سایر منابع:
سایر خبرها
سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر/هنگامه رنج ، غم و ماتم
، ولی پیامبر با قاطعیت فرمود: (به خدا قسم، اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چیم قراردهید تا از دعوت خود دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد!). در طی 13 سالی که از بعثت پیامبر (ص) می گذشت، آن حضرت با یاران خود به مدت سه سال در سخت ترین شرایط در شعب ابیطالب (دره ای در میان کوههای مکه) در محاصره قرار داشتند و آزار مشرکین نیز هر لحظه شدت می گرفت. ** هجرت و تشکیل حکومت اسلامی ...
زن بارداری که پس از 16 ساعت از زیر آوار نجات پیدا کرد+عکس
.... تمام شب را دست برنداشت. حاضر نمی شد تسلیم شود. مرتب صدایم می زد. درست وقتی که مرگ را جلوی چشمانم می دیدم، در یک لحظه صدای شوهرم را از نزدیک شنیدم. انگار همان جایی ایستاده بود که من دفن شده بودم. بلافاصله هرچه توان داشتم، فریاد زدم. بالاخره پیام صدایم را شنیدم. فریاد زد همسرم زنده است. نفس راحتی کشیدم. آمدند آوارها را کنار زدند و مرا بیرون آوردند. فرزندت سالم است؟ به ...
چالش جدید وزارت بهداشت
. این سازمان اطلاعات مربوط به مرگ ناشی از مصرف مواد را تولید می کند و با این اقدام طی سال های آینده می توانیم تحلیل های خوب و دقیق تری از علت مرگ ومیر معتادان در کشور به دست بیاوریم. یک بخش دیگر از شبکه پایش که اطلاعات مربوط به تغییرات الگوی مصرف و مصرف کننده ها را تولید می کند باید در مراکز دیده وری اعتیاد تولید شود که متأسفانه این مراکز به خاطر اینکه هنوز منابع مالی شان تأمین نشده، راه اندازی نشده ...
روزی زنی با من تماس گرفت وگفت شوهرت دوستت ندارد،از زندگی اش برو بیرون تا با هم ازدواج کنیم
... از آن روز به بعد کنکور را فراموش کردم و تنها به شهرام می اندیشیدم. هزاران تومان شارژ تلفن می خریدم و تا نزدیک سپیده صبح با او در تماس بودم از آن به بعد بارها با شهرام به تفریح و خوشگذرانی می رفتم به طوری که دیگر او را همسر خودم می دانستم. شهرام همواره از زیبایی ام سخن می گفت و خودش را عاشق من نشان می داد درحالی که او در هر بار دیدار پنهانی ما فقط به هوی و هوس می اندیشید و من این موضوع را ...
وقتی سر زده به خانه رفتم، زنم خواب بود ولی پسر غریبه ای در بالکن پنهان شده بود که ..!
می دادم. او چند روز بعد با من تماس گرفت و گفت پسر غریبه را به باغش در شهریار کشانده است. او چطور بار دیگر پسر غریبه را پیدا کرده و به باغ کشانده بود؟ از همسر سابقم خواسته بود تا با پسر غریبه تماس بگیرد و او را به باغ بکشاند. تو به باغ رفتی؟ نمی خواستم به باغ بروم، اما عموی همسرم تهدیدم کرد و گفت به خاطر من دست به چنین کاری زده است. وقتی به باغ رفتم با ...
فرزاد حسنی: ازدواج یکباره می آید!/ مجله خوان حرفه ای هستم
دوست دارم ولی این کارش باعث شد خیلی از او خوشم بیاید و گفتم چقدر آدم خوبی است. به خاطر همان کتابی که زن دایی ام برایم گرفت، هنوز هم رابطه حسنه ای با خانواده دایی ام دارم. الان چه نوع کتاب هایی می خوانید؟ همه چیز... (با خنده). من به مسائل اقتصادی چندان علاقه ای ندارم بنابراین مثلا کتاب های خیلی ویژه و تخصصی در زمینه اقتصاد نمی خوانم ولی به مسائل روز علاقه مندم. کتاب های مذهبی و ...
فضای شهری برای معلولان مناسب سازی نشده است
همسرم هم دیپلم فنی هستند. چند سال است ازدواج کرده اید و آیا فرزند هم دارید؟ – حدود 6 سال است و فعلا فرزند نداریم، ولی گفته شده تا یک فرزند برای ما آسیبی ندارد. شغل شما و همسرتان چیست؟ – در حال حاضر هر دو بیکار هستیم ولی حدود یک سال قبل من در بهزیستی در قسمت حسابداری بودم و همسرم هم یک مغازه موادغذایی داشت که به علت عمل جراحی نتوانست به کار ادامه دهد. ...
دوقلوهای نابغه ی تبریزی در راه آمریکا/ سرنوشت سورن و سورنا نوروزی به کجا ختم می شود؟
بروشورهای مربوط به هریک را می خواندم، چشمم به غرفه ای کوچک افتاد که عکس دو پسربچه دوقلو را روی بنری جلوی غرفه گذاشته بودند که تندیسی هم در دست داشتند، برایم جالب بود. جلوتر که رفتم دیدم زنی با حوصله تمام و با لبخند برای دو جوان توضیحاتی می دهد. کمی که گوش دادم از صحبت هایش فهمیدم مادر آن دو کودک داخل عکس است و مهمترین علت موفقیت و نابغه شدن فرزندانش! از او اجازه گرفتم صحبت هایش را ضبط کنم و از ...
مادر شهیدی که مهریه اش را بخشید
آنجا درس خواند اساتیدش راضی بودند و خودش هم خوشحال بود. همیشه با لباس های طلبگی اش جایی می رفت. اما در گاوداری که کار می کردیم صاحب گاوداری مرد پاکی نبود و همسرم گفت که من زن و بچه دارم و در جایی که گناه باشد و پول حرام بدهد نمی مانم و از آنجا رفتیم و در یک مرغداری مشغول شدیم. همسرم پیرمرد شده بود و دست تنها از پس کارها بر نمی آمد ناچار شدم رفتم درب حوزه و به علی گفتم: علی جان پدرت پیر شده ...
5 شوخی ممنوعه با همسر
اینقدر دیر آمدی؟ می گویند خانه زن دومم بودم و با خود فکر می کنند که شوخی بسیار جالب و شیرینی با همسرشان داشته اند. در حالی که تکرار جملاتی با این مضمون می تواند ناخودآگاه زن را به احتمال خیانت سوق دهد و پس از مدتی جای خود را به اضطراب، ترس از جدایی و بهانه گیری بدهد. یا این که مرد با کوچک ترین مشکل کاری به همسرش می گوید همین امروز و فرداست که با مأمور بیایند دنبالم و خودش می خندد. اما ...
ضرورت گذر از بازیهای رایانه ایی و حرکت به سمت کتابخوانی
بویژه نوجوانان ما در مراجعه به کتابخانه و استفاده از کتابهای غیر درسی را چگونه ارزیابی می کنید؟ پاسخ داد: اکنون نسبت به قبل بهتر شده ولی ما انتظار بیشتری از خانواده ها داریم؛ خیلی از خانواده ها می گویند که فرزند ما اهل مطالعه نیست اما من احساس می کنم این لذت را به فرزندانمان ندادیم. وی بیان داشت: اگر این فرصت را به بچه هایمان بدهیم و یکبار دست فرزندمان را بگیریم و همراه خود به کتابخانه ...
سختی ها را با کمک ورزش تحمل کردم/ در مناسب سازی شهر با خود معلولان مشورت نمی شود!
... همراه تیم ملی به چه کشورهایی رفتید؟ – من برای اردوی تیم ملی به کشور ژاپن رفتم و متاسفانه تصادفی پیش آمد و یکسال عقب افتاد و باعث شد که برون مرزی نداشته باشم. ولی در مسابقات داخلی در تیم پیشکسوتان در بازی های تمام شهرهای ایران بودم و حدود 52 الی 53 رتبه مقام اول و دومی دارم. چه موقع ازدواج کردید؟ – حدود 24 سال پیش، دو فرزند، یک دختر و یک پسر دارم که پسرم در ...
صدای شوهرم را می شنیدم ولی..! + عکس
صدای شوهرم را از نزدیک شنیدم. انگار همان جایی ایستاده بود که من دفن شده بودم. بلافاصله هرچه توان داشتم، فریاد زدم. بالاخره پیام صدایم را شنیدم. فریاد زد همسرم زنده است. نفس راحتی کشیدم. آمدند آوارها را کنار زدند و مرا بیرون آوردند. فرزندت سالم است؟ به بیمارستان رفتیم. هم فرزندم سالم است هم خودم. باورم نمی شد که حتی فرزندم را هم از دست نداده ام. با خودم می گفتم حتما او مرده است ...
تصویر روز وداع با پدر تنها مرحم امروز دردهای زینب/داشتن صبرو مقاومت زینبی تنها خواسته شهید از همسرش
نمی شود. شهادت خواسته قلبی همسرم بود همسر شهید مدافع حرم با کمی مکث وبغض ادامه می دهد: برای یک لحظه احساس کردم خرد شده و آن کوهی که پشت سرم بود ویران شد و ریخت اما باز به خود نهیب زدم گفتم کجایی حواست هست تو خودت با خدا معامله کردی و همیشه در نمازهایت برای عاقبت به خیری همسرت دعا می کردی حالا عاقبت به خیر شد؛ این خواسته قلبی همسرم بود. وی بیان کرد: در همان لحظه به خود گفتم ...
5 دلیل طلاق های زود هنگام امروزی!!
عاقبتش طلاق بود. ازدواج برای فراموشی رابطه قبلی! آقایی 23 ساله و مهندس عمران با خانمی 19 ساله و دانشجوی کارشناسی ازدواج کرده بود. خانم می گوید: من از همان روز دوم بعد از عقد به ایشان حس بدی پیدا کرده بودم و تحت هیچ شرایطی حاضر نبودم با وی به زندگی ادامه دهم. همان موقع تصمیم به جدایی گرفتم اما سه ماه تحمل کردم و در این مدت حتی زمانی که می فهمیدم همسرم قرار است از محل کارش که در ...
زن بارداری که پس از 16 ساعت از زیر آوار نجات یافت!
ام سالم است یا نه؛ ولی امید داشتم. صدای روشن شدن بولدوزر آمد. همزمان همچنان صدای شوهرم را می شنیدم. تمام شب را دست برنداشت. حاضر نمی شد تسلیم شود. مرتب صدایم می زد. درست وقتی که مرگ را جلوی چشمانم می دیدم، در یک لحظه صدای شوهرم را از نزدیک شنیدم. انگار همان جایی ایستاده بود که من دفن شده بودم. بلافاصله هرچه توان داشتم، فریاد زدم. بالاخره پیام صدایم را شنیدم. فریاد زد همسرم زنده است. نفس راحتی ...
دعا کردم بلاگردان مردم ایران باشیم/ اهدا تندیس فجر به زلزله زدگان
من کامنت گذاشته هفته دیگر تولد دخترم است و پول کنار گذاشته بودم برای او گوشواره بخرم، یک لنگه گوشواره او را برای این کار می دهم. دیگری گفته بود من دانشجو هستم و پدر کارگرم ماهی 300 هزار تومان برای من واریز می کند، من 70 هزار تومان آن را می توانم به این کار اختصاص دهم. شاعر حال و حوّایی از ترنج و بلوچ تأکید کرد: این تندیس هنوز موجود است و مخاطبان برنامه چشم شب روشن می توانند این تندیس را بخرند ...
ماجرای ارتفاعاتی که شب به شب میان عراق و ایران دست به دست می شد
کاملاً آماده بودند و حادثه ای رخ داد که غیرقابل پیش بینی بود برای همین سبب شد شرایط سخت تر شود اما علت اینکه باعث شد روز پایداری و حماسه و ایثار برای مردم اصفهان ثبت شود همین مقاومت در شرایط سخت بود. اصفهان در ماه آبان سال 61 بیش از 1هزار شهید تقدیم کرده اما همه آن ها به خاطر طغیان رودخانه شهید نشدند بلکه نوع منطقه ایجاب می کرد که درگیری فرد به فرد و تپه به تپه باشد و سختی کار چند برابر ...
گفتگوبا زنی که 16 ساعت زیر آوار بود/ صدای همه را می شنیدم اما کسی صدای من را نمی شنید +عکس
. همزمان همچنان صدای شوهرم را می شنیدم. تمام شب را دست برنداشت. حاضر نمی شد تسلیم شود. مرتب صدایم می زد. درست وقتی که مرگ را جلوی چشمانم می دیدم، در یک لحظه صدای شوهرم را از نزدیک شنیدم. انگار همان جایی ایستاده بود که من دفن شده بودم. بلافاصله هر چه توان داشتم، فریاد زدم. بالاخره پیام صدایم را شنیدم. فریاد زد همسرم زنده است. نفس راحتی کشیدم. آمدند آوارها را کنار زدند و مرا بیرون آوردند. ...
پاسخ مهناز افشار به ماجرای واردات شیرخشک های فاسد توسط همسرش: مطمئن باشید از شما پیگیرترم
کنار آن گذشت، همسر من هفت ماه بابت پرونده ای که برایش تشکیل شده به زندان رفته و پرونده او هنوز باز است و با این فضاهایی که علیه او درست شده بعید نیست محکوم هم بشود ولی اجازه بدهید محکوم بشود بعد ببینید به چه چیزی محکوم شده. افشار تاکید کرد: من یک مادرم، یک انسانم، و این موضوع که درباره پرونده همسرم مطرح شده برای من قطعا مهم است چون حتما به این فکر می کنم که فرزندم را با چه پولی بزرگ می کنم ...
خلاصه ای از رحلت پیامبر (ص)
، بگوید تا بپردازم. در این موقع مردی برخاست و عرض کرد: چندی قبل به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغی به من کمک کنید، پیامبر فورا به فضل دستور داد که مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر کسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار کند، زیرا قصاص در این جهان، آسان تر از ...
زوج های عاشق هالیوودی که طاقت دوری از هم را ندارند (2)
با جنیفر لوپز نامزدی کرده بود. بنظر می رسد که این آشنایی تاثیر زیادی بر روی جنیفر گارنر گذاشت و سال بعد هر دو رابطه هایشان را به ترتیب با فولی و لوپز بهم زدند. این دو در سال 2005 با هم ازدواج کرده و اکنون سه فرزند دارند: ویولتا، سرافینا و ساموئل. این زوج در سال 2015 اعلام کردند که جدا از هم زندگی می کنند اما جدایی کامل و قانونی آنها هنوز محقق نشده است. بلافاصله پس از این موضوع، گارنر ...
نواهای استاد ناصر زرآبادی، لهجه شیرین ایرانی در زبان ویولن غربی
که پدر در خانه با مریم گفت وگو می کند تا زمان دویدن، لحظه وضع حمل و تولد عیسی. یکی ازکارهای منحصر به فرد شما، نوازندگی با لیوان است ایده این کار چگونه شکل گرفت؟ از عشرت آباد به سمت دروازه شمیران در حرکت بودم و به یکی از قهوه خانه های دروازه شمیران رفتم مدت ها در قهوه خانه های آنجا رفت و آمد می کردم روزی یکی از قهوه چی ها هنگام شستن استکان و نعلبکی ها آن ها را به هم می زد و ...
زنی با من تماس گرفت وگفت شوهرت دوستت ندارد،از زندگی اش برو بیرون تا با او ازدواج کنم
برادر بزرگ ترم ما را با یکدیگر دید و این گونه کار به شکایت کشید اما همان شب پدرم با خانواده شهرام صحبت کرد و شهرام نیز ادعا کرد قصد ازدواج با مرا داشته است! به همین دلیل برادرم از شکایت خودش منصرف شد و من و شهرام با هم ازدواج کردیم . خیلی از این موضوع خوشحال بودم و سعی می کردم آن گونه که همسرم دوست دارد مطابق میل او زندگی کنم در این میان شهرام با خودروی پدرش در یک آژانس تلفنی مشغول به ...
دیدن آن شرایط مرا به زانو درآورد
با خبرگزاری ایرنا مرکز سنندج همکاری دارم. من در خانه بودم و تلویزیون تماشا می کردم که خبر زلزله را شنیدم. به فاصله چند دقیقه خانه ما هم لرزید. من تنها کاری که توانستم انجام بدهم دوربینم را برداشتم تا با همسرم به داخل شهر برویم. همه ساکنان محله از ترس زلزله بیرون ریخته بودند. بعد از ساعاتی که آرامش برقرار شد، برای عکاسی از شهر رفتم و مجموعه ای از فضای شهر منتشر کردم، بعد از بازگشت به خانه ...
هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
و اسحاق چند پسر داریم؟ اگر برایش اتفاقی افتاد و او را کشتند چه؟! *خواب زن چپ است تو شهید نمی شوی در حال گفتگو و دعوا بودم که علی از پله ها پایین آمد و با صدای بلند گفت: مادر اگر تو در کربلا هم بودی روز عاشورا اجازه نمی دادی به کمک امام حسین(ع) بروم. برای یزید اجازه می دادی که برو پول می دهد در مقابل حسین کشته هم شوی اشکالی ندارد. گفتم نه خدا نکند اما اگر کشته شدی این زن جوان ...
ماجرای عروس و داماد سفیدپوست و بچه سیاه
جایگاهی برخوردارند. مسائلی که متأسفانه در جامعه فراموش شده و به آن هیچ توجهی نمی شود که علت آن هم دوری جامعه از قرآن مجید است؛ اگر مرد و زن با این ترجمه های خوبی که به قرآن زده شده، به فرموده امیرالمؤمنین در شبانه روز ده آیه یا بیست آیه یا برابر با سفارشی که به حضرت مجتبی شده، پنجاه آیه می خواندند، با خیلی از حقایق عالم و حقایق وجود انسان آشنا می شدند، یک دنیای دیگر برایشان آشکار می شد و منظرگاه ...
مدافع حرمی که از 15سالگی وارد سپاه شد + عکس
پول را به ما پس بدهد بهزاد قبول نکرد و گفت به خاطر حضرت زهرا این مبلغ را دادم . مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما یا زهرا نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز بهزاد را فراموش نمی کنم. و یکی دیگر از این تاثیرات : پسرم بهزاد با وجودی که مستأجر بود و حقوق کمی داشت اما هر وقت به روستا می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین زنان بی سرپرست روستا تقسیم کند ...
دفاع مقدس؛ تبلور گفتمان مقاومت
گفت وگویی با همسر برادر شهید حاج حسن ملکی با درج عنوان حاجی شهید شد تا نمیرد ، آورد: خانواده همسرم بسیار مذهبی و متدین بودند. شهید ملکی سه خواهر و سه برادر داشت که همگی از معتمدین محله و از چهره های شناخته شده محسوب می شدند. حاج حسن از همسرم کوچک تر بود، اما کاردان ترین و داناترین فرزند خانواده اش محسوب می شد. در شرکت واحد کار می کرد و رزق حلالی به دست می آورد. وقتی به سن جوانی رسید با دخترخاله اش ...
سه روایت از زنان قاجار؛ از مشهورترین عقدنامه ها تا دیپلم قابلگی
در پسِ خود، ماجرایی غم انگیز را نهفته است. امیرکبیر برای این که بتواند با خواهر ناصرالدین شاه ازدواج کند باید از همسر خود جدا می شد؛ جان جان خانم دختر شهبازخان، دختر عموی امیرکبیر بود که از او صاحب 3 فرزند، یک پسر و دو دختر شد. بنا به گفته دکتر پولاک، پزشک ویژه ناصرالدین شاه، امیر در زمان صدارت از این زن جدا شد. عزت الدوله در روز جمعه 22 ربیع الاول 1265 قمری با تشریفاتی جالب و باشکوه با ...