سایر منابع:
سایر خبرها
روایت حیدری های فاطمیون: نه ترسیدیم و نه پشیمان شدیم
خمپاره به سینه ام اصابت کرد و نخاعم را قطع کرد. الان دو سال است که در این نقاهتگاه هستم. یک سال شهریار بودم و یک سال از مجروحیت را هم در خانه برادرم در تهران گذراندم. پدر و مادر و خواهرم افغانستان و سه خواهر و دو برادرم ایران هستند. نامزد داشتم که بعد از مجروحیت از او خواستم که من را فراموش کند. خواست خودم بود که این نامزدی به هم بخورد. هنوز وقتی از سوریه صحبت می کند، شوق در وجودش موج می زند، می ...
انتقاد مهدی فخیم زاده از صداوسیما
و روی کار آمدن آقای سرافراز، صداوسیما یک دوره ی بحران را پشت سر گذاشت. او ادامه داد: اتفاقاً در همان زمان من سریال فوق سری را که در زمان آقای ضرغامی ساخته بودم، برای پخش داشتم؛ اما شرایط به گونه ای پیش رفت که آن زمان مجبور شدم بیانیه ای در این باره بنویسم و به مخاطبان بگویم که این سریالی که پخش می شود برای من نیست و بسیار تغییر کرده است. این در حالی است که هیچ گاه دوست ندارم مسائل درون ...
زن جوان سومین شوهرش را کشت و در حیاط خانه دفن کرد/ او با یک مرد غریبه دستگیر شد
. این زن ادامه داد: شوهر سومم(مقتول) مرد سختگیری بود. با اینکه از او نیز صاحب یک فرزند شده بودم اما اجازه نمی داد بدون اجازه اش از خانه بیرون بروم. می خواستم طلاق بگیرم اما شوهرم حاضر به جدایی نمی شد. در این میان با مرد غریبه ای آشنا شدم و با همدستی او نقشه قتل شوهرم را کشیدم. یک شب درحالی که شوهرم خواب بود با ضربات چاقو او را به قتل رساندم و یک روز بعد به 2کارگر افغان پول ...
دختری که بوی الکل می داد | با آرایش غلیظ سر قرار رفتم، اما...| روایت باورنکردنی دختر جوان مشهدی
دوستانش درحال خوشگذرانی بود. زمانی که وارد 17 سالگی شدم با پسر جوانی در محل زندگی عمویم ازدواج کردم اما زندگی من و قربان محمد چند ماه بیشتر طول نکشید چرا که او به دلیل اعتیاد شدیدی که داشت همواره بیکار بود و مدام پس از مصرف مواد مخدر دچار توهم می شد و مرا به باد کتک می گرفت. یک روز که دیگر از رفتارهای او به ستوه آمده بودم نزد عمویم رفتم و گریه کنان گفتم دیگر به آن خانه برنمی گردم. خلاصه بعد ...
عکسی که عماد را جهانی کرد/ معجزه زیر رگبار گلوله
آزمایش هایش به خارج از کشور هزینه های میلیونی دارد به همین دلیل بعد از عید همسرم به مدت سه ماه به تهران رفت وآمد داشت و به ارگان های مختلفی ازجمله بهزیستی، کمیته امداد، علوم پزشکی و ... برای دریافت کمک مراجعه می کرد اما متأسفانه هرکجا که می رفتیم دست رد به سینه ما زده می شود و از یک اداره به اداره ای دیگر پاس کاری می شدیم. از پدر عماد می پرسم چرا از همان ابتدا به بنیاد بیماری های خاص مراجعه ...
سبلان کوهی از جنس رؤیا
؟ محمد 35 ساله و پدر خانواده، کارمند یکی از سازمان های دولتی است و بواسطه شغلش سفرهای زیادی به نقاط مختلف کشور داشته و تعریف دامنه سبلان را از یکی از همکارانش که مشگین شهری است شنیده. او درباره این منطقه می گوید: من اصالتاً جنوبی هستم و همکارم آنقدر از اینجا تعریف کرد که اوایل زمستان سال گذشته اینجا آمدم، همه جا پر از برف بود و زیبایی اش غیرقابل تصور. آنقدر ذوق زده شدم که شب را ماندم و باور کنید یکی ...
احیا در میدان مین!
پادگان امام حسن(ع) تهران و از آنجا به کردستان و بعد برای پاکسازی به شهر مهاباد رفتیم. و کی به جنوب رسیدید؟ نیمه اول سال 60 بود که دومرتبه از تهران (چون مستقیما بلوچستان نمی توانست برای جنوب حکم بدهد، از طریق سپاه تهران حکم ها داده می شد) برای جنوب حکم گرفتیم. اول رفتیم گلف و بعد از آنجا دارخویین. پس دارخویین اولین سنگری بوده که وارد آن شدید؟ بله، البته آن زمان که من ...
فتح ا...زاده: دوست دارم یک روز فرهاد را به عنوان مدیرعامل استقلال ببینم
آنکه مربیگری اش در فوتبال پایان یافت، بله می تواند مدیرعامل استقلال شود. اگر به استقلال آمدند و مربی بزرگ آوردند و فرهاد قبول کرد کنار او کار کند، دوست دارم بعد از پانزده سال مربیگری فرهاد، زمانی که بازنشسته شدم، او مدیرعامل استقلال شود! یعنی تا زمانی که آلترناتیو مدیرعاملی استقلال هستید، فرهاد مجیدی مدیرعامل نشود؟ (خنده) بالاخره فرهاد 10، 15 سال می خواهد مربیگری کند تا آن زمان هم من ...
ماجرای ازدواج جانباز دفاع مقدس در ماه عسل +عکس
به گزارش صبح تهران به نقل از خبرگزاری میزان: در ابتدای برنامه ماه عسل امشب به این نکته اشاره شد که تا کنون در طرح خیریه محسنین 3 میلیارد و 500 میلیون تومان پول جمع آوری شده و در ادامه تصاویری از آزادی زندانیان پخش شد که بسیاری از آن ها به خاطر مبالغی مانند 1 میلیون و یا دو میلیون تومان در زندان بودند. در ماه عسل امشب یک جانباز به نام آقای زرگر همراه با همسرش مهمان برنامه شدند که در ...
سید جواد هاشمی از خاطرات شیرین رمضانی اش می گوید
... مهد کودک می رفتم که روزه کله گنجشکی کامل گرفتم. کلاس اول را وقتی 5سال و نیمه بودم خواندم. آن موقع سختگیری کمتر بود. 15سال و نیم سن داشتم که دیپلم گرفتم و در 17سالگی معلم شدم. کله گنجشکی کامل یعنی اینکه بیدار می شدیم و سحری می خوردیم و حدود ظهر چیزی می خوردیم و تا افطار دیگر چیزی نمی خوردیم. البته اگر خیلی تشنه ام می شد مادرم کمی آب می داد و می گفت: عزیزم روزه ات مبارک باشد و تو چند برابر ...
یک اتفاق معجزه آسا برای آقای صدابردار
مه به پایان رسیده بود و برخی عوامل با یک ماشین سواری از قزوین به تهران می آمدند. اما به دلیل سرعت غیر مجاز با یک کامیون تصادف می کنند و سرنشین های ماشین دچار حادثه می شوند و اصغر هم یکی از قربانیان این تصادف بود. تصادفی که او را 10 سال است زمین گیر کرده. تاخیر در درمان، پوکی استخوان آورد همسر شاهوردی درباره روند درمان صدابردار سرشناس سینمای ایران٬ می گوید: از همان روز به بعد ...
زنی که از دست یک متجاوز رها شده بود از 2 نفری کمک خواست که آن ها هم به او تجاوز کردند
به گزارش شبستر نیوز، نیمه های شب بود که زن نیمه جان، وحشتزده خود را به مأموران پلیس رساند و از دو ماجرای هولناک واسارت دردام چند کفتار پرده برداشت: شبانه بعد از پایان کارم در تهران به میدان آزادی رفتم تا از آنجا به خانه ام در شهریار بروم. همان موقع راننده خودروی پرایدی جلوی پایم نگه داشت و از آنجا که یک مسافر داشت، ازشدت خستگی و به خاطر زود رسیدن اعتماد کردم و سوار شدم. اما بعد از طی مسافتی مسافرش پیاده شد و راننده پراید به سر ...
هدفم از کاهش وزن، رسیدن به یک عدد نبود!
مثال الهام بخش من بود چون من هم چیزهایی از خودم را کنار گذاشتم که من نبودند، بعد از آن بود که من واقعی پیدا شد. اولین باری که دیدم وزنم کاهش پیدا کرده، بی نهایت خوشحال بودم چون به دلیل داروهایی که می خوردم و البته منع ورزشی که داشتم توانستم با رعایت برنامه، 7 کیلوگرم وزن کم کنم و وقتی اجازه ی ورزش گرفتم این روند تندتر شد. واقعا کاهش وزن برایم شیرین بود، چون هرچه بیشتر با افراد چاق آشنا شدم ...
خطرات یک پست بدون لایک !
اینستاگرام بی درنگ به جان آن افتاد. هنگامی که من در سال 2004 برای مطالعات تحصیلات تکمیلی به آمریکا رفتم، سرگرمی های آنلاین محدود بود. آن زمان دوران قبل از ظهور اینستاگرام، توئیتر و یوتیوب بود، و فیسبوک فقظ محدود به دانشجویان دانشگاه هاروارد بود. یک روز عصر، به طور اتفاقی با بازی ای به نام ساین آو دِ زودیاک4 (به اختصار زودیاک) آشنا شدم که انرژی ذهنی بسیار اندکی می طلبید. زودیاک ...
به صورت اتفاقی یک روز به خانه برگشتم صحنه ای را در خانه دیدم که ای کاش می مُردم!
پدرم رفتم اما غم دوری از آن ها برایم خیلی سخت بود. هر روز برای دیدن فرزندانم به منزلم بازمی گشتم ولی همسرم اجازه دیدن بچه ها را نمی داد. تا این که یک روز پنهانی، در نبود مجتبی، به خانه ام آمدم که ای کاش می مردم و این صحنه را نمی دیدم با دیدن سر و وضع زخمی و به هم ریخته کودکانم متوجه شدم که او در نبود من آن ها را کتک می زند و با از بین بردن کتاب های درسی شان، آن ها را از رفتن به مدرسه باز داشته است و ... حالا هم با دیدن این وضعیت چاره ای جز طلاق ندارم. ...
نامه آرزوهای این دختران را بخوانید +عکس
خیلی خوب بود، چون خادم ها کمک کردند و ما به راحتی زیارت کردیم. من زیارت را هم دوست دارم البته بازیگری هم خوب است و عاشق رفتن پیش عمو پورنگ هستم. یکی از چالش های دیالیز این است که نباید پرستاران آن قسمت عوض شوند، چون ما به آن ها عادت کرده ایم، اما بعد از چند وقت پرستارها عوض می شوند که این خیلی بد است. ما تقریبا در یک سال، سه یا چهار ماه بستری می شویم، تازه من سال 95 عفونت مثانه همراه با ...
داریوش ارجمند: استخاره بد آمد نقش مالک اشتر را نپذیرفتم
علی (ع) حفظم، لحظات و خاطرات نابی است که سر فیلمبرداری داشتیم. دو قسمت اول را از تلویزیون دیدم و بعد از ایران رفتم. مادرم زنگ می زد و برایم تعریف می کرد. حدود 25 سال از زمان تولید امام علی (ع) می گذرد. اگر دوباره به همان زمان برگردید، باز هم تصمیم می گیرید بعد از بازی در این سریال مهم به انگلیس بروید و مدت ها از بازیگری دور بمانید؟ -صد درصد دوباره همان کار را انجام می دادم و ...
زن جوان که در یک شب قربانی 2 نقشه سیاه تجاوز...!
التماس می کرد، نقشه اش را به اجرا رساند و در ادامه نیز مرا وسوسه کرد تا دست به رابطه سیاه زدم. کارآگاهان در ادامه تحقیقات پی بردند که کامران دو سال قبل در یک تصادف مقصر شناخته شده است و سابقه زندان دارد. تیم جنایی در گام بعدی تجسس ها برای دستگیری سیامک دست به کار شدند و با اطلاعاتی که از همدستش به دست آمده بود خیلی زود مخفیگاه وی ردزنی شد و روز 5 خردادماه این متهم در یک زمین کشاورزی ...
می خواستم زنان مسافر احساس امنیت کنند
برنامه ای دارید؟ نمی دانم والله. بیکار که نمی توانم بنشینم. خودم هم مانده ام چه کار کنم؟ شاید بروم توی تاکسی بانوان مشغول شوم. الآن من تنها راننده زنی هستم که بین شهر کار می کنم. کسی هم تاکنون نیامده برای کار تقاضا بدهد. نمی دانم آیا بعد از من زنی بیاید یا نه؟ چیزی بوده که در این سال ها دل تان می خواست انجام بدهید؛ اما به هر دلیلی حسرتش به دل تان مانده باشد؟ نه خدا را شکر. هر چه می خواسته ام به دست آورده ام فقط خیلی دلم می خواست راننده اتوبوس باشم و توی بیابان رانندگی کنم. ...
لذت ماندگار وقف و همسایگی با خدا
، بخصوص که متفقین هم در ایران بودند. مردم بعد از بیست سال حس رهاشدگی داشتند و افکار آزادی خواهانه و به اصطلاح آن روز مترقی در همه جای ایران انتشار پیدا کرده بود. نسل ما با آن اندیشه های آزاد و ترقی خواهانه و وطن دوستانه پرورش پیدا کرد. بعد از پایان دبیرستان، وارد خدمت نظام شدم و سال 1339 از خدمت برگشتم. با توجه به علاقه ای که به نویسندگی داشتم در یکی دو تا از جراید آن زمان همدان به ...
آیت الله سعیدی در شرق تهران، عامل تحرک مردم برای مبارزه بود
کسانی که رژیم روی آنها حساسیت نداشت، پخش می کردیم. خود من یکی دو بار نزد شهید آیت الله سعیدی رفتم و رساله های امام را بردم و به ایشان دادم. از سال 1345 به بعد هم کاملا با ایشان آشنا شدم. * ایشان را با چه ویژگی هایی به یاد می آورید؟ بسیار انسان شجاع، نترس و باشهامتی بود و ابداً از دستگیری و زندان نمی ترسید. خیلی ها هستند که در حرف زیاد شعار می دهند، ولی وقتی شرایط دشوار می شود ...
روایت متفاوت زندگی عاشقانه یک جانباز در ماه عسل +عکس
به گزارش باشگاه خبرنگاران، آقای زرگر و همسرش مهمان روز گذشته ماه عسل بودند. آقای زرگر در زمان جنگ مسئولیت تخریب مین های کار گذاشته شده در خط مقدم جبهه را بر عهده داشتند که بعد از جنگ مناطق بسیاری را نیز پاکسازی کرده بودند. در ابتدا آنها درباره خانواده خود صحبت کردند. آقای زرگر گفت: پنج برادر و دو خواهر بودیم، یکی از برادرهای من در عملیات بیت المقدس جانباز شد و دیگری در ...
عروسان خون بس
. یک روز بعد از 7،8 ماه با اذن غلامرضا رفتم خانه پدرم. گفتم که دیگر برنمی گردم. پدرم بغض کرد. او که همه آبادی رویش حساب می کردند برای اولین بار جلوی من، یعنی دخترش گریه کرد و حلالیت طلبید و گفت برای این که خون دیگری ریخته نشود مرا قربانی کرده. اشکش را که دیدم تاب نیاوردم. از خانه زدم بیرون و راهی خانه نگون بختی ام شدم. در راه عمه ام را دیدم. مرا در آغوش کشید و کلی گریه کرد. خودم را در ...
مهرداد صدیقیان: به دلیل ایفای نقش های متفاوت جایره نمی گیرم!
جمعه گرفته تا فیلم یک خانواده محترم و حالا مادر قلب اتمی . چقدر این وقفه ها و تاخیر ها می تواند بازیگر را دلسرد و بی انگیزه کند؟ انگیزه را که خیلی کم می کند. مثلا اگر در تست بازیگری فیلم اتوبوس شب قبول نمی شدم، پنج سال بعد از اولین فیلمم، کارم دیده می شد. برای فیلم اتوبوس شب تست دادم چون پوراحمد اصلا عصر جمعه را ندیده بود و هیچ چیزی از بازی ام نمی دانست. در نظر بگیرید فردی 16ساله فیلمی ...
عشق مردم به ما انگیزه می دهد
تیم وزنه برداری در لیگ بستم که به سرانجام نرسید.امسال هم دومین سالی است که در تیم ذوب آهن هستم و وزنه برداری می کنم. البته فعلا اسپانسر شخصی ندارم، اما قبلا شرکت کاله به مدت یک سال اسپانسرم بود، آن هم در زمانی که آسیب دیده بودم. انصافا در آن روزهای سخت خیلی کمک و حمایتم کردند. *یک از خاطراتی که از شما در ذهن ها مانده مربوط به بازی های المپیک 2016ریو است که به خاطر ناداوری در آن اشک از ...
مهدی زاده مسابقات کشورهای اسلامی تلنگر خوبی برای من بود/ حضور در روز جهانی کاراته افتخار برزگی برای من ...
قهرمانی آسیا زمان باقی مانده است و با تداوم این روند امیدوار هستم نتیجه خوبی در مسابقات قزاقستان کسب کنم. وی تصریح کرد: من بعد از مسابقات کشورهای اسلامی مدتی را استراحت کردم و بعد از آن با حضور در اردوی تیم ملی به دنبال رسیدن به بهترین شرایط هستم. قطعا در مسابقات کاراته قهرمانی آسیا به دنبال کسب بهترین مدال هستم و برای این مهم تمام تلاش خود را انجام می دهم. من به دنبال خوشرنگ ترین مدال هستم ...
روایتی از زندگی همسر شهید چیت سازیان به قلم نویسنده دختر شینا
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب گلستان یازدهم در بردارنده خاطرات خانم پناهی روا، همسر شهید علی چیت سازیان (از شهدای شاخص استان همدان) است که به قلم بهناز ضرابی زاده به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این کتاب به همراه کتاب های دختر شینا و وقتی مهتاب گم شد آثاری هستند که سال 1395 به تقریظ رهبری رسیده اند و بیستم بهمن ماه در حسینیه امام خمینی(ره) شهر ...
اریگامی، هنری سرشار از جذابیت و تفکر
که 10 سال از عمر خود را در این حیطه سپری کرده و اکنون به موفقیت های خوبی دست پیدا کرده است. بعد از چندین دفعه که قرار مصاحبه به دلایل مختلف کنسل شده بود در نهایت با یک هماهنگی سریع و در یکی از روزهای گرم خرداد و ماه مبارک رمضان به ملاقاتش رفتم، دفترش در طبقه دوم یک ساختمان بود، وارد دفترش شدم، زیاد بزرگ نبود، اتاقی کوچک در ابتدای ورودی و سالنی که آن را با پارتیشن به دو قسمت تقسیم کرده ...
طعم شیرین وصال بعد از 31 سال
خدا بیشتر است ازاین جهت که شهید قاصد آمدن همسرم است، برادر همسرم همیشه به شوهرم می گفت اجازه نده که اسلحه من زمین بماند؛ همسر من هم نگذاشت اسلحه زمین بماند. نسیم محمدرضایی فرزند مجاهد حرم حاج حمید محمدرضایی نیز می گوید: 26 سال دارم و هیچ وقت عمو را ندیدم ولی از حرف های خانواده متوجه بی قراری پدر می شدم و همیشه اشک و آه در چشم پدر بود، مادربزرگ هم بعد از هر نماز از خدا می خواست که عمو ...
محمد شهادتش را از امام رضا گرفت
طلبگی که می گیرم و بیشتر از این اندازه هم نمی توانم هزینه کنم. 14 سکه قرار شد مهریه ام باشد، تا بتوانیم نزد حضرت آقا عقد کنیم که با همه تلاش ها و پیگیری ها میسر نشد. دفاع پرس: چه مدت زمانی تا مراسم تشکیل زندگی تان طول کشید؟ محمد در مراسم خواستگاری خیلی مسائل را صادقانه بیان کرد و از آشنایی تا ازدواج فقط یک هفته طول کشید. 21 شهریور سال 1376 عقد کردیم و 30 شهریور نیز برای ماه عسل به ...