سایر منابع:
سایر خبرها
قتل در پی یک پیشنهاد بی شرمانه
: من کسرا را به قتل رساندم چون نازیلا را خیلی اذیت می کرد. من و نازیلا در این قتل شریک بودیم و با هم نقشه این قتل را کشیدیم. او گفت: کسرا می دانست من عاشق نازیلا هستم و به خاطر همین مسئله نازیلا را خیلی اذیت می کرد. روز حادثه ما با هم به شمال رفته بودیم. در راه برگشت با نازیلا نقشه کشیدیم که کسرا را بکشیم. من در راه گفتم خسته شده ام و از او خواستم که رانندگی کند. وقتی از ماشین پیاده شد تا از سمت ...
فریاد این شهید هنوز در گوش آیت الله خامنه ای مانده است+تصاویر
که خودت هم به مضامین آنها معتقد نیستی، از مرتبه رفیعه حضرت آیت الله العظمی خمینی کاهیدی؟ شب پره گر وصل آفتاب نخواهد؛ رونق بازار آفتاب نکاهد. آیت الله خمینی(قدس سره) که هیچ گاه از انجام وظایف باز نایستاده و از عهده مسؤولیت سنگینی بخوبی برآمده و او و بقیه بزرگان روحانی، در راه دین و جهاد با مشرکین، از مرگ استقبال می کنند و هیچ متأثر نیستند؛ اما تو و اربابان بی عاطفه ات، منتظر روز سختی باشید و برای ...
داغ تخریب بقیع در شعر آئینی/ خواندند قرآن و به قرآن حمله کردند
بود زار و دل فگار بقیع حرامیان به حرم تا که حاکم اند رواست که مسلمین همه باشند شرمسار بقیع سلام بی حد و بسیار بر پیمبر و آل درود وافر و بی انتها نثار بقیع ز یاد مرقد ویران اولیای خدا “ لطفی صافی “ همیشه هست بی قرار بقیع و اینک بخشی از شعر پوریا باقری را به تماشا می نشینیم؛ شعری که از زبان یک زائر بقیع سروده شده است و در پایان، با ...
اشکان خطیبی: برای دل خودم کار می کنم
تنگاتنگی برای ارائه کار درست و اصولی وجود داشت. اما در این چهار دهه، هر بار که مردم اعتماد کرده اند، معمولاً جواب اعتماد خود را نگرفته اند؛ به جز یکی دو مورد استثنائی مثل حامد بهداد که فولک می خواند و نمی توان به او خواننده پاپیولار گفت. یک دسته دیگر هم هستند که برایشان فرقی ندارد تو کار خوب می کنی یا بد و به هرحال فحش می دهند! که این دسته از دوستان، معمولاً خودشان از دور دستی بر آتش دارند. بخشی از این ...
مجید درخشانی:باید آواز را از انحصاری بودن خارج کنیم
....به هرحال کارهای قدیمی بسیاری هستند که ملودی و تنظیم های متفاوت روی آن انجام گرفته اما من نتوانستم با آنها ارتباط برقرارکنم و یقین دارم مخاطبان نیز بتدریج با این نوع موسیقی انس می گیرند. این قطعه بیان دیگری از شعر استاد شهریار است که ناگفته نماند در ادامه این شعربا پیشنهاد آقای مسعودی تضمینی از یکی از شعرای امروز با نام عبدالحسین فیض ربانی شده و تمامی اشعاراین قطعه ازاستاد شهریار نبوده است. نکته ...
کالبدشکافیِ یک مرگ
سلام و تسلیت به خانواده، همکاران، دوستان و دوستداران کورش اسدی. من هم مثل بسیاری از همکارانم بیش از آن که از مرگ کورش اسدی غمگین و متأثر باشم، عصبانی هستم، عصبانی از دست عوامل، ابزار، اسباب و لوازمی که چنین مرگی را موجب شده است. وقتی خبر مرگ او را شنیدم از خودم پرسیدم در مملکت ما نویسندگان چگونه می میرند؟ چون به هر جهت چنین مرگی به خصوص به خاطر چگونگی آن با مقدار زیادی رنج تنهایی همراه است. اما شاید ...
اشعار سالروز تخریب بقیع
غریبی نهفته است در نام تو چه خاطره ها می شود مرور آقا غریب هستی و وقت سرودنت حسی غریب در دل من می کند ظهور من هم غریب مثل تو یا ایها الغریب من کی صبور مثل تو یا ایها الصبور با تو چقدر ماهیتم فرق می کند مانند ایستادن شب در حضور نور در پیشگاه آینه مرد مقربی تو بضعة الرسولی و ریحانة النبی ای نور روشنای دل و خانهٔ نبی ...
ابوالفضل صادقی نژاد: شریف زندگی کردن سخت است و تاوان دارد
رو به رو شد. نزدیک شدن به سالگرد انتشار این آلبوم و همچنین انتخاب ایشان به عنوان برترین آهنگساز سال 95 در جشنواره ی ماهنامه ی تجربه بهترین بهانه برای نخستین گفتگوی تفصیلی با این مدیر کارآمد بخش نظارت و ارزشیابی، دفتر موسیقی و آهنگساز قدیمی و خوش نام بود. * به سال روز انتشار آلبوم مشترک شما با سالار عقیلی نزدیک می شویم. شما سال هاست که در مرکز موسیقی حضور دارید و همین باعث شده ...
زنگِ افعی؛ مرگ نوزادان معتاد زیر زباله های شهر
که بالای سر آن کودک بود می پرسید حتم باید بیدار باشم، دشمن به این سرزمین هر روز و هر شب، بی هیچ وقفه ای در حال پخش مواد مخدر و تکثیرِ بی خبری از این آسیب و معضل است. وقتی که رؤیا مُرد، می دیدم که اشک اعضای جمعیت در خِدِرِ بی زمانی بر حدقه چشم، معطل و معلق مانده، نه فرومی ریزد و نه جمع می شود. همه نگاه ها سؤال شده بود: بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ؟! حال تو روزی نامه بی خبران را بردار! عینک دقت ...
تکه ای از ماه
دست من حالا در دستم یک تکّه دریاست: من در دستم ماهی های قرمز را می بینم. دریای آبی را می بینم و مرغ های دریایی که لب دریا دور می زنند. حالا در دستم یک تکّه خورشید است: نور همه جا را برداشته است. خوش به حال من می شود، چون زمستان سرد نزدیک است. حالا در دستم یک تکّه خاک است: چشم هایم را باز می کنم دستم پر از گل شده است. دلم می خواهد در دستم ...
عاشقانه ها و جملات کوتاه جبران خلیل جبران
آواز خویش عشق نمی ورزد، تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد کار تجسم عشق است ********************** جملات زیبا و کوتاه جبران خلیل جبران ای که در رنج و عذابی! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی * آموختن تنها سرمایه ای است که ستمکاران نمی توانند به یغما ببرند * مردم! هشدار ...
بسته خبری شنبه 10 تیرماه 1396
عید سعید فطر اشعاری حماسی و آمیخته با غیرت دینی شاعران جوان و رویش های مبارک انقلاب اسلامی را با شور دل انگیزی خواند و نمی دانم چرا عده ای را ناخوشایند آمد؟! ایرادی که برای جلب عواطف ساخته و به کار میافتد این است که روز عید رمضان موقعیت مناسب این اشعار و اذکار نبود! و نباید با اشاره مستقیم به صف اولی ها بعضی از ابیات خوانده می شد! امان از صف اولی ها؟! که اینقدر نازشان زیاد و نیازشان به ...
سردار گمنام گیلانی/ پیکر مطهری که 14 سال در دریاچه نمک ماند
جلوی خانه ات را برایت آبیاری کنم. شاید دیگر نباشم تا تو را در آغوش بگیرم و ببوسمت. مادرم من رفتم مانده راهم و من رفتم تا دین اسلام را زنده کنم و با قطرات خونم درخت اسلام را آبیاری نمایم. شب ها می نشستم می گفتم خدایا دوستانم رفتند مانده ام تنها. گاهی می گفتنم ، سیّد! تو ادامه دهنده راه دوستانت هستی و پس از مدّتی می خندیدم، می گفتم من! من که این لیاقت را ندارم، جای عزیزانی همچون علی اکبرحسین (علیه ...
حجت الاسلام دارستانی: قبرمخفی حضرت زهرا(س) شیعه را 1400 سال نگه داشت+گزارش تصویری
به پشت درب آمد، به داخل خانه ریختند ودست آقا را بستند و به کوچه ها بردند اما اینجا حضرت صبر می کند. حدود 90 روز بعد وقتی آقا حضرت زهرا سلام الله علیها را شبانه دفن کردند، خادمشان آمد و گفت: آقا می خواهند به قبرستان بروند و زمین را حفر کنند و بی بی را بیرون بیاورند و دوباره نماز بخوانند و او را دفن کنند. آقا دستمال زرد می بندند و شمشیر به دست می گیرند و می فرمایند: من از حق خودم گذشتم اما از حق ...
زنانِ ماندگار در شعر معاصر ایران
ماندگار شوند اما ستاره پروری این دهه، مانع درخشش این شاعران در تاریخ ادبی شعر مدرن شد. و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی ست که همچنان که تو را می بوسند در ذهن خود طناب دار تو را می بافند سلام ای شب معصوم میان پنجره و دیدن همیشه فاصله ای ست... (فروغ فرخزاد) در تأثیر شعر زنان بر زبان شعر نیز باید گفت، زبان شعر و شروع ساده نویسی که از دوران ورود ...
شهریار از شعرای قربانی فراق و جدایی
سر چه داشتی ای تیره شب که باز چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی شعر من از زبان تو خوش صید دل کند افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه نامهربان من تو که مهمان نیامدی خوان شکر به خون جگر دست می دهد مهمان من چرا به سر خوان نیامدی نشناختی فغان دل رهگذر که دوش ای ماه قصر بر لب ایوان ...
تصاویر:داستان زنی که روز ازدواجش دزدیده شد
هایشان را از من دور می کردند. پزشک ها گفتند مونوکسید کربن او را خفه کرده است. احساس عذاب و بدبختی داشتم. حس می کردم خدا و تمام اطرافیانم ترکم کرده اند. به همه گفتم دیگر ازدواج نمی کنم. خدا همسرم را از من گرفت و دیگر نمی توانم چنین غمی را تحمل کنم. اما مردی به نام "تونی گوبانگا" هرروز به دیدن من می آمد. تشویقم می کرد درباره شوهرم و خاطرات خوبمان حرف بزنم. یک بار به مدت سه روز به ...
بحر در کوزه و لیوان در مشت
لیوان را باخودش ببرد. این داستان آن روز با این لیوان ها در شهر پخش شد و من مطمئن بودم که آن شب، این مردمی که از روی سی وسه پل عبورکردند، دارند از قصه های لیوانشان در خانه هایشان صحبت می کنند و از درد مشترکی که از آن همه ما اصفهانی هاست. مینو ایرانپور، با دودوربین به مدت یک ساعت و نیم با همکاری رسول معرک نژاد فیلمبرداری می کند تا جان کلامش را در آن پنج دقیقه خلاصه کند و به قولی، همه را از جیب می ...
مداح پاکتی |13| شعر طنزی که ناراحتی سعید حدادیان را در بر داشت
ترفند حاجی/ آقای فردو پوس! چرا میخند حاجی؟ دیگربه روی بازووان بی عیوبم/ (سلطان غم مداح) رابایدبکوبم/ مداح جان؛سردار و سرلشکر تویی تو/ بعد از خدایم حافظ کشور تویی تو/ مداح جان ؛”فردین” ما دیگرتویی تو/ محمود کریم آب منگل”قیصر” تویی تو! روکن تو تیراندازی طوفانی ات را/ چاقوی دسته بابک زنجانی ات را/ حالا به عشق هیئت تو توی سوله/ باید که ...
جان سختی کارآفرینان مجوز سختگیری و بی برنامگی نیست
ایران آنلاین / شاید بتوان یکی از مهم ترین فرازهای میزگرد ایران با حضور متخصصان، صاحبنظران و کارآفرینان درباره چالش ها، ظرفیت ها و حال و فردای اکوسیستم کارآفرینی کشور را آنجا دانست که افراد شرکت کننده در این نشست متفق القول بودند که اگرچه خوی و خصلت و ذات کارآفرینی، حضور افرادی با قدرت ریسک پذیری بالاست اما این خوی و خصلت نافی مسئولیت های دولت و نهادهای حاکمیتی برای به وجود آوردن فضای مساعدتر ...
سطرهای پنهانی شعر آئینی/ چند می گیری شعر بگی؟
ایرانیان است مانوس و محشورند، هرگز حلاوت خوانش تحمیدیه های فاخر و باشکوه بزرگان شعر و ادب پارسی را از یاد نمی برند. تحمیدیه هایی چون: ای نام تو بهترین سرآغاز/ نظامی ، به نام خداوند جان و خرد/ فردوسی ، ملکا ذکر تو گویم،که تو پاکی و خدایی/ سنایی ، آفرین جان آفرین پاک را/عطار ، ای خدا این وصل را هجران مکن/ مولانا ، پشتم قوی به فضل خدایست و طاعتش/ ناصرخسرو ، به نام خداوند جان آفرین،حکیم سخن در زبان آفرین ...
برسد به دست محمدتقی!
می فرستاد اصفهان برای سرکشی به تقی، با این حال ما چشم انتظار قدم های مبارک خودش بودیم، هر روز برای دیدار لحظه شماری می کردیم تا این که سال 80 فرا رسید و آقا تشریف آورد اصفهان. همه اهل کوچه می دانستند ایشان برای دیدن تقی خواهد آمد، به همین خاطر صبح تا شب کشیک می کشیدند تا آقا را ببینند، سرانجام انتظار به پایان رسید و آقا خیلی ساده تشریف آورد، همسایه ها به او خوش آمد گفتند و ایشان تشکر ...
میان قول و فعل شهید بهشتی هرگز فاصله و شکافی ندیدم
می دانستم که مسئله مهمی است و اینکه دوست عزیزی این را می خواست به رغم سردرد شدید ماندم تا شهید بهشتی را ببینم، بر حسب تصادف آن روز جلسه شورای مرکزی حزب طول کشید . در آن زمان که اذان مغرب تقریبا یک ربع به نه گفته می شد، حدود ساعت هشت بود که شهید حسن اجاره دار برای کاری بیرون آمده بود. من سریع به وی ماجرا را توضیح دادم و گفتم که حال خوشی ندارم و اذیت شدم که مانده ام و حسن هم قول داد که قرار ملاقات را ...
به جبهه نیامده ام که از این راه شهرتی کسب کنم!
وصیتنامه عده ای را به حقانیت در این راه آگاهی دهم. انسان تنها در مقابل مرگ تسلیم است، پس از مرگ مرا درون گوری در کنار دیگر شهیدان به خاک بسپارید چون آنجا گوشه ای از کربلا می باشد. پدر می دانم که تو مثل کوه استواری و از اینکه فرزندی را تقدیم اسلام کرده ای سربلندی. ولی این را هم به مادرم بگو که در راه خدا جنگیدن و جان دادن افتخار است برای هر مسلمان. مادر عزیز، من ...
ناگفته های تبلیغات انتخابات 96/ نگران تضعیف جایگاه مجلس هستیم
انتخابات را به اسم صدا و سیما جا بزنند، در حالی که در ایام تبلیغات که این بار به دلیل اعلام زودتر اسامی از سوی شورای نگهبان حدود پنج روز بیشتر شد و به 27 روز رسید، مثل همیشه مسئولیت تبلیغات بر عهده کمیسیون بود؛ نظارت بر برنامه ها، تولیدات نامزدها، مناظره ها، گفتگوی با دوربین، گفتگو با کارشناسان و برنامه های رادیو بر عهده کمیسیون بود؛ البته صدا و سیما شاید از حدود 6 ماه قبل از انتخابات، برنامه ریزی های ...
د ند انپزشکی کامیونی!
اشتیاق نشان می د هند . یکی از آنها خیلی خوشحال است و برای رفتن پیش د ند انپزشک لحظه شماری می کند ، نامش فاطمه است و د ر کلاس چهارم د رس می خواند. به گفته خود ش، قبلا از د ند انپزشکی می ترسید ه ولی چون د ند انپزشک کلینیک سیار خیلی مهربان است و کارش را خوب انجام می د هد ، ترسش از د ند انپزشکی ریخته است. او می گوید : قبلا مسواک نمی زد م و خیلی شیرینی و شکلات می خورد م ولی اینجا به من یاد د اد ند که این ...
نزدیک ترین لحظه به روشنایی اول صبح، تاریکی آخر شب است
سؤال دیگری پرسیده باشم جمله ای را به عنوان پیش درآمد خداحافظی مان گفتند که پاسخ خیلی از سؤالاتم را داد او گفت: نزدیک ترین لحظه به روشنایی اول صبح تاریکی آخر شب است . حالا دستگیرم شده بود که آن همه پافشاری چه دلیلی داشته و چرا این انجمن تابه این حد موفق شده و چرا خدماتی چندین برابر شرح وظایفشان انجام می دهند. حالا انسجام ارگانیکی را که دورکیم از آن صحبت می کند بیشتر درک می کردم، حالا در دستانم نیرویی را برای تماس با سامان و معرفی او به این انجمن احساس می کردم. 3022 انتشاردهنده: احسان کردی انتهای پیام /* ...
ایدز خیلی ترسناک، خیلی نزدیک
...، نمی شناسم. تحت تاثیر سیگاری سنگینی بودم که هیچ وقت نفهمیدم چی توش بار زده بودند. هیجان، تجربۀ کارهای ممنوع و اثبات خودم به بچه های گروه باعث شدند از اون در بگذرم و دنیای پاکی مو پشت سربگذارم. صبح که حالم جا اومد، فقط از خودم می پرسیدم چرا ؟ سینا این چه کاری بود که کردی ؟ تو همه اش پونزده سالته، حواست هست کدوم طرف کشیده می شی ؟! نمی تونستم با اون حال برگردم خونه. یه کم موندم تا حالم ...
پادشاهی که هفت می پوشید؛ قدیسِ کثیف
خیابان مَرکت به انتظارش ساعت ها می نشستند تا او برایشان دست تکان دهد. مردی با همان یقه ایستاده که بی رحمانه تبر میزد بر روح و روانِ شیاطین و هواداران. مردی که به ردای قدیسین رسید و شد مظهرِ عشق و جنون سکو به سکوی اولدترافورد، مردی عاصی که اریک کانتونا نام داشت. حقیقت آن است روزِ خداحافظی اریک، هوادارانش قبول نمی کردند بازیکنی که رو در روی زیزو و پلاتینی فریاد می کشید من بهترینِ فرانسه ...
شربت شهادت یک جوری رمز بین من و آقا ابوالفضل بود. یک بار دیدم در تلگرام یک پیام از یک مخاطب آمد که من ...
(ع) بگوی؟ منم همان خواسته ای را که داشت گفتم. گفتم: دعا می کنم انشاالله امام رضا (ع) واسطه بشوند و حضرت زینب(س) به زودی تو را بطلبند. هنوز یک هفته بیشتر از برگشت از مشهد نگذشته بود که یک روز وقتی آقا ابوالفضل خانه بود، گوشی اش زنگ خورد. از صحبت کردن آقا ابوالفضل فهمیدم که برای رفتن به سوریه با او تماس گرفتند. کنارش بودم متوجه شدم که دارند سئوال می کنند آیا آقا ابوالفضل آمادگی رفتن دارد ...