سایر خبرها
اگر سلاح ندارم، سینه ای دارم که یک گلوله را از دشمن می گیرد
که امام دستور داد کسانی که می توانند سلاح به دست بگیرند راهی جبهه شوند، علیرضا پس از شنیدن سخن امام گفت امام دستور داده باید بروم. وی با بیان اینکه با دستان خود ساک فرزند شهیدم را بستم، افزود: تا پشت حیات منزلمان علیرضا را بدرقه کردم. این مادر شهید،ادامه داد: وقت رفتن علیرضا به جبهه نور شهادت را در صورت او دیدم و متوجه شدم که پسرم دیگر بر نمی گردد. وی که به فاصله ...
گلی از بهشت را در منا به خداوند متعال تقدیم کردم
...> مادر این شهید قرآنی با بیان این که پسرم مقام اول کشوری قرائت قرآن را اولین بار در مسابقات شکوفا به دست آورد تصریح کرد: به عنوان هدیه او را در سن 12 سالگی برای اولین بار به حج عمره بردند و در 16 سالگی نیز برای اولین بار از سوی حج و زیارت به حج تمتع مشرف شد. وی افزود: محسن دوره دبیرستان را در مدرسه شیخ انصاری مشهد به اتمام رساند و سپس در رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه پیام نور فریمان پذیرفته ...
گفت وگو با خانواده معظم شهید مفقودالاثر محمدیزدانی
دیده بود. بعد ازآن که به خدمت سربازی رفت، دوره آموزشی اش را در پادگان لویزان سپری کرد و بعد از آن به منطقه عملیاتی اعزام شد. همیشه می گفت: بابا من چشم بسته یک اسلحه را باز و بسته می کنم. پدر شهید بعد از سی سال هنوز چشم انتظار بازگشت محمد است. او دراین باره می گوید: اصلا فکر نکنید که ما محمد را فراموش کرده ایم. هنوزهم وقتی صدای زنگ در می آید ما منتظریم تا از او برایمان خبر بیاورند. یک بار ...
جزئیات قتل همسر ایرانی از زبان مرد افغان
گذشت نمی کنم. وقتی نوبت به متهم رسید، او در جایگاه حاضر شد؛ اتهام قتل و رابطه را قبول کرد و گفت: من از طریق پسر صاحبکارم با رعنا آشنا شدم، او به من گفت چند زن در یک خانه زندگی می کنند و یکی از آنها زنی زیبا و جوان است که مشکلات مالی زیادی دارد و اگر دوست داشته باشم می توانم به دیدنش بروم. من یک بار به آن خانه رفتم و رعنا را دیدم. او زن دوست داشتنی و زیبایی بود. ما با هم ...
اولین خبرنگار شهید استان مرکزی
.... مادری که کوه استقامت و دریای بی کران مهربانی بود. علیرضا جان مادر! چرا پریشانی؟ چشم هایت رازهای مگو دارد. دلم نمی آمد. مادرم بسیار برایم رنج و خون دل خورده بود، مدتی با خود درگیر بودم. یک روز پس از نماز با دلی آرام به مادرم گفتم: مادر جان باید بروم. کجا پسرم؟ جبهه. مادر لبخندی به بلندای تاریخ زد و گفت: آفرین علیرضا جان! از پسری چون تو انتظاری جز این نبوده و نیست. جبهه های ...
مدافعان جوان حرم قدیمی ها را شگفت زده می کنند
عملیاتی پشت سر گذاشت. حالا این رزمنده بازنشسته دوباره رخت رزم به تن کرده و این بار در جبهه دفاع از حریم اسلام و اهل بیت، سه بار به سوریه اعزام شده است. سؤالات ما از حاج نبی الله بیشتر حول محور تشابه و تفاوت های دو جبهه دفاع مقدس و دفاع از حرم بود و همچنین خاطره زیبایی نیز از عروج همرزمش شهید حاج حمیدرضا انصاری بیان کرد که شنیدنی است. حاج آقا! چند سال دارید؟ کمی از حضورتان در جبهه های دفاع ...
تا جنگ هست در جبهه می مانم/ پاسدار نیستم؛ بسیجی ام
خواست همراه زخمی ها برود و کمک شان کند. رو کردم به او و گفتم: حسین تو به منطقه آشنا تری، همین جا بمان و عقب نرو. گفت: قرار نیست ما تکلیف مان را فقط یک جا انجام دهیم. تکلیف برای من نه زمان می شناسد و نه مکان، و الان از همه چیز واجب تر انتقال این بچه ها به عقب است. برگردیم این کار خالصانه نیست برای درمان عوارض شیمیایی رفت به آلمان. آنجا یکی از دوستان دوران تحقیق را دید. رو کرد به ...
داستان غم انگیز خیانت
گریه و گفت دخترم تهرون دانشگاه قبول شده من هم قول دادم اگه بتونه قبول بشه خرج تحصیل اش رو بدم ولی بد جوری گرفتار شدم و طلب کارها امان ام رو بریدند با خودم گفتم از آقا منوچهر خواهش میکنم که تا چند ماه خرج دخترم رو بده تا وضع مالی من بهتر بشه بعد خودم خرجش رو میدم ولی از شانس بد من آقا منوچهر به رحمت خدا رفت و من هم پیش دخترم رو سیاه شدم. من که اوضاع احمد آقا رو اینطور نابسامان دیدم و از ...
دام شیطانی به بهانه ویزای شینگن
به گزارش جام جم ، رسیدگی به این پرونده از بهمن سال گذشته در پی شکایت زنی جوان از مرد تبهکار در دستور کار پلیس قرار گرفت. شاکی به ماموران گفت: چندی قبل تصمیم گرفتم به کشور آلمان بروم و در آنجا زندگی کنم. برای گرفتن اقامت به سفارت آلمان رفتم. مقابل سفارت با مردی به نام سعید آشنا شدم. او مدعی بود، دوستانی در سفارت آلمان دارد و می تواند برای من ویزای شینگن بگیرد. با چرب زبانی مرا فریب داد و برای صحبت ...
داستانهای خنده دار
روم تجدید وضو می کنم و برمی گردم! حکایت های طنز داستان آسایشگاه در خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه, من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا, این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید. قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا, اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه ...
اذیت و آزار زن تهرانی با وعده ویزای شینگن
بپردازم تا در کوتاهترین زمان برایم ویزای شینگن بگیرد. وی ادامه داد: من 40 میلیون تومان به او پول دادم و او هر بار مرا در جریان مراحل تهیه ویزا قرار می داد. آخرین بار به من گفت که باید به کشور ترکیه بروم و بعد از چند روزاقامت در آنجا برای زندگی به آلمان بروم.اما روزی که همراه او سوار ماشینش شدم تا بلیط پرواز ترکیه را به من بدهد ناگهان تغییر مسیر داد و به حاشیه تهران رفت. او در محلی خلوت خودرو را ...
از رزمندگی در لشکر25 کربلا تا شهادت در سرکنسولگری+ تصاویر
از کلاسهای عقیدتی و جبهه ها، او را، وادار به ادامه زندگی در جمع با صفا و صمیمی و الهی طلاب حوزه کرد. از اینرو با ورود به حوزه علمیه امام صادق(ع) کوتنا قائمشهر، زندگی جدیدی را آغاز کرد و در همان سال از سپاه سوادکوه به عنوان نیروی داوطلب به جبهه های نور اعزام شد و به علت استعداد فراوانش در مداحی اهل بیت(ع) علاوه بر حضور در گردانهای رزمی، از جمله احیاگران مجالس دعای کمیل و توسل در لشکر ویژه 25 کربلا ...
حبیب ا... از وقتی جانباز شد هر روز درد کشید و شهید شد
خانواده اش به آبادان مهاجرت کردند و حدود چهارده سال آنجا زندگی کردند. در دهه 50 او به همراه خانواده اش به خمینی شهر بازمی گردد و در کنکور سراسری در رشته پزشکی دانشگاه بین المللی شیراز قبول می شود. اواسط ترم دوم در بحبوحه ی انقلاب، دانشگاه را رها می کند و با رفقایش مانند عزیزا... پورکاظم، مهدی قاسمی، عباسعلی عموشاهی و محمدعلی مجیری به فعالیت های انقلابی می پردازد.پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ...
کلاهبرداری 40 میلیونی از زن جوانی که آرزوی زندگی در فرنگ داشت/ نقشه اذیت و آزار ناکام ماند
متهم در روز حادثه، زن جوان را در خودروی خود سوار کرده و به حاشیه تهران برده بود اما با مقاومت او در انجام نقشه خود ناکام ماند. قضات شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران متهم را به هفت سال زندان و پرداخت جریمه نقدی محکوم کردند. رسیدگی به این پرونده از بهمن 94 با شکایت زن جوان در پلیس آگاهی تهران بزرگ آغاز شد. او به کارآگاهان گفت: چند وقت پیش تصمیم گرفتم برای ادامه زندگی به آلمان سفر کنم. به ...
دو کودک خردسال، ناجی پدر خطاکار شدند
هرچند وقت یک بار پیش او می آمدم و دوباره به مأموریت شهرستان می رفتم. چند روز قبل از حادثه به تهران آمدم و به خانه همسرم رفتم. در این چند روز آنجا خوابیدم و با فرزندانم بودم. من دوباره به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم و باز دوباره با هم مشاجره داشتیم. او مدعی بود که من اشتباه می کنم، اما من قبول نمی کردم. صبح روز حادثه برای رفتن به شهرستان عازم فرودگاه شدم. در بین راه متوجه شدم همسرم داخل کیفم ...
- شهید صارمی - فردی متعهد و پرتلاش بود
دوستی خود با شهید صارمی اشاره کرد و اظهار داشت: بنده طی یک سال با شهید صارمی در دانشگاه هم اتاقی بودیم و بعدها نیز رفت و آمد خانوادگی و دوستی با یکدیگر داشتیم. وی ادامه داد: به رغم مرتبط نبودن رشته تحصیلی این شهید با خبرنگاری اما در سال 70 فعالیت خبری خود را با خبرگزاری ایرنا آغاز کرد و فردی با ویژگی های مثبت فراوان و پرتلاش بود و مدام به جبهه جنگ اعزام می شد. معاون هماهنگی ...
نخستین عکاس شهید دوران دفاع مقدس
به گزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی شهید حاج داریوش (کریم) گودرزی کیا در تاریخ 25 بهمن ماه سال 1325 هجرش شمسی در روستای اناج از توابع شهرستان اراک در خانواده ای محروم دیده به جهان گشود. از همان دوران کودکی طعم تلخ محرومیت و سختی را چشید تا کلاس ششم ابتدایی درس خوانده و ناگزیر پس از چندی به عنوان نامه رسان در وزارت پست مشغول به کار شد. شهید گودرزی کیا در سال 1355 به استخدام خبرگزاری درآمد و همزمان ...
خودم و دوقلوهایم با افتخار می گوییم خانواده شهید مدافع حرم هستیم
آغاز کردیم. گویا از شهید دو دختر دوقلو به یادگار دارید؟ ما 12 سال با هم زندگی کردیم و حاصل ازدواجمان دو دختر دوقلو به نام های ملیکا سادات و مریم سادات است. دختر ها متولد 21 بهمن ماه سال 1390هستند. شاخصه های اخلاقی همسرتان چه بود؟ در مدت زندگی با سیدسجاد شاخصه های اخلاقی بسیاری از ایشان دیدم. اما بارزترین مشخصه همسرم مهربانی و دست و دلبازی اش بود. سیدسجاد ...
روایت دیدار جانبازان مدافع حرم با رهبر معظم انقلاب: گفتم آقا آرزو داشتیم در رکابتان شهید شویم
اسمان با هشت سال دفاع مقدس متقاوت است اما به لحاظ اعتقادی و هدف مبارزه، میدان یک میدان است و دشمن از جنس همان دشمن است. سیدحسن حسینی، متولد 1352 در محله پیروزی تهران است. لیسانس مدیریت نظامی را در دانشگاه امام حسین(ع) تمام کرد و بعد فوق لیسانس مطالعات منطقه ای خاورمیانه و شمال آفریقا را در رشته علوم سیاسی گرفت. یک دختر 14 ساله و یک پسر 12 ساله هم ثمره سال ها زندگی مشترک اوست. سید حسن ...
مرگ 3 عضو یک خانواده در آتش سوء ظن
اعتراف کرد قتل ها کار او است. ارشیا گفت: ما زندگی آرام و خوبی داشتیم تا اینکه چند وقت پیش نوشته ای را به حیاط خانه ما انداختند که در آن فردی ادعا کرده بود مادرم با مرد دیگری رابطه دارد و برادر کوچکم که 12 سال داشت متعلق به آن مرد است نه پدرم. این موضوع زندگی ما را آشفته کرد و با اینکه مادرم می گفت این ادعا درست نیست، اما از آن به بعد دعوا و درگیری در خانه ما شروع شد، پدر و مادرم هر روز با هم دعوا می ...
برخی شرکت ها از ایران برای منافقین پول می فرستند
گفتگو با سردار ناصر شعبانی به عنوان یکی از فرماندهان با سابقه سپاه پاسداران و یکی از افراد مطلع در حوزه منافقین، فرصت مغتنمی بود. او در اواخر سال های دفاع مقدس بخصوص هنگام عملیات مرصاد فرماندهی سپاه کرمانشاه را برعهده داشت که در صحنه نبرد جزو نیروهای اصلی به شمار می رفتند. برای همین اگرچه نیت ما از این گفتگو بررسی وضعیت امروز گروهک منافقین بود اما در ابتدا مصاحبه را با چند سوال کوتاه ...
نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی
عباس بابایی، سال 1329 در شهرستان قزوین متولد شد. دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال 1348 به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی، برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.در سال 1349، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می بایست به مدت دوماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی ...
روز خبرنگار به روایت همسر شهید صارمی
...، نمی شناختم! محمود در 14 مرداد سال 1377 به افغانستان رفت و در روز 17 مرداد از معاونت ایرنا به ما خبر دادند: ارتباط ما با کنسولگری ایران در افغانستان قطع شده است! اگر محمود تلفن زد، به ما خبر بدهید. ساعت یک و نیم صبح 18 مرداد بود که زنگ زد و گفت: طالبان خیلی پیشروی کرده و وارد مزارشریف شده است! از پشت تلفن صدای چرخ تانک های طالبان را می شنیدم. او گفت: در اینجا موقعیت کاملاً جنگی است و الان از ...
جدی ترین خبرنگار اردبیل+عکس
افراد مختلف و فرهنگ های گوناگون قرار گیرد و ضمن آشنایی با مسائل روز ،فارغ از معلولیت خلق و خویی اجتماعی کسب کند. بخشی از گفتگوی خبرنگار چشمه لر با مهدی را می خوانیم مهدی می گوید:از همان سالهای کودکی، علاقه ای وافر به فعالیت های فرهنگی داشتم، مطالب کیهان بچه ها و بعدها گل اقا را مطالعه می کردم و با کنجکاوی تمام روزنامه دیواری برای مدرسه درست می کردم. در سالهای ...
شهید فرهاد مقیمی شهید شاخص کانون بسیج مهندسین سپاه ناحیه اراک
ویژگیهای بارز اخلاقی او بود بعد از انجام خدمت سربازی در کارخانه واگن پارس مشغول بکار شد ودر تیرماه 65 به جبهه های نبرد اعزام شد در روز 26 اسفند به ملکوت اعلی بیوست " وصیت نامه : بار پروردگارا تکلیفی فوق طاغت ما بر دوش ما منه و بیامرز و ببخش گناه ما را بر ما رحمت فرما سلطان ما یار ویاور ما توئی ما را بر مقلوب کردن گروه کافران یاری فرما ، ای کسی که قلبم برای دیدار تو میتپد وای کسی که کلمات تو ...
بی صدا آمد، در خفا لبخند زد و مظلوم رفت
بویایی اش را از دست داده بود و چشمانش نیز بسیار کم سو شده بود. حاج رجب دوست داشت بعد از 28 سال، لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی بخورد، به ویژه سالاد شیرازی، اما سال ها بود که با سرنگ غذا می خورد. با شوق در کربلا چقدر با شوق و ذوق از زیارت کربلا تعریف می کرد و می گفت: برای نخستین بار به کربلا می رفتم، اما به تنهایی نمی توانستم به زیارت بروم، به همین دلیل مسئول کاروان با ...
خبرنگاری یعنی ایثارگری و تلاش برای حفظ ارزش های کشور
ماه حضور در جبهه در 5 اسفند سال 62 در منطقه فکه در بیمارستان اراک به دلیل مجروحیت بستری شدم ولی چون عملیاتی دیگر در راه بود از همان جا مستقیماً به جبهه برگشتم و ادامه فعالیت دادم. دریکی از این جانبازی ها، شهادتم به خانواده و پدرم که در همان منطقه جنگی بود اعلام شد، ایشان برای وداع با من به معراج شهدا می آید ولی می گویند که جسد به شهرستان انتقال پیدا کرده است ولی به علت در کما بودن به ...
شهید تخریب چی که مزارش دارالشفاست
به گردان مهندسی لشکر 88 زرهی سیستان و بلوچستان، پیوست. وی در تاریخ 18 فروردین ماه سال 65، به جبهه اعزام شد. اول تیرماه همان سال به خانه آمد، ولی تاب نیاورد و بعد از یک هفته، دوباره به جبهه برگشت و این بار به منطقه عملیاتی سومار اعزام شد. وداع آخر غلامرضا هنگام خداحافظی با خانواده، به برادرش گفته بود این خداحافظی و وداع آخر من است، مطمئن هستم که این دفعه شهید می شوم ...
به کجا چنین شتابان ؟/ فریم به فریم تا شهادت عکاس خبرنگار
؟ چطور شد که رضایت دادید؟ دلم گواهی می داد که همسرم بعد از نخستین اعزام بر می گردد؛ برای همین با رفتنش مخالفتی نکردم؛ دلم خیلی قرص بود. این اتفاق هم افتاد چون بعد از 43 روز نبرد در سوریه، صحیح و سالم به خانه بازگشت. تا اینکه دوباره دلش هوای سفر کرد که این بار اجازه ندادم. زندگی ما به گونه ای بود که برای خواسته ها و نظرات هم احترام بسیاری قائل می شدیم. بار دوم به خاطر امیر حسین مانع رفتنش ...