سایر منابع:
سایر خبرها
بازیکنی که بخاطر پرسپولیس قید هرتابرلین را زد!
ارادت دارن. فقط تنها آرزوم اینه که دوباره پرسپولیس بازی کنم ولی مطمئنم خدا هوامو داره. شما هم دعا کنید. حقیقی با فاصله چند ساعت و این بار تحت تاثیر کامنت هایی که برایش نوشته شده بود، مطلب جدیدی را منتشر کرد: امشب رفتم حرم امام رضا (ع)، نایب الزیاره همتون بودم، خیلی خیلی خیلی دلم گرفته بود، یاد دوران پرسپولیس افتادم. همه تو زندگیشون اشتباه می کنند ولی من حماقت کردم ...
آبروی محله یادواره شهیدان
اسارت خود درآوردند. و حدود 12 ماه آنها را در بند اسارت مورد آزار و اذیت و شکنجه قراردادند . شهید سرور صفایی و پرش شهید عبدالله صفایی تمامی شکنجه ها و آزار و اذیت های آنها را بجان خریدند و حتی یک لحظه از مرام و هدف والای خود که دفاع از انقلاب اسلامی و آرمان های امام خمینی(ره) بود دست نکشیدند و در تمام طول مدت اسارت ، حتی نمازهایشان را نیز ادا می کردند و ترک نکردند . بعد از دوران اسارت ...
امام جود و کرم
را به ادامه انفاق تشویق می کرد. برکت و رونق زندگی مبارکش هم هر روز برقرار بود و مردم از آن بهره می بردند، به اندازه ای که به عنوان جواد الائمه شناخته شد و هنوز هم بعد از حدود 1200سال که از شهادت شان می گذرد، مردم به ایشان توسل کرده و حاجت می گیرند. با این توصیفات، حتما زندگی مبارک نهمین آفتاب آسمان امامت و ولایت درس های بزرگی برای ما دارد. بر همین اساس است که حاج یدالله بهتاش، پیرغلام اهل بیت(ع ...
مبارزی که اهل خودسازی بود
وسط بچه ها. گفت: این جا جایی است که اگه چیزی از خدا بخواین اجابت می شه، خدا به شما نظر داره. صحبتش تاثیر عجیبی روی بچه ها گذاشت؛ طوری که احساس کردیم بدون نیروی کمکی می توانیم از پس دشمن بر بیاییم. با هدایت دقیق و زیرکانه ی محمود، پخش شدیم تو منطقه تا دورشان بزنیم. در همین گیر و دار، نیروی کمکی هم رسید. از همه طرف روی سر دشمن آتش می ریختیم. آن ها که این چشمه اش را نخوانده بودند، پا به فرار گذاشتند ...
روایتی داستانی از روزهای آغازین تهاجم عراق
.... دلم گفت مادرش است. دنبال شان راه افتادم. آن سوی خیابان بعد از چهارراه اول پیچیدند توی کوچه ای که اولش یک مغازه لبنیاتی بود، به خانه ای که دیوار بلند و کاهگلی و درِ چوبی سبز داشت وارد شدند. پلاک خانه را یادداشت کردم و برگشتم حافظیه. به گل های رنگارنگ باغچه های حافظیه خیره بودم و فکر می کردم در حال دیدن دخترک هستم. برگشتم پادگان. تصویرش از ذهنم بیرون نمی رفت. نمی دانستم کیست و چند ساله است ...
عقلی که در سیاست متحقق می شود با زمان پیوستگی دارد
و بر سر دوراهی چیزی و راهی را اختیار می کنیم البته همه مردمان به یک اندازه اختیار ندارند و باید حافظ بزرگ بود تا بتوان گفت: چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک معهذا اختیار ما با اینکه دامنه وسیعی دارد، مطلق نیست. ما خدا نیستیم که اراده مان به هر چه تعلق گرفت متحقق شود. مردم قرن چهارم و پنجم هجری با اینکه در زمان بالنسبه خوبی به سر می بردند نمی ...
قاچاقچیانی که زنان ایزدی را از چنگال داعش نجات می دهند
حملات داعش مثل او هزاران هستند که از موطن خود در سنجار (شنگار) به خاطر هجوم سیاه پوشان خلافت آواره شده اند و حالا در اردوگاه های متعدد استان دهوک اسکان یافته اند. البته او و چند صد تنِ دیگر با بقیه یک تفاوت مهم دارند: آنها اول اسیر شدند و بعد به صورت مخفیانه خود را نجات دادند.سنجار و دهوک هر دو در اقلیم کردستان عراق واقع شده ، اقلیمی که پس از شکل گیری داعش تا کنون میزبان دست کم یک میلیون ...
آزادگان منادیان صبر و غیرت اند
رشادت های فراوان، نهایتا در تاریخ 28 تیر 67 قطعنامه توسط ایران پذیرفته شد، اما 5 روز بعد از پذیرش قطعنامه، عراق دوباره به مواضع ایران حمله ور شد و به منطقه صالح آباد (از توابع ایلام) رسید، که ما هم برای دفاع از کیان مرزهای نظام مقدس اسلامی به منطقه صالح آباد رفتم و در همان جا به اسارت نیروهای بعثی درآمدم . در زمان اسارت 30 سال داشتم و دارای 5 فرزند بودم . نذری که باعث رهایی از شکنجه شد ...
ناگفته هایی از غنی سازی هسته ای ایران
کاغذ بیاوریم و روی همان کاغذ نیز آزمایش کنیم و پس از شکست، باز به نقطه ابتدایی خود برسیم و باز همه این مراحل را دوباره از ابتدا آغاز کنیم و پس از چندین بار بررسی و برطرف کردن مشکلات، روی کاغذ به نتیجه برسیم. و یک سال بعد پلمب ها برداشته می شود و حال دیگر زمان آزمون تحقیقات شماست! بله. در سال 1384 و پس از برداشته شدن پلمب ها توانستیم در ساختمان شماره هشت سایت نطنز و در پایلوت ...
روزنامه های سه شنبه
نور منتشر کرد و به نقل از وی نوشت: سال 62 بود که من وزیر شدم. یک سال بود که به لیبی نرفته بودم. لیبی و سوریه از من به عنوان وزیر دعوت رسمی کردند. وقتی خواستم به لیبی بروم، همه بزرگان مملکت به من گفتند حاج محسن برو موشک بیاور، وقتی موشک آوردیم، آقای هاشمی رفسنجانی که فرمانده جنگ بود، گفت تو با این کارت به اسلام و مسلمین عزت دادی. این روزنامه با اشاره به عنوان بازگشت اقتصاد ایران به شرایط ...
کاش در قاب نگاهت بنشینم گاهی
...> همه می دونن که روزهای آخر زندگی استاد ، چه جوری گذشته... به چشم خودشون دیده ن که این قدیمی ترین شاگرد استاد، همه چیزش رو وقف استاد کرده و از صبح اولِ وقت... تا آخر شب، افتاده دنبال کار چاپ آثار استاد... از ویرایش کتاب هاش تا رسوندن به حروف چینی و گذروندن مراحل چاپ... حتی از زبون خود استاد هم بارها شنیده ن که گفته: بعد از من، صاحب اختیار آثارمه... اگه خواست چاپ کنه و اگه نخواست هم میلش، میل منه ...
پرجمعیت ترین جای جهنم کجاست؟
.... آن شب دو نفر از اسرا را چنان زدند که چشمشان از حدقه درآمد و همان جا کور شدند! بقیه را هم در حدی می زدند که خون تمام زمین را گرفته بود. ما آن شب خیلی کتک خوردیم. هوا مهتابی بود. برای نماز بلند شدیم و در حالی که دستمان را به دیوار گرفته بودیم، نماز خواندیم. نماز را خواندیم و افتادیم. بعد متوجه شدیم که این مهتاب برای صبح نبوده است. آن شب هوا مهتابی بوده است. اما ما خیال کردیم که صبح شده است ...
وقتی یک وهابی برای امام حسین(علیه السلام) گریه می کند!
زبان گرفتم. خانمم که قصد داشت از من دفاع کند، جلو آمده بود تا مانع آنها شود، که یکی از آنها با لگد به او زد ، و بر اثر آن ضربه، بچه اش را که 4 ماهه بود سقط کرد ولی خدا رو شکر، من آن صحنه را ندیدم. مردم به پلیس زنگ زدند و پلیس آمد و بعد از آن اورژانس ... بی درنگ یاد مظلومیت علی (علیه السلام) می افتم که در جلوی چشمش همسرش را زدند ولی نمی توانست از او دفاع کند. نمی دانم در آن صحنه ...
وکلای مالی ائمه علیهماالسلام
.... کسی را نزد معلّی فرستاد که شیعیان و پیروان امام صادق (علیه السلام) و اصحاب ایشان را به داوود معرفی کند، ولی معلّی تسلیم نشد و از معرفی آن ها خودداری کرد و گفت آن ها را نمی شناسد. او را تهدید به قتل کردند ولی با این همه نام آن ها را کتمان کرد و گفت مرا از کشته شدن می ترسانید؟ به خدا قسم اگر شیعیان امام صادق (علیه السلام) در زیر پای من باشند، پای خود را از روی آنان برنخواهم داشت. اگر تو مرا به ...
گولچ: با پرسپولیس قرارداد دارم و جایی نمی روم/ اینکه رضاییان می خواهد برگردد، مشکل من نیست
اصلا ناامید نمی شوم. تمام تلاشم را می کنم که بتوانم به ترکیب اصلی راه پیدا کنم. درست است که تا الان بازی نکرده ام اما شاید در بازی بعد مقابل تراکتورسازی و یا در بازی های جام حذفی بتوانم در ترکیب قرار بگیرم. * شنیده ای که احتمال دارد به خاطر بازگشت رامین رضاییان نام تو را از لیست خارج کنند؟ اصلا چنین چیزی امکان پذیر نیست چون پرسپولیس نمی تواند این کار را بکند. من با باشگاه ...
سیره تبلیغی امام جواد (ع)
. این نمایندگان، کارگزاران امام علیه السلام شمرده می شدند و در مراکزی چون اهواز، همدان، سیستان، بست، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم زمینه ی اتحاد شیعیان و پیوند آن ها با معصوم را فراهم می آوردند . امام علیه السلام همچنین به پیروانش اجازه می داد درون دستگاه حکومت نفوذ کنند و پست های حساس را در دست گیرند. محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزه قمی از این فرصت بهره بردند و با رسیدن به موقعیت ...
تقویم روز ارتباطات/ روزی که پخش خبر از رادیو آغازشد
فضل الله صبحی مهتدی در سال 1312 به سمت معلم پیمانی درس فارسی دوره عالی هنرستان موسیقی منصوب شد. از 25 شهریور 1316 به دانشکده حقوق و علوم سیاسی منتقل شد و در سال 1317 دوباره به هنرستان موسیقی رفت . او در نیمه اول دهه 20 با صدا ی گرم خود از رادیو به بچه ها سلام می گفت بعد اشعار مولانا را در مایه افشاری می خواند و سرانجام قصه-ای را که هزاران کودک در انتظارش بودند نقل می کرد. صبحی در آغاز کار ...
ماجرای نام گذاری روح الله /همسر شهید:برایم از غربت کودکان سوری می گفت
به رحمت خدا رفت. روح الله 10 سال از زندگی خود را در این دنیا بدون مادر سَر کرد. در سن 19 سالگی از شاگردان اخلاق حاج آقا مجتهدی تهرانی شد و از ایشان بهره های فراوانی برد. دانشگاه هنر قبول می شود و در کنارش در کلاس های انیمیشن حوزه هنری هم شرکت می کند و زمانی که جذب سپاه می شود از دانشگاه انصراف می دهد. مادر روح الله هم مثل همه مادران برای پسرش آرزوهایی داشت، و همیشه آرزویش بود که یا شهید شود و یا ...
حجت الاسلام رضوانی:هیچ ضمانتی نیست در رکاب اهل بیت (ع) بمانیم+گزارش تصویری
: هر پیامبر ییاران و حواریون خاص خود را دارد از یاران خاص من زبیر است. این شخصیت از لحظه اول در رکاب پیامبر صلی الله علیه وآله بود و این سعادت کمی نیست. زمان غربت امیرالمومنان علی علیه السلام که داشتند حضرت را دست بسته برای بیعت به مسجد می بردند زبیر رو کرد به بنی هاشم و گفت: ای بنی هاشم! غریتتان کجا رفته است که ایستاده اید و مولایتان را دست بسته می برند؟ کلوخی را به پشت او زدند و زبیر از هوش رفت ...
بسته خبری سفیر دوشنبه 08 شهریورماه 1395
سازی سکونت در مریخ که بخشی از برنامه ناسا است پایان دادند telegram.me/joinchat/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow شبکه خبری سفیر, [27.08.16 22:36] آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی در پاسخ به سوالی درباره جزوه ای که شخصی به نام اکبر ثبوت به مرحوم آخوند خراسانی نسبت داده و در آن به نفی حکومت فقهاء پرداخته است، نوشته است: ◀️ بسم الله الرحمن الرحیم بعد الحمد لله و الصلوة و ...
هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم!
.... همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش.... می گفت: من خاک پای شماهام .... بخشی از وصیت نامه شهید "امیر حاج امینی " : سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او. بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود: خدایا! عاشقم کن. ...
فراقنامه عروس یک جانباز شهید
همیشه به بچه هایش روحیه می داد و به عشقبازی که با خدا کرده بود افتخار می کرد. نه سال عروس این خانواده هستم. یک بار عمو اسماعیل لب به شکایت باز نکرد و من دانستم او یک قهرمان است. قهرمان کیست؟ قهرمان فقط کسانی نیستند که وزنه ای برمی دارند یا توی مسابقات کشتی و فوتبال و شنا و... اول می شوند. قهرمانان واقعی این سرزمین افرادی مثل عمو اسماعیل هستند که از جان خود و آرامش خانواده شان گذشتند تا این ...
28 سال سلوک عارفانه بر روی تخت!
خودم بود. تو خونه برای خانم های آشنا آرایشگری و خیاطی می کردم، به خاطر همین هم گفتم من نمی خوام شوهر کنم. فاش: بعد چی شد که راضی شدی؟ - از خواستگاری اول یک سال گذشت. بعد از یک سال دختر برادرم دوباره اومد سراغم و از مُحسنات برادر شوهرش برام تعریف کرد، در این مدت من خواستگارهای دیگه هم داشتم ولی اصلا تو فکر ازدواج نبودم. همه رو رد می کردم. ولی دختر برادرم خیلی از اسماعیل گفت، اما ...
امام با حرکت مسلحانه بدون فتوا مخالف بودند/ساواک تا آخر هم به وسعت فعالیت هایش پی نبرد
دیگری هم به اسم هیئت های ده نفره داشت. آنها مأمور بودند که برای این ده نفر جلسه بگذارند و آنها را آموزش بدهند و باز این ده نفر اولی هم همین طور آموزش ده نفر دیگر را به عهده می گرفتند و به این ترتیب، تشکیلات وسیعی درست شده بود که اخبار خیلی به سرعت در آن منتشر می شد و تعالیم داده می شد. من در شاخه ای بودم که اول آقای حاج ابوالفضل توکلی بینا بود و بعد آقای بادامچیان. شهید اندرزگو ظاهراً در شاخه شهید ...
رمان هایی که آیت الله خامنه ای آنها را خوانده است +عکس
بهره را بردند و به مدد اراده و ایمان و فداکاری، به مدارج عالی انسانی رسیدند. این کتاب همچنین به خاطر شیرینی زبان روایتش و طنزی که در خیلی جاها، نمک نوشته کرده است؛ از بعضی دیگر از خاطره های مکتوب، خواندنی تر است، باید ترجمه شود. 28 *تپه های لانه سرخ (خاطرات دیده بانان توپخانه در سال های جنگ) از این کتاب، آخرین نوشته، یعنی تپه های لاله سرخ از همه شیرین تر و دقیق تر است. نوشته ی ...
ترغیب پیامبر (ص) در زمینه فعال سازی حضور زنان
؛ زیرا در مواردی دیگر دیده می شود که پیامبر (ص) زنان را برای رفتن به مسجد تشویق می نمودند . 2. دوران پس از پیامبر (ص) تحولات بعد از رحلت پیامبر اعظم(ص) و محدودیت های حضور زنان خلیفه اول در جریانی به پیامبر (ص) گفت: زنان ما قبلاً بر مردان مسلط نبودند؛ ولی پس از آمدن به مدینه، از زنان مدینه یاد گرفتند و در برابر مردان جری و بر آنها مسلط شده اند. (سیوطی، 1404ق، ج6، ص242 ...
به کدام عملکرد دولت افتخار کنیم؟/ چالش های پیش روی طرح کری برای یمن
می دهد و از سوی دیگر طلب می کند، مبهم است. 4- باید گفت آنکارا با توجه به اوضاع کنونی که شرایط داخلی و منطقه ای بر این کشور تحمیل کرده، مجبور شده در سیاست هایش تجدید نظر کند و عوامل زیادی برای بازی جدید ترکیه در منطقه بعد از پنج سال حمایت گسترده از تروریست ها در جهت ساقط کردن دولت قانونی سوریه، میتوان متصور شد، از جمله: بی اعتمادی اردوغان به آمریکا به ویژه بعد از کودتای نافرجام که با ...
آزاده امید بابانیا: نگاه کن ما با چه کسانی می جنگیم
نداریم و فقظ می خواهیم بدانیم چه اتفاقی افتاده و موضوع چیست. بچه ها کریم مخصوص را صدا زدند. کریم هم با بقچه ای که همیشه پنهان می کرد، آمد و همه چیز را توضیح داد. یکی از آنها با حیرت به ما نگاه کرد و جمله جالبی گفت: ” نگاه کن. ما با چه کسانی داریم می جنگیم؟!” بعد از الرشید به اردوگاه تکریت 11 منتقل شدید... در الرشید تعداد اسرا زیاد شده بود. به همین خاطر قدیمی ها را به تکریت 11 ...
یا علی(ع)
...> - خدایا وازگار آدم بد اَ تو! نمی دونم مش صفر چه بوآ کشته ای با مو داره که با آبروم بازی می کنه! خدارحم کلاهش را برداشت و سر طاسش را خاراند و گفت : - آغایون مو میگم مظفر قسم بخوره! مردم شروع کردند در گوش هم پچ پچ کردند و تایید کنان سر تکان دادند. شهربانو که دل تو دلش نبود رو کرد به خدا رحم و گفت : - خدارحم اگه حرف نزنی جرمت می کنند؟! پیل بچه مونا مردکه اَ خدا نشناس ...