سایر منابع:
سایر خبرها
روحانی شهیدی که زحمت تشییع پیکرش را به احدی نسپرد
مقام رفیع شهادت دست یافت. با علم به اینکه او قطعاً به خاطر خلوصش به این مقام دست پیداکرده است یاد دارم روزی را که آرزوی شهادت یکی از نزدیکانم را در راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) داشتم و زمانی که مسئله اعزام ایشان مطرح شد خطاب به همسرم گفتم: خداوند از میان 70 میلیون ایرانی تو را برای جهاد و مرا برای صبر انتخاب کرده است، آری جایی که خانواده پشت یک مرد قرار گیرد، او نیز می تواند به درستی به وظایف دینی ...
من بچه تلویزیون هستم
روبه رو می شویم، باید حال بدمان را کنار بگذاریم. شاید امروز من خسته بودم و حال چندان خوبی نداشتم، اما این عزیزانی که الان در سینما ماندانا و در اکران مردمی فیلم پا تو کفش من نکن من را دیدند، شاید دیگر هیچ وقت مرا نبینند. بنابراین احساس می کنم بهترین حالت این است که خاطره خوشی از این دیدار داشته باشیم. البته برخی افرادی که اینجا بودند، از فن پیج های عزیزی هستند که همیشه به من لطف دارند و هرجا می روم ...
شست و شوی عاشقانه
شهیدی از او خواست سنگ مزار پسرش را جلا دهد و پولی بپردازد و او گفت ساب زنی صلواتی است. بعدها به گوشش رسید که روح پدر و مادر سفرکرده اش از او راضی اند، آنها خودشان را خندان و خوشحال به صاحب خوابی نشان داده بودند و بیننده خواب هم خبر این رضایت را به گوش ساب زن رسانده بود، خبری که هنوز اشک به چشم هایش می دواند. مرد دانه های اشک را از گوشه چشمش می چیند و با بغض می گوید دلم خوش است به همین دعاها، به ...
روایت یک کلاهبرداری به اسم جوایز تلویزیونی
برنامه ی پرطرفدار خندوانه و البته اشتیاق به برنده شدن در مسابقه ای پیامکی شکل می گیرد. پنجشنبه، 29 مرداد ماه ساعت 3:30، بعد از یک هفته کار پرفراز و نشیب راهی خانه می شوم. هنوز هوا گرم است و رد پایی از خنکای شهریور حس نمی شود. به سرعت سوار اولین خودرو می شوم. در ذهنم برنامه های شنبه را مرور می کنم. یک مصاحبه ساعت 10 صبح و تنظیم مصاحبه ای دیگر که باید به مناسبت روز پزشک در خروجی قرار بگیرد و ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (438)
پیشرفت نکرده بود به جای شمشیر از سیخ کباب استفاده میکردن 42. من وقتی کار خیری میکنم ب کسی نمیگم که آبروش نره و ریا نشه، مثلا چن روز پیش به رفیقم محمد حیدری فرزند حسن، خیابان کارگر کوچه مولاوردی، پلاک 67، زنگ دو، 50 تومن کمک مالی کردم. 43. من انقد خجالتی ام که اگه مثلا هواپیما بودم، هیچوقت روم نمیشد به علت نقص فنی برگردم فرودگاه مبدأ. همینطور میرفتم تا خدا چی بخواد. ...
شهید فهمیده آذربایجان رخ نمایان کرد/دیدار مادر و فرزند پس از 34 سال چشم انتظاری + تصاویر
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، چشم انتظاری خیلی سخت است، اینکه عزیز آدم برود و هیچ خبری از او نباشد سخت و طاقت فرسا است اما چون این شهید بزرگوار در وصیت نامه خود به همه اعضای خانواده اش گفته بود اگر جسد من نیامد برای تسکین دل هایتان سر خاک دوستان و همرزمان شهیدم حاضر شوید برای همین بود که خانواده این شهید عزیز برای آرامش دل هایشان آرامگاه شهدا را مامن امن خود قرار داده و هر وقت که به یاد چشمان ...
دخترم را کشتم تا قتل همسرم را پنهان کنم! + عکس مادر و دختر
قلیان می کشیدم ولی آن شب حتی قلیان هم نکشیدم چون روز منزل خواهرزاده و شب منزل مادر خانمم بودیم. اختلافی با خانواده همسرتان نداشتید؟ اصلا، با آن ها خیلی خوب بودم، رابطه خوبی داشتیم در هفته دو تا سه بار منزل آن ها می رفتیم. آن شب چه اتفاقی افتاد؟ همان طور که گفتم وقتی به سمت همسرم رفتم، نرگس پای مرا چسبید و گفت با مامان دعوا نکن! من دست نرگس را از پایم جدا کردم هل دادم، یک ...
باید برم آلمان ژلوفن بخورم!
کردم می رفتم آلمان! یک ایرانی مقیم آلمان: ای خدا از دست دوستان مهاجرت کردیم آلمان اومدن این جا. حالا کجا بریم که اینها نباشن. خاوری: دکتر به من هم توصیه کرد برم کانادا. چه پزشکی؟ من گفتم پزشک؟ پزشک نبود. دکتر بود. مادر متهم: پسرم فرار نکرده. دکتر بهش توصیه کرد بره آلمان ژلوفن بخوره بیاد. یک آقازاده: عزیزم ببین باید درس بخونی دکتر بشی نسخه بنویسی همه ما بریم خارج. نمره هشت واسه ...
اجابت دستورخدا،شرط استجابت دعا
این یک ربع هم قدرت دارد رزق بدهد. به پدر من بعضی ها گفتند: چرا پسرت را طلبه کردی؟ من طلبه شده بودم. پدرم بازاری بود. بازاری ها می گفتند: آخوندها بچه هایشان را می فرستند طلبه شوند. تو که تاجر هستی چرا بچه ات را فرستادی؟ شب جمعه است. خدایا همه مرده ها را بیامرز. پدر من گفت: پسر من یا خوب است یا بد است. اگر پسر خوبی باشد، خدا بنده خوبش را رها نمی کند. اگر هم پسر من بد است، به من ...
ناگفته هایی از مأموریت بخش التقاط اطلاعات سپاه/ "آرمین" و "عرب سرخی" می گفتند باید مثل ساواک بازجویی کنیم
جانیان بین المللی از این مبانی است. امام به قول ما طلبه ها "دفع دخل مقرر" کرد که بدانید اینها در آینده چه خواهند کرد. امروز شما ورژن های بعدی اش را در منطقه می بینید که چه خون هایی دارند می ریزند. آن روز رسانه آنقدر در اختیار نبود که همه ملت ایران متوجه بشوند که در هر ساعت چه اتفاقی دارد در کشور می افتد و چند ترور و انفجار انجام می شود. ** یک روز با داعشی های وطنی در تهران و ...
هیچ وقت به پول و درآمد فکر نکرده ام
به دنیا آمدم. پدرم رئیس دارایی بود. نخستین فرزند و دختر بزرگ خانواده بودم و به نوعی عزیز بابا. از همان کودکی، پدر مرا خانم دکتر صدا می زد و این کلمه انگیزه ای به من می داد که باید حتما یک روز پزشک شوم. از همان کودکی علاقه زیادی به فیلم های پزشکی داشتم. پدرم خیلی زود از میان ما رفت. او سیگار می کشید و به بیماری سرطان ریه مبتلا شد. هنوز هم صدای سرفه های او درگوشم است. من 10ساله بودم و برادرم 9سال ...
7 شب پس از عروسی فهمیدم سینا با منشی اش رفت و آمد شوم دارد
می کردم سینا دیگر سر به راه شده است چرا که در همه مجالس، پارتی ها و رفت و آمدها کنارش بودم اما باز هم حرکات و رفتارش نشان می داد که با زن دیگری ارتباط دارد تا این که روزی پس از یک تلفن مرموز به بهانه جلسه ای در شرکت، از خانه خارج شد و من هم او را تعقیب کردم. باورم نمی شد او در پارک ملت درست مقابل چشمان من دست دختری را گرفت که چند سال قبل با او رابطه داشت. سینا با آن دختر در حال قدم زدن بودند که مرا مقابل خودشان دیدند... دلم به حال آن دختر سوخت که چگونه خام حرف های شوهر بی غیرتم شده بود و من قربانی هوس بازی های سینا! شاید هم تاوان پشت پا زدن به اعتقادات مذهبی ام را پس می دادم و ... ...
حرامی ها پیکر پسرم را کشان کشان بردند
را گرفت، گفت فقط یک بار می روم و آن هم به نیابت شما و پدر و خانواده به زیارت خانم خواهم رفت. لکنت زبان نیمه های شعبان سال 1394 بود که سیدرضا برای اولین بار اعزام شد. هر بار که تماس می گرفت می گفت به نیابتتان نماز خواندم و زیارت کردم، خیلی خوشحال می شدم. هر بار گریه می کردم می گفت مادر شما از من ناراضی هستی؟ می گفتم نه من از شنیدن صدایت اشک شوق می ریزم. 25 روز گذشت که با گوشی خودش تماس ...
پدر شهیدم! دلم برای دستور دادن هایت تنگ شده است
که غم وجود کوچکش را پر کرده بود، قلبم را می فشرد و اشک از چشمانم سرازیر می شد. یک روز که مشغول نظافت خانه بودم زیر فرش چند تکه کاغذ پیدا کردم، بدون اینکه به آنها نگاه بکنم کاغذها را دور انداختم. اما بعد از چند دقیقه به یک معما برایم تبدیل شد. وقتی محتوا و نوشته های کاغذ را نگاه کردم دیدم دو نامه بهداد است که از تنهایی ها و دلتنگی هایش با پدر گفته است و خطاب به شهید نوشته است: پدر جان دلم برای دستور دادن هایت تنگ شده است. ...
رنج آب و خاک از دست آدم های ناپاک!
های مسکونی سکونت دارد. این دوست وقتی با هزار مشکل و سختی واحد آپارتمانی اش را از سازنده بنا تحویل گرفت، خیلی خوشحال بود. روزی که خانه را گرفت و برای زندگی به آن نقل مکان کرد را به یاد دارم. با من تماس گرفت و زندگی جدیدش را در خانه جدید، به من خبر داد. آن روز که شماره ناشناسی را روی گوشی همراهم دیدم، و پس از پاسخ دادن به آن دریافتم که شماره خانه تازه دوستم است، برایم غیرمنتظره بود. می دانستم ...
کوچ دانش آموزان هرمزگانی و داغ هایی که دوباره تازه شد
خبرگزاری مهر، گروه جامعه - فائزه مومنی: بامداد روز دهم شهریور ماه 96ایران بار دیگر عزادار دانش آموزان کشور شد. 7 دانش آموز در پی واژگونی اتوبوس در محور بندرعباس_شیراز راهی دنیای دیگری شدند و پدر و مادران شان برای همیشه داغدار شدند. این حادثه آتش آرام گرفته وجود خانواده های بروجنی را نیز شعله ور کرد و بار دیگر آن ها را بر سوگ فرزندانشان نشاند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم حادثه ...
شرط ازدواج مجدد بهاره رهنما از زبان خود و همسرش!
...> دختر خوب و مهربانم دختری که همیشه به وجودت افتخار کرده و میکنم عزیزم تو از بچگی همیشه خاص بودی و کارهای قشنگی انجام میدادی و اما اکنون که سالیانی از زندگی قشنگ و پر بارت میگذرد، باز هم باعث شگفتی خانواده و زنان دنیای خودت شدی عزیزم دختر قشنگم یادم هست چند روز قبل از اینکه با امیر خسروی عزیزم ازدواج کنی، ما هم مثل پدر و مادرهای دیگه دغدغه های ...
جوانانی که اذن حضور برای جهاد را از نماینده ولی فقیه گرفتند
آن کنی تا نامت پر آوازه در جهان باشد. بر روی کاغذش نوشته بود خدایا اینک که تو مرا لایق دانسته و راهی مبارزه جهاد با نفس می کنی از تو می خواهم مرا یاری کنی تا بتوانم گوشه ای از مشکلات و حال و روز محرومین را به گوش دیگران برسانم. مرا یاری کنی تا بتوانم در انجام این مسئولیت کم نگذارم و خداوندا از تو می خواهم در مباره با نفس و در جهاد اکبر مرا پیروز گردانی. من از درگاه تو جز خوبی ...
نامه عاشقانه شهید میرحسینی به همسرش
...، ان شاءالله. عزیزم در این چند صفحه جز حرف حقی که شنیده بودم چیز دیگری ننوشتم، ولی بدان که در این چند صفحه همه حرف ها را گفتم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. پس واقع بین باش و مرا برای رضای خدا بخواه و کاری کن که من نیز تو را برای رضای او بخواهم. نامه شهید اقتدار، سیدرضا میرحسینی (همکار شهید طهرانی مقدم) به همسرش، اول خرداد ماه سال 79 * روزنامه فرهیختگان ...
بهت "جامعه شناسی" از پدیده "حججی"
شهادت این شهید جو به کلی عوض شد. چه تفاوتی میان شهدای امروز با شهدای انقلاب و جنگ وجود دارد؟ این بحث خیلی جدی است. شهدای انقلاب هم افرادی پاک و معنوی بودند که به شهادت رسیدند. به یاد دارم که در زمان انقلاب در کازرون اولین شهیدی که آوردند شهید منصور محسن پور بود. من در آن زمان 12 سال داشتم که بر سر جنازه آن شهید حاضر شدم. فقط چهار پنج نفر در آنجا حضور داشتیم و حتی خانواده اش هم خبر ...
بسته خبری یکشنبه 12 شهریورماه 1396
..., [03.09.17 15:16] [ Photo ] پرونده تحصیلی "حسین فریدون" جمع بندی شد محمد قمی عضو کمیسیون آموزش از ارجاع این گزارش به رئیس کمیسیون آموزش خبر داد. ✅ @safir_channel شبکه خبری سفیر, [03.09.17 15:18] [ Video ] ببینید| کمیک موشن رئیس بمناسبت سالگرد شهادت قهرمان بوشهری ایران: رئیسعلی دلواری و روز مبارزه با استعمار انگلیس ...
شاعران به استقبال شهید حججی رفتند
آسیمه سر دویدی کم از اویس قرن نداری شهید افتاده بین میدان! به خاک و خون خفته در بیابان! بمیرمَت ای شهید عریان! نبینمت پیرُهن نداری بگو تو از کربلا عزیزم، از اِرباً اِربا بگو عزیزم فغان کن اما بگو عزیزم چه شد که بر تن کفن نداری دعای مادر! بیا اثر کن ، شب فراق مرا سحر کن بیا از این کوچه هم گذر کن مگر تو فرزند و زن نداری کبوترِ از قفس پریده ...
سه بار زیارت امام رضا(ع) در دوران اسارت
...، آنجا مخصوص افسران عراقی بود و تا سال 76 میلادی آنجا بودیم، من مسئول خدمات پایگاه شده بودم و در زمان اسارتم در ایران سه بار به مشهد مقدس رفتم. وی خاطرنشان کرد: آقای افشاری که عراقی بود با ما خوب نبود فقط می خواست از ما انتقام بگیرد، آقای بشیری به قرارگاه خاتم آمد و مسئول جنگ روانی شد. رفتارها 180 درجه تغییر کرد، آقای بشیری اسرا را به افطار دعوت کرد. بسیاری از رفتار آقای بشیری تعجب ...
پیکر مطهر شهید حسن جنگجو از فهمیده های آذربایجان شرقی شناسایی شد
بیمارستان بستری بود به دیدنش رفتم. تا من را دید بلافاصله بلند شد و گفت نترس مادر من زنده ام. فقط پایم ترکش خورده و آن هم چیزی نیست و خیلی زود خوب می شود. این در حالی است که هر بار که به جبهه اعزام می شد به من سفارش می کرد اگر خبر شهادتم را آوردند بی تابی نکنی...به یاد مصیبت اهل بیت (ع) به ویژه امام حسین(ع) و برای ایشان اشک بریز. اگر من شهید شدم شما افتخار کن که در راه خدا رفته ام. به خاطر ...
جهاد و شهادت راه برچیده شدن ظلم است
به شهید اصرار کردم شهید قبول نکرد و گفت برای خانه رفتن همیشه وقت است فعلأ حضور در جبهه برای ما ضروری است. دوست و همرزم شهید ادامه داد: هنوز چند ساعت از ورودمان به خط مقدم نرسیده بود که فرمانده آمد و وظایف محوله را برایمان توضیح داد و قرار بود با توپ ضد هوایی پدافند منطقه را تامین کنیم. وی بیان کرد: یکی از این دو توپ ضد هوایی در منطقه ای بود که بیشتر در دید بود قرار داشت و ...
احساس گناه از نقاشی
گالری کوچک دوست بود، سال 2000 افتتاح شد و واقعا تا 2008 که آنجا را ترک کردم جزء چند گالری مطرح کویت بود. جالب است لولو الصباح خیلی به من اصرار کرد که در شرایط تازه کویت، این کشور را ترک نکنم ولی حقیقت این بود که برای بچه هایم آینده ای در کویت وجود نداشت و این دومین بار در زندگی بود که برای نجات چیزی مجبور به ترک خانه ام شدم، اولین بار برای نجات نقاشی و برای دومین بار برای آینده بچه هایم ...
پدرام کریمی: کم توجهی، هنرمند حرفه ای را سرخورده می کند/ به کارگر ساده ... ظلم شد/ حق بهرام افشاری را به ...
بازی کردم. حسن جوهرچی فقید پس از درپناه تو قرار داد نوشته بود منتها سر پروژه دیگری بود وقت نمی کرد سر فیلمبرداری بیاید. در وانفسای پیش تولید، چه کسی را بیاوریم و بشود که آقای اسفندیار شهیدی مرا به آقای طالبی معرفی کرد و من بازی کردم. اتفاقا این سریال هم خوب دیده شد، چون در آنزمان مد نبود اینقدر سریال از تلویزیون نشان دهند. پس از آن سریال گاهی به سوی خانه را بازی کردم و برای مدتی بازی نکردم چون حضور ...
محمدحسین مثل 3 دایی و پدربزرگش مفقودالاثر شد
با راضیه ادیب، مادر و فاطمه زهرا مؤمنی خواهر شهید است که 16 فروردین 96 در سوریه به شهادت رسیده است. مادر شهید حاج خانم خود شما سن زیادی ندارید، در چند سالگی مادر شهید شدید؟ من 44 سال دارم و اهل پاکستانم، اما متولد شهر نجف هستم. بعد از ازدواج و تولد اولین فرزندم محمدحسین در کراچی پاکستان، به ایران مهاجرت کردیم. محمدحسین متولد 9 آذر 1372مصادف با روز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س ...
نشانه های تجاوز جنسی در کودکان
...، خیلی بچه های دیگر مثل تو بودند اما الان زندگی می کنند و خوشبختند و ما دوباره زندگی را می سازیم وگرنه بچه احساس می کند برای آنها مهم نیست و انگار حقش بوده و متجاوز راست می گفت که او پلید است. در هر حال باید توجه داشت، تجاوز جنسی بحث پیچیده و روانکاوی است و احتیاج به کار روان درمانی دارد هر چقدر هم معلم و پدر و مادر به بچه عشق و محبت بدهند کافی نیست و بچه احتیاج به پروسه درمان دارد. یک کار ...
در بیمارستان شهدای تجریش دقیقاً چکار می کنند؟
بیمارستان ها چنین جایی دارند. زل می زند به ساختمان درحال ساخت: کاش یک طبقه اش را بگذارند برای همراه ها. زن دیگری کمی آن سوتر با مادرش زیر آفتاب نشسته. مادر به خاطرجراحی ستون فقرات بستری است و حال چند دقیقه ای برای هواخوری به حیاط آمده اند. زن جوان از کیفیت غذای بیمارستان گلایه دارد و می گوید برای رسیدگی به بیمار هم 10 بار باید پرستار را صدا بزنند. برای عوض کردن یک ملحفه هم اوضاع همین ...