سایر منابع:
سایر خبرها
افزایش یارانه دهک های پایین در دستور کار دولت و مجلس /تکذیب شایعه حذف بازیگر زن ترکیه ای/تعداد زیاد ...
برای این موضوع اختصاص داده و به مردم اعلام کند. طبیعتا این پول باید در اختیار مردم قرار گرفته تا بتوانند منازل شان را ساخته و یا تعمیر کنند تا سرپناهی داشته باشند.وی در عین حال گفت: البته لازم است منازلی به صورت اجاره حداقل یک ساله در اختیار زلزله زدگان قرار داده شود تا آنها بعد از بازسازی و ساخت مسکن خودشان مجددا در خانه هایشان ساکن شوند.فلاحت پیشه همچنین گفت: از سوی دیگر پیشنهاد شده که یک سال ...
وقتی مریم پا در زندگی پسر پشت کنکوری گذاشت! + گفتگو
. چند ساعتی سرگردان کوچه ها بودم. با خودم می گفتم احمد این چه کار احمقانه ای بود که انجام دادی. مانده بودم که چه کنم. بعد به خانه رفتم و به کسی چیزی نگفتم. چهره ام رنگ پریده بود. مادرم مدام می پرسید چه شده، حالت خوب است؟ چیزی نگفتم و به اتاقم رفتم و تا صبح نخوابیدم. صبح خانواده ام متوجه ماجرای فوت مادربزرگم شده بودند. همه سیاه پوشیده و به خانه اش رفتند. من هم سیاه پوشیدم و بشدت گریه می کردم. کسی ...
چادر و پتو نداریم/ نقاشی تنها یادگار خواهرم
...: این برگه نقاشی تنها یادگار خواهر 6 ساله ام است. عمویش از ماجرای فوت خانواده مهدی تعریف و می گوید: اقوام از مراسم فاتحه خوانی در ثلاث باباجان به خانه برادرم آمده بودند و شب زلزله 11 نفر فوت و من خودم مهدی، دو برادر و مادرش را دو ساعت بعد از زیر آوار درآوردم. او با تقدیر از کمک های ارتش ادامه می دهد: دو برادر و مادر مهدی زخمی هستند و او در شب حادثه 11 نفر را با هم از دست ...
شکوه مهربانی مازندرانی ها در کمک به زلزله زدگان
درگیر حادثه تلخ از دست دادن زندگی و عزیزان خود هستند . زندگی را دوباره بسازیم در کنار یکی از پایگاه های جمع آوری کمک های مردمی صحنه عجیبی توجه را جلب می کند و آن هم حضور بانویی 35 ساله است که خود از حادثه دیدگان سیل سال 91 در شرقی ترین شهر مازندران است؛ قلندری که صدای مملو از احساسش می لرزد گفت: سیل آمد و همه زندگی مان را با خود برد، من در آن زمان باردار بودم و مردم به کمک آمدند ...
نگاهی به معارف، اخلاق و سبک زندگی اسلامی در کلام گوهربار امام رضا(ع)
.... حضرت پرسید: چرا؟ عرض کرد: در ترک ازدواج، به دنبال کسب فضیلت هستم. حضرت فرمود: دست بردار؛ اگر در این کار فضیلتی بود، فاطمه علیها السلام از تو سزاوارتر به آن بود. هیچ کس نیست که در فضیلت بر او سبقت گیرد. تائید ظالمان به هر شکلی همتای کفر است امام رضا علیه السلام درباره کار کردن برای سلاطین فرمود: وارد شدن در کارهای سلاطین و کمک کردن به آنان و کوشش در راه خواسته ...
متفاوت ترین سرایدار ایران را بشناسید
ولایت بودید؟ نه یک بار وقتی 17 ساله بودم و جنگ روسیه با افغانستان شروع شد به ایران مهاجرت کردم. آن موقع آمدم قرچک ورامین. اما بعد از سه سال، وقتی اوضاع افغانستان کمی بهتر شد برگشتم کشور خودم، اما سال 68 دوباره آمدم ایران. این دفعه چرا مهاجرت کردید؟ این دفعه هم مجبور شدم، جایی که ما زندگی می کردیم درگیر جنگ های قومی ، مذهبی و حزبی شد. همه اینها دست به دست هم داد تا ...
از پاشیدن نوشابه بر حاج آقای موتورسوار تا تمرین ژست حاج حسین انصاریان (بخش دوم)
اصرار ابوتراب پول را قبول کردم، چون هنوز مجرد بودم و در خانه پدر زندگی می کردم خرجی نداشتم و مثل خیلی از بچه های امروزی هم اهل ولخرجی نبودم، حتی از شهریه ام نیز مقداری پس انداز کرده بودم. با خود گفتم با این پول چه کنم! دیدم بهترین کار این است که یک ماشین لباس شویی برای مادرم بخرم، به اتفاق شوهر خواهرم ابوالفضل به خیابان برای خرید رفتیم و یک ماشین لباس شوی سطلی به قیمت 50 هزار تومان خریدیم، مادرم از ...
زندگینامه شمس الشموس امام رضا (علیه السلام)
این حدیث را در نیشابور یکی از مهم ترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا می دانند. [38] ولایتعهدی مأمون پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من می خواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. پس از این، مأمون از وی خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به او واگذار نماید. باز امام ...
از هر دری در ماند هرکس آمد اینجا/ درمانده ها باب الرضا(ع) را می شناسند
طوفانیست یکی با لهجه شیرین خود با طنز می گوید: سنه گربان که هر وقت آمدم پیش شما جا نیست جوانی دست در دست عروسش آمده مشهد حرم زیباترین مبدا برای زوج تهرانیست در آخر شاعری می آید با بغض میخواند حرم هر شب دعای مادرم با چشم بارانیست دوا را دردمندان آب سقاخانه می دانند که با قدمت ترین شیوه برای آب درمانیست یقینا انتخاب اوست ایران ...
اخلاق سجاد روس ها را هم جذب کرده بود
بسیجی باقی بمانم و اگر به خاطر فعالیت بسیجی و ایست و بازرسی ها دیر به خانه آمدم از دست من ناراحت نشوید. من هم آمادگی خیلی چیزها را داشتم. بار اول که در ماه شعبان سال 1395 می خواست به سوریه برود، من دودل بودم ولی خودش خیلی اصرار بر رفتن داشت و می گفت برویم از حریم کشورمان در آن سوی مرز دفاع کنیم بهتر است یا اینکه بگذاریم دشمن داخل کشورمان رخنه کند؟ با این صحبت ها توانست من را قانع کند و حتی رضایت ...
سه چیزی که انسان به واسطه آن شفا می یابد/ مقام تسلیم چگونه حاصل می شود
فهمد و من این یک دانه را مثل میلیون ها حرف نمی فهمیدم تا پروردگار عالم به من توفیق داد و این هفت جلد کتاب عنصر شجاعت را که در همین محل فخرآباد نوشته شده است، من مؤلفش را دیده بودم و در خانه اش هم منبر رفته بودم. نوشتن این کتاب بیست سال طول کشید و شروع نوشتن از دوازده شب و بعد از نماز شب تا اذان صبح بوده که فرزندش به من می گفت: اغلب شب ها که می نوشت، ما از صدای گریه اش بیدار می شدیم. یک ...
شب های سرد بی سرپناهی در سرپل ذهاب
ما قرار گیرد، با صدای لرزان و بغض آلود خود شروع می کند به حرف زدن: سلام می گم خدمت بینندگان اینجا خانه پدری من است. آن شب در حادثه همه خانواده ام در منزل بودند و سالم ماندند و خواهرم که از خانه بیرون آمده بود درست جلوی خانه کشته شد، خواهر بزرگ ترم در بیمارستان کرمانشاه است و حال مساعدی ندارد ، مادرم در بیمارستان تهران است او هم پایش را عمل کرده اند و هیچ خبری هم از او نداریم. بااین حال و این ...
میوه صداقت صادق
نقد دریافت می نماید. او در این باره به آفتاب یزد می گوید: من خودم هم در بهت و حیرت فرو رفته ام. سه شنبه شب که اعلام جمع آوری کمک های نقدی برای زلزله زدگان کردیم، من فکر کردم که شاید در حدود 7الی 10 میلیون مبلغی جمع آوری شود و اجناسی چون شیر خشک و کنسروجات بتوان برای مردم تهیه کرد. چون در همان روز 3شنبه گروهی از همکاران دردانشگاه اقدام به جمع آوری پول کرده بودند، من هم به فکر این کار ...
گفت و گو با زنی که 16 ساعت زیر آوار بود
.... او هم مرتب خدا را شکر می کند. باورش نمی شود که زنده مانده است. هر کس او را می بیند، باور نمی کند که چندین ساعت زیر آوار بوده و خروارها خاک رویش ریخته شده است. فرانک هم از 16ساعت ترس و دلهره اش در زیر خاک می گوید. چی شد که زیر آوار جا ماندی؟ وقتی زلزله آمد، من داخل خانه نشسته بودم و تلویزیون نگاه می کردم. مادرشوهر و خواهرشوهرم به مهمانی خانه عمویم رفته بودند. شوهرم هم پیش یکی از ...
روایت لحظات تلخ کودکی که مادرش زیر آوار روی اوخیمه زد تا زنده بماند
به گزارش جام نیوز ، ساعت از 9 شب گذشته بود و من میهمان خانه خواهرم بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزندشان و همسرش؛ خواهرم برای شام خورشت خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم. اما ناگهان در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشت و گلی روی سرم آوار شده بود.درآن لحظات وحشتناک، فقط فریاد می کشیدم ...
روایتی از بانوی مازندرانی که شهید حججی روزگارش را تغییر داد
.... همسرم راضی به این پوشش نبود و واقعاً ناراحت بود، این من بودم که به او تحمیل می کردم که بدحجاب باشم، شوهرم بی غیرت نبود اما از درون می شکست. باحجاب ها را به سُخره می گرفتم 32 سال سن دارم و خدا را شکر می کنم که امروز می توانم بگویم که یک محجبه هستم؛ حالا هم وقتی بد حجابی ها را می بینم به خودم جرأت نمی دهم کسی را نصیحت کنم یا عقایدم را به او تحمیل کنم. دو پسر 14 و 16 ...
داستان زهرا کیانی ؛ ایستاده در اوج
به گزارش پایگاه خبری ورزش بانوان ، بر خلاف همه مصاحبه ها و گفتگوها ، حال و هوای یک مصاحبه با زهرا کیانی دختر 18 ساله و ستاره تالوی ایران کاملا متفاوت بود. در هوای نسبتا سرد اصفهان در جمعه ای شلوغ در میدان نقش جهان اصفهان ، زهرا کیانی و مادرش را ملاقات کردم. سر زنده و شاد. اولین برخورد با زهرا کیانی ، کاملا من را متقاعد کرد که او برای کسب بیش از 20 مدال آسایی و جهانی در 18 سالگی با انگیزه بوده است ...
ریاست شورای اسلامی شهر اسلام آباد غرب مطرح کرد : در دقایق ابتدایی زلزله با شلوار کردی در کمیته مدیریت ...
تأثرآمیز زلزله با هر آنچه داشتند بسوی منطقه شتافتند تا بلکه بتوانند جسم های نیمه جانی را که أسیر خروارها خاک و خاشاک شده بودند نجات دهند. در چند روز گذشته تمام راههای منتهی به شهر ویران شده سرپل ذهاب و شهرهای زلزله زده منطقه پر از إنسان های نوع دوستی است که می خواهند در نخستین فرصت ممکن به فریاد مردم بلاکشیده آن دیاران برسند. دست اندرکاران و مسؤولین نیز همپای مردم عادی در همان ساعات أولیه ...
اسامی جان باختگان زلزله غرب کشور اعلام شد
پزشکی قانونی استان کرمانشاه اسامی 424 نفر از جانباختگان زلزله شب گذشته در ثلاث باباجانی، سرپل ذهاب، ازگله، شهر کرمانشاه، اسلام آباد غرب،کرند و قصر شیرین را اعلام کرد. به گزارش ایسنا، براساس گزارش سازمان پزشکی قانونی کشور تعداد جوازهای دفن صادر شده توسط اداره کل پزشکی قانونی استان کرمانشاه به 433 نفر رسیده است و از این تعداد اسامی 424 نفر آن ها به شرح زیر است: * شهر ثلاث ...
حکایت تلخ برزیده از یک بی اعتمادی دردناک
کاری کنیم یا نقدی داشته باشیم، هم منصفانه باشد و هم با گوشت و پوست مان آن را احساس کرده باشیم. به هر حال دورادور پیش از عزیمت به مناطق زلزله زده مسائلی را تحت تأثیر فضاهای سیاسی که وجود دارد، شنیده بودم اما خودم دوست داشتم در آن مناطق حضور داشته باشم تا تحلیلی که دارم هم از نظر خودم منصفانه و قانع کننده باشد و هم از نظر جامعه ای که توقع دارد ما براساس آن وقایع حرف بزنیم. کارگردان فیلم ...
اشعار ویژه شهادت امام رضا (ع)
شد مثل زهرا مادرش در اتفاق کوچه ها رنگ رفتن شد کبود و رنگ آمد سرخ شد ** در میان کوچه ها دستار بر سر زرد شد دست بر در زد به سرعت چهره ی در زرد شد زهر از بس که قوی بود و امام از بس لطیف زهر چون رد شد همه دیدند حنجر زرد شد در غلاف و در مصاف، این گشت روضه، هرکجا؛ راویان گفتند حنجر، روی خنجر زرد شد ...
جواد خیابانی : شما را به خدا برای سلفی گرفتن به جمع زلزله زده ها نروید ؛ آنجا همه عزادارند!
ارتش و گروه ویژه پدافند ارتش . از سپاه . از بسیج . از هلال احمر . از بهزیستی . از همه ادارات . از همه سازمانها . همه هستند و همه کمک می کنند اما به صراحت می نویسم که هنوز هیچ کاری نتوانسته ایم برای این مردم بکنیم . همه جا پر شده از کنسرو و آب و پتو و لباس و چادر . اما اینها برای کسی که خانه و سقف ندارد هیچ است . آمده ام تا چادرهای ضدباران و سرما تهیه کنم . آمده ام تا کانکس و کانتینر تهیه ...
لحظه های وحشت زیرآوار
...، مرد 80 ساله ای که از مرگ نجات یافته بساطش را که یک پتو و چند تکه پارچه است زیرش پهن کرده و با دست به طبقه چهارم یکی از ساختمان های مسکن مهر اشاره می کند. ما طبقه چهارم می نشستیم، زلزله که آمد زیر آوار ماندم. یک ستون روی من فرود آمده بود. با خودم گفتم دیگر زنده نمی مانم. نه صدایی می شنیدم و نه توان فریاد داشتم که کمک بخواهم. نمی دانم چند ساعت زیر آوار بودم. در آن لحظه ها مرگ در کنارت نشسته و ...
سوز سازدر سرمای سوزناک
توانستیم او را راضی کنیم که مادرش را خاک کنیم. ساز زدن کودک روستایی روی خرابه ها پسربچه کرمانشاهی در یکی از مناطق زلزله زده بر سر خرابه ها ساز می زد. این کودک که همه چیزش را در زلزله یک شنبه شب هفته گذشته از دست داده است، در حالی که مشغول زدن ساز بر روی آوارهای به جا مانده در روستای قره بلاغ سرپل ذهاب بود، با سوز سازش اشک همه را در آورد. نجات کودک 40 روزه ...
همدلی مردم ایران، زلزله را شرمنده کرد/ مناطق زلزله زده جای گرفتن سلفی مسؤولان نیست
به گزارش خبرگزاری فارس از اراک، شامگاه یک شنبه 21 آبان ماه جاری زلزله ای غرب و شمال غربی کشور را لرزاند. این زمین لرزه به حدی شدید بود که در استان های مرکزی، کردستان، همدان، ایلام، آذربایجان شرقی و غربی و ... نیز احساس شد. با بازتاب خبرها از مناطق زلزله زده و انتشار عکس و فیلم هایی ناگوار از این مناطق، مردم همیشه در صحنه ایران اسلامی به ویژه استان مرکزی آمادگی خود را برای ...
می ترسم بخوابم
. پیرمردی بود که قسمتی از سرش له شده بود ولی هنوز علایم حیاتی داشت. مطمئن بودم که نمی تونیم براش کاری انجام بدیم. کنارش گذاشتیم. چند دقیقه بعد، تموم کرد. بهمن صادقی، تمام ساعت های آن شب تا نخستین بارقه های صبح، تمام ساعت هایی که زنده و مرده را کف حیاط بیمارستان جابه جا کرد و آتل بست و بخیه زد و پانسمان کرد، یک جمله زیر لب تکرار می کرد. فقط یک جمله. خدا کمک کن امشب زودتر صبح بشه، زودتر ...
آتش سوزی و یخ زدگی در کمین نجات یافتگان زلزله
آسیب دیدگان زلزله به زلزله بوئین زهرا برمی گردد که او پسری یازده ساله بود: آن وقت ها روزنامه ها عکس تختی را کار می کردند که با آن جایگاه رفیعی که داشت کشکولی دست گرفته است و برای مردم پول جمع آوری می کند. بعد ها به این رسیدم که زلزله در کشور ما مانند غولی خفته است که هر لحظه ممکن است بیدار شود و باید در برابر آن تجهیز شد. ممکن است آلودگی هوا در طول زمان انسان های زیادی را به کام مرگ ببرد اما زلزله ...
آتیلا حجازی: دل کندن از کفش ها برای مان سخت بود ولی این کجا و داغ دل مردم کجا
زلزله زدگان به مزایده گذاشتند... کفش هایی که آتیلا و مادرش با چشمانی اشکبار حاضر شدند از آن دل بکنند. خوشحالم که با تو صحبت می کنم و جالب اینکه تو خیلی سریع خودت را از ترکیه به تهران رساندی. بله... راستش را بخواهید برای آمدن به تهران کمی دودل بودم و به همین دلیل صحبت خاصی انجام ندادم. اما بعد که کمی در این مورد فکر کردم، دلم طاقت نیاورد و ترجیح دادم تا خیلی زود خودم را به تهران برسانم ...
زندگی لا به لای خرابه ها
خونریزی مغزی در بیمارستان بستری است: حسام 9 سال داشت، هستی 13ساله بود و سهیل مادرشان چند روز پیش تولد 30سالگی اش بود. آنها آن شب میهمان بودند. برادرم همراه با خانواده اش به خانه خواهر زنش در کوییک رفته بودند که زلزله آمد و آنها کشته شدند. بیچاره برادرم، همه خانواده اش را از دست داده. خودش هم هنوز خبر ندارد. او خیلی سختی کشیده. او کارگر بازار مرزی پرویزخان بود. باربری می کند، هر روز صبح قبل از طلوع ...
زلزله هم خوی مهمان نوازی را کمرنگ نکرد/ پدری که همه اعضای خانواده را از زیر آوار بیرون کشید
افتاده روم با هر زوری بود توانستم آوار را از روی آرمان نیز بردارم. اون رو زنده بیرون بیارم آرمان رو هم از پنجره دادم بیرون خودم گیر کردم دوباره آوار روی سرم ریخت از هوش رفتم چشم باز کردم دیدم هنوز هوا تاریک و زن و بچه ام به همراه یکی از همسایه ها که بیرون از شهر بودن و چند لحظه قبل از زلزله به داخل شهر برگشته بودن من را بیرون کشیده بودن صبح نیروهای اورژانس آمدن دست و صورتم را بستند خدا را شکر همه زنده ایم. داستانش چنان شنیدنی بود که یادم رفته بود اسمش را بپرسم. یاسر مختاری ...