سایر منابع:
سایر خبرها
اسیدپاشی همسر موقت به بدن شوهرش
: با پیگیری های پلیسی زن اسیدپاش دستگیر شدو انگیزه خود از اسیدپاشی را علاقه زیاد به مرد جوان و حسادت دانست. زن حسود در بازجویی ها گفت: با مرد جوان ازدواج موقت کرده بودم اما او از مدتی پیش تصمیم داشت مرا ترک کند و به این ارتباط پایان دهد. متوجه شده بودم قصد ازدواج با دختر دیگری را دارد. چون خیلی به او علاقه مند بودم و از طرفی حس حسادتم برانگیخته شده بود تصمیم گرفتم به آن دختر صدمه بزنم ...
جمع آوری 177 دستگاه ماهواره توسط جوان گچ کار قمی
کاری به کسی ندارم که چطور زندگی و فکر می کنند ؛ هدفم این است که ماهواره را از داخل زندگی افراد بیرون بیاورم چون می دانم و دیده ام که چه بلایی بر سر خانواده ها می آورد. کسی را سراغ دارم که می گفت هفده روز دخترم از خانه فرار کرده بود و خودش هم می گفت شک ندارم که تحت تاثیر همین سریال های ماهواره ای قرار داشته است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید برخی خانواده ها که شاید به ...
اعتراف یک مرد پس از شکنجه همسرش با ناخن گیر
...> - روزی که اعضای خانواده ات را در منزل زندانی کردی هیچ کس دیگر نبود؟ نه! پدرم به شهرستان رفته بود و ما تنها بودیم. - حالا چه احساسی داری؟ پشیمانم! من هنوز همسرم را دوست دارم! - اما هیچ انسانی این گونه فردی را شکنجه نمی کند؟ نمی دانم! تقصیر خودش بود اگر از اول محل جاسازی مواد را می گفت من هم او را اذیت نمی کردم! ولی باز هم باید با او صحبت کنم. - چرا همسرت را طلاق ...
قتل برای یک مشت طلا
...> سپس شش دختر و پسر قربانی که از روبه رو شدن با متهم تحت تاثیر قرار گرفته و به شدت گریه می کردند یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند و برای محمد حکم قصاص خواستند. پشیمانی در دادگاه وقتی نوبت دفاع به متهم رسید گفت: قتل زن صاحبخانه را قبول دارم. من طلاهای او را هم دزدیدم اما پول و دلاری در خانه آنها نبود که بدزدم. او در تشریح جزئیات قتل گفت: چون قبلا در خانه محترم و همسرش ...
گذشت دختر جوان از قصاص پسر اسیدپاش
دختر جوان به حدی بد بود که بلافاصله از درمانگاه به بیمارستان انتقال یافت و بعد از چند روز بستری شدن بالاخره توانست با مأموران صحبت کند. او که شیرین نام دارد در تعریف آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من با جوانی به نام جمشید رابطه داشتم و چندسالی بود که با هم دوست بودیم. در این مدت متوجه شدم جمشید شکاک است و خیلی من را اذیت می کرد، حتی چندین بار من را کتک زده بود تا اینکه یک روز به خاطر خلافی ...
پانسمان های عاشقانه یک زوج بر دل طبیعت
است بهترین لحظات زندگی اش را در درمان یک پرنده و یا حیوان زخمی و بازگرداندن او به طبیعت می داند. او از درمان حیوانات زخمی و همراهی همسرش در این راه اینگو نه می گوید: از کودکی علاقه زیادی به حیوانات داشتم و مثل خیلی از کودکان دیگر حیوانات خانگی و پرنده داشتم. پدرم همیشه تأکید می کرد باید با حیوانات مهربان بود و به آنها محبت کرد. همیشه دوست داشتم به حیوانات زخمی کمک کنم و تا جایی که در ...
توپخانه قوی سپاه ثمره فعالیت شهید شفیع زاده است
برادرها هم غافل نمی ماند. کنار این همه کار، ورزش هم می کرد. خصوصا به وزنه برداری خیلی علاقه داشت و پیگیرش بود. حالا دیگر شجاعت و مردانگی حسن، شده بود نقطه ی اتکای خانواده و پشتوانه ی مادر. مادرش با او مثل مردهای بزرگ رفتار می کرد، طوری که دیگر از همان نوجوانی اخلاقش و کارهایش کودکانه نبود. با وقار شده بود و محجوب و مودب و درس خوان و کوشا. مثل یک آدم بزرگ هم مواظب بود که ...
بیوگرافی نسرین مقانلو و همسرش کمال خلیلیان + عکس
. البته سالی یک بار به ایران می آمدم و به صورت ناپیوسته کارهایی انجام می دادم، مثل کار نابخشوده مرحوم ایرج قادری که هنگام بارداری پسر بزرگم اتفاق افتاد یا بن بست اصغر نعیمی که با فرهاد اصلانی و دکتر عزیزی بازی کردم. ازدواج، فرصتی برای امتحان کردن خودم بود. با ازدواج، عاشق شدم و با خودم فکر کردم این بهترین فرصت برای امتحان کردن خودم است که آیا می توانم مدتی از آنچه دوست دارم، دور باشم یا نه! آن 10 سال ...
سبک زندگی آیت الله شاه آبادی به روایت همسر
انقلاب شب ها از فراق پدرم و برادرهایم خوابم نمی برد درعرض دو سه سال حدود ده نفر از نزدیکانم را از دست داده بودم بنابراین علاقۀ من نسبت به ایشان بیشتر شده بود چون وقتی انسان تنها می شود روی تنها کسی که باقی مانده متمرکز می شود. ایشان هم من را بیشتر درک می کرد. شاید زمانی از کسی ناراحتی داشت اما بروز نمی داد. یادم هست می گفت: الان تنها آرامش من شما هستید! هرکسی به نحوی به من ضربه می زند اما تنها کسی که ...
چگونه می توانیم زینب (س) را یاری کنیم؟
تربیت کند، اگر کسی در لباس و زندگی و زبان و نماز و خانه اش نقصی دارد و آن را برطرف کند، این شخص از جملۀ یاران حسین و یاران زینب است. و از خداوند می خواهیم که اینگونه باشیم. متن کامل سخنرانی متن کامل این سخنرانی که از سوی موسسه فرهنگی تحقیقانی امام موسی صدر منتشر شده در ادامه می آید: بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا أبا عبدالله و علی الأرواح ...
بازیگر و کارگردان در نظام هالیوود مثل یک کارمند است /برج عاج نشین نیستم/ مثل یک سرباز صفر در خدمت ...
...> معادی: گرفتن این سکانس ده – یازده روز طول کشید. اتفاق چندان ساده ای هم نبود. چون باید راکورد ظاهر و حس همه بازیگران در طول این مدت حفظ می شد. رضایی: ریتم سکانس فوق العاده است. این سکانس مثل سکانس دعوا با راننده مقابل در خانه جزو صحنه های مرجع این فیلم شده اند. با حجم عظیمی از جمله مواجه می شویم که پشت سر هم گفته می شوند و کاملا هم شنیده می شوند. از نظر فنی هم درست اجرا شده. اما یکی از ...
مقتول همسرم را فریب داده بود
همراه همسر جوانم و دختر شش ساله ام چندین سال است که در ساختمان مسکونی حوالی خزانه در جنوب تهران زندگی می کنیم. مقتول هم همراه خانواده اش در ساختمان ما زندگی و به عنوان نیروی خدماتی در یکی از بیمارستان های شهر کار می کرد. وی ادامه داد: چهار ماه قبل به خاطر بیماری ناگهان سکته کردم و از آن روز به بعد خانه نشین شدم. در این مدت به کار ها و رفتار همسرم مشکوک بودم تا اینکه متوجه شدم حمید او را اغفال کرده ...
درد دل خانواده ریسانی/ رئیس جمهور کاری کند سه فرزندم نفس بکشند
نمی خواهند و بیشتر کمک می خواهند. من وقتی بیماری را می بینم برایش دعا می کنم نه اینکه با حس ترحم غرورش را بشکنم. می خواهم داروساز شوم تا پدرم برای تهیه دارو ما زحمت نکشد پارسا عضو کوچک خانواده نیز که پشت کنکوری است، می گوید: می خواهم دارو ساز شوم تا بتوانم داروهای خودمان را بسازم. من عاشق فوتبال و سینما هستم و دوست دارم یکبار هم که شده سحر قریشی را از نزدیک ببینم. ...
همسر شهید: با اعزامش به جبهه مخالفتی نداشتم چون تفکراتمان به هم نزدیک بود / دعوتنامه دانشگاه مانیل را ...
رفتنش نداشتم. چون تفکراتمان به هم نزدیک بود. دغدغه ام برای ماندنش این بود که مجروحان زیادی به بیمارستان می آوردند.دم عید بود و سرماهم شلوغ. به او گفتم بمان و کمک کن. اما می گفت باید در عرصه دیگری خدمت کنم. فرزندانتان چگونه با این قضیه کنار آمدند؟ دختر من مساله شهادت را با همه بچگیش درک می کرد. به او گفته بودم پدرت رفته نزد خدا،به آسمان ها. زمانی که برف می آمد گریه می کرد. می ...
داماد صدام حسین چرا از دست او به اردن گریخت؟/ماجرای جاسوس مخالفین که توانست تا پیش خود صدام هم ...
هماهنگی که بود؟ -ابدا [هماهنگی ای در کار نبود]. اختلافی بین حسین کامل و عُدَی [پسر صدام] بر سر پول و قاچاق سیگار ایجاد شده بود. [از راست: حسین کامل و صدام] *حسین کامل چطور از عراق خارج شد؟ -حسین کامل با عدی درگیر شده بود. و هر کس که با عدی درگیر می شد از او می ترسید، روی همین حساب حسین کامل خانواده اش را برداشت و به اردن فرار کرد. حسین کامل فکر می کرد می ...
پدر کارگردان به روایتِ پسر روحانی اش!
به گزارش قدس آنلاین، تعریف هر دو پسر فرج الله سلحشور را زیاد شنیده بودم؛ یک کارگردان موفق ایرانی که هر دو پسرش طلبه هستند؛ یکی سال ها در مناطق محروم شرق کشور مشغول تبلیغ و فعالیت جهادی بوده و دیگری در قم سخت مشغول درس خواندن! این خانواده تفاوت زیادی با آنچه از سایر اعضای خانواده هنر سینمای کشور دیده ایم دارند. با هماهنگی چند نفر از دوستان شماره تماس پسر کوچک تر مرحوم سلحشور را گرفتم و ...
آرزویش خاکسپاری در کنار شهید بهشتی و یارانش بود
گشتن برای یافتن اسلحه همسرم شدند حتی منزل مستاجرمان را هم گشتند اما نتوانستند اسلحه را بیایند. در همین لحظه صدای تیری آمد، منافقین که گمان کردند نیروهای انقلابی آمده اند، همسرم را به رگبار گلوله بستند و فرار کردند. دود، تمام فضا را دود گرفته بود. هشت گلوله به سر همسرم اصابت کرد و بقیه اش به بدن و به در و دیوار خانه اصابت کرد. وقتی بالای سر همسرم رفتم و دستم را زیر سرش گرفتم تا اشهد را بگوید ...
فرهنگ در رسانه
زرین یا تیمار کردن حیدر توسط اعضای خانواده اش که در همین زمینه پرویز پرستویی در نشست خبری فیلم چنین گفته بود: وقتی برای سومین بار این فیلم را دیدم و متوجه شدم که هر بار تماشاگران در این صحنه به خنده می افتند، خود من این بخش از فیلم را خیلی دوست دارم اما فکر می کنم حاتمی کیا پس از جشنواره باید در آن تجدید نظر کند. اگر ازبازی درخشان و دلنشین پرستویی در این فیلم بگذریم، در مجموع باید گفت که ...
مورد عجیب شمس لنگرودی
امروز دیگر حسرت آن را هم نمی خورم. موضوع دیگر این بود که خیلی به علم روان شناسی علاقه مند بودم و دوست داشتم در آن زمینه مطالعه کنم (با خنده) سپس با چند روان شناس خُل آشنا شدم که با خودم گفتم بهتر که سراغ روان شناسی نرفتم وگرنه مثل اینها می شدم! نه. حسرت چیزی را ندارم.
با وجود متاهل بودنم برای کسب تجربه با پسری دوست شدم
مادرم از خانه خارج شوم با آن که از وضعیت رفاهی خوبی برخوردار نبودیم ولی من با سرویس به مدرسه می رفتم. حتی مجبور بودم بیش از حد متعارف حجابم را رعایت کنم و ... در همین شرایط بود که یکی از اقوام دورمان مرا برای پسرش خواستگاری کرد. آن زمان 17 ساله بودم که با توافق خانواده ها با اسد ازدواج کردم اما شرایط فرهنگی و اجتماعی خانواده آن ها کاملا متفاوت از خانواده ما بود. خواهران اسد به ...
از برات اعتکاف در شلمچه تا عهدی که برای حجابِ بهتر بسته شد + تصاویر
متحول شدم. آنجا منای ایران بود و من معنای واقعی به این رسیدم که آنها چه کسی بودند و ما چه کسی که با یک ماهواره به سادگی منحرف می شویم . آنجا بود عاشق شهدا شدم و فکر کنم همانجا برات اعتکاف را گرفتم. زهرا محمودی ادامه می دهد: اعضای خانواده خودم هم در جنگ شرکت کرده اند اما ما خودمان هم فراموش کرده بودیم و این سفر مقدمه ای شد برای این عمل معنوی و این بار هم با با ترغیب هم اتاقیم به اعتکاف ...
"حسین مرعشی" دقیقا چه کاره است؟+عکس
از گذشت یک سال از تحصیل، کلاس های درس تحت تأثیر انقلاب اسلامی تعطیل شد. پس از پیروزی انقلاب هم من به جهاد رفتم و سپس هم انقلاب فرهنگی شد و من وارد استانداری کرمان شدم. وی در خصوص دوران حضورش در کرمان و فعالیت در جهاد سازندگی و استانداری می گوید: در این فاصله کاری من مرتب از دانشگاه مرخصی تحصیلی می گرفتم. یک بار از رشته شیمی تغییر رشته دادم به مهندسی معدن و بعد هم به اقتصاد، ولی هیچ وقت ...
کتابی که به لبخند اول استاد هدیه شد/ داستان زندگی امیرخان!
گذاشتم تا در ساحل قدم بزند. تلویزیون را روشن کردم و یک فیلم سینمایی دیدم؛ از وسط هایش. چای نوشیدم. دوش گرفتم. نه خوابم می آمد و نه نوشتنم. صدای اذان صبح را که شنیدم، نماز به جا آوردم و دراز کشیدم. تصمیم گرفته بودم لودگی کنم و هیچ چیز ننویسم. شاید فردا برگردم تهران و بگویم نمی شود. کار من نیست. قاب پنج وقتی از خواب بیدار شدم، ساعتی از اذان ظهر گذشته بود. هنوز در دودلی ...
ورزش تناسب اندام الهه حصاری
پرانرژی و پرجنب و جوشی هستم، اولش فکر می کردم نمی توانم با این ورزش ارتباط برقرار کنم چون باید یک جا بنشینی و حرکت زیادی نداشته باشی. اما بعد که بیشتر با این رشته آشنا شدم علاقه ام نسبت به آن بیشتر شد. اتفاقا بعدش متوجه شدم یوگا اصلا ورزش آسانی نیست، اما من استاد خوبی داشتم، دوره های این رشته را گذراندم و مدرکم را در این زمینه گرفتم. جسم سالم در کنار ذهن آرام همیشه ...
مشغله زیادش مانع از کمک کردن در کارهای خانه نمی شد/ خرید عروسی مان را بعد از ازدواجبه فروشنده پس دادیم
کردند که من شرمنده می شدم که با این همه گرفتاری چرا وقتشان را برای کمک به من در منزل می گذاشتند که بعداً متوجه شدیم که این برای ما درسی بوده است. ** توجه به انتخاب نام فرزند همسرم دوست داشتند اسم های ائمه را برای بچه ها انتخاب کنیم اما من دوست داشتم اسم هایی که از بچگی در ذهنم بود را برای آنها برگزینم. ایشان هم با من مخالفت نمی کردند. مثلاً سعید را ایشان محمدعلی گذاشته بودند چون ...
مادری که دغدغه اش فلان مارک باشد، نباید از بچه اش توقع داشته باشند
به گزارش ایران خبر ، مریم سعادت که با حضور در مجموعه عروسکی تابه تا به شهرت رسید، در فیلم و سریال های زیادی بازی کرده که سریال دردسرهای عظیم یکی از آخرین کارهای اوست. دو برادر دارد و خودش تنها دختر خانواده است. مریم سعادت دو پسر دارد و 20روز است که مادرش را از دست داده و بر این باور است خانواده هایی که دختر دارند، خوشبخت ترند! چون دخترها بیشتر مراقب پدر و مادر هستند. می گوید: پسرها ...
خیانت مادرم به پدرم انگیزه کشتن دخترکوچکم شد
زن جوان که به اتهام پرت کردن دخترش از پشت بام خانه توسط پلیس آگاهی استان مرکزی بازداشت شده بود ناگفته های تلخی داشت. او با این جملات که حسی در درونم می گفت که باید دخترت را از زندان اردشیر- شوهرش - نجات بدهی به همین دلیل او را به آرامی از کنار اردشیر برداشته و برای این که از قفس زندگانی رها کنم، به پشت بام خانه رفته و او را به سوی آسمان رها کردم. این زن ادامه داد: هفت ساله ...
دورریزهایی که ماکت می شوند
خریداری نشده است. گرچه حمیدرضا همه این وسایل را با علاقه درست می کرد اما در خانواده اش کسی نبود که او را تشویق به ادامه کار کند. خودش در این باره می گوید: من تنها عضو مجرد خانواده مان هستم و با پدرم زندگی می کنم، به همین خاطر خیلی از اوقات پدرم مخاطب کارهای هنری من است اما هیچ وقت از دیدن آنها ذوق نشان نمی داد و همیشه یک جمله می گفت برو فکر نان باش . با این حال دلسرد نمی شدم چون با ساخت ماکت و مجسمه ...
توطئه مرگبار مستاجر در سرقت از صاحبخانه
حدود چهارماه پیش توسط مستاجر تخلیه شده بود. دختر مقتول که در زمان مراجعه به خانه مادرش با جسد وی روبه رو شده بود، درباره نحوه کشف جسد به کارآگاهان گفت: چون می خواستم با مادرم به خرید بروم، به خانه او رفتم اما هرچقدر زنگ خانه را زدم، مادرم جواب نداد. تلفن همراهش را هم جواب نمی داد. برای همین به اجبار با کمک یکی از بچه های محل، در حیاط را باز کردم و خودم وارد خانه شدم. زمانی که وارد ساختمان ...
عشق به وطن، از فرهنگ تا سیاست
در آن سال تقریباً 5 سال داشتم. یادم می آید که وقتی بچه بودم، شهر بمباران می شد و مادرم همه ما را جمع می کرد و به زیرزمین می برد. من بهترین دوران زندگی ام را در این 5 سال و شاید کمی هم بیشتر در آن باغ و محوطه دلپذیر خانه مان بودم. نه دوستی، نه خواهری و نه برادری با من نبود چون از من بزرگ تر بودند. من با درخت های آنجا خیلی دوست بودم. باغبان می رفت زردآلو را لای درخت ها پنهان می کرد تا ببرد تقدیم ...