سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای عشقِ یک داعشی!
مِن مِن افتادم. وقت نکرده بودم یک زندگی "واقعی" برای ملودی بسازم. گفتم: "یکی از پسرعموهایم مسلمان بود. مجذوب آرامشی شدم که دینش در او ایجاد کرده بود. او مرا به اسلام هدایت کرد." "او می داند که می خواهی به الشام بیایی؟" بیلل فرض کرده بود همه چیز تمام شده و ملودی به زودی به سوریه می رود. "هنوز تصمیم نگرفتم به سوریه بیام." "گوش کن ملودی. از تو به خوبی مراقبت خواهد شد. تو فرد ...
هلهله زنان بصره با دیدن اسرای ایرانی / استقبال با سنگ و چاقو از رزمندگان
ما نزدیک هستند، چه کار کنیم؟ حمید گفت: اسلحه نداریم، مجبوریم اسیر شویم. دیگر نای راه رفتن نداشتیم. سرم گیج رفت و حمید از روی دوشم افتاد. دوباره با سختی حمید را برداشتم و به روی خاکریز رفتم و همان جا نشستم. در یک لحظه احساس کردم فردی با کلتی در دست ، بالای سرم ایستاده ، سرم را بالا گرفتم. عراقی بود و به زبان عربی خواست که بلند شوم. دستانم را با دست بندهای پلاستیکی محکم بست . آن قدر ...
حجت الاسلام خوشنما: ناصرالدین شاه عزای هفتم صفر را کمرنگ نمود+گزارش تصویری
این مرد برو و این پماد را از او خریداری کن و بهای آن را بپرداز. وقتی معامله به پایان رسید مرد سیاه پوست گفت: ای غلام این پماد را برای چه کسی می خواهی؟ به او گفتم: برای حسن بن علی علیه السلام . گفت مرا هم نزد او ببر. هر دو به راه افتادند تا به خدمت امام علیه السلام رسیدند. آنگاه عرض کرد: پدر و مادرم فدایت باد من نمی دانستم که شما به این پماد احتیاج دارید. اجازه بفرمائید بهای آن ...
آموزش نماز جمعه و بیان احکام آن
بر او حرام گرداند . آموزش نماز جمعه پیشینه نماز جمعه تا پیش از آن که انصار، روز جمعه را جمعه بنامند، این روز یوم العروبه نامیده می شد. پیامبر اسلام (ص) در راه هجرت به یثرب که پس از ورودش شهر پیامبر یا مدینة النبی نامیده شد، در محله ای به نام قبا توقف کرد تا علی بن ابیطالب (ع) و فاطمه زهرا (س) و تعدادی از مسلمانان به او بپیوندند. پیامبر (ص) که روز دوشنبه وارد محله ...
بنیاد در آینه مطبوعات
؛ نمیشود که دربرابر اینهمه ظلم راحت بنشینیم و بگوییم بقیه هستند. میگفت شما را به خدا می سپارم و خیالم راحت است. خدا خودش هوایتان را دارد . وقتی از نگرانی تولد بچه بدون حضورش میگفتم، پاسخ میداد بهتر از من خدا است. مرا رها کن تا بتوانی به دستش بیاوری دوست ندارم بابایم خواب باشد در حین صحبتمان، فاطمه، دختر شهید چند بار سراغ مادرش می آید و بهانه میگیرد. از مادرش میپرسم دخترتان با ...
چه فیلم هایی برای رقابت در فجر 35 آماده می شوند؟
فیلمبرداری خود را گذرانده و برای نمایش در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر آماده می شود. *یک روز بخصوص (همایون اسعدیان): داستان این فیلم درباره پسری به نام حامد است که باید برای عمل قلب خواهرش دست به انتخاب بزند، انتخابی که در آینده مسیر های متفاوتی را پیش روی او قرار می دهد. اسعدیان این فیلم را بعد از چهار سال دوری از سینما جلو دوربین برده است و هم اکنون آماده نمایش است و پروانه ...
این نام ها را به خاطر بسپارید؛ آباد، ناهیدی، آزموده و بهرامی
می خواهند شما را منتقل کنند. یکی از سربازها گفت که می خواهیم شما را به کربلا ببریم. گفتم که شما ما را به کربلا نمی برید و ما هم با شما به کربلا نمی آییم. غروب ماشینی آمد سوارمان کرد و برد. ماشین امنیتی بود. نه بیرون دیده می شد نه از بیرون می شد داخل را دید. وقتی پیاده شدیم، متوجه شدم ما را به همان سازمان امنیت عراق آورده اند. برای بچه ها تعریف کردم که آن شب هم مرا ...
زیارت اربعین با پای دل!
الله العظمی بهجت(ره) فرمود: امام زمان(عج) پس از ظهور، خود را به واسطه امام حسین(ع) به همه عالم معرفی می کند، بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین(ع) را شناخته باشند و پیاده روی اربعین بهترین فرصت برای این کار است . رهبر معظم انقلاب نیز فرموده اند: شروع جاذبه مغناطیسی حسینی در روز اربعین است، جابربن عبدالله را از مدینه بلند می کند و به کربلا می کشند، این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرن های متمادی در دل من و شما هست . امیدوارم زیارت با معرفت امام حسین(ع) در روز اربعین نصیب همه ما شود. آمین فاطمه رهدار ...
شیوۀ زندگی و رهبری رؤسای حکومت اسلامی از نگاه امام - حکومت اسلام، حکومت قانون است
درست بکند! پیغمبر وقتی که از دنیا رفت هیچ چیز نداشت. این هم آن حاکم دوم که دیگر توسعۀ حکومتش سرتاسر شرق را گرفته بود و تا اروپا هم رفته بود تقریباً. آن هم آن حاکم که زندگی اش یک پوست داشت، آنجا شبها روی آن دوتایی (زن و شوهر) می خوابیدند، که حضرت امیر باشد و فاطمۀ زهرا سلام اللّه علیها و روزها علف شترش را روی آن می ریختند که علف بخورد آن. این بارگاه، تخت و بارگاه اعلیحضرت سلطان! کار می ...
خودش زندگیت رو قشنگ می کنه
.... پنج ماه پیش که تازه عقد کرده بودیم به من گفت: اولین باری که دیدمت گفتم این همونیه که می خوام. وقتی این حرف را از زبانش شنیدم علاقه ام بهش بیشتر از قبل شد. احساس می کردم من زیباترین دختر روی زمینم که توانستم این طوری همسرم را جذب خودم کنم. لبخندی زدم و ابرویی انداختم. به خودم گفتم باید همیشه همین طوری آرایش داشته باشم تا هیچ وقت از چشمش نیفتم. در را باز کردم و وارد راه پله ها شدم ...
تهران تا کربلا با پای پیاده
پیاده راه بروم. خودشان مرا به این سمت می کشند و این وسط هیچ من ی وجود ندارد. آن قدر برایم خوب و خوش بوده است که انگار هنوز یک شب هم نگذشته است و من دارم یک سفر طولانی را سپری می کنم. من نمی توانم خوب حرف بزنم چون حالم توصیف نکردنی است. در این سفر هرگاه خسته شدم از حضرت زهرا (س) مدد خواسته ام. من عاشق قمر بنی هاشم (ع) هستم. پرچم من هم نام مقدس ایشان را دارد ولی برای رفع خستگی هایم از خانم فاطمه زهرا ...
آیا در قرآن از چادر نامی آورده شده است؟
در این زمان چادر است. در روایت آمده است که مرد نابینایی از حضرت فاطمه (علیها السلام) اجازه ورود خواست حضرت خود را پوشاند (و چادر به سر کردند) سپس اجازه ی ورود دادند، پیامبر(ص) که همراه آن مرد بود، پرسید: چرا خود را پوشاندی (و چادر سر کردی) او که تو را نمی بیند؟! عرض کرد: پدر اگر او مرا نمی بیند من که او را می بینم علاوه بر این او بو را استشمام می کند پیامبر فرمود: گواهی می دهم که تو پاره ...
شهید محراب باقریان/شهیدی که تا سال82 امید به بازگشت وی بود
زهرا(سلام الله علیها) را در خواب دیدم و ایان عرض کردند نام فرزندت را محراب بگذار • در نامه ای خبر رسیده بود که فرزندم در آب افتاده است.من نیز در خواب دیدم فرزندم در منطقه سومار در آب در حال دست و پا زدن است. من دستمال سرم را به سنگ بستم و در چاه انداختم تا بگیرد و او را بالا بیاورم و می دیدم که او مدام در آب دست و پا می زند. زمانی که از خواب بیدار شدم به همسرم گفتم فرزندمان شهید شده است. بعد در فاصله نه چندان دوری خبر شهادت او را برایمان آوردند ...
پاراگراف های جذاب و خواندنی از کتاب های مختلف
... چرا هیچ وقت به ما نگفتند که شما هم بدبخت هایی هستین مثل خود ما، مادر های شما مثل مادرهای ما نگران و چشم براهند و وحشت از مرگ برای همه یکسان است و مرگ و درد جان کندن یکسان، مرا ببخش رفیق. آخر چطور تو می توانی دشمن باشی؟ اگر این تفنگ و این لباس را به دور می انداختیم آن وقت تو هم مثل کات و آلبرت برادر من بودین. بیا بیست سال از زندگی مرا بگیر و از جایت بلند شو، بیست سال و حتی بیشتر چون من نمی دانم ...
سفرنامه اجتماعی اربعین (قسمت اول)
حاج آقا می شود روضه امام علی علیه السلام را بخوانید؟ او گفت: ببخشید من مشغول زیارت عاشورا هستم. در همین حین یکی از بچه های مازندران که در کنار دستم نشسته بود به من گفت: آقا سید می شود روضه مادرتان حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوانید؟ گفتم: چشم؛ (البته من تا به حال در جمع روضه حضرت زهرا سلام الله علیها را نخوانده بودم)! هنوز شروع نکرده بودم که دیدم دارد به خود می لرزد و فقط منتظر بود صدای من بلند ...
هم نوایی شاعران آئینی با دو مادر دلسوخته کربلا
نشسته ست آسمان تا گریه پا به پای تو یک اربعین کند دود از خیام سوخته برخاست، نوحه کن چندان که تیره آه تو روی زمین کند کوه از کمر شکست، مگر یکدم اقتدا با شانه صبوری ام البنین کند بر آن سرم که فاطمه را همرهی کنم با روضه خوان داغ تو قالب تهی کنم با فاطمه مخواه برابر صدا کنند نام مرا مباد که مادر صدا کنند ...
25 بار زندان رفتم/رژیم شاه در محل عبادتگاه بهایی ها شکنجه ام کرد/ماجرای فوتبال بازی کردن آیت الله طالقانی
شهرت یافتیم و حرکت ما آغاز شد. اما با ارتحال آیت الله بروجردی و آمدن امام بود که دیگر ما بی عَلَم، جوش نمی زدیم. من این را به امام هم گفتم که ما دیگر بی علم جوش نمی زنیم. در زمان آیت الله بروجردی، همه به ما می گفتند: چرا حالا که همه دنبال آیت الله بروجردی هستند، شما دنبال نواب صفوی هستید؟ **رژیم شاه سعی داشت مرا تطمیع کند *شما چند بار زندان رفته اید؟ به طورقانونی ...
التماس های کودکانه به مادر قاتل
...> پنجره ای که علی یکی از ساکنان این محله فرزانه را با حال و روز آشفته ای در چارچوب آن دید: حوالی ظهر بود. داشتم پیاده به سمت محل کارم می رفتم، که ناگهان یک جارو برقی جلوی پایم به زمین خورد، بالای سرم را نگاه کردم و دیدم خانمی از پنجره وسطی طبقه دوم من را نگاه می کند، عصبی شدم و داد زدم خانم چه کار می کنی، ولی انگار نه انگار، باندهای سینما خانوادگی را به بیرون پرتاب کرد، چشمم به بدن این خانم که افتاد ...
فیلم هایی که در جشنواره فجر 35 به نمایش درمی آیند
نمایش در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر آماده می شود. یک روز به خصوص (همایون اسعدیان): داستان این فیلم درباره پسری به نام حامد است که باید برای عمل قلب خواهرش دست به انتخاب بزند، انتخابی که در آینده مسیر های متفاوتی را پیش روی او قرار می دهد. اسعدیان این فیلم را بعد از چهار سال دوری از سینما جلو دوربین برده است و هم اکنون آماده نمایش است و پروانه نمایش اثر صادر شده است، اما اولین نمایش ...
حجت الاسلام عالی: اولین علامت نفوذ شیطان؛ بی حالی نسبت به مسائل معنوی
.... پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه ای که در آخر ماه شعبان خواندند نگاهشان به چهره ی امیرالمومنین علیه السلام افتاد و گریه کردند و فرمودند: می بینم محاسنت با خون فرق سرت رنگین خواهد شد. اولی سوالی که حضرت علی علیه السلام پرسید این بود: آیا دینم در آن زمان سالم خواهد بود؟ حضرت فرمود: بله. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: پس جای شکر دارد. یکی از علما تعریف می کند در مشهد بودم و دیدم سه ...
محمدرضا از دو سال قبل خبر شهادتش را داده بود
بیست دقیقه طول کشید انگار می دانست این بار دفعه آخر است. اتمام حجت کرد. گفت اگر میخواهی جلوی مرا بگیری بگیر، گفتم ما خودمان تورا راهی کردیم با روی باز. نگذارم بروی جواب حضرت را چه بدهیم؟ اما وقتی رفت، یک ربع سر به سجده گذاشتم و ضجه زدم! 46 روز بعد از اولین اعزامش آسمانی شد. از دو سال قبل خبر شهادتش را به ما داده بود از دو سال قبل از شهادتش به ما خبر داده بود. همه حرف هایش ...
آموزش تصویری نماز برای همه سنین
.... هنگامی که نماز را شروع می کنیم باید متوجه باشیم که چه نمازی را می خوانیم؛ مثلا نماز ظهر است یا عصر و آن را تنها برای اطاعت فرمان خداوند بجا آوریم که این همان نیت است و از اجزای اصلی نماز به شمار می آید. هنگام گفتن الله اکبر مستحب است، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببریم. آموزش تصویری نماز: خواندن سوره حمد پس از گفتن الله اکبر سوره حمد را می خوانیم: ...
نگاه دختران مجرد نسبت به تجرد خود چیست؟
و حال خوبی داشته باشد می گوید: من ترجیح می دم رابطه مو با دوستانم بیشتر کنم و سرم با اونا گرم باشه تا این که بخوام دائم رابطه با پسرا رو تجربه کنم. به خصوص تو سن من این سبک زندگی دیگه آزاردهنده اس. هرچند تنها موندن هم برام سخته چون بالاخره آدم نیازهای عاطفی و اجتماعی داره اما تنها موندن بهتر از خیلی از روابطه. برای این که حالم خوب بشه و فکر و خیال اذیتم نکنه سعی می کنم تمام وقتم و پر ...
سه شرط همنشین در کلام امام حسن مجتبی علیه السلام
هرگز در این امّت، اختلاف و زدوخورد پیش نمی آمد و همه از نعمت سرسبز دنیا تا روز قیامت، برخوردار می شدند. * چرا از وضعیت خود راضی نیستیم! مَنِ اتَّکَلَ عَلَی حُسْنِ الِاخْتِیَارِ مِنَ اللَّهِ لَهُ لَمْ یَتَمَنَّ [یتمیّز] أَنَّهُ فِی غَیْرِ الْحَالِ الَّتِی اخْتَارَهَا اللَّهُ لَهُ. (5) امام حسن علیه السلام: کسی که بر نیکْ گزینیِ خداوند پشت گرم باشد، آرزو نمی کند در وضعی ...
به شرکت مهندسی سعید رفتم و با نخستین دیدار عاشقش شدم/ نتوانستم پیشنهادش را رد کنم
دختران شرکت مایل به ازدواج با او هستند اما سعید زیر بار ازدواج نمی رود، با گذشت یک ماه وقتی او به من پیشنهاد ازدواج داد شوکه شدم . او با خانواده اش به خواستگاری ام آمد. فهیمه 30 ساله ادامه داد: من و سعید زندگی مان را عاشقانه شروع کردیم ولی بدخواهانی هم بودند که می خواستند آرامش زندگی مان را به هم بزنند. سعید که تا این لحظه ساکت مانده بود سرش را بلند کرد و به قاضی گفت: همین طور ...
شهید آقاعبداللهی خود را نه مدافع بلکه پناهنده حرم می دانست
.... چند باری هم که باهم به هیئت رفتیم علاقه شدید او را به حضرت زهرا(س) دیدم که ایشان را مادر خطاب می کرد. خاطره آخر نوری آخرین خاطره خود از شهید علی آقاعبداللهی را چنین بازگو می کند: حدود 10 روز قبل از اعزامش به سوریه او را دیدم و گفت قصد رفتن به سوریه را دارم، گفتم می روی تا مدافع حرم شوی؟ گفت نه مدافع حرم نمی شوم می روم تا پناهنده حرم شوم. گفتم پس فرزندت چه می شود؟ گفت خداوند بزرگ ...
حجت الاسلام شهاب: خلقت ملائک وامدار امام حسین (ع) است
...: مراسم عزاداری دهه اول صفر با سخنرانی حجت الاسلام شهاب و مداحی حاج کاظم غفار نژاد در هیئت مکتب تشیع برگزار شد. در ادامه ی خبر گزیده ی سخنرانی حجت الاسلام شهاب را می خوانید: کانون ما توحیدی است وحی بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه ی فاطمه ی زهرا سلام الله علیها قطع نشد. یعنی ملک مقرب بر درخانه ی فرزندان فاطمه ی زهرا سلام الله علیها می آمد و حضرت ...
دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساوه و جانباز مدافع حرم :جسمم برگشته روحم آنجاست
... موافقت پدر و مادر با رفتن پسر محسن به روز قبل از اعزام به سوریه اشاره می کند و می گوید: مادر و پدرم را به حرم شاه عبدالعظیم(ع) بردم. زیارت کردیم و وقتی سوار ماشین شدیم گفتم زیارت کردید؟ حالا یک زیارت هم مرا طلبیده. فکر کردند به کربلا می روم. گفتم حضرت زینب(س) مرا طلبیده. فردا عازم هستم. شما را به صاحب این گنبد نه نگویید.... مادر گریه می کرد و پدر فقط روبه رو را نگاه می کرد. ...
پرتوئی از انوار نورانی امام حسن مجتبی(ع)/ ماجرای چیدن خرما از درختی خشک در بیابان
السلام پنهان از دیدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببیند فرزندش چگونه آیات را بر مادرش تلاوت می کند. امام حسن علیه السلام به خانه آمد و خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند; ولی زبانش به لکنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسید، گفت: مادر جان! گویا شخصیت بزرگی در این خانه است که شکوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز می دارد . شهادت "امام حسن مجتبی(ع)" (50 ق) معاویه که ...
روند رویارویی گفتمان علوی و اموی: واکاوی کنشهای زبانی پس از واقعۀ عاشورا
بیت (ع) است؛ این که حوادث متعاقب عاشورا سعادت و رستگاری خاندان پیامبر اکرم (ص) را به همراه داشته اند. نمونه ای از این کنش متقابل را می توان در پاسخهای حضرت زینب (س) به ابن زیاد مشاهده کرد؛ آنجا که عبید الله بن زیاد به زینب (س) گفت: الحمدُ للّه الذی فَضَحَکُم وَقَتَلَکُم و أکذَبَ اُحدوثَتَکُم (ابن طاووس، 9394)؛ یعنی ستایش خدا را که رسوایتان کرد و شما را کشت و هر چه رِشتید، باطل کرد . ...