگاهها دیده شد، دانشگاهها احساس بالندگی کردند و سرعتشان را بیشتر کردند. به همین خاطر هم یکی از مسائلی که خیلی مورد توجه قرار گرفت، توسعه انجمن های علمی دانشجویان بود وقتی که آمدم تعداد این تشکلها تقریبا 660 تا بود که در هنگام تحویل، نزدیک به 8 هزار دفتر بودند. در بخش های دیگری هم رشد داشتیم اما چون قرار شد بر محمل علم کارهایمان را جلو ببریم، این قسمت مورد توجه قرار گرفت، هم مخالفین و موافقین به ما ایراد می گرفتند که سابق معاونت فرهنگی وزارت علوم با کار سیاسی می کرده است و شما هم کار سیاسی کنید. و این مسئله همین آقایون تحکیمی قدیم از ما ایراد می گرفتند، و خیلی از این افراد عین رفاقت از ما فاصله گرفتند و در جلسات شرکت نکردند، تا الان هم ناراحت هستند. هم مخالفین و موافقین به ما ایراد می گرفتند که سابق معاونت فرهنگی وزارت علوم با کار سیاسی می کرده است و شما هم کار سیاسی کنید. و این مسئله همین آقایون تحکیمی قدیم از ما ایراد می گرفتند ولی آن برنامه برنامه موفقی بود بطوری که در برنامه “دانشگاه تمدن ساز”، دانشگاه در حوزه علمی شروع به فعالیت کردند و زمانی که ما وزارت خانه را تحویل گرفتیم عدد مقالات 3300 عدد بود، تحویل دادیم نزدیک به چهل هزار مقاله شد. می آیند و میگویند نفت انقدر بوده است و...، این در حالی است که همه می دانند که بودجه کشور یک چیز معینی است، اصلا شما بگو نفت بشکه ای 300دلار، بودجه که یک چیز معینی است، و در بودجه دانشگاه ها هم همین مسئله بود، که ما با همان بودجه توانستیم کار را جلو بردیم، جشنواره های فرهنگی برگزار کردیم، نشریات دانشجویی را سازماندهی کردیم. به نظرم میرسد یک آرامشی همراه با نشاط در دانشگاه بوجود آید و باید هم همین مدلی باشد، دانشگاه ما ناید مرده باشد و اتفاقات دوره آقای خاتمی نباید در آن اتفا بیافتد. در همان سال، هیات مذهبی، انجمن های صنفی و فرهنگی و سیاسی بوجود آمد، بطوری که انجمن های سیاسی از عدد 123 انجمن به 260 انجمن در آن 8 سال رسید. که به دلیل سرخوردگی که شده بود، تجدید حیات این تشکل ها، کار سختی بود. * یکی از ایرادات اصلی به دولت آقای احمدی نژاد همین مسئله بود که در آن زمان تعداد تشکل های اصلاح طلب در دانشگاه کم شد و همین مسئله باعث بی رمق شدن فضای سیاسی دانشگاه ها شد؟ این مسئله چطور با افزایش تشکل ها درست است؟ خواجه سروی: من این مسئله را بگویم، همین آقای دکتر پزشکیان وزیر بهداشت، آقای توفیقی وزیر علوم و آقای قمی نیز رئیس نهاد رهبری بودند، اینها معین هستند، اینا در سال 83 یک مصوبه گذراندن در هیات نظارت مشترک علوم و بهداشت، آنجا تحکیم علامه را غیر قانونی اعلام کردند؛ وقتی این طیف غیر قانونی اعلام شده، تمام دفاتر تحکیم مشخص می شود عدد آنها پایین می آید، دوره ما هم همان ها هم که از خط خارج شده بودند، اتفاقا ما نگهشان داشتیم، اما خودشان روی مواضع خود پافشای کردند، و این مسئله فقط فحش به نظام و جمهوری اسلامی نبود. مصوبه ای ما تصویب کردیم در سال 87 یا 88، که من معاون نبودم و به عنوان کارشناس بودم، که وزیر، نهاد و نماینده شورای عالی و یک استاد دانشگاه، حق رای داشتند، آنجا یک پرونده ای از همین بقایای تحکیم، که جالب بود پرونده بود که این افراد در حمایت از اسرائیل بیانیه داده بودند؛ این واقعا جالبه، اگر به جمهوری اسلامی فحش می دادی آدم دلش نمی سوخت، اما چرا از اسرائیل حمایت می کنید. این اتفاقات افتاد که میگن چرا تعداد تشکل ها کم شد! جالب بود پرونده بود که این افراد در حمایت از اسرائیل بیانیه داده بودند؛ این واقعا جالبه، اگر به جمهوری اسلامی فحش می دادی آدم دلش نمی سوخت، اما چرا از اسرائیل حمایت می کنید. این اتفاقات افتاد که میگن چرا تعداد تشکل ها کم شد! من شاهد بود که همین نهاد رهبری و وزیر از مدافعان این تشکل ها بودند، ولی ببینید چه اتفاقی افتاد که این تشکل ها غیرقابل تحمل شدند. این کاهش برای این مسائل است؛ همین انجمن فرهنگ و سیاست شیراز است که چندین شعبه دارد، در زمان ما هم بود که کسی کاری با آن نداشت؛ اتفاقا با آقا دکتر زاهدی در دانشگاه شیراز با همین افراد جلسات متعددی داشتیم. یا انجمن ترقی خواه که طرفداران آقای معین هستند کسی جلوی آنها را گرفت. انجمن تهران خیلی مشکلات داشت اما تحمل شد؛ به نظرم این چیزی که دوستان می گویند یک بهره برداری است. در صورتی که این یک مصوبه قانونی است. اما من اینجا بگویم انجمن های اسلامی که مواضع نزدیک به آنها داشتند اما از مواضع افراطی این تشکل ها، مثل حمایت از اسرائیل یا ضدیت با ولایت فقیه تبری جستند، حتی مورد حمایت نهاد رهبری و ما نیز بودند. اما عدد آنها به 20 تشکل نمیرسید و جالبتر اینجا بود که همین تعداد نیز در درون با هم مشکل داشتند. تقاضای مجوز نیز در همین اواخر که اصلا از این طیف نیز نبودند، تقاضا هم نداند. از خود آقای پزشکیان سوال کنید یا نهاد که مصوبه این جلسه است، که آقای توفیقی نیز امضا کرده، آنجا آمده است. دانشگاه ها یکم مخالفت می کردند اما سعید می کردند قانون را رعایت کنند. با این حال عددی که ما اعلام کردیم نشان میدهد ما رشد داشتیم، در زمان ما هم تشکل هایی که تقاضا اعلام موجودیت میکردند، دانشگاه ها نیز طبق قانون به آنها مجوز می دادند. * فضای فرهنگی در این دوره وزارت علوم چگونه بود؟ خواجه سروی: من هشت سال در وزارت علوم بودم و حداقل به اندازه یک کارشناس جز سر در میارم، و با وزارت بهداشت وبقیه جاها ارتباط داشتیم، و حتی رئیس جمهور سابق. یک اصل اساسی در دولت یازدهم است، و آن هم این مسئله است که آموزش عالی در اولویت نیست. اگر این فکر باشد، صحبت درباره مسائل جزئی آموزش عالی چه فایده ای دارد. بعضی از دانشگاه های ما در ایران روسای آنها بعد از دوسال و نیم، مشخص نیست، این بالاخره نباید به مسئول قوه مجریه که رئیس جمهور است بر بخورد؟ این نشان می دهد که دانشگاه در اولویت دولت نیست، دیگه حرف زدن از معاونت فرهنگی و... فایده ندارد. وزارتی که نزدیک به پنج میلیون نفر دانشجو و استاد دارد، بعد می روند از وزارت بهداشت برایش وزیر می آورند، این یعنی چه؟ وزارتی که نزدیک به پنج میلیون نفر دانشجو و استاد دارد، بعد می روند از وزارت بهداشت برایش وزیر می آورند، این یعنی چه؟ آموزش عالی از اولویت های حاکمیت است اما در دولت فعلی اولویت نیست امروز دانشگاهیان ما خیلی مورد توجه نیستند و توجه کردن به معنای سخنرانی و تعریف و تمجید نیست، بلکه باید عملا اتفاق بیافتد. مثلا بودجه بدهند و کار راه بیاندازند. و این را تمام وزرای علوم انجام داده اند و مقام معظم رهبری از آن خوشحال بودند و فرمودند که شما کاری را که می گفتند نمی شود را انجام دادید و کشور به شما افتخار خواهد کرد. ما به شخص وزیر کار نداریم اما آموزش عالی خیلی در اولویت دولت نیست. دانشگاه در اولویت حاکمیت و نظام هست اما در اولویت دولت و قوه مجریه نیست. در اولویت بودن یعنی دانشگاه بر محور علم حرکت کند و خروجی داشته باشد. البته نکته ای در این دولت اتفاق افتاده و آن این است که وزارت علوم تشکل های منحله را احیا کرده است و با آن ژست می گیرد و برای رسیدن به اهداف خود از آنها استفاده می کند و آنها را پیاده نظام خود قرار داده است. در کل دولت یازدهم دانشگاه را خیلی جدی نمی گیرد. بعضا افرادی که اتاق فکر دولت و وزارت علوم هستند این پیشرفت ها را پیشرفت نمی دانند. آقای معین قبل انتخابات در دانشگاه شیراز گفتند کی ما پیشرفت کرده ایم؟ . فرهادی وقت کافی برای اداره وزارتخانه را ندارد حالا وقتی دانشگاه در اولویت دولت باشد وزیری را می گمارند که او فارغ البال باشد. وزیر علوم باید در تمام جلسات هیات امنا شرکت کند و وقت کافی در اختیار ندارد. و آقای فرهادی علی رغم ویژگی های مثبت سابقا در وزارت بهداشت مجموعه گسترده ای را اداره نکرده است. وزارت علوم بسیار پیچیده تر از وزارت بهداشت است. بنابراین خمودگی در تمام بخش های وزارت علوم دیده می شود و گاها کارهایی هم انجام می شود. اتاق فکر وزارت علوم در دست فتنه گران است وزارت علوم را دو دسته اداره می کنند که یکی از آنها اتاق فکری است که افراد فتنه گر هم در آنها هستند و یک بخش آن هم دولتی ها هستند که از مجموعه نگهبانی می کنند. البته معاونت فرهنگی هم گاها راه را برای سوء استفاده های آن اتاق فکر باز کرده است. من چون معاونت فرهنگی را به خوبی می شناسم می دانم که این کارها و سواستفاده ها مربوط به آنها نیست. این کارها مربوط به دوره آقای ظرییفیان و همکارانش است. البته این سواستفاده ها با حمایت انجمن تهران که در وزارت علوم مستقر شده اند انجام می شود. در سال 84 که ما آمدیم یکی از اسناد فراموش شده سند دانشگاه اسلامی بود که احیا شد و نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری نسخه های آن را در دانشگاه ها توزیع کرد. این سند در عمل معطل مانده و اجرا نمی شود و شیوه قوه مجریه ما هم همین است که در ظاهر به این اسناد پایبند هستند اما در عمل به آن را قبول ندارند. الان کسی کدهای اظهارات آقای رئیس جمهور دربیاورد متوجه می شود که نظر نظام چیز دیگری است. من برای اینکه سند دانشگاه اسلامی را پیاده کنم کمیته کارشناسی را تشکیل دادم و کلی جلسات تشکیل دادیم. حالا برجام یک و دو را مطرح کردند. خاتمی قانون حجاب و عفاف را ابلاغ کرده بود حجاب و عفاف قانون دارد و نظر شخصی نیست شواری عالی انقلاب فرهنگی آن را تصویب کرده است. یکی از آنها را در دهه 60 ویکی از آنها سال 77 و زمان آقای خاتمی تصویب شده است و سال 85 شورای انقلاب فرهنگی تغییراتی در آن انجام شد و هرگز مساله حجاب و عفاف سلیقه ای نیست. در دولت احمدی نژاد در اینکه چگونه انجام شود اختلاف سلیقه وجود داشت و برخی معتقد بودند که در دانشگاه ما باید کلاس های دختر و پسر را جدا کنیم که اجرایی هم شد. یک برداشت دیگر این است که دولت باید تلاش کند اقدامات لازم را برای اجرای این قانون فراهم کند یعنی باید برای آن روش پیدا می کردند. مثلا امکان اینکه یک دانشگاه دخترانه و یک دانشگاه امیرکبیر پسرانه را داشته باشیم را فراهم کند. قانون حجاب و عفاف باید تفهیم شود همیشه وقتی این دولت آمده از روش اعتدال استفاده کند دچار افراط وتفریط شده است. من معتقد بودم باید این قانون را ابتدا تفهیم کرد زیرا الان اکثر افراد نمی دانند چنین قانونی داریم. این را باید در مراسم جدید الورودها تفهیم کنند. مثلا اگر مامور حراست به پوشش یک دانشجو ایراد می گیرد، دانشجو ابتدا فکر می کند ایراد گرفتن حراست قانونی نیست ولی وقتی قانون را به او نشان می دهیم می گوید اگر من می دانستم چنین قانونی وجود دارد هرگز آن را انجام نمی دادم. بعضی از فعالین دانشجویی فعال خودشان به من گفتند: که ما قبل از دولت آقای خاتمی به دانشگاه رفته بودیم. مثلا سال 86 هم به همان دانشگاه رفته بودیم. اصلا باورمان نمیشد این همان دانشگاه باشد. البته این روشی که ما میگفتیم که حوصله نمی کشد و وقتمان تمام شده است. اگر خواستید یک مصاحبه دیگر را بگذارید این بحث حجاب و عفاف را حداقل کار هایی که ما کردیم حداقل گزارشش را برای ثبت در تاریخ بدم. که چه اتفاقاتی افتاد. ولی اون روشی که ما به جلو رفتیم اتفاقا باعث شد که عدد دانشجویان با حجاب بیشتر بشود. من نمیدانم این مسئله حل شد یا نه، ولی عدد بدحجاب های ما کاهش پیدا کرد طوری که تقریبا آدم های حساس جامعه منهای علی مطهری مثل همیشه که همه یک چیزی می گویند ایشان چیز دیگری می گوید، تقریبا آدم های حساس در جامعه ما روی این مسئله خیلی حساسند به این نتیجه رسیدند که وضع عفاف و حجاب در دانشگاه بهتر از وضع عفاف و حجاب در جامعه است. این کد از حاج آقای علم الهدی –امام جمعه مشهد- است که ایشان بالاخره در این زمیه ها سخت گیر و با کسی هم شوخی ندارند و خیلی آدم های دیگر. ما بدون اینکه در دانشگاه شناخت ایجاد کنیم و افراد را متقاعد یا توجیه کنیم به اجبار می توانیم کارهایی انجام دهیم ولی شکست میخوریم. آخر دانشگاه خواه ناخواه محیطی است که شما با افرادی طرف هستید که از شما استدلال می خواهند باید متقاعدشان کنید. باید در پرده قرار بگیرند باید بفهمند فوایدش در چیست مضراتش کجاست و اتفاقا قانون عفاف و حجاب هم همین را میگوید. تندروی هایی که در این زمینه شده است را واقعا هیچ وقت طرفدارش نبودم، بالاخره روش کاری من نشان داده است که طرفدار کندروی هم نبوده ام. اتفاقا سر همین مسائل بود که بحث ازدواج دانشجویی را خیلی جدی گرفتیم. یعنی اگر می خواهیم که مثلا مشکل عفاف و حجاب حل شود باید در مورد فضاهای ایجابی دوران جوانی و دانشجویی باید فکر کنیم باید برنامه بدهیم. از این طرف که دانشجو باید چکار کند، کمیتش لنگ است دیگر! بالاخره غریضه و شهوت و دوست داشتن زیبایی و ارتباط با جنس مخالف و این ها را که خدا در وجود آدم ها قرار داده است. اتفاقا آن زمان یک سنجشی شد از دانشگاه ها، 52 درصد از کسانی که بد حجاب بودند گفته بودند که یا ما در سن ازدواج قرار داریم یا از سن ازدواجمان گذشته است، درصد کمی گفته بودند که برای دهن کجی به مسئولین دانشگاه ما این کار را می کنیم. اتفاقا بعدا هم مقام معظم رهبری در بجنورد فرمودند که این ها نشانه عناد با نظام نیست بیخودی این چیز ها را نگویید. فرمایش ایشان هم مبتنی بر تحقیق و شناخت هست همینجوری نگفتند. حتی من بنظرم استنباط شخصی خودم کار تحقیقاتی درست است. آن روالی که ما داشتیم جلو می رفتیم افراط و تفریط در آن اتفاق نمی افتاد نتیجه اش بهتر بود. ولی ببینید عفاف و حجاب یک بحثش بالاخره باید این بحث ایجابی های زندگی جوانان و دانشجوها را باید راه برایش بگذاریم. نمی شود به افراد بگوییم که شهوت به تو فشار می آورد روزه بگیر. حالا بالاخره آدم های مومن و متدین مثل امثال جنابعالی یا بنده که در دانشگاه امام صادق(ع) درس میخواندیم. فکری به حال خودمان کردیم، بقیه که اینجوری نیستند این ها باید راهی برایشان پیدا کرد. اگر راهی برایشان پیدا نکنیم خودشان برای خودشان راه پیدا میکنند راهی که آن ها پیدا می کنند همین است. اتفاقا من یکی از ان چیز هایی که در ان دوران دنبال کردم این بود که باید بحث ازدواج دانشجویی که ایده اش برای نهاد است و فقیرانه و غریبانه برگزار می کند باید مورد حمایت قرار بگیرد. اتفاقا آن زمان حالا که وزارت ورزش و جوانان نبود، می گفتیم سازمان ملی جوانان باید از این حمایت، حتی رفتیم مجلس گفتیم که باید کمیسیون عمران مجلس برای ساخت. خوابگاه های متاهلی بودجه برای دانشگاه ها بگذارد. مکاتباتی که آن زمان با کمیسیون کردم و دعواهایی که کردم هست، حتی نهاد هم شریک بود در پیگیری این کار. نمی شود پدیده های اجتماعی را یک جانبه ببینیم و حکم صادر کنیم، این غلط است. افرادی که مثلا مثل کاندیدای ریاست جمهوری یا بعضی تشکل ها یا کسانی که می خواهند رای بیاورند یا مثلا الان در مسند قدرتند و نمی توانند عملکرد خود را گزارش خوب از آن بدهند چون می خواهند خود را توجیه کنند یا فضاسازی کنند، مثلا حمله می کنند این ها کارهای مختلفی انجام شده و هم در حوزه سیاسی و هم در این حوزه ها که بالاخره ما کارهای خیلی مختلفی انجام دادیم. عفاف و حجاب قانون دارد که قانون خوبی هست و در مبنای مسلک اعتدال هم اتفاقا نوشته شده است و همین دولت هم اگر بخواهد می تواند اجرا کند. نه کند هست نه تند! باید مسولین فرهنگی کشور خیلی حوصله شان زیاد باشد که نتیجه بدهد. به کارهای فرهنگی حداقل ده سال باید زمان بدهیم تا جواب بدهد. ما مثلا یک درخت پسته می کاریم می گوییم که 12 سال بعد بار می دهد، طوری نیست. بعد یک آدم بی حجاب را می خواهیم با حجاب کنیم، امروز میگوییم پس چه شد این پولی که به تو دادم خرج شد چرا نشد؟ چرانشد؟ بالاخره باید دوازده سال پایش بایستیم. کار مهمی است این مسائل. * یک کاری در این مدت که شما مسئولیت داشتید پیگیری شد، بحث تدفین شهدای گمنام در دانشگاهها بود که مخالفین و موافقینی داشت. در این باره مختصری توضیح بدهید. خواجه سروی: ببینید ما که آمدیم وزارت علوم اوایل مثلا در حدود یک سال، بعضا گروه های سیاسی که مشخصا همه انجمن های اسلامی تحکیم، شاخه علامه و بقای آنها با تدفین شهدای در دانشگاه ها مخالفت می کردند. در دانشگاه شریف حتی کتک کاری شد و شیشه ماشین رئیس دانشگاه را شکستند. سرش زخمی شد. دانشگاه لرستان مثلا چنین دعوایی شد در دانشگاه های مختلفی این دعواها شد. دوره ما حدودا یکسالی این دعواها بود بعد تمام شد. تمام هم که شد به لحاظ این بود که خود دانشگاه سوابقشان در وزارت علوم هست در بایگانی ها هست که نامه های متعددی از دانشجوها و اساتید و حتی هیئت رئیسه دانشگاه و شورای دانشگاه های مختلف وزارت علوم می نوشتند که این نشان دهنده این بود که تمایلی وجود دارد برای این کار که شدای گمنام در دانشگاه ها دفن شوند و میتوانم بگویم که این یک عشق به شهدا و عشق است. این پدیده شهید و شهادت و فرهنگ ایثار و یک قدردانی ناچیز از به کسانی است که بهترین سرمایه شان را در راه خدا و پیشرفت این کشور به هرحال هدیه کردند و ارزانی داشتند. به هرحال این دیگر تمایل دانشگاهیان را نشان می داد. جوابی هم که آن زمان به دانشگاه ها میدادیم دستوری از بالا نیست در اختیار خودتان است البته من صراحتا می گفتم من طرفدار این حرف هستم و ما هم تمایل داریم این اتفاق بیفتد غیر از بحث قدردانی از شهدا و دینی که ما به همه شهدا داریم که باید به آنها احترام بگذاریم و به هرحال در بهترین مکان هایی که می توانیم که آنها را ارج بنهیم و دفن کنیم. بارگاه و مزار شهدا را یک منبع الهام منبع تربیت و منبع معنوی برای کار فرهنگی می دانیم. غیر از این مسائل که جزء اعتقادات هست و بخشی هم تعلیم و تربیت هست، این الهام دهنده هست. به هرحال یک پدیده جهانی هست یعنی در تمام کشور ها سربازان گمنامشان را در بهترین مکان ها دفن می کنند و جالب است برخلاف ما که خیلی هم به آن نمی رسیم، آنجا را آب و جارو می کنند، دسته گل می گذارند، عزیز ترین مهمان ها و هیئت ها بلند پایه شان را به آنجا می برند و ادای احترام می کنند. هرکسی پیرو فرهنگ غرب باشد این در فرهنگ غرب هست، اگر پیرو فرهنگ شرق باشد آنجا نیز هست اگر پیرو فرهنگ ژاپن باشد، هست، هند باشد، هست. یعنی هیچ کجای دنیا را پیدا می کنید که این نباشد. بنابراین در کشور ما معنی ندارد که مخالفت کنیم، حالا چه در دانشگاه و منتقدین که مکان بسیار مقدسی است، جایگاهش اتفاقا والاست و یک مکان های تربیتی است نکته اش دراین است بالاخره همه ما در مرقد ائمه اطهار می رویم. یا امامزاده ها، یا مسجد و حسینیه می رویم. حالا غیر از بحث های نماز و ... یک منبع تربیتی برای خودمان می دانیم که اتفاقا بهترین تناسب را با دانشگاه ها دارد و اتفاقا در دوره ما. به ما می گفتند بسیج نیروی نظامی است، چرا در دانشگاه ها هستند درحالی که چه کسی گفته بسیج نیروی نظامی هست؟ بسیج همه جا حضر دارد، در دانشگاه هم همچنین. این ها را من قبلا هم گفتم بعد گفتند که این بسیجی ها که جایشان در پادگان است. این ها حالا میخواهند شهدا را هم بیاورند؛ چه ربطی شهدا به ما و دانشگاه دارند؟! اتفاقا ربط دارد، آن وقت به دانشگاه ها گفتیم که دانشجویان را ببرید توجیه کنید؛ بنا شد که برای اینکه کامل بشود در تمام دانشگاه ها، برای شهدا بنایی را درست کنند که حالا دیگر اسامی را خود دانشگاه ها متفاوت گذاشتند. می گفتند این ها ادامه کار نیروی های نظامی خودشان را می خواهند ماندگار کنند. می خواهند خودشان را بچسبانند به اجساد شهدا در این محیط یک بهانه ای برای ماندن داشته باشند. این استدلال باطل است اصلا سیاسی می دیدند و می خواستند حوزه نفوذ رقیب را کم کنند. * در سال 95 توصیه شما به بخش فرهنگی وزارت علوم چیست؟ خواجه سروی: اگر کسی خواسته باشد یک سند افتخار به جا بگذارد ما یک کاری شروع کردیم که ناتمام ماند، آن هم تاسیس دفاتر دانشجویی در دانشگاه ها بود که بعدا متوقف ماند که نهاد نمایندگی هم درجریان کار بودند؛ اگر این کار را جدی بگیرند خیلی خدمت بزرگی کردند به نسل کنونی که متاسفانه خیلی گرفتاریش زیاد هست. کد مطلب : سایر اخبار ...
ناگفته های رضا رشیدپور از بزرگترین رانتی که در عمر گرفته است!!!
جذاب با آقای ده نمکی داشته ام؛ سبب دوستی مان این است. رضا رشیدپور 30 آذر 88 در برنامه جشن اخراجی ها مسوولیت برنامه را برعهده داشته؟ اجرای برنامه را... بله، اجرای برنامه را و آقای وزیر احمدی نژاد هم بود. قبول کنید در شرایط پرتلورانس 88، آن هم فیلمی که مورد اعتراض بخش گسترده ای از مردم ایران بوده، حضور در چنین برنامه ای خیلی نشان از استقلال نیست. شما از زاویه عدسی و ...
راهکار هاشمی رفسنجانی برای باکرامت شدن "پول یارانه" مردم
به گزارش حوزه احزاب خبرگزاری تسنیم ، آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار نوروزی با جمعی از وزرا، نمایندگان و کارگزاران نظام، با اشاره به نامگذاری امسال از سوی مقام معظم رهبری، اقتصاد مقاومتی را باعث تقویت پایه های کشور و بروز استعدادهای نیروهای داخلی در بخش های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خواند و گفت: برای تحقق این امر باید از امکانات و نقدینگی کشور که در حدود 900هزار ...
رای نیاوردن واگرایان از انقلاب مقدمه ای برای شکست پروژه نفوذ دشمن است
فردای انتخابات بر علیه ضروریات اسلام و حکم الهی اعلام نظر کند. امروز کسانی را دارای افکار متعالی می دانیم که استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را سه شعار راهبردی انقلاب می دانند و این نظام را که قدرت رهبری در منطقه پیدا کرده خون بهای شهیدان بدانند؛ سزاوار نیست شخصی براساس امیال غیرخالصانه مردم ما را به شهروندان درجه یک، دو و سه تقسیم کند و هر کس را که به نامزد و حزب مورد نظر وی رای نداده ...
همراه با ظریف از جاکارتا تا سیدنی+عکس
... سنگاپور واقع در جنوب شبه جزیره مالایا، با وسعتی 718 کیلومتر مربعی کوچکترین کشور جنوب شرقی آسیا است. این کشور که کمی کوچکتر از بحرین است، از تعدادی جزیره تشکیل شده و یکی از مراکز بزرگ تجاری داد و ستد کالا در جهان است. این دولت - شهر از زمان استقلال در سال 1965، به یکی از پررونق ترین کشورهای جهان تبدیل شده و امروز یکی از پرترددترین بندرهای دنیاست. این کشور به لحاظ ذخایر معدنی کشوری فقیر است ...
اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزب الله در بوسنی
با دست خود به نماینده جمهوری اسلامی که در کنارش ایستاده بود، اشاره کرد ، به علی اکبر ولایتی که روزی وزیر امور خارجه ایران بود و سی ام نوامبر 1995 خود را به سارایوو رسانده بود. او به ولایتی اشاره کرد تا بگوید ” اگر این مرد {منظور جمهوری اسلامی است} نبود امروز کشور من روی نقشه وجود نداشت”. سخنان بگوویچ بیانگر نظر افکار عمومی نیز بود همچنان که یک نظرسنجی که در پایان جنگ انجام شد مشخص کرد که 86 درصد از ...
شیعیان چطور در لبنان حضور پیدا کردند؟/ کمربند فلاکت محل زندگی شیعیان بیروت
هزار نفر برآورد می شد. شهادت امام حسین در صحرایی در بین النهرین نبود که مردم را آن روز به تجمع در بعلبک و نشان دادن سلاح هایشان تشویق کرده بود (سلاح هایی که عبارت بود از تفنگ های قدیمی که پسرها از پدرها به ارث برده بودند، یا مسلسل های کلاشینکوف که در دست گرفته یا روی شانه هایشان انداخته بودند)، بلکه در کنار این نمایش سلاح ها، هدفشان گوش کردن به سخنان یک نفر بود، روحانی ایرانی الاصل، بلند قامت و ...
6 دلیل اصلی ورشکستگی تلویزیون را بشناسید
مثل تنهایی لیلا هزینه کرد؛ سریالی که بیشتر شبیه آثار دهه هفتاد تلویزیون بود و همان زمان پخش، با انتقادهای زیادی رو به رو شد. یا سریال هایی مثل غیرعلنی که در مدت زمانی بسیار کوتاه برای انتخابات تولید شدند و غیر از صرف پول، اثر دیگری نداشتند. مورد ویژه: درست است که مهران مدیری، بزرگترین کمدین تلویزیون است و تا به حال هیچ کارگردانی نتوانسته همپای او حرکت کند اما تعارف که نداریم، در حاشیه 2 ...
کنایه مجید انصاری به دلواپسان ساکن مجلس: عمده وقت شان صرف اموری می شود که مشکلات کشور را تشدید می کند
تعامل و همکاری با بدنه کارشناسی دولت و نشست های مشترک دو قوه زمینه کار بهتر فراهم می شود. اشاره کردید که مجالس سیر صعودی نداشته اند. دلایل این وضعیت از نظر شما چیست؟ یک بخشی مربوط می شود به نظام انتخابات کشور. متأسفانه نحوه بررسی صلاحیت داوطلبان به مرور به سمتی رفته که شایستگان و کارآمدان از جناح های مختلف، احساس می کنند صحنه انتخابات، عرصه اخلاق مداری نیست و بعضاً عدالت ...
جهان در اولین هفته فروردین 95
فرد انتحاری محمد اوزترک و اهل شهر غازی عینتاب است و با هویت جعلی مراد اوزالپ تردد می کرده است. براساس اطلاعات ارائه شده وی از سال 2013 میلادی از خانه خود خارج شده و خبری از وی در دست نبوده است و حتی خانواده اش موضوع ناپدید شدن وی را به پلیس اعلام کرده اند. تاکید السبسی بر ادامه مبارزه با تروریسم الباجی قائد السبسی رئیس جمهوری تونس در سخنانی به مناسبت سالروز استقلال کشورش گفت ...
سلوک سیاسی آیت الله العظمی بروجردی(ره)؛ پیش درآمد نهضت حضرت امام خمینی
درباره وظایف سیاسی انبوه شیعیان مقیم نقاط غیر قابل دسترس به ائمّه اطهار علیها السلام پرسش نموده اند، ولی این احادیث در جوامع روایی ما ساقط شده و تنها همین روایات عمربن حنظله و ابی خدیجه به دست ما رسیده و امامان نیز قطعاً فقیه جامع الشرائط را به عنوان جانشین خود در رهبری سیاسی و اجتماعی منصوب نمودند و مطالب یاد شده را می توان این گونه به صورت منطقی بیان کرد: ائمّه دین علیها السلام یا برای این امور مورد ...
دویست و پنجاه سال همزیستی مسالمت آمیز شیعیان و سنیان
استقلال خود را در باخت (1285/ 1868). از آن پس، خانات در محدوده کوچکتری باقی ماند و روسها دخالت چندانی در امور داخلی نمی کردند. از این رو، امیران آن مستبد و بلهوس و طبقات دینی اش مانند پیش متعصب و جاهل باقی ماندند. اما در سپتامبر سال 1920 به حکومت امیران در آنجا پایان داده شد و جمهوری توده ای بخارا پدید آمد و این جمهوری اندکی بعد قهرا به یک جمهوری بلشویکی تبدیل گردید. آخرین حکمران آنجا، علیم خان به ...
چرا پوتین محبوب است؟
. اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان از قدرت تأثیرگذاری جدی بر منطقه به خصوص بر سوریه و لیبی برخوردار بود. البته مسکو در آن زمان قدرت تأثیرگذاری خود روی مصر را از دست داده بود. سیاست امروز پوتین در سوریه هدفی خاص را در دستور کار قرار داده است. هدف، حفظ موقعیت و منافع روسیه در سوریه است چراکه آن کشور تنها شریک روسیه در منطقه است. البته این هدف کلیدی و اصلی روسیه نیست. هدف اصلی کرملین در سوریه درهم شکستن ...
غرضی: آقای مصباح با طناب احمدی نژاد رای نیاورد
ایران آنلاین / گفت وگو با سید محمدغرضی همیشه می تواند جنجالی باشد، ناگفته ها و مواضع وزیر دولت سازندگی که به یک باره در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری سال 92 پس از نزدیک به 20 سال دوری، به صحنه سیاست بازگشت همواره مورد توجه رسانه ها بوده؛ نگاه متفاوت این سیاستمدار کهنه کار به مسائل کشور از انتخابات مجلس تا پرونده بابک زنجانی و دولت های احمدی نژاد قابل توجه است. گفت و گوی نوروزی با سید ...
غرضی:از کسانی که برایم جوک ساختند تشکر می کنم
و نیاز اجتماع بوده است و من هم از همه افرادی که لطیفه گفتند و شوخی کردند، تشکر می کنم. مسعود از تهران به نظر می رسد شما انتخابات ریاست جمهوری سال 92 را جدی نگرفتید. نه ستاد مشخصی داشتید، نه سفر به شهرهای دیگر و نه تبلیغات انتخاباتی جدی. دلیل این موضوع چه بود؟ من چند جمله در زمان تبلیغات انتخاباتی گفتم که برای مردم بسیار جالب بود. در فیلم دوم تبلیغاتی من هم فردی به ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
رویارویی با چالش دولت بعدی آمریکا
به اختصار به آن می پردازیم: اول اینکه، تحکیم این روابط می تواند متضمن تداوم امتیازات برجام حتی در صورت فسخ احتمالی آن توسط دولت آیندهٔ آمریکا باشد. به واقع، بند 14 قطعنامهٔ 2231 شورای امنیت مقرر می دارد که قراردادهایی که در زمان لغو تحریم ها منعقد شده باشد، تا حدود زیادی از بازگشت تحریم ها (snap back) مصون خواهند ماند. به عبارت دیگر، بازگشت تحریم ها نسبت به این قراردادها اثر عطف به ...
از تتلو و شجریان تا حامد زمانی و سالار عقیلی/ سیاست وجه مشترک پرحاشیه های مشهور موسیقی/ رفتار روحانی و ...
استاد موسیقی در سالهای اخیر و استفاده حسن روحانی از نام و محبوبیت وی برای کسب آرای شکننده انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بود که با ریاست جمهوری وی موجب شد حرف حدیثهای پیرامون این ماجرا در کنار آروزهای سلامتی برای این هنرمند قدیمی، بیشتر رنگ سیاسی به خود بگیرد. عده ای نیز جلب ترحم برای بازیابی بخشی از محبوبیت از دست رفته طی این سالها را به شجریان نسبت دادند که شاید قدری غیرمنصفانه به نظر ...
برجام آغاز بازگشت ایران به جامعه جهانی است
توسعه ایران بدون مد نظر گرفتن تغییرات جهانی و روابط متوازن با جهان امکان ندارد. اما ایران نیز تغییرات زیادی از نظر توسعه در سال های گذشته داشته است. کسی منکر توسعه نیست. مقصود سخن سطح توسعه و هزینه های پرداختی این توسعه و قیاس آن است. دیگر نباید در سالگرد انقلاب اسلامی برای نشان دادن شاخص های توسعه ایران به وضعیت قبل از انقلاب اسلامی استناد کرد و اگر قرار باشد قیاسی صورت گیرد بهتر است ...
شورای نگهبان؛ داور انتخابات یا حاکم انتخابات؟!
را به اطلاع خوانندگان محترم برسانم، به نظر حقیر اقدام صورت گرفته منطبق با قوانین موجود نیست و دست کم تا لحظه نگارش این خبر و بر اساس جزئیات اعلام شده از سوی سخنگوی هیئت نظارت بر انتخابات شورای نگهبان از یک سو، و استاندار اصفهان از سوی دیگر و در حد اعلای حمل این سخنان به احسن، نتوانستم آن را از منظر قانونی تحلیل و تایید کنم. نخستین سوال و در حقیقت انتقاد این است که چرا خبری تا این اندازه مهم در ...
عمل و موضع گیری افراد ملاک انقلابی بودن و انقلابی ماندن، است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در اصفهان ، آیت الله قدرت الله نجفی، استاد حوزه و دانشگاه، صبح امروز در جمع مردم شهرضا، با اشاره به ادامه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی این شهرستان در دور دوم انتخابات، عنوان کرد: همه افراد باید نسبت به سلامت انتخابات و انتخاب فرد اصلح حساسیت نشان بدهند و احساس مسؤولیت کنند. وی تأکید کرد: بی تفاوتی نسبت به مسائل مهم نظام، نشانه مخالفت است، انتخابات در ...
روزی روزگاری بابک !
. دهدشتی با بیان اینکه عوامل زیادی در پرونده زنجانی دخیل بوده اند که باید طی 3 سال گذشته قوه قضائیه به جرائم آنها رسیدگی می کرد بیان داشت: قطعا زوایای مختلف پرونده زنجانی در دادگاه مورد رسیدگی قرار گرفته است اما باید گفت، شاید تنها 20 الی 25 درصد این پرونده برای جامعه روشن شد. اما واکنش ها نسبت به صدورحکم اعدام بابک زنجانی به همین جا ختم نشد و وکیل زنجانی در اولین اظهار نظر خود ...
گقتگوی طنز با ظریف؛ پیشهادی برای درمان کمردرد!
کشیده شده، عمومشان را روی کامپیوترم حفظ کرده ام تا بعدها بتوانم به آنها مراجعه کنم. *آیا مورد خاصی از آنها در خاطرتان مانده است؟ نه. معمولا از چیزهایی که می خوانم خیلی چیزی در خاطرم نمی ماند ولی یادم هست که خیلی نوشتند. *آقای دکتر علت اقبال طنزنویس ها و کاریکاتوریست ها به شما چیست؟ نمی دانم. شاید قیافه ام شوخی است که کاریکاتوریست ها دنبالش می گردند. محبت ...
گفتگوی طنز با ظریف: دیپلمات های خارجی فسنجان ما را دوست دارند
که از من کشیده شده، عمومشان را روی کامپیوترم حفظ کرده ام تا بعدها بتوانم به آنها مراجعه کنم. *آیا مورد خاصی از آنها در خاطرتان مانده است؟ نه. معمولا از چیزهایی که می خوانم خیلی چیزی در خاطرم نمی ماند ولی یادم هست که خیلی نوشتند. *آقای دکتر علت اقبال طنزنویس ها و کاریکاتوریست ها به شما چیست؟ نمی دانم. شاید قیافه ام شوخی است که کاریکاتوریست ها دنبالش می ...
کلید حل مشکلات اقتصادی در نظر برخی در پاریس و لندن و واشنگتن است
هشدار نیوز -عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: نظریه پردازان می گویند اقتصاد در صورتی پیشرفت می کند که شکننده نباشد، وی تأکید کرد: اقتصاد مقاومتی مبنای کاملاً علمی دارد. به گزارش رجانیوز به نقل از خبرگزاری دانشجو، حسن رحیم پور ازغدی ظهر امروز در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه مشهد مقدس در صحن جامع رضوی و در جمع زائران و مجاوران اظهار داشت:امسال به نام سال اقتصاد مقاومتی در عرصه اقدام و عمل نامیده شده و به همین مناسبت چند نکته در این باب عرض می ...
در دوران احمدی نژاد دو سه بار تذکر گرفتم/ وقتی فرماندار شدم در مبحث زیر ساختهای رشت خیلی عقب بودیم/ به ...
پر مخاطره و پر اهمیتی ست . مصاحبه با آقای مهدوی فرماندار رشت ، پس از برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری ، حال و هوای دیگری داشت ، سخن گفتن از مشارکت پرشور مردم در انتخابات و نتایح آن ، برای فرماندار بسیار خوشایند بود و آرزوی ادامه مشارکت هر چه بیشتر مردم در دور دوم انتخابات که در اردیبهشت ماه سال جاری برگزار خواهد شد. مهدوی فرمانداری ست که معتقد است دولت تدبیر و امید ...
اروپا و سالِ مهاجران
که باعث اعلام نارضایتی و جدایی شماری از چهره های سرشناس از این حزب شد. در ادامه، الکسیس سیپراس رهبر حزب سیریزا پس از آنکه اختلاف نظرهای درون حزبی را در مورد تصمیم های گرفته شده مشاهده کرد از مقام نخست وزیری استعفا و اعلام کرد که انتخابات زودتر از زمان تعیین شده برگزار خواهد شد. به این ترتیب 9 حزب در پایان تابستان 94 برای انتخابات یونان به رقابت پرداختند که باز هم حزب چپگرای سیریزا پیروز ...
انحطاط در مسیحیت
. کلیسیا که شخصیتی کسب کرده بود بر طبق رسوم مذاهب عرفانی خود را دارای صلاحیت اعلام کرد که تحت شرایط و رسوم معینی افرادی را که شایسته می دید تعلیم کند و به عنوان پیروان کلیسیا بپذیرد. این کلیسیا تأسیس خود را نسبت داد به یک انسان خدایی و نمایندگان آن مدعی شدند که منصب آنان به حکم نص از جانب خود مؤسس به آنان اعطا شده و عده ای به همین عنوان در کلیسیا گرد آمدند. اعقاب آنان با یک تسلسل نامعلوم خود را جانشین ...
معین:تحکیم فکر می کرد در انتخابات84 هاشمی رئیس جمهور می شود/ انتخاب شخص آقای خاتمی، من بودم/شکست 84 خیلی ...
مصطفی معین تنها کاندیدای حزبی جریان اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 بود. صلاحیت او اگرچه در مرحله نخست تأیید نشد؛ اما با پادرمیانی حدادعادل که ریاست مجلس هفتم را برعهده داشت و نیز موافقت مقام معظم رهبری، به عرصه انتخابات برگشت. بااین حال تعدد کاندیداهای اصلاح طلبان از یک سو و کناره گیری نکردن هیچ کدام از آنها باعث شد تا دستاورد هشت ساله اصلاحات تقدیم دولتی شود که حالا بعد از گذشت عمر آن دولت ها، همه به خسارت های وارد شده از سوی آن اقرار می کنند. در این سال ها تحلیل های گوناگونی از علت شکست جریان اصلاح طلبی در آن مقطع مطرح شده است؛ اما دکتر مصطفی معین در سالی که گذشت، خبر داده بود کتابی را در این باره در دست انتشار دارد؛ کتابی درباره تحلیل وقایع سال های 83 و 84. به بهانه این کتاب با او به گفت وگو نشستیم و از این رهگذر یک بار دیگر به مرور آنچه در جریانِ آن انتخابات رخ داد پرداختیم و سهم شرایطی را که منجر به شکست اصلاحات شد، ارزیابی کردیم. ...
مواجهه اروپا با بحرانهای جدید
توانند در هر یک از دیگر کشورهای عضو این اتحادیه زندگی و کار کنند. پس از گسترش اتحادیه اروپا و در برگرفتن کشورهای کمونیست سابق اروپای شرقی در سال 2004، انگلیس ناگهان با موجی از مهاجران مربوط به این کشورها که به دنبال پیدا کردن کار بودند، مواجه شد. در حال حاضر نظرسنجی ها نشان می دهند حزب استقلال انگلیس که زمانی یک حزب کم اهمیت بود در انتخابات 7 مه بیش از 10 درصد از آرا را به دست خواهد آورد ...