صدای انقلاب اسلامی ایران
سایر منابع:
سایر خبرها
شهادت محسن آتش انقلاب را در روستای ما شعله ور کرد
ها و کلاً اماکنی از این دست از سوی بچه های انقلابی تخریب می شدند. چون ما این ها را مظهر فساد حکومت پهلوی می دانستیم و می گفتیم در انقلاب اسلامی حضرت امام، جایی برای اینطور اماکن وجود ندارد. به هرحال آن روز محسن و دوستانش این کاباره را در قائمشهر آتش می زنند. مأمور ها می ریزند و آن ها را تعقیب می کنند. محسن که جوان تر و فرز بود، سریع از دست مأمور ها فرار می کند و خودش را به محله می رساند. چون ...
من شاه بدی بودم؟
می خواهد بیاید. خیلی دلم می خواست کسی را که همه به او امام خمینی می گفتند و من فقط عکسی از او دیده بودم، ببینم. فکر می کردم مثلاً یک سر و گردن از نظر تیپ و قیافه از شاه بالاتر است. تا اینکه عده ای گفتند: امام معلوم نیست بیاد. یک عده گفتند: میاد و عده دیگری گفتند: امام رو دولت بختیار سر به نیست کرده، نمی ذارن بیاد. آن روز مردم همان طور در هول و ولا بودند. حالت خوف و رجا در مردم بسیار ...
صبحانه با زرافه ها ی سروش صحت؛ دومین گام در عینِ صحت
.... [فیلمی که تاریخ را دور بزند، تاریخ هم دورش می زند! اما فیلمی که حتی به بخش کوچکی از تاریخ، نگاهی باورپذیر داشته باشد، مخاطبانِ دهه های بعد هم دوباره به آن باز می گردند.] پنج . به گمانم اگر صحت، فکری برای بهتر شدن ریتم فیلم بکند و سکانس پایانی را هم، ادیت کند، صبحانه با زرافه ها می تواند خارج از مرزهای ایران هم بدرخشد. [تصمیم اش با خودش است؛ فیلم آدم مثل بچه آدم است باید درست بزرگش کند! ...
فعالیت های انقلابی گروه پنج نفره به روایت سردار فتحیان
شنیدن این نوار علاقه مان به ایشان خیلی بیشتر شد. بعدازآن، دنبال دست نوشته ها و پیام های امام بودیم. واقعه 19 دی 56 سال 1356، خواهرم در مکتب توحید قم که محل آموزش خانم های طلبه و تحت نظارت مدرسه حقانی بود، ثبت نام کرد. من هم که سال آخر دبیرستان را (به خاطر بیماری) رها کرده بودم، برای اینکه خواهرم تنها نباشد، تصمیم گرفتم در حوزه علمیه مشغول تحصیل شوم. به همین منظور به مدرسه رسالت ...
قطع دست دزدان
آنجا می نشستند. بعد قرار شد کلانتری ها خودشان مستقل عمل کنند و ما هم شدیم کمیته های مستقر در کلانتری ها و بچه های خودمان را به کلانتری مرکز و بقیۀ کلانتری ها فرستادیم. از این جا این کار شروع شد. نه مُهری بود نه تشکیلاتی. یک لیوان کوچک برداشتیم و مهر درست کردیم و زدیم پای برگۀ حکم ها و دادیم دست بچه ها و رفتند. به جرأت می توانم بگویم که تنها تشکیلات انسجام یافته و منظم ما بودیم. چون همه را می ...
امام خمینی به چه کسی گفتند: داری می روی، انگار با مصطفی وداع می کنم ؟
حساس دستگیری و تبعید امام خمینی می گفت: در حوزه علمیه نجف اشرف در محضر اساتید بزرگواری بودم اما بیش از همه از جلسات درس آیت الله العظمی خویی بهره بردم و 17 سال در دوره های درس فقه و اصول ایشان شرکت داشتم. سال 42 برای دیدار با خانواده، چند روز به ایران آمدم. موقع خداحافظی، آیت الله العظمی خویی، مقاله تندی را که علیه حکومت محمدرضا پهلوی نوشته بودند، به من دادند تا به دست آیت الله العظمی ...
شور نوجوانی در روزهای پر تلاطم 57/معلمانی که درس مبارزه می دادند
نوجوان و دانش آموزان آن دوران با راهنمایی معلمان انقلابی دارد که شنیدنش خالی از لطف نیست. بزرگواری که بعد از انقلاب نیز در عرصه دفاع مقدس جانفشانی کرد و امروز نامش در زمره آزادگان به ثبت رسیده است. غلامرضا رخشانی در گفت و گو با خبرنگار مهر اظهار کرد: سال 57 سال پیروزی انقلاب من دانش آموز اول دبیرستان شهرستانی بیرجند یا همین دبیرستان طالقانی فعلی بودم. آزاده دوران دفاع مقدس و ...
درست مثل بسیجی های زمان جنگ بود
انقلاب و امام کرده بودند. دل بسپارید به حضرت آقا دوست شهید می گوید: محمد دلباخته مقام معظم رهبری بود و به شکل عجیبی ایشان را دوست داشت. زندگی اش بر مبنای عشق به ولایت پایه ریزی شده بود و، چون معلومات و اطلاعات گسترده ای هم داشت، مرکز توجه همگان بود. بچه ها هر کجا گیر می کردند و سؤال بی جوابی برایشان می ماند، به سراغ محمد می رفتند. او هم خیلی خوب جواب شان را می داد. مثلاً در ...
سال ها با زنان فیلم دست های ناپیدا زندگی کرده ام + فیلم
. پروانه معصومی واقعا یک معجزه بود. وی در پاسخ به این پرسش که چرا بعد از 12 سال سراغ این سوژه رفته است، بیان کرد: باید از مسئولان بپرسید که چرا کاری کردند که من 12 سال فیلم نساخته ام. انقلاب ما یک جریان فرهنگی بود امام انقلاب را با کلام آغاز کرد. امام (ره) فرمود؛ ما می خواهیم کرامت انسانی را به مردم برگردانیم. در هشت سال دفاع مقدس نیز باز هم حرکت فرهنگی را شاهد بودیم چون تفکر عاشورایی در پشت ...
گلخانه ای کردن نظام آموزشی به زیان دانش آموزان تیزهوش و عادی است
...، چون نگاه کنید امروز همه دستاورد های علمی بشری که دارد اقتصاد را می سازد و نمی توانیم از این موضوع صرف نظر کنیم داشتم این را می گفتم که حرفم منقطع شد این مدارس شکل گرفتند بعد از مدتی ببینید شکل گیری المپیاد ها هم درست به موازات همین است 1959 اولین المپیاد شکل می گیرد در کجا در بلوک شرق در کشور های لهستان، مجارستان و این ها اولین المپیاد ریاضی آن جا ها شکل می گیرد هیچ وقت ایران در آن المپیاد های ...
روستازاده معمار توسعه
آقای دکتر بسیار سپاسگزاریم از اینکه وقت تان را به ما دادید. مبنای گفت وگوی ما خاطرات منتشرنشده جنابعالی است. اگر موافق باشید براساس کتاب خاطرات تان پیش می رویم. اما برای مقدمه اندکی از پیشینه خانوادگی، شرایط تحصیلی و ایام جوانی تان برایمان بگویید . من در بهمن 1307 در نزدیکی ابهر در استان زنجان به دنیا آمدم. درکودکی بیشتر در مناطق روستایی ایران بودم؛ چون پدرم رئیس املاک رضا شاه بود و به ...
در جبهه شرق خبری هست
کردند که خانم شاه حسینی 12 سال فیلم نساخته است. او ادامه داد: من در همه این مدت که کار نمی کردم چندین فیلمنامه نوشتم و اگر شرایطش باشد همین الان می توانیم برویم سر فیلمبرداری این فیلمنامه ها. این کارگردان درباره عنوان فیلم و نگاه جاری در فیلم بیان کرد: انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بود. حضرت امام خمینی با تانک و توپ شروع نکردند و اولین چیزی که به مردم می گفتند این بود که ما می ...
آیا از زن به دنیا آمدنت راضی هستی؟
راستی هم ما از دختر بودن خودمان چه چیزی دیده ایم؟ در گذشته که همیشه توسری خور و ظلم دیده بودیم و حالا هم نتوانسته ایم هنوز قدرت واقعی را در دست های ظریف خود احساس کنیم. درست است که حقوق زن و مرد برابر اعلام شده، ولی این برابری و تساوی از خیلی جهات می لنگد. مثلا من جرات ندارم از یک خیابان خلوت عبور کنم،، چون لشکر بی کاران و عیاران متلک گو پرسه می زنند. من عاشق سیر و سفر و گشت و گذار هستم ...
قش نیروی هوایی در دهه فجر سال 1357
نداشتیم و همه به پیش می رفتیم. سرهنگ تاجور فریاد می زد که بابا چیزی نشده خونسردی خودتان را حفظ کنید! ، اما بچه ها به این حرف ها توجهی نمی کردند. سرهنگ تاجور که دید حرف هایش تأثیری ندارد، رفت و بعد از مدتی به همراه تعدادی دژبان برگشت و سرتیب خطیب شهیدی نیز همراه شان بود؛ ما هم یکی از بچه هایی که تیر خورده بود را تا رسیدن آمبولانس، روی دست گرفته بودیم و فریاد می زدیم: این سند جنایت پهلوی ...
مردم نمی گویند ما خیلی فاسق هستیم؟
این کار برای ایشان (فرزند محمدرضا) زود است و شاید هم درست باشد؛ بعد هم معلوم نیست مادر در این باره چه عقیده ای داشته باشد. فرمودند ما به عقیده علیاحضرت چه کار داریم؟ کار خودمان را بکنیم؛ چون ممکن است بچه به راه های بد بیفتد. عرض کردم غلام که در جوانی تا هیجده سالگی زن ندیدم، زیرا شب و روز برگرده اسب سوار بودم و به طوری کارهای پدرم که آن وقت تهران بود و کارهای درسی ام و ورزش دائم، مرا به خود مشغول ...
13 بهمن؛ سالروز شهادت 2 کودک راه آزادی از مهدیشهر
به گزارش خبرنگار ایرنا ، شهید محمود بلوری فرزند علی اکبر سال 1349 در مهدیشهر و شهید علی همتیان فرزند معصوم اردیبهشت 1346 در روستای درجزین مهدیشهر به دنیا آمدند و در سن هشت و 11 سالگی بر اثر شلیک ساواک شهید شدند. یکی از دوستان همسال شهیدان بلوری و همتیان می گوید: آن روز طبق معمول با دوست و بچه محله مان شهید بلوری مشغول بازی بودیم. محمود می گفت امام خمینی(ره) آمده است و همه مردم برای ...
روایت مبارز انقلابی از روزهای سال 57
همراه شدند. روز 22 بهمن بود در باباطاهر بودم، جایی نشسته بودم که رادیوی مغازه ای موسیقی پخش می کرد یک دفعه صدا قطع شد و صدایی با این مضمون شنیدم این صدای انقلاب ایران است، که بعد گفتند صدای آیت الله محلاتی بوده که پخش شده است، از همان جا تا میدان امام دویدم و هر که سر راهم می رسید می گفتم انقلاب پیروز شده، به میدان رسیدم چند نفر دور میدان امام می چرخیدند و سرود خمینی ای امام را می خواندند ...
همسر شهید موسوی: حاج قاسم جواب نامه سیدرضی را از پنجره خلبان فرستاد پایین! / به سردار سلیمانی گفتم: من ...
من زبان عربی هم بلد نبودم اما این بلد نبودن خیلی هم به چشمم نمی آمد و اذیت نمی شدم چون همه کسانی که اطراف ما زندگی می کردند ایرانی بودند. در واقع خانواده تعدادی دیگر از همکاران سید هم در منطقه ای بودند که ما بودیم و حدود 80 خانم با بچه هایشان بودند. آقا صادق فرزند اولم آن زمان 3 ماهش بود. خانه ای که ما در آن جا ساکن شدیم 4 خانواده دیگر هم بودند. موقعیت آن زمان برای خانواده ها در لبنان ...
ضرورت تحول و تکامل در مجلس براساس بیانیه گام دوم
آقای رئیسی همه کوشش کردند و خدمت کردند و اگر ایران به این جا رسید، اگر نگاهمان نگاهی مثبت باشد مثبت ها را می بینیم به قول من با نگاه مثبت نگری، خار هم زیبا است. سوال: شما مجلس های پیش از انقلاب را هم دیده بودید و در جلسات مجلس شرکت می کردید؟ بادامچیان: بله دیده بودم، اما مجلس آزاد نبود و نمی شد تماشاچی برود، اگر بخواهیم بحث کنیم مسئله ما در ایران، مسئله سالیان دراز حرکت مردمی است ...
بریده هایی از تبریزِ در آستانه طلوع فجر
شاهد بودیم ، امکان درگیری هم وجود داشت. جلوتر از پل آجه چای ، تانک گذاشته بودند و نیرو های نظامی را مستقر کرده بودند و جاده بسته بود. مردم هم همان جا ایستادند و من از بالای دوش افراد، نیم ساعتی برای راهپیمایان صحبت کردم و به نمایندگی از مردم حمایت خودم را از همافران اعلام کردم . روز 22 بهمن که انقلاب در تهران پیروز شد، من در منزل آقای حاجی فراهنگ پور بودم و سرود ایران ، ایران ، ایران ...
پای صحبت های مهری قربانیان درباره سرطانش/ همه اش لطف خدا بود
در خانواده ای به دنیا آمدم که سه خواهر و سه برادر بودیم و من فرزند چهارم خانواده بودم. محل تولدم قوچان بود اما به یکی از روستاهای فاروج نقل مکان کردیم و در همان روستا هم بزرگ شدم. سال 1373 متأسفانه پدرم را از دست دادم و از آن روز بیشتر از گذشته زندگی مادرم وقف ما 6 فرزندش شد. مادرم برای اینکه بتواند بهتر به ما برسد، ازدواج هم نکرد. تا دیپلم درس خواندم و با اینکه سه بار در کنکور قبول شدم اما به ...
دانشجوی شهید صغر مرادی
شدم که حساسیت او را درباره ثبت نام و عضویت برخی از همکلاسی هایمان در حزب رستاخیز را دیدم و یادم هست تا مدت ها بچه هایی که عضو آن حذف شده بودند را سرزنش می کرد و از این کار آنها خیلی عصبانی بود. بعد از شهادت مرادی، خانه پدرش در محله خیرال اردبیل در کنار یکی از خیابان های اصلی شهر، در اکثر تظاهرات ها به نماد مقاومت و یادآوری جنایت رژیم تبدیل شد و مردم در مسیر تظاهرات وقتی به جلوی این خانه ...
فجر رنگ ها ...
شد و یا شاعری جویای نام، با شعرهایی نه چندان پر بها، خلق الله را به فیض می رساند.البته غالب بچه ها بی خیال این مراسم، منتظر پذیرایی آخر مجلس بودند و یا در حال دید زدن پیرمردهایی که با طنین بلند شاعر یا سخنران مجلس، چرت شبانه شان پاره می شد و مثل فنر از جا می پریدند! یادم هست یکی از این مساجد که خواسته بود مثلا خلاقیت به خرج بدهد و در کنار جشن دهه فجر، کاری فرهنگی هم بکند، آخر شب برای ...
وزیر دادگستری از ریختن زندانیان سیاسی به دریاچه نمک می گوید
وزیر دادگستری مدام از جنایات آزموده می گفت و من که نمی توانستم حرف هایش را یادداشت کنم، با دقت تمام سعی می کردم حرف هایش را به ذهنم بسپارم و نکته ای را فراموش نکنم. چون شنیدن این حقایق هولناک درباره ژنرالی که کسی جرئت نداشت از او کوچکترین انتقادی بکند برایم عجیب بود. من و داودی هنگام ظهر از دادگستری بیرون آمدیم و با عجله راه افتادیم تا هرچه زودتر به روزنامه برسیم و من گفته های تکان دهنده وزیر دادگستری را تنظیم کنم هرچند امیدوار نبودم این گفته های وزیر که اسرار جنایات آزموده را برای اولین بار فاش می کرد در روزنامه چاپ شود. ...
زندگی نامه فریدون آسرایی/از مکانیکی تا خوانندگی
به گزارش پایگاه خبری شباویز،فریدون آسرایی در 17 مرداد ماه سال 1335 در آسارا متولد شد. او یکی از خوانندگان پاپ ایرانی است. آسرایی در منطقه آسارا به دنیا آمد. بعد از تحصیلات مقدماتی، در ژوئیه 1987 به شهر ونکوور کانادا مهاجرت کرد و 14 سال در آنجا زندگی کرد،وی فارغ التحصیل فوق لیسانس رشته مهندسی کشاورزی از فیلیپین می باشد. سال 1988گروه غزال و 2 سال بعد هم گروه پرواز را با حضور ...
بازیگر دفتر یادداشت با این استایلش کولاک کرد | استایل جنجالی الهام پاوه نژاد
به گزارش شمانیوز؛ الهام پاوه نژاد بازیگر سینما و تئاتر کشورمان متولد 27 شهریور 1350 در تهران است اما اصالتا کرمانشاهی می باشد. الهام پاوه نژاد هنرمند سرشناس کشورمان که با ایفای نقش در سریال نمایش خانگی دفتر یادداشت در کنار هنرمندانی چون رضا عطاران، حسن معجونی و... درخشیده است. 19 ساله بودم که وارد دانشکده بازیگری شدم . آن سال ها یا بچه ها باید دکتر می شدند یا مهندس و در واقع چون خواهرم (پریسا) مهندس بود ، این فشار خیلی بود که من پزشکی بخوانم؛ با توجه به علاقه ای که من به رشته زیست شناسی داشتم. ...
وقتی امام (ره) به تهران آمد چند ساعت کسی نمی دانست کجا هستند / رهبر انقلاب کجا امام را دیدند؟
رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن جا در یک قسمت، کار هایی را که من عهده دار بودم، انجام می گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر می کردیم. در همان روز های انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه ای آن جا بودیم که کار های مربوط به خودمان را انجام می دادیم. آخر شب - حدود ساعت نه ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را ...
مشابهتی شیرین با ابوالفضل العباس(ع)
راننده سرباز بود؛ من هم با ظاهری شبیه پاسدارها نشسته بودم کنار راننده. به مقصد که رسیدیم از سرباز پرسیدم: خب! حالا برنامه چیه؟ با لبخند گفت: ما زود رسیده ایم. دکتر (فرمانده اش) و بقیه بچه ها هنوز راه نیفتاده اند . صبح که از خانه بیرون می آمدم، برف می بارید. این را گفتم که بدانید، هوا سرد بود. سرباز هم بی قرار از ماشین پیدا می شد، در ماشین را باز می کرد و سری به غذاهایی می زد که گرفته بود ...
ماجرای اجکت اسماعیل امیدی و غلامرضا یزد و غربت خلبان های اف پنج
سقوط کرد. بچه های دیگری داشتیم که دو فروند و سه فروند با آن ها سقوط کرده بود. ولی تنها کسی که با من افتاد، رضا یزد بود. در کل ناراحت بودم ولی یک خوشحالی که داشتم؛ این که حدس می زدم پریده بیرون و این را در گزارشم نوشتم. بعد از مدتی هم اطلاعات آمد که زنده و اسیر است. * عجب! چون ایشان جزو مفقودالاثرها بوده، فکر می کردم تا پایان اسارت از زنده بودنش خبر نداشته اید! نه. اطلاع داشتیم ...
احساس حضرت آیت الله خامنه ای در روز ورود حضرت امام خمینی به کشور
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی احساس درونی خود در روز ورود حضرت امام خمینی (ره) به کشور را در سخنرانی های خود عنوان کرده اند. حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند: روز ورود امام همه خوشحال بودند، می خندیدند. بنده از نگرانی بر آنچه که برای امام ممکن است پیش بیاید، بی اختیار اشک می ریختم و نمی دانستم که برای امام ممکن است چه پیش بیاید؛ چون یک ...