سایر منابع:
سایر خبرها
برای پسرم دیکته می کنم بابا جان داد!
و اعلامیه های پدر. بابا جان داد وقتی حسین مهدی کلاس اول رفت و به درس بابا آب داد رسید این جمله به زبانم نمی آمد تا برای پسر بخوانم. می گفتم مادر از این جمله بگذر برایت چیز دیگری دیکته کنم بابا جان داد! شرایط خیلی سخت بود. روح الله برایم هم پدر بود و هم همسر اما او با شهادت زنده شد و این مرا آرام می کرد. باید تسلیم خواست خدا شوم و یادگاران او را درست تربیت کنم. چراکه انگشت اشاره ...
غواص عملیات کربلای 4 از اسارت و تیرباران می گوید
تلویزیون تماشا کنیم. افسر عراقی بار دیگر آن را روشن کرد و من آن را خاموش کردم و آخر تلویزیون خاموش ماند اما قبل رفتن افسر عراقی من را تهدید کرد که فردا به حسابت می رسم. روز بعد به درون آسایشگاه آمدند و اسم مسعود را صدا کردند. ما در آسایشگاه سه نفر به نام مسعود داشتیم. همه سرمان پایین بود. نفر اول سرش را بالا کرد و ایستاد. افسر عراقی گفت: تو نه دیگری را هم این چنین کرد و به او گفت: بشین. افسر ...
از آخرین روزهای عمر شهید شاه آبادی تا جزئیات زندگی با یک مبارز سیاسی از زبان همسر شهید
باشد که هیچ کس به زندگی ما غبطه نخورد و با خود نگوید ما زحمت کشیدیم و جوان هایمان را دادیم، حالا آقایان استفاده می کنند و در ناز و نعمت به سر می برند و بزرگی می کنند ! خیلی سختشان بود که محافظ و راننده داشته باشند. از همین ماشین و راننده ای هم که در اختیارشان قرار گرفته بود، برای راه انداختن کار مردم و رفع مشکلات آنها استفاده می کردند. جالب اینجاست که با این حال باز می گفتند:" ما برای ...
گفتگو با قاتل تلگرامی همسر
... دوست داری بخشیده شوی یا اعدامت کنند ؟ چون همسرم را خیلی دوست داشتم دوست دارم اعدامم کنن.شاید باور نکنید و فکر کنید که دارم خرافات می گویم اما سه روز قبل این که این اتفاق بیفتد برادرش خواب دیده بود و به زنم گفته بود مادر سیامک در خواب آمده بود تو را با خودش ببرد. آخه مادر من فوت کرده است. اصلا احساس می کنم قرار بود این اتفاق بیفتد. چون همسرم گفت با این خواب حتما خواهد مرد. اولین کاری که بعد از آزادی انجام بدهی چیه ؟ هیچی، برنامه ای ندارم. اگر به آن شب برگردی اجازه می دادی که زنت حرف بزند ؟ بله اجازه می دادم اما او دیگر زنده نمی شود. ...
روایت قره باغی از سرود مرگ براسراییل
کرد تو را در این همه غوغا گم کرده ایم خواهرم غزه! برادرم فلسطین! اما صدای امام خمینی ما را بیدار خواهد کرد و راهپیمایان روز قدس، ترافیک رویاها را تعطیل اعلام می کنند تو را گاهی گم می کنیم اما تو باز کریمانه همان کلید کوچک خونینی که دروازه های فردا را به روی ما خواهی گشود با من یحی العظام و هی رمیم یا من یحی العظام و هی رمیم یا ...
اخلاق همسری
...> اوصاف و افعال اخلاقی که والدین در خود ایجاد و تقویت می کنند تا شناخت و عشق به حضرت مهدی(عج) و آرزوی فرج آن گوهر هستی را در فرزندان خود شکوفا گردانند. 4. اوصاف و افعال اخلاقی در فرزندان که وظایف اخلاقی خاصی را برای آن ها نسبت به والدین ترسیم می کند که بسترساز ظهور است. در این پژوهش، برآنیم اخلاق زمینه ساز در خانواده را در سه قلمرو اول بررسی نماییم و از نقش پدر در این امر مهم تحت عنوان ...
من از خود می گریزم!
... چند لحظه بعد، پس از توقف مجدد قطار و خروج چند مسافر، آن چهره مخوف از مقابل دیدگانم گُم و پنهان می شود و دیگر اثری از او نمی بینم. با آسودگی نفس تازه می کنم و به آرامی از جا بلند می شوم. دلم می خواهد هرآنچه را که دیده ام خیالی بیش نباشد و... حرکت ملایم قطار، مرا وا می دارد تا باز هم به زندگی و چگونگی گذر زمان در بزرگ ترین شهرسرزمینم بیندیشم؛ اینک در این زمان، در تهران چه می گذرد ...
سبک زندگی آیت الله شاه آبادی به روایت همسر
کردند و روز بعد گفتند: برادر من ، حاج آقا نصرالله می خواهند به نجف مشرف شوند و می خواهم زودتر عقد کنم. پدر من یک ماه جواب نداد، وقتی که آمد، آقای شاه آبادی گفت: ما فردا نه پس فردا می خواهیم عقد کنیم و پدرم قبول کرد. در شروع زندگیش وضع اقتصادی و مالی خوبی نداشت به طوری که حتی خرید هم نکردیم ، حتی مهریه، سنگین هم نداشتم ، برای مهریه خودشان هفت هزار تومان نوشت و کوچک ترین حرفی زده نشد. بدون تشریفات ...
چگونه می توانیم زینب (س) را یاری کنیم؟
کیف ترتجی مراقبة من لفظ فوه أکباد الأزکیاء و نبت لحمه من دماء الشهداء زینب به واقعۀ احد اشاره می کند؛ هنگامیکه هند جگرخوار حمزه را کشت و جگر او را درآورد و در دهانش گذاشت. هند همان مادر معاویه، پدر توست. زینب می گوید تو فرزند همان هستی که: لفظ فوه أکباد الأزکیاء و نبت لحمه من دماء الشهداء و کیف یستبطأ فی بغضنا أهل البیت من نظر إلینا بالشنف و الشنآن و الإحن و الأضغان ثم یقول غیر متأثم و لا مستعظم ...
همسر شهید: با اعزامش به جبهه مخالفتی نداشتم چون تفکراتمان به هم نزدیک بود / دعوتنامه دانشگاه مانیل را ...
نیازمند بودند. یک روز مردی را به خانه آورد با ظاهری مستضعف و بسیار ژولیده. آمد و گفت افطاری مرا به ایشان بده. گفتم تو خودت روزه ای . گفت از سهم خودم به او بدهید! اور ا یک شب در منزل نگه داشت و صبح فردا با مقداری پول و غذا و لباس راهی اش کرد. حقوق بیمارستانش را هم مدام خرج همانجا می کرد. خرج غذای بیماران را می داد. مادرش بارها شب ها که حبیب به خانه برمی گشت به او میگفت تو صبح که رفتی کت تنت بود! بعد از ...
چشم خیال باز کشتکار
طبیعت واقعی، مرتبه ی عکاسی را به تصویرپردازی و سخنوری رسانده است. او هم مانند بابا طاهر با خیال خط و خال، جویای جمال یار بوده و در تاریکی (در غیبت زیبایی) آن را می جوید و می یابد: به دل نقش خیالت در شب تار/ خیال خط و خالت در شب تار/ مژه کردم به گرد دیده پرچین/ که تا وینم جمالت در شب تار. شاید هم در کار خودش، سخن سهراب سپهری را سرمشق گرفته و با "شستن چشم ها" جور دیگری دیده است. می توان گفت که این ...
پدر کارگردان به روایتِ پسر روحانی اش!
و برادرم، همگی بازی کردیم. بابای من سینمایی حساب نمی شد. کار اینها مکتبی بود. هرگز فخر فروخته اید برای اینکه پدرتان سینمایی است؟ بچه بودیم عشق می کردیم از این که پدرمان را پرده سینما نشان بدهد. مثلا سال 65 من 5 ساله بودم پرواز در شب را اولین بار در سینما دیدم، در صحنه شهادت بابا، یک جیغ و دادی راه انداختم که بابای من را کشتند! فکر می کردم واقعا شهید شده، یادم هست مادرم سر مرا ...
فرهنگ در رسانه
اردیبهشت ماه با دبیری رضا میرکریمی در پردیس چارسو برگزار می شود. ایران/گفت وگو با چهرزاد بهار درباره زندگی شخصی و اجتماعی ملک الشعرای بهار عشق به وطن، از فرهنگ تا سیاست/ عشق عجیبی بین پدر و مادرم بود و حتی یکی از عوامل موفقیت بهار، همسرش بود حمیدرضا محمدی علی گل باز معمولاً عشق در ادبیات فارسی به انسان است ولی در بهار عشق به وطن و سرزمین غلبه دارد و جالب ...
پیشگویی های عجیب سرهنگ آمریکایی که محقق شد/ همکاری مشترک داعش، ترکیه و اسرائیل برای تشکیل کشور کردی/ ...
چیزی نمی خوانند! این حادثه و نیشخندی که از ورای دهها سال بر لب وزیر اسرائیلی می توانستم ببینم مرا سخت تحت تاثیر قرار داد و هنوز هم برخی اوقات بی هیچ مناسبتی در ذهنم حاضر می شود و بارها به دوستان دور و نزدیکم بدون هیچ دلیلی در وسط صحبت ها این خاطره را تعریف کرده ام. اما آن چه که تعجب مرا و انفعالم را بیشتر می کند تداوم این وضعیت لا یقرئون در میان ما است. (اگرچه وزیر اسرائیلی عرب ها را گفته ...
مدارس اتاق فکر و معلمان فرماندهان جنگ نرم علیه دشمن هستند/ همدلی و همزبانی بین مربی و متربی حلقه گم شده ...
منیره غلامی توکلی به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، امسال روز میلاد باب علم، امام علی (ع) با روز پاسداشت مقام و شأن معلم، تقارن زیبایی پیدا کرده است. روز معلم، روز پاسداشت علم است، روز ارج نهادن به میراث دار شغل انبیاء،، روز گرامی داشت کسی است که بال پرواز انسان تا معراج خواندن و نوشتن می شود. در تقویم انقلاب اسلامی ایران و در اذهان مردم شریف این مرز و بوم، 12 اردیبهشت ...
کتابی که به لبخند اول استاد هدیه شد/ داستان زندگی امیرخان!
چمنزاری که امیرخان در آن می گشت و می خواند و می نوشت و فکر می کرد. نهر پر آبی از کنار چمنزار می گذرد و من باز هم مشکل آب اهالی را می شنوم. پیرمرد دست بردار نیست. مناظر روستا مرا به یاد کتاب آشیانه در مه می اندازد؛ حتی به یاد کتاب سیاه چمن و حتی به یاد کتاب اسماعیل . ضبط گوشی همراهم در حال ضبط اصوات است. پیرمرد دست بردار نیست. در فرصتی کوتاه به محمدعلی پیامک می دهم که لطفاً به ...
من امشب شهید می شوم!+عکس
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، مرحله سوم عملیات بیت المقدس بود. گروهان ما به فرماندهی شهید اکبر خواجه ای مأموریت داشت در جاده خرمشهر - اهواز وارد عمل شود. همه نیروها به یک ستون داشتیم به سمت دشمن پیش می رفتیم. آن شب آسمان مهتابی بود و قرص کامل ماه، منطقه را زیر نور روشن خودش گرفته بود. من تو آن عملیات کمک تیربارچی شهید سید داریوش کاظمی بودم. سید داریوش از آن بچه های داش مشتی و ناز و با ...
مشغله زیادش مانع از کمک کردن در کارهای خانه نمی شد/ خرید عروسی مان را بعد از ازدواجبه فروشنده پس دادیم
...> ** عقد بدون تشریفات تا زمانی که آقای شاه آبادی برای خواستگاری از من به منزل ما تشریف آوردند پدرم بی معطّلی جواب مثبت دادند. بار اول که او را دیدم واقعا خلوصشان چنان مرا جذب کرد که در دل من جای گرفتند. شبی که ایشان برای خواستگاری تشریف آوردند، صحبت ها را کردند و روز بعد گفتند برادر من، حاج آقا نصرالله می خواهند به نجف مشرف شوند و می خواهم زودتر عقد کنم. پدر من یک ماه جواب ندادند، وقتی که ...
شهید "محمد منتظر قائم" و معمای طبس
آرامی داشت. چشمانش تقریبا باز بود و لبانش مثل همیشه لبخند داشت ، آنقدر آرام روی کتفش بر زمین افتاده بود که فکر کردم خواب رفته است ، اما زیر بغل او پر از خون بود ، فهمیدم محمد شهید شده و به آرزویش رسیده است . ما نتوانستیم پیکر به خون خفته او را ببریم. لذا محمد همچنان بر روی ریگهای کویر ، که با خونش رنگین شده بود ، تا صبح با خدای خویش تنها باقی ماند و صبح هم با اینکه از کانال های گوناگون قول ...
خراسان شمالی روی کمربند سرطان/ پیشگیری کم هزینه ترین راه مقابله
پذیرفتنی نیست که کودکان بی گناه ما به این بیماری مبتلا شده و شب ها از درد تا صبح سرشان را به دیوار بکوبند بنابراین همه ما مسئوول هستیم و فردا باید پاسخگو باشیم. ***درمان سرطان باید آخرین مرحله باشد حریری با بیان اینکه شاید درمان سرطان باید آخرین مرحله باشد می افزاید: در بسیاری از سرطان ها که پرهزینه هم هستند متاسفانه بیماران وقتی مراجعه می کنند که دیگر کاری از دستمان بر نمی آید. وی ...
امیر دل ها، فاتح اروند و علم کوه
خاطرات رشادت های بابا، درخششی دوباره بر نام و یاد این بزرگوار بر قلب و جان شان بنشیند و حس غرور بابت داشتن چنین پدری مخلص و قهرمان، باز هم حال شان را خوب کند. آنچه می خوانید، روایت امین ذبیحی، همرزم شهید عسگری درباره زندگی، مبارزات و شهادت این شهید است. *** شهید محمدرضا عسگری در حدود سن پانزده سالگی برای اولین بار در قالب نیروی بسیجی از سپاه کرمان به جبهه اعزام شد. حضور محمدرضا ...
خطابه حضرت زینب(س) افکار خفته مردم شام را بیدار کرد
و از آنچه دیدم سخت آشفته گردیدم، نزدیک بود جان از تنم بیرون رود، عمه ام زینب دختر بزرگ علی(ع) چون مرا بدین حال دید، پرسید که این چه حالت است که در تو می بینم ای یادگار پدر و مادر و برادران من!؟ می نگرم تو را که می خواهی جان تهی کنی. گفتم: ای عمّه! چگونه جزع و اضطراب نداشته باشم و حال آنکه می بینم سید و آقای خود و برادران و عموها و عموزادگان و اهل و عشیرت خود را که آغشته به خون در این بیابان ...
برگی از دفتر زندگی ام المصائب، حضرت زینب (س)
وقتی درست بنگریم، می بینیم شخصیت حضرت زینب سلام اللّه علیها، مثل حضرت زهرا سلام اللّه علیها است. در تاریخ آمده است: حضرت زهرا سلام اللّه علیها در مدینه، برای رهبر و امامش جان فشانی کرد و در دفاع از حق مولا، آن خطابه ها را داشت؛ حضرت زینب نیز در کوفه و شام این گونه سخن می گفت؛ گو این که حضرت علی علیه السلام لب به سخن گشوده است. ...
بازگشت تنها یک پا از جمع شهدای تخریب چی عملیات مجنون
. بعد از گذشت این همه سال هنوز از بقیه اعضای گردان که دوستان هم محلی محسن بودند خبری باز نیامده و مادر و پدرهایشان یا پیر شده اند و یا در چشم انتظاری فرزند از دنیا رفته اند. انتظار شما از مردم و مسئولین: مردم که همواره به شهداء ارادت و محبت داشته اند و این عشق مردم نسبت به شهداء را به خوبی در هنگام تشییع پیکر شهدای گمنام می توان دید و درک کرد. انتظاری از مسئولان ...
خانه سالمندان در انتظار حمایت های خیران و مسئولان است
آنها را فراموش کرده اند. یکی در گوشه آفتاب سرش را روی واکر نهاده و فکر می کند، دیگری در انتظار این است که با تو هم کلام شود، گویی دل پری از سکوت دارد، یکی از دیدن گروه موسیقی، حضور مردم و خبرنگاران به وجد آمده و خوشحال است، دیگری دوست دارد به اتاق خود رفته و استراحت کند. شاید همه آنها دوست داشتند تبریک روز پدر، توسط فرزنداشان به آنها گفته شود، اما ما همه رفته بودیم، تا یک صدا به ...
پانزدهم رجب وفات بانوی مقاومت حضرت زینب کبری(س) تسلیت باد / حضرت زینب(س) چگونه و در کجا چشم از جهان فرو ...
...، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد. هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند. امام علی (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است ...
می خواستیم مهرداد را برای دربی به پرسپولیس بیاوریم
مراسم تشییع پیکر زنده یاد مهرداد اولادی ساعت 9 صبح روز پنج شنبه گذشته در ورزشگاه وطنی قائمشهر برگزار و سپس پیکر او در روستای قادیکلا به خاک سپرده شد. این مراسم با حضور پرشکوه مردم و اهالی فوتبال برگزار شد که یکی از این افراد حمید استیلی بود که مثل همیشه همدرد بازماندگان فوتبالی است و این بار هم راهی قائمشهر شد و... * آقای استیلی دقیقاً چه زمانی خبر درگذشت مهرداد اولادی را ...
شیعیان افغان بعد از 20 سال جهاد با تکفیری ها به سوریه رسیده اند/ همه اموال مدافعان حرم در افغانستان ...
... شما مادر هستید و سرشار از احساسات مادرانه چگونه و چطور رضایت به حضور فرزندتان در سوریه داده اید؟ خودش دوست داشت که برود و من هم گفتم که پیش حضرت زینب رو سفید شویم و وقتی که خودش راضی هست چرا من مخالفت کنم .اشتیاق او در حدی بود که برای اعزام با همسرش درگیر بود ، همسرش برای رفتن به سوریه راضی نمی شد ولی سید علی گفت من تو را به پدر و مادرم می سپارم و یا حتی به خانه پدرت می برم و رضایت ...
هوش و ذکاوت بی نظیر حضرت زینب(س)
بزرگوار زینب، و کنیه گرامی شان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغری، عصمة الصغری، ولیة اللّه العظمی، ناموس الکبری، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ... پدر بزرگوار حضرت زینب(س)، اوّلین پیشوای شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و مادر گرامی آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا (س) می باشد. همسر گرامی آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ...
جشن تولدی متفاوت برای سه ساله شهید مدافع حرم
چهار ماه است که او را ندیده و دل کوچکش برایش تنگ شده، برای دستان نوازشگر و مهربان و بوسه ای که غم های دل کوچک او را پاک کند تنگ شده. آری گمشده ای که دوست داشت در روز تولد سه سالگی اش که با روز پدر مقارن گشته در کنار او می بود و بر زانوانش می نشست و یا همانند دیگر کودکان روز پدر را به او تبریک می گفت. در این چهار ماه شاید کمتر کسی لبخند بر لبان دخترک قصه ما دیده باشد مادر که نگران دخترک ...