سایر منابع:
سایر خبرها
عملیات استراتژیک من، علی، اشکان و حاج آقا/ چطور توانستم با جیب خالی در دوره دانشجویی ازدواج کنم؟
فکر پول پیش خونه باشید شاید دختر خانم قبول کنه که اول زندگی در خوابگاه متاهلی دانشگاه ساکن بشید تو یا علی بگو، بقیش رو بسپار به خدا. اون خانم هم اگر بدونه شما مرد زندگی هستی باهات راه می آد . بعد از صحبت اولیه متوجه نظر مساعد خانم شدم. اما مشکل اصلی قضیه پدر و مادرها بودند. نه پدر و مادر من می توانستند قبول کنند که پسرشان بدون عروسی شاهانه داماد شود و نه مادر و پدر خانم دوست داشتند که ...
دستگیری مدیر شرکت در مقابل عشوه گری منشی
دامان اعتیاد پناه آورده بود و با آن درد و دل می کرد و هرروز در منجلاب اعتیاد فروتر می رفت. بیستمین بهار عمر راسپری می کردم که آن ازدواج لعنتی شکل گرفت.ازدواج خودت؟ نه بابا. فرشته خواهر کوچکترم ازدواج کرد و رفت سر خانه بخت. با ازدواج فرشته نابود تر شدم! چرا؟مگه ازدواج بده؟! نه. ولی همیشه میگن آسیاب به نوبت. من دختر بزرگتر خانواده بودم مگه احترام به بزرگتر واجب نیست؟ نه خانم ...
نقشه شوم !
به همین ترتیب گذشت تا این که روزی خواهرم به همراه زنی میان سال به روستایمان آمد. وقتی دور هم نشستیم تازه فهمیدم آن زن به خواستگاری من آمده است اما نه برای پسر یا برادرش بلکه او مرا برای شوهرش خواستگاری کرد! ناباورانه و متعجب فقط نگاهش می کردم که سیمین در ادامه سخنانش گفت: چند سال است با احمد ازدواج کرده ام اما متاسفانه در این سال ها باردار نشدم. خیلی دوست داشتم صدای گریه ها و خنده های ...
از شهادت فرزند بانوی مسلمان ژاپنی تا تغییر معیار ازدواج بانوی فرانسوی
رو شدید؟ - بله خانواده من مخالف این ازدواج بودند اما باید بگم که سرنوشت انسان دست خداوند است و بالاخره همان اتفاقی خواهد افتاد که خداوند می خواهد. همسرم برای اینکه کمی از مخالفت خانوادم کاسته شود پیشنهاد داد تا بعد از ازدواجمان تا به دنیا آمدن اولین فرزندمان در ژاپن بمانیم و این اتفاق هم افتاد . - شما صاحب چند فرزند شدید؟ - سلمان، بلقیس و محمد فرزندان من هستند که فرزند آخرم محمد در سال 62 در ...
پسرک شیشه شوی
تمیز می کنم و حتی قبلش که فال می فروختم مردم یک انگیزه ای تو چشماشون بود، مثلا موقع فال فروشی می دیدم که انگار امید داشتن این فالی که از لای دست من درمیارن تمام زندگی شون رو عوض کنه؛ اما الان، دوستم که فال می فروشه می بینم همش رو دستش باد کرده. قبلا که شیشه تمیز می کردم اگر پول هم نمی دادن اعصاب شون خرد نبود و برای تمیز شدن شیشه های ماشینشون ما رو سرزنش نمی کردن و فحش بهمون نمی دادن ...
احسان علیخانی باز هم به سراغ اعتیاد رفت
ادامه داد: افکار منفی را مواد با خودش می آورد اصلا دست خودم نبودم. همسر رضا گفت: بعد از درگیری ها مجبور شدم به دادگاه بروم و در این مدت تهدیدها ادامه داشت، حتی تهدید به مرگ شدم. رضا در خصوص وضعیت روحی آن روزهای خود گفت: من بیشتر از مواد به خانواده ام وابسته بودم و من به همسرم گفتم که اگر خواستی از خونه من بری حق نداری آرمیتا را با خودت ببری و اگر آرمیتا رو ببری می کشمت. ...
خاطرات لکه های یک فنجان قهوه
شتر و خورشید و جاده و لباس عروس می بینی و باقی اش را خودشان برایت تعریف می کنند. هرچند آن قدرها هم که فکر می کنید، ساده نیست. ما واقعا یک چیزهایی می بینیم. همین دیروز بود که یک نفر زنگ خانه را زد و گفت فال اورژانسی دارد. در خانه را که باز کردم، مردی با ریش سفید و کت وشلوار نوک مدادی پشت در ایستاده بود و خودش را به عصایش تکیه داده بود. خواستم در را ببندم که عصایش را گذاشت لای در و گفت: مگه فال نمی ...
هدیه تلخی که پدر در شب عروسی به دخترش داد
خاطر اینکه شب ها نمی خوابیدم و می توانستم کار کنم برایم شیرین بود تا اینکه خبردادند پسرم تصادف کرده و در بیمارستان است با خبر فوت پسرم کمرم شکست. چند وقتی افسردگی گرفتم به طبع خانم هم پسرش را از دست داده بود و برای او هم سخت بود . وی اظهارداشت: اصلا دست خودم نبود و در یک افکار دیگری بودم در این مدت که از خانه می رفتم و بعد چند وقت می آمدم برای فاطمه خواستگار آمد قضیه را پرسیدم و بعد از ...
نقشه کثیف برای تصاحب دختر ایرانی در حجله شیخ نشین میلیاردر
کرد و گفت: حالا برو بیرون و منتظر باش. من و محسن باید با هم حرف بزنیم! هر چند وجود خطر را حس کرده بودم اما دلم نمی خواست پا پس کشیده و از رویایم دست بردارم ! اما خب، خدا مرا خیلی دوست داشت که به موقع آگاهم کرد... خانم جوان من ایرانی ها را دوست دارم چون مادرم ایرانی بوده است، برای همین می خوام به تو کمک کنم. آن مرد عرب و محسن و افسانه آدمای درستی نیستند. اونا دخترای زیادی رو بدبخت کردن ...
دایانای دوم در کاخ باکینگهام
خورشید غروب نمی کند. مردم انگلیس به ساختار سیاسی خود می بالند. در این کشور تنها عده اندکی یافت می شوند که از جمهوری خواهی حمایت می کنند. پس بیراه نیست زمانی که ازدواج نوه های ملکه الیزابت پا می گیرد، از چند روز قبل مردم این جزیره جایی برای خود دست و پا می کنند تا در مسیر عروس و داماد جوان دستی تکان دهند و احتمالا دستی به سوی آنها تکان داده شود. بسیاری بر این باورند که نهاد سلطنت در این کشور پیش ...
مصاحبه اولین گزارشگر زن فوتبال ایران
ان مسابقه بود. ان هم تجربه دلچسبی بود و برایم خاطره شد. ادامه ندادم چون ... جدایی از گروه جوان و ورزش به دلایلی، باعث شد دیگر برنامه ورزشی را اجرا نکنم و به گروه جوان و جامعه رادیو جوان رفتم و روی خط جوونی و برنامه را اجرا کردم. پس از آن و در جریان رقابت های انتخاباتی 88، برای اولین بار کاندیداهای ریاست جمهوری به رادیو آمدند و در چند شبکه رادیویی با آنان گفت و گو ...
بیرجند| وقتی بی آبی زخم بر صورت زیبای کودکان می گذارد/ 60 سال زندگی در کلبه هایی از جنس سنگ و چوب+فیلم
بیداد می کند هنوز نگاهم از صورت پرویز قطع نشده بود که دختری زیبا به سمتم آمد" خانم، خانم اجازه مادرم در خانه مریض است برایش دارو می نویسید" از آن سوی روستا چند کودک پا برهنه روی شن های داغ به سرعت خود را به ما رساندند، خانم از ما هم عکس بگیرید. جسه ای لاغر و قدیکوتاه داشت اما در آغوشش برادر کوچکتری بود که او مسئول نگهداریش بود. آری اینجا روستای ذکری در ...
مادر معصومه ابتکار: از خدا خواسته ام با لبخند بمیرم
. با همسرم مشورت کردم و در نهایت با توجه به عشقی که در وجودم نسبت به این بچه ها حس کردم، این مسئولیت را قبول کردم. تمام سال هایی که به مراکزی از این دست سر می زدم، به این واقعیت پی برده بودم که این بچه ها محتاج محبت اند، چون وقتی یکی از آنها را در آغوش می گرفتم یکی، دونفر دیگر هم خودشان را به من می چسباندند. او شرایط کار در این مراکز را بسیار سخت توصیف می کند و می گوید: بیشتر از تعداد بچه ها پرسنل در ...
ناگفته های همسر فرمانده شاخه نظامی حزب الله
...> وی در همان سال 1982 ازدواج کرد، اما یک سال بعد در کویت به اتهام دست داشتن در انفجار سفارت آمریکا در آن کشور بازداشت و به اعدام محکوم شد؛ پس از گذشت 8 سال او در خلال جنگ عراق علیه کویت، از زندان رهایی یافت و راه خود در مقاومت را ادامه داد. سید ذوالفقار تا آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 چندین عملیات را فرماندهی کرد و پس از آن با خروج اشغالگران از خاک کشورش، تا سال 2010 به شناسایی و منهدم ...
آموزش جذب مردان با حرف زدن درست!
هایی برای گذشتن از بن بست راه حل 1 هنگامی که می خواهید با نامزد یا همسر خود به صحبت بنشینید، به او خط بدهید و بگویید می خواهید راجع به چه موضوعی با او هم صحبت کنید، به چه نتیجه ای برسید و اینکه چه انتظاری از او دارید. به عنوان نمونه: عزیزم، بیا امشب کمی با هم صحبت کنیم.از هفته پیش که مادرت به دیدن ما آمد، اصلا با هم صحبت نکردیم. چرا به من نمی گی نظرت راجع به آمدن ...
جملات عاشقانه امام (ره) برای همسرش
ارک اسباب کشیدند. این سومی از کف کوچه کمی بالاتر بود. سه اتاق در یک طرف داشت و همگی ردیف و مشرق به حیاط بودند. اجاره خانه کم نبود؛ ماهی شش تومان. آقا تمایل به ماندن در (این) خانه نداشت. سه ماه ماندند و بعد خانه ای دیگر در همان محل یافتند. اجاره بهای این چهارمی ماهانه پنج تومان بود. اینجا هم تاب نیاوردند. پنجمین محل سکونت در تکیه ملامحمود چهارمردان، خانه ای دویست متری و صاحبش از دوستان لواسانی ها ...
ماجراهای خواندنی از شوهرداری همسران علما
...> خانم زهرا اشراقی چنین نقل می کند: دلیل علاقه بسیار حضرت امام به همسرشان، فداکاری ایشان بود. امام خمینی; همیشه می گفت: خانم، بی نظیر است. همسر امام پانزده سال در آب وهوای گرم نجف مشکلات را تحمل کرد و همه جا همراه امام بود؛ درحالی که در خانواده پدری شان در رفاه به سر می برد. ایشان دختر خانم پانزده ساله ای بیش نبود که به خانه امام وارد شد. مثل اینکه در آن موقع قم را دوست نداشت؛ ولی هرگز این مسئله را ...
بانی روزه های کامل ملیکا شد
از قلم نیفتد و مرتب به خانه همه شان برود. رفتن بر سر مزار درگذشتگان را هم نوعی صله رحم می دانست. قبل از زیارت قبور فامیل هم، حتماً سر مزار آقا میرزای تهرانی، شهید شوشتری و شهید محمدی می رفت. سر زدن به شهدا را مهم تر از دیدار بستگان خود می دانست. می گفت از لحظه های سخت زندگی، دست خط، عکس یا فیلمی داشته باشیم تا یادمان باشد از کجا به کجا رسیدیم. ابتدای ازدواج موتور داشتیم و بعد یک ژیان خریدیم. به ...
دختران وزنه برداری از تاریخ سازی تا جانبازی در 9 سالگی!
. اما بعد از اینکه برای والیبال خط خوردم ناراحت بودم. تا اینکه فهمیدم ورزشی انفرادی مثل وزنه برداری برای بانوان هم شروع شده است. من حتی نمی دانستم یک ضرب و دو ضرب در وزنه برداری چیست! اما حالا یاد گرفتم و هربار با عشق و غرور پشت وزنه می روم و کار خودم را انجام می دهم . خانم میرزکی شما چطور؟ میرزکی: من کلا ورزش های زیادی را امتحان کردم. در ابتدا اصلا نمی دانستم وزنه بردای بانوان ...
رسالت فیلمساز جذب تماشاگر است
با چنین فیلم هایی تنها می توان مردم را خوشنود کرد. من پشتم به نظر مالی خالی بود و تصمیم گرفتم ابتدا در نظر مردم شناخته شوم بعد وارد دنیایی که در ذهنم بود بشوم. خاستگاه من دشمن زن نیست و این فیلم فقط برای مردم است. برنامه آتی تان در حوزه سینما چیست؟ طرحی در دست دارم که در آن از سینمای کمدی رمانتیک فاصله می گیرم و فیلمی آوانگارد و ساختارشکن که نویسندگی آن هم بر عهده نویسنده ...
اصفهان| ماجرای گریه های فرزند شهید مدافع حرم هنگام تماشای سریال پایتخت + فیلم
...> رنجبر: 5 ماه بعد از اینکه از مکه برگشتیم با آقا مسلم تماس گرفتند که باید به سوریه برود، همان موقع با هم به گلستان شهدا رفتیم. در آنجا از من خواست که از او دل بکنم تا شهادت نصیبش شود. از من خواست تا دعای مرزبان در صحیفه سجادیه را هر روز بخوانم. من آن موقع معنی آن دعا را نمی دانستم چون آقا مسلم از من خواسته بود اول عربی آن را بخوانم و بعد معنی آن را. بعد از اینکه آقا مسلم به سوریه رفت ...
گفت وگو با کلکسیونر سیگاری که تابه حال لب به سیگار نزده است
حقوقم می شد. آن زمان ازدواج کرده بودید؟ نه مجرد بودم. خانواده تان چیزی به شما نمی گفتند که چرا همه درآمدتان را پای سیگار می دهید؟ نه مانعی برای من نبودند، چون می دانستند سیگارها را استفاده نمی کنم. از نظر هزینه هم کاری با من نداشتند، چون درآمدم برای خودم بود و از پدر و مادرم پولی نمی گرفتم. شاغل بودم و تمام درآمدم را صرف جمع آوری سیگار می کردم. ...
گونش: حمایت 70 ساله از کالای ایرانی از پدر تا پسر
همین جهت در بازار چند نفری من را می شناختند. پس از استعفا از نیروی هوایی یک کارگاه کوچک تعمیر یخچال های ویترینی در تبریز، خیابان منجم، اول خیابان بهار، راه اندازی کردم که این اولین کارگاه من بود. هیچ پولی برای سرمایه اولیه نداشتم.با توجه به ارتباطی که با چند نفر در بازار داشتم به صورت اعتباری وسایل لازم را می فرستادند و بعد از فروش، پولشان را می دادم. خانم من اولین پرسنل کارگاهم بود و کمکم می ...
شهادت نواب از تلخ ترین خاطرات عمر من است
...، چون شیوه و مشی آنها با هم فرق داشت. آن روزها تلفن نبود و نمی شد با تلفن وقت بگیریم. شهید سعیدی به مشهد می آمد و من می رفتم وقت می گرفتم و ایشان نامه ها را می برد. گاهی هم من همراهی اش می کردم، چون علمای مشهد با من مأنوس تر بودند و مرا بهتر می شناختند. در سال 1344 ارتباطات شهید سعیدی با مشهد قطع شد، چون یک بار دستگیر و زندانی شد و دیگر نمی توانست مثل قبل زیاد به مشهد بیاید. در آن سال مردم ...
مازندران| "تیموریان" شهید آملی که در حرم امام رضا(ع) طواف داده شد
راهی است که خودت به من آموختی، آنقدر در گوش مان قصه های حضرت زینب(س) و امام رضا(ع) گفتی که ما آمیخته آنها در پوست و جان مان شد بگذارید بروم و راه آنها را ادامه دهم. مطمئن باشید این بار برگشتم به خواسته شما دختری که دیدیم و مورد پسند کردیم را به عقد درآورم. از پله های خانه پائین رفت، بعد دوباره به سمت من برگشت پیشانی و چشم هایم را بوسید و گفت: مادر راضی باش دارم می روم و من اجازه دادم تا به ...
زنی که بال آرزوی کودکان سرطانی شد
. در جوانی، یک مجتمع فرهنگی آموزشی راه اندازی کرد. در نخستین سال های دانشگاه پدرش را از دست داد. هم زمان با دوران تحصیل در دانشگاه، ازدواج کرد. همسرش کارمند وزارت امور خارجه بود و همان اوایل زندگی مشترک به آلمان رفتند. بعد از بازگشت به ایران و اتمام ماموریت همسرش، از شرکت دخانیات، به وزارت صنایع رفت. مدتی بعد فرزند نخستش مهبد به دنیا آمد و چند سال بعد، صاحب کیانا شد. دختری که در سن دو سالگی، دچار ...
بدترین صفت اخلاقی دروغ است/ دروغگویان مومن نیستند
خیانت به انسان است. بدترین صفت اخلاقی دروغ است امام علی(ع) می فرماید لکذبُ شَینُ الأخلاقِ، بدترین صفت اخلاقی دروغ است یعنی اگر از ما پرسیدند که بدترین و پست ترین صفت اخلاقی چیست باید بگوییم: دروغ؛ در زندگی باید صداقت حاکم باشد. وقتی پسر شما به خواستگاری یک دختر خانم می رود یا برای دختر شما خواستگار می آید مهمترین دغدغه، صداقت است. چون اگر بدانید که این دختر خانم یا آقا پسر راست می گوید ...
تشویق ها ، متوهمم نمی کند...
و مواردی ازاین دست شناسایی شده بود، با خودشان فهم و درکی به سینما آوردند که نتیجه آن تولیداتی بود که روزگار متفاوتی از سینما را شکل داد. به نظر می آید ارتباط تان با جوان ها خیلی خوب است و به راحتی با آنها کنار می آیید. چاره ای نیست. این تنها راه حفظ روحیه و انرژی است؛ معاشرت با جوان ها و قرار گرفتن در مسیر آنها و از دریچه ذهن آنها به دنیا نگاه کردن باعث جلوگیری از فرسودگی در ...
امیرهوشنگ زند در گفتگو با تسنیم: ماجرای دوبله فیلم های غیرمجاز در یک سایت غیرمجاز/ خواندنی درباره دوبله ...
.... بعد یک بار یکی از فیلم هایی که ما دوبله کردیم روسی بود. اصلاً آن را رد کرده بودند، هر اشکالی را که گرفته بودند برطرف کردیم، جمله ها را عوض کردیم، سانسورش کردیم، همه کار کردیم چون روی آن یک سرمایه گذاری شده بود. من خیلی به مدیرکل مراجعه کردم تا یک روز وقت گرفتم که آقای انوار را ببینم. نشسته بودم که آقای انوار وارد اتاق شد. من بلند شدم و سلام کردم. او جواب سلام من را نداد و رفت پشت میزش ...
معلم بچه های کوچ و کوه
دز کهنسال آن پایین مثل پهلوانی پیر که بعد از باران چند روزه جانی دوباره یافته، خشمگین و پرغرور پایش را به دامنه لنگرکوه می کوبد و می رود؛ می رود که برسد به دشت ها و کوه ها و زمین های تشنه پایین دست و غرش بی امانش لرزه می اندازد به تن ما که 60-50 متر بالاتر معلق مانده ایم وسط رودخانه؛ توی گرگر (وسیله ای آهنی برای جابه جایی از میان رودخانه) کوچک آهنی زنگ زده که نه راه پس دارد و نه راه پیش. باد هم مثل هیولایی خوشحال از شمال به جنوب، گرگر را موذیانه تاب می دهد تا ترس بیشتر بر دست های لرزان و عرق کرده مان که محکم سیم بکسل را چنگ زده، چیره شود. ...