سایر منابع:
سایر خبرها
زن جوان: شوهر و هووام بچه ام را دزدیده اند
بیمارستان را نپردازیم، مرا به خانه مامایی برد که ادعا می کرد از آشنایانش است اما وقتی در آن خانه به هوش آمدم نه از احمد و سیمین خبری بود و نه از نوزاد و مامایی که او را به دنیا آورده بود! وقتی فهمیدم فریب خورده ام و سیمین به خاطر بچه، مرا به عقد همسرش درآورده است، دچار اشتباه وحشتناکی شدم و دست به خودکشی زدم اما خوشبختانه رهگذری متوجه موضوع شد و مرا از مرگ نجات داد. روزنامه خراسان نوشت ...
دستگیری شرور شیطان صفت شرق تهران در حمام
جوان با چاقویی که در دست داشت پسر نوجوان را در دست گرفته بود اما راهی جز تسلیم شدن نداشت. پسر نوجوان به ماموران گفت: ساعت 5 عصر داخل فضای سبز محله مان نشسته بودم که متهم به سراغم آمد و درباره یکی از بچه محل ها سوالاتی کرد که گفتم بی اطلاعم که ناگهان یقه ام را گرفت و با تهدید چاقو مرا به داخل خانه ای کشاند. ترسیده بودم و تهدید می کرد که جواب گوشی موبایلم را ندهم که در فرصتی که داشتم ...
بلایی که میترا برسر قربانیانش می آورد
های آنها هر روز زیادترو زیادتر می شد من هم بالاخره تصمیم گرفتم از این زوج اخاذ شکایت کنم تا ماجرا مشخص شود.با توجه به اظهارات مرد جوان پرونده در اختیار پلیس امنیت قرار گرفت.تیم ویژه ای از افسران این یگان در بازرسی خانه زوج جوان توانستند دوربین های مدار بسته این خانه را شناسایی کرده وپس از بررسی تصاویر فهمیدند اظهارات مرد شاکی صحت دارد.بنابراین زوج شیاد ومیترا وهمچنین افسر کلانتری که با آنها همدست ...
پدر مونا لباس هایم را کَند و 3 ساعت شکنجه ام داد +عکس
چندی پیش پسر 14 ساله ای همراه مادرش پای در دادسرای امور جنایی تهران گذاشت و از ماجرای 3 ساعت شکنجه گری در خانه دختر مورد علاقه اش پرده برداشت. این پسر نوجوان که در شکنجه گاه پدر خشمگین دچار سکته قلبی شده بود چند روزی را در بیمارستان تحت درمان قرار گرفته بود. حمید پس از بهبودی پیش روی بازپرس آرش سیفی در شعبه چهارم دادسرای ناحیه 27 گفت: چندی پیش که از طریق تلگرام با دختر 14 ساله ای به ...
رابطه نامشروع بیوه جوان با مرد غریبه در بیابان! | با او رابطه داشتم اما او با دوستش به من تجاوز وحشتناک ...
به گزارش آفتاب و به نقل از رکنا، زن جوان که بلافاصله پس از رهایی از دست این دو مرد به کلانتری رفته بود، به افسرنگهبان گفت: شکست در ازدواج برایم خیلی گران تمام شد. پسر عمه ام تحت تاثیر حرف های مادرش بود و نمی توانست برای زندگی مان تصمیم بگیرد. کارمان به طلاق انجامید. او و خانواده اش با تهمت های ناروا چهره مرا در بین فامیل مخدوش کردند. مدتی خانه نشین شدم. خانواده ام نگرانم بودند. در شرکت یکی ...
شاخ اینستا شکست!
؟ بلافاصله به خانه مان در کرج رفتم. به همسرم ماجرا را گفتم. وسایلم را برداشتم و فرار کردم. در مرز باکو بودم که ماموران مرا دستگیر کردند. می خواستی به کجا بروی؟ قصد داشتم به صورت قاچاقی به ترکیه بروم. یک نفر می خواست مرا از مرز رد کند که ماموران مرا در دل کوه پیدا کرده و دستگیر کردند. همسرت وقتی متوجه شد دست به قتل زده ای، چه کار کرد؟ کلی گریه ...
شرور معروف تهران: دوست دارم پسرم دکتر شود
دیگر رجز خوانی داشت که خیلی زود توسط پلیس امنیت دستگیر شد. متهم 34 ساله در گفت و گو یی از جزئیات جنایت و خلاف هایی که مرتکب شده بود می گوید. چرا حسین را به قتل رساندی؟ حسین رفیقم بود. قصد کشتنش را نداشتم. او برایم آژانس فرستاد و مرا به خانه اش که در طبقه نهم برجی در ولنجک بود دعوت کرد. وقتی به خانه او رفتم متوجه شدم همه میهمان ها مست هستند. هنوز چند دقیقه ای نگذشته ...
شاخ اینستا می گوید نه سارق است، نه کلاهبردار!
...> فردی که قرار بود مرا از مرز رد کند؛ فروختم. در خانه بودم که به من گفت باید به جای دیگری برویم و در آنجا بود که رکب خوردم و مأموران جایم را پیدا کردند و حالا اینجام. نوشته های روی بدنم حاصل بچگی است هر کسی در بچگی کار خلافی انجام داده اما به طرق مختلف. اگر کسی عقل داشته باشد کارهایی را که من انجام دادم، انجام نمی دهد. اگر به قبل برمی گشتیم من درس می خواندم. به خدا این راه را نمی روم. من حتی به آن مهمانی هم نمی رفتم چون فکر می کردم حسین رفیق من است حسین نمی خواهد برای من کلک درست کند. ...
مصاحبه با شرور مشهور که در 500 متری مرز دستگیر شد
...: وحید، شرور مشهور تهران که در یک مهمانی در ولنجک جنایت خونینی را رقم زده بود در مقابل خبرنگاران از آرزویی که برای پسر 4 ساله اش دارد گفت. به گزارش خرداد از رکنا ، وحید، شرور قاتل تهران پس از اینکه روز گذشته در مرز بازرگان دستگیر شد به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد و در مقابل خبرنگاران قرار گرفت. در ادامه گفتگوی خبرنگار جنایی رکنا با این شرور قاتل را می خوانید ...
خاطرات اولین روزه گرفتن یک نوجوان
سفره سحری که نشستم تصمیم گرفتم تا آنجایی که می توانم غذا و آب بخورم ولی هنوز چند لقمه نخورده بودم که احساس سیری کردم. دلیلش هم معلوم بود تا آن زمان عادت به غذا خوردن در آن موقع از شب نداشتم. هر طور بود با زور دو لیوان آب خوردم و بعد از اذان و خواندن نماز صبح خوابیدم. یکی دو ساعت مانده به ظهر کمی احساس گرسنگی کردم، اما هنوز خبری از تشنگی نبود. به یاد شرطی که با سپهر بستم افتادم. فکر اینکه ...
وحید.م شرور معروف پایتخت و شاخ اینستاگرام: هر بار با شلیک گلوله دستگیر شدم!
خانه مان در کرج رفتم. به همسرم ماجرا را گفتم. وسایلم را برداشتم و فرار کردم. در مرز باکو بودم که ماموران مرا دستگیر کردند. می خواستی به کجا بروی؟ قصد داشتم به صورت قاچاقی به ترکیه بروم. یک نفر می خواست مرا از مرز رد کند که ماموران مرا در دل کوه پیدا و دستگیر کردند. همسرت وقتی متوجه شد دست به قتل زده ای، چه کار کرد؟ کلی گریه کرد و از من خواست که خودم را ...
رابطه شوم دختر 14 ساله با پسر خارجی | فرزند نامشروعم را در مراسم خواستگاری آوردند!
هرگز به خانه اش راه نداد. چند ماه بیشتر از زندگی من در کنار خانواده جمال نمی گذشت که تازه پی به نصیحت های پدرم بردم. آن ها هیچ سنخیت و تناسبی با خانواده ما نداشتند حتی برخی از مسائل اجتماعی و آداب و رسوم خاص آن ها مرا آزار می داد، از سوی دیگر جمال با هر بهانه ای مرا کتک می زد و مادرش نیز با طرفداری از او مرا به سکوت وادار می کرد. آن ها معتقد بودند مرد هر اندازه زن را کتک بزند، زن نباید کلمه ای ...
هزینه از شما،نوشتن مقاله و پذیرش گرفتن آن ازما!
می کند و پسری نوجوانی را نشان می دهد که کمی آنطرف تر ایستاده و تابلوی تبلیغاتی شرکت را روی سرش گرفته تا بلکه کمی از تابش مستقیم آفتاب در امان بماند. پسر جلو می آید و مرا تا طبقه سوم همراهی می کند و می رود تا باز هم زیر آفتاب فریاد بزند: پایان نامه، مقاله،تایپ، ترجمه پشت میز یک مرد جوان نشسته، از لباس های مارکش گرفته تا تلفن همراه چند میلیونی اش می توان حدس زد که کار و بارشان حسابی سکه ...
لو رفتن جوان اخاذ با دستگیری سارق تلفن همراهش
رسید که شاکی حاضر شد 100 میلیون تومان برای گوشی تلفن همراهش بدهد. سر این موضوع به توافق رسیدیم و قرار شد نادر از شکایتش صرفنظر کند. پس از افشای این راز مرد میانسال مجبور به اعتراف شد و به کارآگاهان گفت: سوار بر خودروی شاسی بلندم در خیابان ها پرسه می زدم و دختران و زنان جوان را که منتظر ماشین بودند سوار می کردم. پس از طی مسافتی با آنها طرح دوستی می ریختم. بعد از مدتی هم به این بهانه که ...
دستگیری شرور معروف 500 متر مانده به ترکیه
به گزارش همشهری، ساعت 20چهارشنبه 26اردیبهشت ماه درگیری خونینی در طبقه نهم برجی در ولنجک رخ داد و در جریان آن صاحبخانه که جوانی 35ساله بود به قتل رسید. در جریان این درگیری 2نفر از بستگان مقتول نیز زخمی شدند که در تحقیق از آنها مشخص شد عامل جنایت شرور مطرح کشور به نام وحید است. نام وحید برای پلیس آشنا بود. مردی که صفحه اینستاگرامش بیش از 100هزار فالوور داشت و کلیپ های کل کل ها و کری ...
می خواستم تلفن را روی کی روش قطع کنم
بود که این فکر به ذهنم زد قرار است در فوتبال به کجا برسم؟ هرگز این شک به فوتبال از ذهنم خارج نشده و اگر یک فرصت تصادفی در تیم سوریانسکا نبود، هرگز این فرصت ها را به دست نمی آوردم. بازی در لیگ برتر سوئد، بازی در تیم ملی سوئد و حالا بازی در جام جهانی برای ایران. در تیم ملی سوئد من چند دقیقه مقابل ساحل عاج بازی کردم و سپس طی نیم ساعت بازی مقابل اسلواکی یک گل زدم اما زمانی که اردوی تیم را ترک می کردم ...
رفیقم را به خاطر فحش ناموسی کشتم/ دلم می خواهد پسرم دکتر شود!
دست خودم هم نبود، مست بودم البته حسین هم مست بود. *بعد از درگیری چه کار کردی؟ فهمیدی که او را کشتی؟ - شبانه به خانه رفتم مدارکم را برداشتم تا فرار کنم اولش نمی دانستم که حسین مرده تا اینکه در راه به من خبر دادند که کشته شده است. *چگونه دستگیر شدی؟ - فردی که قرار بود مرا از مرز رد کند؛ فروختم. در خانه بودم که به من گفت باید به جای دیگری برویم و در آنجا ...
من یک دهاتی ام که از آمریکا سردرآوردم
عثمان محمدپرست، معروف به عثمان خوافی از استادان دوتارنوازی خراسان، جمعه 28 اردیبهشت برای حضور در برنامه ای با عنوان نوای غربت موسیقی خراسان در تهران که به همت مؤسسه هواداران هنر ایرانیان به مدیریت علیرضا جلالیان برگزار شد، به تهران آمد و شنبه 29 اردیبهشت در تالار رودکی مورد تجلیل قرار گرفت. شامگاه جمعه، به سراغش رفتیم و در دفتر رهبر ارکسترهای ملی و سمفونیک در همان طبقه ای که تالار ...
پیوند یک قلب به دو زندگی
تهران آمدیم و ساعتی بعد به اتاق عمل رفتم. 24 ساعت بعد وقتی چشم بازکردم در اتاق مراقبت های ویژه بودم. پزشک جراح از عمل پیوند راضی بود اما من به خاطر نفس تنگی خیلی درد داشتم. در آن لحظات به پسر جوانی فکر می کردم که قلب او در سینه من قرار گرفته بود و دوست داشتم خانواده او را پیدا کنم و به خاطر این لطف و محبت از آنها قدردانی کنم. قلبی از سرزمین نام آوران وقتی می خواست از روزی که با مادر ...
دستگیری گنده لات معروف تهران در مرز ترکیه
دوستانش نیز به من حمله کردند من هم از خودم دفاع کردم، قصد من کشتن Killing حسین نبود، من با برادرش نیز دوست هستم و به خانواده اش تسلیت می گویم. خانواده حسین هم می دانند مقصر خودش بود، فحش ناموس داد و من با چاقو به دستش زدم. متاهلی؟ بله، زن دارم، یک پسر 4 ساله نیز دارم که آرزو دارم دکتر شود. پس از اینکه از مهمانی Party خارج شدی چه کردی؟ بعد از این اتفاق پیش خانواده ام ...
9 بار این قیافه تابلو تحت تعقیب بود / آخرین بار یک زن را در یوسف آباد تهران بیهوش کرد /عکس
پس از رفتن میهمان ها، مرد نظافتچی که مهدی نام دارد برای ما آبمیوه ریخت که پس از خوردن آن دیگر هیچ چیز به یاد ندارم. وی گفت: پس از 24 ساعت وقتی به هوش آمدیم متوجه سرقت پول، طلاها و خودروی پرشیا یکی از بستگانم که داخل پارکینگ بود شدیم. تجسس های پلیسی برای دستگیری مهدی در پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران ادامه داشت که ماموران در جریان پرونده های دیگری قرار گرفتند که در آن پسر جوانی ...
آینه عبرت دیگران هستم/ هوادارانم بدبختم کردند
کردن 2 نفر دیگر و فرار از صحنه جرم به سوی مرز های غربی کشور برای رفتن به کشور ترکیه بوده است. وحید با ناامیدی تمام در پاسخ به خبرنگار دفاع پرس می گوید اگر به گذشته برمی گشتم، مطمئن باشید دنبال این راه نمی رفتم و درس می خواندم. او می گوید ازدواج کرده و یک پسر چهار و نیم ساله دارد. از او می پرسم آیا پسرت می داند که تو چه کار هایی انجام داده ای. می گوید نمی دانم؛ شاید بداند و شاید نه؛ ولی ...
کاش هیچ زنی شبیه مادرم نباشد!
از قرص خبری نبود؛ یعنی پدرم غذا نخورد و برای خواب آماده شد. صبح شده بود. از صدای ماشین آقا رضا فهمیدم که ساعت هشت صبح است. چند سالی بود همین موقع ماشین پر دودش را روشن می کرد و سه گاز اضافه به آن می داد و راهی محل کارش می شد. صاحب کار پدرم بود اما هیچ وقت یاد ندارم پدرم زودتر از صدای ماشین او خانه را ترک کرده باشد. گاهی هم بین دعواها و جیغ و داد پدر و مادرم برای میانجیگری می آمد و ما را ...
بیرجند| وقتی بی آبی زخم بر صورت زیبای کودکان می گذارد/ 60 سال زندگی در کلبه هایی از جنس سنگ و چوب+فیلم
رفتنشان ندارد. نگاهم از نگاه این کودکان معصوم قطع نمی شود، چهره های پاک و معصومی دارند اما سهمشان از امکانات و رفاه چیست؟ در فکر تبعیض، شکاف طبقاتی بودم که پیرزنی عصا زنان خود را به سمتم رساند و کودکان را اطرافم کنار زد و گفت: خانم دکتر مرا اول معاینه کنید چند ماه است کمر و گردنم درد می کند شب و روز ندارم... اسم دکتر را که برد ناگهان تعداد زیادی دورم جمع شدند اصلاً فرصت صحبت ...
اجازه ندادند به جنازه فرزندم نزدیک شوم/ زنان کُرد برای انقلاب مصائب فراوانی کشیده اند
به گزارش دفاع پرس از کردستان، رابعه هدایت وزیری مادر 2 شهید والامقام کُرد است که از دوران سخت فشارهای ضدانقلاب بر پاسداران در کردستان می گوید و معتقد است که زنان کُرد برای پایداری این انقلاب اسلامی سختی های زیادی را تحمل کردند. وی در تشریح آن دوران سخت می گوید: آن هنگام که خورشید انقلاب اسلامی تابیدن گرفت، حسن که تربیت یافته مکتب قرآن بود، درنگ را جایز نشمرد و به خیل ...
سایه هراسناک غول های آهنی
هایی که دکل های برق فشار قوی در آن قرار دارند نیازی به پرس وجو نیست. قامت بلندشان راهنمای ما به خانه مورد نظر است. با دو نفر از شورایاران محله علایین همراه می شویم. نخستین خانه در کوچه سوم خیابان میثم جنوبی قرار دارد. در می زنیم تا بشنویم از مصائب این همنشینی مصیبت بار، اما کسی در را به روی ما باز نمی کند . سراغ مالک خانه را از همسایه می گیریم. پیرزنی واکر به دست در را باز می کند و می ...
این روزها خیلی بیشتر به شهادت او افتخار می کنم
...... دیدار با خانواده ای مهربان در خانه ای صمیمی، گوشه ای از شهر امام رضا (ع). عکس ها مرا برد به آن روز؛ یک عصر گرم تابستانی و خانواده ای مهمان نواز که تا پای در به استقبال می آیند به رسم ادب، خانواده شهید محمدرفیع شیخ زاده – شهید افغانستانی دفاع مقدس- با پدری مهربان به نام حاج محمد اکبر که صدایش با آن گویش افغانستانی هنوز در گوشم است. دلم تنگ می شود برای حرف زدن هایش، برای آن لحظاتی که بغض هایش ...
حجت الاسلام قرائتی: خدمت به همسر، زمینه توفیقات الهی است
کریم و رئیس ستاد اقامه نماز کشور در ایام ماه مبارک رمضان هر روز با برنامه درس هایی از قرآن میهمان خانه های روزه داران خواهد بود. در ادامه متن کامل سخنان حجت الاسلام قرائتی در جلسه درس هایی از قرآن که قرار است بخشی از آن، امروز مورخ 29 اردیبهشت ماه 97 از صدا و سیما پخش شود، منتشر می شود: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه الهی انطقنی ...
روایتی خواندنی از هیئت با قدمت بچه مدرسه ای ها
حجت که از پنجم ابتدایی سر کلاس، قرآن می خوانده و با بچه های کلاس قرار گذاشته شب ها دور هم یک هیئت نوجوانانه راه بیندازند، یک پای ماجراست. اتفاقاً داستان از همینجا شیرین می شود که این جلسه شبانه را می اندازند خانه مهدی رشوانلو و بعد، این جلسه قوام پیدا می کند و می چرخد و می چرخد تا بزرگ ترها به آن حسودی می کنند. شرط مش رمضون بقال زور دارد، آدم با کلی زحمت و تلاش، یک هیئت ...
مهدکودک های پرداستان و خانواده های پرمشغله
بردن او به مهد بود. هر روز صبح گریه می کرد که نمی خواهم به مهد بروم. حتی وقتی راضی می شد و از خانه بیرون می آمد باز هم با کلک و ترفند از خودم جدایش می کردم. وقتی هم از او می پرسیدم چرا مهد را دوست نداری؟ اسم مربی اش را می آورد و می گفت دوستش ندارم؛ مرا دعوا می کند... . این مادر جوان که پسرش 4سال دارد سفره دلش را حسابی باز می کند و ادامه می دهد: بچه ها معمولا قوه تخیل خوبی دارند و در مورد ...