سایر منابع:
سایر خبرها
مرگ عجیب هوگو چاوز؛ آیا او ترور شد؟
دولت او وجود داشت. از جمله در سال 2004 که ده ها تن از نیروهای شبه نظامی کلمبیایی تنها چند روز پیش از این که قرار بود به کاخ ریاست جمهوری حمله کرده و چاوز را به قتل برسانند، در یک مزرعه در خارج از کاراکاس - که متعلق به یکی از مخالفان چاوز به نام رابرت آلونسو بود - دست گیر شدند. طرح های کم تر شناخته شده ای نیز برای ترور چاوز در طول سفر او برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه سپتامبر سال ...
بالای 30 میلیارد خرج کردم/ آدم های کوته بین چوب لای چرخ ما می گذارند
به گزارش خبرنگار ورزشی آنا، تیم فوتبال نساجی قائمشهر که یکی از پرطرفدارترین و قدیمی ترین تیم های فوتبال ایران به حساب می آید در این فصل امیدوار است تا با هدایت مهدی پاشازاده بعد از سال ها جواز حضور در لیگ برتر را کسب کند. پاشازاده در اولین اقدامی که در این باشگاه انجام داد رنگ پیراهن تیم را که سال ها با پیراهن قرمز در مسابقات شرکت می کردند را به رنگ آبی تغییر داد و همچنین محل تمرین تیم را از ...
من ناهید ؛ سه سال است که پاکم!
به گزارش ناهید 29سال دارد و تجربه های تلخی را در زندگی خود پشت سر گذاشته است. زن جوان که از کلانتری 38مشهد به مرکز مشاوره آرامش خراسان رضوی معرفی شده است در گفتگو با کارشناس مشاوره گفت:تازه دیپلم گرفته بودم که با اصرار خانواده تن به ازدواجی ناخواسته دادم. ازدواجی که در کمتر از 2 سال به طلاق ختم شد. مهر طلاق صفحه شناسنامه ام را سیاه کرده بود و تاب و تحمل نگاه سنگین اطرافیان و دلسوزی خانواده ام را ...
نفوذ شیعیان امامی در مدینه منوره در نیمه اول قرن هشتم
. گاهی می گفت: الان خضر (ع) پیش من بود و به من چنین و چنان گفت. اندکی بعد می گفت: سلطنت فلان جا و بهمان جا از آن من است. همین طور پیش رفت تا گفت: قلم با من سخن گفت، من ملکوت را می بینم و ترهات دیگر از این دست. عده ای از اهل خیر برخاسته مطالب او را به حاکم منتقل کردند. او را در یک مجلس بزرگی که شیخ الخدام هم بود، حاضر کردند. دسته از عوام را هم آوردند. از مردم حاضر خواستند هر کسی هرچه از او شنیده بیان ...
شهید تربت جامی که پس از 18 ماه زنده شد
تمام مدت اسارت به غیر از دیوارهای اردوگاه جایی دیگری را ندیدیم تا یک روز به همه ما لباس و کفش نو دادند و گفتند آماده شوید برای زیارت کربلای معلا و عتبات عالیات که ساعت چهار صبح سوار اتوبوس ها شده و به زیارت سیدالشهدا رفتیم و باور نداشتیم که به آرزوی دیرینه خود رسیده ایم؛ همه اسرا تنها دعایی که داشتند آزادی وبازگشت به وطن بود. وی ادامه داد: بعد از زیارت عتبات یک جلد کلام الله مجید با امضاء ...
نگاهی به زندگی مصدق ، رهبر ملی صنعت نفت ایران
...... . او چند روز اول زندان را استراحتی برای خود می دانست تا زمان دادگاه نظامی در دادگاه بدوی و تجدیدنظر نظامی؛ نتیجه دادگاه سه سال حبس برای او بود: نه تنها شخص خودم بلکه دستوردهندگان صدور رأی هم باور نمی کردند که من از این زندان جان سلامت به در برم . بعد از آزادی از زندان لشکر 2 زرهی در روز 12 مرداد 1335 به احمدآباد تبعید شد، در میان عده ای سرباز و گروهبان که مأمور حفاظتش بودند. ...
آزادی تلخ و دوری از خدای اسارت
تحت فشار بود. مرا هل دادند و با پشت تفنگ به کمرم زدند، اشهد خود را خوانده بودم، همان طور که من را می بردند فرمانده آن ها که روی خاک ریز ایستاده بود صدا کرد که بیاریدش، هیکل درشت با دو متر قد داشت وقتی که نزدیکش شدم با کف دست جوری زد به گوشم که دو دور چرخیدم و افتادم زمین و بعد با پا به سرم زد که بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم دو نفر سرباز در دو طرفم من را می کشند، با اشاره گفتم خودم ...
لکه سازی بر شیشه روح با دلیل تراشی
درست و نادرست نگاه کنیم، کمتر دست به خطا بزنیم و تشویق شویم به انجام کارهای خوب و درست. حتماً شما هم بارها این احساس ها را بعد از انجام کارها داشته و درک کرده اید. من وقتی کوچک ترین کار خوبی انجام می دهم احساس خوبی قلبم را می گیرد. بسته به بزرگی آن کار، گاهی بغض هم می کنم، چون خودم را به جای کسی می گذارم که کار خوبی در حقش شده و در نتیجه بسیار خوشحال است و این، احساس آرامش زیادی به من می دهد ...
می خواستم زهر چشم بگیرم
آلمان و ایران در رفت و آمد بود و مادرم نیز گاهی اوقات به آلمان می رفت و قصد داشت اقامت آنجا را بگیرد. در تهران خانه پدر خوانده ات زندگی می کردی ؟ بله. اما بیشتر لوازم و لباس هایم خانه مادرم بود و بیشتر بیرون بودم و در دفتر کارم در خیابان دیباجی بودم. قبل از این با هم درگیر هم شده بودید ؟ نه، اصلاً. من او را مثل پدرم دوست داشتم و به او احترام می گذاشتم ...
رضا اخلاص از حضرت زینب(س) برات شهادت گرفت
بودم کی دوره اش تمام می شود تا دوباره ببینمش... بعد از یکی دو سال که دوره دانشگاه افسری تمام شد، دوستانش برگشتند اما او برنگشت. پرسیدم از آقای الوانی چه خبر؟ چرا او نیامده!؟ گفتند محمدرضا برای دوره صابرین انتخاب شد و همان جا ماند. به نظرم دوره صابرین را اصفهان بود. پیش خودم گفتم آخر آن جوان محجوب و نحیف به چه درد صابرین و آموزش های سخت آن می خورد...!؟ بعد از مدت ها دوباره سراغش را از فرمانده پایگاه ...
روایت دردناک افتخاری از عواقب آن آغوشِ سیاسی
این کنسرت نداشتم. من خودم فرزند بیمار دارم و سال هاست که بیمارداری می کنم و می دانم خانواده این عزیزان چه حال و روزی دارند. همه وجودم را برای شادی آن ها روی صحنه گذاشتم و تا زمانی که لبخند آنها را ندیدم، از صحنه پایین نیامدم. تِم موسیقی در اواسط برنامه، تِم کردی بود و برای آن بچه های سرطانی پایکوبی کردم و به همان خدا قسم که به خودم قول داده بودم که تا لبخند آن ها را نبینم، حرکاتم را ادامه ...
افتخاری: احمدی نژاد به زندگی ام آتش انداخت
به این برنامه، به خاطر کنسرت و بلیت فروشی نبود. من واقعا نیازی به بُعد مالی این کنسرت نداشتم. من خودم فرزند بیمار دارم و سال هاست که بیمارداری می کنم و می دانم خانواده این عزیزان چه حال و روزی دارند. همه وجودم را برای شادی آن ها روی صحنه گذاشتم و تا زمانی که لبخند آنها را ندیدم، از صحنه پایین نیامدم. تِم موسیقی در اواسط برنامه، تِم کردی بود و برای آن بچه های سرطانی پایکوبی کردم و به همان ...
درگیری را قبول دارم؛ قتل را نه!
زنگ زدم و گفتم که ظهر به خانه اش می روم تا مقداری وسایل بردارم. مادرم گفت ظهر قرار است مربی آوازش به خانه برود و برای همین در خانه حضور دارد. مادرم الهیات خوانده بود و سخنران مراسم زنانه بود و مداحی هم می کرد. یک ساعت بعد از اینکه با مادرم صحبت کردم برادربزرگم که در آمریکا زندگی می کند به من زنگ زد و گفت مادرمان شب گذشته مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. برادرت از کجا فهمیده بود؟ ...
این روحانی پرسپولیسی سوژه سلفی استادیوم است + تصاویر
اینستاگرام شدم اصلا نمی دانستم دنبال کننده چیست، اما تصمیم گرفتم در این فضا فعالیت کامل داشته باشم، قوانینش را یاد بگیرم و رعایت کنم و الان هم وقتی که برای اینستاگرام می گذارم جدا از بحث ها و مطالعات علمی و منبر آماده کردن، حداقل روزی دوساعت است. در همین فضای مجازی تصویری هم از شما و دیگر دوستانتان منتشرشده در حالی که بیل و کلنگ به دست گرفته اید و مشغول کار جهادی هستید ، درباره این تصویر هم ...
تماشاگر باید شگفت زده شود
نماینده این قضاوت سنگین و سخت جامعه خلق نکنم که در واقع این زن ها را به شدیدترین شکل ممکن قضاوت کند. خودم قضاوت کردن را دوست ندارم و به همان سبک و سیاق آیین نامه چخوف معتقدم تماشاگر هیئت منصفه است و اوست که باید قاضی باشد میان مفهوم کاراکتر و خودش و انتخاب کند که چه کاراکتری چه عملی را انجام می دهد ولی وقتی در برابر موضوعی قرار می گیریم که آن قدر تلخ، خشن و غیرانسانی است، چه کار دیگری از دست درام ...
خواننده رپ متهم به قتل:نمی دانم ناپدری ام را چطور کشتم
. من و هوشنگ رابطه خیلی خوبی با هم داشتیم و من همیشه به او احترام می گذاشتم و در رابطه اش با مادرم هم دخالت نمی کردم، اما وقتی دیدم مادرم را کتک می زند، عصبانی شدم. آن روز هم گفتم این کار را نکن و رفتار خشنی از خودم نشان ندادم، اما او به من حمله کرد. حتی چندبار هم به او پیشنهاد دادم برایش کار پیدا کنم تا خیلی در خانه نباشد و با مادرم درگیر نشود، اما او قبول نکرد. این در حالی است که پزشکی قانونی علت ...
دیدار با یار غار آمریکایی مائو
همین آزمایش ها قحطی هایی به پا شد و جان ده ها میلیون نفر را گرفت. به نظر ریتنبرگ، مائو رفته رفته بابت اقدامات فاجعه بار خودش احساس گناه می کرد: در سال 1967 خودم دیدم در برج دروازه تیان آنمن نشسته بود و قیافه بسیار غم زده ای داشت. به نظرم از اینکه کار ها درست پیش نمی رفت، ناراحت بود. در مورد روابط شخصی اش با مائو هم می گوید: درباره من چیزهای خوبی گفت اما خودم احساس نمی کردم حرف هایش صمیمیتی ...
برخورد صمیمی پروفسور فلسفه آمریکایی/ سختی انتقال پول در آمریکا
. ولی باقیمانده فلوشیپی که از پژوهشکده ایرانی گرفته بودم، همراهم بود. نمیشد توی ساک نگهش دارم. مهمترین بانک امریکایی، Bank of America هست و من هم رفتم نزدیکترین شعبه اش. * ساعات کاری بانکها و ادارات و مدارس امریکا 9 صبح است بانکها و ادارات و مدارس امریکا، معمولا ساعت 9 صبح شروع به کار میکنن، و بانکها و ادارات تا حوالی 4و 5 عصر باز هستند. یک خانم هندی الاصل، دعوتم کرد به یکی از ...
“راد” سینمای ایران؛ از هند و آمریکا تا بازگشت به وطن
مسعود کیمیایی ، بهروز وثوقی و محمد علی فردین نام برد. این گفته باعث جنجالی های زیاد شد تا جایی که او مجبور به عذرخواهی شدو گفت::من خیلی شرمنده شدم که مزاحم دست اندرکاران فستیوال فجر شدم و ای کاش آنجا منطق داشتم و احساساتی نمی شدم. لباس پوشیدن سعید راد سعی می کنم لباس های مرتب و هماهنگی بپوشم اما بعد از برگشتن به ایران، از اسباب و اثاثیه های 10 سال پیش استفاده می کنم. اگر از وسایل و لباس ...
سرنوشت تلخ حلیمه در خانه ناپدری بی رحم + عکس
ناخالصی داشت. چون وقتی آن را کشیدم حالم بد شد و دچار توهم شدم. من چیز زیادی از قتل به خاطر ندارم. فقط می دانم حلیمه را به یک خرابه بردم و آنجا طناب دار را بر پا کردم. وی ادامه داد: حتی درست به خاطر ندارم که خودم طناب دار را به گردن او آویختم یا برادرم او را دار زد. من قتل را قبول دارم اما می گویم تحت تاثیر مصرف شیشه دست به چنین کاری زدم.چون هیچ خصومتی با دختر همسرم نداشتم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
اینجا مردم برای نفس کشیدن می جنگند
مودب به سمتم می آیند. از آینده دخترانش می پرسم، می گوید: از سال 88 به بعد 42 نفر از هم سن وسال های خودم رفته اند درجه داری چون شغل دیگری این جا نبود. من خودم دیپلم گرفتم و دیگر ادامه ندادم و مطمئنم اگر کنکور می دادم حتما قبول می شدم. حالا خودم را حساب می کنم، چون کارمند دولتم وضعم از خیلی از اهالی روستا بهتر است، چند سال دیگر حتی شاید ارتقا پیدا کنم و از این جا بروم، اما آخرش باز باید برگردم همین ...
اولین مصاحبه با حمید صفت پس از دستگیری+ عکس حمید صفت با لباس زندان
گفت مادرمان با هوشنگ، ناپدریمان درگیر شدند و از من خواست که خود را به آن جا برسانم تا در جریان ماجرا قرار بگیرم. ظهر آن روز مادرم نیز با من تماس گرفت و از من پرسید که چه زمانی به آن جا می روم، من نیز راهی خانه خودمان شدم. حمیدرضا صفت گفت: زمانی که در خانه را باز کردم دیدم ناپدریم سمت چپ مبل نشسته است و یک میز نیز جلوی او قرار داشت. گوشی موبایل خود را روی میز گذاشتم و به او گفتم: مگر ...
عافیت طلبی نجاتمان نمی دهد/ این زن دنبال سر گمشده اش می گردد!
به امروز با وجود همه دشواری ها با جان سختی کوشیده اند امید، زندگی و صداقت را پاس بدارند. نمایش جدید حمیدرضا نعیمی اثری زنانه است به همین دلیل در کنار وی از بهار نوحیان، بهناز نازی و کتانه افشاری نژاد سه بازیگر زن نمایش دعوت کردیم تا در نشستی درباره دغدغه ها و همکاری که در چند سال گذشته با حمیدرضا نعیمی داشته اند، صحبت کنند. در این گفتگو نعیمی از دغدغه هایش در شکل گیری این ...
گفت وگو با پزشک معروف سی سختی؛ اگر اهل ایثار هستید، وارد دنیای پزشکی شوید (+عکس)
و دیپلم ریاضی گرفتم. اول مهر هرسال، از خانواده جداشده و به شیراز می رفتم و به دلیل نامناسب بودن راه ها و کمبود وسایل حمل ونقل، به ناچار مدت شش ماه دور از خانواده بودم. درنتیجه فراق و جدایی و تنهایی هرساله که مهر شروع می شد. پاییز برای من غم انگیزترین فصل سال بود. به خصوص که به تنهایی مسئولیت های زندگی ازجمله تهیه مایحتاج و ملزومات تحصیلی و غذا و مرتب کردن منزل و لباس و حضور به موقع سر کلاس بهعهده ...
سکاندار دریاهای ایران
شناور با افسر دوم است و می تواند در زمان های سکانگیری و تغییر مسیر، سکان شناور را در دست گرفته و هدایتش کند هر جا که هر کدام از همکارها نتوانند کارشان را انجام دهند من کمک می کنم. آرزوی راحله در این مسیر هم اول فرماندهی کشتی های زیر سه هزار و بعد کشتی های تجاری نامحدود است./ ایران بانو کلمات کلیدی مصاحبه با راحله طهماسبی سروستانی دریانورد نمونه سکاندار دریاهای ایران ...
فکر می کردیم تا ابد دفن شده ایم
هیکلی که جثه بزرگی داشت این صحنه را که دید گلنگدن تفنگ خود را کشید تا مرا بزند که این سرباز عراقی با او درگیر شد، بالاخره با تمام این جراحت ها و آسیب های شدید جان سالم به در بردم. تکرار حکایت اسرای شام 1400 سال پس از عاشورا وی ادامه داد: مرا به اتاق فرماندهی منتقل کردند. آن جا پرسیدند “تو چرا به جبهه آمدی، سن کمی داری و نباید به جبهه می آمدی”. بعد از آن دست مجروحم که شکسته بود ...
روایتی جالب از پنج سال زندگی متاهلی شهید حججی
بله من مشتاقم و مسیرم را پیدا کردم. بعد هم رفتند دنبال کارهای استخدام و از سال 93 عضو رسمی این نهاد شدند. آن موقع هنوز در دوران عقد بودیم. پس به راحتی با پیشنهاد شما موافقت کردند؟ بله؛ فقط آقا محسن گفت از من خواسته اند هرجایی که حرف اسلام باشد باید برای دفاع از اسلام بروم. شما با این موضوع مشکلی ندارید؟ گفتم نه مشکلی ندارم. و واقعا هم مشکلی نداشتم، چون قول داده بودم و مطمئن بودم ...
می جنگم؛ هم برای خودم هم برای زنان موتورسوار
آورد که چطور می شود جوابی پیدا کرد. به فدراسیون راه پیدا کردم و متوجه شدم موتورسواری زنان در ایران رشته چندان رسمی ای نیست. سال های 92 و 93 پیگیری های زیادی داشتم و بعد هم که متوجه شدم موتورسواری برای زنان در پیست آزادی کلا ممنوع است. البته آن اتفاقات باعث نشد تسلیم شوم؛ کاملا جدی بودم و به خودم قول داده بودم راه ورود زنان ایران را به دنیای موتورسواری باز کنم. به صورت کلی، بهناز شفیعی، چه ...
گشتی با گلخانه و کتابخانه سیار اسنپ
ریخت و ناچار شدم گل ها را بردارم. بعد تصمیم گرفتم داخل ماشین کتاب بگذارم تا مسافرها به کتابخوانی تشویق شوند. * سوال من از شما این است که در همان قالب شغل پاره وقت، بیشتر خودتان را گلفروش می دانید یا راننده اسنپ؟ – من بیشتر خودم را راننده اسنپ می دانم، چون بیشتر وقتم را به کار در اسنپ اختصاص می دهم و بخش عمده ای از درآمدم هم از اسنپ است. من یک دانشجو هستم و درس خواندن اجازه ...
نشنیده شدن؛ درد بزرگ ناشنوایان
اصدقی مربی سرود و تئاتر ناشنوایان از گذشته می گوید: سال ها پیش که در سازمان بهزیستی تهران بودم، به مناسبت هایی به همراه نوجوانان و جوانان، برنامه هایی برگزار می کردیم. من به بچه های کم شنوا در سازمان، سرود آموزش می دادم؛ ولی همیشه دلم پیش بچه های ناشنوا بود و این اندیشه که چه کارهایی می توانم برای آنان انجام دهم، زیرا بسیار گوشه گیر و ناامید بودند و در سازمان کنشگری نداشتند. آن زمان ها ...