خدا به من قدرت خنداندن داد | در زندگی راحت بگویید اشتباه کردم
سایر خبرها
اولین گفتگوی رسانه ای حسن آقامیری / از ماجرای سربازی و دادگاهی شدن تا حاشیه های گفتگو با احلام و ارتباط ...
خاص تر بود. وقتی در پادگان سپاه بودم، فرمانده پادگان فقط 3 سال از من بزرگتر بود. همه سن شان کمتر بود. ولی کلا اتفاق درستی نیست. ما نمی توانیم تجربه شخصی مان را به همه تعمیم بدهیم. چون اصلا سربازی اینطور نیست. آموزشی می برند و در سنی که باید به بچه شخصیت بدهید، تحقیرش می کنند، توهین می شنود، اذیت می بیند. بعد شما آمار خودکشی ها را ببینید، آمار مریضی هایی که بعدش می گیرند و ادامه پیدا می کند، ببیند ...
وقتی امام فرمود: خدایا من را با حاج عیسی محشور کن.
نان خریدم. امام از او پرسید: ما یک روز این همه نان خورده ایم؟ پاسخ داد: خیر آقا، دیروز از شما پول نان نگرفته ام. امام فرمودند: چطور شما بعد از این همه سال نمی دانی که پول نان دیروز را باید در همان روز از من می گرفتی؟ و افزوده بودند: دیروز به امروز ربطی ندارد. دیگر تکرار نشود. یک روز شنیدیم همکاری این خدمتگزار با دفتر امام قطع شده است. وقتی به فرزند امام مرحوم حاج احمد آقا اصرار کردیم که ...
پیکر حاج یدالله جان همرزمانش را نجات داد
شان داد ند. فکر می کنم حدود 24 ساعتی را شهید کلهر در بیمارستان مقاومت کردند، چون از بنیه فیزیکی بسیار خوبی برخوردار بودند. از طرفی پزشکان همه سعی و تلاش خودشان را کردند، اما با همه این اوصاف به حالت عادی برنگشت و همان ترکش کوچک باعث مرگ مغزی و نهایتاً شهادت شان شد. وداع با همرزم قدیمی وقتی حاج یدالله شهید شدند به بچه ها گفتم که پیکر پاک این شهید را برای وداع به اردوگاه کوثر ...
حاج حسین ؛ سردار شهیدی که رشادتش بدون مرز بود
به مرخصی می آمد به پایگاه مسجد می رفت و یا با خانواده های شهدا سرکشی می کرد، به عبادت، نماز سر وقت و نماز شب می پرداخت و یا قرآن تلاوت می کرد، به او می گفتم: این چند روز را پیش ما و زن و بچه ات باش، می گفت: سرکشی از خانواده شهدا از شما واجب تر است و یا هر وقت به او می گفتیم: کمتر به جبهه برو چون زن و بچه داری، می گفت: مگر امام حسین(ع) زن و فرزند نداشت، مگر حضرت عباس (ع) همسر و بچه نداشت، چرا شما ...
قرائتی: همسرم می گوید شوهر خوبی نیستی!
حوزه نبودم. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتیم یک نفر را میان خودمان به عنوان داور انتخاب کنیم و هر چه او گفت ، همان را انجام دهیم. مدیر بازنشسته مدرسه ای را که از آشنایانمان بود برای داوری انتخاب کردیم و او به من گفت: تو طلبه شو! . آقای جلالی که با آیت الله طالقانی برنامه قرآن در صحنه را داشتند، آمد و گفت: شما آقای قرائتی هستید؟ گفتم: بله . پرسیدند: می خواهید چه کار کنید؟ گفتم: من را آقای ...
انس طلبه شهید حادثه کرمان با شهدا
که علیرضا برایم خواند. علیرضا صدای خوبی در قرآن خواندن داشت و چون من از 7 سالگی کلاس قرآن رفته بودم، دوست داشت که نحوه صحیح ترتیل را آموزش ببیند؛ به خاطر همین در خانه صدای خودش را ضبط می کرد، بعد فایل آن را به من می داد تا ایرادهای کارش را بگیرم. آن قدر پشتکار داشت که من به حالش غبطه می خوردم. توصیه اش برای ازدواج علیرضا یک طلبه بود و درآمد زیادی نداشت اما با این ...
روایتی از دیدار مردم قم با رهبری/ آخرین نفری که به حسینیه وارد شد
شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ فهیمه شاکری مهر: خبر کوتاه بود؛ دیدار با آقا بعد از سیزده سال انتظار میسر شده بود. آقای عزیزی که سال های نوجوانی تب وتاب داشتم ببینم کیست. نه این که ندانم کیست؛ می خواستم از نزدیک او را ببینم و جواب همۀ کیست ها را خودم بگیرم. او را دیده بودم در شهرم قم. مهمان شهرمان بود نه یکی دو روز بلکه ده روز. ده روز پرخاطره که ...
نگاه برادرانه شهید مهدی باکری به همه رزمندگان/ ذکر شهید باکری هنگام سختی ها و نگرانی های جنگ
معذرت خواهی کنم. رفتم و گفتم: آقا مهدی می دانید، ما عشق شما را به حمید آقا می دانیم. ما راضی نمی شویم که شما ناراحت باشید. تبسم لطیفی چهره اش را روشن کرد دست گذاشت روی شانه اش و گفت: الله بندسی! مدتی است متوجه شده ام که شما رعایت حال مرا می کنید. ولی شما ها برای من مثل حمید هستید و بوی او را می دهید. آقا مهدی ادامه داد: حمید سربازی بیش تر برای اسلام و امام نبود. دعا کنید همه ما پیرو راهی باشیم که حمید به خاطر آن و حفظ ارزش های آن شهید شد. انتهای پیام/ 141 ...
گفتگوی خواندنی با پرویز پرستویی/ ناگفته های خاص از آژانس شیشه ای، مارمولک و بید مجنون
. کاش همه مدیران و مسئولان مملکت ما این احساس مسئولیت را بکنند که شما با رای عده ای در این جایگاه نشسته اید و باید نوکری کنید. *ما مسئولیت سنگینی در قبال این مردم داریم؛ مردمی که خون دادند. من هنوز که هنوز است فکر می کنم ما 44 سال است واحدهایمان را پاس نکرده ایم، چون انقلاب کردیم و انقلاب تبعات داشت. پیامدش جنگ بود. هنوز که هنوز است برایمان شهید می آورند و هنوز مین های آن زیر پای مردم ...
اظهار نظر جنجالی همسر حجت الاسلام قرائتی / همسر خوبی نیستی
به گزارش زیرنویس به نقل از همشهری، محسن قرائتی گفت: آنطور که باید شوهر به درد بخوری برای زندگی نبوده ام! البته در مسافرت ها همیشه تلفنی با هم در تماس هستیم ولی او می گوید این چه زندگی ای است؟ هر جا که می رود همه می گویند به حاج آقا سلام برسان. خوشا به حالت! چه حاج آقایی داری. بعضی وقت ها که [...]
ماجرای سفر آیت الله هاشمی رفسنجانی به تگزاس و کالیفرنیا
طلبه ای را از طبقه بالا پرتاب کردند و او شهید شد. بعد به آقای گلپایگانی حمله کردند و حضار و همراهان او، ایشان را به اتاقی بردند و جلو، در نیمکت گذاشتند. اوضاع قم به هم ریخت و هر روز اتفاقی می افتاد. در عاشورای همان سال که در خردادماه بود، جمعیت زیادی از همه جا آمده بودند و حاج آقا روح الله به مدرسه فیضیه رفتند و سخنرانی بسیار تندی علیه شاه، آمریکا و اسرائیل کردند و گفتند که طلاب و وعاظ ما را می برند ...
داستان ترسناک شب های تهران از زبان مامان زری و5 زن آواره در پاتوق ها
لغزش می کنی. یک پسر 24 ساله و یک دختر 15 ساله دارد. 17 ساله بود که همسرش، ازدواج دوم کرد، بعد از 14 سال، اما جدا شد و یکراست آمد تهران از ترس جان و تهدید های خانواده اش. خانواده تریاکی بود، اما تریاکی بودن دختر را نمی پذیرفت: بچه ها را با خودم نبردم. مصرف کننده بودم، خلاف می کردم. حالا 6 ماه و سه هفته از پاکی اش می گذرد. خیاطی می کند و راضی است. فریبا 32 ساله: شیشه می زدم و یک هفته نشئه ...
پرویز پرستویی: تلویزیون حق ندارد مرگ من را هم زیرنویس کند
، ممکن است نیش بخوری و با سر به پایین بیفتی. گاهی من از بچه ها می شنوم می گویند فلانی کار جدید نگرفتی؟ او هم می گوید چرا گرفتم و بعد هم می گویند خدا را شکر! انگار کار بازیگری مثل کار ساختمانی است. بله، ما هم باید مثل دیوار چیدن، همه چیز را درست روی هم بچینیم، اما به من برمی خورد که بگویند کار گرفتی یا نگرفتی؟ پیش خودم می گویم نکند من دارم مسیر را اشتباه می روم. من هیچ وقت کار نگرفتم، یعنی ...
گفتند داربی در زندان برگزار شود/ حامی مالی استقلال در عراق کلاهبرداری کرد
تیم ملی خانه داده شد. به همه دادند اما بعد از انقلاب به زور پولمان را گرفتیم. یک ارفاقی کردند اما بعد از انقلاب همه خانه را پس دادند. * بعد از انقلاب برنامه تان چه شد. فوتبال وجود نداشت و جزو اولویت ها نبود. شما آن وقت در شهباز بودید. انقلاب شد و تیم ها به هم ریخت. یعنی همان پول جزیی که می دادند از بین رفت. بعد تقریبا همه کاره تیم شاهین شده بودم. اگر کسی رضایتنامه هم می خواست ...
اگر مسئولین خالصانه خدمت نکنند در آتش قهر الهی خواهندسوخت!
... هم چنین اگر مردی در خانه، همسرش را یاری کند، با زحمت بازو پولی به دست آورده و زن و بچه اش را به رفاه و آسایش برساند ثواب شهید دارد: الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله؛ کارگری که برای اداره خانواده اش تلاش می کند، هم چون مجاهد فی سبیل الله است. بدیهی است این همه اجر و ثواب، زمانی است که کار برای رضای خدا بوده و رنگ خلوص داشته باشد. کار اگر برای خدا باشد ...
دانش آموز 8 ساله، به دلیل اخراج از مدرسه بیش از یک ماه است که در ICU بستری است [+فیلم]
؛ ولی اتفاقی عجیب، باعث شد تا این کودک از درس و مدرسه دور بماند! اما علتش چه بود؟ مادر این دانش آموز در گفت و گو با رکنا می گوید: یک روز صبح بچه ام را به مدرسه شهید مطهری برده بودم؛ ولی همان روز مدیر مدرسه به من گفت که محمدطاها را به مدرسه نیاورید! من تعجب کردم و پرسیدم که آیا مدرسه تعطیل شده است؟ مدیر به من گفت که خیر؛ محمدطاها اخراج شده است؛ چون با بقیه بچه ها دعوا می کند. ...
صورتش سالم بود و پذیرای بوسه خداحافظی مان شد
و کتاب مدرسه.... اشک روی گونه هایش جاری شد و گفت: می خواهم بروم جبهه. فکر نمی کردم این قدر بزرگ شده باشد. دستی به سرش کشیدم و گفتم: گریه نکن. ما باید گریه کنیم نه تو. راضی ام به رضای خدا. اشک هایش را پاک کرد و آماده رفتن شد. چهار ماه بعد به آرزویش رسید. با پوتین هایش خوابید! وقتی برای اولین بار به مرخصی آمده بود. چکمه هایش را به پا کرد و بندهایش را بست. مادرش پرسید ...
خواهری که دلتنگ برادر بود
آسمان است و من در آسمان پرواز می کنم. ایمان عقیلی کلاس اول ابتدایی چادر نماز تولد امام زمان (عج) بود مامانم تصمیم گرفته بود که ما رو به جمکران ببرد. بعد به ما گفت بچه ها، حاضر شوید که به جمکران برویم من گفتم: واقعاً میخوایم بریم؟ مادرم گفت: بله که میخوایم بریم عزیزم من خیلی خوشحال شدم و من و داداشم و آبجیم حاضر شدیم. بریم بعد در راه ...
قول شفاعت داد و چند دقیقه بعد شهید شد
انشای خوب نوشتم. مادر پرسید: آفرین رسول! موضوع انشا چی بود؟ رسول در پاسخ گفت: موضوع آزاد بود و من درباره امام حسین (ع) نوشتم. عزاداری امام حسین (ع) را خیلی دوست داشت و همیشه در مراسم های اهل بیت (ع) شرکت می کرد. مادر می گفت: یک بار که به عزاداری رفته بودم بینی رسول خون آمد. نزدیکش رفتم و گفتم: رسول جان! بینی ات دارد خون می آید، بیا برویم خانه. با اینکه سن کمی داشت، اصلاً نترسید. انگار خون آمدن ...
دست نوشته های شهید راز پلاک سوخته را رقم زد
سوریه داشت که در دومین اعزامش به درجه شهادت نائل شد. از همان ابتدا وقتی وارد دبیرستان شد کمک به محرومان و مستعضفان را شروع کرد و با کاشت نهال در اطراف شهرستان مسجد سلیمان و برگزاری اردوهای تفریح، سیاحتی و زیارتی در نقاط شهرستان سعی می کرد به نوعی کمک رسانی به محرومان داشته باشد. در سال 1380 وارد دانشگاه امام حسین(ع) اصفهان شد و بعد از اتمام دوره دانشگاه، جهت ادامه کار در سال ...
سه ساله ها هم پر کشیدن را بلدند
ل پدری که داغ دوری فرزندش را نتوانست تحمل کند و به سوی او شتافت سخت تر است: هشتم تیر روز بعد از شهادت آیت اللّه مظلوم، دکتر بهشتی و یارانش در حزب جمهوری بود. مراسمی گرفتیم و شب که خسته بودیم برای خوابیدن به کانتینر واحد ارتباط جمعی جهاد سازندگی رفتیم. صبح فردای آن روز ما برای نماز بیدار شدیم و او خواب بود، چهره معصومانه اش در خواب نورانی تر از همیشه بود. خوشحال بودم که پس ا ...
ممانعت قاری شهید از قرائت قرآن در رادیو تلویزیون طاغوت/ وقتی دشمن صدای عبدالباسط ایرانی را خاموش کرد
پخش شد، اما برادرم با اینکه از همه قوی تر بود نرفت. وی تصریح کرد: وقتی انقلاب شد با اینکه سنی نداشت تلاش کرد وارد سپاه شود، مادرم می گفت هنوز بچه ای، اما خودش راهی پیدا و ثبت نام کرد و، چون صدای خوبی داشت امتیاز قرائت قرآنش باعث شد او را قبول و عضو سپاه کنند. سپاهی 17 ساله من سراغ ندارم، ولی او در همین سنین عضو سپاه شد. برادر شهید تصریح کرد: با اینکه به تلاوت و تدریس قرآن ...
بازخوانی زندگی مهدی نصیری سردبیر جنجالی
اواخر دوره سطح رسیدم که معادل کارشناسی ارشد امروزی هاست؛ چون کفایه و مکاسب آخرین کتاب های دوره سطح حوزه است، از سوی روزنامه کیهان دعوت به کار شدم و به تهران رفتم. البته یک سال قبلش هم به عنوان نماینده فرهنگی مؤسسه کیهان در قم حضور داشتم. چطور شد که وارد مطبوعات شدید و شما را واجد این شرایط دانستند؟ آقای خاتمی بعد از اینکه مرحوم دکتر ابراهیم یزدی از نمایندگی آیت الله خمینی در ...
مکتب اخلاقی تهران و این 3 نفر؛ آیات مجتبی تهرانی، خوش وقت، حق شناس
عالمان بزرگ هم که می خواستند، پای دعای او می رفتند. ابوحمزه می خواند. شب تابستان تا صبح ابوحمزه می خواند. روزهای 18 ساعته گرم تابستان. یک شب کسی نیامده بود. تا صبح گریه می کرد. آقا مجتبی ترس از خدا را آنجا تجربه کرده بود. بعد رفت قم. خدا برای آدم این طور می خواهد. خدمت امام رسید. نمی خواهم بگویم امام مثل چه کسی است. ولی در خصلت معلمی، نظیر علامه بود. معلمی که خودش جلوتر از همه ...
غلامرضا تختی به روایت همسرش؛ او قربانی دو چیز شد!
راه می رفتند و می گفتند: زن نباید درس بخواند. وقتی زن درس بخواند خیال می کند از شوهرش بالاتر است. تختی باید زنی می گرفت که هم طراز خودش بود. زن متجدد به درد تختی نمی خورد. آیا به یاد دارید که اولین بار تختی را کجا دیدید و جشن های عقد و ازدواج شما چطور گذشت؟ ما توی یک عروسی همدیگر را دیدیم. خودش می گفت همان شب از تو خوشم آمد. چون دیدم از همه ی دخترها سنگین تر و متین تر هستی ...
خرده روایتی متفاوت از پرواز 752؛ شوق وصل به مجالس مذهبی در قلب اروپا
پروردگار و همراهی دوستان.... و من همچنان گریه می کنم، دلم می خواست تنها بودم و می توانستم ضجه بزنم، زار بزنم، به سجده بیفتم و از خدا طلب امداد و عفو و رحمت کنم. پروردگارا به حقیر گنه کار بینش و ایمانی عطا کن تا همواره خود را در جهاد الی الله ببینم و هیچ گاه خون شهدای گران قدر را از یاد نبرم. امام امت گفت: از دامن زن مرد به معراج می رود و امیر و فاطمه چه زیبا تا آخرین قدم تا معراج همراه ...
جشن آغاز عبادت و بندگی نومکلفان واحدهای تابعه فناوری اطلاعات برگزارشد
دهید و اقامه نماز و رعایت حجاب که از واجبات در اسلام است را سرلوحه زندگی قرار دهید و شما فرزندان به عنوان نسل آینده جامعه باید در راستای حفظ آرمان های انقلاب، شهدا به ویژه شهید سلیمانی تلاش کنید و در مقابل توطئه ها هوشیار باشید. مدیر ستاد اقامه نماز استان خطاب به فرزندان نومکلف حاضر در جشن اظهار کرد: در نماز است که ما با خدا راز و نیاز می کنیم، حرف دل مان را به او می زنیم، چیزهایی که ...
فقه سنتی مو را از ماست بیرون می کشد
.... خدا از آن بالا دارد با ما بازی می کند. هرکه در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند. همه اتفاقات کربلا جلوی چشمانش در چند لحظه یکجا دارد پیش می آید. انگار امام حسین(ع) هم متوجه شده و به خدا می گوید بچرخ تا بچرخیم. تحلیل من این است که اینجا خدا به ملائکش می گوید نگفتم؟ و اینجا را به رخ می کشد. شما اینها را وقتی می گویی و بعد فرمایش آقا که گفت اینجا هرکه بامش بیش، برفش بیش ...
جهت گیری در زندگی با نماز
که در نهایت شما را به مقصد می رساند. شما می توانید از اشتباهات بفهمید که راه درست کدام است. در هرقدم چندین مسیر وجود دارد که می توانید انتخاب کنید اما فقط یکی از آنها درست و بیشتر آنها اشتباه هستند. در زندگی، هرکس از این بازخوردها استفاده نکند یا نخواهد استفاده کند، جزءِ ضالین و مغضوب علیهم خواهد بود. نمازگزار هر روز از اینکه راهش را گم کند، به خدا پناه می برد و از او می خواهد که او را ...
دختری که از کهنه سربازان سبقت گرفت
به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، مریم شریفی؛ مدام می گفتند دخترها نمی توانند شهید شوند. حالا کجا هستند که شهیده فائزه را ببینند؟ ببینند چنین دخترانی هم داریم که با شهادت، عاقبت بخیر می شوند. در مراسم تشییع پیکر دختر شهیدی که تمام معادلات را در میدان شهادت بر هم زده، جان کلام را مادر شهید مجید قربانخانی می گوید؛ همان شیرزنی که پ ...