سایر منابع:
سایر خبرها
امام خاص ترین اجازه شرعی را به چه کسی داده بود؟
مسائل بی توجه بود که شایع کرده بودند با انقلاب مشکل دارد و این حرف ها؛ خودش یکبار بالاخره خونش به جوش می آید و بعد از اینکه تعریف و تمجید از نظام جمهوری اسلامی، نقل عجیبی می کند؛ من رفتم پیش آقای خمینی وکالت گرفتم برای گرفتن خمس و سهم امام. گفتن وکیلی که یک سوم را در راه خدا خرج کنی، گفتم من وکالت تام میخوام نه یک سوم. مرحوم خمینی خندید و گفتن: تا حالا به کسی وکالت اینجوری ندادم،ولی به شما میدم ...
خدا رحم کرد که خاوری، آخوند نبود!
، اگر خواستید، تشریف بیاورید اما اجازه سخنرانی را به شما ندادند. می گویم چه کسانی اجازه ندادند، می گویند نهادهای سیاسی و امنیتی. من در بین دانشگاهیان و نسل امروز جایگاه دارم. با این که سنم نزدیک به 70 سال است اما جوانان 20 ساله به شدت هوادار من هستند. یکی، دو بار، نه محض رضای خدا بلکه از سر ریا(!) آمدم به خیابان تا تاکسی بگیرم. گفتم ببینم چه خبر است؟ اصلا فرصت نشد که تاکسی پیدا کنم. شاید ...
روایتی شنیدنی از طراحی ضریح امام رضا(ع) و خلق تابلوی عصر عاشورا
. امام جماعت بودند؟ خیر! امام جماعت نبود. ایشان فقط به شما نقاشی یاد می دادند؟ بله. حاج میرزا آقای امامی با پدرم بسیار دوست بود، به من گفت اگر تو می خواهی نقاشی کنی کار خیلی سختی است، جا نزنی، گفتم: شما فکر نکنید که دوست پدر من هستی، من می خواهم شاگردی کنم. و واقعاً هم خدمت ایشان شاگردی کردم، 25 نقاش آنجا کار می کردند و من آنجا شاگردی و پادویی کردم تا فهمید ...
مادر شهید مدافع حرم رضا عادلی گفت: زمانی که برای خواستگاری رفتیم، رضا به همسرش گفته بود من سرباز هستم و ...
و رضا سه روز قبل از اتمام 45 روزش به شهادت رسید. چه شد که تصمیم گرفت به سوریه برود؟ رضا عاشق اهل بیت(ع) بود و نمی توانست شاهد تخریب حرم مطهر حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) و حضرت سکینه(س) باشد. او از این دنیا چیزی جز شهادت نمی خواست، رفت تا فدایی این بانوان بزرگوار باشد و به خواسته قلبی اش که شهادت بود دست یافت. شما و پدرش مانع رفتنش نشدید؟ دغدغه هر پدر و مادری ...
دستگیری آیت الله مهدوی کنی به روایت فرزندش
خیابانهای فرعی بردند و گفتند: ایشان بیاید پایین و شما برو! . در همان جا ایشان را دستگیر کرده بودند و دوست دایی من آمده بود که خبر بدهد. آن روز ما در منزل خاله مان مهمان بودیم که دایی ام آمدند و این را گفتند. این اولین بار بود که من چنین مسئله ای را می شنیدم و خیلی برایم سنگین بود. اصلاً نمی توانستم باور کنم. تصور اینکه: حالا که پدر را به زندان ببرند، چه می شود؟ آیا برمی گردند؟ برنمی ...
هویدا و ساواکی ها در کجا زندانی شدند؟/ امام در ماجرای دستگیری فرزند آیت الله طالقانی چه گفت؟
از لویزان، انقلابیون و تهران را بمباران کنند و کشتار زیادی کنند اما یک حرکتی در همین لویزان صورت گرفت و بچه های انقلابی چند نفر از این فرماندهان را کشتند. در هر صورت توطئه آنها را خنثی کردند. از سوی دیگر، 22 بهمن که حکومت نظامی بود، امام گفتند "به حکومت نظامی اعتنا نکنید" و این فرمان امام خیلی تأثیرگذار بود. همچنین این اواخر ارتش هم با مردم بودند و از طرفی ما هم نیروهای نفوذی و وفادار به انقلاب ...
اصلا من اصولگرا نیستم/تا دلتان بخواهد در اصولگرایان آدم نامرد داریم
نیست چون آقای احمدی نژاد رئیس جمهور است. من گفتم بچه ها چهار دقیقه از آن دربیاورید و همه دعواها را نشان دهید؛ عین کاری که با آقای خاتمی کردید. *دقیقا به همان جایی می رسیم که بحث اختلاف من و شما درباره رویکرد صداوسیماست. در فیلم دانشگاه تهران این آقای خاتمی بود که قرار بود تخریب شود و در فیلم آقای احمدی نژاد، دانشجویان مخالف ایشان. این دیگر قضاوت شماست. *نه من درباره ...
سراخیه، ونیز ایرانی
. روستای ما نه دزدی دارد، نه مواد و نه حتی یک نفر سیگاری. خانه ها همه بازند، خیلی از اتاق ها در ندارند، خدا را شکر کارمان خوب است، اگر مسافران بیشتر بیایند از این هم بهتر می شود، با قایق می بریمشان روی تالاب، هم آنها دوست دارند و هم برای ما کار است. قایق در سراخیه همه چیز است و زندگی بدون قایق معنا پیدا نمی کند. روی تالاب شادگان و در کوچه پس کوچه های آبی سراخیه اما قایق سواری مختص آدم بزرگ ...
ماجرای مهدی قائدی پیچیده تر می شود
تیم کمک کند. مهدی قائدی سوار بر خودروی ام وی ام به همراه چند نفر دیگر که گفته می شود یکی از آن ها خانم بوده است در یکی از بلوار های شهر بوشهر از مسیر منحرف می شود و به درخت برخورد می کند. در مورد نحوه نشستن هر یک از سر نشینان بار ها مطالبی منتشر می شود و برخی اخبار از شایعه حضور قائدی پشت فرمان حکایت می کنند و برخی دیگر مرحوم شاکر را راننده خودرو نامیدند. برخی منابع ...
مشهد با کمبود سالن نمایشی مواجه است/ هنرمندان تئاتر در فکر مهاجرت به تهران هستند
نداریم و این محدودیت اجرا برایمان ایجاد می کند. اصولا از هنر و هنرمند که اینجا حمایتی نمی شود در خارج از ایران وقتی یک نفر از خانواده ای هنرمند شود کل فامیل و آشنا به نوایی می رسند اما در ایران برعکس است. حال برای کار خود ما تهیه کننده حرفه ای وارد شده، آقای حکم آبادی محکم پشت ما ایستاده اند اما بهرحال بخش دولتی حمایت مالی از ما نکردند ما حتی جای تمرین برای کار نداشتیم اما کوچکترین حمایتی ...
ژن سالاری؛ یکی از تهدیدهای انقلاب/ نفسانیات بر آرمان گرایی برخی انقلابیون غلبه کرد
بودند و خدا و دین را مخلوق پندار آدمی می دانستند که این تفکر نیز از اروپا الهام گرفته شده بود. ورود تقی ارانی و 53 نفر در حوزه سیاست و ترویج کمونیسم و همچنین نوشته های ارانی به نام ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی از جمله اتفاقات این دوران است. این دسته در زمان رضاخان نه به خاطر عقایدشان، بلکه به خاطر این روی کار آمدند که به کمونیسم وابسته بودند که اصولاً با سلطنت مخالف بود. لذا در سال 1316 که رضاخان ...
ساوه شمشکی: فدراسیون تلاشی برای افزایش سهمیه المپیک نکرد
المپیک را داشتیم و این اعزام ها تأثیری در کسب سهمیه المپیک نداشت. وی افزود: بعید می دانم دیگر اسکی کنم چون هرچقدر هم تلاش کنی آخرش همین می شود. معمولاً صورت مسئله ها را پاک می کنند. من در یک برنامه رادیویی گفتم که جالب است هر بار از یک جایی کم می شود و به جای دیگر اضافه می شود می گفتند تیم های فوتبال قوی مثل پاس تهران، استقلال و پرسپولیس همه در تهران هستند گفتند پاس به همدان برود و با ...
لیستی از تحقیرهای رژیم سلطنتی پهلوی در برابر غرب
هم نوشتم که آلمان برنده می شود. بعد رضاخان با توهین های عجیب و غریب به محمود جم می گوید: استعفایت را بنویس! تو اصلاً لیاقت کشورداری را نداری. و آقای متین دفتری را به نخست وزیری انتخاب می کند. اثر این استبداد این بود که رضاخان در فهم مسائل بین المللی چنان دچار توهم شده بود که وقتی از 10 نفر عضو کابینه، 9 نفر به او گفتند متفقین برنده می شوند اما رضاخان فقط حرف آن یک نفر را که دوست داشت ...
7 بهمن خونین ترین روز در تاریخ انقلاب اسلامی در بیرجند/ فرد انقلابی بر آرمان هایش ثابت قدم است
ادامه داد: آقای رضا ساقط یکی از مبارزان در مورد آمادگی نوجوانان انقلابی این گونه گفته است که روز 6 بهمن ماه 57 ساعت 2 عصر مرحوم محمد ربانی فرزند آیت الله ربانی به مغازه ما که در و پنجره سازی بود و جنب مصلی قرار داشت، آمد و درخواست کرد برای تظاهرات روز 7 بهمن، یک تابلو بزرگ پارچه ای به ابعاد 5*2.5 متر از امام نقاشی کرده ایم و قصد داریم جلوی مردم حرکت دهیم. می خواهم شما یک چهارچوب فلزی برایش بسازید و ...
ضرغامی: با سه رئیس جمهور کار کردم/ کمترین مشکل را با خاتمی داشتم
. قبلا دولت گفته بود شورای نظارت بالای سر شما هست؛ هرچه آنها گفتند، باید انجام دهید که من گفتم فقط شورای نظارت نیست. دستگاه های دیگر هم هستند؛ بنابراین همین الان یک سؤال از شورای نظارت بکنید. دستگاه های دیگر یعنی کجا؟ مثلا شورای عالی امنیت ملی، شورای امنیت کشور، سازمان بازرسی کل کشور، مجلس، دفتر رهبری، سازمان بازرسی کل کشور و ده ها دستگاه دیگر و سیاست هایی که رهبری اعلام می کنند ...
لحظه های دلهره آور پایین کشیدن مجسمه شاه واولتیماتوم گاردی ها/شروع فعالیت ضد رژیم از مسجد حاج محمد ...
حاج محمد ابراهیم شروع شد. خدا رحمت کند حاج آقا میرجعفری و حاج آقا هادی خان سبحانی را. دقیقا به یاد دارم. این دو نفر اولین کسانی بودند که از مسجد حاج محمد ابراهیم بیرون آمدند. روز اول تعداد محدودی از مردها برای تظاهرات از مسجد بیرون رفتند. فردای آن روز قرار بود ما هم تظاهرات کنیم. خیلی ترسناک بود. چون همه چیز علنی شده بود. دست پسر بزرگ ترم را گرفتم و به دنبال تظاهرات کنندگان راه افتادم ...
اعتراف کریم باقری : در مورد قضیه طارمی و ریزه اسپور حقایق گفته نشد!
راه را آمدند و یک شبه سرمربی شدند! من با خیلی ها کار ندارم، من برنامه و دیدگاه خودم را دارم و دوست دارم پله پله جلو بروم. باید دید در سال های دور چه اتفاقی می افتد. دوست دارم اگر سرمربی هم شدم از تیم های متوسط شروع کنم. * چند شب پیش پژمان جمشیدی مهمان دورهمی بود و صحبت هایی کرد. پژمان می گفت؛ آقای پروین اصلا تذکری به شما نمی داد و فقط به حامد کاویانپور گیر می داد! ...
چگونه مادر شادی باشم؟
تقریباً هر روز بعد از ظهر باید با عجله به کار هایم برسم. باید دختر 9 ساله ام، آلیسون را به سرعت جت به کلاس پیانو برسانم، به پسر 14 ساله ام اندی، در کارهای مدرسه اش کمک کنم، شام را روی میز بگذارم، یک یا دو سری رخت بشویم و دقایق آخر را هم به سمت مغازه و کتابخانه بدوم. ساعت به 9 که می رسد، دیگر حسابی خسته و زود رنج می شوم و انرژی ای برای همسر یا خودم باقی نمی ماند. من بچه هایم را دوست دارم، عاشق ...
فیروز کریمی: سردار احمدی مقدم به فوتبال خیانت کرد
...> *هژبری: هیچ کدام این نفرات ستاره که هیچ، اصلاً بازی نمی کردند و تیم نداشتند! ولی من آنها را خوب می شناختم *اشراقی: اینکه می گویید بالانس یعنی چه؟ می دانید که معمولاً حرف و حدیث پشت خریدهای مربیان فوتبال ما زیاد است. ببین، شما در یک تیم از یک تا 11 اگر یازده نفر با معدل متوسط 16 داشته باشی بهتر از این است که هفت نفر با نمره 20 داشته باشی و چهار نفر دیگر زیر 10 باشند ...
بسیاری از عالمان غربی پوزیتیویسم را رد می کنند/ دست های مرموزی در ترجمه ها فقط سخنان ضد دینی غربی را ...
فرمائید؟ بنده دوره دبستان تا دبیرستان را در اصفهان بودم و سپس به تهران آمدم برای دانشگاه و در این دوره فیزیک خواندم اون زمان فقط لیسانس بود. و شاگرد اول دوره لیسانس بودم بر اساس قانون مجلس شاگرد اول می توانست برود آمریکا درس بخواند به دانشگاه کالیفرنیا "برکلی" رفتم برای دوره ارشد و برای دکترا. شخصیت های طراز اول دنیا آن روز در آن دانشگاه بودند و جان اف کندی تازه انتخاب شده بود که ...
ماجرای فرار دو نوجوان از دست قاچاقچیان در آنکارا
اینجا رسید. تازه خدا به ما رحم کرد که توانستیم از دست آنها نجات پیدا کنیم وگرنه معلوم نبود چه سرنوشتی خواهیم داشت. البته این را هم نگفتم احمد به غیر از ما دو نفر دیگر از بچه محل هایمان را هم فریب داده بود که خانواده آنها پول پرداخته وبه ترکیه رفته بودند که آنها هم بعد از 4 ماه دست از پا دراز تر به ایران برگشتند. حالا هم امیدواریم احمد هرچه سریع تر دستگیر شود تا به سزای اعمال پلیدش برسد. انتهای پیام/ 930610 ...
امید به خدا و درهای رحمتی که باز می شوند
خدا جایگاهی دارد. یک مورچه هم نباید ناامید باشد. سلیمان مورچه را احضار کرد که چرا این پیام را دادی؟ ما که روی هوا پرواز می کنیم و در ضمن ما ظالم نیستیم. مورچه گفت: اگر مورچه ها سپاهیان تو را می دیدند آرزوی دنیا در قلب شان می آمد و شما روح آنها را لِه می کردی. من می خواستم که آرزوی دنیا در دل مورچه ها نفوذ نکند و غافل بشوید. خدا به مورچه القاء می کند که با سلیمان این طور حرف بزند. مورچه پرسید که ...
اینجا خماری نمی کشیم/ جایی برای زندگی
که بگویم من می توانم و می خواهم مواد را ترک کنم و به عنوان یک بهاره دیگر از این جا بیرون بیایم. من هم مصمم شدم و به این مرکز آمدم. سیگار که می کشیدم مراقب بودم دودش به پسرم نخورد صدای زن دیگری را از پشت سرم می شنوم که چند بار اعلام می کند: بچه ها! ساعت سیگاره . به بهاره می گویم که اگر می خواهد سیگار بکشد، برود. می گوید: نه. تمام بچه ها به آن جا می آیند و بچه های شان را می آورند ...
گام هایی در مسیر تباهی
...، کمی خود را عقب کشید اما من با لبخندی گفتم: هوا امروز خیلی سرد است، با خودم گفتم بیایم اینجا و با هم غذا بخوریم، با نگاهی پر از شک و تردید غذا را از دستم گرفت و شروع کردیم به غذا خوردن، گفتم: اسمم حسام است، اسم شما چی؟ گفت امیر هستم. گفتم ببخش که سوال می پرسم، اما دلم می خواد امروز یکی باهام حرف بزند، چرا اینجایی؟ چرا شکل و ظاهرت اینطور است؟ اصلا اگه دلت خواست و دوست داشتی قصه زندگیت را ...
قالیباف مدیر منحصر بفرد نظام است ولی باید در اطرافیان خود تجدید نظر کند
جامعه مردم لمس کنند و ببینند که این اتفاق افتاد . خب حالا مصداق بگویم در سال های قبل در دهه گذشته وقتی موضوع آلودگی هوا مطرح می شد بالاخره در جامعه حرف و حدیث زده می شود عده ای می گفتند شهرداری، عده ای می گفتند دولت مقصر است، هرکسی یک چیزی می گفت ولی شما این ایام را می بینید بدترین روزها را پشت سر گذاشتیم اما گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است. قبلا اگر یک دستفروش را سدمعبر شهرداری می گرفت ...
گفت وگوی تفصیلی بخش دوم و پایانی|باقری: هیچ بازیکن پرسپولیس را در حد اروپا نمی بینم/ چیزی در پروین دیدم ...
، ولی متاسفانه آن بچه های 20 سال پیش دیگر خبری نیست و آن زمین های خاکی هم نیستند. دیگر آن بازیکنان با استعداد در بچه های الان نیستند، فکر می کنم از 10بچه ای که آن زمان دوست داشت بازی کند، الان یک بچه هم علاقه ای به بازی فوتبال ندارد. الان چیزهای دیگری اطراف بچه های 10-15 سال را گرفته و آنها ترجیح می دهند با کامپیوتر کار کنند. آن موقع بچه از مدرسه بیرون می آمد فقط فوتبال بازی می کرد، شما الان در ...
مشکلات همسران شهدا یک واقعیت در جامعه است
انقلابی و هدایتگر امور انجمن های اسلامی دانشجویان خارج از ایران بود (که در حادثه منا سال 79به رحمت خدا رفتند)، تظاهرات انجمن های اسلامی را سمت و سو می دادند و شهید مجید نیز با آن ها همکاری داشت. در جلسات مرکز اسلامی امام باره که در لندن برگزار می شد با آن ها همکاری داشت. مختصری درباره جلسات امام باره توضیح دهید؟ این جلسات مربوط به گردهمایی های دوره ای بچه های مسلمان خارج از کشوربود که ...
انتظار به سبک معمار انقلاب
؟ یکی از مجتهدان آن زمان گفتند: امام است. طلبه هفده ساله بودم. رفتم در خانه امام را شب زدم. یک بچه آمد. بچه ده، دوازده ساله کمتر. گفتم: یک سؤال است به ایشان بدهید، جواب بدهد. سؤال این بود که اگر قبرستانی مثلًا شصت سال از آن گذشته است، می شود این قبرستان را حمّام ساخت یا نه؟ امام این را که خواند، فرمود که: این از شئون فقیه موجود است. خانه آقای بروجردی بروید. یعنی ادب می کرد. این ادب خیلی مهم است ...
مردی با تجربیات قرون وسطایی
، معروف به عزتشاهی، راوی خاطرات گفت: مادر فلان شده! خواهر فلان! مگر با بچه طرف هستی؟ مثل بچه آدم بنشین وحرفهایت را بزن. بگو سلاحهایی را که از نانکلی گرفتی به که دادی بالاخره او برگش را رو کرد. گفتم: او دروغ گفته است. او را شکنجه کرده اید تا درباره من دروغ بگوید. گفت: بس است، دیگر بازی تمام است، چرا حرفهایت را نمی زنی؟ گفتم: هرچه میدانستم قبلا ...
سرمایه من عزتِ شهیدم است
. به او از دلشوره ام گفتم اما او از خوب بودن حالش صحبت کرد. در صورتی که آن موقع سردار نوعی مقدم، پشت در اتاق عمل بود چون تک تیراندازها او را هدف قرار داده بودند. سردار نوعی مقدم با همراهانش پیشم آمدند و مرا به بیمارستان بردند و دیدم شهید به علت مرگ مغزی به کما رفته بود که بعد از یک هفته در کما ماندن به شهادت رسید. با دل تنگی اش چه کنم؟ به این قسمت از ماجرا که می رسیم، دیگر ...