سایر منابع:
سایر خبرها
پسر جوان دختر 16 ساله را سیاه بخت کرد!
.... من هم که پا به پای شوهرم قصد داشتم زندگی آرمانی و پر از عشق را برای خودم بسازم، با او همراه شدم و با اجاره یک منزل نقلی در حاشیه شهر مشهد، به زندگی خود ادامه دادیم. آرمان هر روز صبح به سر گذر می رفت تا او را برای کارگری ببرند اما بیشتر روزها با چهره ای غمگین به خانه بازمی گشت چرا که کاری پیدا نمی کرد. در این شرایط من قبل از آمدن او به این فکر می کردم که احتمالا کاری ...
ماجرای تکان دهنده تجاوز به دختر 17 ساله توسط پسرعمویش!
فعالیت می کرد و درآمد خوبی داشت اگر چه پدر و مادرم بی سواد هستند و هیچ کدام تحصیل نکرده اند، اما رفتارشان با یکدیگر سنجیده است و هیچ مشکل خانوادگی نداریم. در همین حال من هم ارتباط خوبی با هشت برادر و خواهر دیگرم داشتم و پدرم نیز تلاش می کرد تا خواسته های مرا برآورده کند. خلاصه کمبودی در زندگی احساس نمی کردم، ولی علاقه ای هم به تحصیل نداشتم به همین دلیل در مقطع ابتدایی درس و مدرسه را رها ...
شال گردن را دور دهانش پیچیدم تا فقط هوار نکشد
خیلی عصبانی بودم، نمی دانستم چه کاری انجام می دهم. صدای فریادهایش مرا آزار می داد دلم می خواست صدایش قطع شود. شال گردن را برداشتم و آن را روی دهان شوهرم گذاشتم تا فریاد نزند و سر و صدا نکند. شال گردن را فشار دادم و دو دقیقه ای که گذشت بی حال روی زمین افتاد. تصور کردم بی هوش شده است همین که صدایش قطع شده بود برایم کافی بود. بدون توجه به وضعیت او به اتاق رفتم و خوابیدم. ساعت حدود 12 ظهر ...
به مقربان درگاهت قسم می دهم شهادت رانصیبم گردان
دیگر از این دنیا فانی سیر شدم بگذار این دنیا برای آنهائی باشد که به آن دل بسته اند خدایا، ترا به مقربان درگاهت قسم می دهم که شهادت را نصیبم گردان، اما ای پدر و مادر عزیزم خودتان می دانید که من لیاقت فرزندی شما را نداشته و نخواهم داشت، ولی هر چه باشد شما بزرگترید و مهربانتر امید است که مرا ببخشید که من روسیاهم. انتهای پیام/ ...
اسیدپاشی به خاطر حضانت فرزند
دختر کوچکترش را بگیرد تا او را پیش خودش ببرد. دلیلش این بود که پدر نمی خواست، دخترش با ناپدری بزرگ شود. بر سر این موضوع اختلاف میان زن و شوهر سابق شکل گرفت به طوریکه پدر مدام به مدرسه دختر کوچکش می رفت تا وی را با خودش به خانه ببرد. درگیری آنها ادامه داشت تا اینکه حادثه اسیدپاشی رخ داد و باعث تشکیل پرونده ای در دادسرای جنایی تهران شد. شاکی زن جوان بود که از شوهر سابقش به اتهام اسیدپاشی ...
قتل هولناک زن 18 ساله به دست شوهرش در مشهد
همسرم مرا در سرکوچه دید و با مادرم تماس گرفت اما من به خانه رفتم و ناگهان با کارد به همسرم حمله کردم و 3 ضربه به او زدم. بعد هم از خانه بیرون رفتم ولی با خودم فکر کردم شاید هنوز نمرده باشد به همین خاطر دوباره به خانه ام بازگشتم که برادرانم را دیدم وآن ها مرا کتک زدند که در همین هنگام نیز ماموران مرا دستگیر کردند. با پایان بازسازی صحنه جنایت ،این متهم بی رحم ،با دستور قاضی محمود عارفی ...
نجات مرد محکوم به قصاص با کمک همشهری و خیران
. او که در این سالها سختی های زیادی کشیده در این باره به همشهری می گوید: اول از همه دست پدر و مادر مقتول و بعد هم دست خیران را می بوسم که باعث نجات پسرم شدند. در این مدت که ما چندین مرتبه برای گرفتنم رضایت به خانه پدر و مادر مقتول رفتیم، آنها هیچ وقت به ما بی احترامی نکردند. آنها فقط برای جوان از دست داده شان گریه می کردند و هیچ وقت حرف زشتی به ما نزدند. ما هم آنها را درک می کردیم. اگر هم حرفی می ...
آدینه با داستان/ فرخندۀ مالک
...> از چشم های گربه خلاص شدم و افتادم توی کاسه ی مسین چشم های مرد. - صدای کی دربیاد؟ - - نمی خواین بیاین تو؟ اینجوری می خواین هوامو... گربه جستی زد و چنگ ریزی انداخت گوشه ی راست لب من و جلدی خودش را پرت کرد توی بغل فرخنده و طوری دست هاش را دور گردنش انداخت که انگار کن طفلی باشد ساعت ها دور از مادر مانده. مرد دوباره دست های خیسش را گذاشت روی صورتم و گوشه ی لب هام را ...
سرگذشت هولناک زن 17 ساله از که گرفتار همسایه شیطان صفت شد
داشتم مرد 45 ساله متاهلی زندگی می کرد که مدام سعی داشت با من صحبت کند و خودش را مردی خیرخواه و دلسوز جلوه می داد. او یکی دوبار از من خواست اکنون که شوهرم نیست و من به تنهایی زندگی می کنم، اگر مشکلی داشتم با او در میان بگذارم. من با آن که حرف هایش را جدی نمی گرفتم، ولی به رسم ادب از او تشکر می کردم و احتمال می دادم همسایه ای دلسوز است که قصد کمک به مرا دارد، اما شب گذشته زمانی که شوهرم نیز در خانه ...
گلبانگ سربلندی زاده ایل در شیراز/ نکوداشت دانش آموخته ای از دبیرستان عشایری
آنجا ادامه تحصیل در کلاس چهارم دادم و اواسط خرداد همان سال با بهمن بیگی در همان منطقه ملاقات کوتاهی داشتم و برای تحصیل در پایه پنجم دبستان به بوشهر رفتم تا اینکه دبیرستان به شیراز آمدم تا کلاس دهم در این شهر تحصیل کردم. پدر پیوند کبد ایران با بیان اینکه محمد بهمن بیگی اقدامات شاهکاری در حوزه تحصیل فرزندان عشایر داشته است ادامه داد: سال 1348 به یاسوج رفتم و معلم شدم تا 2 سال معلم مدارس ...
این دختر ایرانی کوزت واقعی سریال بینوایان است / فرار از خانه جهنمی و اسارت در دخمه زن شیطانی + نظر ...
حسابی از خودم غافل شدم ، حتی گاهی متوجه می شدم که خانواده ام برای اینکه درآمد من را از دست ندهند جواب رد به خواستگارهایم می دادند. وقتی که احساس کردم عمر خود را هدر دادم ، تصمیم به ترک خانه گرفتم و از خانه زدم بیرون و به تهران رفتم، کاش هیج وقت این تصمیم اشتباه را نمی گرفتم .....زمانی که رسیدم به تهران نمی دانستم کجا باید بروم، داخل یک پارک نشستم، در افکار خودم غرق بودم که یک زن جوان با ...
راننده مزدا 3 مرد آشنا را زیر گرفت | دلیل اختلاف قاتل با مقتول چه بود؟
.... آنها 3 سال قبل به دلیل اختلافاتی که با یکدیگر داشتند از هم جدا شدند. مدتی از جدایی آنها گذشته بود که من با همسرم آشنا شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم اما در این بین مهدی شوهر سابق همسرم از روزی که متوجه ازدواج وی شده بود، به شدت ناراحت شده و مدام برای همسرم مزاحمت ایجاد می کرد. وی ادامه داد: روز حادثه همسرم به من زنگ زد و خواست تا به محل کارش بروم و او را به خانه برسانم. من هم رفتم ...
حسین(ع) سر مرا به دامن می گیرد
...> شهید محمد شبانه عاقبت در نخستین روز از آبان ماه سال 1363 در بمباران هوایی منطقه عملیاتی میمک بر اثر تخریب سنگر به فیض شهادت نایل آمد. مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای بهشت رضای مشهد مقدس واقع شده است. متن وصیت نامه شهید محمد شبانه به شرح ذیل است: بسمه تعالی پدر و مادر عزیزم، اگر من لیاقت شهید شدن را داشتم و شهید شدم این شما هستید که باید صبر داشته باشید، اگر ...
مسئولان به روستاها رسیدگی کنند
به گطارش پایگاه خبری تحلیلی هرمز ؛ شهید موسی بشیری شمیلی دوم اردیبهشت 1335 در روستای شمیل بندرعباس به دنیا آمد، پدر وی اسماعیل، کارگر بنایی بود. وی درحالی که سه سال بیشتر نداشت مادرش جاریه را در سال 1338 از دست داد. او سال ها بدون حضور مادر بود اما زنی شجاع و قوی درکنارش ماند و او را پرورش داد و تربیت کرد، او کسی نبود جز مادربزرگش. وی تحصیلاتش را در بندرعباس تا ...
مجری سرشناس تلویزیون: فرزندم را تربیت نکردم! +عکس
ای شد و مسیرم را به عنوان مجری به تلویزیون رساند. اواخر دهه 70 کم کم به بازیگری در سینما دعوت شدم و با فیلم شوخی نخستین نقش بلند سینمایی را تجربه کردم؛ از دهه 90 هم روی صحنه تئاتر رفتم و کارهای حرفه ای داشتم. نخستین کارم نمایش عشق، اتفاقی نیست که بیفتد به کارگردانی وحید جلیلوند در تالار وحدت بود. خلاصه اینکه به لطف دوستانی که حوصله من را در تلویزیون نداشتند از 16 سال پیش بیرون از تلویزیون و روی ...
زندگی نامه علی زند وکیلی/خواننده و نوازنده
در یک خانواده پر جمعیت متولد و بزرگ شده است. او دو برادر کوچکتر به نام محمد، امین و 7 خواهر بزرگ تر از خود دارد. آقای وکیلی هنوز ازدواج نکرده و همواره سپاسگزار حمایت پدر، مادر و خانواده اش است. او می گوید: پدر و به دنبال آن مادر و سایر اعضای خانواده، همگی از این که من در فضای موسیقی حرکت کنم حمایت می کردند. یادم است صبح هایی که کلاس ساز داشتم، ساعت 2 نیمه شب از خواب بیدار می شدم و تا 6 ...
داستان دوستی دختر دبیرستانی با پسر زیبای محله
فروشی محله تهیه کنم! مادرم که از اصرارهای من تعجب کرده بود بالاخره آب پاکی را روی دستم ریخت و من آن شب تا صبح بیدار ماندم. صبح روز بعد خیلی زود راهی مدرسه شدم و به طرف مغازه پدر نوید حرکت کردم اما او را در فروشگاه ندیدم. دیگر کلافه بودم و نمی دانستم چکار کنم ولی وقتی از دبیرستان به خانه برمی گشتم چشمم به نوید افتاد که درون مغازه نشسته بود. بی درنگ سراغش رفتم و او با چهره ای غمگین درباره ...
فرار دختر 18 ساله از چنگ آزار و اذیت مرد معتاد
زندگی آشفته و خیانت بار پدر و مادرم در حالی به طلاق انجامید که من و خواهرم قربانی رفتارهای ناآگاهانه و شاید هم شیطانی آنان شدیم و روزگارمان به تباهی کشید چرا که ... دختر 18 ساله ای که مدعی بود یکی از قربانیان تلخ ماجرای طلاق است، درباره سرگذشت دردناک خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت:من وخواهرم کودکانی خردسال بودیم که درگیری ها بین پدر و مادرم آغاز شد. ...
برای رسیدن به ترکیب میلان دروغ گفتم!
به گفته مربی، من باید مانند همه بازیکنانی که به سری آ می آیند یک جهش تاکتیکی انجام می دادم و باید از نظر دفاعی پیشرفت می کردم. در نقش هافبک هجومی، براهیم دیاز، که عملکرد خوبی داشت، و چارلز دی کتلایر، که خرید بزرگ تابستان بود، حضور داشتند. من در مرحله یادگیری بودم و به صورت سلسله مراتبی پشت سر آنها شروع کردم. به دست آوردن جایگاه در زمین سخت بود. من هرگز در تمرین تسلیم نشدم و شدت کارم در هر جلسه ...
اسیدپاشی به خاطر حضانت فرزند
درگیری زن و مردی بر سر حضانت فرزند، به اسید پاشی و تشکیل پرونده در دادسرای جنایی تهران منجر شد. حدود یک سال قبل زن و شوهری که به شدت با یکدیگر اختلاف داشتند، تصمیم به جدایی می گیرند. آنها صاحب دو دختر 14 و 16 ساله نیز بودند که پس از جدایی دختر [...]
طلاق بعد از خرید ویلای شمال
برای خرید خانه، این مرد بدون این که نظر مرا بپرسد، تمام پول هایش را داد و یک ویلا در شمال کشور خرید. بعد از شنیدن این موضوع به شدت شوکه شدم. ما هنوز در تهران مستاجر هستیم و دراین سال ها هم به خاطر این که خانه ای برای خودمان نداشتیم، کلی سختی کشیدیم اما او به یکباره همه زندگی مان را نابود کرد و یک ویلا خرید. وقتی ما تا این اندازه سختی می کشیم، چرا باید در شمال و روبه روی ساحل یک ویلا ...
شوق پرواز/ اسطوره ای از ایثار که عاشق شهادت بود
از جلوی چشمانم رفتند؛ تا اینکه اوایل شهریور ماه سال 1399 بود که پسردایی ام عکسی از علیرضا به زن دایی ام می دهد تا نظر مرا نسبت به علیرضا بداند که سرانجام بعد از بهانه های الکی که در ذهنم تراشیده بودم قرار شد تا برای خواستگاری تشریف بیاورند. خلیلی می گوید: علیرضا همواره نماز اول وقت می خواند و نسبت به حق الناس خیلی حساس بود؛ به پدر و مادر خود و همچنین پدر و مادر من احترام می گذاشت و در طول ...
گریه بر شهادت من، منافقین را شادمان خواهد کرد
...> ای پدر و مادر می دانم که برای من زحمت های فراوانی کشیده اید و من قدر زحمت های شما را نمی دانستم. ای مادر مبادا از شهیدشدن من ناراحت باشید زیرا که این راه را من خودم انتخاب کردم و این همان راهی است که حسین ابن علی انتخاب کرد. ای مادر عزیز از شهیدشدن من گریه مکن لباس سیاه نپوش تا منافقین بدانند که مادران ما چیزی را که در راه اسلام بدهند پس نخواهند گرفت و امیدوارم مرا ببخشید و من شما را ...
انتقام سخت نظیر از آزارگر زن برادرش| چه کسی قاتل را لو داد؟
آمدی؟ بعد از مدتی متوجه شدم که پلیس هم ولایتی هایم را به خاطر اینکه غیر قانونی به ترکیه آمده اند از کشور اخراج می کند. از آنجا که مرتکب به قتل شده بودم و می دانستم پلیس در تعقیب من است، تصمیم گرفتم قبل از اینکه پلیس ترکیه مرا بازداشت کند و تحویل پلیس افغانستان یا ایران بدهد، خودم از ترکیه خارج شوم. شبانه به قاچاق بر پول دادم و به افغانستان رفتم. بعد هم به ایران آمدم که از بخت بدم یکی از فامیل های مقتول مرا دید و به دام افتادم. ...
عبدخدایی، عضو فدائیان اسلام: پدرم مخالف کسروی بود همین که شنید او را کشته اند، گفت من حاضرم 70 سال ...
بود که در واقعه مسجد گوهرشاد دخیل بود. به ایران آمد و بعد رفت و در کربلا ساکن شد . تبعید شد؟ آن موقع تبعیدها محترمانه بودند. سرباز نمی فرستادند که طرف را ببرد، بلکه به او می گفتند اینجا نباش. پدر من می گفت: استاندار تبریز آقای علی منصور بود. من بعد از 8 ماه که از اختفا بیرون آمدم، قاضی عسگر تبریز آمد و مرا سوار درشکه استانداری کرد و به استانداری برد. اول که وارد شدم، استاندار ...
روایت آنه خدیجه از دیدار با رهبر معظم انقلاب؛ بانویی که با یک دست غوغا کرد
چپم فرش می بافتم به این واقعیت ایمان داشتم که خدا مرا دوست دارد برای همین هر چند یک دست نداشتم اما هیچگاه اراده ام را از دست ندادم. او با ایجاد کارگاه تولیدی در خانه قدیمی و نمور خود، سنگر حفظ و صیانت از این میراث خانوادگی را به وجود آورد و به گفته خودش، فرزندانش به ویژه 2 دختر و یک پسرش همیشه همراه و حامی وی بوده اند. او به حمایت های همسرش اشاره کرد و گفت: پس از فوت همسرم ...
با ساکنان شهرک جذامی ها آشنا شوید/ در اینجا همه جذامی هستند+جزییات (16+)
دیوارهایی که جابه جا رنگش پریده...انتهای اتاق دست راست یک آشپزخانه کوچک است که به زور یخچال ،اجاق گاز رومیزی و سینک ظرفشویی را در خودش جا داده... این چهاردیواری همه داروندار آقا احد است از این دنیای بزرگ... آقا احد 82 ساله است، اهل تبریز. مثل بقیه ساکنان شهرک، جذام گرفته و برای درمان آمده مشهد : هشت سالم بود مریض شدم، پنج سال هم جذام خانه باباباغی بودم اما خوب نشدم، آمدم اینجا... دیگر همینجا ...
قتل هولناک دختر جوان به دست دوست پسرش با سیم تلفن و قابلمه
خانه رویا (مقتول) صدای جر و بحث می آمد، اما خیلی زود تمام شد. صبح نگران اوشدم و چندبار مقابل خانه اش رفتم، اما کسی در را باز نکرد. چون کفش رویا جلوی در بود مطمئن شدم بلایی سرش آمده و برای همین به پلیس زنگ زدم. از زن همسایه به خاطر مسئولیت پذیری اش تشکر کردم و کم کم باید صحنه را ترک می کردیم. ساعت پنج ازخانه بیرون آمدم در حالی که فقط اسم مقتول را می دانستم. صبح به اداره رفتم و دیدم مادر و پدر رویا ...
کشف جسد سوخته مادر خواننده معروف پاپ در اتوبان باقری تهران / حکم قصاص برای داماد خانواده + جزییات
میانسال دستی نداشته است . وی گفت: سال 90 به خاطر حمل یک کیلو شیشه بازداشت و به محکوم شدم. شیشه مخدر متعلق به دوستم بود و من فقط آن را حمل می کردم اما درخواست عفو دادم که با آن موافقت وحکم اعدامم تبدیل به 25 سال زندان شد. با شیوع بیماری کرونا توانستم با سپردن وثیقه از زندان آزاد شوم.من با مادر زن سابقم اختلاف حساب داشتم .به همین خاطر آن روز با ماشین دنبالش رفتم و با هم درباره اختلاف ...