سایر منابع:
سایر خبرها
مراسم ازدواجمان را در مسجد برگزار کردیم
که معنویت و تقوایش حکایت از سربازی او برای امام زمان(عج) داشت و به گفته همرزمانش امام عصر را ملاقات کرده بود. سیدحسن قبل از شهادتش حضرت زهرا(س) را در خواب می بیند و برات شهادتش را از مادر سادات می گیرد. از شهید سیدحسن علیشاهی معنویات و خاطرات زیادی به جا مانده که از زبان همسرشان فاطمه جونی زاده می شنویم. از نسل سادات من متولد سال 1340 و همسرم سه سال از من بزرگ تر بود. اصالتاً اهل ...
پشت پرده جمع آوری کودکان کار و خیابان
روزنامه شهروند- پسر پشت در آهنی ایستاده و فکر می کند کاش او را به جای برادرش، ثناء اله ببرند تو. 14ساله است. ثناء اله 12ساله را 3روز است گرفته اند و آورده اند به این ساختمان. به همراه بچه های دیگری که یا در خیابان ها کار می کردند یا سرگردان بودند. زن ها کنار پنجره کوچک اتاقک نگهبانی جمع شده اند. بعضی به دیوار سیمانی تکیه داده یا نشسته اند. گاهی از گوشه پرده رنگی که آفتاب نارنجی اش را ...
اگر لطف نظام نبود باید موسوی و کروبی اعدام می شدند/ ان شاالله اسلام و انقلاب از شر پسرم...
دارد نرم می شود. * پس الحمدلله این نصایح و هشدارهای شما اثر کرده ... امیدوارم بلکه نرم بشود. گفتم اگر هفت میلیارد جمعیت کره زمین پشتیبان تو باشند با خدا چه کار می کنی؟ خدایی که قلب سحره فرعون را برمی گرداند می شود تبعه موسی. خدایی که به مادر بچه می گوید بچه را در رودخانه بگذارد! بعد می گوید که ما بودیم که قلب او را محکم کردیم. بعد زن موسی را عاشق بچه می کند، بعد به لب بچه می ...
شهریار؛ شاعر تمامی دوران ها
ارزش هاست، تعهد در ذات او ریشه دوانده و رفته رفته بزرگ و بزرگتر شده است. محبت کودکانه را در شعر شهریار می توان یافت، عاطفه و احساس را آنجا می توان نگاه کرد، وقتی مرگ مادر بزرگش را باور نمی کند، وقتی به او می گویند مادر بزرگ راهی کربلا شده و او می نشیند به امید آمدنش قرآن را حفظ می کند و بارها در فراقش اشک می ریزد و به امید آمدنش انتظار می کشد... شهریار شاعری است که از زبان مردم حرف می ...
ناگفته های ویشکا آسایش مقابل فریدون جیرانی/ در نسل خودم بازی لیلا حاتمی را بسیار دوست دارم
منع می کرد یادم هست که پسردایی ام عاشق سینما وتئاتر بود اما با مخالفت دایی رشته ای دیگر خواند. من فکر می کردم که مازیار پرتو تو را به میرباقری برای نقش قطام معرفی کرد! آیا سر کار امام علی هم با کار تو مخالفت کرد؟ بله مخالفت کرد. آقای شریفی نیا من را در منزل دایی ام دید و به او گفت که من برای تست بیایم که با مخالفت های زیاد که سه ماه طول کشید، آخر قرار شد برای تست بروم. ...
مافیای "سینما" قصد نابودی فرهنگ ایرانی را دارد
تارهای محکم تنیده ی این مافیا شد و از دل دوره سینمایی او فیلم هایی چون چارچنگولی ، خصوصی ، من مادر هستم ، یک خانواده محترم ، هیچ و امثال این ها بیرون آمد. زور این مافیا این قدر قوی بود که بلافاصله بعد از تغییر دولت و روی کار آمدن دولت تدبیر و امید ، در یکی از آخرین رویدادهایی که شمقدری به عنوان معاون سینمایی حضور داشت، در کمال بی ادبی و توهین، کسی حتی یک صندلی خالی به او تعارف نکرد و او با دلخوری ...
گفت و گو با امیر غفور ، آقای متفاوت والیبال
یک ورزشکار ملی هر روز مصاحبه کند، چه حرف تازه ای برای گفتن دارد؟ حرفش هم منطقی است و از جمله آدم هایی است که اعتقاد دارد باید کارهایش را آهسته، اما پیوسته انجام دهد. امیر غفور را به چند طریق می توان معرفی کرد؛ جوان خوش تیپ، خوش پوش، خنده رو، بلندبالا و کمی احساساتی که به وقتش جدی است و وقتی ناراحت است، باید از او دوری کرد تا حالش دوباره سر جایش برگردد؛ او مرد شماره 10 تیم ملی است که توانست ...
نجوای عاشقانه فرزندان سردار شهید هرمزپور در سالروز شهادت پدر + تصاویر
...> نجوای عاشقانه مرضیه برای پدر مرضیه هرمزپور قطعه شعری را به مناسبت 27 شهریور سالروز شهادت پدر شهیدش سردار جواد هرمزپور تقدیم کرده است که در زیر می خوانید: فرمانده تیپ فاطمه زهرا(س) در آستانه بیست و هفتم شهریور، سی و چهارمین سالروز عروجش نجوای عاشقانه ی ما بود و پیکرت بابا نگاه کن به غزل های دخترت صدها ستاره محو نگاه حماسی ات لبیک ...
روایت داستان ها و آدم ها یی که از پایانه جنوب تهران می گذرند
جلوی آینه می ایستند و آرایش می کنند، خجالت می کشند اما یک هفته هم طول نمی کشد که همه چیز برای شان عادی می شود. می آیند اینجا و برای من تعریف می کنند کجا رفته اند و چه بلاهایی بر سرشان آمده. تا اسم شهر و دیارشان را می پرسم، یا از پدر و مادرشان حرف می زنم، ساکت می شوند، بعضی ها هم بغض می کنند یا خودشان را می زنند به آن راه که نمی شنوند. بعضی ها هم می گویند که پدر و مادر ندارند. فاطمه خانم حال و ...
یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام ...
پُر بَدَک نبود بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند لطف شما زیاد اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت: این حرف ها برای تو مادر نمی شود این هم پسر، که بدرقه اش می کند به گور یک قطره اشک مُزد همه زجرهای او اما خلاص می شود از سرنوشت من مادر بخواب، خوش منزل مبارکت آینده بود و قصه بی مادریّ من ...
گناه اکبر گلپا اسطوره شدنش بود
این سخن را شنیدم، به یاد حرف نورعلی خان افتادم که می گفت خیلی ها آواز می خوانند، اگر می خواهی خواننده خوبی باشی، خودت باش و از کسی تقلید نکن. از آن پس سعی کردم شیوه خودم را در خوانندگی داشته باشم. - عده ای ایراد گرفتند که گلپا برای جوان ها و عامه مردم می خواند. اتفاقا من فقط برای مردم می خوانم، برای دل جوانان می خوانم. همه موفقیت من در طول سال ها این بوده است که علیه مردم چیزی نخوانده ام ...
طنز؛ تب کنگو ات را قورت بده
نوشین زرگری در روزنامه شهروند نوشت: حالا همه چه اصراری دارند برند بپوشند؟ تب برند مثل تب کنگو است. برادر من، مثلا اگر شلوارت فلان برند نباشد، داخل دانشگاه راهت نمی دهند؟ یا خواهر من اگر شال ات فلان برند رویش حک نشده باشد، همه تو را با انگشت می دهند و می گویند؛ نه، این دختر خوبی نیست، برویم درِ بعدی برای خواستگاری . تب برند یک جوری همه گیر شده و رفته بالای 39درجه که هر آینه ممکن است ...
یک روز بعد از خاکسپاری
...، زیارتم را می کردم و برمی گشتیم خانه. یک بار تو صحن جمکران گمش کردم. اسمش را گفتم توی بلندگو بخوانند اما پیدایش نشد. خدام ها گشتند و او را گوشه صحن پیدا کردند که خوابش برده بود. من می دانستم ابوالفضل گم نشده. قله قاف هم بود می گشت و خانه را پیدا می کرد. با هم رفته بودیم کربلا راه مان را گم کردیم اینقدر از مسافرها آدرس را پرسید تا بالاخره کاروان مان را پیدا کردیم. مادربزرگ دیروز ...
دورهمی اولین سالگرد محفل شعر قرار برگزار شد+عکس
صد و ده بار یا علی یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی ما دل شکسته ایم و اگر بند می خوریم پیش از دعا به نام تو سوگند می خوریم آدم نبود تا هوس نان و جو کند هر کس که ابر کاشته باران درو کند آن خصم کهنه تا به کی این زخم نو کند بگذار سنگ هو زدن رود حو کند اهل محل به دیدن ما آمدند ؟ نه با اشک های فاطمه راه ...
آرامش از سازندگی تا اصلاحات
. ما را باور نداشتند و پذیرش نمی کردند و به ما احترام نمی گذاشتند. زمانی پاسپورت ایرانی اعتباری داشت. در زمان آقای هاشمی و آقای خاتمی این گونه بود. اما بعد از آن در دوران دولت بعد (احمدی نژاد) عملا می دیدیم که برخوردها حالت خوشایندی ندارند و همین زمینه این می شد که کارها کُندتر پیش برود. خاطره تلخی هم از آن دوران دارید؟ همان بی احترامی که در صف پاسپورت اتفاق می افتاد یا ...
اثرات مخرب تنبیه در کودکان، خطوط قرمز
داده و فرزندان را تنبیه کنند چه بسا که مشکلات دیگری هم بیا فرینند. یکی از مواردی که نباید کودکان را کتک زد آن جاست که نام های پاک و مقدسی بر کودکان نهاده شده باشد. در بخش نامگذاری کودکان اشاره کردیم که اهل بیت علیهم السلام تأکید فراوانی داشتند بر این که مبادا کودکان همنام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و ائمه معصومین علیهم السلام مورد آزار و تنبیه بدنی قرار گیرند. تنبیه بدنی باید به گونه ای باشد که آثار آن بر بدن او باقی نماند در غیر این صورت باید دیه آن را بپردازد. ...
به یاد پدر شهیدم، سردار جواد هرمزپور
کنج دلم عطر پیکرت باور نمی کنم که نباشی میان مان تو زنده ای تمام جهان خیس باورت بابا دلم گرفته برایت و باز هم حس می کنم نشسته ام امشب برابرت مادر هزار بار برایم سروده است لحن نگاه و بوسه و لبخند آخرت دریای بیکرانه ی عشق و غزل، پدر هستیم تا همیشه ی دنیا شناورت دخترت، مرضیه هرمزپور ...
راز طول عمر آیت الله جنتی از زبان پسرش
بود و آنجا هم مأمور گذاشته بودند که اگر هر کدام از ما به ملاقات ایشان رفتیم، بازداشت شویم. حتی صاحبخانه ایشان را به عنوان منبع استخدام کرده بودند تا اگر زمانی ما به دیدار پدر رفتیم، خبر بدهد تا دستگیرمان کنند. با وجود همه این مشکلات من چند بار با تغییر چهره برای دیدن پدر و مادر به اسدآباد رفتم. نمی شناختند؟ چه کار می کردید؟ نمی توانم بگویم (خنده). به هر قیمتی بود ...
سرک به دنیای ارواح!
بگیرد مدیوم گفته می شود. منتها بخش بسیار زیادی از این ادعاها و ماجراها، توهم است و فرقه های انحرافی که معمولا با این ادعا که روح فلان امام به خوابم آمد و به من گفت تو فلان توانایی را داری و مردم باید حمایت و پیروی ات کنند به وجود می آید یا برخی توهمات که به اسم مکاشفه تعبیر می شود با این مضمون که این حکم یا موضوع را خود امام به دلِ من انداختند ، از انحرافاتِ ریز و درشتِ گستره احضار روح است. در ...
میانمار؛ کشتارگاه انسانیت!
وحشیگری پیروان آیین و مذهبش باز هم می گفت که پایه و اساس دین من صلح و دوستی است؟ بار الهی! انسانیت و مهربانی رو به اتمام است، دنیا به کدام سمت و سو می رود که گوشه ای از مهربانی تو در وجود بندگانت دیگر دیده نمی شود؟ عجب صبری خدا دارد! مریم فولادی| چقدر ترسناکیم ما انسان ها! کدام حیوانی برای شبیه نبودن به آن دیگری تنش را می درد؟ اگر قتل عام کودکان میانمار نسل کشی ...
اینجا تمام حرف ها خصوصی ست!
وضعیت جسمی ات در مقابل افرادی که هیچ نسبتی با آنها نداری، حرف بزنی و بدتر از آن خارج از اتاق به نصایح، توصیه ها، دخالت ها و دلسوزی های بی دلیل شان گوش دهی . این، بخشی از درد دل های دختری ست که بارها و بارها در راهروهای پرپیچ وخم بیمارستان ها و مطب ها دوش به دوش مادر برای مراجعه به پزشک رفته است؛ اما یک بار که به مطب پزشکی که از قضا، شهره شهر هم بود، قدم گذاشته و آن قدر از آشکار شدن بیماری مادرش در ...
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی/ شرح شورانگیز شهریار در وصف قنوت آیت الله خامنه ای/تجربه موفق و ...
...، یک لحظه من باز نایستاده ام... و همین شاعر پرآوازه در تعریف شعر و شعر شاهکار مردم می گوید: حقیقت شعر، حرفی است که از دل بر بیاید و در دل بنشیند من در این دوره انقلاب، از این شعر، شاهکارتر ندیدم که این جمعیت یک دفعه فریاد می زنند: خدایا. خدایا. تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار شاید این شعر، صدها بار مرا منقلب کرده است که هیچ غزلی ...
حرف های جالب مادر بهاره رهنما در واکنش به ازدواج دخترش
مجله بویرنیوز- پروین قائم مقامی روز گذشته در پاسخ به واکنش های مردم به ازدواج مجدد بهاره رهنما متنی جالب منتشر نمود. پروین قائم مقامی نوشت: بهاره عزیزم دختر خوب و مهربانم, دختری که همیشه به وجودت افتخار کرده و میکنم! عزیزم تو از بچگی همیشه خاص بودی و کارهای قشنگی انجام میدادی و اما اکنون که سالیانی از زندگی قشنگ و پر بارت میگذرد، باز هم باعث شگفتی خانواده و زنان ...
راز طول عمر آیت الله جنتی از زبان پسرش
امام را می آوردم، به همین دلیل هم چندبار در شهرستان های مختلف دستگیر شدم. ما به صورت خانوادگی دنبال راه امام بودیم. برادرم هم که بعد از انقلاب کشته شد، از همان سال های نخست مبارزه، رساله های امام را توزیع می کرد و به همین دلیل شش ماه در زندان قصر، زندانی شد. از سال 50 به بعد کم کم وارد جریان مبارزه مسلحانه شد. پدرم را هم از سال 45 مرتب بازداشت می کردند. در دهه 50، از آنجا که شدیدا تحت تعقیب ساواک ...
نامه طلوع
گاری اش تکیه داده بود. طلوع کنارش رفت و ایستاد. احمد متوجه نشد. طلوع به او تنه زد. احمدسیبی برگشت و به او نگاه کرد. چیزی نگفت. طلوع دوباره به او تنه زد. این بار احمدسیبی گفت: اومدی که چه آقاطلوع. بعد این همه سال اومدی که چه. عادله خانوم رفت. عادله خانوم رفتس! طلوع جریان نامه را برای احمدسیبی گفت. به او گفت که دعوت شده است به اتاق شش می خواهد با او تا صبح از عادله حرف بزنند. به او گفت داستان های ...
ارادت ما به میر یوسف
برای سال 1400 برنامه بریزی می توانی مشاوران زیادی را برای خودت به عنوان مشاور استاندار آینده انتخاب کنی و از هم اینک یک دفتر مشاوران در سایه شتکیل دهید و برای عزت بویر احمد و مسائل قومی نقشه ها بکشید. ککی با عرضه ام ما که شما را دوست داریم و برایت دعا می کنیم که اگر بورسیه ات هنوز تمام نشده است تمام شود و اگر تمام شده است بتوانی از دانسته های زیادت به شاگردانت منتقل کنی. خدا پشت و پناهت ککی دس درارم .... ...
کودکی های بازیگوشانه ی ما
اش نگاه کنی. مانیتور دیجیتال هم نداشت. یعنی از بالای دوربین که نگاه می کردی آینه ای داشت که تصویر روبه رو را نشان می داد. وای! عاشق آن دوربین شدم. ولی چیزی درباره ی کارکردن با آن نمی دانستم. مادرم گفت: این دوربین بابات است و بهتر است با دُم شیر بازی نکنی. ولی من دم شیر و این حرف ها حالی ام نبود و دلم می خواست دل و روده ی دوربین را بریزم بیرون. با یکی از دوستانم که اسمش پرویز ...
ایمان که داشته باشیم بهترین تصمیم را می گیریم
هما ایرانی نمی توانم انتخاب درستی داشته باشم، چون نمی توانم درست تصمیم بگیرم. این جمله، حرف دل خیلی از ما در زمان های مختلف و تصمیمات مهم زندگی است. ولی به راستی چرا خیلی وقت ها نمی توانیم درست تصمیم بگیریم و درست انتخاب کنیم؟! شاید لازم باشد برای بررسی دقیق این پرسش برگردیم به گذشته خود. در زندگی همه ما از کودکی مسائلی وجود دارد که ممکن است ناراحت کننده باشد. شاید این مسائل ...
خبرهای کوتاه از بازار نشر
...> پسر فاطمه را کوفه به دینار فروخت کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد در زدم خانه به خانه، احدی باز نکرد خسته از راه، دعا کن به دو راهی نخورد هیچ مردی به در بسته الهی نخورد من به جز طوعه در این شهر ندیدم مردی کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی کاش می شد به تو پیغام دهم: کوفه نیا به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا دیدن ...
ملوک زندانی شرف است از شرف او حمایت کنید
اولین بار به خانه رفتم، عروسم فیلم شب عروسی شان را گذاشت، آن قدر گریه کردم و غصه خوردم که حالم بد شد.میان حرف های پرغصه اش خنده کوتاهی روی لبانش می نشیند و می گوید: پسر بزرگم الان پسری 2.5 ساله دارد که خیلی دوستش دارم. خدا را شکر می کنم که در نبودنم فرزندانم از راه راست منحرف نشدند و با ادب و مردم دار تربیت شدند و به هیچ خلافی آلوده نشدند. وقتی بعد از شش سال آزاد شدم، برای اولین بار که به حرم رفتم از ...