سایر منابع:
سایر خبرها
روایت منتشر نشده شهید تقوی از اولین فرمانده ایرانی لشکرِ عراق
در خصوص عملیات عاشورا بود که چند عملیات محدود و ایزایی منطقه هورالعظیم که به وسیله همکاری مجاهدین عراقی انجام شده بود. در آنجا سالم بودند و مشکل خاصی نداشتند و بعد توی عملیات گسترده کربلای 5 که به شهادت می رسند و دیگر اینکه در عملیات آزادسازی سوسنگرد حضور داشت که ما با هم بودیم و برای آن ها مشکلی پیش نیامده بود و من اطلاعی از مجروحیت ایشان ندارم . * آیا در زمان شهادت با ایشان بودید ...
آخرین خداحافظی روح الله و رازی که مخفی ماند
شدن و بزرگ شدن را حس می کردم چون وقتی که با او ازدواج کردم 16 ساله بودم. عبداللهی با بیان اینکه همسرش علاقه زیادی به بچه ها داشت، اظهار کرد: اردیبهشت سال 80 دخترم اسما متولد شد و 6 سال بعد خدا پسرم حسین مهدی را به ما داد. وقتی دخترم متولد شد، آقا روح الله مرتب خدا را سپاس می کرد و از اینکه خدای متعال ما را از داشتن موهبت دختر و پسر بهره مند کرده بسیار شاکر بود. روح الله در ...
مانند مولایش حسین (ع) شهید شد
فقط دو قواره چادر برای من، مانتو و یک قرآن و آینه شمعدان و روسری بود. موقع خرید هم اصرار داشت در بازار پشت سرش راه بروم، چون روی مسائل محرم و نامحرم بسیار حساس بود. خطبه عقدمان درمسجد توسط یک سید خوانده شد و چند روز بعد از عقدمان به جبهه رفت و چندین مرتبه هم در دوران نامزدی مان مجروح شد. یک سال گذشت، مراسم عروسی مان برگزار شد و آن شب گفت: هیچ گونه تشریفاتی احتیاج نیست . مهریه من هم ...
روایتی از پایی که جا ماند...
عملیات ها. سختی هایی که شناسایی ها به همراه داشت کم نبود، باید در تاریکی شب بدون هیچ سلاحی به مقر دشمن نزدیک می شدی و هر طور شده دست پر و زنده برمی گشتی، گاهی عملیات ها آنقدر سخت بود که بچه ها تا مدت ها رنگ حمام نمی دیدند. در یک عملیات حجم کار بسیار زیاد بود، گردان پیشروی می کرد و بعد از تصرف منطقه دوباره عملیات شناسایی بود، منطقه روزهای گرم و شب های سردی داشت، یک روز حمید متوجه بوی بسیار بدی شد ...
شهیدان؛ پیام آوران عرصه ایستادگی و ایثار
خراب کردن یکی از گردان های تیپ سیدالشهدا بر علیه السلام بود، در شامگاه عملیات والفجر یک، در شمال فکه به درجه جانبازی نایل گردید. این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان با درد بساز که دوای تو منم درج کرد: جانباز شهید محسن صفری در 16 آذرماه 1359 در آبادان و در اثر اصابت گلوله دشمن به درجه رفیع جانبازی نایل شده بود. سردار جانباز نخاعی بعد از تحمل 37 سال درد و مشقات متاثر از جراحات شیمیایی و ...
روایت شاهد عینی از بمباران دانشگاه تبریز
ذهنم نرسید... این ناگفتنی ها را به خاطر شهداء هم که شده باید بگویم. سالهاست که شهدای بمباران 27 دی را شهید درجه دو حساب می کنند این در حالی است که تمامی بچه ها رزمنده بودند و لشگر عاشورا آن ها را برای ساخت مهمات جنگی پذیرش کرده بود. جالب است وقتی برای تشییع پیکر شهید سید محسن جواهری به اصفهان رفتم، می خواستند پیکر مطهر این شهید را در قطعه بمباران شده ها تدفین کنند که گفتم اگر بمیرم هم ...
جواد و 3 خواهر شهیدش در بهشت منتظر مادر هستند
نخوابیده بود. همرزمانش را برای نماز صبح بیدار می کند. بعد از نماز به عملیات می رود و خمپاره ای جلوی پای جواد اصابت می کند، اما چیزی نمی شود، جواد می گوید عمر که به دنیا باشد همین است. همان زمان بیسیم می زنند که گروهی از گردان سیدمحمد محاصره و زخمی شده و درخواست کمک کرده اند. فرمانده گروهان همسرم از بچه ها می پرسد کسی داوطلب می شود برای کمک برود؟ جواد با یکی دونفر دیگر می روند. ابتدا با تانک ...
قتل عام خانواده شادگانی توسط فرزند ناتنی/ اعتراف کسی که خواستگار همسرش را کشت/ جنازه دلالان عتیقه از ته ...
... خراسان نوشت: فردی که 10 سال قبل و در روز روشن، جوانی را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود، با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در مشهد دستگیر شد اما با ادعاهای وی، هم چنان روزنه های تاریکی در این پرونده جنایی باقی ماند. دوم فروردین سال 1386، ناگهان صدای شلیک گلوله در بولوار معلم شهرستان بم، اهالی را از منازلشان بیرون کشید. جوان 27 ساله ای غرق در خون وسط ...
می خواستم عَلم را ترور کنم امام اجازه نداد/ هاشمی اعدام شیخ نمر را عقب انداخت
که نشسته بودم امام تشهد نمازشان را که خواندند بلافاصله بعد از سلام نماز به من گفتند: سلام علیکم.... گفتم می خواهم شما را خصوصی ببینم. فرمودند فردا تشریف بیاورید. فردا رفتم و این موضوع را مطرح کردم که دیدم همان حرف آیت الله حائری را تکرار کردند. گفتند مردم ناآگاه اند و باید به مردم آگاهی داد. این را که گفتند من یک مقدار جا خوردم. پیش خودم فکر کردم شاید امام به دلیل دوری از ایران از وضعیت ایران ...
روایت رزمندگی یک چریک؛ از سرپل ذهاب تا خرمشهر+عکس
ساعت بود. مقر پل ماهید را عراقی ها کاملا احاطه داشتند و بمباران می کردند. یک روز که غذای گرم برده بودم و داشتم در قهوه خانه با بچه ها غذا می خوردم، یکدفعه چندتا خمپاره آمد که دو تا از خمپاره ها لبه پشت بام قهوه خانه اصابت کرد. همه به صورت درازکش شدیم و یقلوی ها از دست بچه ها پرت شد و غذاها به هوا پخش شد ولی خداروشکر بچه ها طوری نشدند. عراق سرپل ذهاب را به شدت بمباران می کرد ...
بچه های جبهه و جنگ بخوانند
ابی طالب (ع) تشکیل شد و هفته بعد هم اولین گردان از قم آمد. وی در رابطه با لحظه شهادت سردار باقری هم بیان کرد: روز هشتم بهمن ماه سال 1361 قرار بود که جمعی از فرماندهان با امام خمینی (ره) دیدار داشته باشند، اما از آنجایی که شناسایی محور فکه به پایان نرسیده بود، شهید باقری از محسن رضایی اجازه خواست تا برای تکمیل شناسایی جهت عملیات والفجر مقدماتی در منطقه بماند. این همرزم شهید ...
یادواره سردار شهید حسن باقری برگزار شد
و جمعی از حقوقدانان نیز حضور داشتند. سردار باقری سال 61 و در جریان اقدامات شناسایی پیش از عملیات والفجر مقدماتی در منطقه عمومی فکه به همراه سردار مجید بقایی بر اثر اصابت گلوله خمپاره دشمن به سنگرشان به شهادت رسیدند.
درخواست جالب کردهای عراقی از رزمندگان ایرانی
رفتیم و به خانه ها دعوت می شدیم بهترین پذیرایی را می کردند، می گفتند هر کدامتان به خانه یکی بروید که خانه تبرک شود. وقت غذا ابتدا سفره را برای ما پهن می کردند بعد از همان قاشقی که ما غذا خوردیم غذا می خوردند چون اعتقاد داشتند تبرک است. *دوست جانبازم کارتن خواب شد دستش را روی فرمان محکم می کند و آهی می کشد و با ناراحتی می گوید: همین دوست جانبازم که پای مصنوعی داشت ...
ما جانبازان فاطمیون فراموش شده ایم/ توقعی از رهبر انقلاب نداریم فقط دوست داریم ایشان را ببینیم
: در قم ثبت نام شدم و مدت 21 روز آموزش های نظامی دیدم تا اینکه اوایل سال 92 وارد سوریه شدم و سال نو را در منطقه گذراندم، احساس خوبی داشتم از اینکه هم حرم حضرت زینب (س) و حرم خانم رقیه (س) را زیارت کردم و هم از ایشان دفاع کردم و می توانم آن دنیا در مقابل حضرت زینب (س) سربلند باشم که سهمی در دفاع از حرمش داشتم، نمی دانم اگر نمی رفتم آن دنیا چه جوابی داشتم که بدهم. وقتی از جانبازی اش در ...
خطبه البیان چیست و آیا از زبان امام علی (ع) است؟
ظهور را نادرست می دانند اما در این خطبه سال 1184 قمری را سال ظهور اعلام کرده است. در این خطبه عبارت های تکراری فراوانی وجود دارد. راوی خطبه البیان کیست؟ راوی این خطبه عبدالله بن مسعود است. او می گوید: زمانی که امیرالمؤمنین امر خلافت را بر عهده گرفت، پس از سه روز به بصره آمد و به مسجد جامع شرفیاب شده بر فراز منبر قرار گرفت و در ضمن خطبه ای به مناسبت حوادث و مصائبی که بعد از ...
سرداری که به خانه ای زیر پونز نقشه رضایت داد
خوب از ایشان تبعیت کنم، این ورزش را انجام می دادم. این ورزش های حاج حمید به رغم روزه داری ایشان بود. گذشته از اینکه دائم الوضو بود، عمده روزها را هم روزه می گرفتند. واقعا در همان حال و هوای 57 مانده بودند. برخی همکاران می گفتند که در سال 83 و 84 که صدام سقوط کرده بود و حاج حمید به عنوان فرمانده قرارگاه میانی مهران یا 1700 مشغول به خدمت در این شهر بودند، مدام در حال روزه بودند و من خودم هم فکر می ...
کابوس محراب خواب تروریست ها را آشفته کرد
شهادت اطرافیان در محراب به صورت خشم بیشتر از دشمن و عزم و اراده ای پولادین برای ادامه راه آن ها نمودار می شد. او شهادت های زیادی را در خاطر داشت، شهید محمد بروجردی، شهید علی قمی، شهید شکرالله خانی که هر یک تأثیر خاصّ خود را در تکامل و تعالی محراب داشتند. سرانجام در عملیّات کربلای 2 و در تاریخ 10/06/1365، سردار محمود کاوه - در حالی که فرماندهی گردان را خود بر عهده گرفته بود - بر اثر اصابت ترکش ...
نیازمند خصلت های سردار باقری در حوزه خبرنگاری هستیم
منطقه مورد نظر رسیدیم و به دیدگاهی که در بالای تپه قرار داشت، رفتیم. عراقی ها گلوله های خمپاره های کور می زدند، اما یکی از خمپاره ها به زیر تپه ای که ما مستقر بودیم اصابت کرد. صفاری تصریح کرد: حسن باقری متوجه شد که دیدبان عراقی موقعیت ما را فهمیده است برای همین سریعا کالک عملیات و وسایل را جمع کردیم. از طرفی به برادرش که اکنون رئیس ستاد کل نیرو های مسلح است گفت که برای انجام کاری به پایین ...
کارگردان روزی روزگاری : معلمم نگذاشت افسر شاه شوم
مقابل دوربین آمدند آقای خوش رزم زنگ زد گفت احمدجو شرط را بردی. فیلمنامه هم خیلی نقش داشت در گرفتن این شخصیت ها. از روزی که من وارد مدرسه شدم به این فکر بودم. بعد از انقلاب نوشتن را شروع کردم. پانزده سال باز همان گردش ها در صحرا و رفت وآمدها. آن موقع هم بچه ها را فرستادم به اصفهان و تنهایی شب و روز نشستم با چه عشقی، نوشتن. شب و روز را هم گم کرده بودم. یک زیرزمینی را در کرج ...
مراسم گرامیداشت سردار باقری برگزار شد
و فرمود که این آیه در شأن امام حسین (ع) است. پس از آن به منطقه مورد نظر رسیدیم و به دیدگاهی که در بالای تپه قرار داشت، رفتیم. عراقی ها گلوله های خمپاره های کور می زدند اما یکی از خمپاره ها به زیر تپه ای که ما مستقر بودیم اصابت کرد. حسن باقری متوجه شد که دیدبان عراقی موقعیت ما را فهمیده است برای همین سریعا کالک عملیات و وسایل را جمع کردیم. از طرفی به برادرش که اکنون رئیس ستاد کل نیروهای مسلح است ...
شهیدی که 50 زن را از چنگ داعشی ها نجات داد
و من اصلاً فکرش را هم نمی کردم که وجاهت علی از چنین روزی صحبت می کرده است. چهره برادرم را دیدم. آرام و بی صدا خوابیده بود. از نحوه شهادت ایشان اطلاع دارید؟ حین نبرد و در روند اجرای عملیات، یکی از همرزمان ش به نام شهید ذیشان به شهادت می رسد و سر از بدنش جدا می شود. برادرم همراه چند نفر از دوستانش پیکر این شهید بزرگوار را به عقب بر می گرداندند که در مسیر بازگشت گلوله به پایش اصابت ...
انجام ماموریت در نخستین روز زندگی مشترک
مشترکمان آغاز شد. چندی بعد هم برای گذراندن دوران آموزشی راهی اهواز شد. مهر ماه سال 60 وسایل ضروری خانه را جمع کردیم و برای ادامه زندگی به آبادان رفتیم. شبانه روز در آبادان صدای گلوله و خمپاره می آمد. روزها یکی پس از دیگری می گذشت تا اینکه خداوند فرزند پسری به ما عطا کرد که نامش را محمدحسین گذاشتیم. حاصل ازدواجمان سه فرزند پسر شد. نام دومین فرزندمان را به یاد شهید عباس علیزاده ، عباس ...
سوسنگرد تا بوکمال/ دفترِ همیشه گشوده رزم تو در کربلاهای زمین و عاشوراهای زمان
دایره تواضع. سربازی در پادگان اطاعت و ولایت پذیری. سرفرازی در پای پرچم عاشورا، پایداری، بی ادعایی، خستگی ناپذیر و حماسه ساز. نامت بر تارک جهاد است و آوازه ات همپای کرامت و شهادت. مظلوم شناسی و ظلم ستیز. تا عشق زنده است، عاشقی ات جاودانه خواهد بود. سردار... آن روز ها هم که سردار نبودی، باز بی ادعا بودی. اصلاٌ از اولش بی ادعا بودی. این را بچه های کرمان که با وقوع جنگ تحمیلی در جنوب و غرب کشور ...
اردوگاه ما، جهنمی بود در دل عراق!
آستانه ی انجام عملیات کربلای 4، عملیاتی که حدود یک هفته قبل از شروع، لو رفته بود و عراق آمادگی کامل را برای مقابله با ما داشت. ماموریت ما در این عملیات، آبی بود و من نیز جزو غواصان گردان حضرت رسول (ص) بودم، هدف هم جزیره ام الرصاص بود. آن روز ما را به عنوان نیروهای خط شکن فرستادند تا با عبور از آب های پرخروش اروند رود به جزیره رفته و خط دشمن را بشکنیم. قایق حامل بچه ها حرکت کرد، با حرکت ما، گلوله ...
حضرت زهرا (س) را واسطه پیدا شدن پیکر نوید کردیم
کانال شوم. نوید به خوبی با منطقه عملیاتی آشنایی داشت و با وجود اینکه دستش مجروح بود، پیکر شهدای خودمان و حزب الله و شیعیان نبل و الزهرا را به عقب می کشید. همان طور که در کانال پیش می رفتیم، با شهادت نیروها، رزمندگان روحیه شان دگرگون می شد. بار دیگر من و نوید شوخی را از سر گرفتیم. در سمت شمال کانال گره ای وجود داشت. یک هجوم کوچکی با خمپاره داشتیم. در آنجا فرمانده و نیرو مطرح ...