سایر منابع:
سایر خبرها
قتل داماد با آخرین گلوله پدرزن
مردی که به دنبال دریافت پیامک تهدیدآمیز، خواهرزاده خود را با شلیک گلوله به قتل رسانده است، در جلسه دادگاه ضمن اظهار پشیمانی، گفت اگر دوباره به آن روز برگردد، هرگز دست به اسلحه نمی زند. به گزارش جام جم، متهم 46 ساله از چهار سال پیش در زندان است و در این مدت به سرطان مبتلا شده به نحوی که در جلسه رسیدگی توان ایستادن نداشت. زمانی که او قصد داشت در جلسه دادگاه، لحظه وقوع قتل را شرح دهد ...
قتل وحشیانه فرزند به خاطر یک تخم مرغ+عکس
جوان لب به سخن گشود و گفت: وقتی تخم مرغ پخته ازدست پسرم روی زمین افتاد بشدت عصبانی شدم و او را با چوب جارو زدم.بعد هم سرش را داخل ظرف آب کردم که مرد.وقتی به خودم آمدم تازه متوجه شدم چه کار کرده ام. زن جنایتکار پس ازاعتراف به قتل وحشیانه پسر خردسالش و همچنین ضرب و شتم مرگبار او شد و قراراست بزودی محاکمه شود. اخبارمرتبط با پلاسکو را بخوانید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
ماجرای عجیب مرد قاتل /20 سال زندان؛ تاوان ربودن زن متاهل
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، مرد قاتلی که عاشق زنی متأهل شده بود و برای اینکه بتواند با او ازدواج کند، بعد از تهدید شوهر و فرزند این زن، او را از خانه ربود و مدتی زندانی کرد، به 20 سال حبس محکوم شد. دی ماه سال 93 مردی با پلیس 110 تماس گرفت و از ربوده شدن همسرش از سوی یکی از دوستان خانوادگی شان خبر داد. این مرد به مأموران گفت جوانی که از دوستان خانوادگی ما بود، به عنوان میهمان به ...
قاتلی که شبح وار با مقتول زندگی می کرد
فرار است که با ردیابی مأموران متهم که همچنان داشت می دوید و جوانی دیگر نیز او را تعقیب می کرد، بازداشت شد. جوانی که در تعقیب این مرد بود، به مأموران گفت: او دایی ام را به قتل رسانده است. ما همگی در یک ساختمان زندگی می کنیم و زمانی که صدای عجیب از خانه دایی ام شنیدم، می خواستم به خانه اش بروم که با این مرد روبه رو شدم و او فرار کرد، بعد هم تعقیبش کردم تا پلیس رسید. زنی که با مأموران تماس گرفت، هم ...
راز مرد گرسنه با دست و لباس های خون آلود در خیابان ولیعصر تهران چه بود؟+عکس
زندگی می کند.مادرم سر و صدای درگیری از بالا شنید و وقتی من برای سرکشی از خانه بیرون رفتم با مرد غریبه روبه رو شدم که با دست و لبا سهای خونین در حال فرار بود. با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد ماموران به خانه مورد نظر در خیابان فرشید رفتند و با جنازه ابراهیم 70 ساله که با ضربه های متعدد چاقو کشته شده بود روبه و شدند. محمد در بازجویی ها گفت: من و یکی از دوستانم برای پیرمرد ...
خودروی سرقتی؛ هدیه داماد به عروس خانم
روزنامه همشهری: جوان 22 ساله تنها 2 ماه پس از ازدواج برای اینکه به همسرش ثابت کند درآمد خوبی دارد دست به سرقت خودروی آزرا زد تا آن را به همسرش هدیه کند. این مرد برای اجرای نقشه سرقت، خودش را دندانپزشک جا زد تا بتواند طعمه اش را فریب دهد. ماجرای این سرقت با شکایت زن میانسالی در پلیس فتا مشهد فاش شد. این زن که کارمند یکی از شرکت های خودروی سرقتی؛ هدیه داماد به عروس خانم دولتی است به ...
شاهدی در طبقه هشتم پلاسکو که با پاهای شکسته به بیرون پرید/ این گفتگو ویژه را حتما ببینید و بخوانید+فیلم ...
نشانی علاقه زیادی داشتم و همین موجب شد تا وارد این شغل شوم. او در مورد روز حادثه گفت و یادآور شد: ساعت هفت صبح بود و شیفت من تمام شده بود به حمام ایستگاه رفتم تا دوش بگیرم و بعد به خانه روم، زیر دوش بودم که متوجه شدم زنگ حریق به صدا درآمد و دقایقی بعد نیز زنگ نجات به صدا درآمد و خودرو بالابر، تنفسی و تشک نجات نیز برای ماموریت اعزام شدند. زمانی که از حمام خارج شدم با مخابرات آتش نشانی تماس گرفتم ...
گفتگو با حسین و مهدی، پاکدل های سینما و تلویزیون
اتفاق یکی از نقاط عطف برخورد ما بود. کتابی که از برادرم گرفتم مهدی جان؛ اولین کتابی که از استاد هدیه گرفتی، کی بود؟ - مهدی: من چشم که باز کردم با کتابخانه برادرم در خانه روبرو شدم و همه اینها هدیه هایی بود که در خانه وجود داشت و من آنها را می دیدم. وقتی که نوجوان بودی خواندن چه کتابی را به شما توصیه کرد؟ - مهدی: اولین کتابی که ایشان برایم گرفت ...
زن متهم به قتل: زندگی ام سراسر اشتباه بود
آشنا شدم و برخلاف نظر خانواده ام که راضی به ازدواج نبودند با او ازدواج کردم. چند ماه اول زندگی ام خوب بود، اما از شانس بد من همسرم معتاد شد. بعد از این که پول هایش ته کشید به جان اسباب و اثاثیه خانه افتاد و آنها را فروخت. برای آن که من مخالفتی در این رابطه نداشته باشم و به او گیر ندهم که چرا ترک نمی کنی، مرا هم معتاد کرد. منجلاب اعتیاد باعث شد تا سکوت کنم و با همسرم همراه شوم. بعد از مدتی مصطفی ...
ماجرای جانبازی که 'هاشمی' را 'عافیت طلب' خواند
.... خوشحال بودیم که به ایشان آسیبی نرسید، اما کنجکاو شدیم که چه شده است. آن موقع خبرگزاری جمهوری اسلامی، در خط ویژه خبری، منتشر کرده بود که محل ریاست جمهوری مورد اصابت خمپاره قرار گرفته است. سلیمانی ادامه داد:من فکر کردم خبر به آن ها اشتباه رسیده، یادداشتی نوشتم و توضیح دقیق تری دادم و با عجله پیش حاج آقا رفتم. وقتی مرا دیدند، با خوش رویی گفتند: شما با من کاری داشتید؟ توضیح دادم که چه ...
اعتقاد به وجعلنا زیر پای عراقی ها! +عکس
راننده بودم. گفتند: نه، تو نبودی. باید راننده را معرفی کنی. هرچه گفتند، برادرم زیر بار نرفت. بعد به ناچار گفته بود: من خودم ماشین رو دادم، یه دور بزنه. هر چند برای برادرم گران تمام شد، اما این موضوع را فیصله داد. آمبولانس دست ساز زمان انقلاب یک موتور داشتم. راه ها و کوچه پس کوچه های تهران را خوب بلد بودم. سوار موتور می شدم و در تظاهرات می پلکیدم ...
مرد بی خانمان قتل پیرمرد را شرح داد
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، اول اردیبهشت ماه سال گذشته، مأموران کلانتری 105 سنایی از قتل پیرمردی در یکی از خانه های خیابان فلسطین با خبر و در محل حاضر شدند. جسد متعلق به یحیی 70 ساله بود که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی، کارآگاهان در جریان تحقیقات موفق شدند مردی به نام کیوان را به عنوان مظنون بازداشت کنند. او به قتل اعتراف کرد و مدعی شد بر سر مصرف مواد مرتکب ...
دو "خط قرمز" بزرگ در عربستان
به گزارش افکارنیوز ، این هفته قرار بود اتفاقی مهم در عربستان رخ دهد: امکان ادامه فعالیت سینمای عربستان سعودی پس از سه دهه ممنوعیت؛ اتفاقی که رخ نداد و ممنوعیت سینمای این کشور همچنان از دهه 80 میلادی به قوت خود باقی ماند. نخستین بار نیست که در این زمینه امیدم را از دست می دهم. قبلا صدها بار چنین حسی را تجربه کرده ام. اما این بار به خاطر تاسیس "اداره کل سرگرمی" عربستان که بخشی ...
سوءظن تیشه ای بر ریشه خانواده ها
مرد به عنوان تنها مظنون پرونده تحت تعقیب پلیس جنایی قرار گرفت. ماموران برای بازداشت او به خانه اش اعزام شدند که معلوم شد او در آنجا نیست و کسی از وی خبری ندارد. ماموران همچنین به ساختمانی که او کار می کرد رفتند که معلوم شد با کارفرمایش تسویه کرده و به مکانی نامعلوم رفته است. تلاش پلیس برای بازداشت او ادامه داشت تا این که متوجه شدند وی از ایران خارج شده و به افغانستان گریخته است. با گذشت پنج ماه از ...
زندگی اشرافی با سرقت طلایی از خانه های اعیانی
و پسر پولداری معرفی کردم. بعد از آن بود که برای فریب دختر مورد علاقه ام، مجبور بودم خودروهای گرانقیمتی کرایه کنم. در همان ابتدای آشنایی هر چه پس انداز داشتم تمام شد تا اینکه تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم. پس از چند بار سرقت برای خودم زندگی اعیانی تشکیل دادم و خانه ای در شمال شهر و ویلایی در شمال کشور کرایه کردم. من همیشه با لباس های شیک به سرقت می رفتم تا ساکنان مجتمع مسکونی به من مشکوک نشوند. در ...
بی پرده با عبدالله موحد
چهارم شدم در المپیک 1964 باید اول می شدم اما به علت کم تجربگی در نهایت بدون باخت چهارم شدم. در این مسابقه ها مقابل ولچوف بلغاری که قهرمان المپیک شد و بعدها بارها او را شکست دادم به مساوی رسیدم در حالیکه او را شکست دادم اما با حق خوری مرا برنده نکردند. متاسفانه ما کسی را نداشتیم تا از ما در مسابقه های بین المللی دفاع کند. فیلا هم آن زمان دست ترک ها بود. ولچوف را شکست دادم اما با رای داوران ...
12 روز درخانه مرد کثیف زندانی بودم / همه بدنم را با سیگار سوزاند
...> از ماه بعد محمد دیگر سر کار نیمه وقت هم نمی رفت و وقتی می گفتم که پول نداریم می خندید و می گفت خب از پدرت پول بگیر. اوایل فکر می کردم شوخی می کند، اما زمانی فهمیدم حرفش جدی است که هیچ چیز در خانه برای خوردن نداشتیم و هیچ چیز برای او اهمیت نداشت. من از مقدار پس اندازی که داشتم برای خانه خرید کردم و در آگهی ها به دنبال کار می گشتم، اما او هیچ تلاشی نمی کرد. اختلافاتمان از همین جا شروع شد ...
مردی که با اجلاس غیرمتعهدها آسمانی شد + تصاویر
. میثم یک وقتی هم که مجبور میشد با ماشین کار میکرد، زمانی که دانشجو بود خیلی سخت بود ولی بعد خوب بود، سختی خاصی هم نداشتیم و بعد از اینکه حقوقش هم جاری شد شاید یکسال هم نشد ما نیت کردیم خانه بخریم با دست خالی، سخت بود چند ماهی من خیلی اذیت شدم ولی خدا خودش کمک کرد و خریدیم، گاهی میگویم من چطور آن زمان با این حقوق زندگی میکردم؟! *همیشه منتش را می کشیدم وقتی بحثمان می شد و از هم ...
ایران در کوله پشتی من است
آنها در کوله پشتی ام بود. آنها با طبیعت بزرگ شده اند و عاشق آن هستند. یاد خاطره ای از پسرش می افتد: زمستان سردی بود. برف کل دشت شوشاب ملایر را پوشانده بود. نزدیک غروب به آبگیری رسیدیم که می دانستم در آنجا مرغابی است و دست خالی به خانه باز نخواهم گشت. ماشین را کنار جاده گذاشتم و با یکی از شکارچیان قدیمی ملایر، آهسته از یک شیار به سمت آبگیر رفتیم. به یک جفت مرغابی شلیک کردیم؛ مرغابی نر شکار ...
بیا یادداشت ها را فوت کن!
. الآن در این صحنه ای که می بینید به همراه چراغ مطالعه آماده ی حمله به مواضع کتاب های داستانی هستیم. متأسفانه چون راهنمای خوبی نداشتم خیلی از کتاب های خوب را از دست دادم و سال ها بعد، مثلاً توی 36 سالگی کشفشان کردم. حالا فکر می کنم 16 ساله های الآن چه قدر کتاب های خوش مزه را می شناسند؟ خانه ی دوم مانلی شیر گیری: انگار دوچرخه همیشه بوده. هرچند متولد شدنش را ...
شهید شد تا جان همرزم افغانش را نجات دهد
.... از صحبت های همکارانش که می گفتند علی آقا الان در حرم حضرت زینب(س) زیارت می کند، متوجه شدم او کجاست. بار بعد که زنگ زد گفتم سوریه ای؟ خندید و خودش را لو داد. بار اول مأموریتش دو ماه طول کشید. بار دوم هم که پارسال (1394) رفت. این بار مخالفت کردم. یعنی هربار که مأموریت می رفت برایم سخت بود. می گفتم اگر می شود نرو. در پاسخ می گفت شغل و وظیفه ام این است. رفت و مثل بار اول دو ماه بعد برگشت. بار سوم ...
سعید راد: فیلم اِوْ مرا به یاد سینمای ایتالیا انداخت
همین ویژگی ها فیلمم را بسازم. در ادامه این نشست سعید راد به عنوان بازیگر شناخته شده ای که در این برنامه حضور پیدا کرده بود، طی سخنانی گفت: از دیدن این فیلم حیرت زده شدم و من را به سال هایی برد که سینمای ایتالیا را دنبال می کردم و واقعاً تشکر می کنم از عوامل فلیم که نشان داده اند یک گروه حرفه ای به این شکل به کار خود ادامه می دهد. یکی از ویژگی های مهم فیلم سینمایی خانه عوامل آن بودند. ...
معمای گم شدن فرزند پزشک سرشناس
به گزارش بلاغ ، پسرمیانسال این زن نیز از حدود چهار ماه قبل به طورعجیبی ناپدید شده است که احتمال می رود به دست گروگانگیران کشته شده باشد. تماس تلفنی یک ناشناس، پلیس را به محل نگهداری همسرسابق پزشک ثروتمند رساند که ازحدود دوماه قبل به شکل مرموزی ناپدید شده بود. این درحالی است که پسرمیانسال این زن نیز از حدود چهار ماه قبل به طورعجیبی ناپدید شده است که احتمال می رود به دست گروگانگیران کشته ...
گفتگو با دختری 17ساله که هرخلافی در زندگی کرده
واج نگاهش کردم که گفت پاشو جمع کن... حسابی ترسیده بودم و زن گفت لباس هات رو عوض کن. وقتی رفتن اتاق کناری دیدم مامانم دارد با یک پلیس حرف می زند، دستبند به دستم زدند و به مرکز امنیت محله رفتیم. درواقع با شکایت خانواده، میهمان کانون اصلاح و تربیت شدم... شش ماه کانون بودم، شهر زیبا را دیدم و بعد از صحبت های مددکارم با مادرم، او راضی شد بیاید دنبالم و به خانه برگردم... . مریم پس از کمی مکث ...
قاتل: مرا به خاطر فرزندانم ببخشید
متهم در دفاع از خود گفت: من قصد کشتن مستأجرم را نداشتم مرا به خاطر دو فرزندم ببخشید!! این جنایت شامگاه سیزدهم فروردین پارسال در شمیران نو تهران اتفاق افتاد و به دنبال اعلام این خبر بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان جنایی بلافاصله در محل جنایت حضور یافته و با جسد خونین پسرجوانی به نام حامد در اتاق پذیرایی روبه رو شدند که با ضربه چاقوی صاحبخانه اش به قتل رسیده بود. صاحبخانه جوان به ...
مجازات مرگ برای داماد شیشه ای
محل همصحبت شده بود و به خاطر همین موضوع به او ظنین شدم و فکر کردم ارتباط های پنهانی دارد. اما بعد فهمیدم که این فقط یک خیال بود. با این حال نیمه شب که شیشه مصرف کرده بودم در حال غیر طبیعی او را با دست هایم خفه کردم بعد هم پا به فرار گذاشتم. وقتی صبح شد به خانه برگشتم که دستگیر شدم. محاکمه متهم به قتل در شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی بابایی و قاضی تولیت ...
نیازمند امیرکبیر دیگری هستیم/ برخلاف وصیت امام، بیشترین بورسیه ها به انگلیس فرستاده شد!
کرده بودند اما بعد به این نتیجه رسیدند با آن مبارزه نکنند چون این کتاب مربوط به زمان قاجار و امیرکبیر است و بیشتر علیه قاجار است و پهلوی هم بیشتر می خواست قاجار بدنام تر شود تا خودشان خوش نام شوند لذا مانع این کتاب نشدند ولیکن توجه نداشتند که شناخته شدن امیرکبیر با سیاست های اصلاحی که داشت مخصوص زمان قاجار نیست و دستگاه پهلوی را نیز زیرسوال می رود. امیرکبیر، شخصیت خوش نام تاریخ معاصر ...
موسوی بجنوردی: به امیرانتظام نگفتم جاسوس/ آیت الله انواری برای جزنی عزاداری کرد
...> * برای تهیه سلاح، رفتم عراق که راه باز کنم و با خودم دو تا اسلحه و مقداری فشنگ آوردم. * مشکلات مالی باعث شد ما زودتر دستگیر بشویم. اصلا جریان کوه که به وجود آمد معلول همین بود! ما جایی نداشتیم که برویم. خب رفتیم کوه! ماجرای کوه به این صورت بود که ما وقتی فهمیدیم شاخه میرمحمد صادقی لو رفته است، به حسن عزیزی گفتیم ببین چه کسانی در معرض دستگیری می توانند قرار بگیرند، بعد رفتند تک تک این ها ...
اشعار ویژه ولادت حضرت زینب (س)
یلان افتاد هرچه سر بود به آستان افتاد می نویسم که انما... زینب پنج تن حَبل محکم آوردند نام او را که با هم آوردند به زبان اسم اعظم آوردند واژه ها بعد از آن کم آوردند همه گفتند یک صدا زینب مرتضی بعد از این دو کوثر داشت فاطمه بعد از این دو حیدر داشت کعبه این دفعه هم ترک برداشت شور نام ...