سایر منابع:
سایر خبرها
اتهام "طارمی" به مدیران سابق باشگاه: نه "دزد" هستم و نه عامل "محرومیت پرسپولیس"/کاجرای جلسه با حسین ...
را شکر بعد از 9 سال به همت کادرفنی و بچه ها قهرمان شدیم. اما بعد از آن چه شد؟ من محروم شدم و آیا کسی آمد بگوید چرا محروم شدی؟ چرا باشگاه پرسپولیس محروم شد و درباره آن توضیح ندادند؟ چون مدیران وقت پرسپولیس مقصر بودند و به این خاطر من این موضوع را هیچ وقت باز نکردم و درباره آن حرف نزدم. یک کمیته مجازی هم داشتند که هر چه می خواستند، می گفتند و همین باعث شد همه فکر کنند من مقصر محرومیت باشگاه هستم ...
محمدعلی حدت: نمی توان در اصفهان بود و عاشق نبود
بخواهم به سمت آن بروم. از کشش و اشتیاقی که در وجودم بیدار شده بود استقبال کردم و عاشقانه به دنبالش افتادم، او مرا مثل معشوقی به دنبال خودش می کشید و من در پی اش می رفتم. چنین شد که به دنبال هنر نقاشی رفتم و در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان دیپلم نقاشی گرفتم و الان 60 سال است که با این عشق زندگی می کنم. چه زمانی با پوستر آشنا شدید؟ در سال های بین 32 تا 34، وقتی که هفت یا هشت ساله ...
فساد و رشوه در فوتبال مملکت
... خاطرتان هست چی پوشیده بود؟ بله بله .یک شلوار کتان با یک تیشرت که روی آن تصویر ناجوری بود. بعدا بچه ها گفتند از این خوک های انگری برد بوده است. در کله پاچه فروشی من با فروشنده شوخی ناهنجارکردم که نزدیک بود تنش ایجاد شود؛ اما گفتم این کار را بکنم که فروشنده خوب یادش بماند بعدا اگر خواست شهادت بدهد کار راحت باشد.خلاصه آنجا بود که آن پیشنهاد بی شرمانه را به من داد. همان جا از ...
روزگار مهندس بازرگان در قامت نماینده مجلس
ایشان تلفن زده بود که ما از طریق اف اف شنیدیم که به ایشان گفتند که نمایندگان خوزستان در ارتباط با مدنی می آیند ایشان تلفنی صحبت کردند و بعد تلفن را که گذاشتند زمین، با عصبانیت به ما گفتند صد رحمت به چریک فدایی صد رحمت به کارتر صد رحمت به فلان، امان از دست انقلاب، گفتم بگو امان از دست امام و تمامش کن، این را من گفتم. گفتم چی شده؟ گفت آقا شما دیدید به سر دوستان ما چه آوردید . رئیس مجلس به ...
چگونه یک ایرانی فرمانده لشکر عراقی ها شد
توصیه اسماعیل رو کرد. یادم هست مرحوم صادق در مقام توصیف اسماعیل گفتند ایشان آنقدر حسن خلق دارد که شیرین است مثل قند که می تونی با او بدون قند چای بخوری! . منظورم این است که حسن خلق اسماعیل زبانزد بود. و همین می تواند سِرّ موفقیت وی در مدیریت و فرماندهی سپاه بدر باشد. *در خصوص نحوه شهادتشان و زمانی که خبر شهادت شهید دقایقی رو به شما دادند هم مطالبی را بیان کنید؟ در خصوص نحوه شهادت ایشان شهید اسماعیل در حالی که با موتور برای سرکشی از نیروهای خود که در خط بودند به سمت خط مقدم در حرکت بود توسط هواپیمای دشمن هدف بمب قرار گرفت و به شهادت رسید. منبع: تسنیم ...
بی قراری حاج صادق خان برای رفتن از دنیا
با هم این بار را برای مردم برداریم، نه این که پشت هم را خالی کنیم! روز تشییع و خاک سپاری نخستین شهیدش، نه دستپاچه بود و نه شلخته. تو بگو اصلا بچه ای هم نداشته که از دست داده باشد. من که می دانستم چند سال چشم به راه به دنیا آمدن این بچه به عنوان فرزند اولش بوده، خیلی از توی دل جوش می زدم. سر آخر دیدم رفت توی قبر و خودش کارهای دفن را به انجام رساند! عین دانش آموزی که از نمره ...
پرویز شهریاری، ریاضیدانی که فلسفه می دانست
تهران تدریس کرد. همه نشریات من در بهمن 1348 بلایی نازل شد. در یکی از شعبه های سازمان امنیت مرا خواستند. بسیار با محبت صحبت می کردند و درخواست کوچکی داشتند: مجله سخن علمی را به ما واگذار کنید. ما همچنان خانلری و تو را به عنوان صاحب امتیاز و سردبیر در مجله اعلام می کنیم، ولی شما هیچ دخالتی در آن نخواهید داشت. به هر کدام از شماها (دکتر خانلری و من) ماهانه پنج هزار تومان می دهیم ...
از عشق شهادت تا مزدوری اسرائیل
...، دیدم یکی عربده می کشد و فحش های رکیک می دهد. آمدم بیرون دیدم محسن است. داشت به یک دانشجوی پسر جوان که رنگش پریده و می لرزید ناسزا می گفت. به حکم وظیفه ام گفتم محسن جان چه شده، گفت: کلاهت را بگذار بالاتر. می پرسی چی شده؟ این فلان فلان شده داشت با آن دختر پشت درخت ها حرف می زد! گفتم اینها دانشجو هستند بالاخره همیشه حرف زده اند بعد از این هم حرف خواهند زد. گفت: یا جای من در حوزه است یا جای ...
پیشنهاد باقی به مستند قائم مقام: حاضرم برملا کنم
می شود. من خیلی قاطع گفتم: این اتفاق خواهد افتاد.. شب بود که تلفنی مطلع شدم ایشان نامه داده و تأیید کرده است. اولین کسی هم بود که این کار را کرد . با توجه به شناختی که از روحیه ایشان داشتم قاطعانه گفتم ایشان جزو اولین کسانی است که تأیید خواهد کرد . در گفتگو با دانشجویان ارومیه نیز آمده است: آیت الله منتظری از اولین کسانی بودند که به ایشان تبریک گفتند . حالا که قرار است اینقدر ...
یک فدایی اسلام/ روایتی از دیدار رهبر معظم انقلاب در دوران نوجوانی با شهید سید مجتبی نواب صفوی
...: همان وقت جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله ی نواب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که نخستین آتش را زنده یاد نواب در دل ما روشن کرد. (مرکز سندهای، خاطرات سیدعلی خامنه ای) نواب صفوی در آن عزیمت، 9 روز در مشهد ماند. آخرین شب، جمعه شبی بود. با آنکه نواب سن زیادی نداشت، عالمانی مثل شیخ هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی و علی اکبر الهیان تنکابنی اسم او را به گرمی می بردند. در همین مدرسه ی ...
روایت شاهد عینی از بمباران دانشگاه تبریز
بودند و واقعأ صحنه دلخراشی بود. دوستانم را از دست داده بودم... برخی ها همچون شهید بزرگوار محسن محمد غریبانی، ایستاده شهید شده بودند، صحنه ی بسیار دلخراشی بود، همین الان هم مرور آن خاطرات بسیار سخت و رنج آور است، یکی دستانش قطع شده بود، یکی سرش ... . بعد از چند دقیقه مردم عادی هم رسیدند. در کارگاه وسایل آتش نشانی بود ولی نتوانستیم آتش را خاموش کنیم. نمی دانستیم که باید چکار کنیم، بچه های ...
محمدرضا عروجی از روزهای سخت اما پربار اسارت می گوید
به چهار، پنج نفر نزدیکمان خمپاره خورد. در خاک و خون می غلتیدیم. سه ترکش خوردم. گفتم الان می گویند این را بکشید. دورم جمع شده بودند و به خاطرم چند افسر عراقی مجروح شده بودند. به سربازی اشاره کردند تا من را ببرد. به زبان عربی گفتم برادر مرا نکش. جلوتر که رفتم دیدم چند نفر دیگر با لباس هایی شبیه لباس خودم نشسته اند و فهمیدم ایرانی هستند. خوشحالی زایدالوصفی به من دست داد. بچه ها با حالت خاصی نگاهم می ...
تغییر قضا نتوان کرد
شهر و مخارج زندگی. هوا کم کم تاریک شده بود. وقتی خداحافظی کرد به تاکید گفت: تهدید خیلی جدیه من فردا همسر و بچه هام رو می برم خونه پدرش تو شهر به شما هم توصیه می کنم اینجا ننشین. شکرالله سه فرزند قد و نیم قد داشت (چنور و خبات و چیمن). گفتم خدا کریمه. او رفت و من ماندم و بازم تنهایی...! روز بعد (28 اسفند) در محل کارم صداو سیمای مرکز کردستان در تدارک تهیه خبرهای روز، تدوین تصاویر و آماده ...
حجت الاسلام و المسلمین نقویان: نباید جوانمردی به مسلخ رود و شرافت انسانی لگدکوب شود
اسلامی دانشگاه تهران بود و تا آخر بر عهد خود وفادار ماند. هر آنچه از محسن عزیز به یادگار داریم، جز انس و خیر و صلاح و فلاح و نیکنامی نبود. دست نیایش به سوی پروردگار رحمان دراز و زمزمه می کنیم: اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً (خداوند! ما جز خیر و خوبی از او ندیده ایم). آ یا کسی هست که به غیر از این شهادت دهد؟ ای به فدای روی خوش و دل پاک و صفای باطنش . اگر چه چاره ای جز تسلیم تقدیر خداوند ...
جواد و 3 خواهر شهیدش در بهشت منتظر مادر هستند
. چند روز بعد زنگ زد و گفت زهرا می خواهم چیزی بگویم. ما چند روز است که در محاصره هستیم. امشب حمله داریم می خواهیم برویم خط را بشکنیم. زنگ زدم وصیت کنم. حلالم کن. من زدم زیر گریه و گفتم نه نمی خواهم وصیت کنی. باید سالم برگردی. جواد گفت ان شاءالله... تو دعا کن. کمی با بچه ها صحبت کرد و بعد خداحافظی کرد. وقتی مادر شوهرم متوجه شد خیلی بی تابی کرد. چون هم جواد و هم پسر دیگرشان در این عملیات بودند. ما تا ...
خاطره ی آیت الله خامنه ای از رهبر فدائیان اسلام
نواب مدرسه بزرگی است. برعکس مدرسه سلیمان خان که کوچک است، مدرسه نواب جا و فضای وسیعی دارد. آن روز همه آن مدرسه را فرش کرده بودند و منتظر نواب بودند. گفتند که از مهدیه راه افتاده اند به این طرف. من راه افتادم و به استقبالش رفتم که هر چه زودتر او را ببینم. یک وقت دیدم از دور دارد می آید. یک نیم دایره ای در پیاده رو درست شده بود که وسط آن نیم دایره نواب قرار گرفته بود و دو طرفش همین طور صف مردمی بود ...
کارگردان خط قرمز: ضرغامی درکی از رسانه نداشت
هایم می رسم، سفر می روم و دنیا را می گردم. گاهی در زندگی نشانه هایی می بینی که حس می کنی چقدر خوب است که یک وقت هایی (که برای من الان درتلویزیون نزدیک یک دهه شده) ممنوع الکار بشوی! ولی وقتی کلی نگاه می کنی، حسرت می خوری که چرا در دوره ای که مثل یک سرباز کاردان و حرفه ای همه چیز را بلد بودی و آداب مبارزه را آموخته بودی و نوبت حضورت در خط مقدم بود، تو را محدود کردند. امروز وقتی می بینم چه ...
زندگی شهید مدافع حرم در بازگشت مسلم خواندنی شد
اراده اش قوی نبود، بعد از شهادت پسردایی اش، بار اولی که برمی گشت، دیگر به سوریه نمی رفت؛ اما خودش می خواست برود. خودش می خواست وارد رزم شود. خودش آرزوی شهادت داشت و بالاخره به آرزویش رسید. خیلی قانع بود. کم لباس می خرید. با اینکه می گفتم برو لباس نو بخر، خودش دوست نداشت. پول دستش بود؛ ولی ولخرجی نمی کرد. با همان لباس های کهنه ای هم که می پوشید، چهره اش جذاب و زیبا بود. گاهی می شد یک لباس را چند ...
روایت آیت الله شبیری از نحوه آشنایی رهبری و هاشمی رفسنجانی در کربلا/چرا هاشمی رئیس قوه قضائیه نشد؟
بود و قرار نبود که من به کربلا بیایم. تا مرا دیدند گفتند چه زمانی آمده اید من در جوابشان گفتم تازه آمده ایم. گفتم موقعیت خوبی است که با بعضی از دوستان که از ایران آمده ایم آشنا شوید، به منزلی که در کربلا گرفته بودیم، رفتیم. آقایان هاشمی و ربانی املشی و شیخ محمد هاشمیان و چند نفر دیگر در منزل ما بودند. در آن جلسه این چند نفر با هم آشنا شدند و از آن به بعد آقای خامنه ای و هاشمی دوستی زیادی با هم ...
دوست دارم شمع باشم/ علامه امینی گفت اگر منبر بروم تمام هیأت ها تعطیل می شوند
ات ای گل زهرا بسوزم دوست دارم ژاله باشم من به خاک پایت افتم تا چو گل شاداب باشی و من از گرما بسوزم دوست دارم خادمت باشم کنم دربانیت را دل نهم در بوتة عشقت شها یکجا بسوزم دوست دارم اشک ریزم تا مگر از اشک چشمم تو شوی سیراب و من خود جای آن لب ها بسوزم دوست دارم کام عطشان تو را سیراب سازم گرچه خود از تشنه کامی بر لب دریا بسوزم دوست دارم دستم افتد تا ...
عزتی پاک: با ادبیات میتوان تفهیم کرد از انسان ها پشتیبانی نماییم/ کفاش: پای ما به تایلند باز هست ولی به ...
اظهار کردند تو دیگر حق نداری از قسمتی از آن که تا روز گذشته مالکش بودی، استفاده کنی. در اینجا من به عمق مصیبت پی می برم. این دیگر رسانه های پر سر و صدا نیستند که مرا به فهم مصائب این زن نزدیک می کنند. اینجا روایتی آسان و جزءنگر هست که زنی با زبانی آسان و در دسترس با من در میان می گذارد و در صریح ترین شکل و از متن زندگی سخن می زند. در اینجا من این زن و مصایبش را به عمیق ترین شکل فهم می کنم. در ...
نفتکش مثل یک بمب شناور است
دریایی رفته بودم. او انسانی پاک، زحمتکش و خبره بود. ضمن این که من در دانشگاه خارک دروس تخصصی علوم دریایی را تدریس می کنم؛ سعید دهقانی، پوریا عیدی پور و سجاد عبداللهی از دانشجوهای من بودند و نخستین دوره کارآموزی شان را در کشتی سانچی می گذراندند که در این حادثه به شهادت رسیدند. و جمله ای برای همکاران تان... در این کویر اقیانوس مرا ببخش که با چند قطره اشک نتوانستم عطشت را خاموش کنم؛ ای فرزند سرزمین مهجور من، تو آرش وار مرزهای سرزمینم را تا کویر اقیانوس تداوم بخشیدی و من در حسرت دیدن جای پایت هر روز به اسکله خواهم رفت. این جا همه دلتنگ تان هستیم. ...
آیت الله علوی بروجردی: باید کاری کنیم که مردم عدل علی را به چشم ببینند
عراق به من گفتند که خطرناک است. من گفتم این سعادت است که حالا ما در این مسیر که می خواهیم برویم، به دست افراد داعش و امثال این ها کشته بشویم. این فرصتی است که برای هرکسی پیش نمی آید. لذا اینکه انسان به دست بدترین افراد کشته شود، سعادتی است. امیرالمؤمنین علیه السلام که گل سرسبد آفرینش است، به دست ابن ملجم که شقی ترین انسان هاست، شهید می شود. شهادت سیدالشهدا هم همین طور بود. خیلی ها داخل آن گودی ...
مسئولان در فردای قیامت باید جوابگوی مردم باشند
برایم دعایی کرد. امروز فکر می کنم احترام به بزرگ تر و توجه به والدین - اعم از والدین خود یا همسر- و برخورداری از دعای خیر آن ها باعث شد که فرزندانم به مقام والای شهادت برسند. قبل از انقلاب و زمانی که بچه ها کوچک بودند، بارها همسرم آن ها را با خود جلوی دانشگاه تهران که میتینگ های سیاسی بین انقلابیون و سایر گروه های سیاسی و طرفداران پادشاهی برگزار می شد، می برد. به او می گفتم بچه ها که متوجه مباحث آن ها ...
ماجرای عجیب ممنوع التصویری آقای خواننده
این لطمه را زدند و حتی وقتی که بیمارستان بودند و من به عیادت ایشان رفتم، گفتند که فکر نمی کردم تو به دیدن من بیایی. واقعاً من نمی دانم ایشان چه مشکلی با من داشتند؟ با بچه هایی که یک شبه درخشیدیم و بعدش هم کار های خوبی ارائه دادیم. ما هم آنطور نبودیم التماس کنیم که کار بخوانیم؛ یکی دو بار گفتند که چرا خودتان کار نمی برید؟ اما من کار بردم و رد کردند؛ هم به شعرش که شعر حافظ بود ایراد گرفتند و هم به ...
روایت رزمندگی یک چریک؛ از سرپل ذهاب تا خرمشهر+عکس
... بله کاملاً به خاطر دارم. آن روز من هم، مثل تمام مردم زندگی عادی خود را می گذراندم که یک مرتبه سر و صدای جنگ آمد که صدام حمله کرده و مشخص شد که جنگی در کار است. غیرت ملی ما را آرام نمی گذاشت * تسنیم: وقتی متوجه شدید که جنگ شروع شده، چه کردید؟ چون ما از بچه های انقلاب بودیم، غیرت ملی، ما را آرام نمی گذاشت. بعد از شروع جنگ، بلافاصله با تعدادی از بچه ها به پادگان ...
ما جانبازان فاطمیون فراموش شده ایم/ توقعی از رهبر انقلاب نداریم فقط دوست داریم ایشان را ببینیم
حسن خداحافظی کرد، گفت من می روم و برنمی گردم. سید حسن در این باره گفت: این را که گفت عصبانی شدم که چرا چنین حرفی می زنی، اگر تو بروی بابا چه می شود؟ گفت تو بزرگ هستی، گفتم این حرف ها را نزن، باید عروسیت را ببینیم. یک هفته ای شد که سمت البوکمال رفته بود. از دوستانش شنیدم چون جانشین یگان بود و فرمانده اش مرخصی رفته او کارها را پیش می برد. در این مدت کلی از داعش تلفات گرفتند که ماشین آن ها توسط دشمن ...
شهید حسن خوش اقبال: نشانه های خدا را در جبهه ها مشاهده کنید
با رهبری پیامبرگونه ا ش امت مسلمان ایران را به سوی حق و پیروزی و اسلام هدایت فرمود و امیدی به دل های غمگین مستضعفین جهان داد، امید است که در پرتو الطاف الهی امام عزیزمان به آرزوی قلبی خویش برسیم. سلام و درود به روان پاک شهیدان گلگون کفن اسلام، به فرموده امام، اکنون اسلام در مقابل تمامی کفر واقع شده است و دفاع بر همه افراد یک امر واجب است. خداوندا! تو خود آگاهی که چرا به جبهه ...
خطبه البیان چیست و آیا از زبان امام علی (ع) است؟
.... اوست سر منشا امور و تضمین کننده روزی و به هم آورنده استخوانهای پوسیده. ستایش می کنم او را بر روزیها و فراوانیشان. شکر می کنم او را بر نعمتها و استمرارشان. شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست. اوست یکتای بی همتا. شهادتی که گوینده بدان را به اسلام می کشاند و او را از عذاب روز رستاخیز ایمن می دارد. شهادت می دهم که محمد بنده او و خاتم فرستادگانش است. اوست که دعوت حق را منتشر ساخت ...
در خانه زن دوم پدرم دوربین نصب کردم و راز شوم او را به دادگاه خوی بردم و! + عکس
قصاص تاکید داشتند. علی می گوید: پسر و دو دختر مریم مثل برادر و خواهران خودم هستند. آنها هم اول نمی دانستند مادرشان با سلاح، پدرمان را کشته است اما وقتی فهمیدند، رضایت دادند. آنها چند بار پیش من و برادرم آمدند و درخواست بخشش کردند، اما دل ما راضی نمی شد . بخشش؛ آخرین وصیت مادر امیدی به بخشش نبود تا این که مادر علی دست به کار شد و با یک حرف، خواسته پسرانش را تغییر داد ...