سایر منابع:
سایر خبرها
روایت مرشد خوانی جوان انقلابی میبدی در محضر رهبر انقلاب
) تهران مشغول به تحصیل و فعالیت هستم. از چه زمانی به صورت حرفه ای وارد زورخانه شدید و فعالیت در این زمینه را آغاز کردید؟ از سال 86 وارد ورزش باستانی در زورخانه فتح خیبر یخدان شدم و در کنار استاد محمدرضا فلاح کم کم مرشدی را آموختم و با علاقه ای که داشتم آن را ادامه دادم تا کامل یاد گرفتم. چگونه در دانشگاه، مرشدی زورخانه را ادامه دادید؟ قبل از ورود به دانشگاه ...
طنز: من بالاخانه ام را اجاره می دهم!
مراد را می شناسم و می دانم که او هم مثل من، مستاجر و همیشه خانه بدوش است؛ او اصلا گور ندارد تا کفن داشته باشد!... بالاخره دلم طاقت نیاورد و گفتم بهتر است که اصل ماجرا را از دهان خودش بشنوم، اما روز بد نبینید؛ وقتی او را دیدم، واقعا کیش و مات و شگفت زده و انگشت به دهان شدم؛ چرا که زمین تا آسمان فرق کرده بود و حرف های عجیب و غریبی می زد!... او با دیدن من، پایش را روی پای دیگر انداخت و ...
سکته ام روی صحنه تئاتر اتفاق نیفتاد / می توانم بدون این که داد بزنم بگویم، ای، بد نیستم!
...، اما پس از چند سال به شمال کشور رفتیم و دوران کودکی ام را در آنجا گذراندم. هنوز هم احساسم این است که بزرگ نشده ام و سعی می کنم زیاد از کودکی ام فاصله نگیرم. در نقش هایم هم همیشه خودم هستم و نمی توانم جدی بودن یا نقش های خیلی منفی را تجربه کنم؛ چراکه اصلا این کار برایم سخت است و مثل یک جور بال بال زدن بیهوده می ماند. آغاز فعالیت های هنری خب بازی های نمایشی چیزی است که همه ...
دعا کردم بابا شهید شود
چقدر خوب. چه دعایی مامان جان؟ گفت دعا کردم بابا شهید بشه! یک لحظه یخ زدم! گفتم چرا؟ گفت خب اگه شهید بشه که بهتر از مُردنه! از حرف های محمد محسن زبانم قفل شد. *حالم دست خودم نیست بعد از آن، حسین آقا بچه ها را به من سپرد و با یکی از دوستانش به حرم برگشت. دوستش می گفت حسین نزدیک ضریح رفت و خیس عرق برگشت. گفتم حسین برگه شهادتت رو گرفتی ها؟ بدون اینکه حرفی بزند، نگاهی مظلومانه به ...
گفتگوی خواندنی میان کیارستمی و آغداشلو
. واقعا فلج شدم. دست وپاهایم از کار افتادند. یک روز صبح بیدار شدم و دیدم نمی توانم راه بروم. کیارستمی: آیدین یک سال به مدرسه نیامد و من هم کلاس هشتم به خاطر وفاداری و نه پایه ضعیف! یک سال با آیدین مردود شدم! سال بعد که آیدین برگشت، آیدینی نبود که من سال اول دیدم. به کلی تفاوت کرده بود و نمی دانم خودش تایید می کند یا نه. همکلاسی دیگری در دارودسته آیدین بود به نام فیض الله پیامی، بچه ...
دختر فراری در دام چهار پسرشیطان صفت پس از آشنایی در تلگرام
هفته گذشته زن میانسالی مأموران پلیس تهران را از گم شدن ناگهانی دخترش با خبر کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: مدتی است دخترم آزیتا با من سر ناسازگاری دارد. او به خاطر کوچک ترین موضوعی مشاجره و مرا تهدید به فرار از خانه می کند. مدتی قبل متوجه شدم از طریق شبکه اجتماعی تلگرام با زن جوانی به نام شهره که از شوهرش طلاق گرفته دوست شده است. آنها شب و روز با هم ارتباط تلگرامی داشتند تا اینکه ...
مریلا زارعی از همکاری با اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی کیا می گوید
پیش تولید فیلم درباره الی من مشغول بازی در فیلم خروس جنگی بودم که اتفاقا اکران هر دو این فیلم ها هم زمان با هم و در همان سال 88 اتفاق افتاد. یک شب خیلی بیخود و بی جهت خوابی دیدم که در صحنه فیلمی حضور دارم که کارگردانش اصغر فرهادی است. از آنجایی که به احوال خودم آشنا هستم و همچنین به نشانه ها معتقد، این خواب را جدی گرفتم. ذهنم مشغول شد که چرا باید چنین رؤیایی را ببینم. فردای آن روز طبق معمول برای ...
داستان زندگی چند زن معمولی که قهرمانند
... مرحله بعدی، جلب مشارکت زنان بود. جایی که من هستم، رسم نیست زن ها بیرون از خانه کار کنند اما در جلسه هایی که برای مردان و زنان گذاشتم، منافع کار کردن آنها را گوشزد کردم و اطمینان خاطر دادم که در محیط سالمی کار می کنند. بعد از بحث و گفت وگوهای خیلی زیاد، مردها بالاخره راضی شدند زنان و دخترانشان در این کار سهیم شوند و جالب اینجاست که حالا تعداد زیادی از این زنان شرکت خودشان را راه انداخته اند ...
ماجرای ساعت ها و کمربندهای رادیواکتیو/ خواب خرگوشی دولتی ها در برابر تهدیدات بیولوژیک
رادیو هستند؛ شما هم تلفنی وارد بحث شوید. بحث در مورد سلامت بود. هنگامی که از ایشان سؤال کردم ایشان سکوت کردند. خبرنگار به بنده گفت: جداً این طور است؟ چرا تا حالا نگفته بودید؟ گفتم من سی سال است که می گویم؛ دیگر خسته شدم از بس گفتم! سخنرانی های من را از سال 1363 ببینید! کتابها و جزوه های مرا ببینید! من 500 مقاله و مطلب در مجلات و نشریات و رسانه ها و ... دارم؛ نزدیک به 1000 سخنرانی دارم؛ دیگر چطور ...
وعده تامین مالی وسوسه ام کرد!
آمدم و هم اکنون در رشته معماری در یکی از دانشگاه های مشهد مشغول تحصیل هستم. 8 سال قبل بود که با بهزاد (پسر مقتول) آشنا شدم و به عنوان فروشنده پوشاک با او کار می کردم تا این که حدود 2 یا 3 ماه قبل با یکدیگر به پنجراه رفتیم و چاقو و تبرزین خریدیم که بعد از 3 روز گفت قصد کشتن پدرش را دارد. او می گفت: اگر پدرم را بکشیم ارثیه زیادی به من می رسد و اگر با من همکاری کنی از نظر مالی تو ...
دستم را از دست دادم امید و اراده ام را نه
قالیبافی بخرد اما قبول نکرد. نا امید نشدم و خودم دست به کار شدم و با گرفتن نخ و ابزار قرضی، در مدت 12 روز یک تخته فرش پشمی بافتم و آن را در بازار فروختم و با پول آن برای خودم ابزار خریدم. مادرم تعجب می کرد. نمی خواست باور کند دختر معلولش از دختران سالم روستا فعال تر است. با دخترهای روستا مسابقه قالیبافی می دادم و به آنها در بافت قالی کمک می کردم و سرعتم آنقدر بالا بود که گاهی اوقات از آنها ...
خانه پدربزرگ ها؛ مأمن گمشده آرامش
برایشان آواز بخواند، او که پاتوق جوانی اش لاله زار و شاه عبدالعظیم تهران بوده، خوب می تواند در ناخوشی حالش، خوشی دیگران را بسازد، با اصرار دوستانش دم می گیرد، با خواندن آواز هر از چندگاهی حال و هوای جمع را عوض می کند و دوستانش با دست زدن او را همراهی می کنند. بعد از اینکه خواندنش تمام می شود و سکوت همه جا را فرا می گیرد، وارد سالن استراحت می شوم، تخت های مرتبی کنار هم چیده شدند که در کنار آن ...
یک شهید در قاب خاطرات
تحمیلی عراق علیه ایران در سال سوم دبیرستان مشغول تحصیل بود که در سال 60 ترجیح داد درس را رهاکند و عازم جبهه شود. از آن سال به بعد به طور مداوم از طرف بسیج سوادکوه در جبهه ها و مناطق عملیاتی حضور می یافت. کمیل در مهر سال 62 در کامیاران بر اثر اصابت تیر به پایش مجروح شد و درآذر سال 62 به عضویت رسمی سپاه در آمد و در مراسمی به اتفاق سی نفر از رزمندگان عضو لشکر 25 کربلا از دست محسن رضایی فرمانده وقت کل ...
گفت وگو با جوانی که همسایه اش را به قتل رساند/ دوست دارم زن بگیرم و بچه ام را ببینم
...> سال 87 یکی از بچه های فلاح را زدم و دو میلیون تومان هم دیه دادم. بعد هم در رسیدگی به پرونده به حبس محکوم شدم که سال 91 رفتم و حبسم را کشیدم. بعد از آزادی توبه کردم و سرم به کار خودم بود و تازه می خواستم نامزد کنم و بروم سر زندگی خودم که این جور شد. مگر چه کار کرده بودی که دو میلیون تومان در آن سال ها دیه دادی؟ با چاقو یکی توی سرش زده بودم و بعد پریدم بالا چاقو را فرو کردم در کتف طرف ...
با ما به پشت صحنه خندوانه بیایید
...: سلام من رامبد جوان هستم از شبکه نسیم اینجا خندوانه است، عیدتون مبارک . این نقطه شروع برنامه شب های عید فطر خندوانه است در شبکه نسیم اما تنها مخاطبان 500 نفری استودیو هستند که می دانند قبل از این جمله چه اتفاقاتی رخ داده و بعد از آن یک تیم چه کارهایی می کنند تا همه آنچه که در یک ساعت و چند دقیقه دیده می شود تا پاسی از نیمه شب به تولید برسد. این گزارشی از پشت صحنه برنامه خندوانه به ...
احمد سر رئیس گارد را شکست
را روی میز فلزی خوابانده و کبابش کرده اند. تمام بدنش سوخته بود و بعد از 16 روز هم فوت کرد. صفاتی می گفت: دیدن صحنه شکنجه مهدی به شدت مرا بهم ریخت. وقتی حرف های صفاتی شنیدم با خودم گفتم او می توانست در آن شرایط سخت مرا لو دهد و بگوید جزوه هایش دست من است اما اینقدر مرد بود که اسم یک نفر را هم نیاورد. * محسن رضایی مرا نشناخت من همان اندازه که با احمد همکلاس بودم با محسن رضایی ...
بخشش مرد همسرکش در آستانه عیدفطر
تماس با پسرم از او خواستم به خانه مان برود. وی اضافه کرد: من 25 سال با همسرم زندگی کرده بودم و او را دوست داشتم. یک تصمیم عجولانه باعث شد این چنین زندگی ام را از بین ببرم. خیلی پشیمانم و دچار عذاب وجدان شده ام. هر روز در زندان برای همسرم نماز می خواندم و در ایام ماه رمضان برایش دعا می خواندم و خیرات می دادم. ای کاش عجولانه تصمیم نمی گرفتم. از مادر همسرم و دو فرزندم که مرا بخشیدند سپاسگزارم و تا آخر عمرم مدیون این بخشش آنها هستم. پس از آخرین دفاعیات متهم به قتل، او با تجدید قرار قانونی روانه زندان شد. قرار است وی بزودی در دادگاه کیفری از جنبه عمومی جرم محاکمه شود. ...
روزگار ما با زباله می گذرد
دست خالی برنگردد و پول موادش را دربیاورد و امروز هم بگذرد، مثل همه روزهای دیگر که تمام شد. هوا که چند درجه خنک تر می شود، می فهمم به مقصد رسیده ام. بعد از ساعتی ماندن در ترافیک شلوغ تهران، هوای پاک دره فرحزاد دمی غنیمت است. امروز قرار است فاصله بین سطل های زباله را طی کنیم، از این سطل زباله به سطل زباله بعدی؛ همان شغلی که حالا شده کسب و کار اصلی خیلی ها در منطقه فرحزاد تهران. آنقدر که اهالی ...
می گفتند نرو مجلس! کاری کن این ها رأی نیاورند
بود و حالا باید کاندید منطقه پدری خودش می شد که زادگاه پدری من هم هست. آقای انواری اهل نوار ، یکی از روستاهای آن منطقه بود. خلاصه، به محض اینکه خبردار شدم، بدون اینکه به دوستانم چیزی بگویم ،آمدم همدان. به همسرم گفتم: به همه بگو نمی دانی من کجا رفته ام. البته به خاطر رفت و آمد به روستاهای مختلف، غیبت یک روزه من اتفاق غریبی نبود. خودم را با بدبختی رساندم به همدان و یکراست رفتم پیش دوستی ...
رسیدگی به درخواست دختری که پسر موردعلاقه اش را کشت
، می خواستم زخمی اش کنم و از خانه فرار کنم؛ نمی خواستم او را بکشم. به محض اینکه او را زدم، از خانه فرار کردم و بعد متوجه شدم او مرده است. دختر جوان گفت: من کیارش را دوست داشتم و عاشقش بودم اما نمی خواستم با او رابطه ای داشته باشم. کیارش به من مظنون شده بود و فکر می کرد به او خیانت می کنم، درحالی که این طور نبود. پرونده با پایان تحقیقات اولیه و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه ...
ماجرای تجویز عروسک برای مرد 79 ساله و زنی که پسرش را عاق کرد/ جایی برای پیرمردها نیست
. دخترش را 17 سال می شد که ندیده بود و پسرش را 4 سال. خانمش متارکه کرده بود. پیرمرد می گفت: پس از فوت مادرم که دو سال پیش بود، دیگر من هم بی سرپناه شدم. او که بعد از فوت مادرش دیگر کسی را نداشت، به کهریزک آمده بود. می گفت: هیچ پدر و مادری بد بچه شان را نمی خواهند. پدر و مادرتان را تحت هیچ شرایطی رها نکنید. می گفت: اینجا همه تشنه محبت هستند. بعضی ها با یک بیسکویت هم خوشحال می شوند. ولی محبت فرزند و کس ...
حبس مریم در خانه متروکه - هر 4 نفر با تهدید من را مورد آزار و اذیت قرار دادند
آرش سیفی بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی قرار گرفت. سمیه همین چند روز قبل تعهد داده بود که دیگر دختر 20 ساله را به خانه راه نمی دهد. او گفت: مریم شبانه با چشمانی اشکبار به خانه من آمد و مدعی شد که مادرش او را کتک زده است. از او خواستم به خانه اش برگردد اما آنقدر التماسم کرد که دلم به حالش سوخت و او را بار دیگر به خانه ام راه دادم اما مادرش روز بعد به خانه ام آمد و جنجال به پا کرد. ...
ایران و جهان در شوک مرگ کیارستمی
عباس کیارستمی، در حساب توییتر رسمی خود نوشت: ایران چهره شاخص و برجسته ای در سینمای بین الملل را از دست داد. استاد، خدا رحمتت کند . اصغر فرهادی نیز به ایسنا گفت: در آخرین دیداری که با او داشتم، بیشتر درباره آینده حرف زدیم تا گذشته و من وقتی از آن خانه بیرون آمدم مطمئن بودم که سال های سال زنده خواهد بود. برایم قابل باور نیست و بسیار دلتنگ حرف هایش هستم . فرهادی ادامه داد: آن قدر از شنیدن این خبر شوکه ...
دعا کردم شهید شود/ برای بچه ها همبازی و برای من مونس بود
شهادت نرسید/ 22 سال تاخیر در شهادت از همان اول ازدواج و در طی زندگی با من و بچه ها طوری صحبت کرد که شهادت را یک چیز عادی جلوه بدهد. من کاملا برای شهادت او آماده بودم. همسرم در حج خونین سال 66 در مکه بود. در آن سال حاجی های زیادی را به شهادت رساندند. غلامرضا تعریف می کرد "شب عرفه میان در خانه خدا و سنگ حجر دست به دامن خدا شدم که خدایا شهادت را نصیبم کن. در آن روز احساس کردم که ...
مهر به حیوانات پاره ای از دیانت من است
بارها مرا برای زیارت خانه خدا به مکه رسانده است از این رو باید دفن شود. وی ادامه داد: همه اینها باعث شد تا سال ها قبل به فکر حمایت از حیوانات بیفتم. به دلیل شرایط کاری ام در شهرهای چترود و کرمان خانه دارم و چندین سال است که سگ های ولگرد و بی پناه اطراف خانه ام می نشینند و هر ساعت از شبانه روز که صدای خودرو شخصی ام را می شنوند خود را به من می رسانند تا سهم غذایشان را دریافت کنند. حجت ...
کپی رضاییان از روی دست طارمی/ من هم معذرت می خواهم و پیراهن آبی برایم یادآور دربی است
؟ ما از یک خانواده هستیم و در هر خانواده امکان اشتباه فرزند وجود دارد، مثل یک مرد دست تک تک همه شما هواداران پرسپولیس را می بوسم و از همه شما هواداران به خاطر اشتباه بزرگم معذرت خواهی می کنم و می گویم اگر لباس بایرن مونیخ تنم باشد اما شما هواداران پرسپولیس از من ناراحت باشید آن لباس برایم ارزشی ندارد. از اینجا و از ترکیه فریاد می زنم عاشقتان هستم و تکرار می کنم اسم پرسپولیس در ...
"دکتر "! سلطان کلاهبرداری ایران را بشناسید؟
آرام و لحنی مودبانه سلام کرد و گفت: من محمدرضا گلزار هستم. کارمند فرودگاه باورش نمی شد که این ستاره سینما به او زنگ زده باشد. قربانی کلاهبرداری گفت: " خیلی تعجب کرده بودم. محمدرضا گلزار به من زنگ زده بود. او بعد از اینکه با حرف هایش مرا آرام کرد، گفت ؛ او و همکارش بهرام رادان با فرودگاه قراردادی بسته اند که بر اساس آن فروش بلیت هواپیماها را به صورت انحصاری در اختیار دارند. آن مرد سپس به من ...
جبهه مقاومت اسلامی از کجا و چگونه شکل گرفت؟/ اولین هسته مقاومت را چه کسانی تشکیل دادند
دشمن صهیونیستی بنیان نهاده شد. شکل گیری حزب الله و جذابیت بیشتر آن نسبت به امل نزد عموم شیعیان لبنان به مرور زمان موجب تضعیف امل گردید. عادل عون در این رابطه می گوید: این انشقاق بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران رخ داد که یکی از مهم ترین کادرها و مسئولان سازمان مرکزی جنبش یعنی شهید چمران به ایران بازگشت. از جنبش دور شد و مسئولیت های جدیدی را در جبهه ایران و عراق و غیره به دست گرفت. ...
با حقانی اختلاف ندارم ولی گله مندم/ تخریب باغات منفعتی برایم ندارد
اختلاف نظر داشتیم دوستان کمیسیون سلامت معتقدند الان 90 درصد باغات شهر تهران ساخته شده است بنابراین برای حفظ باقی مانده باغات باید آنها را پارک عمومی یا خصوصی کنیم اما من معتقد هستم ما نماینده همه مردم شهر تهران هستیم اینکه اگر شهروندی مالک یک باغ است آیا اساسا مجرم است اینکه یک شهروند نسبت به سایر شهروندان به باغ خود اهمیت داده است و هزینه کود و آب را داده است مجرم است.مقایسه کنید باغاتی هم اکنون وجود ...
پس از آزادسازی خرمشهر آرزویم آزادی کربلا، مکه و قدس بود
رنجیده و می خواهد به غرب برود. برادر همدانی آنجا بود. به او گفتم: به خدا دست خودم نیست. دلم می سوزد برای این بچه ها؛ که امانتند دست من. محسن نباید برای آموزش این ها کوتاهی می کرد. صبح بعد از مراسم صبحگاه به سوله ی نمازخانه تیپ رفتم. بچه های گردان حبیب آنجا تجمع کرده بودند. برادر وزوایی، برادر همت، برادر شهبازی و برادر همدانی نیز بودند. رو به بچه های گردان حبیب کردم و گفتم: برادرها، همه ...