سایر منابع:
سایر خبرها
مدافع حرمی که هم در "سوریه" دفن است هم در "ایران"! +عکس
اولیای الهی شود و هنوز به مرز سن سی سالگی نرسیده در بیست و سومین روز آبان ماه سال 94 به وسیله موشک کورنت اسرائیلی در سوریه ، حلب ، تپه العیس آسمان نشین شد و پدر و مادر و همسرش عمری دلتنگ و بی قرار خود کرد. این روزها همسر شهید نائب الزیاره شهیدش در کربلا بوده و از روزهای کوتاه و گرانقدری که بسیار زود گذشته اند، می گوید. با یک ازدواج کاملا سنتی ایمان و الهه سر سفره عقد نشستند. به ...
از کاری که شبکه "جم" دست سینماگران داد تا تمجید عزت الله ضرغامی از "لاک قرمز" سینما
از شروع سرما در تهران، لوکیشن های خارجی مان را ضبط کنیم. وی ادامه داد: منتظر هستیم تا پروانه نمایش 5 قسمت اول سریال صادر شود تا بتوانیم توزیع آنها را در شبکه خانگی آغاز کنیم. تهیه کننده سریال عاشقانه با بیان اینکه پیش بینی مان این است که تا پایان دی ماه تصویربرداری سریال به به طور کامل به پایان برسد، اظهار داشت: طبق طرح سریال قسمت 15 و پایانی سریال در خارج از کشور می گذرد و ...
ساده زیستن را از پیامبر صلح بیاموزیم
الصدر . *صبر و مقاومت آنگاه که پسرش ابراهیم در حال جان دادن بود، چنین فرمود: اگر فرزند در گذشته، برای پدر اجری نداشت و اگر این نبود که زندگان به مردگان ملحق خواهند شد، در این صورت بر تو محزون می شدیم ای ابراهیم، بعد به گریه افتاد و فرمود: چشم اشک می ریزد، قلب می سوزد ولی جز آنچه خدا راضی باشد سخنی نمی گوئیم و ای ابراهیم ما در فراق تو محزونیم : و قال لابنه ابراهیم و هو یجود ...
نماهنگ | دوران کودکی پیامبر(ص) به روایت رهبر انقلاب
میان قبایل عربی پرورش دهند، این کودک عزیزِ چراغ خانواده را به یک زن اصیل نجیب به نام حلیمه سعدیّه - که از قبیله بنی سعد بود - سپردند. او هم پیامبر را در میان قبیله خود برد و در حدود شش سال آن کودک عزیز و آن درّ گرانبها را نگه داشت؛ به او شیر داد و او را تربیت کرد. لذا پیامبر در صحرا پرورش پیدا کرد. گاهی این کودک را نزد مادرش - جناب آمنه - می آورد و ایشان او را می دید و سپس باز برمی گرداند. بعد از شش ...
دخترم به مادر جانبازش افتخار می کند
نیز ساکن این شهر بودیم، هرچند 3 سال بیشتر نداشتم اما خاطرات آن روزها را همیشه به یاد دارم. وی افزود: در یکی از این روزها که هواپیماهای جنگی دشمن شهر اهواز را بمباران می کرد من و پدر و مادرم در کوچه بودیم و قصد داشتیم برای پناه گرفتن به خانه برویم که یکی از این بمب ها به منزل همسایه مان برخورد و ترکش این بمب به من و خانواده ام اصابت کرد. این بانوی جانباز می گوید: آن روز را هیچ ...
عشوه گری های دختر تهرانی شاگرد رانند اتوبوس را به دردسر انداخت
گذرنامه نمی دهند. تو پسر خوب و چشم پاکی هستی به همین خاطر می خواهم کمکم کنی. قول می دهم به محض خروج از کشور طلاق نامه ام را برایت بفرستم و دیگر هیچ وقت مزاحم زندگی ات نشوم... بعد شروع کرد به قسم دادن و التماس کردن. من هم که جوان و بی تجربه بودم خام حرف هایش شدم و پذیرفتم. چند روز بعد قرار گذاشتیم و من بدون اینکه به پدر و مادرم حرفی بزنم تنها به محضر رفتم، او هم با خودش فردی را به اسم پدرش و چند شاهد ...
امیر مرا بیرون شهر برد و ... / از او باردار شدم و از وقتی فهیمد ناپدید شده است!
، آنها که من را نمی شناسند. فردای آن روز وقتی به بانک رفتم که پول ها را جابجا کنم، امیر را دیدم دست در دست دختری هم سن و سال خودم که دل و قلوه به پای هم می ریزند، مغزم از کار افتاده بود آیا باید خوشحال باشم از اینکه سر بزنگاه متوجه خیانتش شدم یا سوگوار از اینکه تنها "مرد مهربانی هایم" را از دست دادم... با او تماس گرفتم و گفتم که همه چیز را دیده ام، گفت دیوونه تو تنها عشق منی، توضیح می ...
دوستم او را باردار کرده بود ولی گناهش گردن من افتاد!
شان برد. خانواده پولدار و خانه ای شیک داشتند. این سفر دوروزه به بعد دوستی من و حمید عمیق تر شد. متاسفانه این دوست ناباب در اولین قدم مرا به سیگار معتاد کرد .اصلا نمی فهمیدم چکار می کنم، راستش را بخواهید فقط نمی خواستم حمید از من دلخور بشود واو را از دست بدهم. دو ماه از آشنایی مان گذشت . او آپارتمانی کوچک اجاره کرده بود و مجردی زندگی می کرد. خانه حمید ...
چگونه بچه هایی موفق تربیت کنیم ؟
... 3. پدر و مادران بچه های موفق از آنها انتظارات بالایی دارند پروفسور نیل هَلفُن (Neal Halfon) و همکارانش از دانشگاه کالیفرنیای لوس آنجلس، با استفاده از داده های به دست آمده از 6،600 کودک متولد سال 2001، دریافتند انتظاری که والدین از فرزندانشان دارند بر پیشرفت آنها اثر بسیار عمده ای می گذارد. او می گوید: به نظر می رسد بدون دخالتِ تفاوتِ موجود در درآمد و سایر دارایی ها ...
حاج رحیم ثواب مجاهدتهایش را بامن تقسیم کرده
واقعا مرد دلسوزی بود. اگر مریض می شدم از سرکار می آمد خانه را جارو می کرد لباس ها را اتو می زد. نمی گذاشت تکان بخورم. خانواده دوست بود در جمع احترامم را حفظ می کرد. یک خصوصیت خوب حاج رحیم این بود که با هر کسی طبق سن و سالش برخورد می کرد. با بچه های یکساله بازی می کرد و خیلی بچه دوست بود. اما می گفت خانم من نوه هایم را نمی بینم. یک روزی می رسد که نوه ام را سر مزارم می آوری. دو سال آخر زندگی مان مدام ...
مسلمانان باید ریشه های نفاق را بشناسند/حسرتی که بردل پدر شهید ماند!
... پدر شهید طاهری در خصوص ویژگی های شهید اظهار داشت:مسعود پس از پایان تحصیلات و زندگی چندین ساله در افغانستان در یکی از شهرهای ایران سکنی گزید و با اینکه از خانواده دور بود اما تلفنی احوال خانواده را جویا می شد تا اینکه چندین ماه ارتباط وی با ما قطع شده و ما بسیار از این قطع ارتباط نگران بودیم اما یک روز به خانه زنگ زد و گفت: من برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه آمدم . این پدر ...
چهره دیگر سرلشگر شهید نامجو؛ وزیری که بدون محافظ رفت و آمد می کرد
پرست را در خیابان دیدم. گفت یکماه پیش از آمریکا برگشته است. خانه هایمان به هم نزدیک بود و ارتباط ما برقرار شد. اقارب پرست به من کتاب می داد و می گفت بخوان تا با هم بحث کنیم. جمعه ها با خانواده هایمان به نقاط ییلاقی می رفتیم و در مورد مطالب کتاب ها بحث می کردیم. او می خواست اطلاعات سیاسی-مذهبی مرا بالا ببرد. تلاش نامجو برای توسعه شبکه نظامیان متعهد در سراسر ارتش و مراکز قدرت ...
زمانی که فهمیدم چه کسی با دوستم در ارتباط است شوکه شدم!
خواهرانت هرچقدر می خواهی تفریح کن! اختلافات ما سر این موضوع از حدود یک سال پیش تشدید شد و مدام جر و بحث می کردیم. متأسفانه در این ماجرا مادرم نیز آتش بیار معرکه شد و هر وقت صحبتی به میان می آمد به ملیحه می گفت: پسرم بهترین موقعیت ها را برای ازدواج داشت اما ما تو را انتخاب کردیم. پس باید قدر این زندگی و شوهر زحمتکش خودت را بدانی و او را با این حرف های بیهوده خسته نکنی! جلال ...
تدارک ویژه رسانه ملی برای تعطیلات آخر هفته
بستری است. مادر خانواده در بانک کار می کند. او صاحب 4 فرزند است. دختر بزرگ او نیز صخره نورد است که مادرش به هیچ عنوان رضایت ندارد او راه پدرش را ادامه دهد و... فیلم تلویزیونی "جهیزیه پرماجرا" به کارگردانی مسعود عسگری، جمعه 26 آذر ماه ساعت 8 از شبکه دو سیما پخش خواهد شد. داستان فیلم درباره چند نوجوان است که برای تهیه جهیزیه خواهر یکی از بچه ها که دچار مشکل مالی است دست به کار می شوند و می ...
تدارک بیش از 50 فیلم برای جشن پیامبر در تلویزیون
جمعیت است که پدر خانواده در یکی از صخره نوردی ها آسیب جدی دیده است. و در بیمارستان بستری است. مادر خانواده در بانک کار می کند. او صاحب 4 فرزند است. دختر بزرگ او نیز صخره نورد است که مادرش به هیچ عنوان رضایت ندارد او راه پدرش را ادامه دهد و....... ************************************* فیلم تلویزیونی جهیزیه پرماجرا به کارگردانی مسعود عسگری، جمعه 26 آذر ماه ساعت 8 از شبکه دو سیما پخش خواهد شد ...
گلباران 4000 شهید در خزان گلستان
به گزارش گلستان ما به نقل از پاسرو، گلستان یکپارچه گرد آمده تا عاملین امنیت و آرامش و سرسبزی و آبادانی خود را قدر بداند، استان گستان به پاس خون های پاک 4000 کبوتر خونین بالش به پا خواسته و خانواده های معزز شهدا را ارج می نهد، این اجلاسیه بزرگ در واقع یک جشن شکرگزاری است. با سلام بر سید و سالار شهیدان دل به کربلای ایران سپرده می شود؛ سلام به روح آسمانی 4000 کهکشان نورانی، 4000 سرو ...
کودکان کار بازیگر تئاتر شدند!
و او از بچگی خودش را در این کار می دیده تا جایی که خیابان و چهارراه ها برایش حکم صحنه تئاتر را داشته است. بوده اما نکته جالب توجهی که بیش از پیش نازیلا را از بقیه بچه ها جدا می کند پنهان کاری او از خانواده اش است. پدر و برادرهایم هیچ وقت به خاطر دختر بودنم به من اجازه بازیگری نداده اند و این کار را برایم عیب می دانند برای همین هم در حال حاضر به جز مادرم هیچ یک از اعضای خانواده ام خبر ندارند که من ...
باورم نمی شد که همسرم با پول های من چه کارهای کثیفی می کند!
را ردیف کرده و برای خودش نقشه می کشید. برای مرد، زن گرفتن از خرید یک کت و شلوار هم ساده تر به نظر می رسید. شاید او وقتی می خواهد لباس یا کفشی بخرد بیشتر از این حرف ها حساسیت به خرج می دهد. بعد از طلاق فهمید چه بلایی سرش آمده است. او زخم خورده شلاق بی معرفتی و خیانتی شوم شد که تاب و توانش را برید و امان از کف داد. خانواده مرد جوان از روز اول می گفتند عادی و منطقی زندگی کن ...
حامد همایون؛ بچه درسخونی که خواننده شد
نوازندگی گیتار به خوانندگی رسیدید؟ همایون: من همیشه می خواندم و کار اصلی ام خواندن بوده است. در خانواده ای بزرگ شدم که آنچنان علاقه ای به موسیقی نداشتند و بیشتر به دنبال تحصیلات بودند. مادرم معلم بود و پدرم بازنشسته بانک ملی است. از بچگی در دورهمی های خانوادگی می خواندم. در دانشگاه به صورت جدی تر، گروهی با بچه ها داشتیم که دست وپاشکسته آهنگ هایی می ساختیم و اجرا می کردیم. حتی برای ...
تصاویر:روایت یک سوزن بان ایستگاه راه آهن از زندگی/خاطرات اتاقک تنهایی
فرزانه قبادی| مرد ایستاده و دوردست ها را می پاید، چراغ قطار که در آسمان سوسو زد، خش خش بی سیم مشکی توی دستش بلند می شود، مرد پرچم یا چراغ قوه ای را توی هوا تکان می دهد، چیزی در بی سیم می گوید و با علامتی که در دست دارد مجوز ورود قطار به ایستگاه را صادر می کند. سوزن بانی یکی از مهجورترین مشاغل راه آهن است و سوزن بانان کسانی اند که در میان سرو صدای بلند قطار و هوهوی شادش به حاشیه رفته ...
جشن هشتادسالگی استاد نادر گلچین در کانون ادبیات آهنگین
هر کدام از اینها شاهکارهای هنر آواز در موسیقی ایران بوده اند. بعد از ظهور وزیری و صبا و در سال 1319 که رادیو ایران تاسیس می شود، موسیقی ایران هم به دوره جدیدی پای می گذارد که دوره ی نوین موسیقی ایران است و وزیری را هم پدر موسیقی نوین ایران لقب داده اند. از این به بعد موسیقی ایران وارد یک فضای شاعرانه و رمانتیک می شود و این نوع ارائه از موسیقی در دهه ی 30 و 40 به اوج خود می رسد؛ به شکلی ...
ابراهیم وار اسماعیل وجودش را به قربانگاه برد
پسرخاله پدرم بود. ما در جویبار زندگی می کردیم و خانواده همسرم در یکی از روستا های اطراف جویبار به نام علی آباد سکونت داشتند. در یکی از شب های ماه مبارک رمضان سال 1364عباس آقا به همراه خانواده اش به خواستگاری ام آمدند. آن زمان من در کلاس دوم راهنمایی تحصیل می کردم و عباس هم اواخر دوران خدمتش را در سپاه می گذراند. پدر به خاطر حضور خواهر بزرگ تر از من و پایین بودن سنم مخالفت کرد اما عباس آقا گفت که منتظر ...
عارف: در عصر اطلاعات و فضای مجازی، ممنوع التصویری جواب نمی دهد
زمینه چند سؤال شخصی داشتم. اول اینکه پدر شما بازاری بودند اما شما به آن سمت کشیده نشدید. یعنی علی رغم اینکه شما در خانواده ای که بازاری بوده بزرگ شدید، چه طور به سمت درس و تحصیلات عالی کشیده شدید؟ اینکه چه طور شد، شاید قضا و قدر باشد. اما من از بچگی در بازار بودم چون هم پدرم و هم پدر بزرگم بازاری بودند. من به پدر بزرگم (پدر مادرم) خیلی علاقه مند بودم و می گویند خیلی هم تحت تأثیر او بودم. در ...
ناگفته های عارف از زندگی شخصی تا 88 و حصر و سکوت این روزها
خودم فکر می کردم که احتمال قبولی ام ضعیف است. چون درصد قبولی شهرستانی هم در آن سال ها خیلی پایین بود. یعنی پدر شما اصراری به حضور شما در حجره نداشتند؟ نه. پدرم معمولاً در کارهای ما دخالت نمی کرد. شاید مدیریتی دورا دور داشت اما اینکه من کنکور بدهم یا ندهم، یا در بازار فعالیت کنم، دخالت نمی کرد. شما تنها فردی بودید که در خانواده تان تحصیلات عالیه داشتید؟ درست است ...
انتقاد وزیر بهداشت از کسانی که سرمایه های اجتماعی کشور را نشانه رفته اند
که اخلاق نیاز اساسی کشور است و برای ساختن کشور باید اخلاق، حدود و احترام در زندگی شخصی و اجتماعی اساس روابطمان باشد. هاشمی با بیان اینکه در هفته پیش رو زیاد از وحدت صحبت می کنیم که اساس اسلام است اظهار کرد: اما باید پرسید آیا واقعا در رفتار سیاسی مان به این موضوع پایبندیم؟ من در روز 16 آذر به همراه رئیس جمهور به دانشگاه رفتم و دلم به درد آمد که رئیس جمهور 80 دقیقه نشست و حرف شنید و این ...
قصه تلخ و شیرین غربت برای یک زوج زابلی
عصر بانک ؛روزنامه ایران نوشت: مغازه ای 30 متری با در و پنجره فلزی و شیشه های بزرگ قدی که سرمای پاییزی را به درون مغازه هوار می کنند، محل زندگی خانواده ای شد که چاره ای جز انتخاب چنین جایی برای زندگی موقتشان نداشتند. پدر و مادر ابراهیم که به امید درمان او از ماه ها قبل شهر و خانه خود را ترک کرده و روزهای زیادی را در واحد پذیرش، نمازخانه، اورژانس و حیاط بیمارستان شریعتی تهران سپری کرده ...
خاتم الانبیا از کودکی تا معراج و هجرت / زندگینامه پیامبر دوستی
عمیقی نشان می داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، " محمد " از سرپرستی پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی " عبد المطلب " در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود . به ناچار " محمد " در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار گرفت . " ابوطالب " پدر " علی " بود . ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف و مهربانی ، از برادرزاده ...
خاطرات خواندنی از 60 سال جراحی/خدمت بزرگ پزشکی ایران به آمریکا
هم مادرم دوست داشتند ما درس بخوانیم و تا جایی که به یاد دارم مادرم بیشتر هوای درس خواندن ما را داشت. تا دبیرستان آباده بودم و بعد شیراز. کلاس یازدهم و دوازدهم را در دبیرستان شاهپور شیراز گذراندم. یک سال هم در تهران بودم و از آنجا رفتم سوئیس و پزشکی خواندم. قدیمی ترین خاطره تان از آباده را یادتان می آید؟ چند خواهر و برادر کوچک تر از خود داشتم. بچه خیلی شیطانی بودم. یادم هست که دست ...
بنیاد در آینه مطبوعات
، علیرضا ازدواج کن . همچنین خطاب به مادرم نوشته بود مادر راضی باش و حلالم کن. امانت خدا بودم؛ امانت خدا را تسلیم خدا کن . نامه هایش هم مدتی پس از خاکسپاری اش به دستمان رسید. شهید دوم صدیقه سادات درباره دومین شهید خانواده تصریح میکند: یک سال بعد از شهادت سیدمحمد (سال 62)، سیدعلیرضا درحالیکه همسرش شش ماهه باردار بود، به همراه پدرم به جبهه رفت و تا شب عملیات با هم بودند. علیرضا به فرمانده ...
بنیاد در آینه مطبوعات
چنین عزیزت کرد... . من منظورش را خوب نمی دانم. کسی تو را نمی شناخت چه شده که هرجا پا می گذارم عکست با نگاهم گره می خورد؟ چشمانی که خیره به نگاهم می شود... . زمان آن رسید که فاطمه برای دانش آموزان و حاضران در این مراسم و همه مردمان شهر درسی را که از پدر آموخته است ارائه کند: 7 سال است که درس می خوانم و تو هیچ وقت پای تمرین ریاضی، علوم و اجتماعی من نبودی. اما حالا که نیستی و از تمام داشتنت حق من و ...