سایر منابع:
سایر خبرها
اگر می خواهیم خدا را بشناسیم، مخاطب کلامش را ببینیم
...> و از این شگفتی ها زیاد دارد، این بزرگوار راجع به همین سخن آثار سخن، کلام، آثار کلام، برای من تعریف کرد گفت من سالها در درس فقیه بزرگ عارف کم نظیر، کم نظیرش که قطعا کم نظیر بوده، شخصیت روحی، عقلی، آیت الله العظمی سید جمال الدین گلپایگانی سالها شاگردی می کردند، و در درسش می رفتند، یک روز صبح زود از خانه بیرون آمده بودم نجف ایشان را دیدم عبا سر کشیده و با یک دنیا طمانینه و وقار و آرامش دارد می رود ...
روایتی از یک ایثارگری/ معلمی که کلیه اش را به یک دانش آموز اهدا کرد
.... این برنامه ی ماه عسل مهمان دیگری داشت که او هم با پیوند اعضا زندگی دوباره ای به دست آورده بود. میثم: بچه بودم و پدر و مادرم باید در مناطق محروم درس می دادند. یک خواهر کوچکتر و برادر بزرگتر داشتم. هر روز با پدر و مادرم می رفتیم و در نقاط دورافتاده پدر و مادرم به دانش آموزان درس می دادند. بعدها جذب تئاتر و انجمن نمایش شدم. الان فارغ التحصیل دکترای تئاتر در دانشگاه تهران هستم ...
به مناسبت اولین سالگرد شهید مدافع حرم،مهدی بیدی که اثر اصابت ترکش به پشت سر و کمر روزی خور مولای شهیدان ...
صحبت می کنم و می خواهم پیش همه این ها بگویم دوستت دارم. این زنگ آخرش بود و دیگر با او تماسی نداشتیم. من به هیچ کس نگفته بودم که همسرم رفته سوریه. حتی به مادرم. گفتم بچه ها را یک سفر می برم سبزوار و می آورم و بعدا به مادرم می گویم. چون پدرم را پنج شش ماه بود از دست داده بودم. مادرم هم قندی بود. گفتم زود این خبر را به او نگویم. روز شنبه همه از شهادتش خبر داشتند به جز من. همسر خواهرم زنگ زد و ...
راز آب اناری که دختری را در خانه نامزدش بی هوش کرد
می خواهد خواهرم را معتاد کند... چند دقیقه بعد پدر و برادرهای دختر جوان رسیدند و حسابی او را ادب کردند. در آن لحظات آنقدر احساس تنفر از رفتار آن پسر وجودم را گرفته بود که فقط تماشاگر آن صحنه ها بودم. البته حس تنفر آن پسر آن موقع نسبت به من کمتر نبود. چون وقتی نگاهش به من افتاد در حالی که چشمانش از خشم قرمز شده بود، گفت: همه اینها تقصیر تو است. مرد نیستم اگر بگذارم زنده بمانی... آدم درستی نبود و می ...
پسر 9ساله ای که اشک قاضی را درآورد
می کرده پسرش نزد پدرش در مشهد زندگی می کرده است. اما... مادر فرزاد حرف مددکار را قطع کرد و گفت: به خدا خبر نداشتم چه بلایی سر جگر گوشه ام آورده است... بعد هم به گریه افتاد. سپس با لهجه شهرستانی به بیان ماجرای زندگی اش پرداخت وگفت: فقط 16 سال داشتم که به زور شوهرم دادند. یک بار که به سفر زیارتی مشهد رفته بودیم، احمد مرا با خانواده ام دید و همانجا خواستگاری کرد. پدر و مادرم ...
به بهانه سالگرد شهادت شهید حسین رضایی
شهید حسین رضایی به گزارش "ایثار لرستان" هنگامی که در12 آبان ماه سال 1332درخانواده ای مذهبی ،متدین و معتقدبه ارزشهای دینی و اسلامی در روستای افرینه ازتوابع بخش معمولان شهرستان پلدخترپسری دیده به جهان گشودودر آغوش گرم مادرو پدری نشو و نما پیداکرد که آوای زمزمه های مناجات شبانه شان آرامبخش روح و روان وی ،خانواده و همه اهالی آن روستا بود ،کسی تعجب نکرد که ماحصل آن عبادتها و مناجات ها پرورش ...
دیگران را عفو کنید، تا خدا هم شما را عفو کند
هستم و گناهانت را پوشاندم تا کسی نفهمد. آن وقت ما چطور به خودمان حقّ می دهیم که وقتی پنج سال، بیست سال با کسی رفیق هستیم، آبرویش را ببریم؟! این دیگر کمال نامردی است. در روایتی داریم: رذیله ترین اخلاق ها برای آن کسی است که صدیقی داشته و بعد از این که با او قهر کرد، حالا بیاید مطالب او را افشا کند. چنین کسی، پست ترین و رذل ترین انسان هاست. چون به هر حال تو با رفیقت بودی، همه چیز ...
تعمیرکاری که بازیگر شمر در گروه تعزیه شد
گروه رفتم که مورد توجه کارگردان قرار گرفتم و به گروه تعزیه اضافه شدم. وی ادامه داد: وقتی تمرین نمایش شروع شد، کارگردان چشمش به من بود، یک ساعت بعد از تمام شدن تمرین نمایش، کارگردان کنارم نشست، من در حال خودم بودم که روی پایم زد و گفت می تونی بیای برای بازیگری تمرین کنی؟ در جواب حرف کارگردان گفتم: من یک تعمیر کار ساده ام و چیزی از بازیگری نمی دانم اما اگر فرصتش پیش بیاید چراکه نه. ...
روایت راز فرشته نجات در ماه عسل/ معجزه ای که منجر به اهدای عضو شد
بود قرار ازدواج گذاشتیم و چهار سال پس از آن عقد کردیم. در آن زمان از خدمت معاف شدم. به ازای آن مدت هشت سال به مناطق محروم برای تدریس رفتم. در ادامه برنامه حاجی زاده درباره یک اتفاق در زندگیش صحبت کرد. حاجی زاده گفت: سال 79 علاوه بر تدریس، در دانشگاه رشته تربیت بدنی می خواندم. یک روز برای رفتن به دانشگاه سوار اتوبوس شدم تقریبا حدود 16 مسافر داشت که بیشتر آنها خواب بودند و تنها ...
دست نوازش امام روحیه استکبارستیزی را در من بیدار کرد
زندگی مان به سمت مناطق جنگی به راه افتاد که من هم جزو نفراتش بودم. دورانی از حضورم در جبهه را سرباز ژاندارمری بودم و این مدت به خرمشهر و اهواز رفتم. نزدیک 40 ماه در مناطق جنگی حاضر بودم و در طول این مدت چندین بار مجروح شدم و دوباره به جبهه بازگشتم. شما هنگام ورود به جبهه سن کمی داشتید. چه مسائلی شما را برای حضور در جبهه ترغیب کرده بود که می خواستید در جبهه حضور داشته باشید؟ سال 60 ...
ضیافتی به رنگ ایثار
بودیم و همان لحظه به خانه بازگشتیم. تا زمانی که مصطفی و مصطفی ها باشند، دشمنان نمی توانند به مرزهای ما کوچک ترین تجاوزی کنند. مادر شهید مدافع حرم، شهید حسین حریری در ویژه برنامه سفره های همدلی اظهار داشت: زمانی که از شهادت پسرم مطلع شدم در کربلا بودم. صبر در مقابل شهادت فرزندم نیرویی بود که از طرف خداوند متعال و حضرت زینب (س) به من هدیه شد. شهید حریری در زمان شهادت و پس از آن، با ...
گفتگویی جذاب برای طرفداران - کیتی پری -
خواهی سوارشان بشوی؟ (خنده)گاهی این کار را هم انجام می دهم. چقدر خنده دار. فکرش را بکن، تو پشت سگ هایت نشسته ای و بلند فریاد می زنی: برو حیووون...! نوبت به سوال چهارم می رسد. از چه زمانی موسیقی را آغاز کرده ای؟ من خوانندگی را از 9 سالگی آغاز کردم آن هم به این دلیل که یک روز خواهر بزرگ ترم به خانه آمد و گفت که در استودیوی زیر زمینی پدر بزرگ صدایش را ضبط کرده ...
مرکز دنیا
چهارزانو پشتش بنشینم و کتابی بخوانم. کتاب هایی را که واقعا دوستشان داشتم پشت این میز خواندم. ضلع جنوبی اتاقم را به میز تحریر بزرگم، کمد و قفسه کتابم اختصاص داده بودم. کمدم کمی با آن دو فاصله داشت. قفسه کتاب ها محبوب ترین بخش اتاق من بود. جان من به جان هر کدام از کتاب ها بسته بود. هر روز قفسه را تمیز می کردم که مبادا کتاب ها خاک بگیرند. کتاب ها را هم بر اساس موضوع دسته بندی کرده بودم. آنهایی را هم ...
ما اتاق شخصی نداشتیم!
واقعی با دنیای کارتون ها زمین تا آسمان متفاوت است؛ تلاش کردم برای خودم اتاق شخصی دست و پا کنم. البته در خانه ما با دو اتاق بزرگ که کل خانواده یعنی پدر و مادر و خواهر و برادرها در آن سهیم بودیم، امکان تحقق رویای اتاق شخصی نبود، اما از پتانسیل داشتن سه زیرزمین بزرگ نهایت استفاده را برده و بخشی از زیرزمین وسطی را به حالت اتاق شخصی درآوردم؛ هر چند که نه شخصی بود و نه اتاق؛ تنها گوشه ای از یک زیرزمین ...
افشای راز قتل مرد دوزنه روی خط آلمان - تهران
جوانی آشنا شده واورا به عقد موقت اش درآورده وبه نوعی با هم زندگی می کردند. طی روزهای گذشته خودم واعضای خانواده ام ازآلمان وتهران بارها با تلفن های همسرم تماس گرفتیم اما جوابی نمی داد. سرانجام پس ازپرس وجوهای فراوان موفق به یافتن تلفن همراه صاحب خانه ای شدم که شوهرم وهمسرموقت اش درآنجا زندگی می کردند.این مرد وقتی نگرانی مرا دید گفت که ازشوهرم هیچ خبری ندارد.ضمن اینکه همسرموقت اش به تازگی وسایل خانه را ...
اگر از فوتسال حمایت شده بود هرمزگان حداقل یک خانه فوتسال داشت
فوتسال هرمزگان با تلاش ها ی ایشان به رشد قابل قبولی دست یافته است و فوتسال استان در کشور یک جایگاه خوبی دارد. در این شماره از روزنامه صبح ساحل به سراغ مسوولی رفته ایم که آرزویش ساختن یک خانه فوتسال در سطح استان هرمزگان است . گفت وگوی ما را با ایشان بخوانید چون خواندنش خالی از لطف نیست. خودتان را به طور کامل برای خوانندگان صبح ساحل معرفی کنید . مهدی ربیع پور ، متولد سی ام شهریور ماه سال 1364، متاهل ...
حماسه های دفاع مقدس؛ تجلی خودباوری و اتحاد ملی
های سپاه اسلام در 8 سال دفاع مقدس است که دستاوردهای آن از بعد نظامی و غیر نظامی حائز اهمیت بسیاری است. امام خمینی(ره)در توصیف این عملیات فرمود: فتح خرمشهر یک مسأله عادی نبود، اینکه 15 الی 20 هزار نفر به صف برای اسارت بیایند و تسلیم شوند مسأله ای عادی نیست، بلکه مافوق طبیعت است. در ادامه این گزارش آمده است: در این عملیات، رزمندگان اسلام توانستند با عبور از رودخانه کارون 37 کیلومتر در ...
راز پرونده کثیف فتانه که صیغه شده بود بر ملا شد! + عکس
به نام فتانه را به عقد موقت خودش در آورده است. حالا دو روز است از همسرم بی خبرم و وقتی به خانه مشترک آنها رفته ام متوجه شدم همه وسایل گران قیمت خانه سرقت Stealing شده است. می ترسم فتانه بلایی سر همسرم اوده باشد. با شکایت این زن فتانه بازداشت شد.در حالی که این زن خودش را بی اطلاع از سرنوشت شوهر صیغه ای اش نشان می داد پلیس جنازه مجهول الهویه یک مرد را که صورت وی سوخته بود در حاشیه تهران ...
شهیدی که مدفن خود را تعیین کرده بود/رازهایی که بعد از شهادت اعیان آشکار شد
...> سال های جنگ که تمام شد فرصت بیشتری برای دیدن خانواده و اطرافیان پیدا می کردم، اما با این وجود کمتر شاهد قد کشیدن نور عین مادر بودم.. اعیان روز به روز در دامن مهربانی های مادر و لبخندهایش قد می کشید؛ کوچکتر از پسر من بود ولی با این وجود اصرار بر این داشت که عمو صدایش کنند. کم سن و سال بودن عمو مانع از خطاب قرار دادن به این عنوان از سوی نوه های خانواده می شد و همین برخوردهای ...
چگونه این زن جوان ایرانی دوبار سرطان را شکست داد؟! +تصاویر
اعضای خانواده اش است. رویا برای فردای زندگی اش هزار هزار برنامه دارد. برنامه هایی که شهادت می دهند این زن هیچوقت ناامید نمی شود! رویا جعفری مصاحبه را با یک جمله ساده شروع می کند: شاید هیچوقت مادر نمی شدم! آن هم درحالی که دخترکوچکش را درآغوش گرفته. دخترک می خندد و رویا با آرامش بیشتری می گوید: شاید هیچوقت لذت مادر شدن را تجربه نمی کردم؛ این لذت را، این حس شیرین دوست داشتنی را فقط مادرها ...
زن مطلقه زیرکانه وارد زندگی ام شد و ...
سختی های روزگار قرار بگیرند. با حقوق اندک همسرم 5 فرزندم را طوری بزرگ کردم که هیچ گاه احساس حقارت و تنگدستی نکنند اگرچه در این مسیر سختی های فراوانی کشیدم و با مشکلات زیادی روبه رو شدم اما همواره به خدا توکل کردم تا مسیر درست زندگی را بیابم در این میان همواره سعی داشتم جای خالی پدر را نیز برای فرزندانم پر کنم به همین خاطر هیچ گاه خواسته های خودم را در زندگی ترجیح ندادم تا این که همه فرزندانم به ...
مسئولان عالی رتبه چگونه با همسرانشان آشنا شدند؟ +تصاویر
دانشجوی مکانیک دانشگاه علم و صنعت بودم ولی به خاطر انقلاب فرهنگی، ادامه تحصیل 2 سال و 8 ماه متوقف شده بود در این دوران به دعوت یکی از دوستانم به رادیو رفتم و برای پر کردن فاصله های خالی برنامه ها مقاله می نوشتیم. ماه اول آغاز به کارم در رادیو بود که من به یکی از همکارانم در آنجا علاقمند شدم و این علاقه رفته رفته شدید شد و عشق به معنای واقعی اش که انسان را از خواب و خوراک می اندازد در من ...
صدای شخصیت ها را می شنوم
...، چون در کنار بسیاری از قصه گویان بزرگ شدم. هم چنین پدر و مادرم همیشه برایم داستان می خواندند. به محض این که خواندن و نوشتن یاد گرفتم، مادرم کارت عضویت یک کتاب خانه را به من هدیه داد. همیشه کتاب های زیادی همراهم داشتم، چون وقتی در روستا زندگی کنید، همیشه وقت زیادی برای خواندن دارید. مایه ی اصلی نوشتن را از کجا می آورید؟ واقعیت یا تخیل؟ من فکر می کنم همیشه چیزهایی ...
این زن دوبار سرطان را شکست داده +تصاویر
معجزه زندگی رویا؛ معجزه ای که رویا به خاطرش روزهای سخت برگشت دوباره سرطان را گذراند: از عید سال 95 بود که من دوباره درگیر سرطان شدم...هیچوقت فکرش را نمی کردم که برگردد، حالم خوب بود و زندگی خوبی داشتم.اما سرطان یکبار دیگر سراغم آمد.. البته تا تشیخص دوباره باز هم چندماه طول کشید اما وقتی تشخیص قطعی شد در پیمودن مراحل درمان یک لحظه هم شک نکردم،حالا بجز پدرو مادرم ، همسرم و دخترم هم دلیل زندگی ام ...
بخشش قاتل به احترام شب های قدر
به گزارش جام نیوز ، روز 15شهریور ماه سال 92به پلیس خبر رسید که زنی در خانه اش با یک روسری خفه شده است. در ادامه مردی به جرم قتل دستگیر شد و در اعترافاتش گفت: مدتی قبل به طور اتفاقی با زن جوان آشنا شدم. این در حالی بود که من متاهل و صاحب فرزند بودم. رابطه مان ادامه داشت تا اینکه او گفت اگر ترکش کنم حقیقت را به همسرم می گوید. من هم او را به قتل رساندم. این مرد دیروز در شعبه دهم دادگاه ...
ذره بین
.... آن زمان همیشه آرزو داشتم برای زندگی به ترکیه بروم اما خانواده ام مخالف بودند. به همین دلیل چندین بار با آنها درگیر شدم. آخرین بار هم دعوا بین من و پدر و مادرم بالا گرفت و عصبانی شدم. برای همین وسایلم را برداشتم و پیش عزیز که دوست صمیمی ام بود، رفتم. من با عزیز درددل کردم و به او گفتم می خواهم برای زندگی به ترکیه بروم. او هم به من گفت کلی پول و طلا دارد و می تواند همراه من برای زندگی به ترکیه ...
فرشتگان شب های قدر به خانه ای در بهشت فرود آمدند
فقط مختص ماه مبارک رمضان نیست بلکه چنین برنامه هایی در تمام مناسبت ها در طول سال از جمله تاسوعا و عاشورا ، عید قربان و ... برگزار می شود. باورهای اعتقادی، دین باوری، خدا باوری، مردم دوستی و دیگر خواهی 44 سال توانسته آسایشگاه خیریه کهریزک را خدمتگزار مددجویان و سالمندان نگهدارد. اینجا تعریف آسایشگاهی ندارد، اینجا مسجد نیست، اما قداست دارد، زیارتگاه نیست اما دسته های عزاداری در ...
توطئه خانوادگی برای قتل شوهر
به گزارش جام نیوز ، روز 15تیرماه سال92 ماموران پلیس در جریان ناپدید شدن مردی قرار گرفتند. او از سال ها قبل ساکن آلمان بود و همسر و فرزندانش نیز در آنجا زندگی می کردند و زمانی که برای انجام کارهایش راهی ایران شده بود، با زنی به نام سپیده ازدواج کرده بود. ماموران راهی خانه سپیده شدند اما خانه را تخلیه کرده بود. در ادامه او دستگیر شد و وقتی تحت بازجویی های فنی قرار گرفت، گفت که شوهرش خودش ...
فقط به خاطر یک نفر مجبور شدم استقلال را ترک کنم/ پرسپولیس به خاطر هوادارانش انتخاب کردم
بود که اتفاقا حواشی بسیار زیادی به دنبال داشت. مگر می شود که یک نفر تک و تنها با آن همه هوادار و شرایط خاص قید همه چیز را بزند و به تیم حریف برود؟! من بدون اینکه از طرف جناح یا گروهی حمایت بشوم، این کار را انجام دادم. هیچ وقت مربی تیم ملی پشتم نبود و مجبور بودم به تنهایی با خیلی چیزها بجنگم. من در شرایطی از استقلال جدا شدم که جایگاه بسیار خوبی در این تیم داشتم و کاپیتان آبی ها بودم. تنها دلیل ...
خاطرات فرشید اباذری بازمانده افطار خونین رشت
)بودیم دیدارها و نشست های ما بیشتر شده بود .به همین خاطر که فردای روز حادثه(افطار خونین) هم انتخابات بود و مصادف شده بود با شبهای قدر قرار گذاشتیم افطار بچه ها خونه ی ما جمع بشن. یکسری از بچه ها آمدند ویکسری قرار گذاشتن بعد افطار بیان. سر سفره ی افطار نشسته بودیم ده یازده نفری بودیم من یادم میاد جلوی در نشسته بودم چایی سری اول تمام شد. آشپزخانه ی ما داخل حیاط بود مادرم رفت چایی بریزه توهمین موقع ها بود ...