سایر منابع:
سایر خبرها
حاتمی کیا ی به وقت شام همان حاتمی کیا ی آوینی است
...! شما برای پرواز اِکسپایر شدین. پدر: من از کار افتادم؟!!... خجالت نمیکشی تو؟!!! در جای دیگری از فیلم می بینیم: پدر: اگر دیر بجنبیم این صداها (حملات داعشی ها در اطراف فرودگاه) به ایرانم می رسه. پسر: درسته شماها صداهای دور رو بیشتر می شنوید... پدر: الان تعریف کردی یا تیکه انداختی؟ پسر: واقعیتو گفتم. پدر: گناه من این وسط چیه؟ پسر: گناه شما اینه که پدری. پدر: آهان پس پدر بودنم گناهه، خودت چی؟ فردا ...
تذکر علیخانی به وزیر امور خارجه آمریکا/ ناگفته های دو پزشک از زندگی پرفراز و نشیب خود
چشمم به همسرم افتاد و یک حالت میخکوب شدم طوری که دهنم باز مانده بود. بعد از برنامه درباره خانم دکتر پرس و جو کردم و آن روز نفهمیدم چه جوری به خانه رسیدم. روز بعد به فکر آشنایی با خانم دکتر بودم و خیلی صبح زود رفتم. علیخانی درواکنش به صحبت های نورمحمدیان گفت: پروسه شماره دادن پروسه عجیبی است! نورمحمدیان ادامه داد: بعد از آشنایی با همسرم و خانواده او تصمیم به ازدواج گرفتیم ...
متهم به آزار شیطانی 6 زن: به دنبال انتقام گیری بودم + عکس
آنها با خبر می شدند و هربار می گفتم که متنبه شدم و ترک کردم. سعی نکردند که تو را ترک دهند؟ آنها خیلی تلاش کردند اما بی فایده بود. درنهایت پدرم لج کرد و گفت تا زمانی که ترک نکنی بهت ماشین نمی دهم. چقدر درس خواندی؟ تا دیپلم بیشتر درس نخواندم. هزینه مواد مخدرت را از کجا می آوردی؟ پیک موتوری بودم و از این راه پول درمی آوردم البته از ...
خواننده یا رب العالمینِ :چون معتقد بودم موسیقی حرام است، به گلها نرفتم/غصه می خورم که چرا نگذاشتم صدایم ...
.../ دری که بگشاید از حقیقت بر اهل عرفان دگر نبندد... این را که شما در دل شب می شنوید اصلا زیر و رویتان می کند. او گفت: البته من آن زمان به فتوای علمایی که می گفتند موسیقی حرام است معتقد بودم. وقتی در سال 1350 از من خواسته شد در برنامه گلها بخوانم، گفتم عذر می خواهم و نمی توانم، برنامه ای دو نفره با مرحوم سیداحمد قوام نیا ایجاد کرده بودم به نام یا رب العالمین که قبل از اذان مغرب پخش می ...
رابطه نامشروع زن شوهردار با مردان غریبه | از ماموریت که برگشتم زنم را در وضعیت بدی دیدم و ....
به گزارش آفتاب و به نقل از رکنا، جوان 36 ساله که زخم تیغه های چاقو بر دستانش خودنمایی می کرد با بیان این که رفتارهای زننده و ارتباطات زشت همسرم با مردان غریبه ، زندگی ام را به آستانه نابودی کشانده است، به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت: در دوران دبیرستان با شاگردی در یک کارگاه، حرفه نجاری را به خوبی فرا گرفتم به طوری که حتی در خدمت سربازی نیز به همین شغل مشغول بودم. وقتی خدمت سربازی به پایان رسید با معرفی استاد کارم به این شهر آمدم تا در یک پروژه ساختمانی ا ...
فقط یک الله اکبر احتیاج بود تا دشمن فرار کند
: وقتش را ندارم. از همین جا رد می شیم. گفتم: اصلا نمی خواد بیایی، تا همین جا دستت درد نکنه من بقیه اش را خودم می رم. گفت: بشین سرجات، من فرمانده شما رو می خوام ببینم. بعد هم حرکت کرد. با خودم گفتم: چطور می خواد از این همه آب رد بشه! تو دلم خندیدم و گفتم: چه حالی می ده گیر کنه یه خورده حالش گرفته بشه! اما ابراهیم یک الله اکبر بلند و یک بسم الله گفت. بعد با دنده یک از آنجا رد شد! به طرف مقابل که رسیدیم ...
مرد متجاوز با شلوار زنانه
. راننده با شنیدن این حرفم چاقویی بزرگی از زیر پایش برداشت و به پهلویم گذاشت. از ترس دست و پایم به لرزه افتاده بود و راننده هم مسیرش را تغییر داد تا اینکه دقایقی بعد در خیابان خلوتی توقف کرد و مرا با تهدید چاقو مورد آزار و اذیت قرار داد. خواهرم را با تهدید چاقو از پارکینگ خانه مان ربود دختر جوان دیگری روز جمعه 21 اردیبهشت ماه خبر ربودن خواهر جوانش را به مأموران پلیس خبر داد. ...
روایتی از آخرین روزهای خرمشهر /آخرین جمله جهان آرا به بنی صدر
از حسین می پرسم شنیدن خبر آزادسازی خرمشهر در سال 61 چه حسی را در شما ایجاد کرد؟ حسین که گویی بغضش را پنهان می کند در جواب می گوید: همه اخباری که از پیروزی رزمندگان به ما می رسید بسیار بسیار خوشحال کننده بود! اما خبر آزادسازی خرمشهر برای من خوشحال کننده ترین خبری بود که در طول جنگ و تمام آن سال ها شنیده بودم. شاید چون خودم در خرمشهر حضور داشتم و از نزدیک شاهد از دست دادن آنجا بودم، زمانی که آزادی و پیروزی خرمشهر اعلام شد برایم تا این حد خوشحال کننده و تکان دهنده بود. این شاید بهترین لحظه زندگی من در آن دوران بود. انتهای پیام/ ...
شکایت بردن از روحانی جوان به آیت الله حائری/ بی دینی های آقاروح الله تکمیل شد!
رسمی وجود ندارد؟ در پاسخ گفتم: نه تا به حال در حوزه ها مرسوم نبوده در علم حکمت و یا فلسفه به کسی اجازه ای بدهند. اما چون شما دوست داشته و اصرار دارید من برای شما یک چیزی می نویسم. بعد شب نشستم با اینکه خالی الذهن بودم؛ بسیاری مطالب موعظه آمیز و نصایح اخلاقی و عرفانی در آن اجازه نامه نوشتم و یک اجازه ای دادم که اینها در علم معقول خوب هستند و به مرتبه قابل توجهی رسیده اند و آن را امضاء کرده ام. ...
ترامپ از الفبا شروع کند
خودفروشی می کرد بگویند و چه و چه... به عبارت دیگر این که درباره چیزهایی بنویسند که هیچ ایده ای درباره اش نداشتند و مجبور شوند دست به خلق یک چیز جدید بزنند. تا چه حد زندگی شما به نوشته هایتان شکل بخشید؟ زندگی من ممکن است زمینه برخی از رمان هایم شده باشد. من از بخش های کوچکی از زندگی ام یا زبانی که در اطرافم شنیده بودم برای پس زمینه یک داستان استفاده کردم. اما هسته کتاب های من ...
ناگفته های رزمنده همدانی از حماسه فتح خرمشهر/ماجرای عملیات شناسایی متوسلیان و حسن باقری در شب عملیات
کنار داد. دیدم حاج احمد متوسلیان است با حاج احمد تو مریوان آشنا شده بودیم. بعد از دیده بوسی ایشان به من گفت: آقای شهبازی و آقای همدانی پادگان دزفول اند مستقر هستند ما باید به آنجا برویم این گونه راهی دزفول شدیم. من از جوانی رزمی کار بودم و این موضوع را حاج احمد می دانست به همین دلیل در مسیری که می رفتیم سربه سرم می می گذاشت و می گفت بالأخره نگفتی بوکس خوب است یا کونگ فو؟ به ایشان گفتم حاج آقا شما ...
ارتباط زنم با دوستانم فراتر از یک دوستی بود!
نیز او را طرد کردند و بدین ترتیب پایه زندگی مشترک ما شکل گرفت. پدرم از تجار بزرگ مشهد بود. اوضاع خوب اقتصادی پدر و پول هایی که به دست و بالم می ریخت موجب شده بود رغبتی به کار کردن نداشته باشم. از آن جا که من و ساغر از دوران قبل از ازدواج اهل رفیق بازی و پارتی های شبانه بودیم بعد از ازدواجمان نیز به این کارها ادامه دادیم. با آن که دخترم به دنیا آمده بود اما باز هم به همراه دوستانمان تا ...
راز وحشتناک خانه مجردی که چراغ هایش روشن بود! / وقتی پتو را کنار زدم خشکم زد+ عکس
ارائه گزارش به نیروهای انتظامی ترک کردند. چند روز بعد از این ماجرا، زن میان سال دوباره به منزل پسرش بازگشت تا اطلاعی از او به دست آورد. این بار مادر حامد (جوان گمشده) به سراغ کلیدساز محله رفت و از او خواست در ساختمان را برایش باز کند. با رفتن کلیدساز از آن مکان، زن به داخل خانه ای رفت که ارثیه شوهر سابقش برای حامد بود. او در حالی که لوازم منزل را مرتب می کرد به اتاقک کوچک ساختمان ...
تعامل؛ ضرورتی برای اعتلای جامعه مهندسی کشور
التحصیلان دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد شاهد حضور نمایندگانی از شورای مرکزی سازمان نظام مهندسی بودم که در کنار همکارانم در معاونت مسکن و ساختمان وزارتخانه شانه به شانه هم نشستند و در موضوعات مورد اختلاف به بیان دیدگاه های خود پرداختند. من نیز در ابتدای جلسه با تاکید بر لزوم انجام اصلاحات به نحوی که منجر به انتفاع مردم و مهندسان شود سخن گفتم و بر حرفه ای شدن انجام خدمات مهندسی در ایران تاکید و ...
گفت و گوی تفصیلی قهرمانان کاراته
ایمان سنچولی نیز از دوستان خوب من در کاراته بوده و هستند. سجاد الگوی خوبی برای من در کاراته است. گنج زاده: اولین سالی که ما با هم در اردوی تیم ملی بودیم راهی مسابقات قهرمانی آسیا است در آن مقطع علیرضا سلیمانی سرمربی تیم ملی بود بهمن در آن مقطع یک کا راته کا ناشناخته بود، اما من با توجه به حضورم در لیگ جوانان و نتایج خوبی که کسب می کردم شناخته شده بودم. برادرم نیز در اردوی تیم ملی بود به ...
دانشجویان صنعتی تبریز با اختراع خود خیال همگان را از خطر گازگرفتگی راحت کردند/ صنعت و اقتصاد پویا ...
... دانشجو: دانشگاه در کسب موفقیت شما چقدر نقش داشته است؟ افشاری: خدا رو شکر هم دانشگاه در جریان بود و هم یکی از اعضای هیئت علمی در ساخت این دستگاه سهیم است؛ وی که فارغ التحصیل از دانشگاه فنی مونیخ است و تجربه زیادی نیز در پروژه های عملی دارد، در تمام مراحل بنده را همراهی می کرد. دانشجو: به نتیجه رساندن این اختراع چقدر طول کشید؟ افشاری: ساخت این سیستم تقریبا ...
سلفی با فاتح خرمشهر!
آنها حرکت و آنها را به پشت جبهه هدایت کند. در همین اوضاع و احوال بود که من با صحنه عجیبی روبه رو شدم، یکی از فرماندهان عراقی به بالای تپه ای رفته بود و از آنجا منطقه را رصد می کرد تا ببیند صدای تکبیر و فریاد ایرانی ها از کجا می آید در همین اثنا بود که به یک باره با من که در حدود دو متری وی ایستاده بودم روبه رو شد، دست و پایش را گم کرد، به ما دستور داده بودند به هیچ وجه کسانی را که تسلیم ...
طنز؛ ازدواج بدون اذن پدر به صلاح جامعه نیست
احمدرضا کاظمی در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: به گفته یکی از اعضای کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، طرح ازدواج دختران بالای 28 سال بدون اذن پدر به صلاح جامعه نیست . من داشتم با خودم فکر می کردم که ایشون چطور یه تنه تونسته صلاح یه جامعه 80 میلیونی رو تشخیص بده که دیدم بنده خدا خیلی هم پر بیراه نمیگه و اجرایی شدن این طرح میتونه در بعضی موارد حتی نتیجه کاملا ...
دردم را می نوازم
...، پشت کنکور بودن برای من و هم دوره ای هایم کابوس وحشتناکی بود. من لیسانس باستان شناسی از دانشگاه همدان گرفتم و بعد از چهار سال آمد و رفت و هزینه حالا کار هم که نیست مخصوصا برای خانم ها . از انجمن پرستاری هم مدرک گرفتم. سال ها در خانه های مردم کار کردم؛ پرستار سالمند در منزل بودم، اذیت شدم. بعضی برخوردهای بد و زننده باعث شد تا تصمیم بگیرم، روی پای خودم بایستم. تاکید می کند که مجبور ...
همه کارهای سعید رنگ خدایی داشت/ آرزویش این بود که نحوه شهادت حضرت زهرا (س) را درک کند
زن دوستی می شود... در آخر کلامش روز خواستگاری به من گفت: اگر در مسیری که خدا گفته حرکت کنی، من آن مردی هستم که بهت گفتم و گرنه پا میزارم روت و رد می شم... محبت کردن او به من و بچه ها و پدر و مادرش هم برای خدا بود. هر وقت از او بخاطر خوبی هایش تشکر می کردم می گفت: من بخاطر خدا این کار رو کردم که با خوشحال شدن تو یا بچه ها یا پدر و مادرم، خداوند متعال خوشحال شود... از خصوصیات ...
هفت قدم برای جلوگیری از طلاق
بسیاری از زوج ها معمولا متوجه سال ها مشاجره و بحث های هشدار دهنده برای جدایی نمی شوند و این مسئله را انکار می کنند. هیچ مشاجره و شکایتی در ابتدا خبر از جدایی نمی دهد. هیچ کس نمیخواهد از همسر خود جدا شود اگر همه چیز رو به راه باشد. اما راه های جلوگیری از طلاق کدامند و باید چکارهایی انجام دهیم؟ با سایت روانشناسی ویکی روان همراه باشید. هنگامی که یکی از زوجین ناگهان حرف رفتن ...
دزد نیمه شب در اتاق عروس و داماد چه دید و چه کرد؟ / گفتگو با متهم
دادم و فرار می کردم. بعد از چند سرقت برای این که دستگیر نشوم به شهر خودم بر می گشتم. چقدر از سرقت ها به دست آوردی؟ فرق داشت از 100 میلیون تومان تا صد هزار تومان. یک بار به خانه ای دستبرد زدم، هرچه طلا و سکه بود در کشوی کابینت گذاشته بودند. آنها را فروختم و 100 میلیون تومان از مالخر گرفتم. ارزش طلاها حداقل سیصد میلیون تومان بود. یک بار هم نیمه شب وارد خانه ای شدم. همه وسایل ...
رضا امیرخانی: اچ آی وی گرفته ایم فکر می کنیم پی اچ دی داریم جمهوری اسلامی چیزی برای ارائه در حوزه توسعه ...
حال نوشتن بیوتن بودم که به آمریکا سفر کردم و طبیعتا برای آنکه هزینه زیادی برای هتل نکنم بیشتر در خانه دوستانم می ماندم که استاد دانشگاه شده بودند و هر کدام حرف های حسابی می زدند که من از همه شان نت برمی داشتم. زمانی که خواستم بیوتن را بنویسم متوجه شدم که نیاز مبرمی دارم به خلق یک شخصیت دانشگاهی و شرح فضای دانشگاه، بعد احساس کردم که زیاده گویی کرده ام و به همین دلیل شخصیت را از دل داستان ...
واکاوی پرونده قتل زن توسط مرد عصبانی
روی تخت بلند می شود و برای هواخوری به سمت حیاط می رود. هنوز هم پشیمان نیست. در خیالش مدام زن را محاکمه می کند، همه تقصیرها را به گردنش می اندازد و با خودش می گوید: اگر دفعه پیش که ازت شکایت کرده بودم و شلاق خوردی درست شده بودی، اگر با خواهرهایت کمتر رفت و آمد می کردی و آن ها جمشید را به تو معرفی نمی کردند یا حتی اگر کمتر به او زنگ زده بودی، الان هنوز نفس می کشیدی! کاش هیچ وقت با آدم پلیدی مثل تو ...
همه اتهامات دروغ محض است
نامه محلاتی به لاریجانی درباره دوتابعیتی ها شرق: روز گذشته متن نامه سرگشاده محمدحسین محلاتی، به علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، در اختیار رسانه ها قرار گرفت. نامه اعتراضی محلاتی، دیپلمات پیشین و استاد دانشگاه، درباره متن گزارش هیئت تحقیق وتفحص درباره دوتابعیتی هاست. در بخشی از نامه محلاتی، استاد الهیات اسلامی و صلح پژوهی به لاریجانی آمده است: هفت سال پیش با کمال شگفتی متوجه شدم ...
خوشکل ترین شهادت رو می خوام
. منتظر ادامه صحبت بودم که قطرات اشک از گوشه چشمش جاری شد. ابراهیم ادامه داد: اگه جایی بمانی که دست احدی به تو نرسه، کسی هم تو رو نشناسه، خودت باشی و آقا، مولا هم بیاد سرت رو به دامن بگیره، این خوشکل ترین شهادته. گفتم: داش ابرام تو رو خدا این طوری حرف نزن. بعد بحث را عوض کردم و گفتم: بیا با گروه فرماندهی بریم جلو، این طوری خیلی بهتره. هر جا هم که احتیاج شد کمک می کنی. گفت: نه، من می خوام با بسیجی ...
قمری: دانشور به من نگفت باید درمان شود/ رکابزنان نگران دوچرخه های جدید نباشند
داشته باشد که در ترکیب تیم ملی می ماند یا نه.ما هم الان اعلام نمی کنیم کدام از یک از رکابزنان در ترکیب تیم ملی هستند چراکه مربی باید آزمون خطاهایی انجام دهد اما این را مطمئن باشید ما پیش خدا و وجدان خودمان امانت دار خواهیم بود و هر ورزشکاری که بهتر باشد در ارجحیت قرار می گیرد. از این رو به نظرم این مسائلی که مطرح شده جز تخریب ورزشکار از لحاظ فکری و انگیزه چیز دیگری ندارد. این چیزی است که خود ...
آن زن گفت من کلفت خانه می شوم؛فقط برای شوهرم بچه بیاور/حالا شوهر وهووام بچه ام را دزدیده اند
احمد ازدواج کرده ام اما متاسفانه در این سال ها باردار نشدم. خیلی دوست داشتم صدای گریه ها و خنده های یک کودک را بشنوم با وجود این، معالجات پزشکی هم نتیجه ای نداشت تا این که تصمیم گرفتم همسر دیگری برای احمد انتخاب کنم تا همه ما زیر یک سقف با شادی زندگی کنیم. تو هم در کنار فرزندی که به دنیا می آوری، خانم خانه باش و من همه کارها را انجام می دهم تا تو فرزندانت را بزرگ کنی و ... خلاصه خیلی ...
با کودک خودشیفته درونت گفتگو کن!
تحویل بدی. (سو دو زیان کردن رفتار کودک) به عامل خودشیفتگی نامه بنویس! تا شما پدر و مادرتان را نبخشید، بند ناف عاطفی تان به آنها وصل است. اگر کشف کرده اید ریشه های خودشیفتگی رفتار نامناسب والدین تان است به آنها نامه بنویسید اما نامه را به آنها نرسانید. بخشی از یک نامه به مادر می تواند به این شکل باشد: مادر عزیزم تو همیشه فکر می کردی خانواده ما از همه ...
بعد از شهادت آقا مصطفی فهمیدیم شهید زنده است یعنی چه!
...، خودش می رفت دنبال بعضی هایی که راهشان دور بود و به حرم می رساندشان، باز این مسیر طولانی و پرترافیک را برمی گشت تا ما را ببرد. آقا مصطفی آن قدر دوست داشتنی بود و مسائل دینی و فرهنگی را با جذابیت برای نوجوانان و جوانان بازگو می کرد که بسیاری از اقوام من، بعد از ورود آقا مصطفی به خانواده مان، باحجاب شدند . این خانم های با حجاب شده بعد از شهادت شهید عارفی در چه شرایطی هستند؟ ...