سایر خبرها
غیر ممکن برای من وجود ندارد
روحیه می گرفتند. به جبهه برگشتم تا به خودم ثابت کنم که هنوز مؤثرم. تا سال 67 و عملیات مرصاد در جبهه بودم و با پایان جنگ در دانشگاه به عنوان کارمند مشغول کار شدم. با پایان جنگ احساس می کردم آرام و قرار ندارم. علاوه بر آن، درد دست ها و درد مداوم سرم زندگی را برایم سخت کرده بود. دوست داشتم کاری کنم تا دردهایم تسکین پیدا کنند. ورزش همان گمشده ای بود که می توانست مرا از این وضعیت نجات بدهد. سراغ ورزش ...
محاکمه عامل جنجالی ترین جنایت پایتخت
روز بعد خانواده ای با حضور در اداره پلیس از ناپدید شدن دختر 35 ساله شان به نام آزاده خبر دادند. کارآگاهان در این مرحله طرح ناخن دست جسد مثله شده را پیش روی خانواده دختر گمشده قرار دادند و در این شاخه از تحقیقات مشخص شد که نیمه تنه جسد دختر جوان متعلق به آزاده گمشده است. ردیابی های پلیسی برای دستگیری عامل این جنایت ادامه داشت تا این که ماموران به رفتارهای مرد جوانی که همیشه همراه خانواده آزاده ...
ماجرای سیلی هایی که کمیل برای یک نهی از منکر خورده بود/ همسر شهید: الان می فهمم شهید قبل از رفتن از این ...
به گزارش دیار آفتاب ؛به نقل از رجانیوز - کبری خدابخش: مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقواماعاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلواتَبدیلًا 23 - احزاب / برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند . برگ سبز ز ...
تئاتر هنوز جایگاه واقعی ندارد/دوری هنرمندان از تحولات اجتماعی
، هزینه اش را بپردازم و... این دغدغه ها و مشکلات دست و بال هنرمند را می بندد و ذهن او را درگیر می کند که اگر اینها نباشد هنرمند راحت تر می تواند به فکر تولید آثار بعدی با کیفیتی بهتر باشد. مهر: از تجربه تان در مورد کار کردن با یک کارگردان زن بگویید. اکبری: از آنجا که خیلی ها معتقدند زنها با هم نمی سازند، از لحظه ای که متن را خواندم و وارد این کار شدم همه می گفتن چطور می توانی ...
سرانجام تلخ و مرگبار 18 سال دوستی با مرد برج ساز
از این را می توانم تحمل کنم. عصبانی شدم. با یک دست فرمان را نگه داشتم و با دست دیگرم، گردن سهیلا را فشار دادم. چند ثانیه بعد، صورتش کبود شد. همان موقع شالش را باز کردم و دو سه تا سیلی به صورتش زدم اما از حال رفته بود. ماشین را کنار خیابان نگه داشتم. از یک نفر آدرس درمانگاه را پرسیدم اما وقتی به آنجا رفتم، بسته بود. در حال خودم نبودم. به خانه ام در یوسف آباد برگشتم. جسد را بالا بردم و با دو چاقو ...
کدخدایی: با قوانین فعلی من هم احتمالاً ردصلاحیت می شوم
ادامه تحصیل بود، اما تا سال 70 به دلایل حجم بالای کار در داخل، اجازه خروج از کشور را نداشتیم و برای ادامه تحصیل در بین سالل های 70 تا 75 به انگلستان رفتم. در سال های 77 تا 80 هم معلم دانشگاه بودم و به مشاوره هم در کنار کار خبر نداشتم وقتی مرا برای عضویت در شورای نگهبان کاندیدا کرده بودند!/ از آن روزها 16 سال گذشته معلمی می پرداختم. در سال 80 هم اسم ما را در روزنامه زدند و معرفی شدم ...
تصاویر:سفرنامه غرب اروپا(19)گز اصفهان در قلب پاریس!
نزدیکی خانه زدم. دراین کتابفروشی هم می توانستی کتاب بخری وهم این که بنشینی وبا خیال راحت کتاب وروزنامه بخوانی. کتاب های دست دوم هم زیاد بود. کتاب به امانت هم می دادند. مسیرمونپارنس را ازروی نقشه درآورده بودم. چرا که این برج چنان بلند است که نمی شود کشفش کرد. درراه رفتن به آن جا، چنان بارانی گرفت که انگارآب آسمان را آبکش کرده اند. بیشتراز10 دقیقه طول کشید وبعد آرام شد. ازروزی که آمده ام هوا ...
نه داد می زنم و نه شعار می دهم!
.... با او حرف هم زدم و پذیرفت که با هم کار کنیم اما در مسیر نگارش، مغز مالیخولیایی غلامعلی و نگاه خاصی که شاید در مسیر نوشتن متن، نه در طرح، از قلم من تراوش کرد، مرا از کامبیز دیرباز دور کرد. هرچه بیش تر می نوشتم،کم تر حس می کردم انتخاب خوبی داشته ام.گرچه آقای دیرباز جدا از این که به لحاظ زمان بندی به مشکلاتی برخوردیم، چون مشغول بازی در فیلمی خارج از تهران بود و من داشتم به تمرین ها نزدیک می شدم ...
درخشش نهال هایی که در سایه قد کشیدند
برگزار شد، بزرگانی حضور داشتند که می شد از آنها فراوان آموخت. مراسم تجلیل از دانش آموزان معلول تهرانی که رتبه برتر در مسابقات کشوری مدارس استثنایی را به دست آورده بودند چند روز قبل از مهر برگزار شد. شهناز کریمی رئیس آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران در این مراسم توضیح داد تابستان امسال در سراسر کشور دانش آموزان مدارس استثنایی با هم رقابت کردند. او گفت امسال 135دانش آموز با نیازهای ویژه ...
جزئیاتی از زندگی سهراب سپهری
... پدرم وقتی مرد، پاسبان ها همه شاعر بودند... مهدی قراچه داغی، نوه بزرگ خانواده و پسر همایون دخت است که با سهراب رابطه بسیار نزدیکی داشته و رابطه اش با دایی اش که او را سهراب خان می نامد، بیشتر دوستانه بوده: نخستین تصویری که از او یادم می آید زمانی بود که 11 ساله بودم و پدربزرگم (پدر سهراب) فوت کرده بود. رفته بودم روی پله های خانه آقا جان نشسته بودم و گریه می کردم و سهراب آمد و به من ...
امامزاده ای که مقام معظم رهبری به زیارتش رفت
، خود را در کنار خواجه ملک شاه دیدند و فرمودند: ای دوست موافق! وصیتی چند دارم، باید به وصایای من عمل کنی: 1. برادرم و نور دیده ام (سلطان محمود) از ترس دشمنان در خانة عبدالکریم بارکرسی پنهان شده است. کوشش کن او را به مردم چهل حصاران و فین رسانی که به وی آسیب نرسد. 2. نامه ای به برادرم حضرت امام جعفر صادق(ع) عرضه کن و تمام وقایع و شرح غربت و مظلومی مرا بده و ذکر کن که مردم با من ...
یکی دیگر از خواهران شهید با همان شور و شادی خاص شروع می کند از برادر شهیدش روایت کردن. قبل از آغاز هر ...
، اما توانست با رزق حلالی که به خانه می آورد 12 فرزند مؤمن و متعهد به انقلاب و اسلام تربیت کند. همین تربیت دینی و مکتبی باعث شد که برادر ها یکی بعد از دیگری دعوت امام زمان(عج) را لبیک گویند و راهی شوند. به نظر ما سید مصطفی ندای عمه اش حضرت زینب(س) را شنید و راهی شد. 5 برادر مدافع حرم خواهر کوچک شهید میان صحبت هایمان شروع می کند از برادرش تعریف و تمجید کردن: امروز به لطف ...
قدرت چطور از فاجعه سود می برد؟
های موجود مثل بوز آلن همیلتون هم به قلمروهای نو پا گذاشتند. دنیل گراس در یادداشتی در مجلۀ اسلیت در سال 2005، حال و هوای وضعی را ثبت و ضبط کرد که بسیاری رشد حبابی صنایع امنیتی نامیده بودند: امنیت میهنی شاید به همان نقطه ای رسیده باشد که سرمایه گذاری در اینترنت در سال 1997 داشت. در آن زمان کافی بود یک e (الکترونیک) اول اسم شرکت تان بگذارید تا ارزش سهام تان سر به فلک بکشد. الآن نیز همین کار از دست واژۀ ...
از تظاهر به عزاداری تا سرکوب عزاداران
چند نفر نشسته اند ولی خبری از برگزاری نماز جماعت نیست. احتمال دادم که امام جماعت را هم از برگزاری نماز جماعت در شب عاشورا و تاسوعا منع کرده اند. به ناچار همان جا نشستم. وقتی هنگام غروب فرا رسید، برخاستم و اذان و اقامه گفتم و مشغول نماز مغرب شدم. جمعیت تک تک وارد مسجد می شدند. شاید از ورود برخی از آنها هم به مسجد جلوگیری می شد. مردم هم به خواندن نماز مغرب و عشا به صورت انفرادی مشغول شدند. بعد از ...
برسد به دست پدرهای مسافر!
لبخند تو مرا سمت قاب عکسی می کشد که دستان نوازش تو را با خودش همراه ندارد. این بار دست های نوازش من است که به سمت تو می آید؛ چقدر این قاب عکس به تو می آید و تو جا خوش کرده ای میان این قاب، چقدر لبخند به دلت می نشیند. باورم نمی شود کنارم نباشی. تو در تمام لحظه هایم حس می شوی. نگاهت را هر روز همراه خودم حس می کنم، کنار سفره ای که مادرم کنار اتاق می چیند کنار خواهر کوچکم که منتظر است تو در آغوشش بگیری ...
یک دورهمی متفاوت با آرزوهای متفاوت
...: خب بابات رفته که ما بتونیم با خیال راحت بریم مدرسه، امنیت داشته باشیم پس دیگه نباید غصه بخوری چون بابات یه قهرمانه. زهرا ناراحتی اش را قورت می دهد، دستش را به نشانه اجازه بالا می برد، مرا با معلمش اشتباه می گیرد: تازه خانم اجازه؟ همه خنده شان می گیرد، خودش هم در حالی که می خندد حرفش را ادامه می دهد: مامانم گفته هر وقت امام زمان(عج) ظهور کنه بابامم برمی گرده، منم هرروز سر نماز دعا می کنم آقا ...
متکی در مقابل اعراب با تسامح برخورد کرد
آن پسر ارباب را که مجتهدزاده هم بود، بشدت تحریک کرد و تصمیم گرفتم درس بخوانم. درحالی که هم شاگردی های سابقم همه در کنکور سراسری به دانشکده حقوق و علوم سیاسی راه می یافتند، درس خواندن های من فقط توانست مرا به رشته های موجود در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برساند. من که از همان اوان مثل جوان های امروزی علاقه مند به بحث های سیاسی بودم، ناچار شدم نزدیک ترین رشته ها به علوم سیاسی را انتخاب کنم. ...
مقام مختار به مقام هیچ یک از شهدای کربلا نمی رسد/2 بال پرواز برای بندگی
، بدون امام، ولو صادقانه هم حرکت کند، هلاک است. امام؛ باران شستشو دهنده بدی ها و حیات بخش لذا بیان کردیم: ما می خواهیم بحثی را بیان کنیم و بگوییم: وجود مقدّس امام، حالش، حالی است که بدون امام حرکت کردن، ضلالت و گمراهی است. دوم این که قرآن، عنوان صاحب امر دارد. روایت داریم که در زمان های مختلف، دو بزرگوار آمدند و به حضرت اباعبدالله بیان کردند: شما صاحب امر هستید و حضرت فرمودند ...
مجموعه شعر درباره خواهر
شعر درباره خواهر از احساسات پاک در پیوند خانوادگی و محبتی بی بدیل برآمده است که از شدت دوست داشتن گاهی به عشق نزدیک می شود. شاعرانی که این احساس عشق به خواهر را تجربه کرده اند، برای خواهرشان و درباره دوست داشتن خواهر شعرهایی زیبا سروده اند. گلچین زیباترین اشعار در مورد خواهر را در مطلب پیش رو بخوانید. شعر درباره خواهر در قالب غزل و مثنوی از مَلَک ها و پریان سَرتری ...
بازداشت متهم به قتلی که علاقه مند به کارهای پلیسی بود
30 ضربه به آنها زدم اما ضربات با کنار قمه و به گونه ای بود که یک قطره خون از آنها نیامد چون کار با قمه را بلد بودم. مهدی که 45 سال سن دارد و معتاد به تریاک است، در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: پس از آن، یکی از برادران مجید در منزل را قفل کرد، مجید به سمت برادرزاده ام رفت و او را کتک زد، من نیز به سمت وی رفتم و چند ضربه با کناره قمه به وی زدم که یکی از برادران مجید از پشت، دست مرا گرفت ...
روایتی از فرشتگان آسمانی فراموش شده/ آخرین ایستگاه قامت خمیدگان
هنوز هم صدای زندگی شنیده می شود، ولی افسوس که این صدا دیگر شنونده و خریداری ندارد! دست هایش را که گرفتم و از نوه هایش پرسیدم دیدم دیگر رغبتی برای ادامه صحبت ندارد و ترجیح می دهد اسرار زندگی اش را در صندوقچه دل شکسته اش حفظ کند! پدری خیره به عصای دستی خود می گوید: وقتی صاحب فرزند شدم، می دانستم که چرخ روزگار مرا کوچتر کرده و فرزندانم را استوار تر! البته تمام تلاشم رابرای آینده ای مملو از ...
بخشش فتنه گران سال 88 غیرممکن است/ همه پرسی در کردستان نقشه شوم دشمن/حمایت از دستگاه قضا در مقابله با ...
گرفته و در مسایل مختلف جلوی ان را گرفته است. وی گفت: امریکا در سوریه در عراق در یمن دست دارد یک کشور کودک کش است. امام جمعه یاسوج عنوان کرد: حسین بن علی ع این روح را که در دنیا دمید و شهید شد اما زیر بار ستم نرفت حسین نورالله و نماینده خدا در مبارزه با دشمنان است. حجت الاسلام حسینی تصریح کرد: سال به سال می بینیم که توجه، غروش، مجلس گرفتن و سینه زنی های غرب بهتر از ...
جنایت در یک مغازه نانوایی
ناهار بلند شدم. مرتضی در ادامه اعترافاتش به کارآگاهان گفت: از حمام بیرون آمده و مشغول خشک کردن سرم بودم که ناگهان حسین از پشت سر یک کابل به دور گردنم انداخت. ابتدا فکر می کردم که در حال شوخی کردن است اما زمانی که او کابل را محکم تر فشار داد، احساس خفگی به من دست داد و متوجه شدم که حسین قصد کشتن مرا دارد. در یک لحظه توانستم گلوی خودم را آزاد کرده و کابل را به دور گردن حسین بیندازم. در حالی که با یکدیگر ...
پس از قتل در نانوایی شورآباد
کردم که شوخی می کند اما وقتی با فشار کابل احساس خفگی کردم فهمیدم که تصمیم به قتل من گرفته است. در یک لحظه موفق شدم خودم را آزاد کنم و کابل را به گردن حسین بیندازم. هنگام درگیری او را به عقب هل دادم که سرش محکم به دیوار برخورد کرد و روی زمین افتاد. وقتی بالای سرش ایستادم متوجه شدم دیگر نفس نمی کشد. ترسیدم و جسد را داخل گونی گذاشتم و آن را به ماشینش منتقل کردم. بعد به طرف ماهدشت کرج رانندگی کردم ...
حمایت از رئیس دستگاه قضایی در مقابله با فساد/افشای اهداف پشت پرده استکبار در تجزیه طلبی کردستان/محکومیت ...
و سربازان گمنام امام زمان(عج) که برای حراست از امنیت مرزهای کشور در تلاشند مردانه و شجاعانه امنیت و آرامش مردم در داخل کشور از تامین می کنند قابل تقدیر و ستایش است و باید از همه مردان و زنان عرصه های نظم و امنیت در داخل و مرزهای خاکی، آبی و هوایی تجلیل کرد. وی با تقدیر از شور همراه با شعور حسینی در عزاداران تاسوعا و عاشورا از برگزارکنندگان مراسم عزاداری حسینی در جزیره کیش، هیئت های ...
جدایی اقلیم کردستان عراق از حکومت مرکزی یک نقشه کاملاً اسرائیلی آمریکایی است/ شهید حججی تمام نقشه های ...
باید توأم باشد، دشمن از الگوی امام حسین(ع) با پرچم سرخ شهادت و الگوی امام زمان(عج) با پرچم سبز و امید به آینده می ترسد. * تأمین امنیت توسط نیروی انتظامی قابل تقدیر است میردامادی در خطبه دوم نماز جمعه اظهار کرد: اگر مردم در مسیر خدا قرار بگیرند خداوند درهای رحمت باران را به سوی آن ها باز می کند، یک شنبه سالروز بمباران شیمیایی سومار توسط بعثی هاست که هم شهروندان عراقی و هم ...
مراتب علم
تواضع و فروتنی بیرون از وصف، سلام می کند؛ سید سر بر می دارد و نگاهی به پیر باربر می کند وپاسخی از روی محبت می دهد. هنوز چند گامی نگذشته بودند که دو نفر از مردان از پشت به سوی ایشان می آیند. یکی به سوی آیت الله سید جعفر می رود و آن دیگری به سوی باربر می شتابد. در یک لحظه دو دست از پشت بر دوش هر یک گذاشته می شود. هر دو با هم بی درنگ بر می گردند تا ببینند که چه کسی است؟ و چه کاری با او دارد؟ ...
دلسوخته امام حسین (ع)
بازپرس خم کرد و گفت آقای قاضی یک لحظه سر من را نگاه کنید. بازپرس پیش از آن که به سر متهم نگاه کند، در همان حالی که به صندلی خود تکیه داده بود، گفت پس معلوم می شود آدم خیلی شرّی هستید! متهم گفت نه آقای قاضی، این خطوط همه اش جای قمه است. بازپرس گفت کسی که عاشق امام حسین (ع) است، نه با قمه به خودش آسیب می رساند و نه بی خود و بی جهت دیگران را به بادکتک می گیرد. تو چطورادعا داری برای امام ...
عنایت حضرت ابوالفضل (ع) به کودکی که مرده بود/ سرداب و آب شفابخش آن
...، زیرا اگر پدرش می دانست، قطعا مرا زنده نمی گذاشت. حاج عباس گفت: زن عرب بعد از این سخنان به ناله و زاری گفت که بچه را با خود به حرم آوردم و او را در حرم طواف می کردم اما بعد از چند دور خستگی و ضعف بر من قالب شد، بچه را مقابل حضرت گذاشتم و خودم در گوشه ای از هوش رفتم. که بعد آز آن شما مرا بیدار کردید. کلید دارم قدیمی حرم، گفت: طبق رسم حرم بلافاصله آن کودک را به اتاقی که ...