سایر منابع:
سایر خبرها
دیدار با امام در حصر
رسیده بودند. لباس امام همیشه مرتب بود زمانی که امام خمینی در سال 57 به ایران برگشتند، مدتی در مدرسه علوی اقامت گزیدند. در مدرسه علوی من افتخار این را داشتم که دو سه شب مامور ویژه حضرت امام پشت در اتاقشان باشم. خدا رحمت کند مرحوم حاج احمد آقا را چقدر دقت داشتند و چقدر حواسشان جمع بود برای اینکه امام در آنجا آسیبی نبینند و آزرده خاطر نشوند. مثلا اگر کسی در کریدور سر و صدایی کرد ...
کافه نشینی جوانان دهه 60 و 70، برای فرار از خانه
کار کنه حداقل به کار خلاف کشیده نشه. اومدم این کافه رو راه انداختم. قبلش تجربه داشتم. تو کافه کار کرده بودم. اما خب اینطوری که مال خودم باشه نه. آهنگ جشن تولد تمام شده، موسیقی آرام قبلی پخش می شود، یک برش از کیک تولد هم به ما می رسد، با لبخند و تکان دادن سر تشکر می کنیم و کاوه، جوان صاحب این کافه، حرفش را ادامه می دهد: این که پرسیدین دخل و خرجم جور درمیاد یا نه، چیزیه که همیشه همه می ...
جشن کانون کودک و نوجوان و انجمن نمایشگران عروسکی برگزار شد
: ما قدیم ها بیشتر وقت می گذاشتیم و شعر حفظ می کردیم مثل شعر خورشید خانم آفتاب کن، یه من برنج تو آب کن... آقای غریب پور زمانی آفتاب کرده و یه مَن برنج در آب کرده که بسیار هم پربرکت شده. او انسان هنرمند است. نگاهش به آینده و مرد زمانه خودش هست. بدون توجه به قیل و قالها آن کاری که دوست دارد و باید انجام دهد را به ثمر می رساند. در ادامه با حضور شهرام کرمی _مدیرکل هنرهای نمایشی_، بهزاد ...
تندگویان: از لغو کنسرت ها شاکی ام/ پیام رسانی تولید کنید که امنیت در آن رعایت شود
بتوانند انجام دهند، آن کار نیاز به روابط آنچنانی ندارد اما اینجا حوزه ای بین بخشی است و من باید با همه وزارتخانه ها و نهادها در تماس باشم. وقتی با وزارتخانه ای تماس می گیرم و می خواهم موضوعی از حوزه جوانان را پیگیری کنم همان برند خودم به من در این ارتباط خیلی کمک می کند. برای وقت گرفتن از یک وزیر یا معاون وزیر خیلی راحت تر در این حوزه فعالیت می کنم. واقعا دارم همه آن چیزهایی که استعدادهای خودم است را ...
عجیب ترین رژیمی که تاکنون دیده اید!
چون در یک نقطه از زندگی به این نتیجه رسیدم که خرید کردن دیگر خوشحالم نمی کند! او در مورد تجربه اش گفته است: یک روز متوجه شدم که 54 کتابِ نخوانده در خانه دارم. متوجه شدم با وجود همه چیزهایی که خریده ام و همه چیزهایی که در خانه دارم، شاد نیستم و نمی توانم شاد باشم. کایت تصمیم گرفت تمام چیزهایی را که از آنها استفاده نمی کند دور بریزد؛ این شامل کتاب های نخوانده هم بود: پیش از ...
راههای بهبود زندگی در سالهای اول ازدواج کدامند؟
زناشویی در خانواده او کمرنگ بوده، بزرگ شده است، امید خود را از دست داده بودم از اینکه چگونه یک شریک خوب باشم و چگونه با موفقیت جهانم را در کنار فردی دیگر بسازم بدون اینکه خودم را در این روند فراموش کنم. بنابراین قصد داشتم با این قضیه منطقی برخورد کنم. مقاله مشابه: برای یک ازدواج برد برد تلاش کنید برای کتاب جدیدم به نام” چگونه متاهلی باشیم” از صدها مرد و زن ،از بین 20 کشور و در ...
عجیب ترین رژیم دنیا!
کنم چون در یک نقطه از زندگی به این نتیجه رسیدم که خرید کردن دیگر خوشحالم نمی کند! او در مورد تجربه اش گفته است: یک روز متوجه شدم که 54 کتابِ نخوانده در خانه دارم. متوجه شدم با وجود همه چیزهایی که خریده ام و همه چیزهایی که در خانه دارم، شاد نیستم و نمی توانم شاد باشم. کایت تصمیم گرفت تمام چیزهایی را که از آنها استفاده نمی کند دور بریزد؛ این شامل کتاب های نخوانده هم بود: پیش از ...
داستان شوم زندگی زنانی که تا آخر خط رفتند
... موقع مصرف، دوست داشتم با دوستام برم و بیام... ولی آزادی نداشتم! سر همین آزادی، زندگی خودم رو بهم زدم، توافقی جدا شدیم. شوهرم 2 هفته منو نگه داشت و کتک می زد که پشیمون شم! اما من دنبال آزادی بودم. کسی که مصرف کننده می شه 4 روز قاطی یک سری آدمه، 4 روز قاطی یک مشت آدمِ دیگه. با یکی آشنا شدم، حتی خونه گرفتیم، ولی شعبه ای بود یعنی دزد بود... اون رو هم گرفتنش که الان زندانه... بعد از اون تقریباً یک ...
داریوش شایگان: سخت هوادار مصدق بودم
شعبه تجارتی داشت، احساس تنگی نفس می کرد و دوست داشت سفر کند و جهان را بشناسد... . البته شایگان را که از لحاظ سنی، نزدیک به من بوده، در آن دوران ندیده بودم، چون من نیز مانند او کودکی بودم که گهگاهی در مراسم مسجد پدری حضور می یافتم... ...زمان گذشت و من شایگان را در یکی دو جلسه علمی- فلسفی استاد بزرگوار، مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و پروفسور هانری کربن، در تهران دیدم که اینک در دوره ...
بانویی چادری که سلطان جاده هاست!
و غیرتش را می خورد و برای معاش خانواده و تک پسر دانشجویش که الان در اسپانیا درس می خواند شبانه روزش را در جاده ها سپری می کند. او می گوید در تمام این سال ها آرزو داشتم که ماشین داشته باشم آن هم با مالکیت خودم، اما همه این 27 سال را شوفر بودم و برای صاحب ماشین و باربری های خاص کار کردم. حبیبه خانم از تک پسرش که حرف می زند چشم هایش برق می زند: یک پسر دارم که الان در اسپانیاست و درس می ...
پیوند جناب خان و گلشیفته
خانگی است، درباره این سریال گفت: من چند باری با بهروز شعیبی برخورد داشتم و کارهای او را دنبال کرده بودم. وقتی از من دعوت کرد که همکاری کنم دوست داشتم در این تجربه باشم و همکاری خوبی هم با شعیبی صورت گرفت. وی با اشاره به اینکه این سریال چند مسئله چالشی را درباره زنان در قالب کمدی بیان می کند، افزود: اثر کمدی یک نسبتی با اغراق دارد و لبه کاراکترها تیزتر از رویدادهای معمولی است. انتهای پیام ...
از بازی فوتبال با دانش آموزان تا قضاوت در عرصه های بین المللی
فعالیت داشتید، چه شد که به حوزه معاونت تربیت بدنی مشغول به فعالیت شدید؟ جباری: دو سال به عنوان معلم ورزش در مدارس فعالیت داشتم تا اینکه با توجه به سوابق ورزشی درخشان و به پیشنهاد معاون تربیت بدنی آموزش و پرورش استان برای ارتقای وضعیت ورزشی دانش آموزان تدریس را رها و در این عرصه مشغول فعالیت شدم. زمانی که معلم ورزش بودم هم زمان مسئولیت انجمن شنا و آمادگی جسمانی ناحیه یک را نیز ...
ماه را نشانه بگیر ؛ ژیلا تقی زاده؛ نیستان خاطرات خوب بازی های کودکانه
که از کودکی در ذهنم شکل گرفتند و به مرور زمان با من بزرگ شدند و رنگ هزاران غم و شادی و امید و بیم دیگران را به خود گرفتند و صیقل یافتند و ماندگار شدند.بچه که بودم دوست داشتم برای همیشه با خانواده ام باشم.ولی سالها بعد برایم این سوال پیش آمد که چه چیزی خانواده را می سازد؟چه چیزی خانواده را از هم می پاشد؟اکنون دیگر اطمینان دارم خانواده را نه نام خانوادگی مشترک در شناسنامه می سازد و نه شباهت ظاهری. ...
معلمی که برای 22 دانش آموز روستای زلزله زده تپانی پدری می کند/ شاگردانم از سقف می ترسند
داشت و یک اتاق که از آن به عنوان دفتر استفاده می شد و در واقع از لحاظ امکانات فیزیکی در شرایط بسیار خوبی بسر می برد اما غالب روستاهای ما از داشتن امکانات آموزشی واقعا محروم هستند و بعد از زلزله امکانات محدود آموزشی که داشتیم نیز از بین رفت. صدیقی حال و هوایش را پس از زلزله اینگونه توصیف می کند: روز پس از زلزله با اهالی روستا تماس گرفتم اعلام کردند روستا 100 درصد تخریب شده و نیروهای ...
آیا حقوق و وضعیت معیشتی معلمان خوب است؟/زمان بازنگری در حقوق و مزایای فرهنگیان
اند و دسته دوم معلمی را با آگاهی و شناخت و علاقه قلبی انتخاب کرده اند و با تمام وجود وقف کارشان شده اند. درباره معلم ها می گویند که آنها رکن توسعه پایدار در هزاره جدید هستند. ارکان توسعه ای که سال هاست در کشور ما مورد بی مهری و بی توجهی هستند و کمتر در اولویت برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها قرار گرفته اند. اصرار بر حفظ جایگاه اجتماعی و افزایش اعتماد عمومی معلمان و بهبود وضعیت ...
تعصب نسبت به تحصیل دختران هنوز وجود دارد/ آرزویی که برآورده نشد
عشایر نشین باید هر روز 330 کیلومتر مسافت را از شیروان تا مراوه تپه گلستان طی کنم که چون محل سکونتشان در دره ها است تنها وسیله ی رفت و آمد موتور سیکلت است که خطرناک است . ادامه تحصیل دختران در عشایر تبدیل به عادت شده است که دختران تا پایان دوره ابتدایی آموزش می بینند و بعد ترک تحصیل می کنند، این موضوعی هست که هنوز حل نشده است . سخن آخر : توصیه من به همه همکاران تازه ...
تجربه بازی در کوبار برای من به اندازه 10 فیلم سینمایی بود
...! – بله. چون نگاهم به بازیگری از همان اول جدی بود و دوست داشتم انتخاب های خوبی داشته باشم و به هر قیمتی در هر کاری بازی نکنم. و پس از آن چه اتفاقی افتاد؟ – با عظیم موسوی آشنا شدم که یکی از اساتید پیشکسوت تئاتر است. قرار شد که در یک نمایش با هم همکاری کنیم و من نقش اصلی آن نمایش را داشتم. اما دو ماه مانده به اجرا برای مادرم اتفاقی افتاد و من نتوانستم روی صحنه آن نمایش بروم ...
بازی کثیف مهسا با عکس های خلوتی شبنم و محمد !
حماقت کرده ام و اینکه طعم دوران جوانی را نچشیده به آدمی مبدل شوم که همه تلاشش حل مشکلات خانه و زندگی است در صورتی که دوران جوانی ام می توانست سرشار از شور و هیجان باشد. چون هر 4 نفرمان با هم دوست بودیم من خیلی راحت بودم مست از شور عشق به خانه برگشتیم بدون اینکه حتی کوچکترین توجهی به عواقب این روابط غلط داشته باشم، تا اینکه متوجه شدم عکس من و محمد در فضای مجازی پخش شده است. ...
پهن کردن تور به امید ماهی خوب اما گواف صید شد/ با چشم بلعیدن کشتی بزرگ در آبهای خلیج فارس دیده ام
...> ماهی گواف صد نکردن بهتر از صید کردن است، کاملا ضایعات است و فقط برای غذای میگو مورد استفاده قرار می گیرد؛ دو روز و دو شب زحمت کشیدیم، صید کردیم، دستشم بزنی کاملا تکه تکه می شود، ماهی خارو هم تیغ داره اما خیلی طعم خوبی دارد ولی این اصلا ارزش خوردن ندارد. اگه یک تن ماهی خوب گرفته بودین چقدر گیرتون می اومد؟ 4 نفریم پای یک قایق، اگه یک تن ماهی خوب بود که هیچ وقت یک تن گیرمون نمی ...
در جنگ بیشتر از زنده ها، زندگی کشته می شود
عراق چون در تیر یا مرداد بود، معلم ها به دلیل تعطیلات تابستانی در روستا نبودند. بعد از سال ها به دیدن آقای زحمت کش، معلم مهربان و دوست داشتنی شمالی مان رفتم. پس از چاپ کتاب، از آن سه معلم فداکار نیز قدردانی شد. این اثر در 15 بخش برش هایی از جنگ را در کنار هم چیده و به نوعی ادای دین به خانواده، دوستان، اهالی روستا و تمام آدم هایی است که در زمان جنگ در کنار ما بودند. تالیف تا چاپ کتاب چقدر ...
روایت های یک طنزنویس از نامه های عاشقانه اش
. زیرا در آن زمان 8 سال سن داشتم. البته 13 خرداد روز واقعی این انقلاب بود. اثنی عشری خاطرنشان کرد: در آن زمان چون قرآن می خواندم و به دنبال آن به مجالس مختلف ادبی می رفتم به کتاب علاقمند شدم. البته از سن 10 سالگی نوشتن را آغاز کرده بودم اما هیچ وقت روی اینکه نوشته های خود را به کسی نشان بدهم نداشتم. خیلی گذشت تا اینکه در کلاس های دکتر امینی و استاد زروئی نصرآباد حضور پیدا کردم که سرانجام ...
هوشنگ آزادی ور، هنرمندی که تنها بود و در تنهایی مرد / حس پشیمانی سینماگران
آنهایی که می خواستند حضور داشته باشند اما شرایطش ایجاد نشد، تشکر کنم. همانطور که می بینید من لباس عزا نپوشیده ام. همه ما یک روز این دنیا را ترک خواهیم کرد بنابراین من تقاضا دارم که زندگی پربار هوشنگ را جشن بگیریم. من دو هفته پیش برای دیدار با خانواده ام به ایران آمدم و تنها سوغاتی که برای هوشنگ آوردم همین لباسی بود که در دستم است و خودم آن را دوختم. چقدر به جا است که این پیراهن یاد او را در این ...
روایت زندگی دختر محجبه ای که فرانسه درس خواند
: سال اول تحصیل در فرانسه مجرد بودم وقتی به ایران بازگشتم همسرم به همراه خانواده به خواستگاری ام آمد. البته قبل از اینکه عازم فرانسه شوم نیز ایشان را می شناختم چرا که او نیز در همان تشکلی بود که من در آن فعالیت داشتم. در واقع او سردبیر نشریه ای بود که من ستون طنز آن را می نوشتم. ما کلا در 15 روز خواستگاری، نامزدی و عقد را تمام کردیم. وی در خصوص بهترین خاطره خود در فرانسه نیز خاطر نشان ...
مدافعان حرم؛ پیروان راستین مکتب حسینی
...> روزنامه خراسان در گزارشی با عنوان گفتند شهید درجه 3 است پژوهش نمی خواهد نوشت: 17 سال قبل، در مرکز جمع آوری آثار شهدا، لابه لای پرونده ها و عکس های شهیدان نگاهم به نگاه معصومانه شهید سیدحمیدرضا نجفی گره خورد. انگار دلم تکانی خورد؛ نمی دانم چرا. عکس را برداشتم و مدت ها همراهم بود. عاشق اش شده بودم. همه حرف ها و درد دل هایم در هیئت و جلسه دعا و حرم، شده بود با سید حمید. لحظه ای از جلوی چشم ام نمی ...
از سرد و گرم روزگار ؛ روایت یک زندگی بازیگوشانه و پرحادثه
انسان دوستی هم نیست. به هر حال واقعیت زندگی همین دو سویگی آن است و شاید به عبارتی زندگی یک نمایش کمیک - تراژیک است و آدمی دائم بین آن دو در نوسان است. مفهوم زندگی پشت این دو نهفته است و باید کشفش کرد. من با نوشتن این کتاب واقعا سعی نکردم تا اثری آزار دهنده برای مخاطب پدید آوردم و به خصوص تلاش نکردم تا شفقت کسی را نسبت به خود برانگیزم. زندگی را با همه سرد و گرمی و فراز و نشیب و تلخ و شیرینش تا حد ...
از مدیریت در صنعت خودرو تا تربیت مربی قرآن/ ترفندهایی برای جذاب شدن کلاس داری
شرکت کردم روش کارم عوض شد و سعی کردم به گونه ایی عمل کنم که خروجی مطلوب تری داشته باشم و همه دانش، تحصیلات و تجربیاتم در زمینه مدیریت در مراکزی مانند صنعت خودرو را در خدمت قرآن گرفتم، آن زمان حضرت امام(ره) می فرمودند: باید انقلاب را صادر کنیم من هم به فکر این بودم که استاد قرآن تربیت و صادر کنم به همین جهت هر فردی را که 3 سال با من کار و مهارت پیدا می کرد، به اردوی تربیت معلم در اردوگاه باهنر و ...
الکی زندگی را سخت گرفتیم
...> بالاخره من به عنوان دختر بزرگ خانواده مجبور بودم یک سری از کارها را انجام بدهم. ذاتا هم دختر مسئولیت پذیری هستم و از بچگی خوشم می آمد بزرگ تر از سن خودم نشان داده بشوم. الان بابتش پشیمانم ولی آن موقع همیشه دوست داشتم مثل یک زن 30ساله به من نگاه کنند. حس می کردم چقدر من عاقلم، چقدر من بزرگم بنابراین همه اینها باعث می شد که من دوست داشته باشم آشپزی کنم و فکر می کردم الان که مادرم نیست ...
برایان کلاف به قلم برایان کلاف (23)؛ سقوط، نوشته ای غلط برای سنگ قبر
از اینکه بازی به وقت اضافه کشید و دس واکر گل به خودی زد. جالب توجه است که چطور یک تعطیلات خوب، می تواند باتری های خسته را شارژ کند و همه چیز را به مانند روز اول در بیاورد. در حالی که تصمیمم را گرفته بودم و می خواستم فینال جام حذفی آخرین بازی من باشد، خانواده طور دیگری فکر می کرد. آن ها اعتقاد داشتند باید یک فصل دیگر ادامه دهم. تنها پسر بزرگم سایمون بود که می گفت همین حالا تمامش کن ...
پرورش شتر توسط یک زن در تبریز
، هنوز بچه ندارم و حالا بچه های من همین شترها هستند. حالا شش سال است که ازدواج کرده ام، برای من ازدواج در 23سالگی اتفاق خوبی بود، چون دخترهای روستاهای این طرف و آن طرف 12سالگی راهی خانه بخت می شوند. البته وضعیت روستای ما به مراتب بهتر از روستاهای اطراف است... بعد همان طور که به شتر تازه به دنیا آمده رسیدگی می کند، ادامه می دهد: 9 ساله بودم که پدرم فوت کرد، شغل آبا و اجدادی اش هم پرورش شتر بود. وقتی ...
چراغی که هرگز خاموش نمی شود
می کنند معلمان آنها را به دفتر مدرسه پیش معاون می فرستند، اما بنده معمولا این کار را نمی کردم و از روی عادتی که داشتم به طور نمایشی بچه ها را تنبیه می کردم. یک بار شیطنت و ایجاد اختلال بیش از حد یکی از دانش آموزان در نظم کلاس باعث شد تا همین برخورد را با او داشته باشم. تو را دانش و دین رهاند درست معلمی شغل انبیاست. این جمله را امام خمینی(ره) در سال های آغازین انقلاب اسلامی بیان ...