سایر منابع:
سایر خبرها
شهادت آرزوی همیشگی حسین در زندگی بود/ مقابل تابوت همسرم سجده شکر بجا آوردم
داشت؟ هسرم کربلا نرفت ولی امسال سیل مشتاقان امام حسین(ع) در پیاده روی اربعین نائب الزیاره شهید بودند بله، همسرم دوست داشت با خانواده به سفر کربلا برود ولی زمینه اش هیچ گاه جور نشد. دو سال آخر به همسرم اصرار می کردم که خودتان تنهایی به کربلا بروید تا حداقل یک نفر از خانواده نائب الزیاره اهل خانه شود. با اصرار من، امسال تصمیم گرفتند که ویزا درست کنند تا اربعین کربلا بروند ...
طلاق به دلیل پنهان کردن بیماری
یک قرار داد محسوب می شود و در شرایط ویژه یکی از زوج ها می تواند آن قرار داد را لغو کند. وقتی افراد بازیچه بیماری دیگران می شوند چندی قبل در دادگاه یک مرد جوان درخواست طلاق داده و به دنبال انجام کارهای قضائی اش بود. او درباره چرایی درخواستش به خبرنگار ما می گوید: قبل از ازدواج، همسرم و خانواده اش بیماری صرع او را از بنده پنهان کردند و به این شکل ما ازدواج کردیم. برای مثال روز ...
به من گفتند معلم زیاد داریم پرستار بشو / پرستاری فقط عشق می خواهد و بس !
همسری داشتم که شغلم را درک می کرد و کمک کارم بود ، شغل ما شریکی می خواهد که ما را درک کند ، خانم وقتی کار می کند از نظر جسمی خسته می شود و از این جهت من همسر خوبی داشتم و خیلی به من کمک می کرد چه در نگهداری بچه ها ، خرید خانه و امورات داخل خانه و من حداقل در خانه مشکل نداشتم و راحت تر به کارم می رسیدم . سوال : از اینکه همسر یک شهید مدافع حرم بودید چه احساسی دارید؟ خانم چاووشی ...
می شود آرام و بی صدا بود اما قهرمان شد/عشق شهید حسینی به امام جعفر صادق(ع)
رفتن همسرم به سوریه عوض شود و مطمئن شوم که او انتخاب درستی داشته است، وقتی دخترم فرزندان شهدای دیگر را می بیند، احساس تنهایی نمی کند و تحمل شرایط برایش راحت تر می شود. این همسر شهید مدافع حرم در ادامه از دفترچه خاطرات همسرش گفت و ابراز کرد: عبدالله دفترچه ای داشت که گاهی برای من و دخترمان یادداشت می نوشت، وصیت نامه عبدالله برای زهره دخترمان، در آن دفتر به یادگار ماند. وی ...
کمبود نیرو مهمترین مشکل جامعه پرستاری/ یک پرستار عهده دار مراقبت از 15 بیمار
از فرزند را کنار بگذارد و در بیمارستان از بیماران مراقبت کند. مشکل کمبود پرستار به ویژه پرستار مرد، مرتفع شود کسائیان ادامه داد: پرستاری شغل معمولی نیست و شیفتی است و شب کاری دارد که بسیار سخت است. وقتی هم از سرکار خسته به منزل برمی گردیم باید خستگیمان را کنار بگذاریم و توجهی نکنیم چرا که خانواده می خواهند به عنوان یک همسر و مادر، سرحال و قبراق باشیم و از طرفی هم وقتی خسته از ...
تجلی آرزوی محمد و چشم انتظاری های من و ریحانه /به شهادت همسرم در راه دفاع از حرم آل الله افتخار می ...
... آشنایی ما 10 روز به طول کشید، در این مدت کمتر از نیم ساعت با هم صحبت کردیم؛ آقا محمد از ملاک ها و سختی های شغلش برایم گفت. در دو جلسه خواستگاری فقط از حجاب، احترام، صبوری و رازداری صحبت کرد، البته همه این موارد را مرتب روی کاغذ نوشته بود. من مبهوت شیرینی و شیوایی حرف هایش شده بودم انگار که از زبان من صحبت می کرد آخر من هم به غیر از این ها از زندگی چیز دیگری نمی خواستم. ...
روایتی خواندنی از یک جهاد زنانه؛ مادران این آبادی از خاک "طلا" می سازند
عنوان کارآفرین برتر از من تقدیر کردند. گفت وگوی ما گرم شده اما آن سوی مزرعه همسر و برادرش را نشان می دهد که مشغول هستند. می پرسیم خانواده و اطرافیان چقدر کمک کرده اند، می گوید: بالاخره کشاورزی یک کار مردانه است و برخی کارها را آقایان باید انجام دهند، همسر و برادرم در این زمینه بسیار کمک می کنند. برخی کارها هم زنانه است که ما مشغول هستیم اما برای اینکه با آرامش خیال در مزرعه کار کنیم ...
من یک اینفلوئنسر هستم؛ تماشایم کنید
ایران آنلاین /اینها و کسان دیگر در قرن نوزدهم میلادی با این اسباب، یعنی عجیب الخلقه بودن جلب توجه می کردند؛ آن هم در ابعاد خیلی وسیع. اصلاً این آدم ها شغل و درآمدشان تضمین بود. می توانستند خیلی راحت توی سیرک مشغول به کار شوند. مردم برای تماشایشان پول خوبی می دادند. اسباب خوبی برای سرگرمی بودند. خیلی وقتها اصلاً چالش هایی راه می افتاد و آن وقت دیگر نان شان در روغن بود. مثلاً همان زن ریشدار که ...
تغییرات اجتماعی در بساط زنان دستفروشِ مترو
برخی هم بدون اطلاع خانواده شان در مترو دستفروشی می کنند. بنابراین حضورم در ساعات مختلف روز امکان ارتباط با همه فروشندگان را فراهم کرد. مصاحبه ها همه در ایستگاه های مترو انجام شد، چون زنان دستفروش ترجیح می دادند در همان جا به سؤالات پاسخ دهند و بعد هر چه سریع تر به کارشان بازگردند. مصاحبه با مسافران و بررسی نظرات و نگرش آنان درباره پدیده دستفروشی در مترو و گفت و گو با پلیس مترو نیز بخش دیگری از این ...
پرستار، فرشته هایی زمینی با بالهای رحمت و آرامش زیر آسمان شهر
، بیمارانی هستند که هفته ها، ماه ها و گاهی سال ها زندگی خود را در کنار پرستاران سپری می کنند و حتی زمانی که پدر، مادر، همسر و فرزندان بیماران، آنان را ترک می کنند، این فرشتگاران زمینی می توانند بارقه های امید را در دل بیماران زنده نگه دارند. این شغل شریف تنها به بیمارستان ها و درمانگاه ها ختم نمی شود، بلکه مراقبت از کودکان بهزیستی، معلولان و سالمندان فراموش شده در گوشه و کنار این مرزوبوم، شاخه ...
لوس شدن کودکان، ماحصل اشتباهاتتان را تحویل بگیرید
ندارد زیرا قرار نیست همیشه همه چیز مطابق میل آنها و برای شاد کردن آنها باشد. با همسر خود هماهنگ عمل نمی کنیم این یک اشتباه رایج است. کودک می خواهد شب خانه ی دوستش بماند، مادر می گوید نه ؛ پدر می گوید حتما، چه اشکالی دارد؟! ما پدر و مادرها همیشه از یک منظر به قضایا نگاه نمی کنیم، اما اگر در مقابل فرزندان مان متحد و هم نظر باشیم، آنها کمتر بهانه گیری می کنند. ما باید تلاش کنیم که ...
ناگفتی های مادر دختر سه ساله ای که در توییتر طوفان به پا کرد
حضورم در فضای سایبری از نام فدا استفاده می کنم که حروف اوائل نام و نام خانوادگی ام هست. جالب هست که بگویم بعضی اشخاص به من در همین باره اشکال می گیرند که به چه سبب با این نام فعالیت می کنم و این نام در شان همسر یک طلبه نیست! زیادتر بخوانید: طلبه ها چگونه ازدواج می کنند؟ همسرم را فارغ از لباس و شغل و تنها با ملاک های خاص خودم برگزیدم جالب هست که بگویم بعضی اشخاص به ...
سرنوشت عجیب خانم بازیگر!
بچه ها را تنها بگذاریم. بالاخره وقتی ایشان فیلمنامه را کامل خواند نظرش عوض شد، چون متوجه شد خانم بزرگ نقش خوبی است و به این صورت هر دو بازی در این مجموعه را پذیرفتیم. با این که نقش های منفی را بیشتر دوست دارم، اما ایفای این نقش برایم بسیار سخت بود، چون من تقریبا هم سن خانم کتایون ریاحی هستم و در آن سال ها بسیار جوان بودم در حالی که باید نقش مادر ایشان و مادر زن همسرم را ایفا می کردم! غیر از این یادم ...
سرنوشت عجیب خانم بازیگر!
همسرم را ایفا می کردم! غیر از این یادم می آید که هرچقدر مطالعه و جست وجو می کردم برای شخصیت خانم بزرگ مابه ازایی پیدا نمی کردم تا این که با تحلیل و بررسی، این شخصیت را در یکی از همسایه های قدیمی مان در شیراز یافتم که یک خانم مسن و پرشر و شور بود؛ این مساله باعث شد کمی کار برایم راحت تر شود. واقعیت این است که بازی در این نقش برای من که در آن زمان در آثار تصویری نقش پررنگی نداشتم، یک فرصت بود و برایم ...
خاطرات یک مهندس کشتی های نفتکش
تدبیر24 روزنامه ایران نوشت: این روزها همه در بهت و حیرت واقعه تلخ سانچی به سر می برند. تراژدی سوزناکی که قلب میلیون ها انسان را به درد آورد. بالاخره آب حریف آتش نشد. 32 دریانورد که همه ایران 8 روز در انتظار شنیدن خبر زنده ماندن آنها بودند در جدال میان آب و آتش در دریا جاودانه شدند. نفتکش غول پیکر سانچی (نام یک روستای تاریخی در هند و میراث جهانی یونسکو) روزها در آتش سوخت و سرانجام به قعر دریا فرو ...
خدمت خانوادگی در امامزاده سید احمد مرند
: همسرم در این کار بسیار مشوق من هست، علی آقا هم که در این فضا بزرگ شده، در حقیقت به عنوان یک خادم برای سید احمد (ع) تربیت شده هست. **بدون چادر در حرم حاضر نمی شوم اما فاطمه خانم همسر آقای قدرتمند که دوش به دوش شوهر در حرم مطهر امامزاده سید احمد زحمت می کشد، می گوید: همسرم علاقه وافری به خدمت در این امامزاده دارد و حیاط حرم را همه روزه مکررا با اشتیاق عجیبی آب و جارو می کند. وی ...
فرار متفاوت یک مغز ایرانی به همراه خانواده اش
خلیج فارس: تجربه یک شب استراحت در یک روستای آرام، به ایده ای برای تغییر محل زندگی شان تبدیل شد و ساعتی بعد با گفت وگوی جمعی به یک تصمیم قطعی برای سال های آینده زندگی خود رسیدند؛ مهاجرت از تهران و سکونت در روستای آهکلان استان گیلان. شهروند در ادامه نوشت: محمدعلی اسماعیل زاده در آستانه 40 سالگی به همراه همسر و 6 فرزندشان از خانه ای کوچک در پایتخت ایران به خانه ای با حیاط 10 هزار متری کوچ کردند تا حالا هر روز صبح با صدای خروس ها و آواز پرندگان بیدار شوند، تخم مرغ های تازه را از لانه های چوبی بردارند و رو به جنگل های گیلان در ایوان پر از گلدان سفره صبحانه بچینند. مهاجرت از تهران به روستایی در اطراف ماسال، به بوی گل و صدای بلبل و منظره های چشم نواز خلاصه نمی شود. علی کلاس 11 ریاضی است و باید سال آینده در کنکور سراسری با دانش آموزانی از کلانشهرها رقابت کند و می داند که رقبایش با کلاس کنکور و مدارس خصوصی مشغولند. مهدی کلاس هفتم است و هر روز باید تا روستای کناری برای مدرسه برود. فاطمه و مریم همکلاسی و دوستان سابق خود را ندارند و ساکن مدرسه ای در چند قدمی خانه خود شده اند. برای ریحانه و زینب هم دیگر خبری از شهربازی های تهران یا هزار سرگرمی دیگر نیست. پدر خانواده که لیسانس مهندسی صنایع از دانشگاه علم وصنعت دارد، کارشناسی ارشد را در دانشگاه صنعتی شریف و در رشته مدیریت MBA تحصیل کرده و الان دانشجوی دکترای مدیریت در دانشگاه شهید بهشتی است، شاید بخشی از منبع درآمد سابق را ندارد و برای همسرش هم دیگر بازارهای تهران وجود ندارند. ماجرای یک تصمیم ناگهانی و جمعی در یک صبح سرد زمستانی، مه صبحگاهی، درختان بدون برگ آهکلان را فرا گرفته و چراغ های خانه ای که از پشت به کوهی کم ارتفاع وصل شده، روشن است. زندگی در روستا آغاز شده و مردان و زنان در حیاط خانه های بی حصار با چکمه و لباس های گرم مشغول کارهای روزانه اند. محمدعلی خودرو اش را برای خرید روزانه و نان گرم روشن می کند و در مسیر 7 کیلومتری تا ماسال از زندگی در آهکلان می گوید: روستا هم نانوایی دارد ولی چندان باکیفیت نیست. از وقتی اینجا ساکن شدیم برای خرید های خانه برنامه ریزی درستی داریم و سعی می کنیم هر دو یا سه روز یک بار به شهر برویم. همسرش تماس می گیرد و محمدعلی از او می خواهد که فهرست خرید را پیامک کند. جاده کوهستانی آهکلان تا ماسال زیر سلطه حیوانات است. حیوانات با خیال راحت در خیابان لم داده اند به گونه ای که محمدعلی مدام سرعت خود را کم و زیاد می کند: سلطان جاده های این منطقه، گاوها هستند. وسط جاده می نشینند و سرنشین ها باید سرعت خود را با آنها هماهنگ کنند. بعضی وقت ها هم نگاه های عاقل اندر سفیهی می اندازند و کمی خود را تکان می دهند. محمدعلی سال های قبل از دانشگاه را در قائم شهر استان مازندران زندگی کرده و از زمان تحصیل در دانشگاه، ساکن تهران می شود و حالا بعد از 21 سال زندگی در تهران، مسیر دیگری را برای زندگی انتخاب کرده. او همچنان که مسیرهای اطراف را با اشتیاق نگاه می کند، شمرده و با جملاتی کوتاه همزمان با رانندگی از جرقه سکونت در گیلان می گوید: تابستان امسال با خانواده به یک میهمانی در یکی از روستاهای گیلان آمدیم و بعد از یک شب استراحت و تجربه آرامش روستا، من و همسرم به هم نگاه کردیم و گفتیم اینجا چقدر برای زندگی مناسب است. همسرم پیشنهاد داد بعد از بازنشستگی برای زندگی به اینجا بیاییم. داشتم فکر می کردم که بازنشستگی یعنی چه و من کی بازنشسته می شوم. به یاد کلاس های درسم افتادم. در کلاس های طراحی مسیر زندگی به دانشجویان می گویم شاید کارهایی که برای بعد از بازنشستگی گذاشته اید را همین حالا هم بتوانید انجام دهید. همان لحظه بحث به این سمت پیش رفت که چه موانعی برای اجرایی کردن ایده مهاجرت به روستا داریم که لازم است آنها را برطرف کنیم و چرا الان مهاجرت نکنیم. وضع ادامه کار، فعالیت های اجتماعی، کسب درآمد، مدرسه بچه ها و خیلی چیزهای دیگر را بررسی کردیم و دو طرف ترازوی نامتعادل زندگی در تهران با یک روستا در شمال ایران را مقایسه کردیم. نامعادله از دست داده ها و دستاوردها ساعت حدود 8 و نیم صبح جمعه است و مسیر برگشت، نه به سمت آهکلان که به سمت روستاهای دیگری در اطراف ماسال است. چند ویلا با درهای قفل زده بیرون و نرده هایی فلزی، فضای دوست داشتنی خانه های روستایی را از بین برده اند. ساختمان ها چنان متفاوت از روستا است که در نگاه اول به نظر می آید از جایی کنده شده و در این جنگل کاشته شده اند. محمدعلی سری به تاسف تکان می دهد و پیشنهاد منظره برای عکاسی می دهد: چیزی که این بهشت را تهدید به خرابی می کند همین ساختمان ها با چنین معماری و مصالحی است. اینجاها را ببینید که فکر نکنید روستای ما متفاوت از بقیه است. اینجا همه روستاها همین اندازه زیبا و بکر هستند. من معمولا میهمان ها را به روستاهای دیگر هم می برم که دید درستی نسبت به این منطقه پیدا کنند. اما چه شد که تصمیمی ناگهانی عملی شد و خانواده هشت نفره اسماعیل زاده ساکن گیلان شدند: از روز میهمانی در گیلان تا روز سکونت در روستا حدود 28 روز طول کشید. همان روز اطراف را گشتیم و پرس و جو کردیم و 10 روز بعد دوباره با خانواده به اینجا آمدیم که بیشتر شرایط را بررسی کنیم. مدرسه بچه ها، نحوه زندگی در روستا و مشکلات و خوبی های این سبک زندگی را. بعد از آن بچه ها مدام بررسی می کردند که این مهاجرت چه خوبی یا سختی هایی برای آنها دارد. کفه ترازو به سمت روستا سنگین تر و تصمیم مهاجرت قطعی شد. حالا آنها باید خانه ای برای اجاره پیدا می کردند که کار چندان راحتی هم نبود. شمالی ها ترجیح می دهند خانه های خود را چندروزه به مسافران اجاره دهند که معمولا درآمد بیشتری برای آنها دارد: تمام دفاتر املاک ماسال را دنبال خانه گشتیم اما مورد مناسبی پیدا نشد. هیچ خانه ای در روستاها برای اجاره پیدا نمی شد. کنار جاده، رو به جنگل به خانه های اطراف اشاره می کند. زنی حدودا پنجاه ساله اردک هایش را با گویش محلی به سمت حوضچه آب کنار خانه روانه می کند، در حیاط خانه مردی پلاستیک به دست لیموشیرین می چیند. سلام می کند و دستش را با سه لیمو دراز می کند و بفرمایید می گوید. محمدعلی سخنانش را درباره اجاره خانه ادامه می دهد: ما پنج روز صبح تا شب درِ تمام این خانه ها را تک تک زدیم و از ساکنین روستاها سراغ خانه ای برای اجاره گرفتیم ولی خانه ای پیدا نشد. کم کم داشتیم ناامید می شدیم و احساس می کردیم که بالاخره قسمت نبود تا اینکه در عصر روز پنجم یکی از املاکی ها گفت خانه ای با 10 هزار متر حیاط را برای اجاره به بنگاه سپرده اند. من و همسرم همدیگر را نگاه کردیم، می دانستیم که امکان اجاره چنین خانه ای برای ما وجود ندارد ولی مشتاق بودیم که خانه ای با این مشخصات را ببینیم. خانواده اسماعیل زاده حالا ساکن همان خانه رویایی اند و هر روز هم این خانه برای آنها جذابیت تازه ای درست می کند. هزینه رهن خانه روستاهای شمال بین 15 تا 50 میلیون است. صاحبخانه که مستاجرهای خوبی پیدا کرده بود، با آنها کنار آمد و آنها با قیمت مناسبی مستاجر خانه رویاهایشان شدند. آن طور که این خانواده می گویند، آنها زندگی را ساده گرفتند و روزگار و مردم هم با آنها راه می آیند. صبح بیدار جمعه خرید روزانه تمام شده و حالا سایه ابرها بخشی از خانه های کوهپایه ای روستا را پوشانده است. از مه غلیظ صبح رمقی نمانده و تا چشم کار می کند جنگل با پوشش زمستانی است. هنوز خودرو خاموش نشده، مهدی پسر دوم و فاطمه دختر ارشد خانواده کنار پدرشان ایستاده اند. مهدی پلاستیک های گندم و دانه مرغ را در دو دستش می گیرد و فاطمه هم نان ها را روی دستانش می گذارد و فاصله در ورودی تا خانه را طی می کنند. مریم و ریحانه کنار مرغ ها ایستاده و با هم حرف می زنند. چند متر آن طرف تر هم سگ سفیدی نشسته است که بیشتر اوقات به این خانه سر می زند و مراقب است که شغال ها به مرغ و خروس ها آسیب نزنند. ریحانه سه سال دارد و سراغ یکی از خروس ها را می گیرد و مریم توضیح می دهد که مریض و تحت درمان است و امروز از لانه اش خارج نشده است. هر کسی در سمتی از خانه مشغول است که زمان صبحانه می رسد. پنج تا از فرزندان خانواده در کنار مادرشان سفره را در ایوان خانه می چینند و کوچک ترین فرزند خانواده یعنی زینب در بغل پدرش است. سفره با پنیر، کره، مربا و عسل محلی رنگ دیگری گرفته و همه در کنار هم نشسته اند. حالا زمان آن رسیده که علی از زندگی چهارماهه خود در آهکلان سخن بگوید: معلم حسابان خوب نیست ولی فیزیک و شیمی بد نیستند. در کل نمیشه بگیم تهران بهتره یا اینجا؛ اینجا خوبی های خودشو داره و تهران هم خوبی های دیگه ای داشت. هرکدوم از جهتی خوب هستند. مهدی هم حرفش را تأیید می کند. فاطمه اما از مدرسه اش راضی است: مدرسه مان همین نزدیکی است، کلا از تهران بهتر است، خانم معلم هم خوبه. پنجم و ششم یک کلاس هستیم؛ 11 نفر، 3 نفر کلاس ششمی و 8 نفر هم پنجم. با هم دوستیم و بعضی وقت ها با هم درس می خوانیم. دوستانم به خانه ما می آیند، یا من می روم خانه آنها. صبحانه که تمام می شود، بی هیچ توضیحی، هرکسی شکر و تشکری می کند و بخشی از وسایل روی سفره را به داخل خانه می برد. گفت و گوی کوهنوردان مستقل ریحانه و مریم روی دو تاب میان درختان فشرده حیاط نشسته اند و با هم حرف می زنند. فاطمه جلوتر از بقیه به سمت جنگل پشت خانه حرکت می کند و پشت سر او تیمی از اعضای خانواده اسماعیل زاده در حرکت است. آنها در ماه های گذشته بارها این مسیر را طی کرده اند. علی با دوربین شکاری اش آخر صف در حرکت است و حالا فاصله ها بیشتر شده و بین هر دو سه نفر بحث های متفاوتی در جریان است. غیر از مادر خانواده، زهرا خانم، بقیه در حال کوهنوردی هستند و زینب هم در بغل پدرش کم کم به خواب می رود. ریحانه با کفش های نو و براقش، با عکاس روزنامه مشغول صحبت است و حالا محمدعلی با تامل همیشگی اش در حرف زدن و پاسخ گفتن، از مداخله در امور روستا و تلاش برای توسعه پایدار این منطقه سخن می گوید: در تلاشیم که روستا تبدیل به روستای دوستدار محیط زیست شود و صحبت هایی را هم با سازمان ملل انجام داده ایم. روستاهایی در نقاط مختلف دنیا برای این طرح در نظر گرفته شده اند و ما هم در تلاشیم که این روستا را برای این طرح معرفی کنیم. داریم تلاش می کنیم که مدارس این منطقه را به مدارسی نمونه و الگو در کشور تبدیل کنیم. در حال بازسازی مدرسه روستا هم هستیم که در روند این بازسازی دانش آموزان حضور فعال دارند و خود دانش آموزان مشغول بازطراحی مدرسه شان هستند. برای اینکه بتوانند طراحی را انجام دهند نیاز به یادگیری نقشه کشی و ماکت سازی دارند. در همین چندماه دانش آموزان آموزش ها را دیده و شروع به ماکت سازی کرده اند. در همین فرآیند اتفاقاتی جالب و دوست داشتنی درحال رخ دادن است. مدیریت فرآیند طراحی و معماری ساختمان مدرسه روستا و آموزش معماری به دانش آموزان را خانم فربد که مهندس معمار است به عهده گرفته است. خانم فربد هم چهار سال پیش به همراه همسرشان آقای دکتر جهان زاد و دو فرزندشان از تهران به رشت مهاجرت کرده اند و حالا دوستان خوبی برای خانواده اسماعیل زاده هستند. آن طور که اسماعیل زاده می گوید، کانال تلگرامی که برای معرفی فعالیت هایشان در روستا راه انداخته اند، زمینه ساز آشنایی این دو خانواده شده است. در همسایگی این خانه، ساختمانی سه طبقه آخرین مراحل ساخت را پشت سر می گذارد که شاید در آینده محلی برای برگزاری کلاس های تفکر سیستمی این عضو شورای راهبری گروه آسمان شود. گروه آسمان یک گروه آموزشی و پژوهشی در دانشگاه صنعتی شریف است و محمدعلی که در سال های گذشته میهمان مدارس، شرکت ها و سیاست گذاران مختلفی بوده تا تفکر سیستمی را آموزش دهد، از برنامه های خود برای برگزاری دوره های تفکر سیستمی در روستا می گوید: ساختمان کناری را می خواهیم تبدیل به یک مرکز آموزشی کنیم که هم محل سکونت و هم کلاس برای آموزش داشته باشد. برای دانش آموزان ایده این است که با خانواده ها به این روستا بیایند و دوره های مشترکی برای آنها و خانواده هایشان برگزار شود. محمدعلی یک بار دیگر از دستاوردهای این چند ماه می گوید: در این مدت بچه ها خیلی بزرگ و پخته شده اند. بچه ها قبل از این خیلی ارتباط با طبیعت به این معنی نداشتند که مثلا مرغ و گاو و حیوانات دیگر را به این صورت از نزدیک ببینند. قبلا شیر و تخم مرغ خورده بودند اما جوجه ای را بزرگ نکرده بودند که حالا برایشان تخم بگذارد و دوشیده شدن شیر گاو را ندیده بودند. اولین بار که یکی از مرغ ها تخم گذاشت و تخم مرغ را از لانه بیرون آوردند، دلشان نمی آمد آن را بخورند و جایی گذاشته بودند و نگاه می کردند. ما اواخر تابستان اینجا آمدیم. میوه درختان گردو و فندق رسیده بود و هر شب سنجاب ها برای خوردن گردو و فندق به حیاط ما می آمدند. ما در ایوان خانه می نشستیم تا آمدن سنجاب ها را نگاه کنیم. بعد فصل انار رسید و چیدن و آب گرفتن انارها و بعد فصل چیدن پرتقال و آب گرفتن نارنج و خلاصه تمام این مدت سرگرم تجربه کارهای جدید بوده ایم. حالا روز به نیمه رسیده است. زینب در بغل پدرش به خواب رفته، فاطمه مسیر کوه پیمایی را متفاوت از همیشه طی کرده و بقیه را پشت سر خود کشانده که با اعتراض مهدی هم روبه رو می شود. علی، ریحانه و مریم هم همین مسیر را ادامه می دهند. چندتا بچه کافیه؟ تصمیمات متفاوت خانواده اسماعیل زاده، به مهاجرت یا نحوه برخورد با فرزندان و ... خلاصه نمی شود. داشتن 6 فرزند در آستانه چهل سالگی آن هم در دورانی که همه به زندگی بهتر در کنار فرزندان کمتر فکر می کنند، پرسش دیگری است که محمدعلی ریشه آن را گفت وگوهای جلسات شبانه خوابگاه دوران کارشناسی در دانشگاه علم و صنعت می داند: مسائل زیادی دست به دست هم می دهد که یک خانواده تصمیم بگیرد فرزندان کمتر یا بیشتر داشته باشد یا اصلا داشته باشد یا نه. یک مسأله اینکه شاید برخی افراد جامعه ریشه فکری برای کارهای خود نداشته باشند. آدم ها بیشتر بر مبنای فکرهای سطحی عمل می کنند. بیشتر نگاه می کنند ببینند دور و اطراف آنها چه می گذرد یا دیگران چه فکری نسبت به دیگر موارد دارند. در دانشگاه علم و صنعت که بودیم در اتاقمان جلسات شب نشینی درباره خود زندگی، هدف زندگی، چرایی ازدواج و بچه دارشدن و کار و چیزهای دیگر داشتیم. دانشجویان دیگری هم برای شرکت در این جلسات به اتاقمان می آمدند. نزدیک به یک سال و نیم این گفت وگوها طول کشید و همین جلسات یک عقبه فکری برای من شد. من به این جمع بندی رسیدم که برخی موارد که بسیاری از افراد جامعه آنها را درست می دانند، ممکن است چندان هم درست نباشند و حتی برای جامعه هم عامل آسیب شوند. به همین دلیل در دوره کارشناسی با وجود اینکه دانشجوی مهندسی صنایع بودم، پایان نامه ام را با موضوع جمعیت انتخاب کردم چون احساس کردم کار دقیق و عمیقی در این زمینه انجام نشده است. سال 78 تا 80 یک تحلیل ارائه دادم که با وضع رشد جمعیت کنونی، 25 سال دیگر با مشکل نیروی کار روبه رو خواهیم بود. کاملا روند ها نشان می داد که با این پیش رانه های تکنولوژی، ورود زنان به بازار کار، افزایش سن ازدواج و تغییرات دیگری که در جامعه و سبک زندگی وجود دارد، نرخ رشد جمعیت به سمت منفی شدن پیش خواهد رفت. این مطالعات منجر به این شد که من که با توجه به روند معمول جامعه تصمیم داشتم در 28 سالگی و بعد از گرفتن مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد و سربازی رفتن و داشتن کاری پایدار ازدواج کنم، همان سال 78 در 21 سالگی تصمیم به ازدواج گرفتم. درباره تعداد فرزندان مناسب در خانواده، خیلی تحقیق و مطالعه کردم و بررسی هایم در حوزه های مختلف به این نتیجه رسید که تعداد فرزندان برای یک خانواده حداقل باید سه فرزند باشد. اما آقای اسماعیل زاده حالا در آستانه چهل سالگی پدر 6 فرزند است: ما با همان ایده که حداقل سه فرزند داشته باشیم مسیر زندگی را شروع کردیم. روش مدیریت فرزندانمان هم این بود که بچه ها از اول مستقل بار بیایند و ما مدام نگوییم چپ بروید و راست بیایید. بچه ها چون از بچگی مسئولیت داشتند، الان به بچه های کوچک تر هم پشتیبانی می دهند. وقتی سه فرزند داشتیم شرایط جوری بود که احساس کردیم فضای خانوادگی مان برای حضور فرزند چهارم مناسب است و یک فرزند دیگر می تواند همراه لحظه های خوب زندگی و محیط صمیمی یادگیری و بالندگی مان باشد. این گونه شد که مریم به جمعمان اضافه شد و همین مسیر تا اینجا همراهی ریحانه و زینب با خانواده را در پی داشته و برای همراهی این فرزندان دوست داشتنی شکرگزار خداوند هستیم. در انتظار میهمانان دیگر روز به نیمه رسیده، لبخندهای دسته جمعی با دوربین عکاسی ثبت شده و قرار است میهمانان تازه ای از راه برسند؛ روندی که در این چهار ماه بارها تکرار شده است. محمدعلی و همسرش نوع رابطه های آهکلان و دیدار فامیل را متفاوت از زندگی در شهرهای بزرگی مثل تهران می دانند و معتقدند که صله رحم برای آنها در حال معناشدن است. اما در تمام تصمیمات متفاوت این خانواده، خانم خانه چه نقشی داشته و تا چه اندازه تاثیرگذار بوده است؟ این سوالی است که پیش از این محمدعلی درباره آن گفته بود که من سال هاست که گفت وگو درس می دهم و سعی کرده ایم که گفت وگو و تصمیم گیری جمعی در خانه خودمان هم جریان داشته باشد. در تمام تصمیم های مهم خانواده گفت و گو و رسیدن به اجماع نقش کلیدی دارد. همسرم همیشه در تمام تصمیم ها نقش کلیدی داشته و بچه ها هم متناسب با سن و سال، در این تصمیم گیری ها حضور داشته اند. حالا و در آخرین لحظات همسرش می گوید که از زندگی در این روستا راضی است: اول ترس و استرس داشتیم و با فضا آشنا نبودیم. الان اینجا احساس امنیت می کنیم و از هوا و طبیعت خوب اینجا استفاده می کنیم و علاقه مند هستیم که اینجا بمانیم. خورشید به نیمه آسمان رسیده و ظهر آهکلان همچنان سرد است اما سرمای آن کمتر از حد انتظار است. حالا هر کسی در گوشه ای از حیاط یا داخل اتاق های خود به زندگی مشغول است. ...
پارک هایی که قدر تابش خورشید را می دانند
و تمام شهر از انرژی خورشیدی استفاده کند تا دیگر خبری از این همه آلودگی و دود و دم هم نباشد . با یکی از دخترها هم کلام می شویم. می گوید: ما را به پارک های انرژی می آورند و برایمان درباره چگونگی استفاده از این انرژی و جایگزین کردن سوخت های فسیلی با آنها توضیح می دهند؛ برای همین هر جا برویم و این صفحه های خورشیدی را ببینیم متوجه می شویم که برای روشنایی یا گرمای آب، از انرژی خورشید استفاده ...
موانع ازدواج را پاگشا نکنیم
و اختلافات را فراهم نکند. بنابراین در انتخاب همسر باید به خانواده، فرهنگ و محیطی که فرد در آن پرورش یافته است توجه کرد. لزوم توجه به تفاوت در رفتار اقتصادی گاهی مرد یا زن از پاسخ به بعضی از سوال ها طفره می روند، بحث را به بیراهه می کشانند یا با طنز موضوع را به پایان می رسانند. مثلا نحوه رفت و آمد با خانواده طرف مقابل، نحوه خرج کردن پولی که هر دو درمی آورند یا حق کار کردن زن. با ...
آنتونی کوئین، بازیگر درخشان تاریخ سینما
آنتونیو رودولفو کوئین اوکساکا، زاده 21 آوریل 1915 و درگذشته به تاریخ 3 ژوئن 2001، که بیشتر به نام آنتونی کوئین معروف است، بازیگر، نقاش و نویسنده مکزیکی-آمریکایی بود که در فیلم های تجاری موفق و فیلم های تحسین شده بسیاری از جمله جاده ، توپ های ناوارون ، زوربای یونانی ، توپ های سان سباستین ، لورنس عربستان ، رسالت (یا محمد رسول الله ) و شیر صحرا (یا عمر مختار ) و ... نقش آفرینی نمود. وی دو بار جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد در نقش مکمل را برای فیلم های زنده باد زاپاتا! در سال 1952 و شور زندگی در سال 1956 از آن خود کرد. ...
فروپاشی دیوار اعتماد، نخستین نتیجه خیانت همسران
این ارتباطات گرایش پیدا می نمایند. ناخشنودی جنسی، باورهای نادرست و وجدان پایین به لحاظ شخصیتی، توان دارد جز عواملی باشد که هم در بانوان و هم در مردان به چشم می خورد. کودکانی که در فراروی خیانت والدین می باشند خیانت به همسر من جمله پدیده هایی است که پیامد و پیامدهای آن بنیان خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد، این پیامد به فرزندان و از فرزندان به اجتماع سرایت کرده و اثرها روحی و ...
سایه ناامنی در جولان عارضه های اجتماعی
...، کشیدن یک نفس راحت نظیر یک آرزو شده هست... ریزگردها درحالی نفس کشیدن را برای مردم اهواز، سوسنگرد، حمیدیه، آبادان، ماهشهر، خرمشهر، شادگان، شوش، دزفول و هندیجان سخت کرده اند که روز گذشته شدت گردوغبار به 66برابر حد مجاز رسید و زندگی و زیست روزمره مردم را مختل کرد. در ادامه مطالعه می کنیم: از طرف دیگر فعال شدن محور های داخلی گردوغبار علی رغم کاهش بارش در سال جاری، به حدی تشدید شد که تعداد بسیاری ...
کاش آمنه قصاص می کرد!
به دخترش خیره می شود و می گوید: می خواهم فاطمه را کربلا ببرم، ان شاءالله به حرمت آقا حال دخترم خوب شود. لابه لای درددل های پدر از شغلش، از این که بیمه ای دارند یا نه می پرسم و جواب، تلختر از همه دردهایی است که تاکنون برایم گفته است: من بازنشسته ام. با حقوق ناچیز بازنشستگی خرج خانواده خودم و نوه هایم بر دوشم است. ماهی یک میلیون 200 قسط می دهم. هزینه آب و برق و شارژ ساختمان، خوراک نوه ...
نکات مهم در مورد قرار اول
داشته باشد. باید بدانید که لازم نیست همه اطلاعات مربوط به زندگی، شغل، تحصیلات و خانواده تان را پشت سر هم و یک نفس بیان کنید؛ کمی صبور باشید؛ اگر از یکدیگر خوشتان بیاید در جلسات بعدی فرصت این حرف ها پیش می آید. درست است که مسائل مالی نقش مهمی در زندگی زناشویی دارد ولی به طور حتم در درجه اول اولویت نیست. چیزهای بااهمیت تری وجود دارد که آنها را هنگام انتخاب همسر در اولویت قرار دهید؛ به همین ...
اسم زینب و کار زینب امروز الگوست و در دنیا ماندگار هست
گمراه کننده ی فرعون رهایی بده. در حالی که جناب آسیه – همسر فرعون – مشکلش، شکنجه اش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانی بود؛ مثل حضرت زینب، چند برادر، دو فرزند، تعداد بسیاری از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در برابر چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنج های روحی که برای زینب کبری پیش آمد، این ها برای جناب آسیه – همسر فرعون – پیش نیامده بود. در روز عاشورا زینب کبری این همه عزیزان را در ...
مساله ی اتمی دستاویز هست برای خصومت/ یک عده اهتمام نکنند چهره ی آمریکا را بزک کنند
در آغاز عرایض عارض شوم و آن، تشکر از ملت بزرگ ایران به علت شکوهی که در روز بیست ودوم بهمن از خودشان و عظمتی که از اقتدارشان نمایش دادند. در درجه ی اول باید جَبهه ی سپاس و ستایش در برابر پروردگار عالم به خاک بساییم که محوِل دلها و مقلب نیتها و عزمها است و همه چیز با اراده ی پروردگار است، و در درجه ی بعد، از آحاد گسترده ی ملت ایران در سرتاسر کشور به خاطر اینکه روز بیست ودوم بهمن را این جور زنده ...
شؤون مختلف زندگانی حضرت زینب سلام الله علیها
، مختار و ... انقدر ایشان در مدینه دست به افشاگری زد که مردم بیدار شدند . رهبر انقلاب نیز در این رابطه می گویند: شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آن چنان سعه و عظمتی پیدا می کند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز می شود. در زندگی زینب کبری سلام الله علیها، این بُعد از همه بارزتر و برجسته تر است. حادثه ای مثل روز عاشورا نمی تواند زینب کبری سلام الله علیها را ...
شرایط زندگی و اقامت در کشور گرجستان در سال 2018
کارآفرینان و کارفرمایان گرجی نیز اولویت را با استخدام نیروهای گرجی یا روسی می گذارند، پس با توسط به شرایط مذکور سفارش ما این هست که شاید دل بستن به مبحث استخدام در گرجستان چندان برای شما نتواند نتیجه های خوبی داشته باشد، پس به امید استخدام و کار در گرجستان، به گرجستان عزیمت و کوچ کنید. وضع زندگی در گرجستان گرجستان کشوری بسیار آرام با دست کم دغدغه ها هست که توان دارد گزینه ...
فاصله سنی بین فرزندان، چقدر باید باشد؟
وجود د ارد که می گوید اگر زنی بچه شیر بد هد و بارد ار هم باشد باید تا می تواند غذا بخورد ! این پرخوری بیهود ه و بی هد ف برای ماد ر و نوزاد و جنین هیچ نتیجه ای جز چاقی بیش از حد ماد ر و گرفتاری های جسمی به بار نخواهد آورد . ماد ر باید به میزان مورد نیاز کالری و مواد غذایی د ریافت کند . از همین رو به او توصیه می شود با توجه به شرایط خاصی که د ارد حتما به یک رژیم د رمان مراجعه کند و یک برنامه غذایی مناسب احوالش بگیرد . هرگز ممکن نیست برای همه افراد یک رژیم واحد نوشت. هر کسی بنا به شرایط جسمی، فعالیت های روزانه، کمبود ها و نیازهای بد نش به غذا احتیاج د ارد . ...
گزارش جلسه معرفی و بررسی کتاب طنز ننه کاراته
کوتاه نوشتن، دستگرمی است. خود نویسندگان هم این باور را دارند که شاید داستان کوتاه نوشتن خیلی مهم نباشد و رمان مهم تر است و تاثیر بیش تری دارد. حقیقت این است که جمع و جور کردن داستان کوتاه سخت تر از رمان است و شاید رمان نوشتن راحت تر باشد. به همین دلایل در مجموع، مخاطب داستان کوتاه کمتر است و با کم مخاطبی روبه رو است. این موضوع در حدی است که در مقطعی به عنوان ناشر در استقبال از پیشنهاد نویسندگان می ...