سایر منابع:
سایر خبرها
افشای راز جسد رها شده در اطراف سقز
...، میلاد در داخل حیاط خانه در حال کشیدن سیگار بود و من نیز در داخل راه پله داخل ساختمان که کاملا مشرف به حیاط است در حال صحبت با گوشی تلفن همراه خود بودم. همزمان، دخترم که حدودا 15 سال سن دارد ، برای گذاشتن زباله به درب خانه رفته بود. دخترم در حال بازگشت به داخل خانه بود که ناگهان متوجه رفتار و حرکت غیر اخلاقی میلاد شدم. خون جلو چشمانم را گرفته بود اما چون میلاد از لحاظ بدنی بسیار قوی تر بود، به ...
اعتراف سرایدار به سرقت میلیونی طلا در کامرانیه
جواهرات و سکه های طلایی که قبلا محل نگهداریشان را شناسایی کرده بودم می رفتم و همان روز نظافت آنها را سرقت و بلافاصله پس از سرقت می فروختم. سرهنگ کارآگاه کرم یوسف وند، رئیس پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: در بررسی ها مشخص شد که متهم به واسطه معرفی توسط یکی از دوستان اهالی مجتمع، در این محل به عنوان سرایدار مشغول به کار شده و پیش از اشتغال در این محل ، در منطقه ...
با کمبود شدید امکانات برای آزادسازی خرمشهر مواجه بودیم
رژیم بعث عراق را که در آن سمت جاده هستند منهدم کنند. ماموریتی که داده شد، انفجار پلی بود روی رودخانه که عراقی ها از روی آن عبور می کردند و می آمدند به سمت جاده شلمچه و از جاده شلمچه می آمدند به داخل خرمشهر. آن شب قرار بود که عراقی ها با تانک های زیاد و نفرات زیاد از آن پل عبور کنند و بیایند به سمت خرمشهر. حدود ساعت یک نیمه شب خسته بودم و دستم تیر خورده بود در سینه خاکریز آن طرف جاده شلمچه تقریبا ...
پسری 20 ساله شوهر عمه خود را به قتل رساند
وفادار شرقی مراجعه کرده است که بلافاصله تیمی از کارآگاهان اداره دهم با حضور در محل اقدام به دستگیری وی کردند. متهم با اشاره به این موضوع که پیش از جنایت اقدام به مصرف مشروبات الکلی کرده است، در اظهاراتش صراحتا به ارتکاب جنایت اعتراف و در خصوص شب جنایت به کارآگاهان گفت: پس از مصرف مشروبات الکلی به خانه آمده بودم که ناگهان زنگ خانه زده شد. جوانی موتورسوار سراغ مقتول را گرفت؛ به او پاسخ ...
افشای راز جسد رها شده در اطراف سقز
می کرد که قصد دارد تا به صورت غیرقانونی از کشور خارج شود تا اینکه شب قبل از جنایت و بدون آنکه میلاد مرا ببیند ، شاهد صحنه و رفتاری از میلاد شدم که انگیزه اصلی من برای کشتن وی شد. بهروز اضافه کرد: شب از قبل از جنایت شانزدهم بهمن گذشته، میلاد در داخل حیاط خانه در حال کشیدن سیگار بود و من نیز در داخل راه پله داخل ساختمان که کاملا مشرف به حیاط است در حال صحبت با گوشی تلفن همراه خود بودم. همزمان ...
مینی رزمنده ای که 14 داعشی را با 15 گلوله هلاک کرد!
نفر از همرزمان همسرم را دادند. ما خیلی ناراحت و نگران بودیم تا اینکه همسرم ظهر پنج شنبه تماس گرفتند و گفتند که حالشان خوب است و سالم هستند و عملیات تمام شده و ان شا الله این هفته بازمی گردند. خیالمان آسوده شد اما برای شهادت دوستانشان بسیار ناراحت بودیم اما گویی روز جمعه بعد از مرحله اول عملیات که منجر به آزاد سازی نبل و الزهرا شده، مأموریت همسرم و همرزمانشان تمام و به مقرشان باز می گردند. فردای آن ...
خاطره اولین عکاسی که به مسجدجامع خرمشهر رسید+عکس
وجود داشت. یادم است که برخی از این گروهک ها شعار "انحلال ارتش" را می دادند. اینها در جهت خواسته های نظام سلطه بود. چون اگر ما ارتش را منحل کرده بودیم همان زیرساخت های معمولی که بعدا براساس آنها بخشی از دفاع همه جانبه شکل گرفت را از دست داده بودیم. ما بعضی از افراد رده بالای ارتش را پاکسازی کرده بودیم اما زیرساخت ها و ساختار تشکیلاتی ارتش وجود داشت و این کمک می کرد. در توسعه دفاع و در موضوع آموزش ...
بعضی هنرمندان را زیادی باد کرده اند
و بعد به اهواز آمدم. وی ادامه داد: 13 ساله که بودم روزی از پارک کنار خانه مان رد می شدم. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند کتابخانه افتتاح شده است. من نیز از آن جایی که بچه خیلی فضولی بودم فکر می کردم که من را اصلا به کتابخانه راه نمی دهند اما وقتی رفتم خیلی خوب از من استقبال کردند به طوری که خودم هم باورم نمی شد. همان جا ماندم و دوستان خوبی پیدا کردم و با کتاب در همین کتابخانه آشنا شدم. ...
گفتگو با آزاده سید احمد قشمی/ لطف خداوند بود که حاج آقا ابوترابی اسیر شود
به فوت شد ملاقاتی با ایشان داشتم آن زمان مدیر کل ثبت احوا خراسان بودم رفته بودم نماز جمعه که دیدم حاج اقا در حال سخنرانی هستند بعد از نماز رفتم گفتم حاج اقا چراغ خاموش آمدید خبر نداشتیم، دعوتش کردند که مهمان غذای حضرتی شوند به من گفت اقا احمد شماهم بیایید گفتم پدر مادر دو شهید منزل ما هستند شما منزل ما تشریف بیاورید، قبول کردند و باهم امدیم، در راه که صحبت می کردند متوجه شدم ایشان دو روز غذا ...
خدا را شکر که قراردادم با استقلال فسخ شد/ از اول عشق من پرسپولیس بوده و هست
بازیکن اسیا گفت: خیلی سخت بود که در بین این همه بازیکن خوب، من انتخاب شدم. قبل از آن هم بازیکنان دیگری انتخاب شدند که باعث افتخار ایران هستند. کریمی درباره آغاز فوتبال خود در تیم فتح خاطرنشان کرد: من با تیم نفت در نوجوانی قرارداد امضا کردم و سپس به سایپا رفتم. ولی بعد از مدتی سایپا منحل شد و در آن موقع فرشید برادر بزرگ ترم به عنوان سرباز در فتح حضور یافت. من هم آن جا رفتم و فوتبال سالنی ...
برخی با دعوت از مداحان معروف،قمار می کنند!
گفت که خیلی قشنگ فوتبال بازی می کنی. من هم در پاسخ گفتم: بچه محل هایمان به من می گویند رضا پله (با خنده). ماجرای جالب اولین مداحی رضا هلالی به من گفت که هیئت چرخشی و سیاری داریم و این هیئت، امروز در یکی از منزل های محل شما برگزار می شود. سریع به خانه رفتم و لباس هایم را عوض کردم. در هئیت نشسته بودیم که به ایشان گفتم: من صدای خوبی دارم و در مدرسه قرآن می خوانم؛ می شود در هیئت شما ...
روایتی از آخرین روز مقاومت در خرمشهر
شما هم مثل اینکه باطری ندارد چون نتواستیم با شما تماس بگیریم. موجودی مهمات ما را سئوال کرد و گفت: دو صندوق فشنگ هم از اینجا با خودتان ببرید. با بی سیم با هم در تماس هستیم. حدود ساعت پنج صبح بود که ما به سمت خرمشهر حرکت کردیم. وقتی رسیدیم هوا روشن شده بود و هیچ رفت و آمدی نبود. با ماشین رفتم زیر پل. بچه ها گفتند: چرا روی پل نرفتی؟ گفتم: از آن طرف پل بی خبریم. شاید آن طرف دست عراقی ها ...
پای حرف ها و خاطرات منوچهر آذری
چهارپایه می گذاشت و پول برای مردم جمع می کرد. من خاطرات علی حاتمی بودم من در دوران بیماری آقای حاتمی و حتی بعد از فوت ایشان مرتب باخانم خوشکام (همسر زنده یاد حاتمی) در تماس بودم چون دو دانگ از سینمای جمهوری به نام خانم خوشکام بود دو دانگ به نام فردین و دو دانگ هم برای بنیاد سینما. قبل از اینکه سینما جمهوری آتش بگیرد، من گه گاهی به سینما می رفتم و عرض ادبی می کردم خانم خوشکام می ...
جای خالی رشته طراحی چادر در دانشگاه ها
می شوند، جز صفحه های موبایل و چند تا شماره تلفن، چیز دیگری نمی توانند تجسم کنند. دلیل دیگر این است که وقتی از خانم یا آقایی به عنوان استاد دانشگاه برای تدریس دعوت می کنند، به او می گویند ساعتی 5 هزار تومان حقوق می دهیم، یک طراح چه احتیاجی به آن 5 هزار تومان دارد؟ شش ساعت وقتم را بگذارم که 20 هزار تومان دریافت کنم؟ اگر در خانه استراحت کنیم، طرح های زیادی به ذهنمان می رسد و اگر در همان ساعت چند ...
روایتی از وصیت قاچاقچیان مواد مخدر قبل از اعدام/ قاسم سناتور حافظ قرآن شد
برای مرگ آماده می شویم * موردی هم داشتین که شب قبل از اجرای حکم با مددجو صحبت کرده و وصیت گرفته باشید اما در لحظه آخر حکم اجرا نشود؟ بله. موردی داشتیم که فردای اجرای حکم، داشتم در سالن زندان راه می رفتم که کسی از پشت سر مرا صدا زد. دیدم همان کسی است که شب گذشته از او وصیت گرفته بودم. آن موقع یک سئوالی از من کرد که در پاسخ گفتم خدا بزرگ است و در آخرین لحظات هم عفو می کند و می ...
تشویق افسر عراقی برای 600متر پیشروی در خرمشهر
! یک روز دقیقاً روز دوشنبه 1979/10/17 پدرم که در شهرستان کاظمین تابع استان بغداد، تعمیرکار اتومبیل بود، به من گفت: هر وقت از دانشکده نظامی فارغ التحصیل شدی با وساطت افرادی که می شناسم کاری خواهم کرد که در همین بغداد مشغول خدمت شوی. از او پرسیدم چگونه؟ گفت: استادان دانشکده نظامی برای تعمیر اتومبیل هایشان به محل کار من مراجعه می کنند، این موضوع را با آنها در میان می ...
درباره روزهای دفاع، سقوط و آزادسازی خرمشهر...
روزنامه شرق - محمد حسن نجفی: گفت وگو با امیر سرتیپ عبدالحسین مفید یک بعدازظهر در منزلش انجام شد و تا شب ادامه داشت.نظم نظامی را همچنان می توان در رفتارش مشاهده کرد. او در جریان هشت سال دفاع مقدس با درجه سرهنگی، مسئول اطلاعات-عملیات ارتش بود. او که متولد 1315 است، حضورش در ارتش از دانشکده افسری در سال 1336 آغاز شده؛ تا پیش از انقلاب در دانشگاه عالی جنگ مشغول فعالیت بوده؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ...
ناگفته های "قالیباف" از زندگی شخصیش
ساعت چهار صبح و قبل از اذان صبح از خانه بیرون می آیم و همه اعضای خانواده نیز در کنار همدیگر این روحیه کار و تلاش را داریم. شهردار تهران تاکید کرد: افتخار می کنم که روستا زاده و از خانواده ای متوسط هستم و امروز هم دست پدرم را با افتخار می بوسم؛ من از سن سوم دبستان روی پای خودم ایستادم و خرج خودم را در آوردم. اولین کار من هم فروش شیرینی های کرمانشاهی در زنگ تفریح مدرسه بود. پس از آن دوره حتی یک ...
داعش چگونه جذب نیرو می کند؟/ اولین روش: جهاد نکاح
. از خانه بیرون می رفت و با آن ها کار می کرد. کم کم رفتارش تغییر کرد. حتی با من هم مثل گذشته برخورد نمی کرد." "آمنه" دختری تونسی است که خانواده اش از سرنوشت او هیچ خبری ندارند "عبدالکریم" برادر آمنه می گوید: "شیوه پوشش و حجابش هم عوض شده بود. وقتی با او حرف زدم، درباره ابعاد مختلف دینی به من توضیح داد که اطلاعات زیادی درباره اش نداشتم. با معلم دینی او صحبت کردم. او هم گفت آمنه را با ...
سنگر ساز بی سنگر
شهدایی او علی الخصوص تاکیدش بر روی گمنامی اش هستم. با فرا رسیدن سال جدید، در یکی از روزهای بهاری فروردین ماه، به رسم چند ماه گذشته به او زنگ زدم. مثل همیشه گفت: شب بعد از نماز مغرب آماده باش. من و همراهم سر ساعت مقرر به آدرسی رفتیم که داده بود. مادر یکی از شهدا ما را با مهربانی به حضور پذیرفت. این دیدار لطف و زیبایی خاصی داشت که فقط با خواندن مطالب متوجه آن می شوید. به همین دلیل توجه شما ...
فریاد جنایت وحشتناک در گلوی نغمه!
فرزندانم را مقابل در منزل پیاده کردم و خودم نزد یکی از دوستانم رفتم. بعد از 3 ساعت وقتی می خواستم به منزلم باز گردم همسرم تماس گرفت که مقداری پیاز هم بخرم، اما وقتی دقایقی بعد از آن به خانه بازگشتم ناگهان با اجساد همسر و فرزندانم روبه رو شدم و از همسایگان کمک خواستم. یکی از همسایگان مقتولان نیز گفت: حدود ساعت 20:30 شب بود که صدای تلویزیون همسایه را شنیدم که خیلی بالا بود ولی اعتراض نکردم ...
ازدواج ساده به سبک شهیدی از تبار فاتحان خرمشهر/ اوضاع بی حجابی در جامع رنجی مضاعف برای خانواده شهدا
برای ازدواج تنها 5 عدد سکه بهار آزادی و یک سری تفسیر المیزان بود با مهر السنه حضرت زهرا؛ برای خرید ازدواج هم شهید یوسف پور یک حلقه ازدواج برای من خریدند اما خودشان علاقه ای به خرید داماد نداشتند و ما به میل خودمان برای ایشان یک ساعت خریداری کردیم که بعد از ازدواج آن ساعت را نیز ایشان به یک نیازمند بخشیدند. مانند مراسم عقد، مراسم عروسیمان هم در 31 اردیبهشت سال 60 به صورت بسیار ساده برگزار شد و ...
توهم مادر شیشه ای جنایت آفرید
مشرق-زن جوان که حالا به اتهام جنایت بازداشت شده است، درباره قتل گفت: از روزی که وارد این دنیا شدم سرما و تاریکی بود، هر چقدر من قد می کشیدم فقر هم بزرگ و بزرگتر میشد و سایه اش سنگینتر، پدرم کارگر فصلی بود، بیشتر از پنج سال از عمرم نگذشته بود که من و برادرم یتیم و مادرم بیوه شد. بعد از مدتی مادرم نیز فوت کرد و ما راهی خانه عمویم شدیم. او ادامه داد: خانه عمویم هم چندان پناهی برای من و ...
خانواده ای قاتل پسرشان را بخشیدند
مرد میانسال که به اتهام قتل دوستش به قصاص محکوم شده بود پس از 16 سال با رضایت خانواده مقتول از کابوس مرگ رهایی یافت. این جنایت در یک ساختمان قدیمی واقع در منطقه فلاح تهران رخ داد. به گزارش روزنامه ایران، همسایه ها که از بوی تعفن شدید به ستوه آمده بودند موضوع را به پلیس خبر دادند وکارآگاهان با شروع تحقیقات دریافتند که جسد مردی در خانه مخفی شده است. چند روز بعد قاتل شناسایی شد ...
بهایی که آمریکائیها همچنان میپردازند
سطح بین المللی به طبقه بالای خانه اش شلیک نموده و آن را به آتش کشیدند. حرارت شدید باعث شد قاب عکس های روی دیوار ذوب بشوند. نوة یازده ساله فارِِس یک دسته گل پلاستیکی به دیدار کنندگان آمریکایی نشان داد که از روز عقد کنان مادرش، در اتاق وی قرار داشت امّا اکنون به قلنبه ای پلاستیکی تبدیل شده بود. یک سرباز اسرائیلی تهدید کرد که اگر فارِِس خانه اش را ترک نکند او را هدف گلوله قرار خواهد داد ...
ناگفته هایی از اختلافات ارتش و سپاه در جنگ
که تا سال ها به کسی نگفته بودم. روز 31 اردیبهشت شهید صیاد به پیش من آمد، خیلی خسته بود. به من گفت: ذاکری، می خوابم. نیم ساعت بعد مرا بیدار کن . به سوله ما رفت و روی موکت خوابش برد. یک پتو تا کردم و زیر سرش گذاشتم و چون کولر کار می کرد، یک پتو هم رویش کشیدم. من نشستم کنارش و کارم را می کردم. نیم ساعت گذشت، با خودم گفتم مگر چه کار دارد که بیدارش کنم، آن هم وقتی دیشب نخوابیده بود. اولین باری بود که در ...
بیوگرافی شهاب حسینی، تنها برنده نخل طلای تاریخ سینمای ایران
به دانشکده خلبانی رفتم ولی چون دو تا از برادرانم در آن زمان قبل از انقلاب سیاسی بودند، اخراجم کردند. بعد از آن رفتم رشته زبان و ادبیات انگلیسی و سرنوشت طوری رقم خورد که دبیر بشوم. 30سال کارمند آموزش پرورش بودم. البته فعالیت های دیگری هم داشتم؛ مثل فعالیت های تجاری. در کنار این فعالیت هایی که گفتم، شعر هم می گفتم و داستان هم می نوشتم. حتی یادم هست چند فیلمنامه هم نوشتم اما مهم ...
مرد همسرکش در ایستگاه محاکمه +عکس
جدا شویم، اما او گفت حتی اگر مهریه و نفقه اش را بدهم حاضر به طلاق نیست. دوباره سیم های مغزم قاطی کرد. روسری را به دور گردن همسرم گره زده و او را خفه کردم. بعد از قتل چند دقیقه کنار جسد ژیلا خوابیدم و با پلیس 110 تماس گرفتم و گفتم همسرم را کشته ام. تحت تاثیر بیماری ام مرتکب قتل شدم و دیوانه هستم. آن روز جنون به من دست داده بود. با ادعاهای متهم به قتل، بازپرس جنایی او را به پزشکی قانونی ...
راننده لودری که زیر آتش دشمن آواز می خواند
مطرح شدم و حتی اولین جایی که رفتم حرم حضرت معصومه(س) در قم بود که مردم من را به همدیگر نشان می دادند. وی افزود: حبیب معلمی حق بزرگی به گردن دفاع مقدس و من دارد و برخی اشعار نوحه ها را در چند ساعت آماده می کرد تا ما برای عملیات های مختلف آنها را اجرا می کنیم. در این مراسم از صادق آهنگران، حسین فخری و غلام کویتی پور به عنوان نوحه سرایان دفاع مقدس تقدیر شد. مرجع/فاش نیوز ...
گفت و گو با نابغه خوزستانی / از زندگی در پرورشگاه تا چهره برتر جهانی
وصورت که دوره ای چهار ساله است، باید در بیمارستان دانشگاهی فعالیت می کردم، اما به دلیل اینکه اجازه کار رسمی نداشتم، مجبور شدم به عنوان دندان پزشک داوطلب 35 ساعت در هفته به صورت رایگان در بیمارستان دانشگاه کار کنم. همان سال پدرم فوت کردند و سرپرستی مادرم نیز برعهده من بود، به همین دلیل مجبور بودم برای تأمین هزینه های زندگی، شب ها در کلینیکی دیگر با حقوق بسیار اندک مشغول کار شوم تا جایی که 100 ساعت در ...