سایر منابع:
سایر خبرها
10 الی 12 هزار دانشجو در آمریکا داریم/قبل از سال 96 یک یا دو پرتاب فضایی داریم/ سقف حقوق اعضای دولت 10 ...
سرکشی می کرد، یکدفعه من صندوق عقب ماشین را بالا زدم دیدم پشتش برنج و روغن بود بعد ما فهمیدیم او می رفت دو سه نصفه شب در پایگاه قصر فیروزه پشت در خانه ها می گذاشت، خودش شخصی، می توانست بدهد یک نفر دیگر این کار را انجام بدهد، یعنی شما در این سطح باشید نه پُز پُستت را داشته باشی و بعد ناشناس این کارها را بکنی. مجری: رابطه مادر با شما چگونه است؟ خوب است. به هر حال ما به هم نزدیک ...
خشکسالی کشاورزان فارس را به حاشیه شهرها کوچاند
فرهنگ هایی هستند که می تواند در برخورد با فرهنگ شهر آسیب هایی به وجود آورد . شب در کوچه های مهدی آباد، فروشنده بقالی آدرس خانه های مهاجران را می دهد . مردمی که آب از دست شان درمی رود. مثل زنی که روبه روی مغازه، در آهنی حیاط را تا نیمه باز می کند. آرام حرف می زند و پشت در پنهان است. زن سی ساله از روستای برج مرکزی کازرون آمده، در مهدی آباد خانه اجاره کرده اند. ماهی 300 هزار تومان. شوهرش این ...
من بی انصافم یا دهخدا که وکیل کرمان بوده؟
...، چون اگر استراتژی بد باشد هر قدرهم تاکتیکتان خوب باشد بی فایده است و کار بدتر می شود، و اما ازطرفی فردید پنهان کارهم بود به طوری که او کتاب های شاه را ادیت می کرد اما این را جایی عنوان نمی کرد و از آن ور خودش به دیگران برچسب می زد، مثلا دریکی از این مناظره ها نراقی گفت در آلمان گروه بادر-ماینهوف تشکیل شده که یک شبکه تروریستی هست،من هم گفتم مملکت پل می خواهد،جاده می خواهد، تروریست هم می خواهد ...
اسم دختر خارجی با معنی و تلفظ صحیح
) اسم تلفظ معنی الف آتنا atena : در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت آتنه : آتنا در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت آریان ariyan : بانوی بسیار مقدس – نام دختر مینوس پادشاه اساطیری یونان آزاله azale : گلی خوشبو که معمولا به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می شود. ...
از برانکو خوشم نمی آمد چون هیچوقت به من خوبی نکرد/موقعی که با پرسپولیس قرارداد بستم از ناراحتی، یک ماه ...
پرسیم چرا در آن زمان آنقدر چاق شده بودی، می گوید: در امارات که فوتبال بازی نمی کنید، فقط می خورید و خرید و تفریح می کنید. شب دیر می خوابیدیم چون شهر در شب زنده بود و صبح اصلاً کسی را توی خیابان نمی دیدید. همه از 10 شب به بعد بیرون می آمدند. زندگی ما هم عوض شده بود و مدل آن ها زندگی می کردیم. 5 عصر بیدار می شدیم یک چیزی می خوردیم و ساعت 8 می رفتیم یک ساعت تمرین می کردیم. در امارات که بازی می کردم ...
امیر مهدی کیا، بازیگر نقش شاه در سریال معمای شاه : برای شاه شدن 15 کیلو کم کردم
دنیای سینما: تا امروز پنج بازیگر در نقش محمدرضا پهلوی در فیلم ها و سریال های تلویزیونی ظاهر شده اند که آخرین آنها امیر مهدی کیاست. ناصر گیتی جاه اولین بازیگری است که نقش شاه را در تلویزیون بازی کرده؛ او یک بار در سریال طبل توخالی به کارگردانی احمد نجیب زاده این نقش را به عهده داشته و بار دیگر در تله فیلم سقوط به کارگردانی محمدرضا ورزی. رضا بنفشه خواه تا امروز رکورددار بازی در نقش شاه ...
هدف از برگزاری جشن های بزرگداشت دهه فجر انقلاب اسلامی
نیاز برای تهیه و ادامه این خوشگذرانی فوق تصور بود، نیروگاههای متعدد برق برای تأمین برق یخچالها و واحدهای تهویه مطبوع، تلفنها، تلویزیونها، وسایل حمل و نقل وغیره در بیابان بر پا شده بود. میزان هزینه این جشنها هیچ گاه معلوم نشد، ولی عمده بودجه مملکت، ظرف چند سال در این راه به کار رفت و بسیاری از امور عادی کشور معوق ماند.علاوه بر بودجه دولت، برخی از سرمایه داران بخش خصوصی نیز در این مورد به ...
ماه عسل، سفر رویایی یا یک ایده احمقانه؟!
؛ ساحل طولانی و آفتابی در جنوب (جایی که ما قرار بود اقامت کنیم)؛ ساحل نارگیل در شرق، با رودخانه ها و آبشارهای آن، که جای شلوغ تری است؛ رشته کوه های دندانه دندانه و نوک تیز گرداگرد شهر هانالی در شمال، با دشت هایی کاملاً هموار در پای آن ها که تا سواحلِ عمیق ادامه دارند. هنگامی که کتاب راهنما را باز می کنید و به نقشۀ راه ها در طرف داخلی جلد کتاب نگاه می کنید، شکل مدور کامل کائوآئی را به روشنی ...
بسته خبری سفیر یکشنبه 03 بهمن ماه 1395
... شبکه خبری سفیر, [20.01.17 16:36] [ Photo ] چه خوب می شد اگر افراد کتابخوان ،کتاب هایی رو که دیگه لازم ندارند رو به همین راحتی درمعرض هدیه و تعویض قرار می دادند. یک کتاب بگذار و یک کتاب بردار. ______________________ t.me/safir_hamandishi شبکه خبری سفیر, [20.01.17 16:37] [ Photo ] مردم در فقر بودند شاه پول نفت رو میداد برای لوله کشی شهر ...
بسته خبری سفیر دوشنبه 04 بهمن ماه 1395
گوناگون خواهیم پرداخت. مشروح این گزارش در: yon.ir/0fj4 ______________________ t.me/safir_hamandishi شبکه خبری سفیر, [21.01.17 11:08] جزئیاتی از ارتباطات مالامیری با برادر رئیس جمهور/"واریز پول به حساب دختر فریدون در لندن و کانادا" ابطحی نماینده مردم خمینی شهر: شب دوست مالامیری فعلاً پناهنده شده است. در حال حاضر سرویس های امنیتی ...
راه آهن و فجر سپاسی امتیازات را تقسیم کردند
راه آهن تهران 1 - 1 فجر شهید سپاسی شیراز ورزشگاه صبا شهر تماشاگر: 150 نفر داوران: محمد باقر پور باقر-احمد کاظم لو-محمد شاکر-مصطفی بینش ناظر: حسن فرجی شرح گل ها راه آهن 0 - 1 فجرسپاسی - ایمان باصفا(دقیقه 30): تو در محوطه به باصفا رسید و این بازیکن با یک چرخش و شوتی زیبا دروازه را گشود. راه آهن 1 - 1 فجرسپاسی - محمد شاه ...
طنز در ادبیات ایران؛ از حافظ شیرازی تا گل آقا
چند نشان زد، دست به عصا راه رفت تا میانسالی و پختگی طنازی در ایران، به باد تند روی های رایج نرود و هم سیخ بماند و هم کباب. پرویز شاپور، مرتضی فرجیان، عمران صلاحی، محمدرفیع ضیایی، احمد عربانی، ناصر پاک شیر، منوچهر احترامی، ابوالفضل زرویی نصرآباد و بزرگمهر حسین پور رویا صدر و عباس خوش عمل و بسیاری از پیشینیان و پسینیان طنز و کاریکاتور، همراهان جدی این مجله بودند. مجله ای که از پدربزرگ ها تا ...
علی نصیریان؛ هنرمند 18 عیار
امکانات آن کم است. الان همه چیز ر دست دولت متمرکز در دوست شده است و ای کاش این طور نبود و تئاتر برای خودش آزاد بود. شما سال 1341 نمایشنامه هالو را نوشتید؛ داستانی تراژدیک و کمدی که در بستری از درام آفریده می شود. این ایده چطور به ذهن تان رسید؟ داستان هالو مربوط به زمانی می شود که من در میدان توپخانه فردی حیران را دیدم که بهت زده به ساختمان ها نگاه می کرد. من در آن شلوغی و رفت ...
پادشاه و سه پسرش
جایی که رسید و به هر خانه ای که خورد، از همان خانه دختر بگیرند. پسرهای پادشاه قبول کردند و رفتند بیرون شهر. پسر بزرگه تیرش را انداخت. تیر رفت و رفت و افتاد تو باغی. پسره تند و تیز رفت در باغ را زد و صاحب باغ که آمد، به اش گفت پسر پادشاه است و تیر انداخته و چون به باغش افتاده، می خواهد با دخترش عروسی کند. صاحب باغ از خدا خواسته، دست پسره را گرفت و بردش تو باغ و گفت منت دارد که دخترش را به پسر پادشاه ...
میراث پدر
.... برادره سگ را برد گوشه ای و کشتش و مغزش را درآورد و راه افتاد به طرف شهری که دختر پادشاهش مریض بود. بیابان را زیر پا گذاشت و از کوه و رود گذشت تا رسید به آن شهر. دید دم دروازه نوشته اند هر کس دختر پادشاه را علاج کند، نصف دارایی پادشاه نصیبش می شود. برادر کوچکه رفت تو شهر و راهش را کشید و رسید به دم در قصر پادشاه و گفت برای چه کاری آمده. نگهبانی به او گفت این سرهای آویزان را که می بیند، روزی رو ...
فرامرز نمک شناس
چه جنمی دارد. پسره حرف پدر را قبول کرد و صد تومن را گرفت و راه افتاد و رفت بازار. زد و بین راه برخورد به چند تا زن قرشمال و آن کاره و زود با آن ها رو هم ریخت و رفت خانه ی نشان کرده ی شهر و شب را تا صبح آن جا ماند و هر چی داشت و نداشت خرج قرشمال ها کرد و صبح که شد، با دست و جیب خالی برگشت به خانه ی پدرش. پدر تا پسرش را دید و سر و برش را نگاه کرد، پی برد رفته دنبال الواطی، ولی باز هم ازش پرسید چه کار ...
مدرنیزاسیون مشاهده ای!
در رابطه با حضور استعمار در کشورهای مستعمره دو دیدگاه متناقض وجود دارد. گروهی معتقدند حضور کشورهای استعماری در سرزمین های مستعمره منجر به باز شدن راه توسعه برای مستعمرات شد و آنان را با پیشرفت های جهان مدرن آشنا ساخت و شماری دیگر بر این باور هستند که استعمار چیزی به سرزمین های تحت سلطه خود نداد؛ مگر آنکه در پی آن منافعی را دنبال کند، نظر شما در این رابطه چیست؟ ناپلئون گاردان را با دو ماموریت به شرق اعزام کرد. اول آنکه جغرافیای مسیرها و راه های منتهی به هند را مطالعه کند و دوم اینکه ارتش و قشون ایران را آموزش جدید بدهد؛ اما قرارداد تیلسیت (فرانسه و روسیه) اتمام قرارداد فین کنشتاین (ایران و فرانسه) است و از آن زمان فرانسه خواهان صلح با روسیه می شود؛ در حالی که پیش تر فرانسه تعهد داده ب ...
کاکاسیاه و پسر پادشاه
جواهر برداشت و رو به شهر پسر پادشاه راه افتادند. پادشاه هم لشکر همراه شان فرستاد تا راه را امن کنند. همین طور که می رفتند، سیاه می گفت مبادا به دختر دست بزند. وقتی رسیدند به یک منزلی شهر، پسر پادشاه رو کرد به سیاه و گفت حالا باید هرچی دارند، قسمت کنند. جواهرها و جهیزیه ی دختر را نصف کردند، اما سیاه قدغن کرد کسی حق ندارد از اردو بیرون برود یا وارد شود. بعد از این که مال نصفه شد. سیاه گفت حالا باید ...
تاج زاده: در 18 تیر کسی کشته نشد/ نگفتم تقلب شده است
.... چند نفر بودیم که اعتقاد به کار مسلحانه داشتیم و شدیدا با رژیم شاه مشکل داشتیم. فقط من به ایران آمدم و آقای واعظی، خسروی و دوستان دیگر به سوریه و لبنان رفتند و دوره دیدند. او در پاسخ به این سوال دهباشی که ضربه سال 54 لطمه به مبارزه چریکی وارد نکرده بود؟ پاسخ می دهد: ما بیشتر انحراف را در مارکسیست شدن سازمان مجاهدین خلق می دانستیم نه در مشی مسلحانه. تاج زاده در پاسخ به این سوال که ...
سیر حاتم طائی
او بیاورد، تا او هم رازش را بگوید. حاتم زود شال و کلاه کرد و راه افتاد. از این شهر گذشت و از آن شهر سر درآورد تا رسید به شهری و دید آهنگری پتکش را دم کوره می گیرد، بعد به چپ نگاهی می کند و محکم می زند تو سر خودش و مثل مرده، کف دکان دراز به دراز می افتد و همسایه ها آهنگر را برمی دارند و می برند خانه اش. چند روزی رفت تو نخ آهنگر و روزی که با پتک زد به سرش و داشتند می بردندش، پشت سرشان راه ...
پادشاه و زن نیکوکار
. من و تو و زن بزرگه. رازی که بیفتد به دهن سه نفر، افتاده به دهن خلق عالم. پادشاه شب را در خانه ی پیرمرد سر کرد و صبح که شد، پرید پشت اسب و از همان راهی که رفته بود، برگشت. در راه ساعتی هم نایستاد تا رسید به شهر و یک راست رفت به مسجد و دید جوان باز کنار حوض نشسته و زل زده به کبوتر بالای گنبد. کنار جوان نشست و هرچه را از پیرمرد شنیده بود، تعریف کرد. جوان گفت درست میگوید و چون با هم قرار ...
شاهپورشاه که درد احمدشاه را دوا کرد
خوشی چنان سروصدایی راه انداخت که آن سرش ناپیدا. شاهپور شاه میل سرمه دان را کشید به چشمش و رفت تو اتاق. کسی شاهپورشاه را نمی دید، اما او همه را می دید. دختر پادشاه می دید چیزهایی دارد جابه جا می شود. رو کرد به خواهری که زن شاهپور شاه بود و گفت: اینجا که کسی نیست. اما انگاری یکی دارد اذیتم می کند، نکند تو با خودت جن آورده ای؟ دختره نتوانست جلو خودش را بگیرد و گفت: نه. این کارها زیر سر ...
خروس پا
گردنشان انداخته اند و تو زیرزمین زندانی شده اند. از آن طرف پادشاه هرچی نشست، دید خبری از پسرها نشد. بعد این خبر تو شهر به دهن مردم افتاد که شالش پسر پادشاه اسیر دیو شده اند. خبر به شهرهای دور و نزدیک هم رفت. پسر هفتمی، یا همان خروس پا شنید که چه بلایی سر برادرهایش آمده، زود رفت پیش مادرش و گفت نمی تواند دست رو دست بگذارد و ببیند که برادرهایش تو دست دیو اسیر شده اند و می خواهد برود کمک ...
کابوس سومالی در خانه صیادان: شایعه ی خوب هم خوبه/ این همه خانواده بدبخت شدند برای یک لقمه نان حلال
رفتند دریا. لباس عروس هایشان را دوختیم که وقتی برگشتند زن بگیرند. 10 ماه بعد از رفتن شان عبدالله زنگ زد. گفت با دستای خودش عبدالماجد رو گذاشته تو خاک. هشتاشون از گشنگی مردن . مادر عبدالماجد پشت سرم یک صدای ضجه می شود. پروین ترجمه می کند: می گه بچه ام بی کفن و بی نماز دفن شد. نمی تونم سر خاکش گریه کنم . خاله کشته شده ها ادامه می دهد: برای غذاشون همه مردم کمک کردن. هرچی طلا ...
ماندگارترین ترانه های سینما و تلویزیون
خودش هم به ارزش و اهمیت آن واقف است. عقیلی علاوه بر سریال های تاریخی ورزی، دو سال پیش برای مجموعه تلویزیونی حانیه ترانه ای خواند که آن هم شنیدنی است و دوست داشتنی؛ با تو نگفته بودم از گریه های هر شب، عشقت نشسته بر دل جانم رسیده بر لب . او امسال سریال چرخ فلک را روی آنتن داشت که ترانه اش چنگی به دل نزد. تو هم می پوسی، می میری بی من رضا صادقی - نرو همین که یک ترانه ...
مؤلفه های قدرت سیاسی از دیدگاه قرآن کریم (1)
ها افکنم، و نور و ظلمت مسخّر تو کنم تا دو لشکر باشند از لشکرهای تو، نور از پیش، تو را هادی و ره نماینده باشد، و ظلمت از پس پشت، تو را حصار باشد. چون خدای تعالی این بگفت، او گفت: سمیع و مطیعم فرمان تو را . (21) مجموع آنچه در این روایت آمده است، مؤلفه های مادی و معنوی را در بر دارد، اما روشن است در مواردی چند، نیز به قدرت جسمانی وی مانند قدرت بازو، دست، پا و هیبت اشاره شده است و با همین ...
پهلوان جوسر و ناپدری دیو
قول بگیرد که زنش بشود. خضر همین طور به اش گفت چل گزه مو دختر شاه پریان است و غلام و کنیزهایش چه طور و چه طور است. جوسر تا بیدار شد، راه افتاد و رفت تا رسید به چشمه و گوشه ای قایم شد. چل گزه مو آمد و بوی آدمی زاد را شنید، اما هر چه دوروبرش را نگاه کرد، هیچ کی را ندید. لباسش را درآورد و گذاشت تو صندوقچه و رفت تو آب چشمه و شروع کرد غلت و واغلت. جوسر از فرصت استفاده کرد و تا دختره زیر آبی رفت ...
گفتگوی منتشر نشده با هما روستا درباره زندگی و آثارش
کم داشتیم که متاسفانه رخ داد و ما به ترفندی آن مشکل را رفع کردیم و بعد آن طوفان لعنتی که پایان جشن، صحن اصلی عمارت مسعودیه را درنوردید. من هردم، در دل به خود می گفتم: خدایا! می شود که امشب به خیر و خوشی بگذرد؟! فردای آن روز هماجون مستقیم به بیمارستان لاله رفت. ریه اش آب آورده بود؛ و این خبر خوبی نبود. جمع ما (مهدخت اکرمی، فریبرز دارایی، محمدحسن معجونی، حمید لبخنده و همایون غنی زاده) به ...
پهلوان جو سر
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. غیر خدا هیچ کی نبود. در زمانهای قدیم، بابای دهقانی بود و با زن و دخترش تو آبادی زندگی می کرد. روزی این دختره همان طور که داشت خانه را جارو می کرد، یک دانه کشمش رو زمین دید و برش داشت و انداختش دهن و خوردش. از قدرتی خدا زد و با همان کشمش کوچولو حامله شد. همین که شکمش آمد بالا، حرفش افتاد ...