سایر منابع:
سایر خبرها
روستائیان الیگودرز یکماه در محاصره برف + عکس
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی شهر فردا ، زمستان است. برف دامن سنگین خود را بر سر آبادی کشیده و همه جا را سفید پوش کرده است، هوا سرد سرد است و سوز سرما دشت را فرا گرفته، خبری از هیاهوی کودکان نیست و خانه های کاهگلی تا نیمه در برف فرو رفته اند؛ تاریکی کم کم خانه را نیز فرا می گیرد و با فرو رفتن باطری های خورشیدی روستا در برف، کور سوی چراغ خانه هم خاموش می شود. برف استباز هم جاده بسته می ...
حکم اعدام پستچی قلابی متجاوز تایید شد
و این مرد با تهدید چاقو اقدام به سرقت گردنبندش در آسانسور مجتمع مسکونی محل سکونتش واقع در میدان شهید محلاتی کرده است. در اظهارات این شاکی عنوان شده بود: در ساعت 17:45 روز اول مرداد سال 91 زنگ آیفون زده شد و جوانی حدودا 25 ساله با معرفی خود به عنوان "مأمور پست" مدعی شد که قصد تحویل دادن یک بسته پستی را دارد و من هم به قصد تحویل گرفتن بسته پستی سوار آسانسور شدم؛ اما زمانیکه به طبقه همکف ...
17 کشور ارزان برای ماجراجویان کوله به پشت
بیشتر قسمت های جنوب شرقی اسیا پایین است. قیمت یک اتاق ساده خصوصی با سرویس بهداشتی مشترک حتی در توریستی ترین شهرها مانند سان جوان دل سو حدود ده دلار است. در شهر گرانادا ، شهر رنگارنگ که بعضی از بهترین اثارمعماری که خوب نگهداری شده اند در ان وجود دارد شما می توانید با کمتر ازشبی پنج دلار یک اتاق مناسب در خوابگاه پیدا کنید. به راحتی می توانید ساعت ها درخیابان های ان قدم بزنید و به بناهای باشکوه اسپانیایی ...
هتل های قلعه شکل هند، اوج امنیت و آرامش
کشور هند پر از تضاد ها و لایه های متنوع، مناظر گوناگون و روستا های غیر قابل دسترس است؛ از شهر دهلی ، مومبای ، راجستان تا کوه های هیمالیا ، همیشه جاهای دیدنی برای بازدید کنندگان فراوان است. اما این کشور دارای مجموعه ای از بهترین و شیک ترین هتل ها و اقامت گاه ها نیز هست. از آنجایی که قدم اول بعد از انتخاب مقصد، انتخاب محل اقامت مناسب می باشد، بهتر است در صورت برنامه ریزی برای سفر به هندوستان ...
نبود سیستم یکپارچه آموزش و پیشگیری در تصادف های جاده ای
جاده ای بدون روشنایی و امکانات واقعاً ترسناک است. موتورسواری با طعم مرگ فاصله نزدیک شهرها و روستا در استان، کشاورزی بودن منطقه، ارزانی موتورسیکلت و گرانی خودرو، یادگیری آسان راندن موتورسیکلت، امکان تردد با موتورسیکلت برای افراد با سنین مختلف و نبود نظارت بر این موضوع باعث شده است تا استفاده از موتورسیکلت در استان روند رو به رشدی داشته باشد. با وجود این که موتور می تواند به دلایل ...
زن جوانی که برای خودش هوو آورد!
زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای [...] زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت انگیزی را برایش رقم زد. زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می کند و مرد سعی می کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی شود. زن با لحن سرزنش باری به مرد می گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی کردی و زن نمی گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی بینی. مرد به اعتراض می گوید: من نه تو را طلاق می دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی رفت و پافشاری می کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی ات مهتاب و بچه تو راهی اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب نشینی است؟ ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می ریزد و می خواهد هر چه سریع تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می کند. قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می اندازد از آنها می خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم های زندگی اش می گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم. شنیدن این خبر و دیدن جواب های آزمایش ها شوکه ام کرده بود نمی توانستم باور کنم که خوشبختی ام به پایان رسیده و لحظات زندگی ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است. تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی توانم ناراحتی اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می طلبید، زندگی مان سرد و بی روح شده بود و نمی دانستم چه کنم؟ ریحانه ضمن سرزنش خود می گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می توانستم خانواده ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه ربود و با وجود داشتن خواستگارهای بی شمار شوهر نکرده بود. رابطه ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت ترین روزهای زندگی ام روبه رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرار بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم. ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره اش موج میزد، ادامه می دهد: در آن شب ماجرای زندگی ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی دانست زنی که می خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست وجوی هوویی برای خود است خود من هستم. باورش نمی شد من او را برای همسرم خواستگاری می کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند. محمد حرف های ریحانه را قطع می کند و می گوید: زندگی ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم. این بار ریحانه ادامه می دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب ها ی سختی بود ولی هر روز که می گذشت حس می کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می شوم، سکوت می کردم و نمی گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم. گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه هایم صحبت می کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده ام از هم پاشیده نمی شود ولی افسوس که سخت اشتباه می کردم. ریحانه ادامه می دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش ها نزد پزشک معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می خواستم بدانم فاصله ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش هایم نمی شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است . با شنیدن حرف های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می کرد باید احتمال می داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی گناه را طلاق بدهم و آواره اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش ها اشتباه بوده ولی نمی توانم چشمم را به مهربانی های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می کند و می گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟ ریحانه با چهره ای برافروخته در جواب شوهرش می گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده ام و تاوانش هر چه باشد می دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی توانم حضور هوو را در زندگی ام تحمل کنم. قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته های این زوج احساس می کند با پرونده عجیبی روبه رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می دهد تا پس از بررسی های لازم، رأی صادر کند. منبع: روزنامه ایران درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...
حجاب اجباری به قدر قدرت و مصلحت شدنی است
آیا حکومت می تواند به اجبار حجاب را اعمال کند؟ یا لزوم اجباری بودن حجاب ریشه در کجا دارد و چرا معتقدید حجاب باید در جامعه اجبار شود؟ زیبایی نژاد: آنچه فقها مطرح می کنند که کبرای کلی است و بحث ها ابتدائا در آنجا باید مطرح شود، این است که حوزه اختیارات حاکمیت چیست؟ آیا حاکمیت می تواند فعالیت های بازدارنده و مجازات هایی در قبال گناه (محرمات) اجرا کند یا نه؟ چون در شریعت بحث گناه مطرح است نه جرم. در علم حقوق به جرم تعبیر می شود اما در شریعت گناه معنا می شود. آیا حکومت می تواند مجازات و رفتارهای بازدارند ...
10 فیلم برتر تاریخ سینما درباره روزنامه نگاری
) کریس ماتیوز، مجری برنامه هاردبال از شبکه MSNBC بعد از دو سال حضور داوطلبانه در یکی از گروه های صلح در آفریقا، با یکی از آن جامبوجت های قدیمی به سمت خانه پرواز کردم. آن پرواز به طور وهم آوری خالی بود. یک فیلم کلاسیک روی پرده بزرگ جلوی بخش اقتصادی هواپیما پخش می شد: همشهری کین . آیا از قبل درباره اش فکر کرده بودند یا قرار بود شبیه یک اخطار شوم باشد؟ خودتان درباره اش تصمیم بگیرید ...
معرفی 38 واحد خبازی مختلف به تعزیرات حکومتی/ مطالبات مردم پشت درهای بسته/ پرداخت حقوق و عیدی مستمری ...
ماندن پروژه هایی که 20، 12 و 6 سال از آن ها می گذرد در عین حالی که شاید نصف این زمان برای اتمام آن ها کافی بوده است معلول همین معضل است که در استان ریشه دوانده است. “محرومیت” به عنوان زخمی بر پیکره این استان موضوعی که بعد از گذشته سال ها هنوز در سیلاب کلوار، زیلایی، دیشموک و... به کار خود ادامه می دهد و این موضوع بازهم از این موضوع نشئت می گیرد که حضور مسئولین در این مناطق با فاصله ...
وقتی نفس مردم شرق دیار کریمان در جولان طوفان شن حبس می شود/شرایط ریگان بسیار بغرنج است
طوفان روزگذشته پیش بینی شده بود و در ساعت پنج صبح هجوم ریزگردها به اوج رسید، اظهار کرد: این حادثه موجب روانه شدن بیست و پنج نفر از شهروندان ریگانی به مراکز درمانی شد و برق سیزده روستا و خود شهرستان قطع شد و مشکلاتی را نیز در جاده ترانزیت برای مردم به وجود آمده بود. پنجاه روستای ریگان در محاصره شن های روان بودند/ پیگیر برآورد خسارات در کشاورزی و برق شهرستان هستیم وی در ادامه ...
عمو فیتیله ای: ما اورژانس فرهنگی هستیم
....دلیلش تمرکز روی یک حوزه است و ما تمرکزمان روی نمایش بود. حال خدا خواست و چتر سفید روی صحنه آمد. در روسیه شناگری حدود 15 سال 50 متر را در دنیا طلا می گرفت، گویا در مجادله با یک هندوانه فروش 11 ضربه کارد می خورد و او را به بیمارستان می برند. بعد از درمان حالش که خوب می شود او را به زندان می برند و می گوید من را زده اند چرا من را می برید؟ دولت روسیه اعلام می کند دولت برای تو هزینه کرده و تو را به ...
نگاهی به اندیشه سیاسی شهید آیت ا... شیخ فضل الله نوری
. آقا سید محمد طباطبایی و آقای سید علی بهبهانی و دو نفر دیگر به منزل من آمدند واز من کمک و استمداد خواستند، من از قصدشان برای این کار پرسیدم، در پاسخ گفتند: که عزل صدراعظم (عین الدوله) و میسونوز بلژیکی و محدود کردن سلطنت مقصود ماست. دیدم حرف درست و قصد صحیحی است از این رو با علما همراه شدم و به طرف قم حرکت کردم. مقاومت و پایداری کردیم تا شاه تسلیم شد و عین الدوله و میسونوز را عزل کرد و ...
درمان ریزش مو در دوران بارداری
کاهش یا کنترل ریزش مو، اضافه کنید. شامپوها و نرم کننده ها: موهای خشک در طول بارداری معموله. برای مبارزه با خشکی، میتونید شامپو و نرم کننده مناسب استفاده کنین. محصولات مو که حاوی این مواد باشن کره شیا، روغن نارگیل، آلوئه ورا، روغن جوجوبا، روغن آووکادواگر به رغم تلاش های زیادتون در خانه باز هم ریزش موی شدید دارین حتما به پزشک مراجعه کنین. پزشک ممکنه رژیم تریکوتراپی رو که 3 مرحله داره، پیشنهاد بده. این رژیم حاوی 3 محصوله قطره های پوست سر، اسپری پروتئین و مکمل های غذایی که باعث رشد موهای سالم میشه. ...
معلوم نشد چه کسی در کوی دانشگاه، دانشجویان را زد
باید مراقبت کرد تا دوباره به صحنه مدیریت کشور وارد نشوند. احمدی نژاد با نصب مشایی و نگه داشتن او نشان داد که ولایتمدار نیست. از وقتی احمدی نژاد خلاف نظر آقا، مشایی را نگه داشت و بعد رفت در خانه نشست که مسائلش هنوز قابل طرح نیست، پایگاه اجتماعی اش را در بین حزب اللهی ها از دست داد. به هر حال آنها با شعارهای سابق به کارشان ادامه می دهند و انحراف خودشان را رو نمی کنند و هر جا که ...
رد شنی تانک ارتش روی پیکر مادرم مانده بود
نفربر ارتشی به جمعیت حمله کرده اند. دور تا دور تظاهرات کننده ها که حدود 2هزار نفر مرد و زن بودند را محاصره کردند و گفتند روی زمین بنشینید. همین طور مانده بودیم که از طرف مقامات بالای ارتش زنگ زدند که کسی حق ندارد از استانداری خارج شود و از تظاهرات کنندگان هم کسی حق داخل شدن ندارد اما با رفت و آمدهای شهید هاشمی نژاد این برنامه با موفقیت انجام شد و این قضیه تا ساعت سه بعد از ظهر طول کشید. بعد با خواندن ...
گفت وگو با دستفروشی که اقدام به خودسوزی کرد
داشت مرا خاموش کرد. از آنجا مرا به بیمارستان شهید مطهری رساندند. فکر می کنم حدود یک ماه در کما بودم. نزدیک به 37-36 درصد دچار سوختگی شدم (سوختگی درجه 3). تمام هزینه بیمارستان هم به گردن خودم افتاد. در آن چند روز که در کما بودی یا بعد از آن کسی به سراغت آمد از احوالت جویا شود؟ از اهالی پاساژ که نه! آنها فکر می کردند من مرده ام. از مسئولان و مثلا شهرداری هم کسی نیامد. بدبختی ...
دفترچه خاطرات حاج غلام راهنمای او در کوران سخت زندگی بعد از جنگ بود / آدمی بزرگ در ظاهری خشن اما باطنی ...
از زیر عینک به من کرد و گفت برو . بعد از چند روز اکبر کلبادی مرا صدا و کرد و گفت حاج غلام با 200 هزار تومان مساعده ( آن موقع پول کمی نبود) برای عیدی آخر سال موافقت گفت بدید این "بِچه" بره عید رو خوش باشه . از این که مرا "بِچه" صدا می کرد ناراحت نمی شدم چون آنقدر لهجه شیرینی داشت که شنیدن این واژه بارها می ارزید چه اینکه بالاخره کم کم رابطه من و حاج غلام داشت صمیمی تر می شد تا اینکه سال ...
برای ساخت کانکس در سرپل ذهاب حمایت نشدیم؛ دانشگاه هم که خبر نداشت!/ ایام عید در مناطق زلزله زده حضور ...
حادثه زلزله، ما یک جلسه داخل خوابگاه طبقه دوم داشتیم بعد نزدیک ساعت 9 شب بود که یکی از بچه ها وسط جلسه گفت: زلزله است سر و صدا زیاد ما را به بیرون ساختمان هدایت کرد و با وجودی که ساختمان به شدت می لرزید و مدت زمان زلزله طولانی بود؛ اما بلافاصله کل دانشگاه تخلیه شد و همه دانشجویان از ساختمان به بیرون هدایت شدند. بچه هایی که خانواده هایشان در کرمانشاه بودند خودشان را به خانه ها رساندند و ...
نفوذ گردوغبار به دیگر استان ها
استان های دیگری چون لرستان و کرمان را هم بینصیب نگذاشت. در لرستان ریزگردها از عصر سه شنبه نفس لرستان را تنگ کردند تا این که شامگاه باران بارید و گردوخاک کمی خود را جمع و جور کرد، اما صبح دیروز دوباره در آسمان این شهر جا خوش کرد. آلودگی هوای لرستان در ساعات عصر سه شنبه به حدود 70 برابر حد مجاز رسید و میزان غلظت آلودگی باگذشت ساعت ها بسرعت رو به افزایش بود و این میزان آلودگی به ترتیب در ...
خواص بی نظیر چای سبز برای زیبایی پوست و مو
. برای اینکه در خانه یک تونر طبیعی و مفید درست کنیم باید حدود دو فنجان چای سبز دم شده رو با چند قطره از روغنهای ضروری (مثل روغن بابونه، اسطوخودوس، اکالیپتوس، رز و ...) مخلوط کنیم و در یک بطری اسپری تمیز بریزیم و دوبار در روز این محلول رو به کمک پنبه به صورت بمالیم. تونر چای سبز طبیعی تأثیر چای سبز در رشد و تقویت مو یکی از تأثیرات چای سبز در زیبایی پوست و مو جلوگیری از ...
پاتک پلیس به کت و شلوارپوش های بازار سیاه ارز
...: زیاد تخصصی در این کار ندارم و نمی دانستم این کار تخصصی است. من ساکن اتریش هستم و هر چند وقت یک بار به ایران می آیم و دلار خرید و فروش می کنم. تازه متوجه شدم که این کار چه ریزه کاری هایی دارد و نیاز به ساعت ها کلاس است تا در آن همه فن حریف شد. کاهش 100 تومانی دلار سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت گفت: وضعیت قیمت ارز طی روزهای گذشته رو به رشد بوده به همین دلیل با جلساتی که پلیس ...
اعضای سازمان مجاهدین در پی کارت عضویت در کمیته بودند
...، با آنها ناهار می خوردم، حتی با متهمی که بسیار خطرناک بود و احتمال اینکه در سلول مرا خفه کند، بسیار زیاد بود، روابط دوستانه برقرار کردم. به هنگام وارد شدن به سلول او به بچه ها می گفتم که من در سلول فلانی هستم، مواظب آن سلول باشید، اگر فریاد زدم، به داخل سلول بیایید. در سلول با متهم گپ می زدم، حتی در بعضی مواقع که خسته می شدم در همان سلول، کنار متهم دراز کشیده و می خوابیدم و به او می گفتم: نیم ...
ابراهیم ی که در آتش فکه پرواز کرد + عکس
چند سالی از ایشان کوچک تر بودم و زود هم وارد عرصه انقلاب و جبهه شده بودم. ابراهیم جلو آمد و با لهجه داش مشتی اش گفت: بچه کجایی؟ گفتم: دروازه دولاب. گفت: اِاِاِ پس بچه محلیم. بعد یک دستش را روی شانه ام گذاشت و آن یکی را برای دست دادن دراز کرد. از آن آدم های با مرامی بود که رفاقت خالصانه اش بوی یکرنگی و روراستی داشت. شک نکنیم مهری که از بعضی شهدا به دل آدم می افتد خدایی است! شهید محسن ...
متاگپ | امیرحسین فشنگچی: رفتنم از پرسپولیس و انتخاب های بعدیم اشتباه بود/ علی کریمی خیلی با معرفت و دوست ...
.... مشکلت اون موقع با پرسپولیس چی بود؟ یک سوء تفاهم هایی پیش اومده بود که زیاد مهم نبود. انتخاب بعدیم خوب بود. رفتم ملوان که اون سال بهترین پاسور لیگ شدم حتی کاندید بودم که جام جهانی برم. آقای اسکوچیچ اون سال ملوان بود و من رو خیلی تشویق می کرد که می تونی بری جام جهانی ولی متاسفانه نشد. انتخاب بعدیم انتخاب درستی نبود که رفتم پیکان چون 3-4 تا تیم دیگه من رو می خواستن که حتی ...
دانشگاه قبول شدم، یواشکی رفتم جبهه!
که یک اتوبوس هم نمی شوند و همین بچه ها را نوروز سال 62 به مشهد مقدس بردیم. از خانه ما تا حرم حدود 20 دقیقه راه بود. فاش نیوز : چه سالی به جبهه عازم شدید؟ - تابستان سال 62 رفتم. بعد از سال تحصیلی اسامی که اعلام شد، جزء پذیرفته شدگان دانشگاه شدم. فاش نیوز: چه رشته ای قبول شدید؟ - مکانیک گرایش سیالات در دانشگاه شریف قبول شدم که همزمان با اخراج من از آموزش ...
همه که امکانات فضانوردی ندارند
احکام شرعی در فضا پرسیدند گفت این احکام در فضا با زمین فرق داره و مثلا تماس زن و مرد در شرایطی مشکل نداره. بعد که مورد اعتراض قرار گرفت پاسخ دندان شکنی داد و گفت: مگه ما جوان ها دل نداریم؟ این جوان ننه مرده چه کند؟ آخه همه که امکانات فضانوردی ندارند . البته این حرفا رو گفتم که فقط تجدید خاطره ای کرده باشم وگرنه بنده که با دلایل عزیزِ برادر، دکتر ظریف، در مورد امکاناتشون برای ورود به توئیتر قانع شدم و به قول رضا مارمولک، بهتره ماستمو بخورم و به این حرفا کاری نداشته باشم. واردین که ... پایان پیام ...
اقتصاد دوناتی
حساب های خانوار اعتماد کرد؟ برده ها را چگونه باید مدیریت کرد؟ کسنوفون در اواخر عمرش دربارۀ مدیریت یک دولت شهر می اندیشید (شهر زادگاهش یعنی آتن)، اینکه چگونه باید از صادرات و واردات مالیات گرفت، اینکه آیا باید اذن داد دیگران وارد شهر شده و کار کنند. دو هزار سال پس از آن بود که آدام اسمیت توجه ما را به یک سطح بالاتر یعنی دولت های ملی جلب کرد و سؤال کرد که به چه سبب ملتی شکوفا می شود درحالی که ملتی دیگر ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (491)
:( 32. از صبح بیرونم هیچ زوجی پیداش نیست، قشنگ معلومه عشقا همه مدرسه ان هنوز! 33. فامیلمون 16 تا بچه داره، بهش میگم چرا انقدر اخه؟ میگه قدیما مث تمساح بودیم. 15 تا میاوردی 11 تاش از مریضی میمرد. شانس ما زد واکسن اختراع شد! 34. قسمت لذت بخش خونه تکونی اونجاست که اون پسته ای که عید پارسال از دستت افتاد نفهمیدی کجا رفت رو پیدا میکنی میخوریش:)) 35. ساقی محلمون گفت قصد ادامه تحصیل دارم،گفتم چه خوب اینجوری دیگه تو پارکِ محل پلاس نیستی،گفت آره دیگه میرم پارکِ علم و فناوری:|| قیافه من موقع دیدن استوری کادو ولنتاین ملت توی اینستاگرام ...
قاچاق سوخت همچنان در استان جان می گیرد/ بمب های متحرک عامل اصلی تصادفات جاده ای در سیستان و بلوچستان
برکت را به خانه بی آوریم که حتی کفاف حداقل های زندگی مارا نیز نمی دهد. وی ادامه داد: هیچ گاه راضی نیستم فرزندانم نیز همچون من به این راه کشیده شده و از لذت های زندگی با آرامش محروم شوند به همین دلیل با هزار زحمت آنها را به مدرسه فرستاده ام تا دیگر همچون من جانشان کف دستشان نباشد. قاچاق سوخت عامل اصلی تصادف در جاده های سرباز یکی از قربانیان بمب های متحرک سیستان و ...
حضور با شکوه مردم در راهپیمایی 22 بهمن حمایت از انقلاب وراه شهیدان است
محمدی ضمن قدردانی از حضور گسترده مردم ولایتمدار شهرستان در مراسم راهپیمایی یوم الله 22بهمن،گفت:دشمنان انقلاب اسلامی در طول انقلاب همواره با انواع دسیسه ها از جمله ترور شخصیت ها ،دانشمندان و بزرگان انقلاب، تحمیل جنگی نابرابر و تحریم های ظالمانه را به عنوان راهکارهای شکستن انقلاب شکوهمند ملت ایران برنامه ریزی کرده بودند که با عنایت خداوند متعال ،حضرت ولی عصر (عج) و هدایت های رهبر کبیر انقلاب و مقام معظم رهبری و پشتیبانی مردم همه آن توطئه ها نقش بر آب شدند و کشورمان قله های پیشرفت و ترقی را با قدرت ادامه خواهدداد. ...