سایر منابع:
سایر خبرها
پسر عاشق پیشه دختر جوان را به آتش کشید!
.... آن قدر عصبانی بود که چیزی نمی فهمید. با هم درگیر شدیم و خواستم از آنجا بروم. دختر جوان ادامه داد: پسر جوان ناگهان گالن بنزینی آورد و روی من پاشید و بعد فندکی را روشن کرد. شعله های آتش یکدفعه سرتاپایم را گرفت. فریاد زدم، اما انگار کسی صدایم را نمی شنید. دقایقی که گذشت، او از کاری که انجام داده بود، پشیمان شد. بسختی شعله های آتش را خاموش کرد. بعد مرا سوار موتورش کرد و به سمت بیمارستانی ...
قصه های مجید/ شهادت از من فرار می کند
پاسداران با اصابت موشک هواپیمای دشمن بی دین بعثی به شهادت می رسد. در زمان شهادت مادر من 6 ماهه بودم. مجید سیر زندگی اش را بعد از شهادت مادر اینطور تعریف می کند: برادران پاسدار و گروه امداد هلال احمر که در آن زمان خانواده پدری من را می شناختند، مرا به همراه عده ای از جانبازان به شمال کشور آورده و به بیمارستان لنگرود تحویل دادند. جراحت کوچکی که نتیجه بمباران دشمن بعثی بوده و باعث ...
اگر انجیل اصلی در اختیار مسیحیان بود، خیلی از مشکلات حل میشد
10 روز دیگر است. روی کمدِ ویترینی، یک قاب عکس از آقا گذاشته اند. به تاج کاج، زنگوله ای وصل است که مدام صدا می کند. همه، از مسئولین گرفته تا اعضای خانواده، دست به دست هم می دهند تا زنگوله را جدا کنند و تاج را دوباره سر جایش بگذارند. بالاخره هم موفق نمی شوند درست نصبش کنند. برادر شهید می گوید فدای سرتان. از اعضای خانواده خواسته می شود که موبایل ها را خاموش کنند و تحویل دهند؛ برادر شهید ...
رونمایی از پرفالوئرترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری 96 (+تصاویر)
...> حتماً کاندیداتوری برای چهره های سیاسی محدودیت و دردسر ایجاد می کند. این دردسرها برای شما چه شکلی بوده است؟ درخشان: اول اینکه من در محیط کار بسیار جدی تر از محیط فضای مجازی هستم. معمولاً جایی که کار می کنم همه مرا می شناسند؛ یعنی اگر حس کنم جایی هستم که مرا جدی نگیرند، کار نمی کنم. واکنش خانواده نسبت به حضور شما در انتخابات قبل چه بود؟ درخشان: من مادرم یک بار به پدرم خیلی جدی ...
زندگی روی مدار 96 درجه
. دو سال و نیم آواره بودم. نمی تونستم منطقه زندگی خودم برگردم چون کلانتری یک قسمت از تهرون دنبالم بود. اسم و عکسم رو داده بودن به مامورا. یک شب لای درختای پارک می خوابیدم، یک شب خونه این رفیق، یک شب توی اون بن بست. پدرم فوت کرد، مادرم فوت کرد، برادرم از خونه بیرونم کرد، چند بار نزدیک بود بمیرم، به خاطر مصرف، اعتدال روانیم رو از دست داده بودم، می فهمیدم دارم دیوونه میشم. دیوونگی خودم رو ...
می ترسیدم دختر مورد علاقه ام ماجرا را به پلیس لو دهد او را سوزاندم!
. سابقه نداشته آنها بی اطلاع جایی بروند و به خانه بازنگردند. چند روزی است که آنها ناپدید شده اند. تلفن همراهشان هم خاموش است. دلنگران است و گمان می کند بلایی بر سر آنها آمده باشد. پرونده ای در رابطه با گم شدن این مادر و پسر تشکیل دادم و از ماموران جنایی خواستم ابتدا خانواده این دو فرد گمشده را پیدا کرده و تحقیقات از آنها را شروع کنند. ماموران توانستند خواهرِ زن ناپدید شده را پیدا کنند. او برای تحقیقات ...
این دختر عشایر کرمانشاهی قهرمان کیک بوکسینگ ایران است
میرم باشگاه. بقیه اعضای خانواده م هم اگه می فهمیدن با باشگاه رفتنم مخالفت می کردن. همه توی گوش پدرمو برادرام و عموهام خونده بودن سحر معلوم نیست کجا میره. دروغ میگه. دخترهای شهری گولش می زنن. نذارین بره ما عشایریم، غیرت داریم؛ ورزش زشته. صورت خوشی برای یه دختر عشایر نداره که مانتو و شلوار بپوشه بره باشگاه. پدرم و مادرم تحت تأثیر قرار می گرفتن و بارها نذاشتن برم حتی یه بار یه هفته توی ...
اینجا یکی هست که منظوری دارد!
عروسش روی دستم بگذارند، کیف خبرنگاری ام را برداشتم و خیلی حرفه ای و یواشکی ازخانه جیم شدم و با خوشحالی و سرافرازی، خودم را به خیابان اصلی رساندم!... هنوز لذت فرار را نچشیده بودم که درگوشه ای ازخیابان، پیرزنی تنها، توجه مرا به خود جلب کرد. این خانم مسن درحالی که یک کیسه پر از اسکناس در دست داشت، با احتیاط و هراس، به دور و برش نگاه می کرد. فکرکردم که او از شب و تاریکی و سارق می ترسد و حتما نیاز ...
اینجا چراغی روشن است
. می گوید مرا نمی بینی؟ آن طرف خیابان ایستاده است و همزمان برایم دست تکان می دهد. با عکاس به سمتش می رویم. از سرما روی پا بند نیستیم و البته باید زودتر به خانه برگردیم؛ خب شب یلدا است. سید سقا جلو می رود و ما از پشت سر. می گوید نمی دانید کجا می خواهم ببرمتان! اگر بدانید کجا می رویم! سوژه را برایم ناگفته گذاشته. نمی دانم قرار است با چه کسی یا کسانی روبه رو شوم. می گوید جذابیتش ...
خواننده سرشناس پاپ ایران که در بلندی های جولان خدمت کرد
نشأت می گیرد؟ من سختی های زیادی کشیدم. 23 سال از مادرم دور بودم. مواقعی هست که دچار غربت می شوید. کار سختی است. من پنج بار تجربه جدایی داشتم. اینها زخم هایی بر تن آدم می گذارد که نمی گویم جبران ناپذیر است، اما به هر حال سخت است. من آدم بازگشت به گذشته نیستم اما زمان هایی که با این مسائل درگیر بودم خیلی سختی کشیدم. در کنارش لحظات بسیار شیرینی هم داشتم. شاید اینها بخشی از وجودم شده و در دلم گیر کرده است که حالا در کارهایم نمود دارد. منبع: 24آنلاین نیوز انتهای متن/ ...
طیب حاج رضایی از کسی خط نگرفت
... از خودتان بگوئید. متولد 1304 بخش 6، محله باغ فردوس هستم. تقریبا هفت ساله بودم که پدر و مادرم فوت کردند. آشنا و فامیل مرا مدرسه گذاشتند و من تا کلاس هشتم درس خواندم. آن زمان به جای انگلیسی، مجبور بودیم فرانسه بخوانیم و زبان فرانسه جزو دروس اجباری بود. درمدرسه محمدیه که پائین تر از چهار راه مولوی قرار داشت، درس می خواندم. بعد از کلاس هشتم ترک تحصیل کردم و در میدان امین السلطان ...
خانم ها در مدیریت خانه قوی تر از مردان هستند
ام را بگویم برای دیگران درس محسوب می شود. من دو فرزند داشتم. (در این لحظه زیر گریه می زند). فرزند بزرگم در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد. قبل تر از آن هم پدرم را سال 89 در یک حادثه از دست داده بودم. سه ماه پیش هم مادرم به رحمت خدا رفت. واقعا تنها چیزی که من را سرپا نگه داشته همین ورزش و والیبال است. عشق به والیبال و انرژی این بچه ها من را سرپا نگه داشته است. اگر واقعا این کار من وجود ...
هویت چهل تکه ایرانی در گفت وگو با داریوش شایگان
در صورت امکان آن وجوه باقی مانده از سنت را، اگر به دردمان می خورد، حفظ کنیم. ایده ما این بود که ظاهرا تمدن های بزرگ آسیایی تقدیر مشترکی دارند. با مقایسه تمدن های بزرگی همچون چین و هند و ایران درمی یابیم که تمامی این تمدن ها تا قرن هفدهم میلادی کمابیش فعال و خلاقند. از قرن هفدهم به بعد است که متوقف می شوند، حالت انجماد به آنها دست می دهد، متحجر می شوند و کار تازه ای نمی کنند. مثل آدمی که همه ...
کثیف ترین خواستگار یک دختر!
.... پدرم به شغل کارگری مشغول است و مادرم نیز در خانه های مردم کارمی کند و به قول خودشان دنبال روزی حلال هستند ولی من به علت غروری که داشتم نمی خواستم مثل آنهازندگی کنم و با سعید که پسر یکی از خانواده های مرفه و تک فرزند بود آشنا شدم. قصد من از دوستی باسعید ازدواج ولی سعید به دنبال هوس بود به همین خاطر به پیشنهادمن سعید به خواستگاریم آمد خانواده هایمان مخالف ازدواج ما ...
درد سر شوهر مست برای عروس 13 ساله مشهدی
. او مدعی بود فرزندم را از بالای سرم به زمین می کوبم و به او شیر نمی دهم به همین خاطر الان هشت روز است که فرزند شیرخواره ام را از من جدا کرده اند. این بار وقتی خانواده ام برای آشتی دادن ما به منزلم آمدند نبی با توهین و فحاشی آن ها را به خانه راه نداد و با چاقو به سمت من حمله کرد که من از ترس، خودم را داخل اتاق انداختم و در را قفل کردم. او وقتی مشروب می خورد دیگر چیزی متوجه نمی شود و من امنیت جانی ندارم. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
سرنوشت تلخ دختری به نام مریم که زیر پله های اضطراری می خوابید و .....
همین تصمیم گرفتم فرار کنم، از آن به بعد کار من شده بود فرار و دستگیری توسط ماموران بهزیستی. برای آن که مرا بیرون کنند هر کاری می کردم، می خواستم بروم دنبال مادرم، فکر می کردم اگر از آنجا بروم او را پیدا می کنم، اما هرگز نتوانستم این کار را انجام دهم و حتی زندگی ام را با کاری که انجام دادم از دست دادم. آغاز زندگی خیابانی در نهایت یک روز همراه یکی از بچه های بهزیستی به نام مریم ...
زندگی دردناک مجری معروف ورزشی/ عجیب است
چرا؟ از زباله ها، از منجلاب و از دستفروشی و خیابان خوابی، راه خودم را پیدا کردم و هیچ وقت هم طلبکار نبودم. از همین چند جمله معلوم است تابان می خواهد ما و مخاطب را به یک اندازه غافلگیر کند: در تهران به دنیا آمدم و بعد از جدایی پدر و مادرم، با نامادری زندگی کردم. نامادری ام با اینکه وضع پدرم خوب بود، من و پسر خودش که حاصل ازدواج اولش بود را وادار می کرد دستفروشی کنیم. او ما را به جوراب ...
راز عجیب پرونده داماد جنایتکار کرمانی از زبان هم محلی ها / عکس قاتل و ناگفته های پرونده
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، خواهرزاده همسرعامل جنایت که درصحنه حضور داشت وپس ازشلیک گلوله به بیمارستان انتقال یافت و با تلاش تیم درمانی ازمرگ رهایی یافت، دیروز روی تخت بیمارستان به تشریح جزئیات غروب خونین پرداخت. وی گفت:مادر بزرگ مان مریض شده بود به همین خاطر خاله ام با ما تماس گرفت و گفت که من از کرمان می آیم؛ شماهم بیایید خانه مادر بزرگ. همگی ما در خانه مادر بزرگ که تازه ...
بانوی انتظار/ خاطرات معصومه کریمی همسر آزاده سید رحیم حسینی(2)
.... خواهر و برادرهای کوچک ترم که روی پاهای من بزرگ شده بودند، یکی پس از دیگری ازدواج کردند. حالا من تنهای تنها بودم. سید رحیم کم و بیش نامه می داد،نامه هایی کوتاه و چند خطی. در یکی از نامه ها پسر خاله اش را وکیل کرده بود که اگر من خواستم بتوانم طلاق بگیرم! آقا جان می گفت: معصومه! دخترم! تا کی می خواهی منتظر بنشینی؟ نو هنوز جوانی شاید سید دیگر برنگردد . حرف ها را می شنیدم ...
مرد همسرکش دردادگاه: او منحرف، معتاد و فاسد بود/ دوستان مقتول، اعتیادش به مشروب و شیشه را تاییدکردند
آژانس بودم و بعد از تولد فرزندم مجبور بودم زمان بیشتری کار کنم. مدتی که گذشت، رفتارهای رکسانا عوض شد. او مدام به همراه دوستانش به میهمانی می رفت. وقتی هم که به خانه می رسید، پرخاشگری می کرد. هرچه تلاش کردم مانع رفتن او به این جشن ها شوم، فایده نداشت تا اینکه متوجه شدم دوستانش او را به مصرف شیشه معتاد کرده اند. هرچه با او حرف زدم تا دست از رفتارش بردارد، فایده نداشت؛ حتی چندبار سعی کردم ترکش بدهم ...
شریفی: قلعه نویی، زندگی ام را نجات داد
.... البته بازی کردن در اصفهان کار سختی است اما تلاشمان برای موفقیت است. تشکر از پدر و مادر و هواداران تراکتور دست پدر و مادرم و خانواده ام را می بوسم. در این مدت خانواده ام خیلی برایم زحمت کشیدند و سنگ تمام گذاشتند. از دوستان خوبم در تراکتورسازی و تمام اعضای تیم ممنونم. همچنین هوادارانی که به من روحیه دادند. امیدوارم در آینده با گل هایم این هواداران را خوشحال کنم. ...
رمضانی:هیچ عزمی برای حل مشکلات نساجی وجود ندارد
...> ببینید، همه از وضعیت زندگی من خبر دارند. من در یک خانواده سطح پایین زندگی می کنم. پدرم از کار افتاده است و مادرم هم به دلیل تصادفی که کرد اوضاع خوبی ندارد و تا همین الان هم از خیلی ها قرض کرده ام تا او را درمان کنیم. اگر شرایط مالی تیم عوض نشود باید ماشین زیر پایم را هم بفروشم تا قرض دوستانم را پس دهم. واقعا نمی دانم چه تصمیمی بگیرم. از یک طرف نگرانی هواداران را می بینم که هر روز در مورد ماندن یا رفتنم ...
زنان صیغه ای از تجربه های تلخ شان می گویند
خرجش را می دادم. حتی اجاره خانه که به خاطر او زیاد شد را هم کمک نمی کرد. چند وقتی گذشت. یک روز آمد و گفت که پدر و مادرش برایش به خواستگاری رفته اند. دنیا روی سر من خراب شد. بارها گفته بود که با خانواده اش صحبت می کند و مرا به عقد دائم خود درمی آورد، اما همه حرف ها دود شد و به هوا رفت. به او وابسته شده بودم. دو سه سال از من و امکانات ناچیزم نهایت استفاده را کرد و حالا هم می خواست برای خودش ...
چرا زوج ها خیانت هایشان را تکرار می کنند
به گزارش گروه جامعه خبرگزاری میزان،خیلی تحمل کردم، اما همه چیز را خراب کرد. هنوز هم نمی توانم باور کنم این ظلم را دوباره در حقم تکرار کرده است. ماندن یا رفتن؟ زن جوان نمی داند چه کند؟ نه می تواند چشمانش را روی عشقش ببندد، نه قدرت این را دارد که رها کند و برود، چون مادر بودن دست و پایش را بسته است. عشقی که میان او و شوهرش وجود داشت، مثال زدنی بود. آنقدر که همه حسرتش را در فامیل می خوردند. تا حدی ...
سجاده نجات
بودم و همه خانواده و همسر و فرزندانم و اهالی محل از کارهای من به ستوه آمده بودند. اهل دعوا و کتک کاری بودم و همیشه در دعواها طرف مقابل را مجروح می کردم. تصور می کردم همه باید از من بترسند و اطاعت کنند. اما دست روزگار مرا در مسیری قرار داد که پایان آن تباهی و سیاهی بود. دوستان و کسانی که با آنها رفاقت می کردم مثل خودم بودند. یکی از روزها به پیشنهاد یکی از آنها تریاک مصرف کردم. حس خوبی داشتم و احساس می ...
لب به شکوه
بزرگان سر بزند. ما پرورش یافته چنین دورانی هستیم و با آن طرز فکر و فضای بی نظیر کار می کردیم. به خصوص در مورد من که از یک سو فرهنگ عظیم کرد پشتوانه ام بود و در زندگی ام بسیار مهم بود و از سویی دیگر خانواده ام اهل موسیقی و شعر بودند. مادرم این قدر به موسیقی علاقه داشت که آوازها و زمزمه هایی از اشعار کردی بر لبش روان بود. او تقریبا تمام یا همه شعرهای کردی را حفظ بود. پدرم نیز به این دلیل که ...
چاشنی طعم خوش طلاق در ذائقه زوجین امروزی
من سخن گفت اما با علم به این موارد خواستم که بدون اطلاع خانواده ابتدا با خود حسین صحبت کنم و شرایط را بسنجم. این خانم جوان که با یادآوری آن روزها بغض راه گلویش را بسته بود، اضافه کرد: ای کاش هرگز او را نمی دیدم زیرا در همان نخستین جلسه آشنایی گول زبان چرب و نرم او را خوردم و شیفته اخلاقش شدم دریغ از اینکه این خوش صحبتی وی به دلیل استفاده بالا از مواد مخدر بود که چند سالی با آن دست و ...
تصاویر جدید احسان کرمی و همسرش + بیوگرافی و گفتگو با او
حالم با آن خوش است؛ بنابراین ممکن است یک روز خواننده باشم یا یک روز بازیگر تئاتر باشم یا یک روز مجری باشم. دیدار با استاد شجریان من دو بار سعادت داشتم که استاد شجریان را ملاقات کنم؛ یک بار در مراسم درگذشت دایی ام و دیگری بعد از زلزله بم بود. من خدمت ایشان رفتم و از علاقه ام به موسیقی گفتم و ایشان هم روش هایی را به من معرفی کردند؛ البته در کتاب راز مانا ی خود به این روش ها ...
داستان سه خواهر شکست ناپذیر
درچین حضور داشته باشند.تمام حریفان عنوان داربوده و شناخت خوبی از آنها داشتم چون قبلا باهمه آنها مبارزه کرده بودم ، خدا را شکر با بازیهای خیلی خوب توانستم همه رقبا را شکست داده و در جایگاه نخست قراربگیرم. ناگفته نماند حریف فیلیپینی خیلی سرسخت بود ، تمام مبارزات مرا آنالیزکرده و روی تاکتیک هایم کار کرده بود ، ولی توانستم اورا هم شکست داده وطلا بگیرم ، راند اول را من بردم،راند دوم او برنده دیدار بود ، در ...
ماجرای دوری 19 ساله بازیگر دراکولا از ایران چه بود؟/ استندآپ کمدی هفتوان در خندوانه
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ خندوانه شب گذشته به مناسبت تولد حضرت مسیح (ع) میزبان لوون هفتوان بود. لوون هفتوان بازیگر ارمنی سینما و تئاتر، به تازگی در فیلم دراکولا بازی کرده است. رامبد جوان در ابتدای برنامه خندوانه به خاطر سالگرد زلزله بم یادی از مردم بم کرد و قرار شد خندوانه یک شب میزبان مردم بم باشد. رامبد جوان ضمن تبریک میلاد مسیح از لوون هفتوان برای حضور در ...