سایر منابع:
سایر خبرها
اعترافات پسری که پدرش را آتش زد
آن نزد پدرم بود. روز حادثه از پدرم درخواست کارت عابربانک را کردم تا مقداری پول از حساب برداشت کنم، اما پدرم از دادن کارت خودداری کرد. درحالی که بسیار عصبانی شده بودم به حیاط رفتم، از باک موتور مقداری بنزین کشیدم، به داخل خانه برگشتم و بی هیچ صحبتی بنزین را روی پدرم ریختم و با زدن فندک او را به آتش کشیدم. در این مدت نیز در خانه دوستان خود زندگی می کردم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم ...
اعتیادی که از نظر رهبر انقلاب مفید است!
... همه اعتیادها بد نیست! در جای دیگری ایشان با مقایسه وضعیت کتابخوانی و تماشای تلویزیون – شما می توانید به جای تماشای تلویزیون، چرخیدن در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را هم قرار دهید – می گویند: جوانان بسیاری را دیده ام که حتی میل به مطالعه رمان هم ندارند. هفت هشت ده صفحه می خوانند می گویند حوصله نداریم در حالی که حاضرند 20 دقیقه یا نیم ساعت بنشینند و تبلیغات تلویزیون را که قبل از ...
شوهر سیاه دل زنش را تکه تکه کرد / این مرد در قزوین اعدام شد
...، همسر این زن به عنوان متهم دستگیر شد. متهم در ادامه رسیدگی به پرونده سرانجام در آذر ماه سال 91 به قتل Murder همسرش اعتراف کرد و اذعان داشت: از سال 1385 که همسرم را با فردی به نام "مهدی.ن" دستگیر کردند، دیگر از همسرم جدا بودیم تا اینکه در روز 22 خرداد 1388 به منزل پدرش زنگ زدم و با وی در اطراف روستا قرار گذاشتم. در محل قرار به همسرم اصرار کردم تا از گرفتن مهریه انصراف ...
دوستی اینستاگرامی، دختر نوجوان را تا پای مرگ برد
می کردیم و دو بار یکدیگر را ملاقات کردیم تا اینکه چند روز پیش با مادرم درگیر شدم و از خانه بیرون آمدم. شب را به خانه دوستم رفتم اما روز بعد می ترسیدم به خانه برگردم. وقتی مادرم زنگ زد به دروغ گفتم که پیش کیوان و خانواده اش بودم و بعد از آن هم به کیوان زنگ زدم و از او خواستم اگر مادرم تماس گرفت، حرفم را تأیید کند. کیوان انگار حالت عادی نداشت و از من پرسید کجا هستم. به او گفتم همراه دوستم ...
ناگفته های مادر بهمن ورمزیار از اعدام پسرش
سه سال هر دوشنبه به ملاقات او می رفتم، همه دلخوشی من در این مدت همان چند دقیقه دیدن او بود، اما حالا این دلخوشی هم از من گرفته شد. الان از او فقط مشتی خاک گورستان باقی مانده است. مادر بهمن هنوز اتفاقات آن روز را مرور می کند و اشک می ریزد: مگر می شود؟ چطور ممکن است در یک نصف روز همه چیز عوض شود؟ اگر قرار بود اعدامش کنند، پس خبر عفو او را چرا اعلام کردند؟ این سوالاتی است که ...
ناگفته های مادر بهمن ورمزیار از اعدام پسرش
. در این سه سال هر دوشنبه به ملاقات او می رفتم، همه دلخوشی من در این مدت همان چند دقیقه دیدن او بود، اما حالا این دلخوشی هم از من گرفته شد. الان از او فقط مشتی خاک گورستان باقی مانده است. مادر بهمن هنوز اتفاقات آن روز را مرور می کند و اشک می ریزد: مگر می شود؟ چطور ممکن است در یک نصف روز همه چیز عوض شود؟ اگر قرار بود اعدامش کنند، پس خبر عفو او را چرا اعلام کردند؟ این سوالاتی ...
معمای پیچیده قتل زن شیشه ای
. در ادامه تحقیقات پلیس به مرد جوانی به نام محمد که بیش از 30 بار با تلفن همراه مقتول تماس گرفته بود ظنین شد و او را بازداشت کرد. بیشتر بخوانید: عذاب وجدان، قاتل را به اداره پلیس کشاند این مرد 37 ساله در بازجویی ها منکر قتل بهاره شد و ادعا کرد دو دوستش به نام های گل آقا و عزیز که با این زن مواد مخدر مصرف می کردند او را کشته اند. با این ادعا،ردیابی متهمان آغاز شد اما ...
نمی خواستم پدرم را آتش بزنم، فقط می خواستم به تقلید از فیلم ها او را بترسانم، اما...
، اصلاً قصدم کشتن او نبود. اگر می خواستم او را به قتل برسانم که شب عید او را از کمپ ترک اعتیاد ترخیص نمی کردم.خودم خانه و زندگی دارم اما به خاطر پدرم نزد او می ماندم. سر چه موضوعی اختلاف داشتید؟ مواد کشیدن پدرم. هر زمان که او مواد می کشید دچار توهم می شد و آدم های خیالی می دید و ما را اذیت می کرد.یک مغازه اجاره کردم و با پدرم داخل آن کار می کردیم. مغازه موتورفروشی بود اما پدرم ...
زندان به جای قصاص، برای پسر آزار دیده
مهردادکه از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود به دفاع پرداخت و گفت: قتل را قبول دارم اما من قصد کشتن سهیل را نداشتم. او در تشریح جزییات ماجرا گفت: سال 90 وقتی که 14 ساله بودم به جشن تولد دوستم پوریا دعوت شدم. در آن جشن که سهیل هم حضور داشت مشروب خوردم و مست شدم. از هوش رفته بودم که سهیل مرا آزار داد. از آن روز به بعد روزگارم سیاه شد. سهیل به همه دوستانم گفته بود مرا آزار داده و ...
شهید مدافع امنیت کشور به روایت خاطرات
...، هشت ماه بعد از شهادت او متولد شد و به یاد پدر هم نام او نامگذاری شد. اردیبهشت ماه سال 86 وقتی خبر شهادتش آمد هیچ کس در حال خود نبود. همه شوکه شده بودند. باور کردنی نبود تا چند روز قبل پیش بچه های بسیج دانشجویی تجربه هایش را مرور می کرد و حالا او را در جوار شهدای بهشت زهرا به خاک می سپارند. سیل خروشانی از دوست و آشنا مراسم تشییعش را همراهی می کردند. کسی نمی دانست باید خود را تسلی بدهد یا ...
سخت ترین دوران زندگی یک شهید
. عاقبت بد یک روز بعد از ظهر با صدای کف و سوت عده ای به سمت بالکن خانه رفت. دیدم جلوی گوشی موبایلش، دوربین شکاری گرفته و دارد از عده ای فیلم می گیرد، فهمیدم چه تصمیمی دارد. گفتم قبل از اقدام، حتما با 110 تماس بگیر، گفت تماس گرفتم ولی تا وقتی بیایند باید مدرک داشته باشم، با بسیج تماس گرفته ام، الان می رسند. خودش زودتر رفت سراغ دانشجوها و به کسی که به عنوان ارشد بود گفت که این وضعیت ...
با یک کوله پشتی می توان دنیا را گشت
. این کوهنوردی ها خطرناک نبود؟ چند بار سانحه پیش آمد. البته این طور نبود که خیلی خطرناک باشد و به خیر گذشت، چون احتیاط های لازم و اصول ورزش کوهنوردی را همیشه رعایت می کردیم. احتمال تصادف قبل از رسیدن به کوه و توی جاده، خیلی بیش تر از احتمال حادثه توی کوه است. از همین کوهنوردی به هیچ هایکینگ رسیدید؟ بله. البته ممکن است کسان دیگری هم همین طور باشند، ولی ...
"شیشه" عامل دعوای مرگبار بین پدر و پسر شد
بررسی اولیه حاکی از آن بود مرد 49 ساله ای بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از سوختگی به کام مرگ فرورفته و 12 روز قبل طی یک درگیری دچار سوختگی شده است. تحقیقات نشان داد متوفی روز حادثه با پسرش مشاجره و درگیری لفظی داشته که طی این نزاع پسر متوفی، بنزین از باک موتورسیکلت بیرون کشیده و پس از ریختن بنزین به روی صورت پدرش، اقدام به آتش زدن وی کرده است همچنین مشخص شد متهم پس از حادثه از منزل ...
انتقام آتشین خواستگار شکست خورده
.... اما من به او علاقه داشتم و می خواستم ازدواج کنم. با توجه به کینه ای که از پدر او به دل گرفته بودم، تصمیم گرفتم خودرویش را آتش بزنم. چند روز خانه آنها را زیر نظر گرفتم تا این که آخرین شب زمانی که مطمئن شدم خودرو مقابل خانه شان پارک شده سمت آن رفتم و با ریختن بنزین روی خودروی پژو 206 شاکی، آن را آتش زده و متواری شدم. با اعتراف متهم، برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات از وی ادامه دارد. ...
آیت الله جوادی آملی به تبیین ابعاد مختلف عقلانیت وحیانی پرداخت
و قلم به قلم هم در تفسیر استاد آمده، هم در اصول فلسفه آمده، هم در آن: بنازیم دستی که انگور چید٭٭٭ مریزاد پایی که در هم فشرد[1] بنازم به دستی که امام گونه و پیغمبرگونه جناب میخائیل گورباچف را به شاگردی دعوت کرد و دیار غرب را و کمونیستی قدر آن روز را به عقلانیت وحیانی هدایت کرد. هیأتی که از ایران به کاخ کرملین رفت، غرض و رسالت این هیأت تسلیم نامه نبود، تعلیم پیام بود. بیش از ...
فرجام آزار جنسی یک زن در پارک
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، زن میانسالی به کلانتری رفت و از جنایت سیاه یک مرد کارتن خواب پرده برداشت. وی گفت: من 50 سال دارم، ولی در این مدت هیچ وقت ازدواج نکردم. سر کار می رفتم و مستقل زندگی می کردم. دیروز از محل کارم به خانه مان در غرب تهران بر می گشتم که در نزدیکی پارک یک مرد کارتن خواب و معتاد که حال طبیعی نداشت به من حمله کرد. مرد شیطان صفت بدون توجه به التماس هایم مرا در پارک ...
قاتل آتش افروز تسلیم شد
دچار مشکلات روانی شود و همه را اذیت کند. چند بار در مرکز روانی بستری شد که بیشترین مدت حضورش در آنجا شش ماه بود. بعد چه شد؟ شب عید که از کمپ بیرون آمد دوباره نزد ما آمد. او در مغازه ام قولنامه می نوشت اما چند ساعت بیشتر نمی آمدو من همیشه تنها بودم و کارها را انجام می دادم. همین باعث شده بود کسب و کار درستی نداشته باشیم. پدرم به خاطر مصرف شیشه با همسایه و رهگذران درگیر می شد ...
نبش قبر پدر پس از 14 سال برای آزمایش دی.ان.ای
قبر نبش قبر پدر پس از 14 سال برای آزمایش دی.ان.ای رسیدگی به پرونده از 14 سال پیش به دنبال کشف جسد مردی میانسال در خیابان تجریش توسط مأموران گشت کلانتری 101 تهران شروع شد. این مرد که خفه شده و به قتل رسیده بود با دستور بازپرس ویژه قتل دفن شد و تلاش برای یافتن قاتل ادامه یافت. اما در حالی که 5 سال از این جنایت مرموز گذشته و هیچ سرنخی از قاتل در دست نبود دختر جوانی با مراجعه به دادسرا خود ...
تعرض وحشیانه به زن کارمند تهرانی در پارک
رسیدگی به این پرونده از اوایل پاییز سال 96 با مراجعه زن میانسالی به اداره پلیس شروع گردید. آن زن که بشدت می لرزید و گریه می کرد در طرح شکایتش به علت اذیت و آزار مرد معتاد Addictedکارتن خواب اظهار کرد: 50سال سن دارم، ولی در این سالها ازدواج ننموده ام و مجرد بودم. خودم زندگی مستقلی داشتم و سرکار می رفتم. دیروز وقتی از محل کار برمی گشتم در مسیر خانه از پارکی قدم بانوان رد می گردیدم که متوجه مرد ...
شعر مدرن ضرورت ها و ریشه ها
چشمگیری صورت گیرد اما شعر دهه بعد مبتنی بر پایه های شعر دهه چهل نبود، با این همه حتی بر شعر سیاسی-اجتماعی دهه پنجاه نیز، تأثیر فرمالیستی شعر حجم و مخصوصاً شعر یدالله رویایی، محسوس است. چشمان ستاره های نوسال می رفتند در گوشت ماه خون مثل برج هایی از چرم پرچم شده بود مثل شکل چهار یاران جلوتر همه ترسیده بودند، ولی با ما از ترس سخن نمی کردند در هرم روان ...
هزار و یک شب | سکوت خشم، شروع انتقام | بررسی داستان بازی Assassin’s Creed 2
اساسین ها بود. حالا که قهرمان خوشتیپ ما، از راحت بودن عزیزانش آسوده خاطر است، می تواند شروع کند! چه را؟ خب معلوم است: انتقام! از چه کسی؟ خب معلوم است:”اوبرتو آلبرتی” کسی که اولین بار او را در کنار “بورجیا” دیدیم! هر دوی آنها از شخصیت هایی بودند که اصلا دوست نداشتند سر به تن اتزیوی ما باشد. اما خب هرچقدر که داستان بازی، هالیوودی به نظر می رسید، قرار نبود که اتزیو با شلوارک و زیرپیرهنی برود سراغ ...
بدون بال هم می توان پرواز کرد
کودکی ام با درس و بازی همراه بود. کلاس چهارم ابتدایی بودم و آرزوهای زیادی داشتم. علاقه زیاد به نقاشی باعث شده بود که یکی از هدف های زندگی ام موفقیت در نقاشی باشد. اما یک حادثه زندگی ام را دگرگون کرد. روزی که در میان بازی های کودکانه ناگهان برق فشار قوی مرا به گوشه ای پرتاب کرد و وقتی چشم باز کردم در بیمارستان شمس تبریز بودم. دست هایم سوخته بود و چیزی از لحظه برق گرفتگی را به خاطر نمی آوردم. تا مدت ...
انتقام خواستگار کینه جو از پدر عروس
ایران آنلاین /به گزارش خبرنگار جنایی ایران ، اواخر هفته گذشته آتش سوزی خودروی پژویی در منطقه یافت آباد به آتش نشانی اعلام شد. پس از مهار آتش مشخص شد که این حادثه عمدی بوده و بدین ترتیب تحقیقات از سوی مأموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت آغاز شد. در نخستین بررسی ها صاحب خودرو که مرد میانسالی بود، گفت: من به خواستگار دخترم مشکوک هستم. این پسر جوان چند وقت پیش به خواستگاری دخترم آمد اما به خاطر ...
عبادت در نقاشی
نوشته بود خلیج عربی! خیلی ناراحت شدم و برایم خوشایند نبود. نقاشی های مرا دیدند و خیلی تحسین کردند. آن جوان به من گفت آن آقایان می خواهند که چند تا از آثار شما را خریداری کنند و با خودشان ببرند. من حقیقت آن روز هم واقعا نیاز مالی داشتم دلم می خواست مسائل مالی هم مرتفع شود ولی وقتی که در این کتاب نوشته بود خلیج عربی ناراحت شدم و با خودم فکر کردم اگر احیاناً این تابلو را به ایشان بدهم و ببرند چاپ کنند ...
بایسیکل بان !
اش ببرد حلال. چند ساعتی که دراین مغازه روی یک گالن فلزی و خالی روغن روبه روی حاج اسماعیل نشستیم او برایمان از قدیم ها گفت و از کاسبی های قدیم و تفاوتشان با امروز که فاحش است. از چند سالگی کار می کنید؟ از وقتی خیلی بچه بودم، می رفتم بازار پیش دایی ام که چای فروشی داشت، سرای حاج زمان. چه کار می کردید؟ چای بسته بندی می کردم با 3 قران مزد در روز. ...
من واقعا جان کندم
آن کار دو پرسوناژه بود و فقط یک بازیگر مرد داشت. بعدا فهمیدم که روز اول گفته بود بیاید من ببینمش اما خانم رهنما به من این طوری نگفته بود. به من گفته بود بیا سر تمرین. بعد که من رفتم خواندم، به بهاره رهنما گفته بود دوست دارم باشد و بگو بیاید تمرین و بازی کند. علی نرگس نژاد یکی از بهترین کارگردان هایی است که من با آنها کار کرده ام به خصوص در امر بازی گرفتن فوق العاده است. او بازیگری نوین را خیلی خوب ...
شوق تجارت
، معمولی، در حد قشر متوسط جامعه باشد. هیچ ولخرجی ندارم. از زمانی که مشهور شدم با دوستانم بیش از 100 مدرسه ساخته ام. بعد از انقلاب یک روز در دفترم نشسته بودم که آقای رجایی با من تماس گرفت و گفت که با من کاری دارند. آقای رجایی در آن زمان نخست وزیر شده بودند. وقتی به دفترشان رفتم به من پیشنهاد وزارت بازرگانی را دادند. من به ایشان گفتم که به دو علت عملی نیست. یکی اینکه من تا حالا کار دولتی ...
بنزین را روی بدن پدرم ریختم و فندک را روشن کردم که ناگهان آتشی شعله ور شد و...
خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران پویا؛ ساعت 10:45 چهاردهم اردیبهشت سال جاری مأموران کلانتری 151 یافت آباد در جریان یک فقره مرگ مشکوک در بیمارستان شهدای یافت آباد قرار گرفته و در بیمارستان حاضر شدند. بررسی اولیه حاکی از آن بود مرد 49 ساله ای بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از سوختگی به کام مرگ فرورفته و 12 روز قبل طی یک درگیری دچار سوختگی شده است. تحقیقات نشان داد متوفی روز حادثه ...
قتل مردنگهبان با همدستی همسر خیانتکارش/قاتل:همسرمقتول با من رابطه داشت؛نقشه قتل را هم او طراحی کرد
انکار کند و خود را بی خبر از ماجرا نشان می داد، مرد 29 ساله به تشریح جزئیات جنایت خود پرداخت. او که خود صاحب دو فرزند است در بخشی از اعترافاتش گفت: از حدود 40 روز قبل از جنایت با همسر مقتول روابط پنهانی و شیطانی برقرار کردم. او نیز مانند من کارگر کارگاه قالی شویی بود ولی با همسر و دو فرزندش در اتاق سرایداری قالی شویی زندگی می کرد. در عین حال زن او با وسوسه های شیطانی مرا به سوی خودش کشید و با ...
حدود یک ماه به خانه اجاره ای آریا می رفتم، در همین روزها بود که فهمیدم...
احساس می کردم به زودی زندگی عاشقانه ای را آغاز خواهم کرد حدود یک ماه به خانه اجاره ای آریا می رفتم تا همه جا را به خوبی تمیز کنم. با خودم می اندیشیدم دیگر سختی ها به پایان رسید و من به زودی زندگی تازه ای را شروع می کنم درحالی که هر روز همانند یک زن خانه دار به آریا توجه داشتم او بساط مواد مخدرش را پهن می کرد و زن هایی را که به منزل مجردی اش می آورد به عنوان بستگانش به من معرفی می کرد. در همین ...